جامعه مسلمانان سراسر هند
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جامعه مسلمانان سراسر هند، (در اردو: کُلِّ هند مسلمْلیگ ) سازمانی سیاسی در هندِ بریتانیا و رهبر اصلی جنبش ایجاد
پاکستان را گویند.
با تسلط بریتانیا بر
هند،
مسلمانان پس از صدها سال
حکومت در آنجا، جایگاه خود را از دست دادند. از اوایل
قرن چهاردهم/ اواخر قرن نوزدهم، بریتانیا برای
اداره هند، ساختار اداری و حکومتی ویژه ای طراحی کرد که در آن، افزون بر استفاده گسترده از هندیها، شوراهایی از نمایندگان منتخب محلی پیش بینی شده بود که فقط افراد با نفوذ محدودی در آن حق رأی و انتخاب شدن داشتند. در این میان، مسلمانان که به سبب درهم آمیختگیشان با غیرمسلمانان، نگران پایمال شدن حقوق خود بودند، خواستار ایجاد حوزه های رأی گیری جداگانه برای خود شدند.
سرچشمه شکل گیری جامعه مسلمانان سراسر هند، جنبش علیگر/ علیگره بود. سر سیداحمدخان، که بر هویت مستقل سیاسی مسلمانان هند تأکید داشت، برای آموزش به سبک غربی به مسلمانان طبقه بالای هند، به ویژه اردوزبانان، در ۱۲۹۲/ ۱۸۷۵ کالج (بعدها دانشگاه) علیگره را ایجاد کرد. به رغم مخالفتهایی که با برنامهها و شیوه
اداره کالج میشد، کالج و دانش آموختگان آن از آغاز در صحنه سیاسی هند پیشرو، و بسیاری از رهبران بعدی جامعه مسلمانان از فارغ التحصیلان آن بودند.
حزب کنگره ملی هند در ۱۳۰۰/ ۱۸۸۳ ایجاد شد. در این حزب، در کنار اکثریت هندو، اقلیتی
مسلمان نیز فعال بودند اما به سبب شیوه برخورد کنگره با مسلمانان، اکثر مسلمانان، به رهبری طبقه زمیندار شمال هند که در علیگره تحصیل کرده بودند، مخالف کنگره بودند.
نایب السلطنه هند با درخواست مسلمانان درخصوص داشتن حوزه های رأی گیریِ جداگانه موافقت کرد، اما مسلمانان هنوز سازمان سیاسی نداشتند که آنان را به صورت قوم جداگانه ای در هند متمایز کند. سیاست حزب لیبرال بریتانیا نیز، که در این زمان حزب حاکم بود، ایجاد نهادهای نمایندگی مدنی محدود در هند بود.
در
شوال ۱۳۲۴/ نوامبر ۱۹۰۶، نواب سلیم اللّه، از زمینداران و مسلمانان سرشناس بنگالی، به انجمنهای مسلمانان هند، که بسیار زیاد و پراکنده بودند، پیشنهاد کرد که کنفدراسیون مسلمانان سراسر
هند ایجاد شود. او در اجلاس آموزشی مسلمانان ــ که در ۱۳۰۳/۱۸۸۶ سر سید احمدخان، با هدف گسترش شیوه آموزشی جدید در بین مسلمانان شبه قاره، بر پا کرده بود ــ در ۲۵
ذیقعده ۱۳۲۴/۳۰ دسامبر ۱۹۰۶ در داکا، قطعنامه ایجاد جامعه مسلمانان سراسر هند را پیشنهاد کرد. شخصیتهای برجسته مسلمان از این قطعنامه پشتیبانی کردند و در همان نشست، تشکیل جامعه اعلام شد. هدف از ایجاد آن حفظ منافع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دینی مسلمانان هند و مقابله با فعالیتهای رو به گسترش هندوهای ملی گرا بود که در پی محروم کردن مسلمانان از جایگاهی شایسته در هند بودند
از سوی دیگر، مؤسسان جامعه، که از زمینداران و ثروتمندان مسلمان بودند، نگران پیوستن جوانان مسلمان به حزب کنگره و تندرویهای آنان در مخالفت با بریتانیا بودند و قصد مهارکردن این تندرویها را داشتند.
آنان در ۱۳۲۵/ دسامبر ۱۹۰۷، در نخستین نشست سالانه خود در کراچی، نظامنامه ای تنظیم کردند که بر اساس آن حداکثر اعضای جامعه مسلمانان، چهارصد نفر تعیین شد و افزون بر حق عضویتهایی که گرفته میشد، کمکهای مالی برخی افراد قدرتمند، مانند آقاخان سوم (متوفی ۱۳۳۶ ش)،
رهبر اسماعیلیان، نیز هزینه های جامعه را تأمین میکرد.
بر اساس نظامنامه، جامعه مسلمانان مشتمل بر کمیته مرکزی،
دبیرخانه و نشست سالانه بود. کمیته مرکزی، که وظیفه اجرایی داشت، متشکل از سی تا چهل عضو و عهده دار ایجاد و
اداره شعبه های استانی و ایالتی بود؛ در نشست سالانه جامعه، اعضای کمیته مرکزی و
دبیرخانه برای سه سال انتخاب میشدند، همچنین تصمیمها و قطعنامههایی که برنامه عمل حزب بود، بررسی و تصویب میشد و کمیته مرکزی، نظارت بر اجرای آن، تهیه گزارش، و ارائه آن را به نشست سالانه برعهده داشت.
نظامنامه جامعه کاستیهای بسیار داشت. مثلاً، شیوه نظارت بر شاخه های ایالتی جامعه و حتی الزام آنان به پیروی از نظامنامه جامعه پیش بینی نشده بود؛ ازاین رو، شاخه های جامعه بر اساس شرایط و نیازهای خود، سیاستهای متفاوتی داشتند که در بسیاری موارد باعث چند دستگی و اختلاف در جامعه میشد و با تصمیمات نشست سالانه هماهنگ نبود.
در ۱۳۲۶/ ۱۹۰۸، در نخستین نشست سالانه جامعه، آقاخان به ریاست انتخاب شد.
مهم ترین شرط برای عضویت در جامعه، حداقل درآمد پانصد روپیه در سال بود. این شرط، همراه با تصمیم جامعه مبنی بر محدود کردن تعداد اعضا به چهارصد نفر، باعث شد جامعه به جای اینکه انجمنی پویا از مسلمانان هند شود، حزب
اشراف و توانگران جامعه مسلمانان این کشور گردد.
کنگره ملی هند با ایجاد جامعه به شدت مخالفت کرد و کوشید برای خنثا کردن فعالیتهای جامعه، انجمن مسلمانان سراسر هند را ایجاد کند، اما شکست خورد؛ ازاین رو، انتقادهای خود را متوجه فعالان جامعه کرد.
چون هند مستعمره بریتانیا بود، مراکز تصمیم گیری
لندن در اهداف جامعه تأثیر داشتند؛ ازاین رو، در ۱۳۲۶/۱۹۰۸، شاخه لندن جامعه، به رهبری امیرعلی، ایجاد شد
با این حال، جامعه تا چند سال پس از تشکیل، بسیار ضعیف بود و نفوذ و تأثیر کمی در امور سیاسی هند داشت، زیرا نماینده منافع طبقه زمیندار مسلمانان هند بود نه اکثر مسلمانان
در نتیجه، در جریان آشوبهای ۱۳۲۷/۱۹۰۹، تلگرامهایی که برای درخواست ایجاد حوزه های انتخابیه جداگانه، به لندن فرستاده میشد بیشتر از جانب انجمنهای محلی مسلمانان بود تا جامعه. در ۱۳۲۸/۱۹۱۰، در انتخابات شوراهای قانونگذاری هند، که پس از اصلاحات قانون انتخابات صورت گرفت، جامعه به صورت حزب وارد عرصه انتخابات نشد و هیچ پایگاهی نیافت، حتی گروهی از اعضای آن به اعتبار شخصی و محلیشان به عضویت شوراها انتخاب شده بودند نه به سبب عضویت در جامعه. برجسته ترین نشانه ضعف جامعه مسلمانان سراسر هند، ناتوانی در تغییر تصمیم بریتانیا برای لغو ایجاد ایالت بنگال در ۱۳۲۹/ ۱۹۱۱ بود که به ایجاد یک ایالت با اکثریت مسلمان در هند میانجامید و عملی مخالف منافع مسلمانان به شمار میآمد.
در ۱۳۳۰/۱۹۱۱، جامعه کوشید با ایجاد صندوقی، هزینه تبدیل کالج علیگره به
دانشگاه را تأمین کند. این کار، استقلال فرهنگی مسلمانان و مفهوم منافع آنان را که موردنظر جامعه بود، تقویت کرد.
جامعه، که پیش از این فقط به امور مسلمانان هند میپرداخت، از این سال درباره وضع دیگر مناطق
جهان اسلام نیز واکنش نشان داد. برای نمونه، به ایتالیا برای حمله به لیبی و به بریتانیا برای اشغال بندرِ لنگه اعتراض کرد.
در نشست سالانه جامعه در
محرم ۱۳۳۱/ دسامبر ۱۹۱۲ و ژانویه ۱۹۱۳ در لکهنو، طرفداران محمدعلی جناح اجلاس را تحت تسلط خود در آوردند و، با تصویب قطعنامه ای، خواستار خودمختاری هند شدند. در پی اقدام شهرداری برای تخریب وضوخانه
مسجد کانپور، مسلمانان اعتراض کردند و چندتن از آنان کشته شدند. این حادثه موقعیت جناح و طرفداران او را تقویت و مسلمانان هند را برضد
حکومت متحد کرد.
جناح، که عضو با نفوذی در کنگره ملی هند محسوب میشد، در ۱۳۳۱/۱۹۱۳ هم زمان به عضویت جامعه مسلمانان سراسر هند در آمد. او قرار بود در مقام میانجی، برای ایجاد اتحاد بین مسلمانان و هندوها، عمل کند.
بدین ترتیب، در پی رایزنیها و مذاکراتی که بین حزب کنگره و جامعه مسلمانان سراسر هند صورت گرفت، در
صفر ۱۳۳۴/ دسامبر ۱۹۱۶ پیمان لکهنو بسته شد. در پیمان لکهنو، کنگره و جامعه در مورد ایجاد حوزه های انتخابی جداگانه برای مسلمانان به توافق رسیدند. همچنین توافق شد در ایالتهایی که مسلمانان در آنها در اکثریت اند، تعداد کرسیهای مسلمانان به سود ایالتهایی که مسلمانان در آنها در اقلیت اند، کاهش یابد.
با تضعیف بریتانیا در
جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ـ ۱۹۱۸)، یکی از سیاستهای این کشور، اعطای خودمختاری به ایالتهای هند و ایجاد نظام دو دولتی در این مستعمره بود، اما اصلاحات انجام شده بسیار کمتر از خواستهای جامعه و حزب کنگره بود
در این اوضاع، باتوجه به پیمان لکهنو (در ۱۳۳۴/ ۱۹۱۶)، در انتخاباتی که برگزار شد مسلمانان هم در ایالتهایی که در اکثریت بودند هم در ایالتهایی که در اقلیت بودند، از نظر تعداد کرسیهای شوراها و سهم گیری در
قدرت و دولت، در اقلیت قرار گرفتند
این وضع، جامعه مسلمانان سراسر
هند را با انتقادهای بسیاری روبه رو کرد.
در زمان ایجاد جامعه و حتی مدتها پس از آن، گسترش احساس
وفاداری به
حکومت بریتانیایی هند از اصول جامعه معرفی شده بود اما جامعه در ۱۳۳۶/ ۱۹۱۸ اعلام کرد که طرفدار ایجاد دولتهای خودمختار در ایالتهای هند است و در ۱۳۳۸/۱۹۲۰ برای نخستین بار، هدف خود را کسب استقلال هند از راههای قانونی و صلح آمیز اعلام نمود و در
مبارزه برای استقلال هند در کنار کنگره قرار گرفت
در نشست سالانه جامعه در ۱۳۰۳ ش/ ۱۹۲۴، اعلام شد که هند باید فدراسیون شود، با در نظر گرفته شدن خودمختاری کامل ایالتها. همچنین درخواست شد که پیمان لکهنو بازبینی شود و با حفظ حوزه های انتخابی جداگانه برای مسلمانان در ایالتهای پنجاب، بنگال و ایالت سرحد شمال غربی، اکثریت کرسیهای مجلس به مسلمانان اختصاص یابد و قدرت دولت مرکزی به حداقل برسد. اکراه هندوها از دادن حق مسلمانان برای داشتن اکثریت در پنجاب و بنگال، حقی که سبب میشد مسلمانان به اکثریت کرسیهای شوراها و تشکیل دولت محلی دست یابند، باعث ناخرسندی مسلمانان شد.
در اسفند ۱۳۰۵/ مارس ۱۹۲۶، جناح در تعامل با کنگره پیشنهاد کرد حوزه های رأی گیری مسلمانان و هندوها با هم یکی شود، به شرط اینکه تعداد کرسیهای اختصاص یافته به مسلمانان در نهاد قانونگذاری مرکزی کمتر از یک سوم نباشد. این پیشنهاد، که پیشنهاد دهلی نام گرفت، سبب ایجاد دو دستگی در جامعه شد. گروهی به رهبری
محمد اقبال لاهوری و مفتی محمد شفیع و فضلی حسین ــ که گروه پنجابی جامعه بودند ــ پیشنهاد را رد کردند، اما محمدعلی جناح و پیروانش طرفدار پذیرش آن بودند. این امر، موضع جناح را در چانه زنی با کنگره تضعیف کرد.
در این سال بریتانیا، به این بهانه که هندیها نمیتوانند برای تدوین
قانون اساسی هند با یکدیگر به توافق برسند، هیئتی تشکیل داد که وظیفه داشت پیش نویس قانون اساسی هند را تهیه کند. در این هیئت، که به کمیسیون سیمون معروف است، هیچ هندویی عضویت نداشت؛ ازاین رو، کنگره، هیئت را تحریم کرد اما در جامعه
مسلمانان سراسر هند، دو دستگی به وجود آمد: گروهی به رهبری جناح و سیف الدین کچلو هم نظر با حزب کنگره بودند اما گروه پنجابی جامعه، معتقد به همکاری با هیئت بودند. گروه جناح در ۱۳۰۷ ش/ ۱۹۲۸ در کلکته در نشستی پیشنهادهای دهلی و گزارش نهرو را، که ۲۵% از کرسیهای قوه مقننه را سهم مسلمانان پیشنهاد کرده بود، به صورت مشروط پذیرفتند، اما کنگره این شرطها را رد کرد؛ ازاین رو، گروه جناح در وضعی قرار گرفت که از یک سو حزب کنگره آن را طرد کرده و از سوی دیگر مورد بی اعتنایی بسیاری از مسلمانان قرار گرفته بود. این شکاف در جامعه تا ۱۳۱۳ ش/ ۱۹۳۴، که محمدعلی جناح به ریاست جامعه مسلمانان سراسر هند انتخاب شد، باقی ماند.
در نشست سالانه ۱۳۰۹ ش/ دسامبر ۱۹۳۰، در اللّه آباد، محمد اقبال لاهوری به رهبری و ریاست جامعه برگزیده شد. او در سخنرانی خود نظریه دو ملت را مطرح کرد. بر اساس این نظریه، مسلمانان و هندوها دو ملت و دو قوم جداگانهاند که
دین، باورها و آرمانهای جداگانه دارند و با یک حکومت ملی در هند، هویت اسلامی مسلمانان به خطر میافتد و ازاین رو مسلمانان باید کشوری مستقل در شبه قاره ایجاد کنند
اما، گروه دیگری از مسلمانان ــ به ویژه جمعیت العلماء هند، که دیرپاترین و مهم ترین سازمان مذهبی و سیاسی مسلمانان هند بود و اعضای آن را روحانیان و دانشمندان مسلمان با تحصیلات سنّتی تشکیل میدادند ــ در عین پافشاری بر حفظ هویت اسلامی مسلمانان هند، خواستار حفظ یکپارچگی سرزمین هند بودند و استقلال فرهنگی از جامعه غیرمسلمان هند را برای حفظ هویت فرهنگی و منافع مسلمانان کافی میدانستند.
اگر چه اقبال لاهوری اندیشه دو ملت را، که مبنای ایجاد
پاکستان شد، در ۱۳۰۹ ش/ ۱۹۳۰ مطرح کرد، یک دهه طول کشید تا این اندیشه، راهبرد اصلی جامعه شود (رجوع کنید به ادامه مقاله). در واقع، تا ۱۳۱۴ ش/ ۱۹۳۵ رهبران کنگره و جامعه در پی وحدت هندوها و مسلمانان بودند. برداشت کنگره از
وحدت، محو کردن قالبهای قومی و مذهبی بود، حال آنکه رهبری مسلمانان، وحدت را به صورت فدراسیونی میدید که در آن هویت گروهی از میان نرود. آرزوی حفظ هویت جمعی، آنان را به درخواست حکومت فدرال کشاند؛ (اما رهبران هندو فقط خودمختاری فرهنگی مسلمانان را میپذیرفتند و حاضر نبودند امتیازهایی بدهند که موجب شود مسلمانان به عنوان یک گروه سیاسی، ثبات یابند. در این میان، خود مسلمانان تا ۱۳۱۴ ش /۱۹۳۵ درباره اینکه هویت سیاسی متمایزی دارند به توافق رسیده بودند، اما پاسخ آنان به ضرورت ایجاد کشوری مستقل برای مسلمانان هنوز منفی بود.
در ۱۳۱۴ش/ ۱۹۳۵، جامعه مسلمانان سراسر هند سازمانی رو به زوال بود که حتی نمیتوانست حق عضویت سالانه اعضای خود را جمع آوری کند. از سوی دیگر، شاخه های جامعه مسلمانان سراسر هند در پنجاب و سند اختلافات بسیاری با یکدیگر داشتند. در این زمان، محمدعلی جناح از لندن به هند بازگشت و رهبری حزب را به عهده گرفت. او از یک سو کوشید اختلافات و سوءتفاهمهای درونی جامعه را از میان ببرد و از سوی دیگر، حزب را، که متعلق به طبقه بالا و ثروتمندان مسلمان بود، حزبی همگانی کند؛ اما سازمانها و احزاب محلی مسلمانان با این اندیشه مخالفت کردند.
نتایج انتخابات ۱۳۱۶ ش/ ۱۹۳۷ نشان میداد که نه حزب کنگره میتوانست مدعی نمایندگی مسلمانان باشد نه جامعه مسلمانان سراسر هند. در این انتخابات، جامعه مسلمانان سراسر هند تنها ۱۰۹ کرسی از ۴۸۲ کرسی را که به مسلمانان اختصاص یافته بود، به دست آورد و مسلمانان بیشتر با احزاب محلی و ایالتی یا آن دسته از غیرمسلمانانی که از حزب کنگره پیروی نمیکردند هم صدا شدند. این انتخابات، مسلمانان را در وضعی قرار داد که حتی در ایالتهایی با اکثریت مسلمان نیز نتوانستند اکثریت مطلق آرا را به دست آورند.
نتایج این انتخابات برای جامعه مسلمانان سراسر هند ناامیدکننده بود و عملاً حزب کنگره
قدرت را در دست گرفت. جامعه از نظر سازمانی بسیار ضعیف بود، به گونه ای که در ایالت سند حدود پنجاه هزار و در پنجاب ــ که مهم ترین ایالت
مسلمان نشین و هسته مرکزی جامعه محسوب میشد ــ فقط ۰۰۰، ۱۵۰ عضو داشت. جامعه در ارتباطات و کسب حمایت اجتماعی در مناطق غیرشهری بسیار ضعیف بود. استفاده از شبکه اجتماعی
اشراف و افراد بانفوذ، اگرچه در کوتاه مدت نتایجی در برداشت، در بلندمدت باعث دسته بندی و فرقه گرایی میگردید. این وضع، جناح را واداشت تا ثابت کند که در کنار قدرت کنگره و بریتانیا قدرت سومی به نام جامعه مسلمانان سراسر هند نیز وجود دارد؛ از این رو، اقدام به تجدید سازمان جامعه کرد و با کاهش حق عضویت و گسترش عضوگیری، شاخه های جامعه را حتی به نواحی روستایی گسترش داد و جامعه را نهادی دموکراتیک کرد که حتی اعضای نواحی نیز در تصمیم گیریهای آن مشارکت داشتند، جامعه دارای
پرچم و سرود حزبی شد و از سوی دیگر نیرویی شبه نظامی نیز سازمان داده شد. این دگرگونیها جامعه را تنها سازمان مقتدر سیاسی مسلمانان هند کرد.
در پاییز ۱۳۱۶ ش/ ۱۹۳۷، با پیوستن اعضای حزب اتحادگرای پنجاب
به جامعه، گام بزرگی برداشته شد برای آنکه جامعه مسلمانان سراسر هند، در کنار بریتانیا و حزب کنگره، نیروی سومی در امور سیاسی هند شود. با این حال، جامعه تا ۱۳۱۸ ش/ ۱۹۳۹ تنها پیشرفت اندکی در امور سیاسی مسلمانان پنجاب و بنگال داشت.
پس از سالها تلاش برای رسیدن به نتیجه ای معقول در مورد وضع مسلمانان، محمدعلی جناح به این نتیجه رسید که نمیتوان منافع سیاسی و فرهنگی و دینی مسلمانان هند را پس از استقلال، در کشوری که اکثر آن را هندوها تشکیل میدهند، حفظ کرد. حزب کنگره در این مدت ترجیح داده بود از جانب مسلمانان سخن بگوید، در حالی که ملی گرایی هندو و سازمانهای متعدد آن، که تعصب منفی نسبت به اقلیتها و به ویژه مسلمانان داشتند، گسترش یافته بود. این امر از
اعتماد مسلمانان نسبت به کنگره کاست. بسیاری از
مسلمانان احساس میکردند در هند پس از استقلال و تحت رهبری کنگره، شهروند درجه دو خواهند بود که
دین و فرهنگشان و حتی اردو زبان بودنشان در معرض تهدید قرار میگیرد. این امر آنان را واداشت نسبت به هویت خود، به عنوان ملتی مشترک با هندوها، بازاندیشی کنند. درگیریهای
خشونت بار با مسلمانان نیز در شکل گیری این اندیشه در میان مسلمانان تأثیر بسیاری داشت. این نتیجه، به ویژه پس از این حاصل شد که کنگره پس از انتخابات ۱۳۱۶ش/ ۱۹۳۷ هیچ عضوی از جامعه را به کابینهها راه نداد
اما، واقعه ای که موقعیت و توازن قوا را به نفع جامعه دگرگون کرد،
جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ـ ۱۹۴۵) بود.
در اسفند ۱۳۱۸ و فروردین ۱۳۱۹/ مارس۱۹۴۰، در نشست حزب در لاهور، قطعنامه معروف به قطعنامه پاکستان صادر گردید. در این قطعنامه، جامعه خواستار ایجاد کشوری مستقل در مناطق مسلمان نشین هند شد. بدین ترتیب، یک دهه پس از مطرح شدن اندیشه «دو ملت»
اقبال لاهوری، این نظریه راهبرد جامعه مسلمانان سراسر هند شد.
اگرچه درباره اینکه اندیشه ایجاد پاکستان، راه حل جناح بود یا او تنها به عنوان وسیله چانه زنی آن را مطرح کرد تا جایگاه مسلمانان را در فدراسیون هند تقویت کند، آرای متفاوتی وجود دارد.
از سوی دیگر، در کنار این دگرگونیها در جامعه مسلمانان سراسر هند، وقوع
جنگ جهانی دوم بر وضع مسلمانان و جامعه سه اثر مثبت گذاشت: ۱) بریتانیاییها با جامعه همسنگ با حزب کنگره رفتار کردند؛ ۲) بریتانیا از طرح فدرالیسم برای هند دست کشید، زیرا مسلمانان نگران بودند همان گونه که در ایالتها کنگره با مسلمانان رفتار کرد، در
حکومت مرکزی هم به آنان توجهی نشود؛ ۳) کنگره در اعتراض به اعلام
جنگ نایب السلطنه بریتانیایی هند به آلمان، بدون مشورت با کنگره، از تعامل با دولت بریتانیایی هند دست کشید و از وزرای محلی خود خواست استعفا دهند و تقاضای اعطای استقلال فوری به هند را مطرح کرد؛ ازاین رو، بریتانیا کوشید جایگاه جامعه مسلمانان را، که در این باره نظر موافق نشان داده بودند، تحکیم کند.
در پی تحولات ناشی از جنگ جهانی دوم در
هند و نیز بروز تغییرات اساسی در اهداف و عملکرد حزب، جامعه
مسلمانان توانست فراتر از قالبی حزبی، جنبشی پدید آورد که در آن همه مسلمانان، با هر گرایش فکری و مذهبی، آمال خود را در تحقق کشور مستقلی به نام
پاکستان جستجو کنند.
بدین ترتیب، مسلمانان اتحاد بی سابقه ای در پیگیری این هدف یافتند. آنان با ارتقای موقعیت جامعه، در انتخابات زمستان ۱۳۲۴ ش/ ۱۹۴۵ـ۱۹۴۶، ۴۳۹ کرسی از ۴۹۴ کرسی مسلمانان را در مجامع ایالتی به خود اختصاص دادند. بدین ترتیب، پس از ده سال کوشش جناح، جامعه در امور سیاسی هند به نیروی سوم بدل شد و در ۱۳۲۵ ش/ ۱۹۴۶، در آستانه خروج بریتانیا از هند، جناح هم در ایالتهای دارای اقلیت مسلمان هم در ایالتهای دارای اکثریت مسلمان، تسلط کامل و قدرت بسیاری داشت.
در آستانه خروج بریتانیا از هند و استقلال شبه قاره، طرح ایجاد اتحادیه ای از گروه ایالتهای هندو و گروه ایالتهای پاکستان ــ که در آن امور خارجی، امور دفاعی و ارتباطاتبا دولت مرکزی باشد ــ ارائه شد، اما به نتیجه نرسید. در نهایت، جامعه، طرح تجزیه ای را که لرد لوئیس مونت باتن، آخرین نایب السلطنه هند، پیشنهاد کرده بود با اکراه پذیرفت. در این طرح، جامعه از بریتانیا و کنگره، به سبب خودداری از واگذاری بخش بزرگ تری از شبه قاره به پاکستان، ناراضی بود.
جامعه از آغاز هیچ نشریه ای را که ترجمان (ارگان) آن باشد یا کاملاً پیرو آن باشد منتشر نکرد و تنها در سالهای منتهی به استقلال پاکستان، برخی نشریه ها، مانند نوای وقت، پاکستان، دان (سپیده)، عصر جدید و الوحید، که پیش از آن سالها منتشر میشدند به حمایت از آرمانهای جامعه پرداختند.
پذیرش عمومی اندیشه ایجاد
پاکستان تنها از طریق موفقیت جامعه در سیاسی کردن احساسات مذهبی
مسلمانان هند بود. جامعه تلاش برای ایجاد پاکستان را تلاش برای حفظ شکوه اسلام میدانست. ضعف حزب کنگره را در جلب آرای مسلمانان، با اینکه دارای اعضای مسلمان مشهوری نیز بود، نباید در تقویت جایگاه جامعه و کامیابی آن در راه ایجاد یک کشور اسلامی مستقل، نادیده گرفت. پس از ایجاد پاکستان، جامعه تبدیل به
حزب مسلم لیگ شد.
(۱) ن سی ساکسنا، «گزارشی از قوم گرایی در هند»، در جنبش اسلامی و گرایشهای قومی در مستعمره هند، گردآوری مشیرالحسن، ترجمه حسن لاهوتی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۶۷ ش.
(۲) پیترهاردی، مسلمانان هند بریتانیا، ترجمه حسن لاهوتی، مشهد ۱۳۶۹ ش.
Akbar S Ahmed, Jinnah, Pakistan and Islamic identity: the search for Saladin , London ۱۹۹۷;
Anatomy of communalism: Mohammad Ali Jinnah and communal leadership , vol۴, ed Sita Ram Sharma, New De âhi: APH Publishing Corporation, ۱۹۹۸;
Ayesha Jalal, Self and sovereignty: individual and community in South Asian Islam since ۱۸۵۰ , London ۲۰۰۰;
Syed Altaf Ali Brelvi, "Development of education", in Islam in South Asia , ed Waheed-uz-Zaman and M Saleem Akhtar, Islamabad: National Institute of Historical and Cultural Research, ۱۹۹۳;
S M Burke and Salim al-Din Quraishi, Quaid- i-Azam Mohammad Ali Jinnah: his personality and his politics , Karachi ۱۹۹۷;
Asghar Ali Engineer, Indian Muslims: a Study of the minority problem in India , Delhi ۱۹۸۵;
Muhammad Iqbal, "Islam is itself destiny and will not suffer a destiny", in Ideological foundations of Pakistan, ed Sharif al Mujahid, Islamabad: Shariah Academy, ۲۰۰۱;
Mutiur Rahman, From consultation to confrontation: a study of the Muslim League in British Indian politics, ۱۹۰۶-۱۹۱۲ , London: Luzac, (nd) ;
Mohammad Mujeeb, The Indian Muslims , New Delhi ۱۹۸۵;
Muslim self-statement in India and Pakistan: ۱۸۵۷-۱۹۶۸ , ed Aziz Ahmad and G E von Grunebaum, Wiesbaden: Otto Harrassowitz, ۱۹۷۰;
Khaliq Ahmad Nizami, History of the Aligarh Muslim University) ۱۹۲۰-۱۹۴۵) , Delhi ۱۹۹۵;
The Oxford encyclopedia of the
modern Islamic world , ed John L Esposito, New York: ۱۹۹۵, sv "All-India Muslim League" (by David Taylor) ;
Shan Muhammad, Education and politics: from Sir Syed to the present day the Aligarh School , New Delhi ۲۰۰۲;
Sharif al Mujahid, " Towards Pakistan: ۱۹۳۷-۴۷", in Islam in South Asia , ibid;
Ian Talbot, Provincial politics and the Pakistan movement: the growth of the Muslim League in north-west and north-east India ۱۹۳۷-۴۷ , Karachi ۱۹۹۰;
Murray Thurston Titus, Indian Islam: a religious history of Islam in India , New Delhi ۱۹۷۹
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جامعه مسلمانان سراسر هند»، شماره۴۳۹۸.