حکم تبری (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم آیات شریفی از خود را به موضوع لزوم بیزاری جستن از
شرک ، مشرکان و مظاهر شرک اختصاص داده است که از پیش رو خواهد گذشت.
تبری و بیزاری جستن از شرک لازم است
قلای شیء اکبر شهـدة قل الله شهید بینی وبینکم واوحی الی هـذا القرءان لانذرکم به ومن بلغ ائنکم لتشهدون ان مع الله ءالهة اخری قل لا اشهد قل انما هو الـه وحد واننی بریء مما تشرکون.
" بگو: «بالاترین گواهی،
گواهی کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند،
گواه میان من و شماست و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من
وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها میرسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستی شما گواهی میدهید که معبودان دیگری با خداست؟! » بگو: «من هرگز چنین گواهی نمیدهم». بگو: «اوست تنها معبود یگانه و من از آنچه برای او شریک قرار میدهید، بیزارم! » "
در حقیقت ذکر این چند جمله در پایان آیه به خاطر یک نکته مهم روانی است و آن اینکه ممکن است مشرکان چنین تصور کنند که گفتگوهای آنها شاید تزلزلی در روح
پیامبر صلیاللهعلیهوآله ایجاد کرده باشد و با امیدواری مجلس را ترک گویند و به دوستان خود
بشارت دهند که شاید محمد صلیاللهعلیهوآله بعد از این در
دعوت خود تجدید نظر کند، این جملهها که از صراحت و قاطعیت سرشار است این امید را به کلی مبدل به یاس میکند و به آنها نشان میدهد که مطلب بالاتر از آن است که آنها میپندارند و کمترین تزلزلی در دعوت او پیدا نخواهد شد و
تجربه نشان داده که ذکر این گونه کلمات قاطع در پایان یک بحث اثر عمیقی در رسیدن به نتیجه نهایی دارد!
قل یـایها الکـفرون• لا اعبد ما تعبدون• ولا انتم عـبدون ما اعبد• ولا انا عابد ما عبدتم• لکم دینکم ولی دین.
" بگو: ای کافران! • آنچه را شما میپرستید من نمیپرستم! • و نه شما آنچه را من میپرستم میپرستید، • و نه من هرگز آنچه را شما
پرستش کردهاید میپرستم، • ... • (حال که چنین است) آیین شما برای خودتان، و
آیین من برای خودم "
واذ قال ابرهیم لابیه ءازر اتتخذ اصنامـا ءالهة انی ارک وقومک فی ضلـل مبین• فلما جن علیه الیل رءا کوکبـا قال هـذا ربی فلما افل قال لا احب الافلین• فلما رءا القمر بازغـا قال هـذا ربی فلما افل قال لـئن لم یهدنی ربی لاکونن من القوم الضالین• فلما رءا الشمس بازغة قال هـذا ربی هـذا اکبر فلما افلت قال یـقوم انی بریء مما تشرکون.
" (به خاطر بیاورید) هنگامی را که
ابراهیم به پدرش(عمویش ) «
آزر» گفت: «آیا بتهایی را معبودان خود انتخاب میکنی؟! من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری میبینم.» ... • • و هنگامی که
ماه را دید که (سینه
افق را) میشکافد، گفت: «این خدای من است؟» اما هنگامی که (آن هم)
غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند، مسلما از گروه گمراهان خواهم بود.» • و هنگامی که
خورشید را دید که (سینه افق را) میشکافت، گفت: «این خدای من است؟ این (که از همه) بزرگتر است! » اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «ای قوم من از شریکهایی که شما (برای خدا) میسازید، بیزارم "
ابراهیم آخرین سخن خویش را ادا کرد و گفت: ای جمعیت، من از همه این معبودهای ساختگی که شریک خدا قرار دادهاید بیزارم
واعتزلکم وما تدعون من دون الله وادعوا ربی عسی الا اکون بدعاء ربی شقیـا• فلما اعتزلهم وما یعبدون من دون الله وهبنا له اسحـق ویعقوب وکلا جعلنا نبیـا.
" و از شما، و آنچه غیر خدا میخوانید، کناره گیری میکنم و پروردگارم را میخوانم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بی پاسخ نمانم! » • هنگامی که از آنان و آنچه غیر خدا میپرستیدند کناره گیری کرد، ما
اسحاق و
یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم "
قرآن در این زمینه میگوید: " هنگامی که ابراهیم از آن بت پرستان و از آنچه غیر از الله میپرستیدند کناره گیری کرد، اسحاق و بعد از اسحاق، فرزندش یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک از آنها را پیامبر بزرگی قرار دادیم" (فلما اعتزلهم و ما یعبدون من دون الله وهبنا له اسحاق و یعقوب و کلا جعلنا نبیا).
گرچه مدت زیادی طول کشید که خداوند اسحاق و سپس یعقوب (فرزند اسحاق) را به
ابراهیم داد ولی به هر حال این موهبت بزرگ، فرزندی همچون اسحاق و نوهای همچون یعقوب که هر یک پیامبری عالیمقام بودند، نتیجه آن استقامتی بود که ابراهیم
ع در راه مبارزه با بتها و کناره گیری از آن آئین
باطل از خود نشان داد.
واتل علیهم نبا ابرهیم• اذ قال لابیه وقومه ما تعبدون• قالوا نعبد اصنامـا فنظـل لها عـکفین• فانهم عدو لی الا رب العــلمین• فان عصوک فقل انی بریء مما تعملون.
"و بر آنان خبر ابراهیم را بخوان، • هنگامی که به پدر و قومش گفت: «چه چیز را میپرستید؟! » • گفتند: «بتهایی را میپرستیم، و همه روز ملازم
عبادت آنهاییم.» ... • همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالمیان! • اگر تو را نافرمانی کنند بگو: «من از آنچه شما انجام میدهید بیزارم! » "
واذ قال ابرهیم لابیه وقومه اننی براء مما تعبدون.
" و به خاطر بیاور هنگامی را که ابراهیم به پدرش
آزر و قومش گفت: «من از آنچه شما میپرستید بیزارم "
ولقد ءاتینا ابرهیم رشده من قبل وکنا به عــلمین• اذ قال لابیه وقومه ما هـذه التماثیل التی انتم لها عـکفون• اف لکم ولما تعبدون من دون الله افلا تعقلون.
" ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و از (شایستگی) او آگاه بودیم• آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «این مجسمههای بی روح چیست که شما همواره آنها را پرستش میکنید؟! » "•... " اف بر شما و بر آنچه جز خدا میپرستید! آیا اندیشه نمیکنید (و عقل ندارید)؟ "
و جمله" اف لکم و لما تعبدون من دون الله" اظهار انزجار و بیزاری آن جناب از ایشان و از خدایان ایشان است و این را بعد از ابطال الوهیت آنها اظهار نمود
قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابرهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منکم و مما تعبدون من دون الله کفرنا بکم وبدا بیننا وبینکم العدوة و البغضاء ابدا حتی تؤمنوا بالله وحده الا قول ابرهیم لابیه لاستغفرن لک وما املک لک من الله من شیء ربنا علیک توکلنا والیک انبنا والیک المصیر.
" برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا میپرستید بیزاریم ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما
عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است تا آن زمان که به خدای یگانه
ایمان بیاورید! - جز آن سخن ابراهیم که به پدرش(عمویش آزر) گفت (و وعده داد) که برای تو
آمرزش طلب میکنم، و در عین حال در برابر خداوند برای تو مالک چیزی نیستم (و اختیاری ندارم)! - پروردگارا! ما بر تو
توکل کردیم و به سوی تو بازگشتیم، و همه فرجامها بسوی تو است "
قالوا یـهود ما جئتنا ببینة وما نحن بتارکی ءالهتنا عن قولک وما نحن لک بمؤمنین• ان نقول الا اعترک بعض ءالهتنا بسوء قال انی اشهد الله واشهدوا انی بریء مما تشرکون.
" گفتند: «ای
هود! تو دلیل روشنی برای ما نیاوردهای! و ما خدایان خود را بخاطر حرف تو، رها نخواهیم کرد! و ما (اصلا) به تو ایمان نمیآوریم! • ما (درباره تو) فقط میگوییم: بعضی از خدایان ما، به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده) اند! » (
هود ) گفت: «من خدا را به
شهادت میطلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آنچه شریک (خدا) قرار میدهید "
هود گفت: ای مردم خدا را گواه میگیرم و پس از او شما را شاهد میگیرم که من از این
شرک شما بیزارم یعنی اگر شما پنداشتهاید که خدایان شما بخاطر دشنامی که من بدانها دادهام بمن آسیب رساندهاند من این بصیرت و بینایی را دارم که بیزاری جویم از آنچه شما شریک خدا میدانید یعنی از این خدایان دروغی که خیال کردهاید بمن آسیب رساندهاند. و اینکه آن مردم را بشهادت طلبید- با اینکه کافر و
فاسق بودند و بهمین جهت اهل شهادت و گواهی نبودند- برای
اتمام حجت بوده تا (در پیشگاه خدا) معذور باشد
قال لا یاتیکما طعام ترزقانه الا نباتکما بتاویله قبل ان یاتیکما ذلکما مما علمنی ربی انی ترکت ملة قوم لا یؤمنون بالله وهم بالاخرة هم کـفرون.
" (یوسف) گفت: «پیش از آنکه جیره غذایی شما فرا رسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت. این، از دانشی است که پروردگارم به من آموخته است. من آیین قومی را که به خدا ایمان ندارند، و به سرای دیگر کافرند، ترک گفتم (و شایسته چنین موهبتی شدم)! "
فرموده که علم به
تعبیر خواب و خبر دادن از
تاویل احادیث از علوم عادی و اکتسابی نیست که هر کس بتواند فرا گیرد، بلکه این علمی است که پروردگارم به من موهبت فرموده، آن گاه علت این معنا را اینطور بیان کرده که: چون من
ملت و کیش مشرکین را پیروی نکردهام، بلکه ملت پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروی نمودهام، و خلاصه بدان سبب است که من دین
شرک را واگذاشته، دین
توحید را پیروی نمودهام.
واتبعت ملة ءاباءی ابرهیم واسحـق ویعقوب ما کان لنا ان نشرک بالله من شیء ذلک من فضل الله علینا وعلی الناس ولـکن اکثر الناس لا یشکرون.
" من از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردم! برای ما شایسته نبود چیزی را همتای خدا قرار دهیم این از فضل خدا بر ما و بر مردم است ولی بیشتر مردم شکرگزاری نمیکنند "
یوسف خود را این چنین به زندانیان معرفی میکرد تا بدانند او زاده
وحی و
نبوت است و مانند بسیاری از زندانیان دیگر که در نظامهای طاغوتی به زندان میرفتند بی
گناه به زندان افتاده است.
بعد به عنوان تاکید اضافه میکند" برای ما شایسته نیست که چیزی را شریک خدا قرار دهیم" چرا که خاندان ما، خاندان
توحید ، خاندان ابراهیم
تبری جستن، از مشرکان
واجب است.
ومن الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله والذین ءامنوا اشد حبا لله ولو یری الذین ظـلموا اذ یرون العذاب ان القوة لله جمیعـا وان الله شدید العذاب.
" بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب میکنند و آنها را همچون خدا دوست میدارند. اما آنها که
ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام قدرت، از آن خداست و خدا دارای
مجازات شدید است (نه معبودهای خیالی که از آنها میهراسند.) "
عشق و علاقه افراد با ایمان نسبت به خدا از عشق و علاقه بت پرستان به معبودهای پنداریشان ریشه دارتر و عمیقتر و شدیدتر است.
چرا چنین نباشد آیا کسی که واقعیتی را دریافته و به آن عشق میورزد با کسی که گرفتار
خرافه و
تخیل است میتواند یکسان باشد؟ عشق مؤمنان از عقل و علم و
معرفت سرچشمه میگیرد اما عشق کافران از
جهل و خرافه و خیال!.
و باز به همین دلیل عشق نخست به هیچوجه متزلزل نمیگردد ولی عشق مشرکان ثبات و دوامی ندارد.
اذ تبرا الذین اتبعوامن الذین اتبعوا وراوا العذاب وتقطعت بهم الاسباب.
"در آن هنگام، رهبران (گمراه و گمراه کننده) از پیروان خود، بیزاری میجویند و کیفر خدا را مشاهده میکنند و دستشان از همه جا کوتاه میشود. "
منظور از معبودها در اینجا بتهای سنگی و چوبی نیستند، بلکه انسانهای جبار و خودکامه و شیاطینی هستند که این مشرکان، خود را دربست در اختیارشان گذاردند، و تسلیم بی قید و شرط در مقابل آنها شدند.
اما این پیروان گمراه که بی وفایی معبودان خود را چنین آشکارا میبینند برای تسلی دل خویشتن میگویند: "ای کاش ما بار دیگر به دنیا باز میگشتیم تا از آنها تبری جوییم، همانگونه که آنها امروز از ما تبری جستند
وقال الذین اتبعوا لو ان لنا کرة فنتبرا منهم کما تبرءوا منا کذلک یریهم الله اعمــلهم حسرت علیهم وما هم بخـرجین من النار.
" و (در این هنگام) پیروان میگویند: «کاش بار دیگر به دنیا برمی گشتیم، تا از آنها(پیشوایان گمراه)بیزاری جوییم، آن چنان که آنان (امروز) از ما بیزاری جستند! (آری،) خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرت زایی به آنان نشان میدهد و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد "
براءة من الله ورسوله الی الذین عـهدتم من المشرکین.
" (این، اعلام) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آنها
عهد بستهاید "
به تمام مشرکان (بت پرستان) اعلام میکند که:
هر گونه پیمانی با مسلمانان داشتهاند، لغو خواهد شد، و میگوید" این اعلام برائت و بیزاری خداوند و پیامبرش از مشرکانی که با آنها عهد بستهاید، میباشد".
واذن من الله ورسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله بریء من المشرکین ورسوله فان تبتم فهو خیر لکم وان تولیتم فاعلموا انکم غیر معجزی الله وبشر الذین کفروا بعذاب الیم.
" و این، اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز
حج اکبر
عید قربان که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند! با این حال، اگر توبه کنید، برای شما بهتر است! و اگر سرپیچی نمایید، بدانید شما نمیتوانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید)! و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده "
وما کان استغفار ابرهیم لابیه الا عن موعدة وعدها ایاه فلما تبین له انه عدو لله تبرا منه ان ابرهیم لاوه حلیم.
" و استغفار ابراهیم برای پدرش
آزر ، فقط بخاطر وعدهای بود که به او داده بود (تا وی را بسوی ایمان جذب کند) اما هنگامی که برای او روشن شد که وی
دشمن خداست، از او بیزاری جست به
یقین ، ابراهیم مهربان و بردبار بود! "
واعتزلکم وما تدعون من دون الله وادعوا ربی عسی الا اکون بدعاء ربی شقیـا.
" و از شما، و آنچه غیر خدا میخوانید، کناره گیری میکنم و پروردگارم را میخوانم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بی پاسخ نمانم! » • هنگامی که از آنان و آنچه غیر خدا میپرستیدند کناره گیری کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم "
فلما اعتزلهم وما یعبدون من دون الله وهبنا له اسحـق ویعقوب وکلا جعلنا نبیـا.
"و از شما، و آنچه غیر خدا میخوانید، کناره گیری میکنم و پروردگارم را میخوانم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بی پاسخ نمانم! » • هنگامی که از آنان و آنچه غیر خدا میپرستیدند کناره گیری کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم"
ولقد ءاتینا ابرهیم رشده من قبل وکنا به عــلمین• اذ قال لابیه وقومه ما هـذه التماثیل التی انتم لها عـکفون• اف لکم ولما تعبدون من دون الله افلا تعقلون.
" ما وسیله رشد
ابراهیم را از قبل به او دادیم و از (شایستگی) او آگاه بودیم... • آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «این مجسمههای بی روح چیست که شما همواره آنها را پرستش میکنید؟!». .. • اف بر شما و بر آنچه جز خدا میپرستید! آیا اندیشه نمیکنید (و عقل ندارید)؟! "
قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابرهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منکم و مما تعبدون من دون الله کفرنا بکم وبدا بیننا وبینکم العدوة و البغضاء ابدا حتی تؤمنوا بالله وحده الا قول ابرهیم لابیه لاستغفرن لک وما املک لک من الله من شیء ربنا علیک توکلنا والیک انبنا والیک المصیر.
"برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا میپرستید بیزاریم ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما
عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید! - جز آن سخن ابراهیم که به پدرش(عمویش آزر) گفت (و وعده داد) که برای تو آمرزش طلب میکنم، و در عین حال در برابر خداوند برای تو مالک چیزی نیستم (و اختیاری ندارم)! - پروردگارا! ما بر تو
توکل کردیم و به سوی تو بازگشتیم، و همه فرجامها بسوی تو است"
اعلان بیزاری، از مشرکان لازم است
براءة من الله ورسوله الی الذین عـهدتم من المشرکین• واذن من الله ورسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله بریء من المشرکین ورسوله فان تبتم فهو خیر لکم وان تولیتم فاعلموا انکم غیر معجزی الله وبشر الذین کفروا بعذاب الیم.
" (این، اعلام) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بستهاید! • ... • و این، اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر(روز
عید قربان) که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند! با این حال، اگر
توبه کنید، برای شما بهتر است! و اگر سرپیچی نمایید، بدانید شما نمیتوانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید)! و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده! "
راغب در مفردات گفته است: اصل واژه" برء" و" براء" و" تبری" به معنای کناره گیری و بیزاری از هر چیزیست که مجاورت با آن مورد
کراهت باشد، لذا گفته میشود" برات من المرض- از مرض بهبودی یافتم" و" برات من فلان- از گیر فلانی نجات یافتم" و" تبرات و یا ابراته و براته من کذا- و از فلان عمل بیزاری جستم و یا فلانی را از آن عمل بری نمودم"، و در مفردش گفته میشود: " رجل بری ء" و در جمع گفته میشود: " قوم براء و یا قوم بریؤون
مفاد آیه تنها صرف
تشریع نیست، بلکه متضمن
انشاء حکم و قضاء بر برائت از مشرکین زمان نزول آیه است، به دلیل اینکه اگر صرف تشریع بود
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را در برائت شریک نمیکرد، چون داب قرآن بر این است که
حکم تشریعی صرف را تنها به خدا نسبت دهد، حتی صریحا فرموده: " و لا یشرک فی حکمه احدا" و از مصادیق حکم جز حکم به معنای سیاست و
ولایت و قطع خصومت را به آن
حضرت نسبت نمیدهد.
تبری جستن، از اعمال زشت مجرمان ضروری است.
قال انی لعملکم من القالین• رب نجنی واهلی مما یعملون.
" گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم! • پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اینها انجام میدهند رهایی بخش! » "
" قالین" جمع" قال" از ماده" قلی" (بر وزن حلق و بر وزن شرک) به معنی عداوت شدیدی است که در اعماق دل و جان انسان اثر میگذارد، و این تعبیر شدت
نفرت لوط را نسبت به اعمال آنها روشن میسازد.
جالب اینکه لوط
ع میگوید: من دشمن اعمال شما هستم، یعنی عداوت و خرده حسابی با شخص شما ندارم، عملتان ننگین است، اگر این اعمال را از خود دور کنید من دوست صمیمیتان خواهم بود.
سرانجام آن همه اندرزها و نصیحتها اثر نگذارد،
فساد سراسر جامعه آنها را به لجنزار متعفنی مبدل ساخت،
اتمام حجت به اندازه کافی شد.
رسالت لوط
ع به آخر رسیده است، در اینجا است که باید از این منطقه آلوده، خود و کسانی را که به دعوت او ایمان آوردهاند نجات دهد، تا عذاب مرگبار الهی قوم ننگین را در هم کوبد.
در مقام نیایش و تقاضا به پیشگاه خداوند برآمده چنین عرض کرد: " پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اینها انجام میدهند رهایی بخش
اعلان برائت و بیزاری از
شرک بر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم واجب بود.
قلای شیء اکبر شهـدة قل الله شهید بینی وبینکم واوحی الی هـذا القرءان لانذرکم به ومن بلغ ائنکم لتشهدون ان مع الله ءالهة اخری قل لا اشهد قل انما هو الـه وحد واننی بریء مما تشرکون.
" بگو: «بالاترین گواهی، گواهی کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من
وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها میرسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستی شما گواهی میدهید که معبودان دیگری با خداست؟! » بگو: «من هرگز چنین گواهی نمیدهم». بگو: «اوست تنها معبود یگانه و من از آنچه برای او شریک قرار میدهید، بیزارم! » "
وان کذبوک فقل لی عملی ولکم عملکم انتم بریـون مما اعمل وانا بریء مما تعملون.
" و اگر تو را
تکذیب کردند، بگو: «عمل من برای من، و عمل شما برای شماست! شما از آنچه من انجام میدهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام میدهید بیزارم! » "
" شما از آنچه من انجام میدهم بیزارید، و من هم از اعمال شما بیزارم" (انتم بریئون مما اعمل و انا بری ء مما تعملون).
این اعلام بیزاری و بی اعتنایی که توام با اعتماد و ایمان قاطع به مکتب خویشتن است، اثر روانی خاصی، مخصوصا در منکران لجوج، دارد، و به آنها میفهماند که هیچ اصرار و اجباری در مورد قبول و پذیرش آنها نیست، آنها با عدم
تسلیم در مقابل حق، خود را به محرومیت میکشانند و تنها به خویشتن ضرر میزنند.
نظیر این تعبیر در آیات دیگر قرآن نیز آمده است، همانگونه که در"
سوره کافرون" میخوانیم لکم دینکم و لی دین: " آئین شما برای خودتان آئین من هم برای خودم".
فلا تدع مع الله الـهـا ءاخر فتکون من المعذبین• فان عصوک فقل انی بریء مما تعملون.
" (ای پیامبر! ) هیچ معبودی را با خداوند مخوان، که از معذبین خواهی بود! • اگر تو را نافرمانی کنند بگو: «من از آنچه شما انجام میدهید بیزارم! » "
ظاهر این است که ضمیر در جمله" عصوک" به بستگان نزدیک پیامبر صلیاللهعلیهوآله باز میگردد، یعنی اگر پس از
دعوت آنان به سوی حق در برابر تو تسلیم نشدند، و به
شرک و مخالفت ادامه دادند، موضع خود را در مقابل آنان مشخص کن، این پیش بینی قرآن چنان که در بحث نکات خواهد آمد به وقوع پیوست و همه آنان جز علی
ع از قبول دعوت پیامبر صلیاللهعلیهوآله خودداری کردند، بعضی با سکوت برگزار کردند و بعضی از طریق سخریه و
استهزاء مخالفت خود را آشکار ساختند.
قل یـایها الکـفرون• لا اعبد ما تعبدون• ولا انا عابد ما عبدتم• ولا انتم عـبدون ما اعبد• لکم دینکم ولی دین.
" بگو: ای کافران! • آنچه را شما میپرستید من نمیپرستم! • و نه شما آنچه را من میپرستم میپرستید، • ... • (حال که چنین است) آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم "
آنچه در این سوره آمده در واقع بیانگر این واقعیت است که توحید و شرک دو برنامه متضاد و دو مسیر کاملا جدا میباشد، و هیچ شباهتی با یکدیگر ندارند،
توحید انسان را به خدا مربوط میسازد، در حالی که شرک او را از خدا بیگانه میکند.
توحید رمز
وحدت و یگانگی در تمام زمینهها است در حالی که شرک مایه تفرقه و پراکندگی در همه شؤون است.
توحید انسان را از عالم ماده و جهان طبیعت بالا میبرد، و در ما ورای طبیعت به وجود بی انتهای الهی پیوند میدهد، در حالی که شرک انسان را در چاه طبیعت سرنگون میسازد، و به موجودات محدود و ضعیف و فانی پیوند میدهد.
به همین دلیل پیغمبر اکرم صو تمام انبیاء عظام نه تنها یک لحظه با شرک سازش نکردند، بلکه نخستین و مهمترین برنامه آنها مبارزه با آن بود.
امروز نیز همه پویندگان راه حق و علماء و مبلغان این آئین باید همین خط را ادامه دهند، و در همه جا برائت و بیزاری خود را از هر گونه شرک و سازش با مشرکان اعلام دارند. این است راه اصیل
اسلام .
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم تبرّی».