• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جلال آل احمد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جَلالُ‌الدّین آلِ اَحْمَد، نویسنده، ناقد و نظریه‌پرداز سیاسی ـ اجتماعی بوده است. جلال آلاحمد یکی از نامدارترین روشنفکران حیات اجتماعی معاصر می‌باشد، حضور جلال آلاحمد در جریانات روشنفکری دهه‌های سی‌ و چهل از نقطه عطف‌های زندگی این نویسنده ماهر محسوب می‌شود. او حدود ۵۰ اثر از خود باقی گذاشت. اندیشه‌های جلال آلاحمد بعد از تشکیل جمهوری اسلامی نیز مورد توجه‌ اندیشمندان در حوزه سیاست و اجتماعی قرار گرفت.

فهرست مندرجات

۱ - کودکی و نوجوانی
۲ - تحصیلات
۳ - فعالیتهای سیاسی
       ۳.۱ - تاسیس انجمن اصلاح
       ۳.۲ - فعالیت در حزب توده
       ۳.۳ - گریز جلال از حزب توده
       ۳.۴ - عضویت در حزب زحمتکشان
       ۳.۵ - فعالیت در نیروی سوم
       ۳.۶ - آلاحمد در کودتای ۲۸ مرداد
       ۳.۷ - جدایی از فعالیت‌های سیاسی
۴ - فعالیت‌های فرهنگی
       ۴.۱ - کانون نویسندگان
۵ - شخصیت مذهبی جلال
       ۵.۱ - جلال متاثر از خانواده
       ۵.۲ - لامذهبی جلال
       ۵.۳ - بازگشت به دین واقعی
۶ - ازدواج جلال و سیمین
۷ - سال‌های پایانی عمر جلال و مر گ او
۸ - آثار برجسته
۹ - آثار آلاحمد
۱۰ - دیدگاه جلال درباره انقلاب مشروطه
۱۱ - دیدگاه جلال درباره روشنفکران
۱۲ - دیدگاه جلال درباره روحانیون
۱۳ - دیدگاه جلال درباره دموکراسی
۱۴ - نقش جلال در اوضاع اجتماعی و سیاسی عصر خویش
۱۵ - آثار
       ۱۵.۱ - داستان‌ها و سفرنامه‌ها و مقالات
       ۱۵.۲ - ترجمه‌ها
۱۶ - فهرست منابع
۱۷ - پانویس
۱۸ - منبع


جلال در تاریخ پنج‌شنبه یازدهم آذر ۱۳۰۲ه.ش. (۲۱ شعبان ۱۳۴۲ه.ق.) در محله پاچنار تهران در خانواده‌ای روحانی به دنیا آمد. نام خانوادگی او در شناسنامه «سادات آل احمد» است. پدرش او را سید حسین ملقب به جلال‌الدین نامید.
[۱] آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۱۴۳، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.
پدربزرگ جلال، سید محمدتقی طالقانی، در چهارده سالگی به قصد تحصیل به سوی قم ترک می‌کند و پس از چندی رهسپار نجف اشرف می‌شود و پس از سالها تحصیل و دریافت اجازه اجتهاد به تهران باز می‌گردد. پدر جلال، سید احمد طالقانی نیز در سال ۱۲۶۵ه.ش. چشم به جهان گشود و تحصیلات خود را در حوزه مروی تهران به سرانجام رساند و در بیست و دو سالگی پس از مرگ پدر جانشین او در اداره مسجد پاچنار و محضر شرعی شد.
[۲] میرزائی، حسین، جلال اهل قلم، ص۴، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۸۰.
سید احمد طالقانی، پس از فوت پدرش با امینه بیگم اسلامبولچی (خواهرزاده شیخ آقابزرگ تهرانی صاحب کتاب الذریعه) ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۱۲ فرزند بود که عمر هشت تن از آنان به دنیا بود و جلال ششمین آنها به شمار می‌رفت.
[۳] مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ص۴، ۱۳۷۹، چاپ اول.



پس از اتمام دوره دبستان، پدر به او اجازه درس خواندن در دبیرستان را نداده، برای آموختن زبان و ادبیات عرب او را به مدرسه مروی نزد سید هادی طالقانی فرستادند، هم‌چنین پدر او را روانه بازار نمود تا کار کند.خود جلال در این‌باره می‌گوید: «و من بازار را رفتم؛ اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم...با درآمد یکسال کار مرتب الباقی دبیرستان را تمام کردم».
[۴] آلاحمد، جلال، یک چاه و دوچاله مثلاً شرح احوالات، ص۴۸.
[۵] آلاحمد، جلال، یک چاه و دوچاله و مثلاً شرح احوالات، تهران، رواق، ج۲، ص۶۲.

پس از پایان دوره دبستان به کارهایی از قبیل تعمیر ساعت، سیم‌کشی و چرم فروشی پرداخت و ضمن آن در دوره شبانه دبیرستان دارالفنون به تحصیل ادامه داد. در همین سال‌ها با آثار احمد کسروی و محمدمسعود آشنا شد.
[۶] آلاحمد، جلال، کارنامه سه ساله، ص۶۷.
[۷] آلاحمد، جلال، یک چاه و دوچاله مثلاً شرح احوالات، ص۴۸
تحت تأثیر اندیشه‌های کسروی درباره مذهب قرار گرفت و عقیده‌اش به اصول تشیّع به سستی گرایید. در ۱۳۲۲ش دوره دبیرستان را به پایان برد و آنگاه به نجف سفر کرد، ولی چند ماه بعد بازگشت و در گروه ادبیّات دانشسرای عالی مشغول تحصیل شد.
[۸] آلاحمد، جلال، کارنامه سه ساله، ص۶۷.





۳.۱ - تاسیس انجمن اصلاح

در دوران تحصیل در دانشسرای عالی، با تنی چند از یاران خویش، «انجمن اصلاح» را بنیاد نهاد.
ازجمله فعالیتهای این انجمن نشر جزوه‌ای زیر عنوان عزاداری‌های نامشروع بود که جلال خود آن را از عربی ترجمه کرده بود.

۳.۲ - فعالیت در حزب توده

در ۱۳۲۳ش به حزب توده پیوست و یکی از فعالان مطبوعاتی آن شد و در نشریات این حزب مقاله نوشت و مدتی مدیرداخلی مجله ماهانه مردم بود. در ۱۳۲۵ش دوره دانشسرای عالی را به پایان برد و سپس در مدارس تهران معلّم شد. در تیرماه ۱۳۲۶ش به عضویت کمیته ایالتی تهرانِ حزب توده درآمد و در ۱۳ دی ماه‌ همان سال به عنوان اعتراض به عدم استقلال رهبری این حزب و فقدان دموکراسی در آن، همراه با گروهی به رهبری خلیل ملکی، از آن انشعاب کرد (ایران ما، ۱۵/۱۰/۲۶). تاریخی که آل احمد خود برای این رویداد ذکر کرده (۱۶ آذرماه ۱۳۲۶ش) و در جهان نو
[۹] خسرو ملاح، «سوکی بر جلاله»، جهان نو، ص، ۵ س ۲۴، شمـ ۳ (مرداد ـ شهریور ۱۳۴۸ش).
و در خدمت و خیانت روشنفکران
[۱۰] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۴۶-۳۴۷، ۱۳۵۷ش.
آمده خطاست و ظاهراً از‌ همان جا به مقاله منتشره در ایرانیکا نیز راه یافته است. شمس آلاحمد علل ترقی جلال را در حزب توده، آشنایی او با زبان و ادبیات عرب و فرانسه، جوان بودن، سخنرانی و خطابه و جسارت و صداقت بی‌نظیر او می‌داند.
[۱۱] آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۳۰۸، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.


۳.۳ - گریز جلال از حزب توده

آلاحمد هنگام فعالیت با عدم صداقت رهبران این حزب روبرو می‌شود که نهایتاً تحت تاثیر خلیل ملکی و اسحاق اپریم و به اتفاق انور خامه‌ای و تعدادی دیگر از دوستان خویش در آذر ۱۳۲۶ از حزب توده انشعاب می‌کنند.
[۱۲] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۴۱۶، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
و "حزب سوسیالیست توده ایران" مرکب از انشعابیون اعلام موجودیت کرد؛ اما این حزب جدید نیز به واسطه تبلیغات سنگین رادیو مسکو علیه انشعابیون بیش از دو ماه دوام نیاورد و منحل شد آلاحمد راهی جز گریختن و در خلوت گریستن نیافت.
[۱۳] آلاحمد، جلال، جلال در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۴۲۱-۴۲۲، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
در ۱۳۲۸ش ازدواج کرد، اما هرگز دارای فرزند نشد.

۳.۴ - عضویت در حزب زحمتکشان

در دوران جنبش ملی شدن صنعت نفت (۱۳۲۹-۱۳۳۲ش) بار دیگر به فعالیت سیاسی پرداخت. بعد از اخراج خلیل ملکی و یارانش از حزب توده، آنان حزب زحمتکشان ملت ایران را بنیان نهادند و هفته‌نامه نیروی سوم به روزنامه سیاسی و خبری حزب تبدیل شد و مجله ماهانه علم و زندگی نشریه تئوریک حزب گردید که سردبیر دوره اول آن آلاحمد بود؛
[۱۴] مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ص۹، ۱۳۷۹، چاپ اول.
اما در اردیبهشت ۱۳۳۲ به علت اختلاف نظر با دیگر رهبران نیروی سوم از آنها کناره گرفت.
[۱۵] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۴۳۵، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.


۳.۵ - فعالیت در نیروی سوم

در ۱۳۳۱ش در تأسیس «نیروی سوم» به رهبری خلیل ملکی و انتشار مجله علم و زندگی، ارگان این سازمان، همکاری کرد و مدتی نیز ریاست کمیته تبلیغاتی «نیروی سوم» را بر عهده داشت. در اردیبهشت ۱۳۳۲ش از نیروی سوم نیز کناره گرفت، ولی دوستی خود را با برخی از افراد آن گروه حفظ کرد.

۳.۶ - آلاحمد در کودتای ۲۸ مرداد

در آخرین روزهای سال ۱۳۳۲ یعنی نهم اسفندماه آن هنگام که اوباش به سرکردگی شعبان جعفری به بهانه ممانعت از عزیمت شاه به خارج قصد جان مصدق را کرده و به منزل او حمله‌ور شدند، آلاحمد به تحریک و تهییج کسانی پرداخت که به دفاع از مصدق آمده بودند و همین امر موجب نزدیکی بیشتر خلیل ملکی با مصدق شد.
[۱۶] مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ص۹، ۱۳۷۹، چاپ اول.


۳.۷ - جدایی از فعالیت‌های سیاسی

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش توسط دادستان حکومت نظامی احضار و پس از یک روز بازداشت آزاد شد
[۱۷] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۳۹۵، ۱۳۵۷ش.
پس از آزادی، گرچه غیر از شرکت در تجدید حیات «جامعه سوسیالیست‌ها» فعالیت سیاسی چندانی نداشت، گه‌گاه مقالاتی سیاسی ـ اجتماعی، چه در مجلات و چه به صورت مستقل می‌نگاشت و در راه‌اندازی و اداره مجله علم و زندگی در سالهای ۱۳۳۶-۱۳۳۹ش همکاری داشت.
[۱۸] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۴۸، ۱۳۵۷ش.



مدتی نیز به گردش در گوشه و کنار کشور پرداخت و مشاهدات خود را در دفاتری زیر عنوان اورازان، تات‌نشین‌های بلوک زهرا و جزیره خارک، درّ یتیم خلیج‌فارس به نگارش درآورد. سپس چندی در «مؤسسه تحقیقات اجتماعی»، وابسته به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کارکرد و چندی نیز در دانشسرای عالی، دانشسرای مامازان، دانشکده علوم تربیتی و هنرسرای عالی نارمک به تدریس ادبیات پرداخت. در ۱۳۴۱ش سرپرست نشریه کیهان ماه شد که تنها ۲ شماره از آن منتشر گشت. در همین سال از سوی وزارت فرهنگ، برای مطالعه در زمینه نشر کتب درسی، به اروپا سفر کرد. در فروردین ۱۳۴۳ش به حج رفت و در تابستان همین سال در هفتمین کنگره بین‌المللی مردم‌شناسی در اتحاد شوروی شرکت کرد. تابستان سال بعد، به دعوت سمینار بین‌المللی ادبی ـ سیاسی دانشگاه هاروارد، به ایالات متحده امریکا رفت. آل احمد شرح این سفر‌ها را نگاشته، که از آن جمله شرح سفر حج او زیر عنوان خسی در میقات چندین‌بار چاپ شده است. این شرح نشان می‌دهد که عواطف مذهبی که نویسنده از کودکی با آن خو گرفته بوده، در طی مراسم حج، بار دیگر در او زنده شده است.
در ۱۳۴۷ش در تأسیس کانون نویسندگان ایران شرکت کرد. از این دوران به بعد، مقامات ساواکِ نظام سلطنتی، بر آزار او افزودند.

۴.۱ - کانون نویسندگان

در اسفندماه ۱۳۴۶ جلال به منظور تشکیل یک اتحادیه صنفی از شاعران و نویسندگان، گروهی را در خانه‌اش جمع کرد و قصد خود را با آنان در میان گذاشت.در آن جلسه مقرر گردید برای این منظور اساس نامه‌ای تدوین شود. در روز اول اردیبهشت ۱۳۴۷ و باز در منزل جلال متنی ذیل عنوان "یک ضرورت" به تصویب رسید و بدین‌سان "کانون نویسندگان" با مساعی و جدیت آلاحمد تاسیس گردید.
[۱۹] مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ص۱۲، ۱۳۷۹، چاپ اول.



سیر اعتقادی آلاحمد را می‌توان به سه بخش تقسیم کرد.

۵.۱ - جلال متاثر از خانواده

دوره اول حدوداً در سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۲۲ که در حقیقت از آغاز زمان تحصیلات آلاحمد تا قبل از سفر وی به نجف اشرف است. در این مدت جلال تحت تاثیر جو شدید مذهبی خانواده خویش قرار داشته است و مجبور به انجام تمام اعمال و رفتار مذهبی و به طور کلی تمام مراسم مذهبی بوده از طرف خانواده خویش اعمال می‌شده است.
[۲۰] کمالی با نیانی، محمد رضا، تکاپور در یاس (بررسی‌اندیشه‌های جلال آلاحمد در قیاس با دیگر و روشنفکران)، ص۳۲۳-۳۲۴، شیراز، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۵، چاپ اول.

خود جلال در این‌باره گفته: «خانواده‌ای روحانی برآمده‌ام، پدر و برادر بزرگ و یکی از شوهر خواهرام در مسند روحانیت مردند و حالا برادرزاده‌ای و یک شوهر خواهر دیگر روحانی‌اند و این تازه اول عشق است که الباقی خانواده همه مذهبی‌اند. با تک و توک استثنایی»؛
[۲۱] آلاحمد، جلال، یک چاه و دوچاله مثلاً شرح احوالات، ص۴۶.
اما آغاز تغییر فکر جلال از سفری که به نجف اشرف داشته است، می‌باشد. درست هنگام مراجعت بود که اخلاق و رفتار گذشته خویش را کنار گذاشت:
[۲۲] کمالی با نیانی، محمد رضا، تکاپو در یاس (بررسی‌اندیشه‌های جلال آلاحمد در قیاس با دیگر و روشنفکران)، ص۳۲۵، شیراز، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۵، چاپ اول.
«در بازگشت از سفر گفته‌اند که جلال دیگر میل به شرکت در مجالس روضه و قرائت قرآن‌های مسجدی را نداشت و به جای آن شیفته درک محضر «شریعت سنگلجی» شده بود...»
[۲۳] آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۱۷۶، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.
حتی برادرش گفته که گرایشاتی به مذهب اهل سنت پیدا کرده بود.
[۲۴] آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۱۷۶، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.


۵.۲ - لامذهبی جلال

دوره دوم از سال ۱۳۲۳ که جلال وارد حزب توده می‌شود، تقریبا مسیر‌ اندیشه جلال به طور کامل عوض می‌شود. عامل تغییر‌ اندیشه، قرار گرفتن آلاحمد در محیطی باز و گسترده‌تر از محیط خانه است. در همین هنگام است که جلال از خانواده جدا می‌شود و دقیقا از همین جاست که تمام‌ اندیشه‌های مخالف جلال در مورد دین و مذهب مجال بروز و خودنمائی به دین می‌آورد. این مدت، دوره نویسندگی جلال است که افکارش در آثارش به خوبی منعکس می‌شود.
[۲۵] کمالی با نیانی، محمد رضا، تکاپو در یاس (بررسی‌اندیشه‌های جلال آلاحمد در قیاس با دیگر و روشنفکران)، ص۳۲۸، شیراز، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۵، چاپ اول.


۵.۳ - بازگشت به دین واقعی

دوره سوم که از سفر ۱۳۴۳ وی به حج آغاز می‌شود و باعث بازگشتی واقع بینانه به اسلام ناب می‌شود. جلال به یک دین واقعی و بدون تعصب و خرافات می‌گراید
[۲۶] کمالی با نیانی، محمد رضا، تکاپو در یاس (بررسی‌اندیشه‌های جلال آلاحمد در قیاس با دیگر و روشنفکران)، ص۳۶۱-۲، شیراز، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۵، چاپ اول.
به عقیده او "امروز حقایق دینی چون زیر حجاب باطل مستور مانده است، از آنجا که ابرهای متراکم تحجر و تعصب اکنون پرده گستر بر آیین راستین گردیده دیگر ستاره گوهر شب چراغ را از زیر انبوه نجات بخشید و با شکاندن پوسته‌ها به مغز رسید....انسان چه بخواهد چه نخواهد خداپرست است و خداجویی ذاتی آدمی است و ذاتی لایتغیر است.
[۲۷] دهباشی، علی، یادنامه جلال آلاحمد، ص۱۱۲، تهران، نشر شهاب (نشریه دید)، ۱۳۷۸، چاپ اول.

جلال وظیفه تعریف روشن از دین را به عهده روحانیون و روشنفکران متعهد می‌گذارد؛ چرا که این کار می‌تواند نظامی بسیار روشن و قابل پیشرفت در جامعه ایجاد کند.
[۲۸] کمالی با نیانی، محمد رضا، تکاپو در یاس (بررسی‌اندیشه‌های جلال آلاحمد در قیاس با دیگر و روشنفکران)، ص۳۸۷، شیراز، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۵، چاپ اول.



آلاحمد پس از پایان دوره لیسانس به خاطر شاگرد اول شدن در این دوره مخیر به انتخاب محل خدمت خود می‌شود و تهران را انتخاب می‌کند و در اداره فرهنگ تهران استخدام می‌شود. وی هم‌چنین در دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی ثبت‌نام می‌نماید و مشغول به تحصیل می‌شود. ضمن اینکه به تدریس در دبیرستان‌ها نیز مشغول است. در همین دوران (بهار ۱۳۲۸) در اتوبوس هنگام بازگشت از شیراز با سیمین دانشور آشنا می‌شود که منجر به ازدواج آن دو می‌گردد.


در سال ۱۳۴۸ به دلیل فعالیت‌های سیاسی آلاحمد فشار ساواک روی وی افزایش می‌یابد. در خردادماه موضوع خواندن انشاء در کلاس ادبیات هنر سرایعالی بهانه‌ای به ساواک داد تا درخواست برکناری آلاحمد را بنماید و بالاخره در ساعت چهار بعد از ظهر هیجدهم شهریور ۱۳۴۸ هنگامی که در اسالم گیلان بود مرگی زود هنگام او را ربود.
سیمین دانشور علت مرگ جلال را سکته قلبی می‌داند؛
[۲۹] دانشور، ‌سیمین، غروب جلال، ص۲۵، قم، نشر خدم، ۱۳۷۱.
اما شمس استدلال‌هایی برای کشته شدن او ارائه می‌دهد. به عقیده وی رفتن او به اسالم (گیلان) نوعی تبعید بوده است. فشار بر آلاحمد توسط ساواک خصوصاً پس از انتشار کتاب کارنامه سه ‌ساله در اواخر سال ۴۶ بیشتر شده بود.
[۳۰] آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۶۹، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.
هم‌چنین سیمین دانشور نیز اشاره به حضور ساواکیها در اسالم دارد.
[۳۱] دانشور، ‌سیمین، غروب جلال، ص۲۵، قم، نشر خدم، ۱۳۷۱.
شمس نیز می‌گوید: پس از مرگ جلال دست به موهایش کشیدم، یک برجستگی گردو مانندی را در ناحیه فرق سر و زیر موها احساس کردم
[۳۲] آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۴۲، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.
و در غسالخانه «همه شان دیدند که از دماغ جلال خون جاری شده بود».
[۳۳] آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۴۳، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.

با این شواهد حداقل باید مرگ جلال را مشکوک دانست؛ چرا که احتمال کشته شدن او وجود داشته است.


از میان آثار وی، دو کتاب بیش از همه شهرت یافت: غرب‌زدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران، در کتاب نخست، که یک‌بار در ۱۳۴۱ش و چند‌بار در سالهای بعد به چاپ رسید، درباره علل پس ماندگی شرقیان و دلایل توجه مردم ایران به غرب، نظریات گوناگونی مطرح ساخته، نسبت به خطر نفوذ فرهنگ غرب در جامعه ایرانی هشدار داده، و روی آوردن به «کلیّت اسلامی» را توصیه کرده است. نظریات گوناگونی مطرح ساخته، نسبت به خطر نفوذ فرهنگ غرب در جامعه ایرانی هشدار داده، و روی آوردن به «کلیّت اسلامی» را توصیه کرده است. نظریات عرضه شده در این کتاب بیشتر عکس‌العمل‌های عاطفی نسبت به مسائل است و ریشه‌یابی علمی و تجزیه و تحلیل تاریخی در ان‌ها ضعیف و اندک است.
دو بخش کوچک از کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران در ۱۳۴۵ش در مجله جهان نو به چاپ رسید
[۳۴] آلاحمد، جلال، یک چاه و دوچاله مثلاً شرح احوالات، ص۵۳، ۱۳۵۶ش.
و متن کامل آن پس از درگذشت وی، در ۱۳۵۷ش منتشر شد. در این کتاب، وی نظریاتی در باب روشنفکران و دیدگاههای آنان و خصایص و برخی از روشهای اندیشه و عمل ایشان عرضه می‌کند. دو کتاب دیگر او، مدیر مدرسه و نفرین زمین، داستان‌نویسی و نقد اجتماعی درهم امیخته است. وقایع کتاب مدیر مدرسه در مدرسه‌ای در حومه شهر تهران می‌گذرد و نویسنده در ضمن توصیف روابط و مشکلات شاگردان، معلمان و مراجعان، به ارائه و نقد مسائل اجتماعی می‌پردازد. در کتاب نفرین زمین هرچند که ظاهراً موضوع رمان مربوط به «سرگذشت معلم دهی است در طول نه ماه از یک سال و انچه بر او و اهل ده می‌گذرد»
[۳۵] آلاحمد، جلال، یک چاه و دوچاله مثلاً شرح احوالات، ص ۵۴، ۱۳۵۶ش.
، اما قصد اصلی او نقد و بررسی مسائلی نظیر اصلاحات ارضی، فروش املاک، تعاون روستایی، مکانیزه شدن کشاورزی و آبیاری سنتی و وابستگی اقتصادی روستاییان به کمپانی‌های خارجی است. سرگذشت کندو‌ها و نون والقلم نیز دو داستان تمثیلی‌اند که اولی مسأله ملی شدن نفت و سرنوشت آن را باز می‌گوید، و دومی در زیر پوشش یک داستان تاریخی، اوضاع و احوال جاری ایران را تصویر می‌کند. آل احمد علاوه بر داستان‌نویسی، در زمینه‌های مردم‌شناسی نیز اثاری دارد که حاصل سفر‌ها و مشاهدات عینی او در نقاط مختلف ایران است. وی با آنکه تحصیلات رسمی در زمینه مردم‌شناسی نداشت، در دریافت مسائل و مشکلات روستا و زندگانی روستاییان، و نیز طرح مسائل مردم‌شناسی و بیان سنت‌ها و فرهنگ عامه مناطقی که بدان‌ها سفر کرده، تیزبینی قابل توجهی نشان داده است. این دقت نظر در نوشته‌های سیاسی و اجتماعی او نیز دیده می‌شود، ولی در اینگونه آثار غالباً حالات وحی و عکس‌العمل‌های عاطفی بر داوری‌های او سایه می‌افکند و انسجام و نظم منطقی نوشته‌هایش را متزلزل می‌سازد.
هنر برجسته آل احمد داستان‌نویسی اوست که در این زمینه دارای سبک و شیوه خاص است. زبان محاوره را بسیار خوب و بجا به کار می‌گیرد، تصویر‌ها و شخصیت پردازی‌هایش روشن و دقیق است، و در گنجاندن نکات اجتماعی و سیاسی در ضمن داستان توانایی تمام دارد. پژوهشگران و صاحبنظران در باب اثار و شخصیت فرهنگی ـ سیاسی وی اختلاف نظر بسیار دارند.


زندگی جلال آلاحمد فراز و نشیب‌های متعددی داشت. از سال ۱۳۲۲ که متولد شد تا ۱۳۴۸ که به ابدیت پیوست، همواره در جستجو و تفکر و نوشتن بود.در واقع زندگی او در آثارش منعکس می‌شد و نیز آثارش در زندگی او تاثیر می‌گذاشت.
آلاحمد در سال ۱۳۲۷ مجموعه قصه‌های کوتاه خود به نام "سه تار" را منتشر کرد و همچنین "قمارباز" اثر داستایوسکی را ترجمه و به چاپ رساند. در سال ۱۳۲۸ "بیگانه" اثر آلبرکامو را ترجمه و چاپ کرد. در سال ۱۳۲۹ اثر دیگری از کامو به نام "سوتفاهم" را ترجمه و منتشر ساخت. در سال ۱۳۳۱ مجموعه قصه "زن زیادی" و ترجمه "دستهای آلوده" اثر ژان پل سارتر از او منتشر می‌شود.
[۳۶] مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ص۹، ۱۳۷۹، چاپ اول.

کودتای ۲۸ مرداد فرصتی فراهم آورد تا آلاحمد به "سیر آفاق و انفس" بپردازد. وی سفر خود را به دور مملکت آغاز کرد که برای او "فرصتی بود برای به جد در خویش نگریستن و به جستجوی علت آن شکستها به پیرامون خویش دقیق شدن." و نتیجه آن سفرنامه‌های اورازان در اردیبهشت ماه ۱۳۳۳، تات نشین‌های بلوک زهرا، در مهر ۱۳۳۷، در یتیم خلیج، جزیره خارک در خرداد ۱۳۳۹ بود. همچنین سفرنامه حج به نام "خسی در میقات" در سال ۱۳۴۵ توسط جلال به وضوح بیانگر رویکرد جدید آلاحمد است.
[۳۷] مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ص۹ -۱۰، ۱۳۷۹، چاپ اول.

غربزدگی، از رنجی که می‌بریم، مدیر مدرسه نون و القلم که در آن به تعبیر خودش بازگشتی به سنت می‌کند و مساله شهادت را از نو طرح می‌کند.
[۳۸] دهباشی، علی، نام‌های جلال آلاحمد، ص۱۳۴ـ ۱۳۵، تهران، انتشرات بزرگمهر، ۱۳۶۸.

در خدمت و خیانت روشنفکران مهمترین اثرش که خود آن را نوعی جلد دوم غربزدگی می‌نامد.
[۳۹] دهباشی، علی، یادنامه جلال آلاحمد، ص۱۵ـ ۱۶، تهران، نشر شهاب (نشریه دید)، ۱۳۷۸، چاپ اول.



آلاحمد در غرب‌زدگی اشاراتی گذرا به انقلاب مشروطه دارد. از دیدگاه او، در صدر مشروطه، رهبران جنبش اعم از مخالف و موافق، اسلام را سدی در برابر نفوذ ماشین و غرب می‌دانستند و از این رو برخی به دفاع از آن برخاستند (مشروطه خواهان) و برخی با آن ضدیت کردند (مشروعه خواهان).
[۴۰] آلاحمد، جلال، غرب‌زدگی، ص۸۱، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۷۳.
هم‌چنین آلاحمد قانون اساسی مشروطه را برای اقدامات سیاسی و اجتماعی روشنفکران ایران، دست و پاگیر می‌خواندند و بر این باور است که متن قانون اساسی حتی وقتی ترجمه می‌شد، کهنه بود.
[۴۱] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۲۰۳، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
از نظر او متن قانون اساسی مشروطه ترجمه نبود، بلکه برآیند کار فکری و حقوقی شماری از دانشمندان و حقوق‌دانان برجسته ایرانی بود که پس از مطالعه و بررسی مهمترین قانون‌های اساسی جهان، متن قانون اساسی مشروطه را تدوین کردند. آنان با تلاش با همکارای پانزده مترجم و کمیسیون عقلا و دانشمندان، دستاورد بزرگ انقلاب مشروطه را به ملت ایران عرضه کردند.
[۴۲] آدمیت، فریدون، آشفتگی در فکر تاریخی، ص۵، بی‌جا، بی تا، ۱۳۶۰.



به نظر آلاحمد میان تعبد دینی از یکسو و روشنفکری از سوی دیگر سازگاری وجود دارد. از دیدگاه او، مردم عادی کوچه و بازار، روشنفکر را فرنگی مآب، بی‌دینی یا متظاهر به بی‌دینی و درس خوانده می‌دانند؛ اما از نظر او مشخصات غیرعوامانه روشنفکری در ایران یکی از بیگانه بودن نسبت به محیط بومی و سنتی است و دیگری جهان‌بینی علمی داشتن.
[۴۳] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۵۰-۴۹، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
او برای روشنفکر سه شرط قائل می‌شود: فرصت به معنی وقت فارغ، اجازه به معنی امکان و جواز و توانایی فکری و جرات به معنی دل‌داشتن و آمادگی از درون فشارنده و نترسیدن.
[۴۴] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۳۲، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
آلاحمد روشنفکران ایران را به دو دسته تقسیم می‌کند: اکثریت که در خدمت نظام حاکم‌اند و اقلیت که در جستجوی راه حلی برای خروج از بن‌بست استعماری‌اند.
[۴۵] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۸۹، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
آلاحمد در پی دسته‌بندی روشنفکران آنها را به چهار دسته تقسیم می‌کند: دسته اول شهیدان (مثل سهروردی، کسروی)، دسته دوم اعجازکنندگان در کلام (مانند ناصر خسرو، خیام و جامی)، دسته سوم بردست قدرت نشینندگان (مانند نظام‌الملک، امیرکبیر و مصدق)، دسته چهارم زینت مجلس امرشدگان (مانند سعدی، قاآنی و طبیبان و مورخان و منجمان و ندیمان درباری).
[۴۶] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۱۹۵-۱۹۳، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
آلاحمد با آمیختن خادم و خائن در صف و احمد روشنفکی چهره‌ای کاذب، سیاه، وحشت‌انگیز و نفرت‌آور از روشنفکران ایرانی ساخته است و می‌گوید: دانشگاه دیده‌ها و دبیرستان دیده‌های مالامذهب‌اند.
[۴۷] آلاحمد، جلال، غرب‌زدگی، ص۱۰۵، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۷۳.



آلاحمد از روحانیون و نظامیان با عنوان روشنفکر سنتی نام می‌برد. او این دو صنف را از آنجا که هر دو در حوزه تعبد (فرمانبری) عمل می‌کنند، در تحلیل آخر، حافظان وضع موجود می‌داند.
[۴۸] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۲۳۵، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
به نظر او اختلاف میان روحانی و نظامی یکی این است که نظامی از حکومت مزد می‌ستاند و صاحب امر است؛ اما روحانی از طریق مردم زندگی می‌کند و صاحب کلام. اختلاف دیگر، کاهش تدریجی ضریب تاثیر روحانیت از یکسو و افزایش نفوذ و نظارت نظامیان در جامعه از سوی دیگر است.
[۴۹] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۲۴۰، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
آلاحمد در غربزدگی روحانیت را در برابر یورش ماشین‌زدگی و غرب‌زدگی در حال عقب‌نشینی می‌بیند، در حالیکه: در قبال این همه فشار نه تنها کاری به عنوان عکس‌العمل نکرد؛ بلکه همچنان در بند مقدمات و مقارنات نماز ماند، یا در بند نجاسات یا مطهرات.
[۵۰] آلاحمد، جلال، غرب‌زدگی، ص۸۲-۸۱، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۷۳.
در نگاه او در تاریخ صد ساله اخیر ایران هرجا روحانیت و روشنفکران زمان با هم و دوش به دوش هم می‌روند در مبارزه اجتماعی پیروزی است و پیشرفتی به سوی تکامل و تحول.
[۵۱] آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۵۲، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.

وی در نامه‌ای به امام خمینی در مکه چنین می‌نویسد: وقتی خبر خوش آزادی آن حضرت، تهران را به شادی واداشت، فقرا منتظر پرواز بودند به سمت بیت‌الله، این است که فرصت دست‌بوسی مجدد نشد؛ اما اینجا دو سه خبر اتفاق افتاده و شنیده شده که دیدم، اگر آنها را وسیله‌ای کنم برای عرض سلامی بد نیست. اول اینکه مردی شیعه جعفری را دیدم از اهالی الاحساء می‌گفت هشتاد درصد اهالی الاحساء و ضوف و قطیف شیعه‌اند...چنانکه آن بار در خدمتتان به عرض رساندم، فقیر گوش به زنگ هر امر و فرمانی است که از دستش برآید. دیده شد که گاهی اعلامیه‌ها و نشریاتیبه اسم و عنوان حضرات در می‌آید که شایستگی وقار نداشت. نشانی فقیر را هم حضرت می‌داند و هم اینجا می‌نویسم: تجریش، آخر کوچه فردوسی. والسلام
[۵۲] روزنامه کیهان، ۸/۷/۱۳۷۸.



آلاحمد راههای تحقق دموکراسی در ایران را این‌گونه بر می‌شمارد: ۱ـ از قدرتهای بزرگ محلی و مالکان اراضی سلب اختیار شده باشد که مزاحم اعمال رای آزاد مردم‌اند.۲ـ وسایل انتشاراتی و تبلیغاتی نه در انحصار حکومتهای وقت بلکه در اختیار مخالفان حکومتهای وقت نیز گذاشته شده باشد.۳ـ احزاب به صورت واقعی قدرت عمل پیدا کرده باشد.۴ـ از دخالت قوای تامینی و سازمان امنیت در کارهای کشوری جلوگیری شده باشد.
[۵۳] آلاحمد، جلال، غرب‌زدگی، ص۱۷۳-۱۷۲، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۷۳.
از دیدگاه او رهبری مملکت باید دموکراتیزه گردد یعنی آن را از انحصار این وآن کس یا خانواده درآورد. فرهنگ و سیاست ما باید از قدرتهای جوان و تند و محرک به عنوان اهرمی استفاده کنند که تاسیسات کهن را از جا بر کند و از آنها هم چون مصالحی برای ساختن دنیای دیگر استفاده کند.
[۵۴] آلاحمد، جلال، غرب‌زدگی، ص۲۱۵-۲۱۶، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۷۳.



در سالهای پس از کودتای ۲۸ خرداد مانند بسیاری از روشنفکران دیگر ایرانی دچار نوعی آشفتگی فکری و سردرگمی است. باوجود این جلال بخش اعظم آثار خود رد در همین دوران یاس و سرخودرگی و سردرگمی پدید آورد و همین یاس و سرخودرگی و بدبینی را نیز به خوانندگانش منتقل می‌سازد.
[۵۵] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی (از فروغی تا فردوست)، ج۲، ص۸۳۳، تهران، نشر علم، چاپ دوم‌ف ۱۳۷۳.

جلال آلاحمد را می‌توان پیشگام طرح «احتماعیات در ادبیات» که مقولاتی چون «حکومت»، غربزدگی» و...را در حین قالب بیان نموده است. جلال آلاحمد متفکر است که در همه آثارش به بررسی مسائل اجتماعی ایران می‌پردازد و از راه حلهایی برای این مساله ارائه می‌نماید. بینش اجتماعی او در کلیه آثارش خصوصاً آثار نگارش یافته در دهه آخر زندگی کاملاً مشهود می‌باشد.
[۵۶] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی (از فروغی تا فردوست)، ج۲، ص۸۳۳، تهران، نشر علم، چاپ دوم‌ف ۱۳۷۳.

جلال آلاحمد نثر روان و شیوایی دارد که کم کم؟ نشر شکسته و عامیانه‌ای تبدیل می‌شود. جلال در آخرین آثارش نه فقط اصول و قواعد نگارش زمان فارسی را به کناری نهاده، بلکه عفت قلم را هم زیر پا می‌گذارد و تنها چیزی که از وی باقی مانده بی پروائی و جسارت در انتقاد از نظام حاکم است که برای حفظ مقام و موقعیت او به عنوان یک سمبل روشنفکری زمانش کافی به نظر می‌رسد.
[۵۷] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی (از فروغی تا فردوست)، ج۲، ص۸۳۵، تهران، نشر علم، چاپ دوم‌ف ۱۳۷۳.

داریوش آشوری می‌نویسد: «ادبیات روزگار ما با یک جهش از دوره هدایت؟ دوره آلاحمد جهید، ادبیات سرخورده، غمگین و رنگ پریده‌ی بوف کوری ناگهان جای خود را به ادبیاتی ستیزنده و شتابنده و جهنده و پرغوغا داد. آلاحمد بحث کهنه لوس «هنر برای هنر» یا «هنر برای اجتماع» را رها کرد و مفهوم «مسئولیت نویسنده» را از سارتر الهام گرفت، نظریه‌ای که «مسئولیت» را جزء ذاتی کار نویسنده می‌داند نه چیزی افزون بر آ» آلاحمد با پیش کشیدن این نظر درباره ادبیات حرکت و تکانی تازه ار سبب شد و خودش همیشه پرچمدار این حرکت ماند. او سنگین‌ترین وزنه قلم در دوره خود بود کمابیش همه نسل جوانتر زا به شکلهای مختلف زیر نفوذ خود داشت. نثر آلاحمد هر چند در دست او بهترین سلاح کارش بود اما در دست مقلدانش لوس و بی روح می‌شد؛ زیرا این نثر و شیوه تنها یک شیوه و سبک نبود، یک شخص بود، جلال آلاحمد بود.
[۵۸] دهباشی، علی، یادنامه جلال آلاحمد، ص۶۶۵، تهران، نشر شهاب (نشریه دید)، ۱۳۷۸، چاپ اول



از آثار او تاکنون منتشر شده اینهاست.

۱۵.۱ - داستان‌ها و سفرنامه‌ها و مقالات

دید و بازدید، ۱۳۲۴ش.
از رنجی که می‌بریم، ۱۳۲۶ش.
سه تار، ۱۳۲۷ش.
زن زیادی، ۱۳۳۱ش.
اورازان، ۱۳۳۳ش.
هفت مقاله، ۱۳۳۳ش.
تات‌نشینهای بلوک زهرا، ۱۳۳۷ش.
سرگذشت کندو‌ها، ۱۳۳۷ش.
مدیر مدرسه، ۱۳۳۷ش.
جزیره خارک، دُرّ یتیم خلیج‌ فارس، ۱۳۳۹ش.
نون و‌القلم، ۱۳۴۰ش.
سه مقاله دیگر، ۱۳۴۱ش.
ارزیابی شتاب زده، ۱۳۴۴ش.
خسی در می‌قات، ۱۳۴۵ش.
نفرین زمین، ۱۳۴۶ش.
کارنامه سه ساله، ۱۳۴۷ش.
پنج داستان، ۱۳۵۰ش.
یک چاه و دو چاله، ۱۳۵۶ش.
در خدمت و خیانت روشنفکران، ۱۳۵۷ش.
سنگی بر گوری، ۱۳۶۰ش.
ولایت عزرائیل، ۱۳۶۳ش.

۱۵.۲ - ترجمه‌ها

عزاداریهای نامشروع، ۱۳۲۲ش.
قمارباز (از فیودور داستایفکسی)، ۱۳۲۷ش.
بیگانه (از آلبرکامو) با همکاری علی‌اصغر خبرزاده، ۱۳۲۸ش.
سوءِتفاهم (از آلبرکامو)، ۱۳۲۹ش.
دستهای آلوده (از ژان پل سار‌تر)، ۱۳۳۱ش.
بازگشت از شوروی (از آندره ژید)، ۱۳۳۳ش.
مائده‌های زمینی (از آندره ژید) با همکاری پرویز دارویش، ۱۳۳۴ش.
کرگدن (از اوژن یونسکو)، ۱۳۴۵ش.
عبور از خط (از ارنست یونگر) با همکاری محمود هومن، ۱۳۴۶ش.
تشنگی و گشنگی (از اوژن یونسکو)، با همکاری منوچهر هزارخانی، ۱۳۵۱ش.
تلخیص و بازنویسی داستان کهن چهل طوطی با همکاری سیمین دانشور، ۱۳۵۱ش.


(۱) خسرو ملاح، «سوکی بر جلاله»، جهان نو، س ۲۴، شمـ ۳ (مرداد ـ شهریور ۱۳۴۸ش)، صص ۴-۸.
(۲) یادنامه جلال آل احمد، به کوشش علی‌ دهباشی، تهران، پاسارگاد، ۱۳۶۴ش، صص ۱۷-۲۲، ۷۹-۸۱، ۴۹۰-۵۱۳.
(۳) یک چاه و دو چاله، ۱۳۵۶ش.


۱. آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۱۴۳، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.
۲. میرزائی، حسین، جلال اهل قلم، ص۴، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۸۰.
۳. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ص۴، ۱۳۷۹، چاپ اول.
۴. آلاحمد، جلال، یک چاه و دوچاله مثلاً شرح احوالات، ص۴۸.
۵. آلاحمد، جلال، یک چاه و دوچاله و مثلاً شرح احوالات، تهران، رواق، ج۲، ص۶۲.
۶. آلاحمد، جلال، کارنامه سه ساله، ص۶۷.
۷. آلاحمد، جلال، یک چاه و دوچاله مثلاً شرح احوالات، ص۴۸
۸. آلاحمد، جلال، کارنامه سه ساله، ص۶۷.
۹. خسرو ملاح، «سوکی بر جلاله»، جهان نو، ص، ۵ س ۲۴، شمـ ۳ (مرداد ـ شهریور ۱۳۴۸ش).
۱۰. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۴۶-۳۴۷، ۱۳۵۷ش.
۱۱. آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۳۰۸، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.
۱۲. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۴۱۶، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
۱۳. آلاحمد، جلال، جلال در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۴۲۱-۴۲۲، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
۱۴. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ص۹، ۱۳۷۹، چاپ اول.
۱۵. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۴۳۵، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
۱۶. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ص۹، ۱۳۷۹، چاپ اول.
۱۷. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۳۹۵، ۱۳۵۷ش.
۱۸. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۴۸، ۱۳۵۷ش.
۱۹. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ص۱۲، ۱۳۷۹، چاپ اول.
۲۰. کمالی با نیانی، محمد رضا، تکاپور در یاس (بررسی‌اندیشه‌های جلال آلاحمد در قیاس با دیگر و روشنفکران)، ص۳۲۳-۳۲۴، شیراز، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۵، چاپ اول.
۲۱. آلاحمد، جلال، یک چاه و دوچاله مثلاً شرح احوالات، ص۴۶.
۲۲. کمالی با نیانی، محمد رضا، تکاپو در یاس (بررسی‌اندیشه‌های جلال آلاحمد در قیاس با دیگر و روشنفکران)، ص۳۲۵، شیراز، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۵، چاپ اول.
۲۳. آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۱۷۶، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.
۲۴. آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۱۷۶، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.
۲۵. کمالی با نیانی، محمد رضا، تکاپو در یاس (بررسی‌اندیشه‌های جلال آلاحمد در قیاس با دیگر و روشنفکران)، ص۳۲۸، شیراز، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۵، چاپ اول.
۲۶. کمالی با نیانی، محمد رضا، تکاپو در یاس (بررسی‌اندیشه‌های جلال آلاحمد در قیاس با دیگر و روشنفکران)، ص۳۶۱-۲، شیراز، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۵، چاپ اول.
۲۷. دهباشی، علی، یادنامه جلال آلاحمد، ص۱۱۲، تهران، نشر شهاب (نشریه دید)، ۱۳۷۸، چاپ اول.
۲۸. کمالی با نیانی، محمد رضا، تکاپو در یاس (بررسی‌اندیشه‌های جلال آلاحمد در قیاس با دیگر و روشنفکران)، ص۳۸۷، شیراز، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۵، چاپ اول.
۲۹. دانشور، ‌سیمین، غروب جلال، ص۲۵، قم، نشر خدم، ۱۳۷۱.
۳۰. آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۶۹، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.
۳۱. دانشور، ‌سیمین، غروب جلال، ص۲۵، قم، نشر خدم، ۱۳۷۱.
۳۲. آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۴۲، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.
۳۳. آلاحمد، شمس، از چشم برادر، ص۴۳، قم، انتشارات کتاب سعدی، ۱۳۶۹.
۳۴. آلاحمد، جلال، یک چاه و دوچاله مثلاً شرح احوالات، ص۵۳، ۱۳۵۶ش.
۳۵. آلاحمد، جلال، یک چاه و دوچاله مثلاً شرح احوالات، ص ۵۴، ۱۳۵۶ش.
۳۶. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ص۹، ۱۳۷۹، چاپ اول.
۳۷. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ص۹ -۱۰، ۱۳۷۹، چاپ اول.
۳۸. دهباشی، علی، نام‌های جلال آلاحمد، ص۱۳۴ـ ۱۳۵، تهران، انتشرات بزرگمهر، ۱۳۶۸.
۳۹. دهباشی، علی، یادنامه جلال آلاحمد، ص۱۵ـ ۱۶، تهران، نشر شهاب (نشریه دید)، ۱۳۷۸، چاپ اول.
۴۰. آلاحمد، جلال، غرب‌زدگی، ص۸۱، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۷۳.
۴۱. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۲۰۳، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
۴۲. آدمیت، فریدون، آشفتگی در فکر تاریخی، ص۵، بی‌جا، بی تا، ۱۳۶۰.
۴۳. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۵۰-۴۹، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
۴۴. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۳۲، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
۴۵. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۸۹، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
۴۶. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۱۹۵-۱۹۳، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
۴۷. آلاحمد، جلال، غرب‌زدگی، ص۱۰۵، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۷۳.
۴۸. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۲۳۵، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
۴۹. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۲۴۰، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
۵۰. آلاحمد، جلال، غرب‌زدگی، ص۸۲-۸۱، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۷۳.
۵۱. آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۵۲، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۲.
۵۲. روزنامه کیهان، ۸/۷/۱۳۷۸.
۵۳. آلاحمد، جلال، غرب‌زدگی، ص۱۷۳-۱۷۲، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۷۳.
۵۴. آلاحمد، جلال، غرب‌زدگی، ص۲۱۵-۲۱۶، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۷۳.
۵۵. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی (از فروغی تا فردوست)، ج۲، ص۸۳۳، تهران، نشر علم، چاپ دوم‌ف ۱۳۷۳.
۵۶. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی (از فروغی تا فردوست)، ج۲، ص۸۳۳، تهران، نشر علم، چاپ دوم‌ف ۱۳۷۳.
۵۷. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی (از فروغی تا فردوست)، ج۲، ص۸۳۵، تهران، نشر علم، چاپ دوم‌ف ۱۳۷۳.
۵۸. دهباشی، علی، یادنامه جلال آلاحمد، ص۶۶۵، تهران، نشر شهاب (نشریه دید)، ۱۳۷۸، چاپ اول



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «جلال‌الدین آلاحمد»، ج۱، ص۳۶۲.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «جلال آل احمد» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۵/۲۳.    






جعبه ابزار