جَنْب (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جَنْب (به فتح جیم و سکون نون) از
واژگان قرآن کریم به معنای پهلو، طرف و دور کردن است.
مشتقات این واژه مانند: اجتناب، جانب، تجنّب،
جنابت و غیره
استعاره از معنای اصلی این کلمه است.
مشتقات
جَنْب که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
جُنُوبُهُمْ (به ضم جیم و نون) به معنای پهلوهایشان؛
وَاجْنُبْنِی (به فتح واو و سکون جیم) به معنای کنار کن؛
الْجُنُبِ (به ضم جیم و نون) به معنای دور؛
بِالْجَنْبِ (به کسر باء، سکون لام و فتح جیم) به معنای نزدیک؛
جُنُباً (به ضم جیم و نون) به معنای کنار شدن از محرمات؛
جانِبِ (به کسر نون) به معنای اطراف است.
جَنْب پهلو و طرف است.
در
اقرب الموارد آمده:
«الْجَنْبُ...: شَقُّ الْاِنْسَانِ وَ غَیْرِهِ تقول جَلَسْتُ اِلَی جَنْبِ فُلَانٍ... و النَّاحِیَةُ.» به عقیده
راغب معنای اجتناب، جانب، تجنّب، جنابت و غیره استعاره از معنای اصلی این کلمه است.
به مواردی از
جَنْب که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ.) «با آنها پهلوهایشان و پیشانیهایشان داغ کرده میشود.»
(یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ.) «
خدا را ذکر میکنند در حال ایستادن و نشستن و بر پهلوهایشان یعنی در حال خوابیدن که بر پهلو میخوابند.»
(وَاجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ اَنْ نَعْبُدَ الْاَصْنامَ) «مرا و فرزندانم را از
عبادت بتها کنار کن.»
فعل «
اجْنُبْنِی» از جانب است یعنی مرا از
شرک در جانب و در کنار قرار بده که قهرا معنای کنار و دوری میدهد. جنب و اجنب از
ماضی و
مزید هر دو
متعدی آمده است.
(وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ.) (و همسايه نزديک، و همسايه دور.)
اوّلی بر وزن شتر و دوّمی بر وزن عقل است یعنی همسایهای که قرابت ندارد. به دلیل ما قبل که
(وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی) است و رفیق نزدیک که در جنب و کنار انسان است. «جنب» اوّلی صفت است به معنی مجنوب و دوّمی اسم است به معنی جانب و کنار.
(یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ الله) (افسوس بر من از كوتاهىهايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم.)
جنب قهرا به معنی امر الله و دستور خداست گویی
دستور خدا در کنار خداست و یا مربوط به خداست.
(فَاِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها.) یعنی: «آنگاه که پهلوهایشان به زمین افتاد از آنها بخورید.»
آیه درباره شترهای قربانی است وجوب را وقوع معنی کردهاند. اشاره به خروج روح از بدن
قربانی است.
(فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ) «او را از محلّ دوری دید در حالیکه آنها نمیدانستند.»
به نظر میآید چنانکه در
مجمع البیان نقل شده «جنب» صفت محذوف باشد مثل مکان جنب و به معنای دور است.
(وَ اِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا.) (و اگر جنب باشيد، خود را بشوييد و غسل كنيد.)
جنابت در اثر خروج منی و
مقاربت عارض انسان میشود شخص را از آن جهت جنب گویند که در دستور شرع از نماز خواندن در آن حال کنار شده است.
ممکن است علّتش اعمّ و شامل تمام
محرّمات در حال جنابت باشد از قبیل
نماز، مسّ اسماء الله و قرآن و غیره و دخول
مساجد... پس جنب به معنی مجنوب و کنار شده است. منظور از
جُنُباً کنار شده از محرمات میباشد.
(آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً) «از طرف کوه و از ناحیه آن آتشی احساس کرد.»
جانب به معنای اطراف است.
(اَعْرَضَ وَ نَای بِجانِبِهِ.) یعنی: «اعراض میکند و جانب خود را دور میکند.»
که مرتبه ثانی اعراض ، دوری و کنایه از نادیده گرفتن
حقّ است.
ظاهرا
«بِجانِبِهِ» مفعول «نَای» است
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «جنب»، ج۲، ص۵۳-۵۴.