حلب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حلب، از قدیمترین شهرهای منطقه
شامات، دارای
پیشینه و جایگاه مهم سیاسی و آثار فرهنگی تمدنی در
دوره اسلامی، امروزه دومین
شهر مهم
سوریه و نیز نام استانی در این
کشور.
شهر
حلب مرکز استان
حلب، در ۳۵۰ کیلومتری شمال
دمشق و حدود ۵۰ کیلومتری مرز
ترکیه، در ارتفاع ۳۸۰ متری از سطح
دریا واقع است.
این شهر میان جلگهها و فلاتها احاطه شده و دارای آب و هوای خشک است و میانگین باران سالیانه آن بیش از ۳۲۰ میلیمتر نیست.
شهر
حلب در سال ۲۰۰۰ حدود ۰۰۰، ۸۵۰، ۲ تن جمعیت داشته است.
صنعتگران شهر
حلب از قدیم در صنایع
طلاسازی،
نقره و
مس مهارت داشتهاند. دوخت خیمههای
پشمی و لباسهای عربی، به ویژه عبادوزی، از صنایع این شهر است.
حلب یکی از زیباترین و مشهورترین شهرها در شرق و دومین شهر مهم سوریه، بعد از دمشق، است.
شهر
حلب شامل دو بخش متمایز قدیم و جدید است.
بخش قدیم در مرکز
شهر واقع شده و دارای ساختمانهایی به شیوه معماری قدیمی است و بیشتر ساختمانهای آن با سنگهای معروف به
اشهب بنا شده و دارای
بازار سرپوشیده است.
بخش جدید شهر در بیرون از حصار قدیمی شهر است و دارای خیابانهای پهن، باغهای زیبا، و ساختمانهای جدیدی مثل دانشگاه
حلب، کتابخانه ملی و
موزه است.
مَرْج دابِق (محل شكست سلطانِ غورىِ مملوكى از سلطان عثمانى سلیم اول در ۹۲۳) در نزدیکی این شهر است.
راه آهن
حلب ـ حماه ـ دمشق، که به خط آهن
شام ـ
حجاز متصل است، در ۱۳۲۴/۱۹۰۶ به راه آهن استانبول ـ اروپا متصل شد و شش سال بعد نیز به راه آهن سریع السیر شرق وصل گردید.
شهر
حلب پیوسته در حال گسترش بوده است، ولی در ۱۲۳۸/۱۸۲۲ زلزله بیشتر مناطق آن را ویران کرد. در ۱۲۷۷/۱۸۶۰ منطقه عزیزیه در
حلب رو به آبادانی گذاشت و ساختمانهایی به شیوه معماری اروپایی در آنجا بنا گردید. از ۱۳۰۰/۱۸۸۳ مناطق جدیدی در شهر احداث گردید مثل منطقه جملیه و اسماعیلیه. ایستگاه راهآهن شام نیز در ۱۳۲۳/۱۹۰۵ تأسیس شد.
حلب دارای
آثار تاریخی بینظیری است.
از جمله آنهاست:
قلعه حلب در مرکز شهر؛
مسجد جامع اموی؛ مدرسه حلاویه، که در زمان نورالدین زنگی بنا شده و در عصر
صلاحالدین ایوبی مرمت شده است؛ مدرسه شرفیه، که در ۵۹۵/۱۱۹۹ احداث شده است و در نزدیکی آن غذاخوری ایرانیای متعلق به
قرن ششم/ دوازدهم هست که اکنون بازسازی شده و محل بازدید گردشگران است؛ مدرسه صاحبیه؛ مسجد جامع فستق (۱۳۶۴)؛ خان صابون (متعلق به پایان قرن نهم/ پانزدهم)؛ خان خایربیک (بنا در ۹۲۱/۱۵۱۵)؛ و خانالوزیر، که از کاروانسراهای معروف
حلب، متعلق به سال ۱۰۹۳/۱۶۸۲ است.
بازارهای تاریخی
حلب، به طول هفت کیلومتر و سرپوشیده است و هنوز هم
معماری کهن خود را حفظ کرده است. از باب انطاکیه در غرب تا ورودی بازار زرب در شرق، ۳۹ بازار موازی و عمود بر هم، به طول ۷۵۰ متر و عرض ۳۵۰ متر، کشیده شده است.
قلعه
حلب، یکی از قلاع عربی اسلامی و از مشهورترین قلاع دنیاست که در زمان
ایوبیان بازسازی شد.
حصارها و
برجهای این قلعه هنوز برجاست. در ۶۵۸
مغولها به این
قلعه حمله کردند و در ۸۰۳ نیز
تیمور شهر و قلعه
حلب را ویران کرد، ولی
مملوکیان، پس از آزادسازی شهر و قلعه، به مرمت آن پرداختند.
عثمانیان در ۹۲۳ قلعه را تصرف کردند. ابراهیم پاشا، فرزند محمدعلی پاشا، خدیو
مصر، در ۱۲۴۷ بدانجا رفت و قلعه را مرکز سپاهیان خود کرد و تا ۱۲۵۷ در آنجا اقامت نمود.
از ۱۳۲۹ش/۱۹۵۰، دولت
ترمیم قلعه را آغاز کرد.
برخی مدارس تاریخی
حلب عبارتاند از: مدارس
شافعیان به نامهای ظاهریه، هرویه، فردوس، قیصریه، جُبَیل، و مدرسهای که شمسالدین لؤلؤ (عتیق) و مدرسهای که عزالدین ابوالفتح مظفر بنا کردهاند؛ مدارس
حنفیان به نامهای حلاویه، حدادیه، حسامیه، و سیفیه؛ و مدرسه مالکیان و حنابله آن، که امیر سیفالدین بن علمالدین سلیمان آن را در پایین قلعه بنا کرده است.
حلب در
لغت به معنای
شیر دوشیده و مترادف با
حلیب است.
درباره
وجه تسمیه این شهر گفتهاند که حضرت ابراهیم خلیل علیهالسلام، در این سرزمین در بالای تپهای گوسفندان خود را میدوشید و شیر آنها را به
فقرا و نیازمندان میداد،
مردم در دامنه آن تپه جمع میشدند و به همدیگر میگفتند: «ابراهیم
حلب» (
ابراهیم دوشید)، و بدین ترتیب آن مکان کمکم
حلب نام گرفت.
برخی بر آناند که این وجه
تسمیه اعتباری ندارد، چون حضرت ابراهیم و مردم شام در آن
تاریخ عرب نبودند.
به نظر عدهای، کلمه
حلب سریانی یا
عبرانی است و در سریانی به معنای
رنگ سفید است. با توجه به اینکه
خاک آن منطقه نیز سفید بوده، پس نام آن منطقه حلباست که الف آخر آن به مرور حذف شده و این کلمه به صورت
حلب در آمده است.
به ویژه آنکه، بیشتر روستاهای
حلب نیز نام سریانی دارند و بسیاری از کلمات سریانی و
عبری شبیه کلمات عربیاند.
این شهر به
حلب شهباء نیز معروف بوده است. روایت کردهاند که حضرت ابراهیم علیهالسلام گاوی
ابلق با بانگ مخصوص داشت و زمانی که
گاو را میدوشید مردم با شنیدن صدای گاو به یکدیگر میگفتند: «ابراهیم
حلب الشهباء».
ابن شحنه در تفسیر آن کلمه گفته است که اگر از نقطه مشرف بر تمام شهر به آن بنگریم آنجا را یکپارچه سفید مشاهده میکنیم و به همین سبب آن را
حلب الشهباء نامیدهاند.
به روایتی دیگر،
حلب،
حمص و
بردعه سه برادر از فرزندان بنی عملیق بودند که هر یک شهری به نام خود بنا کرد و چون بانی این شهر
حلب بن مهر بن حیص بن عملیق بود، نام شهر را
حلب گذاشتند.
یونانیان به
حلب «باروا» یا «بیرؤا»
و «برویا» به معنای بربری،
حتیها به آنجا «
حلبا» و «حلباس»
و آشوریان به آن «حلوان»
گفتهاند.
در کتیبههای میخی به صورت «خلب» یا «خلپ»
و در کتیبههای مصریان و آشوریان به صورت «حربو» یا «حلمن»
آمده است.
بنای شهر
حلب را به بلوکوس موصلی، پادشاه
موصل، نیز نسبت دادهاند و یونانیان آنجا را سَردینبُلوس مینامیدند.
ظاهراً این شهر پس از مدتی ویران شده و دوازده سال پس از
فوت اسکندر مقدونی، سلوکوس نیکاتور سریانی، بار دیگر بنا شده است.
به عقیده برخی، بطلمیوس اول پس از فوت اسکندر شهر
حلب را بنا کرد و آن را اَشمُونِیث خواند.
حلب یکی از قدیمترین شهرهای آباد جهان به شمار میآید.
از جمله عواملی که موجب اهمیت شهر
حلب شده بود، این موارد بود: قرار گرفتن
حلب بر سر راههای زمینی میان
فرات و دریای مدیترانه،
آناطولی و
شبه جزیره عربستان؛ حاصلخیزی خاک و رونق
کشاورزی آن، که این شهر را به صورت مرکز مهم کشاورزی و
دامپروری درآورده بود؛ و وجود سنگ آهکهای سفید که موجب استحکام ساختمانها میشد.
در اوایل
هزاره سوم قبل از میلاد،
حلب شهری پیشرفته و مرکز مهم اقتصادی بود.
در نیمه هزاره سوم قبل از میلاد، ریموش اکدی
حلب را تصرف و ویران کرد و حاکم آنجا را به
اسارت گرفت. این اولین حمله نظامی ویرانگر به
حلب محسوب میشود.
در اوایل هزاره دوم قبل از میلاد،
حلب دوباره رونق گرفت و پایتخت دولت یمحاض عموریها شد.
در ۱۸۲۰ قبل از میلاد، حتیها
حلب را ویران کردند، ولی این شهر بار دیگر رونق پیشین خود را به دست آورد و این بار مرکز مذهبی و اقتصادی حتیها شد.
حلب چندین قرن محل درگیری میان حتیها، میتانیها و فرعونهای مصر بود و هر کدام برای به دست آوردن آن بر یکدیگر پیشی میجستند.
در اواخر
قرن هفدهم قبل از میلاد، پادشاه
حتیها، مورسیل،
حلب را تصرف و ویران کرد و سپس
اسیران و
ثروت حلب را به پایتخت خود، حاتوشا، منتقل نمود. پس از وی
میتانیها حلب را اشغال کردند.
در ۱۴۷۳ قبل از میلاد، تحوتمس سوم،
فرعون مصر، بر میتانیها فایق آمد و
حلب را تصرف کرد.
در ۱۴۳۰ قبل از میلاد، حتیها به رهبری مورسیل دوم، آنجا را گرفتند و در ۱۳۹۰ قبل از میلاد، پادشاه خیتا
حلب را تصرف کرد.
در ۷۳۸ قبل از میلاد به آشوریان پیوست و پس از سقوط آشوریان در ۶۱۲ قبل از میلاد به دست
کلدانیها ویران شد.
حلب در ۴۰۰ قبل از میلاد در تصرف
ایرانیان بود تا اینکه یونانیان در ۳۳۲ قبل از میلاد آن را گرفتند.
پس از درگذشت اسکندر مقدونی و تأسیس دولت سلوکیان، سلوکوس نیکاتور در
حلب مستعمرهای به نام برویا احداث کرد و
حلب به صورت مرکز بازرگانی مهمی درآمد و با شمال شرق
سوریه مرتبط گردید.
در سال ۶۴ یا ۶۵ که سرزمین شام به تصرف رومیان درآمد
حلب بخشی از ولایت سوریه گردید.
ایرانیان در ۵۴۰ میلادی به
حلب حمله کرده و آنجا را
آتش زدند.
در سال شانزدهم هجری،
مسلمانان به فرماندهی
ابوعبیده جرّاح روانه
حلب شدند و آن را محاصره کردند و
خالد بن ولید نیز، پس از فتح قنّسرین، روانه
حلب شد.
به نوشته
ابوالفداء،
ابوعبیده جرّاح
حلب را به
صلح فتح کرد و اهالی
حلب، که به انطاکیه گریخته بودند، با آگاهی از متن
پیمان صلح، به
حلب بازگشتند.
زمانی که لشکریان اسلام روانه انطاکیه بودند، رومیان قصد
حلب کردند، لذا لشکریان
اسلام به
حلب بازگشتند و در نبرد با رومیان، مجددآ
حلب را فتح کردند.
اهمیت شهر
حلب و موقعیت جغرافیایی خوب آن، سبب گردید که بیشتر جغرافینگاران و تاریخنویسان درباره این شهر مطالبی بیان دارند:
به نوشته
یعقوبی،
نوشیروان فرزند قباد،
حلب را فتح کرد.
در قرن سوم،
ابن خردادبه حلب را از کورههای قِنِّسرین و
قدامة بن جعفر آن را از اعمال قنّسرین ضبط کرده است.
ابن رسته حلب را از کورههای شام معرفی کرده است.
در اواخر قرن سوم،
جیهانی در کتاب اشکال العالم
حلب را
شهر و
قصبه قنّسرین در فاصله دو روزه با بالس معرفی کرده است.
در اوایل قرن چهارم
اصطخری حلب را از شهرهای جُند قنّسرین خوانده است.
در نیمه همین قرن،
ابن حوقل،
شام را دارای پنج جند نوشته که یکی از جندهای آن جند قنّسرین و شهر بزرگ آن
حلب بوده است.
وی
نوشته است که
حلب با دیگر شهرهای شام در ارتباط است و دارای بازارهای خوب،
حمام و مسافرخانه است.
در اواخر قرن چهارم،
مقدسی حلب را شهر زیبایی با دژ و بارو و مردمان خوشبرخورد، خردمند و مرفه وصف نموده، شهر را انبارِ (خزاین)
شاه خوانده و افزوده که
حلب در کوره قنّسرین از کورههای شش گانه شام است و آب آشامیدنی اهالی آن از رود قُوَیق تأمین میشود و هفت دروازه دارد، به نامهای حمص، رَقّه، قنّسرین،
یهود، انطاکیه،
عراق، و اربعین؛ اما
ناصر خسرو، که در قرن پنجم از
حلب دیدن کرده، نوشته که
حلب چهار دروازه دارد به نامهای باب الیهود، باب اللّه، باب الجنان و باب انطاکیه.
در همین قرن،
بکری حلب را از
اقلیم چهارم ضبط کرده و به رود قویق اشاره نموده است که از روستای سیناب در هفت میلی دابق سرچشمه میگیرد.
به نوشته وی،
شام شامل پنج بخش است که یکی از بخشهای آن قنّسرین و بزرگترین شهر آن
حلب است.
در قرن ششم،
ادریسی به
حصار شهر
حلب که با سنگهای سفید بنا شده و به
رود قویق، که آب مورد نیاز اهالی را تأمین میکرده، اشاره کرده است.
وی
فاصله
حلب تا حمص را پنج مرحله تخمین زده است.
در قرن هفتم،
یاقوت حموی حلب را شهری بزرگ و گسترده و پر از نیکوییها و دارای آب و هوای خوب و
زمین حاصلخیز وصف کرده و نوشته در روزگار ما مرکزِ جندِ (قصبه) قنّسرین،
حلب است که به معنای
شیر است.
یاقوت حموی
نوشته است در
قلعه حلب دو مقام از آنِ
حضرت ابراهیم است که هنوز زیارتگاهاند.
او پس از اشاره به ساخته شدن این شهر توسط شخصی به نام
حلب از طایفه
بنی عملیق، افزوده است: برخی میگویند طوسا/ سمیرم این شهر را دوازده سال پس از فوت اسکندر بنا نهاد و قلعه
حلب مقام ابراهیم است و در آنجا صندوقی هست که در سال ۴۳۵ پیدا شده و تکهای از سر
یحیی،
پسر زکریا علیهالسلام، در آن است و در نزدیکی دروازه باب الجنان جایی به نام
مشهد علی بن ابی طالب علیهالسلام هست که یحیی را در آنجا به خواب دیدهاند و در کنار
دروازه عراق
مسجد غوث است که در آن سنگنبشتهای هست که میگویند به
خط حضرت علی بن ابی طالب است و در مغرب شهر در دامنه کوه جوشن مرقد
محسن پسر
امام حسین علیهالسلام است که در هنگام حرکت اسیران
کربلا از عراق به
دمشق، در کودکی در اینجا درگذشت و به خاک سپرده شد و نزدیک آن زیارتگاهی زیباست که مردم
حلب آن را با هزینه زیاد، بسیار استوار بنا کردهاند و بیرون دروازه باب الیهود سنگی است که به آن دخیل میبندند و به آن
عطر و
گلاب میپاشند و
مسلمانان و
یهودیان و
مسیحیان در
زیارت آن همگامند، و در زیر آن،
مرقد چند
پیامبر است.
او
دژ
حلب را نیز وصف کرده و به هشت دروازه اشاره نموده است.
در قرون هفتم و هشتم،
دمشقی از
حلب به عنوان مملکت
حلب نام برده و نوشته است: اهالی آن در لباس پوشیدن، و شکل و نمای منازل باهم رقابت داشتند. به
قلعه شهر، به سبب سنگهای سفیدش، شهباء میگفتند.
حلب را قوم
تاتار ویران کردند.
در قرن هشتم، قزوینی
حلب را به تفصیل شرح داده است.
وی به هوای پاک، خاک حاصلخیز و قلعه مستحکم آن اشاره کرده و از محصولات آن،
پنبه،
کنجد،
توتون،
تنباکو،
انگور،
زردآلو،
سیب،
انجیر،
هندوانه و
خیار را نام برده است.
وی
مذهب اهالی
حلب را
تشیع و
تسنن نوشته و به
بازار حلب توجه خاصی نموده است.
سپس به نوعی بازی به نام «شلاق» در
حلب اشاره کرده که گویا فقط یک بار در سال اجرا میشده است.
در همین قرن، ابوالفداء
حلب را شهری بزرگ و تاریخی با باغهای فراوان و از جند قنّسرین معرفی کرده و نوشته است رود قویق از این شهر عبور میکند و این شهر بر سر راه عراق به ثغور و دیگر شهرهای
شام قرار دارد و قلعه شهر نیز در مرکز شهر روی تپهای بنا شده است.
در قرن نهم
حافظ ابرو به تفصیل به
وصف حلب پرداخته و ضمن توصیف آب و هوای خوب آن، اهالی
حلب را
اهل سنّت و جماعت و نیز
شیعه مذهب معرفی کرده و افزوده آنچه مخصوص این شهر است آبگینه
حلبی است که در روی زمین نظیر آن وجود ندارد، و نیز به فراوانی مدارس و
خانگاههای آن اشاره کرده است.
حِمْیری (متوفی ۹۰۰) نیز
حلب را شهری بزرگ در دوازده میلی قنّسرین ضبط کرده و از هفت دروازه شهر به نامهای باب الجنان، باب الاربعین، انطاکیه، قنّسرین، یهود، فرادیس و باب شرقی نام برده است.
سپس از سقف چوبی بازارها و
خندق عمیق شهر سخن گفته و نوشته است که این شهر دارای
بیمارستان و چندین
مدرسه است. وی بنای شهر را به مردی از عمالقه نسبت داده است.
زمانی که
خلیفه دوم در سال هفدهم شام را به اجناد تقسیم میکرد،
حلب و قنّسرین جزو جندِ حِمص شدند و هنگامی که
معاویة بن ابی سفیان (حک: ۴۱ـ۶۰) قنّسرین را از حمص جدا میکرد،
حلب جزو جند قنّسرین شد.
سلیمان بن عبدالملک اموی (حک: ۹۶ـ۹۹) اولین
مسجد جامع حلب را بنا کرد و تلاش نمود شبیه
مسجد جامع دمشق باشد که برادرش (
ولید بن عبدالملک) بنا کرده بود.
با انتقال
حکومت به
عباسیان در سال ۱۳۲، عراق مرکز
خلافت شد و
دمشق مقام پایتختی دولتی عربی ـ اسلامی را از دست داد، ولی
حلب اهمیت بیشتری یافت و رو به پیشرفت گذاشت.
در ۳۲۵،
شامات، از جمله
حلب، جزو اَعمالِ
والی مصر، محمد بن طُغْج اخشیدی، شد و اخشیدیها تا سال ۳۲۸ بر شام مسلط بودند.
در ۳۳۳، سیفالدوله حمدانی وارد
حلب شد و درگیری میان
اخشیدیها و
حمدانیان بر سر سرزمین شام آغاز شد و در ۳۳۴ میان سیفالدوله و
اخشیدیان پیمان صلح منعقد گردید که به موجب آن، اخشیدیها از
حلب، حمص و انطاکیه دست برداشتند. در ۳۳۶ این پیمان تجدید گردید.
از زمانی که
حلب مرکز امارت حمدانیان شد، مهمترین شهر در شمال شام محسوب گردید.
سیفالدوله در این شهر، درباری مثل
دربار بغداد به وجود آورد که در آن شاعران و عالمان و هنرمندان بسیاری گرد آمدند، از جمله
متنبّی،
ابی فراس،
فارابی، و
ابن جنّی.
در ۳۵۱ نقفور، فرمانده بزرگ جبهه شرقی رومیان،
حلب را (بدون قلعه آن) تصرف کرد، رومیان شهر را غارت کردند، بسیاری را کشتند، مساجد را آتش زدند و غنایم و اسرای بسیاری به دست آوردند.
در ۳۶۳ سعدالدوله حَمْدانی
حلب را تصرف کرد، و در ۳۶۷ علاوه بر ذکر عبارت حَیَّ عَلی خیرالعمل در
اذان، عبارت محمدٌ و عَلیٌ خیرالبشر را به آن افزود.
در ۳۸۴، نیروهای
فاطمیان حلب را محاصره کردند. حاکم
حلب، سعدالدوله حمدانی، از رومیان کمک خواست، ولی فاطمیان مانع از رسیدن نیروهای رومیان شدند.
در ۴۱۳، حکومت فاطمی مصر، صفیالدوله محمد بن علی بن جعفر بن فلاح را به حکومت شهر
حلب برگزید.
در ۴۱۴، صالح بن مرداس
حلب را از تصرف فاطمیان خارج ساخت و تا ۴۲۰، بدون رقیب، در
حلب حکومت کرد. در این دوره حکومت
حلب بین فرزندان وی تقسیم شد.
پسرش، شبلالدوله ابوکامل نصر، حکومت شهر را برعهده گرفت و مقرالدوله ابوعلوان، شمال حکومت قلعه را.
سپاهیان مستنصر فاطمی دو بار به
حلب حمله کردند و هر دو بار شکست خوردند.
تأثیر شکست لشکریان فاطمی در تجدیدنظر در تنظیمات اداری فاطمیان در
قاهره واضح بود و تغییرات زیادی در
دولت فاطمیان به وجود آورد.
در ۴۵۹ شیوع وبا در
حلب تلفات زیادی به بار آورد، به طوری که فقط در یک ماه حدود چهار هزار تن جان خود را از دست دادند.
در ۴۷۹ ملکشاه سلجوقی، قسیمالدوله آق سنقر را حاکم
حلب کرد و به آبادانی
حلب همت گماشت، ولی با مرگ ملکشاه در ۴۸۵، حکومت
حلب به تتش بن ارسلان و پس از وی نیز به
خاندان او منتقل گردید.
در ۵۲۲ عمادالدین زنگی، حاکم موصل، به فرمان سلطان محمد،
حلب را تصرف کرد.
در ۵۴۱ عمادالدین زنگی، هنگام محاصره قلعه جَعْبر، به
قتل رسید و فرزندش، نورالدین محمود زنگی، حاکم
حلب شد و
حلب بار دیگر شکوفا گردید. وی بازار
حلب را مرمت کرد و در شهر مدارسی تأسیس نمود که در آنها فقهای
حنفی و
شافعی تدریس میکردند. وی در ۵۶۹ درگذشت و فرزند یازده سالهاش، ملک صالح اسماعیل، جانشین وی شد.
در ۵۷۹
حلب تحت سلطه
صلاحالدین ایوبی درآمد. وی پس از مرگ ملک صالح اسماعیل در ۵۸۲، ولایت
حلب را از برادرش، ملک عادل، گرفت و آن را به پسر خود، ملک ظاهر غازی، سپرد.
دوره حکومت ملک ظاهر و فرزندش عزیز (۶۱۵ـ۶۳۴)، دوره رفاه
حلب بود و یکی از زیباترین شهرها و فعالترین آنها در شرق اسلامی به شمار میآمد.
فعالیت اقتصادی
حلب با معاهدههایی که در ۶۰۴/۱۲۰۷، ۶۲۲/۱۲۲۵ و ۶۳۲/۱۲۳۵ با بنادقه (ونیزیها) منعقد شد افزایش یافت و شهر رو به آبادانی گذاشت. قلعه
حلب نیز تجدید بنا شد و زیباترین معماری نظامی آن دوره گردید.
حیات فرهنگی رو به شکوفایی گذاشت و دانشمندانی چون
سهروردی،
ابن عدیم و
ابن شداد در این شهر به فعالیت علمی پرداختند.
حکومت
ایوبیان در
حلب تا ۶۵۸ ادامه یافت تا اینکه مغولها، به فرماندهی هلاکوخان، آنجا را
غارت کردند و شمار زیادی از اهالی را به قتل رساندند.
در ۶۵۹، که
مغولان از
ممالیک شکست خوردند،
حلب به قلمرو سلطان مملوکی مصر پیوست و پس از شهر دمشق، مرکز قائممقامی درجه دوم شد.
در ۷۴۹ طاعون در
حلب شیوع پیدا کرد.
در
قرن هشتم
حلب یکی از مشهورترین مراکز تمدن در شام محسوب میشد.
پس از آنکه ظاهر بیبرس، شهر انطاکیه را ویران کرد،
حلب پایگاه کاروانهایی شد که از عراق،
حجاز و مصر به شام میآمدند یا از شام به عراق و سرزمینهای شرق میرفتند.
در ۸۰۰ تیمور گورکانی (تیمور لنگ) به
حلب حمله کرد.
در ۹۲۲
عثمانیان حلب را، پس از پیروزی بر مملوکیان در جنگ مرج دابق، تصرف کردند.
در قرن یازدهم
حلب را دارای ده دروازه نوشتهاند، کلید دروازهها در دست ینی چریها بود که با ۳۵۰ سرباز از آنها محافظت میکردند.
شهر
حلب به ۷۲ محله تقسیم شده و هر محله امامی به غیر از
امام جمعه داشت که به حل و فصل مشکلات مردم میپرداخت و گرفتن
مالیات نیز بر عهده وی بود.
حلب در ۱۱۸۹ از
فساد اداری، در ۱۲۳۰ از
طاعون، در ۱۲۳۸ از
زلزلهای که موجب ویرانی نصف شهر و کشته شدن حدود بیست هزار تن شد، از زلزله ۱۲۴۲، از زلزله و
وبا در ۱۲۴۸، و علاوه بر آنها از
تجارت میان امریکا و آسیا که اقتصاد جهانی را به دست گرفته و کشورهای شرقی را محروم ساخته بودند آسیب دید.
به طور کلی قرن سیزدهم/ نوزدهم دوران
رکود حلب بود، به سبب عوامل مذکور و نیز ناامنی دریاها در زمان ناپلئون بناپارت و انقلاب ینی چریها در ۱۲۲۹/۱۸۱۴ و ۱۲۴۲/۱۸۲۶.
بزرگترین ضربه اقتصادی برای
حلب، افتتاح کانال سوئز در ۱۲۸۵/۱۸۶۸ بود که سبب گردید بسیاری از بازرگانان
حلب و دمشق به
بیروت، اسکندریه، قاهره، طنطا، منچستر، مارسی و میلان بروند و درآمد بازرگانی
حلب به شدت کاهش یافت.
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳) ابن حبیب، المنتقی من درةالاسلاک فی دولة ملک الاتراک فی تاریخ
حلبالشهباء، چاپ عبدالجبار زکّار، (دمشق) ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۴) ابن حوقل، صورة الارض.
(۵) ابن خردادبه، المسالک و الممالک.
(۶) ابن خلدون، العبر.
(۷) ابن رسته، الاءعلاق النفیسة.
(۸) ابن شحنه، الدرّ المنتخب فی تاریخ مملکة
حلب، چاپ یوسف الیان سرکیس، بیروت ۱۹۰۹.
(۹) ابن عدیم، زبدة
الحلب من تاریخ
حلب، چاپ سامی دهان، دمشق ۱۹۵۱ـ۱۹۶۸.
(۱۰) اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس ۱۸۴۰.
(۱۱) اسماعیل بن علی ابوالفداء، الیواقیت و الضرب فی تاریخ
حلب، چاپ محمدکمال و فالح بکور،
حلب ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
(۱۲) آمنه ابوحجر، موسوعةالمدن العربیة، عمان ۲۰۰۲.
(۱۳) احمد اسماعیل علی، تاریخ بلادالشام، دمشق ۱۹۸۴.
(۱۴) محمد بن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۱۵) محمد بن عبداللّه ازدی، تاریخ فتوح الشام، چاپ عبدالمنعم عبداللّه عامر، قاهره ۱۹۷۰.
(۱۶) محمد خیرالدین اسدی، موسوعة
حلبالمقارنة، چاپ محمد کمال،
حلب ۱۹۸۴ـ۱۹۸۸.
(۱۷) اصطخری، المسالک و الممالک.
(۱۸) عبداللّه بن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فانلیوفن و اندری فری، تونس ۱۹۹۲.
(۱۹) بلاذری، فتوح البلدان، (بیروت).
(۲۰) عفیف بهنسی، سوریة، التاریخ و الحضارة: المنطقة الشمالیة محافظتا
حلب و إدلب، (دمشق) ۲۰۰۱.
(۲۱) آرنولد هیومارتین جونز، مدن بلاد الشام: حین کانت ولایة رومانیة، ترجمة احسان عباس، عمان، اردن ۱۹۸۷.
(۲۲) ابوالقاسم بن احمد جیهانی، اشکالالعالم، ترجمه علی بن عبدالسلام کاتب، چاپ فیروز منصوری، تهران ۱۳۶۸ش.
(۲۳) عبداللّه بن لطفاللّه حافظ ابرو، جغرافیای حافظ ابرو، چاپ صادق سجادی، تهران ۱۳۷۵ـ ۱۳۷۸ش.
(۲۴) عبداللّه حلو، تحقیقات تاریخیة لغویة فی الاسماء الجغرافیة السوریة، بیروت ۱۹۹۹.
(۲۵) عبدالرحمان حمیده، محافظة
حلب، (دمشق) : الفن الحدیثالعالمی، (بیتا).
(۲۶) محمد بن عبداللّه حِمْیری، الروض المعطار فی خبر الاقطار، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۸۴.
(۲۷) مسعود خوند، الموسوعة التاریخیة الجغرافیة، بیروت ۱۹۹۴ـ۲۰۰۴.
(۲۸) محمد بن ابی طالب دمشقی، کتاب نخبة الدهر فی عجائب البَرّ و البحر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۹) ژان ماری دوران، تاریخ
حلب فی بدایة الالف الثانی ق م من خلال نصوص ماری، دراسات تاریخیة، ش ۴۵ـ۴۶ (آذارـ حزیران ۱۹۹۳).
(۳۰) احمد رفعت، لغات تاریخیه و جغرافیه، استانبول ۱۲۹۹ـ۱۳۰۰.
(۳۱) سهیل زکار، امارة
حلب، دمشق: دارالکتاب العربی.
(۳۲) سلیم حسن، مصرالقدیمة، (قاهره) ۱۹۹۲.
(۳۳) شوقی شعث، امارة
حلب فی عهد بنیمرداس و علاقاتها الخارجیة، دراسات تاریخیة، ش ۳۷ـ۳۸ (ایلول ـ کانونالاول ۱۹۹۰).
(۳۴) محمد راغب طباخ، اعلام النبلاء بتاریخ
حلبالشهباء، چاپ محمد کمال،
حلب ۱۴۰۸ـ ۱۴۰۹/۱۹۸۸ـ۱۹۸۹.
(۳۵) عبدالحکیم عفیفی، موسوعة ۱۰۰۰ مدینةالسلامیة، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۳۶) کامل غزّی، کتاب نهرالذهب فی تاریخ
حلب، چاپ شوقی شعث و محمود فاخوری،
حلب ۱۴۱۲ـ۱۴۱۳/۱۹۹۱ـ۱۹۹۳.
(۳۷) محمد قجه،
حلب: ۱۸۷۰ـ۱۹۳۰، در المدن العربیة الکوسموبولیتیة بین ۱۹۳۰-۱۸۷۰، بیروت ـ الاسکندریة ـ
حلب، بیروت: اللجنة الوطنیة اللبنانیة للتربیة و العلم و الثقافة (الیونسکو)، ۲۰۰۴.
(۳۸) قدامة بن جعفر، کتاب الخراج، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۸۹، چاپ افست ۱۹۶۷.
(۳۹) زکریا بن محمد قزوینی، آثارالبلاد و اخبارالعباد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۴۰) محمد احمد عبدالمولی، بنو مرداسالکلابیون فی
حلب و شمالالشام و سیاستهم الخارجیة مع دولتی الفواطم و الروم: ۴۱۵ـ۴۷۲ه/۱۰۲۵ـ۱۰۸۰م، اسکندریه ۱۹۸۵.
(۴۱) مقدسی، البداء و التاریخ.
(۴۲) الموسوعة العربیة، دمشق: هیئةالموسوعة العربیة، ۱۹۹۸، ذیل «
حلب».
(۴۳) ناصر خسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۴۴) یاقوت حموی، معجم البلدان.
(۴۵) یعقوبی، تاریخ یعقوبی.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «حلب»، ج۱، ص۶۴۱۴.