جریب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جریب، از واحدهای بسیار کهن برای اندازهگیری
سطح و گاهی
حجم و
وزن میباشد.
از آن در جاهاي مختلف
فقه استفاده شده است و در معنای
مساحت عنوان ياد شده در باب
دیات آمده است.
در باره اصل واژه جریب آرای متفاوت و گاه متضادی وجود دارد.
این واژه چند بار در متون
فارسی میانه به صورت gryw به کار رفته است.
بر این اساس، ریشه مفروض آن واژه ایرانی باستان griba دانسته شده است.
همچنین سیمز ـ ویلیامز، با توجه به صورت مستعمل این واژه در چند نوشته بلخی، با قید احتمال، اوستایی آن را به صورت griuua (به معنای «
گردن») بازسازی نموده که در این صورت با واژه گریو در فارسی میانه (به معنای گردن) مرتبط است.
از دیگر سو، بنا به نظر برخی از زبانشناسان، جریب از واژه سریانی گَریبا،
که خود باقی مانده صورت اکدی kirubu میباشد، مشتق شده است.
در متون متقدم فارسی، جریب به همین صورت بسیار به کار رفته است.
به صورت گَری نیز نمونههایی از کاربرد آن وجود دارد.
با توجه به وسعت و سابقه کاربرد واژه جریب در
زبان فارسی، واژگان دیگری نیز از آن ساخته شده است، از جمله «جریبانه»، به معنای مقدار
مالیات معینی که از هر جریب
زمین باید گرفته شود؛ «جریبکِش»، کسی که عهدهدار تقسیم زمینهای مزروعی به تعداد معینی جریب است؛ و «جریبکشی»، عملیات تقسیم زمین به قطعات مساوی.
به نوشته
بیهقی،
در حوالی نیشابور و شادیاخ، جریب «جفتوار» نیز نامیده میشده است.
لغتشناسان متقدم
عرب در مورد
عربی بودن این واژه تردید داشتهاند، از جمله
جَوالیقی به نقل از
ابن دُرَید، جریب را
معرّب ذکر کرده است.
با این حال، در عربی واژه جریب به صورتهای أَجْرِبة و جُربان جمع بسته شده است.
در سرزمینهای اسلامی، از جمله در
ایران، جریب علاوه بر اینکه عمدتاً واحدی از واحدهای
سطح بوده، واحد
حجم یا
وزن هم بوده است.
بر اساس اشارههایی به واژه جریب در متون ایرانی پیش از
اسلام و نیز نوشتههای
مورخان اسلامی، این واحد در ایران پیش از اسلام برای تعیین
مساحت اراضی به کار میرفته است.
به نظر میرسد که ایرانیان این واحد را از آرامیهای ساکن
عراق گرفته بودند.
به نوشته
مسعودی و
محمد بن جریر طبری،
خسرو انوشیروان ساسانی (حک: ۵۳۱ ۵۷۹ میلادی) برای هر جریب زمین در منطقه عراق و بسته به نوع محصول آن، مالیاتی وضع کرده بود.
از نخستین سالهای دوره اسلامی، گزارشهایی از استفاده از جریب به عنوان واحد سطح دیده شده است، از جمله به نوشته بسیاری از مورخان و نویسندگان اسلامی،
در زمان
خلافت عمر (۱۳ـ۲۳) و به دستور او منطقه سواد (دشت آبرفتی و بسیار کهن منطقه
دجله و
فرات) اندازهگیری شد و مساحت این منطقه ۷۵ میلیون جریب تعیین گردید.
در اوایل
دوره اسلامی نیز از زمینهای
کشاورزی بر اساس هر جریب و با توجه به نوع محصول، مالیات میگرفتند.
بر این اساس، یکی از شروط جاری شدن
خراج بر هر زمین، دانستن مساحت آن به جریب بود.
استفاده از جریب، هم به عنوان واحد وزن هم به عنوان واحد سطح، تقسیم آن به واحدهای کوچکتر در مناطق گوناگون و نیز منطبق نبودن اندازه این اجزا باهم، موضوع برابرسازی دو یا چند مقدار اندازهگیری شده با این واحد را مسئلهای بغرنج کرده بود.
یکسانسازی این واحد در یک سرزمین یا تبدیل آن به واحدهای دیگر، با هدف از بین بردن این مسئله و رفع
ابهام در استفاده از این واحد، موضوع اصلاحاتی بوده که در سرزمینهای اسلامی به دفعات رخ داده است.
به نوشته لمتون،
ارتباط مفهوم جریب با مقدار معینی از وزن محصول به دست آمده از اندازه معینی زمین، و ارتباط همین محصول با انواع کاشت
آبی و
دیم، که خود باعث به دست آمدن مقدار متفاوتی محصول میگردد، باعث بروز تشتت در مقدار جریب در مناطق گوناگون میشده است.
یک جریب گاه به دَه
قَفیز (در مورد واحد سطح به این منبع رجوع کنید
) و گاه به هفت قفیز (در مورد واحد وزن به این منبع رجوع کنید
) تقسیم میشده است.
عموماً هر جریب ۶۰۰، ۳
ذراع بوده است.
جریب، بر اساس نوع استفاده از آن در اندازهگیری مساحتهای کوچک یا بزرگ یا استفاده از آن در زمینهای
بایر و دایر، به انواعی چون جریب صغیر و کبیر (هر جریب کبیر ۳۲۳ برابر جریب صغیر بوده است)
و جریب عامر و غامر (آباد و ویران)
تقسیم میشده است.
زکریای قزوینی نیز از
جریب هاشمی یاد کرده است.
با اینکه گزارشهای متعددی از اندازه جریب وجود دارد،
تقریباً میتوان به این نتیجه رسید که اندازه جریب در قرون اولیه اسلامی حدود ۶۰۰، ۱ متر مربع بوده است.
خوارزمی اندازه جریب را برابرِ ضربِ «اَشْل» در «اَشْل» ذکر کرده است.
این اَشْل برابر شصت
ذراع هاشمی بوده
و بنا بر این، نوشته خوارزمی با نوشته
ابن حوقل،
که جریب را برابر حاصل ضرب شصت ذراع در شصت ذراع دانسته است، تضادی ندارد و در تمامی این موارد، اندازه جریب تقریباً ۶۰۰، ۱ متر مربع محاسبه میشده است.
از
قرن یازدهم به بعد، به سببی ناشناخته، اندازه جریب به حدود ۹۵۰ متر مربع تنزل پیدا کرد
اما، در بعضی مناطق، همان ۶۰۰، ۱ متر مربع اندازه یک جریب بود (برای آگاهی بیشتر در باره جریب و اندازه آن به عنوان واحد سطح به این منابع رجوع کنید
).
با تبدیل آنچه شاردن در باره اندازه جریب در ایران
دوره صفوی (ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) نوشته به مقادیر امروزی، اندازه هر جریب در آن زمان ۹۵۶ متر مربع بوده است.
در دوره قاجار (۱۲۱۰ـ۱۳۴۴) نیز هر جریب تقریباً یک هزار متر مربع
یا اندکی بیشتر از آن (تقریباً ۱۰۸، ۱ متر مربع) محاسبه میشده است.
تشتت ناشی از رواج چند نوع جریب در
ایران و نیز آشنایی ایرانیان با واحدهای یکسان شده اروپایی، موجب تلاشهایی برای یکسانسازی مفاهیم سنّتی
مقیاسها با واحدهای اروپایی شد.
در ۱۳۰۲، محمدحسنخان صنیعالدوله پیشنهاد نمود اوزان و مقیاسهای سنّتی ایران، از جمله جریب، با مقادیر متناسب آنها در نظامهای بینالمللی برابر شود؛ بنا بر این، هر جریب معادل یک
هکتار تعیین شد.
مقایسه نشان میدهد که در ۱۳۰۲ ش و در دوره پنجم قانونگذاری مجلس شورای ملی، یکسانسازیهایی که برای مقیاسهای سنّتی ایران با مقادیر اروپایی آنها صورت گرفت، عملاً بسط تجربه صنیعالدوله بود و برابر این
قانون، نیز یک جریب معادلِ یک هکتار شد (برای آگاهی از مواد این قانون به این منبع رجوع کنید
).
این قانون در ۱۳۱۱ ش نَسخ و اوزان و مقیاسهای رسمی کشور به نظام متری بدل شد (برای آگاهی از متن قانون ناسخ به این منبع رجوع کنید
)، اما عملاً استفاده از این مقادیر سنّتی در نقاط گوناگون ایران ادامه یافت و همچنان از جریب، به عنوان واحد سطح، اما با اندازههای متفاوت در نقاط مختلف، استفاده میشد.
در قلمرو
عثمانی نیز جریب به عنوان واحد سطح بسیار کاربرد داشته است.
در این قلمرو نیز این اندیشه به وجود آمد که مقیاسهای محلی با مقیاسهای اروپایی یکسانسازی شوند.
بر این اساس، طی قانونی که در ۱۲۹۸ در زمان حکومت سلطان عبدالحمید دوم اعلام شد، مساحت هر جریب برابر یک هکتار تعیین گردید.
در
دوره بابریان (۸۹۹ ۱۲۷۴) نیز مقیاسهای رایج در سرزمینهای اسلامی، از جمله جریب، با اندازههایی کمابیش متفاوت با اندازههای رایج در دیگر سرزمینها، در
هند رواج یافت.
مثلاً، در زمان اکبر شاه (حک: ۹۶۳ـ۱۰۱۴)، نوعی جریب برابر با ۵ ر۱۲ »
گز الهی» (مقیاس دیگری که در زمان اکبر شاه وضع شده بود) ابداع شد.
دیگر پادشاهان بابری نیز مقیاسهایی مانند این وضع نمودند (برای آگاهی از این مقیاسها و از جمله جریبهایی که در این زمانها وضع شد به این منبع رجوع کنید
).
تشتت در بررسی مفهوم جریب در مقیاس
سطح، کمابیش در برداشت افراد از این واحد در مقیاس
حجم و
وزن نیز وجود داشت.
به نوشته خوارزمی،
مقدار جریب
در هر سرزمینی متفاوت بود.
در قرون اولیه اسلامی، جریب به اجزای کوچکتری شامل هفت
یا چهار
قفیز تقسیم میشد و بر این اساس، مقدار آن از ۷۵ کیلوگرم
تا ۷ر۲۲ کیلوگرم
در نوسان بود.
به نوشته شاد،
هر جریب شامل دوازده «
صاع» و به نوشته هینتس،
هر صاع ۲ر۴ لیتر یا ۲ر۳ کیلوگرم بود و بنا بر این، هر جریب حدود ۴ر۳۸ کیلوگرم محاسبه میشد.
به نوشته ابن حوقل،
هر جریب در شیراز به دَه قفیز و هر قفیز نیز به شانزده
رطل تقسیم میشد، ولی جریب و قفیز در اصطخر نصف جریب و قفیز در شیراز بود.
این نوشته ابن حوقل، تشتت حاکم بر این جدولِ اندازه جریب در بعضی نواحی ایران در نیم قرن گذشته، بر اساس برابری آن با یک هکتار
شهر روستا/ منطقه برابری با یک هکتار
تهران کن ۲۴ر۰ جریب
کرج ساوجبلاغ ۱۲ر۰ ً
کرج علیشاه عوض ۲۴ر۰ ً
محلات خُورهِه ۱ر۰ ً
محلات مشهد اَرْدَهال ۲ر۰ ً
قم رَوانَج ۱ر۰ ً
لاهیجان آستانه ۱ ً
رودسر املش ۱ ً
بابل بن دپی ۱ ً
نوشهر کُلْرودپِی ۱ ً
تنکابن کَلارآباد ۱ر۰ ً
تنکابن لَنکارود ۲ر۰ ً
گرگان استرآباد رُستاق ۰۰۲۵ر۰ ً
نور ناتِل رُستاق ۱ ً
کرمانشاه
کنگاور ۰۸ر۰ ً
مشهد چناران ۳۶ر۰ ً
تربتجام بالاجام ۳۳۳ر۰ ً
گناباد بَجِستان ۱۸ر۰ ً
تربتحیدریه سنگان ۲ر۰ ً
کاشمر بالا ولایت ۰۸ر۰ ً
کاشمر کوه سرخ ۳۳ر۰ ً
سبزوار بیراکوه ۲۵ر۰ ً
طبس اِصفَهَک ۱۶۶ر۰ ً
فردوس اَصْفاک ۱۶۶ر۰ ً
فردوس حومه ۱۷۵ر۰ ً
اصفهان قُهاب ۱ر۰ ً
اصفهان ماربین ۰۷۶ر۰ ً
اردستان علیا ۲۲۵ر۰ ً
نجفآباد تیران ۱ر۰ ً
گلپایگان جلگه ۱ر۰ ً
نطنز بادرود ۱۴ر۰ ً
همدان حسامآباد ۰۸۳۳ر۰ ً
ملایر حومه ۱ر۰ ً
تویسرکان خرمرود ۱ر۰ ً
بروجن پشتکوه ۱ر۰ ً
الیگودرز دِلفی ۴ر۰ ً
بروجرد اُشتُرینان ۱ر۰ ً
سمنان سرخه ۱۲۵ر۰ ً
سمنان شهمیرزاد ۰۸ر۰ ً
دامغان تویهدروار ۵ر۰ ً
معیارها و مقیاسها در ایران را به خوبی نشان میدهد.
بر اساس نوشته ابن حوقل و با توجه به اینکه در فارس هر رطل برابر ۱۳۰
درهم بوده،
یک جریب در محدوده فارس مقادیر متعددی داشته است، از چهارده کیلوگرم در کامفیروز
تا ۳ر۱۰۸ کیلوگرم در کازرون.
غازان خان (حک: ۶۹۴ـ۷۰۳)، پادشاه ایلخانی ایران، برای پایان دادن به این تشتتها، دستور داد اوزان و اندازههای جدیدی وضع شود و استفاده از اوزان قدیم، از جمله جریب، را ممنوع کرد (برای آگاهی از متن فرمان او به این منبع رجوع کنید
).
به نظر مبارک، به طور کلی بیشترین مقداری که برای یک جریب از نظر حجم در نظر گرفته شده، ۲۶۴
لیتر است
(برای آگاهی بیشتر در باره مقدار جریب در مفهوم واحد حجم و وزن به این منبع رجوع کنید
).
با توجه به کاربرد دیرپای واژه جریب در ایران و سرزمینهای اطراف آن، این واژه از زمانهای دور وارد
ادبیات این سرزمینها شده و
مَثَلها و عبارتهای متعددی با استفاده از آن ساخته شده است، از جمله
نفرین «رَفَعَ اللّهُ جریبیک» به معنای کنایی
خدا با
مرگ تو
روزیت را بِبُرَد»
(برای نمونه کاربرد جریب در مَثَلی عربی به این منبع رجوع کنید
) (برای نمونه ذکر جریب در مَثَلی فارسی به این منبع رجوع کنید
).
جریب در
فقه اسلامی نیز کاربرد دارد و در برخی موارد دارای
اثر شرعی میباشد.
جريب به هر دو معنا (وزن و مساحت) در كلمات
فقها به كار رفته است.
جريب به معناى نخست، در گذشته
پیمانهایی بوده كه وزن
اشیا با آن سنجيده مى شد؛ ليكن در مقدار آن همچون مقدار
قفیز اختلاف است.
برخى، چهار و برخى، ده قفيز گفتهاند.
برخى گفتهاند: ممكن است مقدار جريب در
بلاد مختلف متفاوت باشد و در بعضى شهرها به مقدار يك قفيز باشد.
مقدار جريب به معناى دوم (مساحت) بر حسب مناطق مختلف، متفاوت است.
البته جريب به اين معنا داراى اثر شرعى نيست، بر خلاف جريب به معناى نخست.
دیه کشتن سگ نگهبان مزرعه بنابر
مشهور يك قفيز
گندم است كه بايد به صاحبش بپردازد؛
ليكن در
روایتی از
امام صادق عليهالسّلام، ديه آن يك جريب گندم تعيين شده است.
برخى، آن را مطابق
احتیاط دانستهاند.
(۱) فرانتس آلتهایم و روت اشتیل، تاریخ اقتصاد دولت ساسانی، ترجمه هوشنگ صادقی، تهران ۱۳۸۲ ش.
(۲) ابن حوقل.
(۳) ابن درید، کتاب جمهرة اللغه، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸.
(۴) ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۵) ابن فراء، الاحکام السلطانیة، چاپ محمد حامد فقی، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۶) ابن منظور، لسان العرب.
(۷) ابویوسف قاضی، کتابالخراج، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۸) محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره (بیتا).
(۹) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، اوزان و مقادیر، نسخه خطی کتابخانه ملی ملک، ش ۸۹۹.
(۱۰) محمدعلی امام شوشتری، تاریخ مقیاسات و نقود در حکومت اسلامی، تهران ۱۳۳۹ ش.
(۱۱) ایران، قوانین و احکام، مجموعه قوانین موضوعه و مصوبات دوره پنجم قانونگذاری: از ۲۲ دلو ۱۳۰۲ تا ۲۱ بهمن ماه ۱۳۰۴، تهران: مجلس شورای ملی، ۱۳۵۰ ش.
(۱۲) ایران، قوانین و احکام، مجموعه قوانین موضوعه و مصوبات دوره هشتم قانونگذاری: ۲۵ دیماه ۱۳۰۹ـ ۲۵ دی ماه ۱۳۱۱، تهران: مجلس شورای ملی،) بیتا (.
(۱۳) اسلم بن سهل بحشل، تاریخ واسط، چاپ کورکیس عوّاد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۴) بلاذری (بیروت).
(۱۵) بیهقی.
(۱۶) محمدعلی جمالزاده، گنج شایگان، یا، اوضاع اقتصادی ایران، برلین ۱۳۳۵، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۷) موهوب بن احمد جوالیقی، المعرّب منالکلام الاعجمی علی حروف المعجم، چاپ احمد محمدشاکر،) قاهره (۱۳۸۹/۱۹۶۹.
(۱۸) محمداحمد اسماعیل خاروف، «اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسه آنها با اوزان و مکاییل بینالمللی کنونی»، پایاننامه دکتری دانشکده الهیات دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
(۱۹) محمد بن احمد خوارزمی، کتاب مفاتیحالعلوم، چاپ فانفلوتن، لیدن ۱۹۶۸.
(۲۰) ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجشها و ارزشها، تبریز ۱۳۶۷ ش.
(۲۱) ذهبی، تاریخ الاسلام.
(۲۲) رشیدالدین فضلاللّه.
(۲۳) محمد پادشاه بن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۴) احمد شاملو، کتاب کوچه، حرف ب، دفتر ۲، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۲۵) محمد بن ایوب طبری، مفتاح المعاملات، چاپ محمدامین ریاحی،) تهران (۱۳۴۹ ش.
(۲۶) محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری (لیدن).
(۲۷) احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، بیروت: دارالفکر،) بیتا (.
(۲۸) زکریا بن محمد قزوینی، آثارالبلاد و اخبارالعباد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۲۹) حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلالالدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۳۰) آنکاترین سواین فورد لمتون، مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیری، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۳۱) علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، چاپ خالد عبداللطیف سبعالعلمی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۳۲) علی باشا مبارک، المیزان فی الاقیسة و الاوزان،) قاهره (: مکتبة الثقافة الدینیة ،) بیتا (.
(۳۳) محمد بن یزید مبرّد، الکامل فی اللغه و الادب و النحو و التصریف، ج ۳، چاپ احمدمحمد شاکر، (قاهره) ۱۳۵۶/۱۹۳۷.
(۳۴) مسعودی، مروج الذهب (بیروت).
(۳۵) محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۳۶) مقدسی.
(۳۷) دیوید نیل مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۳۸) والتر هینتس، اوزان و مقیاسها در اسلام، ترجمه و حواشی غلامرضا ورهرام، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۳۹) یاقوت حموی، معجم البلدان.
(۴۰) سورو، مجله آسیایی.
(۴۱) دانشنامه اسلام.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جریب»، شماره۴۶۲۸. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳،ص۷۷.