جعاله (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جعاله،
التزام شخصی به صورت
ایقاع به پرداخت
اجرت معلوم در عملی است. ملتزم را
جاعل و طرف را عامل و اجرت را
جعل و
حق الجعالة گویند.
در این مدخل از جمله «لمن جاء به حمل بعیر» استفاده شده است.
کاری که در
جعاله صورت میگیرد میتواند فیالجمله، و نه از تمام جهات، نامعلوم باشد . همچنین
جعاله در باره کار نامشروع یا غیر عقلایی
باطل است.
به نظر فقهای
شیعه و
اهل سنّت، در کارهایی که فقط برای انجام دهنده کار سودمند است، مانند عبادات واجب بدنی، از جمله
نماز و
روزه، گرفتن اجرت به روش
جعاله جایز نیست؛ اما، در کارهای
مستحب یا واجبی که فایده آن به دیگران هم میرسد، مانند
اذان و
جهاد و
قضا و
امامت،
جعاله جایز است.
جعاله، معاملهای مشروع در
دین اسلام است.
... ولمن جاء به حمل بعیر وانا به زعیم (گفتند جام شاه را گم كرده ايم و براى هر كس كه آن را بياورد يك بار
شتر خواهد بود و (متصدى گفت) من
ضامن آنم.)
آیه یاد شده گرچه مربوط به
جعاله در شریعت
یوسف علیهالسّلام است، ولی بنابر
حجیت سخن یوسف علیهالسّلام برای ما و علم نداشتن به
نسخ آن در اسلام، برای مشروعیت
جعاله قابل
استناد میباشد.
از لحاظ کمی و کیفی، صحت
جعاله، به مشخص بودن میزان
عمل ارتباطی ندارد.
... ولمن جاء به حمل بعیر...(...و براى هر كس كه آن را بياورد يك بار شتر خواهد بود...)
(از آنجا که مشخص نبود، یافتن جام گم شده چه میزان کار خواهد برد، برداشت یاد شده تایید میشود.)
« برگشت معناى کلام به این مى شود که: مثلا بگوییم یوسف و کارمندانش از ایشان جواب دادند، کارمندان گفتهاند: (ما پیمانه
پادشاه را گم کردهایم)، و یوسف گفت: هر که آنرا بیاورد یک بار شتر (طعام ) به او مىدهیم و من خود ضامن این
قرارداد مىشوم .»
در صحت
جعاله، لازم نیست که عامل شناخته شود.
... ولمن جاء به حمل بعیر وانا به زعیم.
(ضامن، نمیدانست چه کسی
پیمانه را پیدا خواهد کرد، از این رو با آنکه عامل ناشناخته بود،
ضمانت پرداخت
جعل را درباره او برعهده گرفت.)
انجام دادن کاری که مربوط به
جعاله است موجب
استحقاق اجرت یا
عوض معلوم است.
... ولمن جاء به حمل بعیر...
(مشروط کردن تعلق بار
غله شتر به آوردن جام شاهی، گواهی آشکار بر تایید
شرط مورد بحث است.)
«و (چون جام گمشده، گرانقيمت و مورد علاقه پادشاه است) هر كس آن را بياورد يك بارِ شتر (غلّه) به او داده مىشود»»
صحیح بون
جعاله، به محدوده زمانی در اجرای کار بستگی ندارد.
... ولمن جاء به حمل بعیر...
برداشت مبتنی بر آن است که کارگزاران یوسف در قرارداد
جعاله معین نکردند که یافتن جام شاهی در چه محدوده خاص زمانی انجام گیرد.
پرداخت عوض یا اجرت در
جعاله، باید دارای ضامنی باشد که آن را ادا کند.
قالوا نفقد صواع الملک ولمن جاء به حمل بعیر وانا به زعیم (گفتند جام شاه را گم كرده ايم و براى هر كس كه آن را بياورد يك بار
شتر خواهد بود و (متصدى گفت) من
ضامن آنم.)
«زعیم و
کفیل و ضمین، هر سه به یک معنا است، ولى گاهى
زعیم را در رئیس
قوم که متکفل امور قوم است استعمال مىکنند.
در این آیه احتمالى است که خیلى هم بعید نیست، و آن اینکه گوینده (نفقد صواع الملک) کارمندان یوسف، و گوینده (و لمن جاء به حمل بعیر و انا به زعیم) خود یوسف باشد، چون
رئیس و سرپرست مردم خود او بوده، و او بوده که
اعطاء و منع و ضمانت و کفالت و
حکم، شأن او بوده .
بنابراین برگشت معناى
کلام به این مى شود که: مثلا بگوییم یوسف و کارمندانش از ایشان جواب دادند، کارمندان گفتهاند: (ما پیمانه پادشاه را گم کردهایم)، و یوسف گفت: هر که آنرا بیاورد یک بار شتر (طعام ) به او مىدهیم و من خود
ضامن این قرارداد مىشوم.
از ظاهر کلام بعضى از
مفسرین برمىآید که در تفسیر (و لمن جاء به حمل بعیر و انا به زعیم) خواسته است بگوید: این جمله تتمه کلام
موذن است که گفت : (ایتها العیر انکم لسارقون). و بنا به گفته این
مفسر جمله (قالوا و اقبلوا علیهم صواع الملک) معترضه خواهد بود.»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «جعاله».