تَعْقِلون (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَعْقِلون:
(لَعَلَّکُمْ تَعْقِلونَ) تَعْقِلون: غالبا
«عقل» در مواردی به کار میرود که «
ادراک و فهم» با «
عواطف و احساسات» آمیخته شود و به دنبال آن
عمل باشد، مثلا اگر قرآن در بسیاری از بحثهای
خداشناسی نمونههایی از نظام شگفتانگیز این
جهان را بیان میکند و سپس میگوید ما این آیات را بیان میکنیم:
(لَعَلَّکُمْ تَعْقِلونَ) «تا شما تعقل کنید» منظور این نیست که تنها اطلاعاتی از نظام
طبیعت در مغز خود جای دهید، زیرا علوم طبیعی اگر کانون دل و عواطف را تحت تاثیر قرار ندهند و هیچگونه تاثیری در ایجاد
محبت و دوستی و آشنایی با
آفریدگار جهان نداشته باشند، ارتباطی با مسائل توحیدی و خداشناسی نخواهد داشت.
همچنین است اطلاعاتی که جنبه عملی دارد در صورتی «تعقل» به آنها گفته میشود که عمل هم داشته باشد.
در
تفسیر المیزان میخوانیم که تعقل در زمینهای استعمال میشود که به دنبال درک و فهم، انسان وارد مرحله عمل شود و آیاتی مانند:
(... لَوْ کُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما کُنّا فی اَصْحابِ السَّعیرِ) «...
دوزخیان میگویند اگر گوش شنوا داشتیم و تعقل میکردیم در صف اهل
جهنّم نبودیم» و یا
(اَ فَلَمْ یَسیروا فی الْاَرْضِ فَتَکونَ لَهُمْ قُلوبٌ یَعْقِلونَ بِها... ) «آیا در
زمین سیاحت نکردند تا دلهایی داشته باشند که بهوسیله آن بفهمند...»
شاهد این گفتار است، زیرا اگر
مجرمین،
روز قیامت آرزوی تعقل در
دنیا را میکنند، منظور تعقلی است که آمیخته با عمل باشد و یا اگر
خدا میگوید مردم سیر و سیاحت کنند و با نظر و مطالعه به اوضاع جهان چیزهایی بفهمند، مقصود درک و فهمی است که به دنبال آن، مسیر خود را عوض کنند و به
راه راست گام نهند.
به موردی از کاربرد
تَعْقِلون در
قرآن، اشاره میشود:
(کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلونَ) (این چنین، خداوند آیات خود را برای شما شرح میدهد؛ شاید بیندیشید.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
کلمه عقل در لغت به معنای بستن و گره زدن است و به همین مناسبت ادراکاتی هم که انسان دارد و آنها را در دل پذیرفته و پیمان قلبی نسبت به آنها بسته، عقل نامیدهاند و نیز مدرکات آدمی را و آن قوهای را که در خود سراغ دارد و به وسیله آن
خیر و
شر و
حق و
باطل را تشخیص میدهد، عقل نامیدهاند و در مقابل این عقل،
جنون و سفاهت و
حماقت و
جهل قرار دارد که مجموع آنها کمبود نیروی عقل است و این کمبود به اعتباری جنون و به اعتباری دیگر سفاهت و به اعتبار سوم حماقت و به اعتبار چهارم جهل نامیده میشود.
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «تَعْقِلون»، ج۳، ص۲۱۱-۲۱۲.