ثَنیٰ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ثَنیٰ (به فتح ثاء و نون) از
واژگان قرآن کریم به معنای عطف است.
اِثْنَان (به کسر الف و سکون ثاء) به معنای يكى بر ديگرى عطف است و روی هم حساب میشوند است.
ثَنَا (به فتح ثاء و نون) به معنای در مدح صفات نيک به يكديگر عطف میشوند.
مشتقات
ثِنَی که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
يَثْنُونَ (به فتح یاء و سکون ثاء) به معنای میپیچند؛
يَسْتَثْنُونَ (به فتح یاء، تاء و سکون سین) به معنای بچینند؛
ثانِيَ (به کسر نون) به معنای دوم؛
اثْنَيْنِ (به کسر الف و سکون ثاء) به معنای دو نفر؛
مَثْنى (به فتح میم و سکون ثاء) به معنای دو؛
الْمَثانِي (به فتح میم) به معنای عطفشونده است.
ثِنَی به معنای عطف است.
اِثْنَان به معنای يكى بر ديگرى عطف است و روی هم حساب میشوند است.
ثَنَا به معنای در مدح صفات نيک به يكديگر عطف میشوند.
به مواردی از
ثِنَی که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ ...) «بدان آنها سينههايشان را بر میگردانند تا خود را از قرآن و شنيدن آن مخفى بدارند، گویى سينههايشان را به هم مىپيچند و تا میكنند تا قرآن را نشنوند.»
در
مجمع البیان ذيل این آیه میگويد: ثنى در اصل به معنى عطف است، به عدد دو از آن جهت اثنان گويند كه يكى بر ديگرى عطف است و روی هم حساب میشوند و به درود ثنا گويند زيرا كه در مدح صفات نيک به يكديگر عطف میشوند، استثناء نيز از آن است زيرا كه مستثنى بر مستثنى منه عطف میشود و روی هم حساب میگردند.
(إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ وَ لا يَسْتَثْنُونَ) «قسم خوردند كه حتما حتما محصول را بچينند و استثناء نمیكردند.»
اين آيه در داستان صاحبان آن باغ است كه میخواستند محصول را جمع كنند و چيزى به فقرا ندهند مراد از
(لا يَسْتَثْنُونَ) چنانكه ارباب تفسير گفتهاند انشاء اللّه گفتن و كار را منوط به اراده خدا كردن است و نمیگفتند: اگر خدا بخواهد. و اين براى آن است كه ترتيب علل و اسباب كارها از عهده بشر خارج است و اراده خدا در طول اراده بشر است بايد اوّل خدا بخواهد بعد بشر انجام دهد.
(وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ) (و شما چيزى را نمىخواهيد مگر اينكه خدا بخواهد.)
لذا
خدا به
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده:
(وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ ...) (و هرگز در مورد كارى نگو: «من فردا آن را انجام مىدهم، مگر اينكه خدا بخواهد.)
بیضاوی احتمال میدهد معناى
(لا يَسْتَثْنُونَ) آن باشد كه حق فقرا را خارج نمیكردند.
(... إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ...) يعنى: «آنگاه كه
کفّار او را بيرون كردند در حال اين كه دوّم دو نفر بود و شخص ثالثى با آن دو نبود.»
«ثانِيَ» حال است از ضمير مفعول در «أَخْرَجَهُ».
(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ ... ثانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ...) «بعضى از مردم درباره خدا مجادله میكند بىآنكه دانشى داشته باشد ... در حالى مجادله میكند كه متكبر و خود خواه است و میخواهد ديگران را از راه خدا گمراه كند.»
(ثانِيَ عِطْفِهِ) حال است از فاعل «يُجادِلُ» و عطف به كسر اوّل به معنى جانب و طرف است كه شخص در موقع اعراض روى خود را به آن طرف برمیگرداند گویى اعراض كننده روى خود را بر جانب خود میگذارد به هر حال، اين تركيب كنايه از تكبّر و اعراض است.
(فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ ...) (و با زنان پاک مورد علاقه خود ازدواج نماييد، دو يا سه يا چهار همسر.)
«
مثنى» چنان كه در ثلاث گذشت به معناى دو دو است.
(وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ) «ما به تو هفت آيه كه بر هم عطف شونده است، و
قرآن عظيم را داديم.»
مراد از سبع مثانى
سوره حمد است چنان كه در روايات نبوى و
ائمه (علیهمالسّلام) آمده است و اين كه بعضى هفت سوره بزرگ يا حاميمهاى هفتگانه و يا هفت صحيفه از صحف انبياء گفتهاند، قابل اعتنا نيست و از كتاب و سنت دليلى ندارد در
تهذیب از
محمدبن مسلم روايت كرده كه گويد: از
امام صادق (علیهالسّلام) از سبع مثانى و قرآن عظيم پرسيدم كه آيا آن
فاتحة الکتاب است؟ فرمود: آرى گفتم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ• نيز از آن هفت است؟ فرمود: آرى افضل آن هاست.
درباره «مثانى» بايد معناى اوّلى آنرا در نظر بياوريم كه همان عطف است ظاهر آن است كه مثانى جمع مثنيّه اسم مفعول از ثنى است يعنى عطف شوندهها. چون آيات سوره حمد يكديگر را توضيح و روشن میكنند لذا به يكديگر عطف میشوند و به يكديگر ميل میكنند. در آيه ديگر همه قرآن مثانى خوانده شده است.
(اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ ...) (
خداوند بهترين سخن را نازل كرده، كتابى كه آياتش در لطف و زيبايى و عمق و محتوا همانند يكديگر است)
اين از آن جهت است كه تمام آيات قرآن به يكديگر ميل میكنند و يكديگر را توضيح و بيان مىنمايند و شبيه همديگر هستند «كِتاباً مُتَشابِهاً ...».
در كلام
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در صفت قرآن آمده كه: بعضى بعض ديگر را تصديق میكند، و از
علی (علیهالسّلام) نقل است كه «بعضى بر بعضى ناطق و بعضى بر بعضى شاهد است» يا اين كه آن جمع مثنى به معنى تكرير و اعاده است و كنايه است از اين كه بعضى از آيات بعضى ديگر را بيان و روشن میكنند.
چون بيان
المیزان در اين باره كافى بود به آن اكتفا گرديد.
به هر حال معنى مثانى در هر دو آيه آن است كه آيات به يكديگر عطف میشوند و همديگر را روشن میكنند و ميان آنها التيام و ارتباط و انعطاف وجود دارد. ظاهر آن است كه «من» در
(مِنَ الْمَثانِي) به معناى تبعيض است و در اين صورت «مثانى» به معنى تمام قرآن است و آيه میگويد: ما از مثانى، هفت آيه به تو داديم ولى در اين صورت عطف
(وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ) بر
(سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي) چندان دلچسب نيست. احتمال قوى آن است كه «من» از براى بيان باشد يعنى ما به تو، سبع مثانى و قرآن عظيم را داديم. مقابل افتادن سبع مثانى با قرآن با آن كه خود از قرآن است اهميّت سوره حمد را به خوبى روشن میكند و شايد از براى آن است كه سوره حمد، شامل مجموع فشرده همه معانى قرآن است و لذاست كه
نماز بدون
حمد نداريم و
نماز میّت نماز نيست بلكه دعاست.
«لَا صَلَوةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ»
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ثنی»، ج۱، ص۳۱۸.