• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خلیفة بن خیاط

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابوعمرو خلیفة بن خیاط بن ابی هُبیرة، الاخباری العصفری ملقب به شباب (درگذشته به ۲۴۰هـ/۸۵۴م) از مورخان، نسب‌شناسان و حدیث‌شناسان برجستهٔ قرن سوم هجری بود.



رشد و تکامل تاریخ‌نگاری در گستره فرهنگ و تمدن اسلامی مرهون کوشش مورخان بسیاری است؛ یکی از این مورخان خلیفة بن خیاط عُصفری صاحب دو کتاب تاریخ و طبقات است که در میان پژوهشگران و دانشجویان تاریخ اسلام چندان شناخته شده نیست. وی در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم قمری در بصره می‌زیسته و یکی از پیشگامان تاریخ‌نگاری به شیوه سال‌شمار و نیز طبقات‌نگاری می‌باشد. در نوشتار حاضر زندگی و کتابِ تاریخ وی به اختصار بررسی شده است.


ابوعمرو خلیفة بن خیاط بن ابی‌هُبیرة
[۶] زکّار، سهیل، مقدمه طبقات خلیفة بن خیاط، ج۱، ص آ و ب.
خلیفة بن خیاط شیبانی عُصْفُری بصری (عُصْفُری منسوب به عُصفُر که با آن لباس را سرخ می‌کنند (شیره گل مُعَصْفِر که در رنگ‌رزی به کار می‌رود)) معروف به «شَبَّاب» (در این که شبّاب به چه معناست اختلاف وجود دارد) از مورخان و محدثان و نسب‌شناسان برجسته نیمه اول قرن سوم قمری (د ۲۴۰ق) است. از زندگی شخصی وی اطلاع چندانی در دست نیست، احتمالاً در حدود سال ۱۶۰ق در بصره متولد شد. آنچه در کتب رجال و تراجم در مورد وی آمده از ذکر نسب و سال وفات و تعداد شیوخ و شاگردان وی فراتر نمی‌رود.
وی در بصره به تحصیل علم پرداخت و احتمالاً بر خلاف رسمِ آن زمان برای تحصیلِ علم مسافرت نکرد، زیرا هیچ یک از منابع حتی خطیب بغدادی به سفر وی برای کسب علم اشاره نکرده‌اند.
[۱۲] زکّار، سهیل، مقدّمه طبقات خلیفة بن خیاط، ص آ.

بصره در قرن دوم و سوم قمری یکی از مهم‌ترین مراکز فرهنگ اسلامی عربی به ویژه در زمینه‌های لغت و ادب و حدیث و تاریخ بود. خلیفه از خانواده‌ای اهل علم برخاسته بود. جد وی ابوهُبیره (د ۱۶۰ق) از رجال ثقه حدیث نزد بخاری و ابن ابی‌حاتم رازی بود، حتی ابن سعد نیز در طبقات خویش از وی روایتی نقل کرده است. پدر خلیفه نیز در حدیث حجت بود.
دوره زندگی وی همزمان با اوج حرکت فرقه معتزله در دوران خلافت مامون و معتصم بود و بنا به روایت وُکَیعْ (ابوبکر محمد بن خلف بن حیان بن صدقه وُکَیْع، معروف به وُکَیع قاضی در آداب برجستگی و تقدم داشته و در پاره‌ای نقاط قضاوت کرده بود و پیش از این‌ها نزد ابوعمر محمد بن یوسف بن یعقوب قاضی کتابت می‌کرد و این کتاب‌ها از اوست: کتاب اخبار القضاة و تاریخهم و احکامهم، کتاب الشریف، کتاب الانواء و بسیاری دیگر)، خلیفة بن خیاط نیز همانند دیگر علمای حدیث از مخالفان معتزله بود و حتی یک بار در دفاع از قاضی احمد بن ریاح (قاضی بصره) به مخالفت علنی با معتزله پرداخت؛ وی همانند استادش یزید بن زریع دارای گرایشات عثمانی بود.
در تاریخ وفات وی اختلاف است، بیشتر منابع سال ۲۴۰ق را ذکر کرده‌اند. ابن خلکان آورده است «وی در رمضان سال ۲۳۰ق فوت کرده است، سال ۲۴۶ق نیز ذکر شده است». طول عمر وی بنا به گفته ذهبی هشتاد سال بوده است.


در علوم قرآن و قراءات: ابوعمرو بن علاء (ابوعمرو بن علاء، نام او زبّان فرزند علاء بن عمار مازنی و از اهالی بصره است و بنا به عقیده بعضی از علمای رجال، وی اصلاً ایرانی بوده است. او و پدرش از ترس حجاج به حجاز فرار کردند. قرائت را در مکه و مدینه فرا گرفت. او در کوفه و بصره نیز از افراد زیادی قرائت آموخت به طوری که در میان قاریان هفت‌گانه از نظر تخصص کسی بدو نمی‌رسد. وی در سال ۶۸ق متولد گردید و در سال ۱۵۴ق در گذشت.) از مشهورترین قُرّا؛ در حدیث: یزید بن زُریع (یزید بن زُرَیع، ابومعاویه بصری عشی از محدثان بصری است. ابن سعد او را در طبقه ششم اهل بصره می‌آورد و می‌گوید «کان ثقة حجة کثیر الحدیث». وی در بصره در سال ۱۸۲ق درگذشت. وی دارای گرایش‌های عثمانی بود.)، محمّد بن جعفر غُنْدَر (محمد بن جعفر غُنْدَر، محمد بن جعفر بن دُرّان الهذلی، ابوعبداللّه، معروف به غُنْدَر، محدث و عابد بصری. حدود هفتاد سال زیست. وی صحیح‌ترین مردم در کتابت حدیث بود)، سفیان بن عُیَیْنَه (سفیان بن عُیَیْنَه، در ۱۰۷ق (۷۲۵. م) در کوفه زاده شد و در مکه رشد یافت. محدث و مفسر و فقیهی بزرگ بود. در ۱۹۶ق (۸۱۱. م) در مکه درگذشت.)،
[۲۲] سزگین، فؤاد، تاریخ نگارش‌های عربی، ص۱۳۹، ترجمه و تدوین و آماده سازی مؤسسه نشر فهرستگان.
ابوداود طَیالِسی (ابوداود طَیالسی، ابوداود سلیمان بن داود بن الجارود الطَیالسی (ت ۱۳۳ق/۷۵۵م در بصره، د. ۴۲۰۳ق/۸۱۸م). از سفیان ثوری، شعبه و دیگران روایت کرده و احمد بن حنبل، علی بن مَدینی و دیگران نیز از او روایت کرده‌اند. وی به حافظه نیکوی خود می‌بالید و به این که می‌تواند بدون بهره جستن از مآخذ مکتوب املا کند، ولی همین امر سبب پاره‌ای خطاها شده است.)
[۲۳] سزگین، فؤاد، تاریخ نگارش‌های عربی، ص۱۴۱، ترجمه و تدوین و آماده سازی مؤسسه نشر فهرستگان.
و عبدالرحمن بن مهدی (عبدالرحمن بن مهدی بن حسان العنبری البصری اللؤلؤی از ائمه حفاظ و داناترین کس به حدیث در عصر خود بود. او را در حدیث تصنیفاتی است. وی به سال ۱۳۵ق متولد شد و در ۱۹۸ق درگذشت.)
[۲۴] زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۳، ص۳۳۹.
از بزرگ‌ترین محدثان قرن دوم؛ در تاریخ: علی بن محمّد مدائنی (علی بن محمّد مَدائنی، ابوالحسن علی بن محمّد بن عبداللّه بن ابی‌سیف، اخباریِ نامدار عراقی به سال ۱۳۵ق در بصره دیده به جهان گشود. ابن ندیم در الفهرست ۲۳۹ کتاب از تالیفات او را ذکر کرده است. در تاریخ وفات وی اختلاف است، سال‌های ۲۳۵ و ۲۱۵ و ۲۲۵ ذکر شده است. خدمت عمده‌ای که مدائنی به علم تاریخ کرده است نظم بخشی و تدوین متوازن و منسجم اطلاعاتِ تاریخی موجود عصر خود است.)
[۲۵] آئینه‌وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ج۱، ص۴۷۷-۴۷۹.
و ابوعُبَیْدَة مَعْمَر بن مُثَنّی (ابوعُبَیدَه مَعْمَر بن مُثَنّی تَیْمی، وی معلومات خویش را از راویان بَدَوی مربد در بصره به دست می‌آورد، از همین‌رو توانست روایاتِ قبیله‌ای و محلی و خانوادگی اعراب شمال را یک‌جا گرد آورد. جاحظ و ابوالفرج اصفهانی و ابن ندیم هر یک به تبحّر او در علوم جاهلی و اسلامی گواهی داده‌اند. آثار او را بیش از ۱۰۳ کتاب نوشته‌اند. با این‌که ابوعبیده گرایش شعوبی دارد، ولی هم مورّخان و هم لُغویان به او اعتماد کرده‌اند. در تاریخ طبری بیش از پنجاه مورد از او یاد شده است. مرگش را سال ۲۱۱ق ذکر کرده‌اند.)
[۲۶] آئینه‌وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ج۱، ص۵۱۲-۵۱۴.
از برجسته‌ترین اخباریان عصر وی؛ در انساب: هشام کلبی (هشام کلبی، ابومُنْذر هشام بن محمّد بن سائب کلبی در کوفه دیده به جهان گشود. تاریخ قدیم را از پدرش به ارث برد و در انساب نیز از کتاب پدرش سود گرفت. گفته‌اند همچون پدرش از کتیبه‌ها و نوشته‌های کنیسه‌ها و دیرهای حیره برای اطلاع از تاریخ لخمیان استفاده کرد. امام صادق (علیه‌السّلام) او را مقرّب می‌داشت و به محضر خویش می‌پذیرفت و از دانش خود بهره‌مند می‌فرمود. تالیفات او را بیش از ۱۴۲ کتاب ذکر کرده‌اند. در سال ۲۰۴ق درگذشت.)
[۲۷] آئینه‌وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ص۴۸۳-۴۸۵.
و ابوالیقظان سُحیم بن حَفص (ابویَقْظان سُحَیْم یا عامر بن حَفْص از بزرگان تاریخ و از آشنایان به تاریخ جاهلیّت است. گفته‌اند او اولین کسی است که در انساب از انساب قبیله‌ای، دست به تالیف در انسابِ عام زده است. ابن قتیبه در المعارف و طبری در تاریخ از او نقل کرده‌اند. مرگش به سال ۱۹۰ق اتفاق افتاده است.)
[۲۸] آئینه‌وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ص۴۸۸.
مشهور به «نَسّابه» از مشهورترین نسب‌شناسان و بسیاری دیگر.
[۲۹] عُمَری، اکرم ضیاء، مقدمه طبقات خلیفة بن خیاط، ص۱۳.



ابن ندیم پنج کتاب برای وی برشمرده است: کتاب الطبقات؛ کتاب التاریخ؛ طبقات القُرّاء؛ تاریخ الزَّمنی و العُرْجان و المَرْضی و العُمْیان؛ اجزاء القرآن و اعشاره و اسباعه و آیاته. اسماعیل پاشا بغدادی، علاوه بر پنج کتاب فوق، کتاب المسند فی الحدیث را به وی نسبت داده است. از شش کتاب خلیفه تنها دو کتاب طبقات و تاریخ به دست ما رسیده که چندین بار به چاپ رسیده است.


اکثر علمای حدیث و تاریخ، خلیفه را فردی درست و ثقه معرفی کرده‌اند و تنها ابن ابی‌حاتم رازی و علی بن مدینی از وی به نیکی یاد نکرده‌اند.
[۳۳] زکّار، سهیل، مقدّمه طبقات خلیفة بن خیاط، صجو د.
علما و نویسندگان از وی با تعابیری چون «الامام الحافظ»، «احد ائمة التاریخ»، «محدث نسابة اخباری علامة» و «مثقفاً عالماً بایام الناس و انسابهم» یاد کرده‌اند. برای وثاقت وی دو دلیل ذکر کرده‌اند؛ اول در پیش گرفتن روش محدثان در گزارش تاریخ (ٍ ادامه مقاله) و دیگر بصری بودن وی. بصری‌ها به سبب داشتن تمایلات عثمانی نزد علمای رجال و حدیث ثقه می‌باشند.
[۳۹] جعفریان، رسول، منابع تاریخ اسلام، ص۱۲۲.
بخاری در صحیح هفت حدیث از وی نقل کرده است. علاوه بر وی کسانی چون بَقی بن مَخْلَد، حَرْب الکرمانی، عبدالله بن عبدالرحمن دارمی، احمد بن حنبل و بسیاری دیگر از وی حدیث روایت کرده‌اند.


خلیفه کتاب خویش را با تعریف کلمه تاریخ آغاز می‌کند، وی نیز همانند بسیاری از مورخان کهن، تاریخ را به معنای سال و به طور عمده به معنای تقویم اعم از سال تولد و درگذشت و سال رخ دادنِ حوادث و مانند اینها به کار می‌برد. وی در مقدمه کتاب در تعریف تاریخ می‌نویسد «این کتاب تاریخ است و مردم امر حج و روزه خویش و نیز عِدّه زنان و زمان دیون خود را با تاریخ تعیین می‌کنند» و به آیه ۱۸۹ بقره و ۱۲ اِسراء و ۵ یونس استناد می‌کند.
خلیفه معتقد است مردم پیوسته واقعه‌ای مهم را برای تاریخ‌گذاری انتخاب می‌کرده‌اند، وقایعی چون هبوط آدم (علیه‌السّلام) از بهشت، بعثت حضرت نوح (علیه‌السّلام)، طوفان نوح (علیه‌السّلام)، در آتش شدن ابراهیم (علیه‌السّلام) و بنیان کعبه. وی به نقل از ابوعُبیده مَعْمَر بن مُثنی می‌گوید ایرانیان پیوسته تاریخ کارهایشان را می‌شناسند و مبدا تاریخ نزد آنان پادشاهی یَزْدجِرْد بن شهریار می‌باشد. وی در ادامه از مبداهای تاریخی مختلفی چون بنیان کعبه، مرگ کعب بن لُؤی و حمله ابرهه، که اعراب پس از هر حادثه برای مدتی آن را حفظ می‌کردند، سخن به میان می‌آورد. بعد، از پیدایش تاریخ قمری به دستور عمر بن خطاب بر اساس هجرت حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مکه به مدینه سخن گفته است. وی معتقد است ابتدا صحابه در مورد این که از سال تولد، بعثت، هجرت یا وفات حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کدام یک را مبدا قرار دهند اختلاف کردند تا این که به امر عمر بن خطاب هجرت را که جدا کننده دارالشرک از دارالایمان و حق از باطل بود مبدا تاریخ نهادند.
[۴۵] عاملی، سیدجعفر مرتضی، دراسات و بحوث فی التاریخ و الإسلام، ج۳، ص۳۵-۴۰.
(در صحّت این خبر تردید کرده‌اند)
خلیفه بحث تاریخی خویش را از تولد پیامبر آغاز می‌کند و بدون ذکر رویدادهای دوران مکی، تا سال ۲۳۲ق یعنی هشت سال قبل از وفاتش ادامه می‌دهد. نکته در خور توجه این‌که خلیفه بر خلاف بسیاری از مورخان دیگر چون دینوری (د. ۲۸۲ق)، یعقوبی (د. ۲۸۴ق) و طبری (د. ۳۱۰ق) که کتاب خویش را با داستان آفرینش، تاریخ انبیا و اقوام و پادشاهان پیش از اسلام شروع می‌کنند اثر خویش را با ذکر تولد و وفات حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شروع می‌نماید و با این‌که خود عالم به انساب قبایل عرب و ایام عرب می‌باشد هیچ ذکری از آن‌ها به میان نمی‌آورد. در واقع چارچوب تاریخ نزد خلیفه به تاریخ اسلام محدود می‌باشد. این نکته از آن‌جا استنباط می‌شود که وی حتی به وقایع دوران مکی نمی‌پردازد و آغاز تاریخ را ورود حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدینه می‌داند.
[۴۶] ناجی، عبدالجبار، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة، ص۱۷۹.
شاید علت نیاوردن تاریخ دوران مکی ناشی از همان نگاه اسلامی وی به تاریخ باشد چون وی از مکه با نام «ارض شرک» و از هجرت با عنوان «فارق حق از باطل» یاد می‌کند.

۶.۱ - شیوه تدوین مطالب

شیوه تدوین مطالب تاریخی نزد خلیفه جامعِ دو شیوه سالشمارانه و حدیثی خبری است، یعنی تاریخ وقایع و تراجم احوال و سیره و مغازی و فتوح (البته بسیار فشرده و مختصر) را ذیل سال و به روش روایی (ذکر روایات مختلف درباره حوادث و اخبار تاریخی با درج سلسله اسناد به طور کامل یا ناقص) می‌آورد. در واقع کتاب وی یکی از قدیمی‌ترین کتب موجود تاریخی به شیوه سال‌شمارانه است.

۶.۲ - علت اهمیت کتاب

اهمیت این کتاب در آن است که حاوی قدیمی‌ترین شرح وقایع عمده اسلامی است که به ما رسیده، زیرا کتب پیش از آن یا تک‌نگاری‌هایی بیش نبود یا چون سیره ابن اسحاق و طبقات ابن سعد علی رغم داشتنِ مطالب بسیاری در مورد تاریخ اسلام تنها به قسمتی از آن می‌پرداختند، در ضمن از لحاظ سبک نویسندگی نیز حائز اهمیت است،
[۴۷] i. S. Zakar، » Ibn Khayyat al-usfuri «، in EI۲، New edition، V. ۳، Leiden، E. J. Brill، ۱۹۷۱، P. ۸۳۸.
چنان‌که روش وی در کتابتِ تاریخ جامع بین روش علمای حدیث و اخباریان می‌باشد. وی در بسیاری جاها به روش اول متمایل است و این تمایل از آن‌جا آشکار می‌شود که وی بر ذکر اسانید روایات و تراجم و طبقات رجال و وفیات آن‌ها بسیار تکیه می‌کند، علاوه بر این وی بر مورخین مدینه و راویان آن‌ها بیشتر اعتماد دارد.

۶.۳ - سبک‌نویسندگی خلیفه

در مورد سبک نویسندگی وی دو نکته در خور ذکر است؛ یکی این‌که وی در ذکر اسانید روایات هر قدر به زمان خویش نزدیک می‌شود تساهل بیشتری نشان می‌دهد یعنی در هنگام کتابت سیره نبوی و اخبار خلفای راشدین سند روایت را به طور کامل ذکر می‌کند، ولی از آغاز دولت اموی به تدریج در ذکر اسانید اهتمام نمی‌ورزد و در روایت تاریخ دولت عباسی تقریباً در اکثر مواقع از ذکر اسانید طفره می‌رود. نکته دیگر تامل و احتیاط در پذیرش روایات به ویژه روایاتی است که درباره وقایع مهم تاریخ اسلام آمده است. در واقع خلیفه همانند جستجوگری جدی در پی یافتن روایات و اطلاعات صحیحی است که حاوی ذکر تاریخ (روز، ماه و سال) واقعه می‌باشند، مانند تاریخ زمان تولد حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مدت اقامت وی در مکه، و تاریخ دقیق برخی از غزوات حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سرایا و این که اولین سریه در چه تاریخی رخ نموده و فرمانده‌اش که بوده است. همچنین وی در صدد است که تاریخ دقیق بعضی از فتوحات اسلامی و وفیات خلفا و کارگزاران آن‌ها را عرضه کند.

۶.۴ - منابع کتاب خلیفه

خلیفه در سیره به طور عمده بر ابن اسحاق تکیه دارد و اخبار را مستقیماً یا با یک واسطه از طریق بکر بن سلیمان یا وَهْب بن جَریر بن حازم از وی نقل می‌کند. وی علاوه بر این از کتاب تاریخ الخلفاء ابن اسحاق نیز بهره برده و روایات متعددی درباره دوره خلفای راشدین از وی نقل کرده است. بیش از صد بار نام ابن اسحاق در کتاب تاریخ خلیفه آمده است.
[۴۸] ناجی، عبدالجبار، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة، ص۱۹۱.
البته وی اکثر روایات ابن اسحاق را به صورت مختصر و فشرده ذکر می‌کند و از تشریح وقایع می‌پرهیزد.
[۵۰] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۵.
[۵۱] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۹.
[۵۲] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۵.

راوی یا نویسنده دیگری که خلیفه از او بهره برده است وَهْب بن جَریر بن خازم اَزْدی (د. ۲۰۶ق) است. خلیفه در موضوعِ جنگ جمل و وقایع ردَّه و اخبار خوارج بصره، مواردی از او نقل کرده است.
[۵۳] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۱.
[۵۴] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۱۲.
[۵۶] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۳۶.

ابوالحسن علی بن محمد مدائنی (د. ۲۲۵ق) اخباریِ نامدار عراقی، یکی دیگر از منابع خلیفه است.
[۵۷] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۶ - ۲۶۰.
در بخش فتوحات و اخبار خلفای راشدین، پنجاه درصد نقل‌ها از مدائنی و به احتمال از کتاب جمل و کتاب صفین و کتاب خوارج اوست.
[۵۸] ناجی، عبدالجبار، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة، ص۱۹۲.
شاید به همین علت است که کلود کاهن معتقد است که کتاب تاریخ خلیفه از آنِ مدائنی است.
[۵۹] کاهن، کلود، درآمدی بر تاریخ اسلام در قرون وسطی، ص۱۶۵، ترجمه اسداللّه علوی.
اما این نظر قطعاً صحیح نیست، زیرا اگر چه خلیفه از مدائنی روایات بسیاری نقل کرده است، ولی همان‌گونه که گفته شد بیشتر روایات مربوط به سیره از ابن اسحاق نقل شده است و تنها تا وقایع سال ۱۳۱ق از مدائنی روایت می‌کند.
از دیگر کسانی که خلیفه از آن‌ها روایت کرده و محتمل است که وی از مکتوبات آن‌ها با اجازه یا شفاهاً روایاتی را نقل کرده باشد عبارت‌اند از: ابوعبیده معمر بن مُثنی
[۶۱] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۴۵-۴۶.
[۶۲] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵۷.
[۶۳] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۰.
[۶۴] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۲.
[۶۵] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۹۰.
(د. ۲۰۹ق)، ابویقظان نَسّابه
[۶۷] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵۳.
[۶۸] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۴.
[۶۹] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۹۳-۹۴.
[۷۰] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۹۷.
[۷۱] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۰۵.
[۷۲] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۰۹-۱۱۰.
(د. ۱۹۰ق)، هشام کلبی
[۷۴] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۷.
[۷۵] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۷۰.
[۷۶] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۹۲.
[۷۷] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۹۸.
[۷۸] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۲۶.
[۷۹] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۶۴.
[۸۰] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۷۱.
(د. ۲۰۴ق) و ابو مَعْشَر سِنْدی
[۸۱] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵۱.
[۸۲] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵۷.
[۸۳] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵۸-۶۰.
[۸۴] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۰۴.
(د. بعد از سال ۱۷۰ق).

۶.۵ - ذکر سرایا و غزوات

خلیفه تاریخ دوران مدنی را اگر چه مختصر و کوتاه در ذیل هر سال نقل کرده است اما علی‌رغم این ایجاز، وی تقریباً به تمام سرایا و غزوات اشاره می‌کند. وی در ذکر این سرایا و غزوات و نیز اکثر حوادثی که در کتاب خویش می‌آورد بیشتر به اشخاص حاضر در واقعه و تعداد کشته شدگان بر اساس قبیله می‌پردازد و به عبارت دیگر روایت واقعه حول اشخاص حاضر در آن می‌چرخد. دقت او در رعایت ترتیب حوادث و ذکر اسامی یکایک افراد حاضر در آن‌ها کتاب تاریخ وی را ممتاز کرده است. برای نمونه وی اسامی شهدای غزوات بدر و احد و خیبر را ذیل نام قبیله آن‌ها با دقتی کم‌نظیر در مقایسه با منابع موجود ذکر می‌کند.

۶.۶ - ویژگی‌های کتاب

از ویژگی‌های عمده کتاب، ارائه آگاهی‌هایی درباره والیان و صاحب منصبان حکومتی و امیران حج و قُضات و کاتبان و مسئولان دیوان‌های مختلف چون شرطه و رسائل و خراج و جند در هر سال و در هر شهر است. به طور مثال بعد از ذکر وفات حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اسامی جانشینان وی در مدینه به هنگام لشکرکشی‌ها و رسولان و عاملان صدقه و کاتبان و حاجب و صاحب نفقات و خازن و خادم و مؤذن و نگهبان وی را با ذکر تعداد دفعات می‌آورد.
با توجه به موارد بالا این کتاب برای تحقیق در زمینه تشکیلات اداری و مالی اسلام در قرون اول و دوم، سند بسیار معتبری است و اطلاعات بسیار جالبی در اختیار پژوهشگر قرار می‌دهد. نکته در خور توجه این که خیاط از ذکر حوادثِ اختلاف برانگیزی چون واقعه غدیر خم و سقیفه بنی ساعده صرف نظر کرده است. البته وی در مقابل هیچ‌کدام از وقایع موضع‌گیری نمی‌کند و در روایت هر واقعه به نام آن واقعه و افراد دخیل در آن و روز واقعه و مکان آن و در نهایت به تعداد کشته شدگان و نتیجه آن بسنده می‌کند.
یکی دیگر از ویژگی‌های کتاب، یاد از سال‌ها و نیز روزهای هفته است که در قیاس با منابع دیگر قابل توجه است.
[۸۸] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۸-۲۰.
[۸۹] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۲.
یاد از فهرست کشته‌شدگان یمامه و جمل و حَرَّه
[۹۲] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۵۰-۱۵۵.
کاملاً تازگی دارد. وی به حوادث داخلی دنیای اسلام کمتر پرداخته و در عوض درباره فتوحات اخبار بیشتری آورده است. از جمله حوادث مهمی که وی علی‌رغم شیوه خویش به بحث و شرح در مورد آن‌ها پرداخته می‌توان به وقایعی چون قتل عثمان
[۹۳] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۹۸-۱۰۵.
و جنگ میان حضرت علی (علیه‌السّلام) و معاویه
[۹۴] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۱۵-۱۱۸.
و واقعه حَرَّه
[۹۵] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۴۷-۱۵۵.
و شورش‌های خوارج
[۹۶] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۵۹.
[۹۷] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۷۱-۱۷۴.
[۹۸] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۷۷-۱۸۱.
اشاره کرد.

۶.۷ - توجه مؤلف به دوره خلافت امویان

مؤلف به دوره خلافت امویان در دمشق و به مسائل مربوط به سیاست خارجی اسلامی و به خصوص گسترش امپراطوری اسلام توجه خاص
[۹۹] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۶-۷۳.
داشته است و تاریخ خلافت عباسی را تا پایان خلافت‌ هارون‌الرشید به همان سبک و روش دوران خلفای راشدین و اموی می‌نویسد، یعنی در ذیل هر سال به ذکر اسامی امیر حج و وفیات و وقایع مهم می‌پردازد و پس از ذکر فوت خلیفه، اسامی عمال و قاضیان وی را ذیل نام ولایات و اسامی صاحبان دیوان‌ها را ذیل نام هر دیوان می‌آورد، (برای نمونه به اسامی کارگزاران عمر بن خطاب
[۱۰۰] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۸۷-۸۹.
و کارگزاران عثمان
[۱۰۱] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۰۶-۱۰۷.
و کارگزاران حضرت علی (علیه‌السّلام)
[۱۰۲] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۲۰-۱۲۲.
و کارگزاران عبدالملک بن مروان
[۱۰۳] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۸۵-۱۹۰.
کتاب ابن خیاط مراجعه شود.) ولی حوادث دوران امین و مامون و معتصم و واثق را که معاصر وی بوده‌اند و محتمل است خود شاهد بسیاری از آن‌ها بوده و اطلاعات دست اولی راجع به آن‌ها در اختیار داشته است بسیار مختصر و فشرده بیان می‌کند
[۱۰۴] عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص، ۳۰۸-۳۱۹.
و تقریباً به ذکر نام امیر حج و وَفیات هر سال اکتفا می‌کند. کتاب با ذکر نام امیر حج سال ۲۳۲ق یعنی سال پایانی عصر اول عباسی خاتمه می‌یابد.

۶.۸ - دربرگیرنده تاریخ دویست‌ساله

این کتاب علی‌رغم حجمی‌ اندک دوره‌ای دویست ساله از تاریخ اسلام را در بر می‌گیرد و تقریباً همه حوادث مهم قرن اول و دوم قمری را می‌آورد. نویسنده آمار و ارقام و فهرست‌های بسیاری در اختیار پژوهشگر قرار می‌دهد که می‌تواند راهگشای برخی از مشکلات و مجهولات باشد.


نکته پایانی در مورد این کتاب، بررسی جایگاه تاریخ خلیفه در بین مورخان معاصر او و پس از اوست. در بین علمای تاریخ از کتاب وی چندان استقبالی نشده است. مورخان معاصر وی همچون یعقوبی و طبری و همچنین مورخان متاخر از وی، همچون ابن اثیر و ابن کثیر چیزی از آن برداشت نکرده‌اند.
[۱۰۵] ناجی، عبدالجبار، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة، ص۱۹۷.
طبری تنها یک بار آن هم در ذکر حوادث سال ۱۴۱ق زمانِ خلافت منصور عباسی از وی روایت کرده است. حال چرا این کتاب که حاوی اطلاعات گران‌بهایی راجع به مسائل اداری و ضبط تاریخ و زمان‌های حوادث تاریخی دوران اموی و عباسی است مورد غفلت قرار گرفته، مشخص نیست. شاید این مورخان کتاب را در اختیار نداشته‌اند و لیکن همان‌گونه که گذشت ابن ندیم که در قرن چهارم می‌زیسته در الفهرست ضمن چهار کتاب دیگر او از این کتاب نیز نام می‌برد. با این همه ازدی (د. ۳۳۴ق) مؤلف تاریخ موصل در جاهای گوناگون از این کتاب استفاده کرده است. به طور مثال وی در حوادث سال‌های ۱۲۶ و ۱۲۹ و ۱۳۱ق از خلیفه روایت می‌کند.
[۱۰۷] ناجی، عبدالجبار، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة، ص۲۰۱ - ۲۰۲.



از کتاب تاریخ خلیفة بن خیاط به روایت بَقیّ بن مَخْلَد قُرطبی (ابوعبدالرحمن بَقیّ بن مَخْلَد بن یزید القُرطبی در ۲۰۱ق در‌ اندلس متولد شد. سفرهایی علمی به مصر و شام و حجاز و بغداد داشت که یک بار چهارده سال و بار دوم بیست سال به درازا کشید. از احمد بن حنبل، ابوبکر بن ابی شَیْبه و دیگران روایت کرده است. او چندین کتاب تالیف کرد و از آثار مشهور دیگر نسخه برداشت و با خود به زادگاهش‌ اندلس برد. او را به علت وثاقت و آگاهی‌های گسترده‌اش بسیار ستوده‌اند. از این گذشته گویند وی نخستین محدثی است که در یک مُسْنَد روایات را بر حسب نام‌های صحابه تنظیم کرده است و موارد را بر حسب دیدگاه‌های فقهی در باب‌ها آورده است. تفسیر مفقود شده او به عقیده ابن حزم بهترین تفسیر در نوع خود بوده است.)
[۱۰۸] سزگین، فؤاد، تاریخ نگارش‌های عربی، ج۱، ص۲۲۴.
(د. ۲۷۶ق) سه طبع مصحح و منقّح انتشار یافته است. بار اول آن را سهیل زکّار در سال ۱۹۶۷ میلادی بر اساس نسخه‌ای واحد که در سال ۴۷۷ق به دست احمد الاشعری کتابت شده است. (رَباط، اوقاف ۱۹۹ (۱۶۸ گ، ۴۷۷ق) مشخصات این نسخه بنا به نوشته سزگین می‌باشد.)
[۱۰۹] سزگین، فؤاد، تاریخ نگارش‌های عربی، ج۱، ص۱۵۹.
در دمشق به چاپ رساند. این تصحیح شامل مقدمه‌ای مختصر در مورد شرح حال خلیفه و روش وی در نگارش تاریخ، متن کتاب و فهارس متعددی (شامل فهرست اعلام، اقوام، قبایل و جماعات، اماکن، بلدان و بقاع) می‌باشد. بار دوم به کوشش اکرم ضیاء العُمری در ۱۹۶۷ میلادی در نجف منتشر شده است (متاسفانه کوشش‌های نگارنده برای دستیابی به این چاپ بی‌نتیجه ماند).
سومین چاپ که احتمالاً می‌توان گفت بهترین چاپ و تصحیح تاریخ خلیفة بن خیاط است به کوشش دو استاد دانشگاه لبنان (مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز) در ۱۹۹۵ میلادی در بیروت انتشار یافته است. مصححان با استفاده از منابع دست اول تاریخ اسلام نظیر سیره ابن هشام، تاریخ طبری، البدایه و النهایه، الکامل و بسیاری منابع تاریخی و حدیثی و جغرافیایی دیگر بر آن حواشی بسیاری نگاشته‌اند. آن‌ها بسیاری از اعلام اشخاص و اماکن جغرافیایی را که در متن کتاب ذکر شده است با استفاده از منابع تاریخی و جغرافیایی معرفی کرده‌اند. در پایان کتاب نیز فهارسی چون الاحادیث و الآثار، اعلام، قبایل، اماکن و موضوعات آورده‌اند.
در مجموع می‌توان گفت از آن‌جا که این سه چاپ، تنها بر اساس نسخه‌ای واحد که از این کتاب باقی مانده به طبع رسیده است در متن کتاب چندان با هم تفاوتی ندارند، ولی در خصوص موارد دیگر، مقدمه سهیل زکار هم از لحاظ حجم و هم از لحاظ محتوا از مقدمه چاپ دو استاد لبنانی بسیار ارزنده‌تر است، اگر چه حواشی و فهارس چاپ سوم مفصل تر و راهگشای بسیاری از مشکلات متن کتاب می‌باشد.


(۱) آئینه وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷ش).
(۲) ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین احمد، تهذیب التهذیب (حیدرآباد دکن، بی نا، ۱۳۲۵ ۱۳۲۷ق).
(۳) ابن خلکان، شمس الدین احمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، (بیروت، دار صادر، ۱۹۶۸م).
(۴) ابن خیاط عصفری، خلیفه، تاریخ، به کوشش مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز (بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۵م).
(۵) تاریخ، تحقیق سهیل زکّار (دمشق، مطابع وزارة الثقافة و السیاحة و الارشاد القومی، ۱۹۶۷م).
(۶) طبقات، تحقیق سهیل زکّار (دمشق، مطابع وزارة الثقافة و السیاحة و الارشاد القومی، ۱۹۶۶م).
(۷) ابن کثیر دمشقی، عماد الدین اسماعیل، البدایة و النهایة (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا).
(۸) ابن ندیم، اسحاق بن محمد، الفهرست، به کوشش رضا تجدد (تهران، چاپ افست مروی، ۱۹۷۳م).
(۹) بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنفین (بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا).
(۱۰) جعفریان، رسول، منابع تاریخ اسلام (قم، انصاریان، ۱۳۷۶ش).
(۱۱) خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن (قم، دارالثقلین، ۱۴۱۸ق).
(۱۲) ذهبی، شمس الدین محمد، سیر اعلام النبلاء (بیروت، مؤسسه الرسالة، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م).
(۱۳) رازی، ابومحمد ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا).
(۱۴) سزگین، فؤاد، تاریخ نگارش‌های عربی، ترجمه و تدوین و آماده سازی مؤسسه نشر فهرستگان، (تهران، به اهتمام خانه کتاب، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰ش).
(۱۵) سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، تقدیم و تعلیق عبداللّه عمر البارودی (بیروت، دارالجنان، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م).
(۱۶) طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم (بیروت، دارمعارف، ۱۹۶۷م).
(۱۷) عاملی، جعفر مرتضی، دراسات و بحوث فی التاریخ و الإسلام، الطبعة الثانیة (قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة الجماعة المدرسین، ۱۴۰۹ق).
(۱۸) کاهن، کلود، درآمدی بر تاریخ اسلام در قرون وسطی، ترجمه اسداللّه علوی (مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰ش).
(۱۹) وکیع، محمدبن خلف بن حیان، اخبار القضاة (مصر، مطبعة السعاده، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م).
(۲۰) ناجی، عبدالجبار، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة (بغداد، بی نا، ۱۹۹۰م).
(۲۱) Zakar، S، »Ibn Khayyat al-usfuri«، in EI۲، New edition، V.۳، Leiden، E.J. Brill، ۱۹۷۱.


۱. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص۲۸۳.    
۲. ابن خلکان، احمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۴۳، تحقیق احسان عباس.    
۳. رازی، ابومحمد، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۳۷۸.    
۴. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۱۶۰.    
۵. ذهبی، شمس‌الدین محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۴۷۲.    
۶. زکّار، سهیل، مقدمه طبقات خلیفة بن خیاط، ج۱، ص آ و ب.
۷. ابن خلکان، احمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۲۴۴.    
۸. بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنّفین، ج۱، ص۳۵۰.    
۹. ابن خلکان، احمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۲۴۴.    
۱۰. ذهبی، شمس‌الدین محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۴۷۳.    
۱۱. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵، مقدمه، تحقیق مصطفی نجیب فوّاز، حکمت کشلی فوّاز.    
۱۲. زکّار، سهیل، مقدّمه طبقات خلیفة بن خیاط، ص آ.
۱۳. ابن خلکان، احمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۲۴۴.    
۱۴. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص۱۴۴.    
۱۵. وکیع، محمد بن خلف، اخبار القضاة، ج۲، ص۱۷۵.    
۱۶. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶، تحقیق مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز.    
۱۷. ابن خلکان، احمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۲۴۴.    
۱۸. ذهبی، شمس‌الدین محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۴۷۳.    
۱۹. خویی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۱۳۳.    
۲۰. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۱۸۲.    
۲۱. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۶، ص۶۹.    
۲۲. سزگین، فؤاد، تاریخ نگارش‌های عربی، ص۱۳۹، ترجمه و تدوین و آماده سازی مؤسسه نشر فهرستگان.
۲۳. سزگین، فؤاد، تاریخ نگارش‌های عربی، ص۱۴۱، ترجمه و تدوین و آماده سازی مؤسسه نشر فهرستگان.
۲۴. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۳، ص۳۳۹.
۲۵. آئینه‌وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ج۱، ص۴۷۷-۴۷۹.
۲۶. آئینه‌وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ج۱، ص۵۱۲-۵۱۴.
۲۷. آئینه‌وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ص۴۸۳-۴۸۵.
۲۸. آئینه‌وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ص۴۸۸.
۲۹. عُمَری، اکرم ضیاء، مقدمه طبقات خلیفة بن خیاط، ص۱۳.
۳۰. ابن ندیم، اسحاق بن محمد، الفهرست، ص۲۸۳.    
۳۱. بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنّفین، ج۱، ص۳۵۰.    
۳۲. رازی، ابومحمد، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۳۷۸.    
۳۳. زکّار، سهیل، مقدّمه طبقات خلیفة بن خیاط، صجو د.
۳۴. ابن خلکان، احمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۲۴۳.    
۳۵. ذهبی، شمس‌الدین محمد، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۱۹.    
۳۶. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۳۲۲.    
۳۷. ذهبی، شمس‌الدین محمد، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۱۹.    
۳۸. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۹، ص۳۱۶.    
۳۹. جعفریان، رسول، منابع تاریخ اسلام، ص۱۲۲.
۴۰. ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۴۷۳.    
۴۱. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۱۶۰.    
۴۲. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۴.    
۴۳. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۴.    
۴۴. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۴.    
۴۵. عاملی، سیدجعفر مرتضی، دراسات و بحوث فی التاریخ و الإسلام، ج۳، ص۳۵-۴۰.
۴۶. ناجی، عبدالجبار، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة، ص۱۷۹.
۴۷. i. S. Zakar، » Ibn Khayyat al-usfuri «، in EI۲، New edition، V. ۳، Leiden، E. J. Brill، ۱۹۷۱، P. ۸۳۸.
۴۸. ناجی، عبدالجبار، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة، ص۱۹۱.
۴۹. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۶.    
۵۰. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۵.
۵۱. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۹.
۵۲. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۵.
۵۳. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۱.
۵۴. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۱۲.
۵۵. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۳۹.    
۵۶. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۳۶.
۵۷. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۶ - ۲۶۰.
۵۸. ناجی، عبدالجبار، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة، ص۱۹۲.
۵۹. کاهن، کلود، درآمدی بر تاریخ اسلام در قرون وسطی، ص۱۶۵، ترجمه اسداللّه علوی.
۶۰. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۴.    
۶۱. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۴۵-۴۶.
۶۲. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵۷.
۶۳. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۰.
۶۴. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۲.
۶۵. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۹۰.
۶۶. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۱۴.    
۶۷. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵۳.
۶۸. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۴.
۶۹. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۹۳-۹۴.
۷۰. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۹۷.
۷۱. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۰۵.
۷۲. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۰۹-۱۱۰.
۷۳. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۸.    
۷۴. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۷.
۷۵. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۷۰.
۷۶. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۹۲.
۷۷. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۹۸.
۷۸. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۲۶.
۷۹. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۶۴.
۸۰. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۷۱.
۸۱. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵۱.
۸۲. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵۷.
۸۳. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵۸-۶۰.
۸۴. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۰۴.
۸۵. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۲.    
۸۶. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۹.    
۸۷. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۵۰.    
۸۸. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۸-۲۰.
۸۹. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۲.
۹۰. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۷۲.    
۹۱. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۴۰.    
۹۲. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۵۰-۱۵۵.
۹۳. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۹۸-۱۰۵.
۹۴. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۱۵-۱۱۸.
۹۵. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۴۷-۱۵۵.
۹۶. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۵۹.
۹۷. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۷۱-۱۷۴.
۹۸. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۷۷-۱۸۱.
۹۹. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۶-۷۳.
۱۰۰. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۸۷-۸۹.
۱۰۱. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۰۶-۱۰۷.
۱۰۲. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۲۰-۱۲۲.
۱۰۳. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۸۵-۱۹۰.
۱۰۴. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص، ۳۰۸-۳۱۹.
۱۰۵. ناجی، عبدالجبار، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة، ص۱۹۷.
۱۰۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۷، ص۵۱۰، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم.    
۱۰۷. ناجی، عبدالجبار، اسهامات مورخی البصره فی الکتابة التاریخیة، ص۲۰۱ - ۲۰۲.
۱۰۸. سزگین، فؤاد، تاریخ نگارش‌های عربی، ج۱، ص۲۲۴.
۱۰۹. سزگین، فؤاد، تاریخ نگارش‌های عربی، ج۱، ص۱۵۹.



پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «خلیفة بن خیاط»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۱/۲۳.    




جعبه ابزار