جامی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نورالدین عبدالرحمان بن احمد جامی، متخلص به جامی،
شاعر،
ادیب و
صوفی نامدار
قرن نهم است.
نورالدین عبدالرحمان بن احمد جامی در۲۳
شعبان ۸۱۷ در خرگِرد، واقع در منطقه جام، به دنیا آمد.
از طرف پدر نسبش به محمدبن حسن شیبانی،
فقیه معروف
حنفی قرن دوم، میرسد.
پدرش اهل دشت (شهری در نزدیکی اصفهان) بود که در قرن هشتم به
خراسان کوچ کرد و در شهر جام با شهرت دشتی منصب
قضا یافت و ماندگار شد.
فخرالدین صفی
و لاری
لقب اصلی جامی را عمادالدین دانسته، هر چند لقب مشهور او را نورالدین ثبت کردهاند.
ایام کودکی و تحصیلات مقدماتی جامی در خرگرد جام، در کنار پدرش، سپری شد.
در حدود سیزده سالگی همراه پدرش به هرات رفت و در آنجا اقامت گزید و از آن زمان به جامی شهرت یافت.
وی در
شعر ابتدا دشتی تخلص میکرد، سپس آن را به جامی تغییر داد که خود
علت آن را تولدش در شهر جام و ارادتش به شیخ الاسلام احمدِ جام ذکر کرده است.
جامی در آغاز ورود به
هرات در
مدرسه بازار خوش و سپس مدرسه نظامیه به آموختن علوم
ادبی پرداخت.
ابتدا در حلقه درس
متکلم عصر،
مولانا جنید اصولی ، حاضر شد و با وجود کمی سن، شرح
مفتاح العلوم سکاکی و
مطوّل تفتازانی را با حواشی آن نزد او خواند.
در مجلس درس جاجرمی و خواجه علی سمرقندی نیز دقایقی حاضر میشد و نقد و نظرهای
ادبی و کلامی و شبهههای علمی را مطرح میساخت و سپس مجلس درس را ترک میکرد.
جامی در باره این ایام گفته است که خواجه علی سمرقندی و دیگر همانندهای او در مطالعه و آگاهی بینظیر بودند اما من در چهل روز به درجه آنان رسیدم.
وی سپس، احتمالاً در بیست سالگی، برای فراگیری بیشتر به سمرقند رفت و در درس هیئت قاضیزاده رومی حاضر شد.
در سمرقند در رشتههای
علوم اسلامی نظیر
تفسیر و
حدیث و سیره، و نیز در
موسیقی و فن معما تبحر یافت.
او چند سال در آنجا ماند و بعد از ۸۵۰ به هرات بازگشت.
جامی در میان سالی، شاید حدود پنجاه سالگی، با نوه مرادش، سعدالدین کاشغری، ازدواج کرد و صاحب چهار پسر شد.
هوش سرشار، حافظه قوی، وارستگی،
عزت نفس ، استغنا،
ساده زیستی ، خیرخواهی، ظرافت طبع و بذله گویی از صفات برجسته جامی بود.
وی، بر خلاف
صوفیه دیگر، با طبقات گوناگون مردم نشست و برخاست میکرد، هرچند به تنهایی و تنهانشینی نیز بسیار خو کرده بود و حتی از هم نشینی با مشایخ
خانقاهی اجتناب مینمود.
خود او بارها به نظم و نثر به این گرایش اشاره کرده است.
گوشه نشینی جامی با کسب دانش همراه بود و پدید آوردن دهها اثر را در پی داشت.
تبحر جامی در علوم و فنون گوناگون، سبب کثرت و تنوع آثار منظوم و منثور او شد و باعث گردید که وی معروفترین
شاعر قرن نهم و از جامعترین شخصیتهای حیطه
ادب و
علوم اسلامی این قرن به شمار آید.
جامی خط زیبایی داشت و آثار خود، مانند
شواهدالنبوة و
سلسلة الذهب و
سبحة الابرار ، را استنساخ میکرد.
نسخهای از سبحة الابرار به خط خود او در
موزه کابل موجود است.
همچنین نسخهای کامل از
کلیات جامی به خط خود او در مؤسسه زبانهای شرقی سن پترزبورگ (لنینگراد)، موجود است که در مجموعه انتخابی ویکتور روزن معرفی شده است.
جامی به جدّ حامی هنرمندان، به ویژه
جوانان هنرمند، بود و همین امر، اعتبار بسیاری به او بخشید و هنرمندانی را در اطراف وی گرد آورد.
برخی از این هنرمندان فقط به سبب حمایت او امکان گذران زندگی یافته بودند.
جامی برای رسیدن به ثروت کوشش نمیکرد و چون از معتقدان وفادار
نقشبندیه بود، گرایشی به
تجمل نداشت، لباسی به تن میکرد که آن را پلاس میخواند وگاه ناآشنایان او را از خادم خانه تشخیص نمیدادند.
اوسرمایه خود را صرف ساختن
مسجد و
مدرسه و
خانقاه ، تأمین رفاه شاگردان، نشر
فرهنگ ،
کمک به نیازمندان و رفع نیازهای خانقاهها میکرد.
شواهد این امور را در نامههای او میتوان دید.
ظاهراً وضع سلامتی جامی بعد از شصت سالگی چندان خوب نبوده، چون در آثارش
از ضعف و پیری و ناتوانی شکوه کرده است.
وی در پی یک بیماری چهار روزه، در ۱۷ یا ۱۸
محرّم ۸۹۸ درگذشت.
سلطان حسین بایقرا ، امیرعلیشیرنوائی و امرا و دانشیان و عامه مردم هرات در تشییع جنازه و مجالس سوگ او شرکت کردند و وی را نزدیک مزار شیخ
سعدالدین کاشغری به خاک سپردند.
امیر علیشیرنوائی بر تربت جامی عمارتی باشکوه بر پا کرد اما بعدها
شاه اسماعیل اول صفوی (حک: ح ۹۰۶ـ۹۳۰) هنگام استیلا بر هرات، مقبره او را سوزاند.
البته فرزند جامی، ضیاءالدین یوسف، و گروهی از ارادتمندان جامی، با آگاهی از این سوءقصد، جسد او را به جای دیگری منتقل کردند و بعدها آن را به جای خود برگرداندند، از این رو، سنگ نبشته قبر او تازهتر از جای قبر است.
مقبره جامی به «تخت مزار» مشهور است.
بعضی مستشرقان، مرگ جامی را نقطه پایان عصر طلایی
ادبیات کلاسیک فارسی دانستهاند،
لقب
خاتم الشعراء برای جامی هم از همین دیدگاه حکایت میکند.
جامی اگر چه در دوران حیات خویش نامی نیک داشت، پس از مرگش از شهرت وی تا اندازهای کاسته شد، شاید به علت تعصب او در عقاید مذهبیاش و نیز روی کار آمدن
صفویه که پس از گذشت بیست سال از مرگ جامی، وی را بد اعتقاد دانستند و مورد طعن قرار دادند.
معروف است که صفویه هر جا نام «جامی» بوده آن را به «خامی» تبدیل کردهاند
ازاین رو، در حدود سه ـ چهار
قرن آثار جامی در
ایران رواج چندانی نیافت و از میان همه آثار او تنها چند اثر از فراموشی در امان ماند.
هرات در دوران جامی از چنان آرامش و رفاهی برخوردار بود که مأوای
شاعران و هنرمندان شده بود.
در این دوره بسیاری از شاهان و شاهزادگان تیموری و رجال درباری و عده کثیری از زنان
شعر میسرودند، اگرچه
شعر شکوه قرون گذشته را نداشت،
شاعران نام آوری چون خود جامی، قاسم انوار و دیگران پدید آمدند که با وجود شهرت، غالباً مقلد هنر گذشتگان، به ویژه پیرو
نظامی و امیرخسرو و متابعان آنها در قرن هفتم و هشتم، بودند.
ورود جامی به دربار هرات مقارن حکومت
ابوالقاسم بابر بود.
جامی او را مدح و کتاب حِلیة حُلَل را به نام او تألیف کرده است.
نفوذ و قدرت جامی در دربار به تدریج بیشتر میشد تا اینکه در ۸۷۰ ـ۸۷۷ در مرکز قدرت رسمی و دیوانی عصر قرار گرفت و ضمن حفظ زندگی
خانقاهی و ارشاد مریدان، دولتمردان را هم زیرنفوذ آورد و با توصیه به حاکمان و امیران، به حل و فصل مشکلات مردم کمک کرد.
نفوذ و تأثیر جامی در دربار
تیموریان چنان بود که در هنگام سفر
حج و زیارت عتبات، سلطان حسین بایقرا وی را از پرداخت هرگونه مالیات معاف کرد و نامههایی به مراکز قدرت در جهان اسلام فرستاد و تأکید کرد که در همه جا از جامی و همراهانش استقبال کنند و همیشه عدهای را برای بدرقه و محافظت از او همراهش نمایند.
پیوستگی جامی به دربار آنگاه عمیقتر شد که امیر علیشیرنوائی دستِ ارادت به او داد و در زمره مریدان
نقشبندیه در آمد.
از این پس مردم جامی را «مخدوم» میخواندند و وزیر هم از او به عنوان «مولانانورا» یاد میکرد.
گرایش جامی به
تصوف از سالهای تحصیلش در
سمرقند آغاز شد.
در این دوره او با تعلیمات نقشبندیه آشنا گردید و پس از بازگشت به هرات، سعدالدین کاشغری را به عنوان مرشد خود برگزید.
زمانی که جامی به او دست ارادت داد، نه شهرت
سیاسی و اجتماعی داشت نه در حوزه معارف صوفیه فردی توانمند و مسلط شمرده میشد.
جامی خصوصاً در زمان ابوالقاسم بابر طریقه سلوک را در پیش گرفت.
پس از مرگ کاشغری، در زمان ابوسعید بهادر، جامی با
خواجه عبیداللّهِ احرار آشنایی و قرابت یافت.
به نوشته شاگرد و مریدش، رضی الدین عبدالغفور لاری،
جامی در حدود ۶۸ سالگی (یعنی در ۸۸۵) به رأی شیخ قدرتمندش، خواجه عبیداللّه احرار، مطالعه و مباحثه را ترک گفت و به تصوف روی آورد. وی مدتی طولانی مرید خواجه احرار بود.
مباحثات جامی بیشتر در باره عقاید
نقشبندیه ، طرز
سیر و سلوک و نیز افکار
محیی الدین ابن عربی بوده است و از نظر فکری، بیش از همه تحت تأثیر شخصیت و نگاه خواجه احرار بوده، به طوری که بیشتر آثار جامی حاکی از پیوند عمیق او با عبیداللّه احرار است.
مجموعه آثار جامی نشان میدهد که او روش سلوک در طریقت نقشبندیه را پیوسته تأیید و تبلیغ میکرده و رسالهای هم در باره سلسله انتساب نقشبندیه نوشته است.
جامی، به عنوان یکی از بزرگترین شارحان تصوف، آثار بسیاری در زمینه معرفی و شرح موضوعات تصوف از خود به جا گذاشته است.
ظاهراً او در ابتدای امر، سخنان صوفیان را درست درنمی یافت و به همین سبب نذر کرد که اگر اقوال و احوال آنان را درست در یابد و این باب بر او مفتوح گردد، به شرح و بیان مقاصد آنان بپردازد به طوری که مردم هم به سهولت آنها را بفهمند.
شاید نگارش
نفحات الانس و شرحهای متعددی که او بر آثار اهل
تصوف نوشته است، برخاسته از همین دید باشد.
او از باب قدرتی که در شرح معضِلات تصوف و
عرفان به نظم و نثر داشت، عرفان ایرانی را که در عهد وی رو به ابتذال میرفت، در پایه و اساسی عالمانه نگاه داشت و از این راه توانست در صف بزرگترین مؤلفان و
شاعران صوفی مشرب پارسی گوی جای گیرد،
هرچند جامی در این شرحها کمتر خلاقیت و نکتههای نویافته از خود دارد و بیشتر شارح و مفسر آرای دیگران است.
مثلاً نقدالنصوص جامی در شناخت آرای
ابن عربی به عنوان یک اثر درسی بسیار مفید و غنی است و جامی بهترین و برگزیدهترین شرحها را در آن آورده است اما در سراسر آن کتاب کمتر نقد و نظری از خود او دیده میشود.
جامی همچنین نقش عمدهای در شناساندن مشایخ تصوف به جامعه فارسی زبان داشت، چنان که مأخذ اصلی کتاب نفحات الانس را که به زبان عربی بود و با نامی دیگر به همت سُلَمی نیشابوری تدوین شده بود، به فارسی ترجمه کرد و سرگذشت بسیاری از مشایخ و عرفا را بدان افزود.
در سراسر این کتاب خواننده با راویای مواجه است که هیچ گونه نظر انتقادی در باب
عرفان ندارد .
جامی به چند شیخ صوفی علاقه وافر داشت که یکی از آنها ابن عربی بود.
جامی وی را عزیز میشمرد و او را «قُدوة عرفان، قطب حق، پیر توحید و آفتاب سپهر کشف و یقین» میخواند و
فصوص الحکم و
فتوحات مکیه او را همیشه پیش چشم داشت
و دوبار فصوص الحکم را شرح کرد، یک بار خود فصوص الحکم را و دیگر بار خلاصه آن را با نام نقش الفصوص.
جامی در باب
تصوف ، بیشتر به مسائل تاریخی و توضیح مبانی نظری تصوف پرداخته و در عین حال در توضیح و تفسیر اصول و ارکان تصوف نیز کوتاهی نکرده و تقریباً همه مباحث اصلی تصوف را شرح داده است.
رساله نقدالنصوص گواه آن است که جامی عمیقاً مباحث
عرفان را میشناخته است.
میتوان گفت زیربنای عقاید صوفیانه جامی، عقیده
وحدت وجود ابن عربی است، با این تفاوت که جامی وحدت وجود را با شریعت منطبق مینماید و اصولاً میان این دو منافاتی نمیبیند و شرط لازم برای درک سخنان
پیامبر را در این دو قاعده دنبال میکند: طهارت ظاهر یعنی رعایت صور شرعی و اعراض از خلاف آن، طهارت باطن که عبارت است از قطع توجه از ماسوی اللّه و خالص کردن دل از غیرحق تعالی.
جامی به
کرامات شیوخ و کارهای
خارق عادت صوفیه چندان اعتقادی نداشته و «هیچ کرامت را به از آن نمیدانسته که فقیری را در صحبت دولتمندی تأثر و جذبهای دست دهد و از خود زمانی وارهد».
در باب اجرای مراسم و آداب تصوف، جامی گاه
سماع میکرده (مثلاً هنگام به نظم کشیدن
یوسف و زلیخا) اما اهل آداب دیگر، مثل
چله نشینی ، نبوده است.
جامی هیچگاه به منزله
پیر طریقت و شیخ شناخته نشد.
از خلال آثار
نقشبندیه در سده نهم و دهم برمی آید که اشخاص بسیاری به نیت سلوک خانقاهی نزد جامی میآمدند اما او آنان را نمیپذیرفت و پیوسته میگفت: «تحمل بار شیخی ندارم».
شخصیت جامی از لحاظ نقش وی در بسط
عرفان نظری در مشرق
جهان اسلام شایان تأمل است.
تصوف در خراسان بزرگ با مشایخی مثل
بایزید و
ابوسعید ابوالخیر و بعدها
عطار و
مولانا ، بیشتر مبتنی بر وجد و ذوق بود، حال آنکه با ظهور جامی تصوف مکتبی مبتنی بر بحثهای دقیق نظری و تأملات عالمانه شد، هر چند جامی خود مبدع این بحثها نبود و صرفاً ناقل و شارح افکار مشایخ غرب جهان اسلام، به ویژه محیی الدین ابن عربی و
صدرالدین قونیوی ، بود.
در واقع، جامی به
عرفان و
تصوف ایرانی صبغهای کاملاً نظری بخشید و آن را با مباحث پیچیده درآمیخت.
از خدمات مهم جامی به تصوف، طبقه بندی نسبتاً جامع و دقیق او از بزرگان تصوف است که از سُلَمی شروع میشود و به او ختم میگردد.
وی در
نفحات الانس نمونهای ممتاز از این طبقه بندی مشایخ را نشان داده است .
جامی پیرو
مذهب اهل سنّت و در فروع فقهی
حنفی مذهب بود.
تمایل او به سلسله نقشبندیه هم از خلال همین نگرش توجیه شدنی است
هر چند تمایلات وگاه تندرویهای مجعول یا منتسب به او، برخی اعتراضات را بر وی بر انگیخته بود، چنان که در
بغداد و
حلّه و هرات از او انتقادهایی شد.
برخی محققان امروزی بر آناند که او در طرفداری از اهل سنّت متعصب بوده و با دیگر مذاهب اسلامی، به ویژه تشیع، چندان مدارا نکرده است.
این عقیده درست نیست چون جامی در آثار خود نه تنها با خاندان
پیامبر اکرم و
شیعیان علی علیهالسلام خصومتی نشان نداده بلکه راه و روش خاندان رسول را تأیید کرده است.
یکی دو نمونه درخشان آنها در
شعر عربیِ «سلامٌ علی آل طه و یس» در منقبت
امام هشتم و ترجمه منظوم فارسی قصیده معروف
فرزدق در معرفی
امام چهارم در برابر هشام بن عبدالملک، دیده میشود.
نهایتاً میتوان گفت که جامی در برخورد با برخی حوادث عصر و دسته بندیهای سیاسی و مذهبی، چنان که باید، پخته عمل نکرده است.
برخی، سخت گیریهای جامی را در باب مذاهب دیگر، به ویژه
تشیع ، به سبب وابستگی شدید وی به طریقت
نقشبندیه و تأیید کامل آن میدانند و از نظر آنها، جامی به این دلیل از بزرگان شیعی در نفحات الانس نام نبرده که مشایخ طریقت نقشبندیه و بزرگان سیاسی عصر، نظر مساعدی به آنان نداشتهاند و این به اعتقادات مذهبی جامی ارتباطی ندارد.
جامی در برخی موضوعات دیدگاه خاصی داشته، از جمله بر آن بوده است که از میان علوم باید ضروریترین را آموخت، و سلامت زندگی در تن سالم و جمعیت خاطر و رزق فراخ و دوست مهربان است.
در نظر او مردم بهطور کلی به دو دسته خواص و عوام تقسیم میشوند ،خواص یا تحصیل کردگان همیشه ناسازوارند و لبهایشان پر از افسوس و دلهایشان پر از افسون است.
او در یک تقسیم بندی جالب توجه به
روانشناسی طبقات خاص میپردازد و از واعظان و
فقیهان و
شاعران و مشایخ صوفیه بسیار دقیق انتقاد میکند و نیز عوام و اهل حِرَف را میشناساند و ضعف و نقصهای آنان را مینمایاند.
جامی در برخی آثار و اشعارش، به مثابه منتقدی اجتماعی، از بسیاری از نابسامانیهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نیز انتقاد میکند.
هر چه از سال ۸۷۳ ــ که آغاز بیماری جامی است ــ میگذرد، او از ذهنیت انتقادیاش فاصله میگیرد.
شاید اعتقاد او در باره تغییرناپذیری سرشت و سرنوشت انسان، در این امر بیتأثیر نبوده است.
جامی در باره زنان و به تبع آن
ازدواج ، نگاهی بدبینانه داشت و شاید بر همین اساس دوستانش را به تجرد میخواند.
او از مداحی پرهیز میکرد و همین امر باعث پر رونقتر شدن کار وی شد و امیران را به همنشینی او برانگیخت.
وی پیوسته به گفتن لطایف و فکاهیات میپرداخت چنان که برخی از لطایف او به صورت مَثَل در آمده است.
جامی تقریباً در همه قالبهای منظوم و منثور
ادب فارسی اثر خلق کرده است. گاه به
نثر مسجع نوشته ، گاه به نثر التقاطی و بین بین و حتی ساده.
یکی از ویژگیهای کار او در برخی آثار منثورش، تلفیق
شعر و نثر است.
شعر جامی دارای الفاظ و عبارات محکم است و در سخنش غث و سمینهای معاصران او دیده نمیشود.
وی هم به عربی هم به فارسی اثر آفریده اما بیشتر تأملات او در زمینههای
ادبی به فارسی است.
علت اشتهار جامی در عرصه
ادبیات، بیش از هنر
شاعری، دانش و مقام او بوده است.
مضمون
اشعار او همان مضامین
اشعار کهن است، به ویژه در قصاید و غزلیات غالباً از انوری، امیرخسرو، سلمان ساوجی و
حافظ تقلید کرده است.
حتی به او نسبت «انتحال
شعری» نیز داده و شماری از اشعارش را به
نظامی و
سعدی و انوری و امیرخسرو و دیگران منسوب کردهاند.
وی در برخی آثارش نوآوریهایی نیز دارد، مثلاً در خردنامه و سلامان و ابسال، صرفاً مقلد نظامی نیست.
بیان جامی به لحاظ روشنی و سادگی در مقایسه با آثار مغلق و تصنعی
قرن نهم، شایان توجه است.
او توانست آثارش را با سلیقه و ذوق زمان خود هماهنگ سازد، هر چند توجه به صناعت
ادبی و اصرار در اطناب،
شعر او را غالباً ملال آور کرده است.
قدرت او در بیان تعالیم و افکار صوفیه و مهارتش در ترجمه مضامین عربی به
شعر فارسی و هنر او در گزارشگری نیز شایان توجه است، با این حال، او را
شاعری قوی و خلاق و نوآور نمیتوان شناخت
و او بیش از
شاعر بودن، ناظمی است که داستانهای منثور موجود را به نظم کشیده است.
به طور کلی، آثار جامی را میتوان به پنج گروه عمده تقسیم کرد:
۱) آثاری که تا امروز اهمیت علمی خود را حفظ کردهاند، مانند رسالههای او در
صرف و
نحو عربی و
عروض و
قافیه و
موسیقی .
۲) آثاری که در تاریخ علم و
ادب اهمیت دارند، مانند آثار او در فن معما و لُغَز.
۳) آثاری که در شرح کتابهای
فلسفی ،
عرفانی ، تعلیمی، ذکر احوال بزرگان، توضیح عقاید اسلامی و نظایر آن نوشته شده و هنوز اهمیت و جایگاه خود را از نظر شرح مسائل علمی، به ویژه تبیین دقیق موضوعات تصوف حفظ کردهاند، مانند
نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص ، اشعّة اللَّمعات در شرح لَمَعات عراقی و نفحات الانس (این آثار برای آشنایی با سیر تحول موضوعات و مسائل فرهنگی اهمیت بسیار دارند).
۴) رسالههایی در بیان نحوه انجام دادن رسوم مذهبی و عرفانی، مانند رساله شرایط ذکر و رساله
مناسک حج.
۵) آثار
ادبی منظوم و منثور، مانند هفت اورنگ و بهارستان.
ویلیام چیتیک
آثار جامی را به گونهای دیگر تقسیم کرده است:
ادبیات،
علوم نقلی ،
علوم عقلی .
آثار
ادبی او مشتمل است بر:
۱) دیوان قصاید و غزلیات.
۲) هفت اورنگ، شامل هفت مثنوی.
۳) رباعیات.
۴) رساله قافیه که در آن افتراق و امتیاز قافیه در
شعر تازی و فارسی را تبیین نموده است.
۵) رساله عروض که در آن کوشیده است
عروض را تا اندازهای ساده و مختصر سازد و ازاین رو از ذکر بحور و اوزانی که در
اشعار فارسی کاربرد نداشته صرف نظر کرده است.
۶) رسائل معمایی شامل رساله کبیر، رساله متوسط، رساله صغیر، رساله منظومه اصغر در معما.
۷) تصحیف، در باب جابه جایی حروف در کلمات و تغییرات معنایی آنها پس از این تغییر.
۸) بهارستان که به نثر آمیخته به نظم، و در واقع تقلیدی از
گلستان سعدی است.
۹) رساله شرح رباعیات در شرح ۴۹ رباعی از رباعیات عرفانی خودش.
۱۰) رساله منشآت.
۱۱) الفوائد الضیائیة فی شرح الکافیة.
۱۲) صرف فارسی منظوم و منثور.
۱۳) تجنیس اللغات یا تجنیس الخط .
آثار عرفانی جامی عبارتاند از:
۱) نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص در شرح نقش الفصوص
ابن عربی .
۲) لوایح، که رسالهای است در بیان معارف و معانی
عرفان .
۳) لوامع (نام کامل آن: لوامع انوارالکشف والشهود علی قلوب ارباب الذوق و الجود) در شرح الفاظ و عبارات و کشف رموز و اشارات قصیده میمیه خمریه ابن فارض و در بیان حالات ارباب عرفان و اصحاب ذوق .
۴) شرح قصیده تائیه ابن فارض، که جامی بنا بر اظهار خود، با استفاده از شروح عربی و فارسی آن را به فارسی شرح و در قالب رباعی عرضه کرده است.
۵) رساله نائیه یا شرح بیتین مثنوی، به نثر و نظم، در بیان معنای نی و حکایت شکایت وی در
مثنوی معنوی .
۶) شرح این بیت امیرخسرو دهلوی: «زدریای شهادت چون نهنگ لا برآرد سر/ تیمم فرض گردد نوح را در وقت طوفانش».
۷) سخنان خواجه پارسا یا الحاشیة القدسیّة که شرح سخنان فارسی و عربی خواجه محمد پارساست.
۸) اشعَّةُ اللَّمعات، که شرحِ فارسی لمعات عراقی است.
۹) رساله شرایط ذکر در شرح یک رباعی عرفانی به زبان فارسی.
۱۰) رساله تحقیق
مذهب صوفی که به الدرة الفاخرة هم مشهور است و در آن در باره مذاهب صوفیان، متکلمان و حکیمان بحث شده است .
۱۱) رسالة فی الوجود که رسالهای است کوچک به
زبان عربی در شرح معنای فلسفی و عرفانی وجود.
۱۲) شرح مفتاح الغیبِ صدرالدین قونیوی.
۱۳) رساله سؤال و جواب هندوستان در پاسخ به برخی سؤالهای علمای هند در مسائل عرفانی.
۱۴) نقدالنصوص فی شرح الفصوص در شرح
فصوص الحکم ابن عربی به زبان عربی.
۱۵) نفحات الانس مِن حضرات القُدْس، به فارسی که بین ماههای
محرّم و
شعبان ۸۸۳، به خواهش امیرعلیشیر نوائی تألیف شده و در آن شرح زندگی عارفان و اولیا و نیز
شاعرانی که در زمره عارفان به شمار میآیند آمده است.
۱۶) مناقب شیخ الاسلام
خواجه عبداللّه انصاری که آربری انتساب آن را به جامی اثبات و آن را تصحیح و چاپ کرده است.
جامی در
نجوم ،
موسیقی ،
شعرشناسی، زندگینامه نویسی، دبیری و موضوعات دیگر نیز آثاری دارد.
او همچنین مباحث
کلامی و
حدیثی و
قرآنی را از منظر
تصوف و
عرفان تحلیل کرده و در آن باب نکتههای فراوانی گفته است.
از زمره این آثار است:
۱) شواهد النبوة لتقویة یقین اهل الفتوة، رسالهای در اثبات نبوت
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم و شرح سیره آن حضرت.
۲) اعتقادنامه یا
عقاید که مثنوی کوتاهی است در باب اصول عقاید اسلامی با مشرب عرفانی، که با بیان
وحدت وجود آغاز میشود و با ذکر درجات
بهشت تمام میگردد.
۳) چهل حدیث یا اربعین، حاوی چهل حدیث از پیامبر اکرم همراه با ترجمه آن.
۴) رساله مناسک حج و عمره، که مشهور به رساله صغیر حج است و برای صوفیان عصر به زبان فارسی و عربی نوشته شده است.
۵) رساله کبیر مناسک حج که در آن بر وفق چهار
مذهب اهل سنّت ، مناسک حج شرح و تفسیر شده است، اصل رساله امروزه در دست نیست .
۶)رساله تهلیلیه در شرح لااله الااللّه.
یکی از مهمترین آثار منظوم جامی، دیوان غزلیات وقصاید اوست.
وی بیش از پنجاه سال به سرودن
شعر غنایی پرداخت و این نوع
اشعار خویش را در سه دیوان، البته نه در زمانی واحد، گرد آورد و آنها را به ترتیب مراحل زندگی خود، فاتحة الشباب (آغاز جوانی)، واسطة العقد (مهره میانی گردن بند = جوانی) و خاتمة الحیات (فرجام زندگی) نامید.
این نام گذاری، در واقع با خواهش امیرعلیشیر نوائی به پیروی از دیوانهای جداگانه امیرخسرو دهلوی صورت گرفته است.
دیوان اول،
اشعار وی را تا ۶۵ سالگی، دیوان دوم،
شعرهای ۶۶ تا ۷۵ سالگی و دیوان سوم،
شعرهای سه سال آخر عمرش را در بر دارد.
در این دیوانها، بر خلاف شیوه متداول روزگار او،
اشعار مدحی وجود ندارد.
غالب این
اشعار از عرفانی تکامل یافته خالی است و خواننده با
شاعری مُفْلِق یا رندی عالم سوز مواجه نیست.
در میان غزلهای او کمتر غزل اجتماعی یا مطلبی که نمودار حقیقت اندیشه و بیان تجربه مستقیم
شاعر از
جهان و
انسان باشد، میتوان یافت.
جامی در قصیده گونههای کوتاهش (بین هشت تا پانزده بیت)، به وصف برخی حوادث عصر، توحید حق، نعت
پیامبر و
اولیا ،
مناجات ، مباحث عرفانی، حکمت و موعظه پرداخته است. برخی از آنها هم جواب نامه هستند.
از جمله قصیدههای اوست: «شرح ضعف پیری و عیب شیب» که به «قصیده شیبیه» مشهور است، و «رَشْح بال به شرح حال» که در آن جامی به شرح زندگی خود پرداخته است.
جامی در قطعهها بیشتر به پند و اندرز پرداخته و در بعضی قطعهها حوادث زندگی را با ظرافت و لطف بیان کرده است.
بعضی قطعههای او نیز خصوصیت حسب حالی دارد و تاریخ واقعههای مهم زندگی هنری
شاعر را در بر گرفته است.
مضمون رباعیات او بیشتر عاشقانه و عارفانه است.
بعضی رباعیهای او نیز به پند و اندرز، حسب حال، و شِکوِه و ظرافت اختصاص یافتهاند.
انتقادهای اجتماعی و فردی، مذمت یا هجو، وصف حال و علایق باطنی و نظایر آن نیز در رباعیات او دیده میشود.
دیگر اثر مهم جامی، بهارستان است که آن را به تقلید از
گلستان سعدی در هشت روضه نگاشته است.
ترکیب بند : بیشتر ترکیب بندهای جامی به مرثیه پیر روحانیش سعدالدین کاشغری، سوگواری برادر و فرزندخود، ماتم خواجه احرار، توصیف عمارت شاهانه سلطان حسین و کیفیت سفرش هنگام وارد شدن به
مدینه اختصاص یافته است.
ترجیع بند : این قالب
شعری را جامی استادانه سروده و در آن به توصیف معرفت صوفیانه،
عشق و
عرفان پرداخته است.
طرز بیان ترجیع بندها شیوا و پرتأثیر میباشد.
مربع: جامی دو مربع دارد که در یکی از آنها حسن معشوق و بیان حال عاشقان را وصف کرده و در دیگری که از ده بند تشکیل شده، به مناجات پرداخته و در آن صنعت ملمع و سجع فراوان به کار برده است.
فرد (تک بیت) : جامی علاوه بر فردهایی که در معما سروده است، در دیوان سومش هم یک «فرد» دارد.
وی
شعری هم در
بحر طویل دارد.
همچنین دارای دوبیتی و دیگر قالبهای رایج زبان فارسی است.
برخی آثار و
اشعار او به زبانهای دیگر، از جمله ترکی و انگلیسی، ترجمه و
اشعار و افکار او تحلیل شده است.
(۱) لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی، آتشکده آذر، چاپ حسن سادات ناصری، ج ۱، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۲) آرتورجان آربری،
ادبیات کلاسیک فارسی، ترجمه اسداللّه آزاد، مشهد ۱۳۷۱ ش.
(۳) اعلاخان افصح زاد، نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۴) امیرعلیشیر نوائی، تذکرة مجالس النفائس، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۵) بابر، امپراتور هند، بابرنامه، موسوم به توزک بابری، ترجمه عبدالرحیم خانخانان، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۰۸.
(۶) م ا بخیرنیا، سیری در
شعر جامی، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۷) ادوارد گرانویل براون، تاریخ
ادبی ایران،از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۸) عبدالرحمان بن احمد جامی، بهارستان، چاپ اسماعیل حاکمی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۹) عبدالرحمان بن احمد جامی، دیوان، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۱۰) عبدالرحمان بن احمد جامی، رباعیات، چاپ محمود مدبری، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۱۱) عبدالرحمان بن احمد جامی، مثنوی سلامان و ابسال، چاپ زهرا مهاجری، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۱۲) عبدالرحمان بن احمد جامی، مثنوی هفت اورنگ، چاپ مرتضی مدرس گیلانی، تهران: کتابفروشی سعدی.
(۱۳) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۴) عبدالرحمان بن احمد جامی، نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۵۶ش.
(۱۵) علی اصغر حکمت، جامی: متضمن تحقیقات در تاریخ احوال و آثار منظوم و منثور خاتم
الشعرا نورالدین عبدالرحمان جامی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۶) تذکرة
الشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۸/۱۹۰۱.
(۱۷) یان ریپکا، تاریخ
ادبیات ایران، ترجمه عیسی شهابی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۸) عبدالحسین زرین کوب، با کاروان حُلّه: مجموعه نقد
ادبی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۹) سام میرزای صفوی، تحفه سامی، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۱۴ ش.
(۲۰) محمدرضا شفیعی کدکنی، «
ادبیات ایران از روزگار جامی تا به امروز»، در
ادبیات ایران از آغاز تا امروز، نویسندگان: جرج موریسن و دیگران، ترجمه یعقوب آژند، تهران: نشر گستره، ۱۳۸۰ ش.
(۲۱) ذبیح اللّه صفا، تاریخ
ادبیات در ایران، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۲) عروض سیفی و قافیه جامی، به تصحیح بلوخمان، چاپ محمد فشارکی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۲۳) علی بن حسین فخرالدین صفی، رشحات عین الحیات، چاپ علی اصغر معینیان، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۲۴) رضی الدین عبدالغفور لاری، تکمله حواشی نفحات الانس: شرح حال مولانا جامی قدس سره، چاپ علی اصغر بشیر هروی، (کابل) ۱۳۴۳ ش.
(۲۶) محمداسماعیل مبلّغ، جامی و ابن عربی، (کابل) ۱۳۴۳ ش.
(۲۷) عبدالواسع بن جمال الدین نظامی باخرزی، مقامات جامی: گوشههایی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی خراسان در عصر تیموریان، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۲۸) نجیب مایل هروی، جامی، تهران (۲۵) ۱۳۷۷ ش.
(۲۹) دولتشاه سمرقندی، تذکرة
الشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۹۰۰.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جامی»، شماره۴۴۱۰.