خاندان اسکندری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از خاندانهای معروف کشور که جایگاه ویژهای در
حکومت داشتند، میتوان خاندان مشهور اسکندری را نام برد که دارای پست و مقامهای مهمی در دولت بودند. مشهورترین افراد این خاندان، عبارتاند از: سلیمان میرزا، عباس، ایرج، محترم و یحیی اسکندری.
سلیمان محسن در
سال ۱۲۵۶ در
تهران متولد شد.
پدرش شاهزاده
محسن میرزا کفیلالدوله از مالکین و کارمندان عالیرتبه دولت و از نوادگان
محمدطاهر میرزا مترجم برخی از آثار
آلکساندر دوما (پدر) از قبیل «کنت دومونت کریستو» بود.
وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و معمولی دوره خود و آموختن
زبان فرانسه در دستگاه دولتی استخدام شد و مدتی در اداره
شهربانی و مدتی نیز در اداره کل
گمرک مشغول به کار شد.
در دوره دوم
مجلس پس از فوت برادرش یحیی اسکندری که نماینده مجلس بود،
به جای او از طرف نمایندگان مجلس به
وکالت انتخاب، و جزء
حزب دموکرات گردید.
در سال ۱۲۹۰ که مجلس دوم در اثر التیماتوم دولت
روسیه منحل گردید، به دستور
ناصرالملک نائبالسلطنه دستگیر، و به
قم تبعید شد.
چند وقتی در قم بوده و بعد به تهران بازگشت. پس از مدتی مدیر کل امور مرکز وزارت کشور شد.
در انتخابات دوره سوم، نماینده مردم
اصفهان شد و در عین حال رهبر حزب دموکرات در مجلس بود و مدتی نیز نائبرئیس مجلس به شمار میرفت.
سلیمان محسن در آن زمان در دو دوره متوالی،
عینالدوله را
استیضاح کرد که وی به ناچار استعفای خود را اعلام کرد.
در
جنگ بینالملل اول و اشغال
ایران توسط قوای نظامی روسیه و
انگلیس و
عثمانی،
احمدشاه تصمیم به تغییر پایتخت گرفت و این
نیت را با نمایندگان در میان گذاشت که با موافقت سلیمان محسن اسکندری و حزب دموکرات مواجه شد و آنان «
کمیته دفاع ملی» را تشکیل دادند که ریاست این
کمیته را اسکندری به عهده گرفت. آنان به شهرهای مختلف رفته، برای خرید
اسلحه، اعانه
جمع میکردند. در همان زمان
رضاقلیخان نظامالسلطنه با وزیر مختار
آلمان به کرمانشاه رفتند و در آنجا حکومت موقتی ایجاد کرده و کابینهای تشکیل داد
و سلیمان محسن اسکندری را وزیر داخلی معرفی کرد.
در سال ۱۳۰۰ به هنگام نخست وزیری
احمد قوام، اسکندری موجب سقوط
کابینه قوام شد. در سال ۱۳۰۱ که مصادف بود با دوره دوم نخست وزیری قوام، سلیمان محسن او را استیضاح کرد و با جلب نظر عدهای از اعضا و نمایندگان بیطرف، اقلیت خود را به اکثریت تبدیل کرد و با این کار، کابینه قوام برای دومین بار شکست خورد.
اسکندری پس از شکست قوام،
مستوفیالممالک را به رئیسالوزرایی رسانید؛ در حالی که خودش لیدر اکثریت بود و
دفاع از پروگرام دولت را بر عهده داشت. در این میان سیدحسین مدرس رهبر اقلیت بود و با کابینه مستوفی به مخالفت برخاسته، کابینه را استیضاح کرد. این اتفاق باعث شد که در تمام دوران حکومت مستوفی، درگیری سنگینی بین
مدرس و اسکندری در مجلس در جریان باشد. پس از مدتی اسکندری در کابینه سردار سپه به پست وزارت فرهنگ منصوب شد.
وی در انتخابات دوره پنجم
مجلس شورای ملی، به وکالت مجلس تهران انتخاب شد و در این مجلس یکی از طرفداران جمهوری بود که طرح تبدیل رژیم سلطنتی را به جمهوری امضا کرد.
پس از اتمام دوره پنجم، اسکندری خود را از انجام هرگونه کار دولتی معاف کرد تا اینکه در سال ۱۳۲۰ فعالیتهای سیاسی او دوباره آغاز شد. وی از مؤسسین اولیه حزب توده به شمار میرود. این حزب در مهرماه سال ۱۳۲۰ به رهبری سلیمان محسن تأسیس شد؛
ولی به دلیل کهولت
سن اغلب کارهای حزب را برادرزادهاش ایرج اسکندری بر عهده داشت.
وی در سال ۱۳۲۲ در سن ۷۷ سالگی درگذشت و بنا بر قولی در سن ۸۰ سالگی فوت کرده است.
در کنگرهای که حزب توده در سال ۱۳۳۰ برگزار کرد، دو صندلی خالی به نام سلیمان محسن اسکندری و دکتر
تقی ارانی به عنوان مؤسسین حزب خالی گذاشته بودند.
ایرج اسکندری در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد. در سال ۱۳۰۴ برای ادامه تحصیل به
فرانسه و شهر گرونیل رفت.
در سال ۱۳۲۲ از طرف حزب توده ایران، کاندیدای انتخابات مجلس شورای
ملی شده و به نمایندگی مردم
ساری در دوره چهاردهم منصوب شد و در مجلس نیز عضو
فراکسیون حزب توده بود.
در سال ۱۳۲۵ در کابینه ائتلافی احمد قوام به
وزارت بازرگانی و پیشه و هنر منصوب شد.
در سال ۱۳۶۳ در
آلمان شرقی درگذشت.
(برای اطلاعات بیشتر به مقاله وی مراجعه شود).
محترم اسکندری دختر شاهزاده علیخان «
محمدعلی میرزا اسکندری» در سال ۱۲۷۴ متولد شد.
نزد پدرش علوم مختلف را آموخت.
مدتی نیز در محضر
میرزا علی محمدخان محققی به تکمیل زبان فرانسه و
ادبیات و
تاریخ پرداخت. چند سال به همین منوال گذشت تا اینکه میرزا علی محققی دلبسته محترم اسکندری شده، از او
خواستگاری کرد و با هم
ازدواج کردند.
پدر محترم اسکندری از آزادیخواهان مبارز بود که سالها قبل از
انقلاب مشروطیت با سایر روشنفکران «
انجمن آدمیت» را تأسیس کرده بود.
وی از کودکی با دوستان و اطرافیان پدرش درباره محرومیتهای زنان بحث و مجادله میکرد و در کل روحیه ناآرام و طوفانی داشت.
بعد از انقلاب مشروطیت خانم اسکندری با وجود انتظار زیادی که از این حرکت انقلابی برای احقاق حقوق
زنان داشت، به خواسته قلبی خود نرسید؛ لذا قدم در میدان مبارزه گذاشت. محترم اسکندری مدیر مدرسه شماره ۳۵ دولتی در ناحیه
قناتآباد بود.
او در روز ۱۰ بهمن ۱۳۰۱
تعدادی از خانمهای روشنفکر را برای حضور در جلسه امتحانات شاگردان مدرسه
دعوت کرد. پس از حضور آنان و اتمام امتحان، سخنرانی پرشوری راجع به پیشرفتها و اختراعات حیرتانگیز علمی اروپاییان ایراد نمود و با چشمان گریان پیشرفتهای زنان دنیا را با زنان ایرانی مقایسه کرده و از بیحسی و عدم
شناخت زنها و خطراتی که برای آینده ملت و مملکت در پیش است، توضیحاتی را اعلام داشت. زنان حاضر در همان جلسه، دست
دوستی و اتحاد به او داده و با او
عهد و
پیمان بستند که برای پیشرفت مقاصدش او را کمک کنند و در همان زمان
جمعیت «نسوان وطنخواه» را تشکیل دادند.
محترم اسکندری با کمک همین افراد مجله «نسوان وطنخواه» را تأسیس کرد و اولین شماره آن در ۲۶ صفحه در سال ۱۳۰۲ منتشر شد. مطالب درجشده در مجله غالباً مربوط به زنان و فرهنگ خانوادگی و اجتماعی و اصلاحات شخصیتی زنان و مخصوصاً در مورد مسائل زناشویی و
ازدواج بود. این مجله تا سال ۱۳۰۵ منتشر شد.
اثر مبارزات محترم اسکندری در مورد مسائل زنان و آزادیهای آنان در آن روزها آنقدر عمیق و مهم بود که بر منابر و تکیهها هم صحبت از اقدامات وی میشد و بعضاً دشنامهای بسیار زشتی به او میدادند؛ به عنوان مثال روزی یکی از
روحانیون روی
منبر گفت: این
جمعیت میخواهند چادر از سر زنان بردارند! همین حرف باعث شد که مردم، محترم اسکندری را سنگسار کنند. محترم اسکندری انرژی زیادی برای مبارزه با اینگونه محدودیتها و کوتهفکریها صرف کرد و هر روز مطالب مجله را بهتر و نابتر میکرد؛ به عنوان مثال، در قسمت ادبی مجله از زنان
شاعر مشهور
جهان مطالب جالبی مینوشت. خانم اسکندری در تمام جلسات جمعیت بانوان شرکت میکرده، آنها را به ترویج معارف
تشویق میکرد.
در سال ۱۳۰۲
عمل جراحی روی
استخوان پشت انجام داد
و در تیرماه سال ۱۳۰۴ در
تهران درگذشت.
پس از فوت محترم اسکندری عملکرد جمعیت بانوان کمرنگ شد؛ به طوری که یک
سال بعد از فوت وی مجله نیز چاپ نمیشد.
عباس اسکندری سال ۱۲۷۶ در تهران متولد شد و برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و در همان جا لیسانسش را در رشته حقوق دریافت کرد.
به دعوت خواهرزادهاش ایرج اسکندری عضو
کمیته مرکزی حزب توده شد. روزنامه سیاست که عباس اسکندری صاحب امتیاز آن بود، ارگان حزب توده بود.
در سال ۱۳۲۴ که
قوام بر سر کار آمد، به فرمانداری تهران منصوب گردید.
در انتخابات دوره پانزدهم خود را کاندیدای شهر
همدان کرد و از آن شهر به وکالت مجلس منتخب گردید.
بعد از مجلس پانزدهم دیگر به
مجلس راه نیافت و در سال ۱۳۳۴ درگذشت.
(برای اطلاعات بیشتر به مقاله وی مراجعه شود).
شاهزاده یحیی میرزا اسکندری سال ۱۲۹۶ در تهران متولد شد. پدرش محسن میرزا کفیلالدوله از رجال و کارگزاران دولت بود. وی به تحصیل علوم مختلف علاقه بسیار داشت؛ به همین دلیل هر روز به کتابخانه شخصی پدربزرگش میرفت و در مورد
تاریخ عمومی
ایران و جهان و خیلی مسائل دیگر مطالعه میکرد.
پس از چند سال که از
دارالفنون فارغالتحصیل شد، به عنوان مترجم اداره گمرک به
کردستان رفت؛ پس از چندی رئیس گمرک شد و مدت دو سال در همین پست باقی ماند.
بعد از آن مفتش گمرک کردستان و
کرمانشاه شد. با تأسیس صندوق مالیه، به ریاست صندوق مالیه و نظارت امور صندوقهای
لرستان و کردستان رسید. از آنجا به
شیراز رفته، رئیس صندوق مالیه شد.
با به سلطنت رسیدن محمدعلی شاه و در پی آن برچیده شدن صندوق مالیه، اسکندری به
تهران احضار شد و به ریاست تفتیش کل محاسبات گمرک ایران منصوب شد. در همان زمان عضو کانون «جامع آدمیت» شد.
وی با کمک سلیمانمیرزا و میرزا محمد خراسانی، هفتهنامه
حقوق را منتشر کردند که در انتشار افکار کانون سهیم بود.
کوششهای وی علیه شاه و کارگزاران از طریق روزنامهنگاری و سخنرانی ادامه داشت. وی موجبات نگرانی شاه را فراهم کرد.
پس از به توپ بسته شدن مجلس در ۲۵
جمادیالاول ۱۳۲۶ه، یحیی دستگیر، و به باغ شاه منتقل شد
و پس از مدتی آزاد شد و به گمرک
آستارا برده شد.
پس از فتح تهران، به پایتخت بازگشت و با شرکت در انتخابات مجلس، نماینده تهران شد؛ اما پیش از افتتاح مجلس، در
روز جمعه ۱۴
شوال ۱۳۲۷ه درگذشت.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان اسکندری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۳۰.