خَسْف (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خَسْف (به فتح خاء و سکون سین) از
واژگان نهج البلاغه به معنای فرو رفتن و فرو بردن است و به معنی نقیصه و
ذلت نیز به کار رفته است. این واژه پنج بار در
نهج البلاغه آمده است.
خَسْف به معنای فرو رفتن و فرو بردن آمده است. «
خسفه الله و
خسف هو»
خدا او را به
زمین فرو برد و او به زمين فرو رفت.
به معنی نقیصه و ذلت نیز آید.
امام علی (علیهالسلام) درباره
قوم ثمود فرموده:
«فَمَا كَانَ إِلاَّ أَنْ خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَالسِّكَّةِ الْـمُحْمَاةِ فِي الاَْرْضِ الْخَوَّارَةِ» یعنی «نبود مگر آنکه زمین آنها مانند گاو نعره کشید مانند صدای خیش سرخ شده در آتش در زمین نرم.»
(شرحهای خطبه:
) و در رابطه با ترک
جهاد فرموده:
«فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلبَسَهُ اللهُ ثَوْبَ الذُّلِّ....وَسِيمَ الخَسْفَ، وَمُنِعَ النَّصَفَ» «هر که جهاد را از روی اعراض ترک کند خدا بر او لباس ذلت میپوشاند و تحمیل میشود به او ذلت و مشقّت و ممنوع میشود از
عدالت.»
(شرحهای خطبه:
) و درباره
بنی امیه فرموده:
«ثُمَّ يُفَرِّجُهَا اللهُ عَنْكُمْ ... بِمَنْ يَسُومُهُمْ خَسْفاً» «سپس خداوند فتنه بنی امیه را از شما باز میکند. با کسی که
ذلّت را به آنها ملزم میگرداند.»
(شرحهای خطبه:
)
واژه
خسف پنج بار در نهج آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «خسف»، ج۱، ص۳۴۰-۳۴۱.