[۲]ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۱، ص۳۶۱، مصر ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت .
سبب این بود که ابوعامر و عبداللّه بن ابیّ، منافقمشهورصدر اسلام، پس از هجرت پیامبر اکرم به مدینه، به پیامبر حسادت ورزیدند. عبداللّه بن ابیّ نفاق ورزید و در مدینه ماند، اما ابوعامر به همراه عدهای از جوانان اَوس به مکه نزد قریشیان رفت.
[۳]ابن قدامه، الاستبصار فی نسب الصحابة من الانصار، ج۱، ص۲۸۹، چاپ علی نویهض، (بیروت ۱۳۹۲/ ۱۹۷۲).
پس از خاتمه جنگ، شایع شد که پیامبر کشته شده است. ابوسفیان و ابوعامر به دنبالِ پیکر پیامبر میگشتند که به جسد حنظله برخوردند، ابوعامر پس از دیدن پیکر فرزندش، ضمن خواندن مرثیه برای او، گفت او برای من از تمامی کشته شدگان احد گرامیتر است.
[۱۸]محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۱، ص۲۳۷چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
[۲۴]احمد بن علی مَقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی صلیاللّهعلیهوسلم من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۳۲، چاپ محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
[۳۰]احمد بن علی مَقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی صلیاللّهعلیهوسلم من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۳۲، چاپ محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
ابوعامر بعد از فتح مکه به طائف گریخت و پس از مسلمان شدن مردم طائف، سرانجام به شام رفت. ظاهراً در آنجا بود که وی به فکر گردآوری سلاح و سپاه برای حمله به مدینه افتاد، اما در همانجا، در سال نهم یا دهم هجری، از دنیا رفت.
مسجد معروف به مسجد ضرار - که طبق آیه ۱۰۷ سوره توبه، پیامبر اکرم مأمور تخریب آن شد - به تحریک ابوعامر ساخته شده بود، تا پس از پیروزی بر پیامبر اکرم، وی در آنجا برایشان سخنرانی کند و حتی بر اساس منابع، منظور قرآن از عبارت «وَ اِرصاداً لِمَنْ حارَبَ اللّهَ و رَسولَهُ» در این آیه ابوعامر بوده است.
[۳۶]محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۳، ص۱۰۷۳، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
[۳۷]احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۹ـ۳۳۰، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.
[۳۸]احمد بن علی مَقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی صلیاللّهعلیهوسلم من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۳۲، چاپ محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
ابوعامر مصمم شده بود قبرآمنه، مادر پیامبر اکرم، را بشکافد، اما به خواست خدا از این کار بازماند.
(۱) ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، تهران: انتشارات اسماعیلیان. (۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/۱۹۷۹ـ۱۹۸۲. (۳) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۴) ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، مصر ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت. (۵) ابن حزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۹۸۲). (۶) ابن سعد، طبقات (بیروت). (۷) ابن شبّه نمیری، تاریخ المدینة المنورة: اخبار المدینة النبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰. (۸) ابن قدامه، الاستبصار فی نسب الصحابة من الانصار، چاپ علی نویهض، (بیروت ۱۳۹۲/ ۱۹۷۲). (۹) ابن هشام، سیرة النبی، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، (قاهره) ۱۳۸۳/۱۹۶۳. (۱۰) احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰. (۱۱) محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۶۱ـ۸۰ه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸. (۱۲) محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران ۱۳۶۹ش. (۱۳) طبری، تاریخ (لیدن). (۱۴) یوسف بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲. (۱۵) احمد بن علی مَقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی صلیاللّهعلیهوسلم من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، چاپ محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹. (۱۶) محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.