تورات در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تورات در ادبیاتِ معارف اسلامی، نام کتاب آسمانی
حضرت موسی (علیهالسّلام) است. مباحث مربوط به
تاریخ، آموزهها و تحولات تورات بازتاب گستردهای در
قرآن،
احادیث و منابع اسلامی یافته است. بر اساس دیدگاه رایج اسلامی، تورات نازل شده بر حضرت موسی (علیهالسّلام) در طول تاریخ دچار تغییر و تحول شده و نسخه کنونی با آن تفاوت زیادی دارد.
در ادبیاتِ معارف اسلامی، تورات نام کتاب آسمانی
حضرت موسی (علیهالسّلام) است.
مباحث مربوط به
تاریخ ، آموزهها و تحولات تورات بازتاب گستردهای در
قرآن ،
احادیث و منابع اسلامی یافته است. بر اساس دیدگاه رایج اسلامی، تورات نازل شده بر حضرت موسی (علیهالسّلام) در طول تاریخ دچار تغییر و تحول شده و نسخه کنونی با آن تفاوت زیادی دارد.
درباره عربی یا عِبری بودن و نیز اشتقاق و ساختارواژه
تورات اختلاف است؛ فرهنگ نویسانی مانند
فراهیدی (م. ۱۷۰ ق.)؛ ابن دُرَید (م. ۳۲۱ ق.) و ابن فارِس (م. ۳۹۵ ق.) که آن را در کتابهای خود نیاوردهاند
به احتمال زیاد تورات را از واژگان عبری دانستهاند. زَجّاج (م. ۳۱۱ ق.) از اتفاق پژوهشگران بر عبری بودن آن و زبیدی (م. ۱۲۰۵ ق.) از محتمل بودن آن سخن گفته
و برخی واژه پژوهان
قرآنی مانند آرتور جِفری و مصطفوی بر عبری بودن آن تصریح کردهاند.
به نوشته آرتور جفری از
زمان «ماراچی» دانشمندان غربی بر این باورند که واژه تورات از عبری به عربی راه یافته است.
در مقابل، فرّاء (م. ۲۷۰ ق.)؛ سیبویه (م. ۱۸۰ ق.) و مبرّد (م. ۲۸۵ ق.) آن را از واژگان عربی، از ریشه «و ـ ر ـ ی» (وَرَت النار: آتش برافروخته شد)؛ به معنای نور و روشنایی و سبب نامگذاری تورات به این نام را روشنگر و هدایتگر بودن آموزههای آن دانستهاند.
راغب اصفهانی (م. ۵۰۲ ق.) و فیروزآبادی (م. ۸۱۷ ق.) بی هیچ پرسشی این دیدگاه را پذیرفتهاند.
ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.) آن را به شکل مبسوط گزارش کرده و زبیدی (م. ۱۲۰۵ ق.) ضمن پذیرش، آن را به جمهور نسبت داده
و
زمخشری (م. ۵۳۸ ق.) آن را استهزا و رد کرده است.
کسانی که واژه تورات را عربی پنداشتهاند، درباره ساختار آن اتفاق نظر ندارند: ۱. گروهی آن را در اصل تَورَیَة بر وزن تَفْعَلَة میدانند که «ی» آن به سبب متحرک بودن و فتحه داشتن حرف پیش از آن به «الف»
بدل شده است. ۲. تَوْرِیَة بر وزن تَفْعِلَة مانند «توفیة» و «توصیة» هم گفتهاند که در آن حرف «ر» بنا بر تلفظ
قبیله طی از حالت مکسور به حالت مفتوح در آمده است (آنان جاریه را جاراة تلفظ میکردند). ۳. اصل تورات «وَوْرَیَة» بر وزن فَوْعَلَة است که در آن «و» اول به «ت» و «ی» به سبب مفتوح بودن حرف قبلش به «الف» بدل شده است.
زبیدی پس از گزارش آرای گوناگون درباره ریشه و ساختار واژه تورات، احتمال عبری بودن آن را طرح کرده، سپس یادآور میشود که در این صورت بحث اشتقاق و وزن آن در
زبان عربی بی معنا خواهد بود، مگر اینکه بگوییم این واژه پس از معّرب شدن، تصریف شده است.
معادل انگلیسی تورات را (توراه) و آن را واژهای عبری دانستهاند. از زمان ترجمههای آرامی و یونانی
عهد عتیق (قرن ۳ ـ ۶ ق. م.)؛ معنای «قانون» برای تورات مرسوم و مقبول بوده است. بعضی کاربردهای در عهد عتیق
به معنای
قانون یا
شریعت سبب شده است تا برخی این ترجمه را موجه بدانند؛ اما بعضی از پژوهشگران متاخر یهودی بر این باورند که ترجمه عمومی به «قانون» یا «شریعت» نادرست و ناشی از ترجمه واژه یاد شده به (قانون، شریعت) در ترجمه یونانی «سبعینیه» است و از این راه وارد ترجمههای لاتین شده است. به عقیده این پژوهشگران تورات در درجه نخست به معنای «آموزش» و اشاره به تعلیم
بنی اسرائیل به وسیله خداوند است.
تورات در الهیات یهودی و مسیحی و در رایجترین کاربرد آن به ۵ سِفر (کتاب) نخستِ «عهد قدیم» یا همان «اسفار پنج گانه» اطلاق میشود.
عهد قدیم به جز تورات، مجموعهای متعدد از کتابهای دیگر را نیز دربرمی گیرد. اسفار پنج گانه، «تورات مکتوب» و در مقابل آن، تلمود، «تورات شفاهی» خوانده میشود. در سنت یهودی اعتقاد بر این بوده است که حضرت موسی علیهالسّلام در شرح و تفصیل تورات، تعالیم دیگری نیز داشته که بعدها به صورت کتاب تلمود در آمده است.
«کتاب مقدس» عنوان مجموعهای از نوشتههایی است که به دو بخش بزرگ و کوچکِ «عهد عتیق» و «عهد جدید» قسمت میشود.
عنوان «کتاب مقدس» نخستین بار به وسیله «پولُس» و تنها درباره عهد عتیق
و بعدها اغلب از سوی مسیحیان عرب زبان درباره مجموع دو بخش به کار رفت.
در بیشتر زبانهای اروپایی برای نامگذاری کتاب مقدس از واژههایی برگرفته از واژه یونانی Bibliaبه معنای «کتابها» استفاده میشود. این واژه در انگلیسی و فرانسوی به صورت Bibleنوشته میشود.
از میان دو بخش کتاب مقدس،
یهودیان فقط عهد عتیق، ولی مسیحیان هر دو بخش را کتاب آسمانی و مقدس خود میدانند.
عهد عتیق و عهد جدید، اصطلاحی مسیحی است.
یهودیان کتاب آسمانی خود (عهد عتیق) را «تَنَخ» مینامند. این واژه از حروف نخست سه واژه عبری «تورا» به معنای تورات، «نِویئیم» به معنای انبیا و «کِتوبیم» به معنای مکتوبات (با تبدیل «ک» به «خ» طبق قواعد آن زبان) ساخته شده و به معنای «تورات و مکتوبات انبیا» است.
واژه «عهد قدیم» نخستین بار در
سال ۱۷۰ میلادی به وسیله میلتیوس، اسقف ساردس درباره بخش اول کتاب مقدس و واژه «عهد جدید» در سال ۲۰۰ میلادی از سوی ترتولیان برای بخش دوم آن به کار رفت.
البته دو مفهوم عهد جدید و قدیم و نامگذاری مزبور برگرفته ازآموزههای خود کتاب مقدس
و مبتنی بر این باور مسیحی است که خداوند با
انسان دو
پیمان بسته است: قدیم و جدید. بر اساس عهد و پیمان قدیم،
خداوند از انسان پیمان گرفت که اوامر و شریعت الهی را پذیرفته، بدان گردن نهد و در این صورت خداوند رستگاری و نجات او را تضمین خواهد کرد. کانون مرکزی این عهد که از طریق
پیامبران پیش از
حضرت عیسی علیهالسّلام گرفته شد، پیمانی است که با
ابراهیم علیهالسّلام منعقد گردید و سپس در زمان حضرت موسی علیهالسّلام تجدید و تحکیم شد. دوره تاریخی این پیمان که نماد آن ختنه کردن و انسانهای طرف آن، اغلب بنی اسرائیل بودند، با ظهور حضرت عیسی علیهالسّلام پایان پذیرفت و خداوند عهد و پیمان جدیدی از طریق عیسی مسیح علیهالسّلام بست که طرف آن همه آدمیان هستند. بر اساس این پیمان جدید، نجات و رستگاری انسان از طریق
محبت خدا و عیسی مسیح علیهالسّلام به دست میآید؛ به این معنا که با اراده مهرآمیز خدای پدر، خدای پسر به شکل انسان تجسم یافته، با تحمل رنج
صلیب ، کفاره گناهان بشر و موجب نجات او گردید. مسیحیان با
اعتقاد به این دو دوره، کتابهای مربوط به دوره نخست را که درباره پیمان کهن سخن میگوید، عهد عتیق و کتابهای دوره دوم را که درباره پیمان نو سخن میگوید عهد جدید مینامند.
«عهد عتیق» نزدیک به سه چهارم کتاب مقدس را تشکیل داده، دارای ۳۹ یا ۴۶ کتاب است. اختلاف مزبور از تفاوت دو نسخه قدیم آن (عبری و یونانی) سرچشمه میگیرد. زبان اصلی عهد قدیم، جز بخش اندکی از آن که به
زبان کلدانی نگارش یافته عبری است. در قرن چهارم پیش از میلاد و در پی اشغال
فلسطین به دست اسکندر، یهودیان در سراسر امپراتوری وی پراکنده شده و با فراموشی تدریجی زبان مادری خویش (عبری) به زبان یونانی روی نهادند، بر همین اساس در سده سوم پیش از میلاد، نزدیک به ۷۰ نفر از یهودیان اسکندریه به دستور «بطلمیوس فیلادلفوس» (۲۸۵ ـ ۲۴۷ ق. م.) حاکم
مصر ، عهد قدیم را به زبان یونانی ترجمه کردند.
این ترجمه به نسخه «سبعینیه» معروف و مهمترین تفاوت آن با متن عبری در ۷ کتاب طوبیّت، یهودیّت، حکمتِ سلیمان، حکمتِ یشوع بن سلیمان، باروک، کتاب اول و دوم مُکابیان است. به رغم وجود این کتابها در نسخه سبعینیه، متن عبری آنها در دست نیست؛ همچنین برخی از کتابها در نسخه سبعینیه نسبت به متن عبری، افزودههایی دارند. نسخه سبعینیه در دو
قرن پیش از میلاد و یک
سده پس از آن، نزد بسیاری از یهودیان و بعدها نزد مسیحیان معتبر بود. حدود سال ۱۰۰ میلادی، شورایی از سران یهود با رای به رسمیت ۳۹ کتاب متن عبری، اسفار هفت گانه موجود در ترجمه سبعینیه را غیرقانونی اعلام کرد؛ اما مسیحیان به استفاده از آن ادامه دادند تا اینکه در قرن شانزدهم، پروتستانها نیز که مردم را به بازگشت به
ایمان کلیسای صدر مسیحیت فرامی خواندند با بازگشت به متن عبری، ۷ کتاب یاد شده را غیر معتبر خواندند، بنابراین یهودیان و مسیحیان پرُوتِستان، فقط متن عبری را معتبر و شمار کتابهای عهد قدیم را ۳۹ عدد، ولی مسیحیان کاتولیک و اُرْتُدُکْس نسخه سبعینیه را قانونی و عهدقدیم را دارای ۴۶ کتاب میدانند. اضافات سبعینیه نزد پروتستانها، «اپوکریفا» (مخفی و پوشیده) و نزد دو فرقه دیگر مسیحی «قانون ثانوی»؛ بهمعنای دارای اعتبار درجه دوم یاد میشود.
دو نسخه کهن عهد قدیم در ترتیب کتابها نیز متفاوتاند؛ نسخه عبری به سه بخش
تورات ، نبییم (انبیا) و کتوبِیم (مکتوبات) تقسیم شده است. بخش تورات، ۵ سِفر پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، و تثنیه را دربرمی گیرد. بخش دوم (کتب انبیا) به دو بخش انبیای متقدم و متاخر تقسیم شده است. در قسمت نخست، کتابهای یُوشَع، داوران، اول و دوم سَموئیل و اول و دوم پادشاهان و در بخش دوم کتابهای اَشِعْیا، اِرْمِیا، حِزْقِیال، هُوْشَع، یُوئیل، عامُوس، عُوْبَدْیا، یُونُس، مِیکاه، ناحُوم، حَبَقُّوق، صَفَنْیا، حَجَّیْ، زَکَرِیا و ملاکی را شامل میشود. بخش سوم عهد عتیق (مکتوبات) از کتابهای مَزامیر، امثال، اَیّوب، غَزَل غَزَلها، رُوْت، مَراثی اِرمیا، اِسْتَر،
جامعه ، دانیال، عَزرا، نَحَمِیا، و تواریخ اول و دوم تشکیل میشود. برخی از این کتابها به صورت
شعر ، برخی تاریخی و بعضی دیگر دربردارنده
حکمت ، پیشگویی و رؤیا هستند.
اما نسخه سبعینیه به سه بخش «کتابهای تاریخی»؛ «کتابهای حکمت،
مناجات و شعر» و «کتابهای پیشگویی» قسمت میشود. بخش نخست، افزون بر اسفار پنج گانه تورات، کتابهای یوشع، داوران، روت، سموئیل اول و دوم، دو کتاب پادشاهان، دو کتاب تواریخ ایام، عزراء، نحیما و استر را شامل میشود. این بخش که با داستان
آفرینش جهان وانسان آغاز میشود و تاریخ بنی اسرائیل را تا حدود قرن پنجم پیش از میلاد گزارش میکند، هر چند مطالب گوناگونی مانند
شریعت و
اخلاق نیز دارد، از آنجا که بخش عمده آن تاریخ است، آن را بخش تاریخی نامیدهاند. بخش دوم با ۵ کتاب ایوب، مزامیر، امثال، جامعه، و غزل غزلها مشتمل بر کلمات حکیمانه، مناجاتها و اشعار و سرودههای شاد، غمناک، شورانگیز و گاه بدبینانه است. بخش سوم نیز ۱۷ کتاب اشعیا،
ارمیا ، مراثی ارمیا، حزقیال، دانیال، هوشع، یوئیل، عاموس، عوبدیا، یونس، میکاه، ناحوم، حبقوق، صفنیا، حجی،
زکریا و ملاکی را دربرمی گیرد. در این قسمت پیامبران بنی اسرائیل ضمن هشدار به
قوم خویش، آنان را از گناهان برحذر داشته، آینده اسفناک یا خوشایندشان را پیشگویی کردهاند.
بر اساس دیدگاه رایج در سنت یهودی ـ مسیحی، مجموعه عهد قدیم در مدت زمان تقریبی ۱۰۰۰ سال با
وحی و الهام خداوند، به وسیله حضرت موسی علیهالسّلام و پیامبران و دیگر شخصیتهای الهی پس از وی نگارش یافته است.
تورات (اسفار پنج گانه) را حضرت موسی علیهالسّلام و سایر کتابهای عهد عتیق را کسانی نوشتهاند که این کتابها در عنوان خود به آنها منسوباند. کتابهایی دیگر مانند «داوران» و «پادشاهان» هم که در عنوان آنها نام کسی یاد نشده به یکی از شخصیتهای قدیمی منسوباند. بنابر این دیدگاه، «عزراء» و دیگران پس از دوران
اسارت در بابل فقط به گردآوری و حفظ این کتابها پرداختهاند.
اما پژوهشهای گسترده انجام گرفته درباره یکایک کتابهای این مجموعه به ویژه پس از پیدایش جریان
نقد تاریخی کتاب مقدس نشان میدهد که تاریخ نگارش و نویسندگان شماری از آنها نامعلوماند و درباره شمار باقی مانده نیز تردیدها و چالشهایی بسیار جدی وجود دارند. بر اساس این پژوهشها، مجموعه عهد قدیم در یک فرایند تدریجی از حدود سال ۱۵۰۰ تا ۱۳۰ پیش از میلاد به وسیله شمار زیادی از افراد تالیف و گردآوری شده است و شواهدی گوناگون به ویژه مستنداتی از خود مجموعه، نشان میدهند که این کتابها یا دست کم همه بخشهای آنها نمیتوانند در زمان و به وسیله کسانی نوشته شده باشند که به آنها منسوباند،
در هر صورت عموم پژوهشگران جدید و بسیاری از دانشمندان سنتی یهودی و مسیحی بر این باورند که تاریخ نگارش و تدوین نهایی عهد قدیم بعد از پایان اسارت بابلی (۵۳۸ ق. م. دوران اسارت
بخت النصر در بابل) است.
مجموعه عهد قدیم افزون بر فرآیند تدریجی نگارش، فرایند دیگری را برای قانونی شدن پیموده و این جریان به صورت پذیرش تدریجی متون عمل کرده است، بر این اساس بخش تورات، احتمالاً در حدود سالهای ۴۰۰ پیش از میلاد، کتابهای انبیا در حدود سال ۲۰۰ پیش از میلاد و بخش مکتوبات نیز حدود سالهای ۱۰۰ میلادی بسته شده است؛ به این معنا که دیگر متن جدیدی را برای افزودن بر آن نمیپذیرفتند.
نسخههای عهد قدیم تا پیش از پیدایش
کاغذ و صنعت چاپ، با دست روی برگههای پاپیروس و اغلب روی نوعی مرغوب و محکم از
پوست گوسفند نوشته میشد. با گذشت زمان و فرسوده شدن نسخههای کهن، نسخههای نو جایگزین آنها میشدند.
گزارشهای خود عهد قدیم نشان میدهند که در زمان
حضرت موسی علیه السلام؛ کتیبهها و الواح سنگی
و در دورههای بعد کتیبهها و الواح فلزی، سنگی و خشتی
و اغلب برگههای پاپیروس و پوست برای نگاشتن اسفار مقدس به کار میرفتند.
نسخههای پوستین مربوط به بخشهای گوناگون عهد عتیق در دورههای مختلف تاریخی و از مناطق گوناگون به وسیله کاوشگران باستانشناس یافت شدهاند.
پارچههای کتانی به شکل طوماری عریض که در دو طرف آن چوبی برای پیچیدن داشت و آن را در جلدی از پوست میپیچیدند، وسیله دیگری بود که برای نگارش اسفار مقدس از آن استفاده میشد.
زبان اصلی عهد قدیم، جز بخش کوچکی از آن که به زبان کلدانی (آرامی) و یونانی نگارش یافته عبری باستان است. درباره اینکه تورات نوشته شده در زمان حضرت موسی علیهالسّلام به چه زبانی بوده، دادههای دقیقی در دست نیستند. البته برخی با توجه به یافتههای باستانشناسی به دست آمده از صحرای سینا که تاریخ آن را حدودا ۱۵۰۰ پیش از میلاد تخمین زدهاند، زبان آن را سینایی (از زبانهای سامی و نزدیک به زبان فنیقی) دانستهاند.
پس از ترجمه سبعینیه که قدیمیترین ترجمه عهد عتیق به زبان یونانی است ترجمههای دیگری هم به زبان یونانی صورت گرفت.
امروزه نسخههای خطی متعددی از ترجمه سبعینیه در کتابخانهها و موزههای کشورهای مختلف نگهداری میشوند.
در پی حضور درازمدت یهودیان در جوامع دیگر (مانند دوران اسارت بابلی) و نیز گسترش مسیحیت در میان
اقوام و ملل گوناگون، عهد قدیم در دورههای مختلف تاریخی و با هدف تامین نیاز مؤمنان، به زبانهای مختلف آرامی، سریانی، لاتینی، قبطی، حبشی، ارمنی، انگلیسی، عربی و فارسی ترجمه شد.
«تورات» در رایجترین کاربرد آن به ۵ سِفر (کتاب) نخستِ «عهد قدیم» اطلاق میشود. عنوان «سِفر تورات»
و «تورات»
در خود کتاب مقدس درباره اسفار پنج گانه یا بخشی از آنها به کار رفته است. افزون بر آن، عناوین دیگری نیز در این باره به کار رفتهاند. شریعت،
شریعت موسی،
سِفر موسی،
سِفر شریعت موسی،
سِفر شریعت پروردگار،
سِفر تورات موسی،
کتاب ناموس
و کتاب موسی
از این قبیلاند. پنج کتاب نخست عهد عتیق، از سِفرهای پیدایش، خروج، لاویان، اَعداد و
تثنیه تشکیل میشوند. این نامها و عناوین پنج گانه که به نوعی برگرفته از ترجمه سبعینیهاند، در نسخه عبریِ عهد عتیق با نامهایی دیگر آمدهاند.
داستان آفرینش
آدم و
حوا ، برخورداری آنان از محیطی آرام و پرنعمت و خروج و هبوطشان در پی نافرمانی، تاریخ و سرگذشت هابیل و قابیل ،
حضرت نوح ،
ابراهیم ،
اسماعیل ،
اسحاق ،
یعقوب ،
یوسف علیهمالسّلام و برادران او و سکونت آنان در مصر به گونهای پیوسته و داستانی در سفر پیدایش آمدهاند. این کتاب که «دوره ماقبل تاریخ یهود» (عصر آدم و
نوح نبی) و دوران ابراهیم علیهالسّلام (حدود ۱۹۰۰ق. م.) تا دوره یوسف علیهالسّلام (حدود ۱۵۵۰ ق. م.) را روایت میکند، با وفات یوسف علیهالسّلام در مصر پایان میپذیرد.
سفر خروج در ادامه تاریخ بنی اسرائیل، با جهشی تاریخی و بدون گزارش رخدادهای پس از وفات یوسف علیهالسّلام تا ولادت موسی علیه السلام؛ به روایت آزار و اذیت شدید بنی اسرائیل و بردگی آنان به دست حاکمان جدید، تولد و
بعثت حضرت موسی علیهالسّلام و درگیریهای وی با
فرعون ، ماجرای خروج بنی اسرائیل از مصر و غرق شدن فرعونیان در دریا و نافرمانی و سرگردانی ۴۰ ساله بنی اسرائیل در بیابان میپردازد. در این مدت ۱۰ فرمان آمد و حضرت موسی علیهالسّلام احکام دیگری را نیز برای
قوم خود آورد؛ توضیح بیشتر اینکه ۱۰ فرمان فهرست ده گانهای از دستورات مذهبی است که در قالب دو لوح سنگی و سه ماه پس از خروج بنی اسرائیل از مصر در
کوه سینا بر موسی علیهالسّلام نازل شد. این فرمانها محور شریعت یهود به شمار میروند.
تاریخ وقوع این رخدادها حدود سال ۱۲۵۰ قبل از میلاد است.
نام سِفر لاویان از نام «سبط لاوی» گرفته شده است. کاهنان
بنی اسرائیل همه از این سبط بودند و چون این کتاب بیشتر درباره احکام کهانت و وظایف کاهنان سخن گفته، به این نام خوانده شده است. احکام دیگری مانند احکام خوردنیهای پاک و ناپاک،
حلال و
حرام و نیز احکام روز سَبْت (شنبه) در این کتاب آمدهاند.
این کتاب اصولاً کتاب شریعت است که شعائر و قوانین رایج در
دین حضرت موسی علیهالسّلام را دربرمی گیرد.
سِفر اَعداد سرگذشت سرگردانی بنی اسرائیل در بیابان را بیان میکند. آنها در پی سرپیچی از فرمان خداوند مبنی بر نبرد با ساکنان سرزمین موعود، ۴۰ سال سرگردان و آواره شدند. این کتاب آمار دقیقی از شمار جمعیت اسباط بنی اسرائیل را ارائه میدهد؛ همچنین
احکام و دستورات فقهی متعددی در آن آمدهاند.
تثنیه به معنای تکرار است، زیرا احکام و دستورات کتابهای دیگر دوباره در این کتاب بازگو شدهاند. گزارشهای این کتاب از پایان دوره سرگردانی بنی اسرائیل و رسیدن آنان به کنار رود اردن و مرز
سرزمین موعود آغاز میشوند. در این مکان حضرت موسی علیهالسّلام احکام را برای
قوم بنی اسرائیل یادآوری و جانشین خود را تعیین میکند. در پایان این کتاب، وفات حضرت موسی و عزاداری بنی اسرائیل برای او گزارش شده است.
درباره نویسنده و تاریخ نگارش تورات سه دیدگاه وجود دارد:
بر اساس گزارش تلمود و
اعتقاد دانشمندان سنتی یهود، حضرت موسی علیهالسّلام تورات را در کوه سینا دریافت کرد و به نگارش درآورد و آن را پس از خود به یوشع علیهالسّلام سپرد و یوشع آن را به پیران دانشمند و پیران به
انبیا و ایشان به اعضای انجمن کبیر سپردند.
در اثبات این دیدگاه به گزارشهای خود کتاب مقدس استناد شده است.
برخی از این دسته صاحب نظران، پذیرفتهاند که همه بخشهای اسفار پنج گانه، نوشته خود حضرت موسی علیهالسّلام نیست؛ اما بر این باورند که اصل و اساس تورات نوشتههای اوست و اگر دیگران چیزی بر آن افزوده و بخشی یا همه آن را بازنویسی کردهاند، همه با هدایت الهی و روح القدس بوده است
؛ همچنین صاحبان این دیدگاه پذیرفتهاند که تورات موسی علیهالسّلام به وسیله نَبُوخَذ نُصَّر (بُخْتُ نُصَّر) و در زمان
محاصره اورشلیم در
آتش سوخت و عزراء کاهن با هدایت
روح القدس دوباره آن را نگاشت.
تورات (اسفار پنج گانه) مقدسترین کتاب از مجموعه عهد عتیق است و فرقه سامریان که هنوز بقایای آنان در برخی روستاهای فلسطین هستند، فقط وحیانی بودن این بخش را میپذیرند.
این دیدگاه درباره نویسنده و تاریخ نگارش تورات بعدها با نقد برخی از دانشمندان یهود روبه رو شد. ابراهیم بن عزراء (۱۰۸۹ ـ ۱۱۶۴ م.) برای نخستین بار کتابت تورات موجود (اسفار پنج گانه) به وسیله حضرت موسی علیهالسّلام را با زبان رمزـ به سبب هراس از اتهام بدعتگذاری ـ رد کرد. باروخ اسپینوزا (م. ۱۶۷۷ م.) رمزهای او را باز کرد و از آن استفاده کرد که بر اساس شواهدی گوناگون از خود تورات، نویسنده آن حضرت موسی علیهالسّلام نیست، بلکه شخص دیگری قرنها پس از وی آن را نوشته است. اسپینوزا شواهد مهم تر دیگری از تورات میآورد که ابن عزراء به آن توجه نکرده است.
او به برخی از حوادث
و نامهای
یاد شده در تورات استناد میکند که بعد از
زمان موسی علیهالسّلام پدید آمده است. گزارش زمان و مکان
مرگ و دفن موسی علیه السلام؛ عزاداری بنی اسرائیل برای او و جملههایی مانند «پیامبری مانند موسی تا به حال در بنی اسرائیل برنخاسته» و «احدی
قبر او را تا امروز ندانسته است»
از این قبیلاند که نمیتوانند نوشته خود حضرت موسی علیهالسّلام باشند.
اسپینوزا نتیجه میگیرد که تورات موسی علیهالسّلام غیر از اسفار پنج گانه موجود، بسیار کمتر از آن و کاملاً متفاوت با آن است و نویسنده اسفار مزبور، آن را در جای مناسب، لابه لای نوشتههای خود گنجانده است. به اعتقاد اسپینوزا اسفار پنج گانه پس از دوران
اسارت بابلی (۵۳۸ ق. م.) و به احتمال قوی به دست عزراء نوشته شده است.
در قرن نوزدهم و در پی عصر روشنگری در اروپا، درباره کتاب مقدس نیز بررسیهای انتقادی صورت گرفت که امروزه به «نقد تاریخی کتاب مقدس» معروفاند. پژوهشگران و نقادان کتاب مقدس در این دوره با
تجزیه و
تحلیل دقیق و نقادانه مجموعه تورات بر آن شدند که اسفار پنج گانه تورات دست کم از ۴ منبع اصلی در زمانهای گوناگون به وجود آمدهاند. این دیدگاه که به تدریج پذیرش عام یافت، نظریه «منابع تورات» نامیده شد. منابع یاد شده برای سهولت بیشتر با حروف J (: یَهُوَهای)، E (: اِلوهیمی) D (: کاهنی) و P (: تثنیهای) نامگذاری شدند که هر یک بیانگر خطوطکلی یا منابع دورهای خاص است. آمدن نام
خدا در منبع نخست به صورت «یَهُوَه» و در دومی به صورت «الوهیم»؛ تمرکز منبع سوم بر
احکام معبد و کاهنان و منبع بودن چهارمی برای سفر «تثنیه» سبب این نامگذاری هاست.
منابع مزبور، زبان، اندیشههای دینی و تاریخ پیدایش متفاوتی دارند؛ منبع یهوهای با قدمتی بیشتر، در زمان
حضرت داود علیهالسّلام (۹۷۵ ـ ۱۰۱۵ق. م.) و سلیمان علیهالسّلام (۹۳۳ - ۹۷۵ ق. م.)؛ منبع الوهیمی پس از
حضرت سلیمان علیهالسّلام و تجزیه کشور یهود به شمال و جنوب، در بخش شمالی، منبع تثنیهای در «یوشیا» (۶۹۰ ـ ۶۴۰ ق. م.) و منبع کاهنی در دوره اسارت بابلی نوشته شده است. بر اساس این دیدگاه، تورات موجود (اسفار پنج گانه) پس از دوره اسارت بابلی (۵۳۸ ق. م.) و از ترکیب منابع یاد شده پدید آمده است.
البته این نظریه با انتقاداتی نیز روبه روست.
امروزه بیشتر دانشمندان سنتی
یهود و مسیحی پذیرفتهاند که اسفار پنج گانه نمیتواند نوشته حضرت موسی علیهالسّلام باشد؛ توماس میشل از فرقه سنّتگرای «ژزونیت» مسیحی معتقد است که تورات، ۵ سده پیش از میلاد، به وسیله شخصی ناشناس و با الهام الهی نوشته شده است.
البته دلیلی بر الهامی بودن آن اقامه نمیشود.
نام، تاریخ، ویژگیها و آموزههای تورات بازتاب گستردهای در
قرآن یافتهاند.
قرآن کریم افزون بر واژه تورات، با تعابیر و عناوین دیگری مانند کتاب موسی علیه السلام؛ الواح،
صحف موسی علیهالسّلام و جز آن نیز به کتاب آسمانی حضرت موسی علیهالسّلام و آموزههای وحیانی نازل شده بر وی اشاره کرده است. نسبت این عناوین با تورات، مورد توجه و اهتمام مفسران قرار گرفته است؛ همچنین تنوع تعابیر
قرآن در این باره و چرایی آن میتواند پرسش برانگیز و جالب توجه باشد.
بررسی آیات نشان میدهد که
قرآن کریم از عناوینی متفاوت برای اشاره به تعالیم وحیانی نازل شده بر حضرت موسی علیهالسّلام و
کتاب مقدس یهودیان استفاده کرده است. این عناوین را میتوان به نوعی بازتابی از تکامل و تحول تاریخی در کتاب یاد شده و عناوین
اطلاق شده بر آن دانست؛ همچنین تفاوت تعابیر و عناوین به کار رفته به سبب جهات مختلفی است. این عناوین و تعابیر براساس ترتیب تاریخی عبارتاند از:
نخستین تعبیری که
قرآن کریم برای اشاره به مجموعه مشخصی از تعالیم وحیانی نازل شده بر حضرت موسی علیهالسّلام به کار برده، عبارت کلی و مبهم «ما ءاتَیتُکَ» در آیه ۱۴۴ اعراف
است. بر اساس این آیه و
آیات پیشین خداوند در میقات از گزینش موسی علیهالسّلام به رسالت و همسخنی خویش سخن گفته و از او میخواهد، آنچه را که به وی داده است بگیرد.
سیاق این آیات و آیات بعدی نشان میدهد که مراد از این تعبیر مبهم، همان الواح است؛ توضیح اینکه
قرآن کریم در ادامه از الواحی یاد میکند که در میقات بر حضرت موسی علیهالسّلام نازل شد. الواح مزبور مجموعهای از دستورهای کلی و کامل الهی را دربرداشت و خداوند از موسی علیهالسّلام خواست که آن را با قدرت گرفته، به
قوم خویش فرمان دهد تا بر اساس آن عمل کنند.
بر پایه گزارش کتاب مقدس نیز خداوند از موسی علیهالسّلام خواست تا بر فراز
کوه رفته، با فراگرفتن قوانین و دستورات نوشته شده بر الواح سنگی، آنها را به بنی اسرائیل بیاموزد.
مفسران درباره این همانی تورات و الواح، دیدگاه یکسانی ندارند؛ بیشتر آنها، الواح را همان تورات دانستهاند.
به
اعتقاد دستهای دیگر، الواح بخشی از تورات است که پیش از آن نازل شده است.
نکته شایان توجهی که میتواند به نوعی مؤید دیدگاه دوم نیز باشد، این است که آیات مربوط به نزول الواح در ضمن گزارش بخشی از تاریخِ بنی اسرائیل و ماجرای رفتن حضرت موسی علیهالسّلام به میقات آمده است. این دوره، مربوط به ماههای نخست پس از خروج از مصر است، بر این اساس به احتمال زیاد، الواح، فقط بخشی کوچک و در عین حال اصول آموزههای نازل شده بر حضرت موسی علیهالسّلام را دربرداشت. مفسرانی چون
زمخشری محتوای الواح را ۱۰ آیه (۱۰ فرمان) دانستهاند که در تورات وجود دارند،
بنابراین نام نبردن
قرآن از تورات در این دوره تاریخی، میتواند به این معنا باشد که این نام در دورههای بعدی بر آموزههای وحیانی نازل شده بر حضرت موسی علیهالسّلام اطلاق شد و مجموعهای که تورات شامل آن میشود به مراتب کامل تر و گسترده تر از آموزههای الواح است.
در شماری از آیات، از کتاب حضرت موسی علیهالسّلام با همین عنوانِ «کِتاب موسی» و «الکِتاب» یاد شده است. مفسران مراد از «کتاب» یاد شده در این آیات را تورات دانستهاند.
وحیانی، نعمت، روشنگر و رحمت بودن کتاب موسی علیهالسّلام و فرود آوردن آن برای هدایت
بنی اسرائیل و فرعونیان به سوی مبدا و
معاد ، مضامین این آیاتاند.
راهنما و
رحمت بودن کتاب موسی پیش از
قرآن، پیدایش اختلاف درباره آن
و پنهان کردن بخشی و آشکار ساختن بخشی دیگر از آن توسط یهود، محتوای شمار دیگری از این دسته آیات است.
این آیات از نظر تاریخی اغلب در ارتباط با گزارش حوادث و اشاره به موضوعاتیاند که معاصر حضرت موسی علیهالسّلام یا نزدیک به آن روی دادهاند. به نظر میرسد عنوان کتاب موسی علیهالسّلام نیز همانند
تورات ، اشاره به مجموعهای کامل تر و گسترده تر از الواح باشد.
صُحُف، جمع صحیفه و صحیفه به معنای قطعهای مسطح از گِل خشک شده،
سنگ ،
مس ،
چوب ،
پوست دباغی شده،
کاغذ و مانند آن است که در دورههای مختلف تاریخی، گونهای از آن برای نوشتن به کار میرفته است.
قرآن کریم دو بار از صحف موسی علیهالسّلام یاد میکند.
مفسران درباره مراد از آن به اختلاف گراییده و بیشتر مفسران آن را همان تورات دانستهاند.
کتاب موسی علیهالسّلام،
الواح موسی علیهالسّلام
و
اسفار تورات نیز گفتهاند. برخی نیز آن را نوشتههایی غیر از تورات دانستهاند که پیش از آن نازل شده است.
بر اساس این دیدگاه که در برخی احادیث اسلامی نیز آمده، صحف موسی علیهالسّلام متشکل از ۱۰ صحیفه و آموزههای آن متفاوت از تورات و فقط شامل پند،
حکمت و
موعظه بوده است.
مفسران همچنین «الصُّحُفِ الاولی»
را اشاره به کتب آسمانی پیش از
قرآن از جمله تورات و انجیل دانستهاند.
واژه تورات، ۱۸ بار در ۱۶ آیه از ۷ سوره
قرآن به مناسبتهای گوناگون و به صراحت یاد شده است. برخی
آیات ضمن تصریح به وحیانی بودن تورات و هدایتگری آن پیش از
قرآن، ماهیت الهی و هدف نزول آن را بیان کردهاند.
شماری دیگر از آیات به ارتباط تورات با حضرت مسیح علیهالسّلام و کتاب آسمانی وی پرداختهاند؛ تصدیق تورات از سوی
انجیل و
حضرت عیسی علیهالسّلام
و تعلیم آن به حضرت عیسی علیهالسّلام
از این قبیلاند. این آیات به نوعی در پی آناند که پیوند آیین مسیح علیهالسّلام با
دین و کتاب آسمانی پیش از آن را بیان کنند.
بخش دیگری از آیات به جایگاه تورات در میان یهودیان و چگونگی تعامل گروهی از آنها و عالمانشان با آن در دوره تاریخی پس از مسیح علیهالسّلام تا زمان
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پرداختهاند. این آیات نشان میدهند که تورات تا زمان
اسلام مبنای داوری پیامبران بنی اسرائیل، ربّانیان و احبار بوده است؛ همچنین گروهی از یهودیان به آن ایمان نداشته، برخلاف آن داوری کردهاند.
تشبیه عالمان غیر عامل به تورات، به الاغهایی که بار کتاب دارند، برخوردار شدن یهود از برکات
زمین و
آسمان در صورت عمل کردن به آموزههای تورات و بی ارزش بودن آنها در غیر این صورت، مضامین برخی دیگر از این آیاتاند.
شمار دیگری از آیات که ناظر به دوره بعد از ظهور اسلاماند، به ارتباط تورات با
قرآن کریم و پیامبر اکرم پرداختهاند. بر اساس این آیات، از یک سو تورات درباره بعثت و ویژگیهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله؛ پیروان و فراگیر شدن
دعوت او
بشارت داده است و از سوی دیگر
قرآن کریم تورات را
تصدیق میکند.
این آیات که در واقع از تایید متقابل دین حضرت موسی علیهالسّلام و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم سخن میگویند، پاسخ به پرسشها و مسائلی هستند که با پیدایش اسلام درباره اصل ارتباط دو دین یاد شده با یکدیگر پدید آمدند.
با گسترش روزافزون اسلام و طرح آموزههای وحیانی جدید که گاه در
تعارض با تعالیم رایج یهودیت بودند، چالشهایی گوناگون در این باره پدید آمدند. شماری از آیات مربوط در چنین فضایی و در پاسخ به این چالشها و
نقد برخی از
عقاید رایج یهودیت، با استناد به خود تورات نازل شدند. نفی یهودی بودن
حضرت ابراهیم علیهالسّلام
و اثبات حلال بودن همه خوردنیها پیش از نزول تورات و حرمت برخی از آنها بر یهود به سبب نافرمانی آنها با استناد به خود تورات
محتوای این دسته از آیاتاند. در آیه ۱۱۱ توبه
وعده حتمی
بهشت به مؤمنانی که در راه خدا، دشمنان را کشته یا خود کشته میشوند، از آموزههای تورات خوانده شده است.
قرآن کریم افزون بر موارد یاد شده، در قالب برخی تعابیر کلی نیز به کتاب آسمانی
حضرت موسی علیهالسّلام و آموزههای وحیانی نازل شده بر وی اشاره کرده است. تعبیر «ما اوتِیَ موسی»
از این قبیل است. آیات دربردارنده این تعبیر در
نقد دیدگاه اهل کتاب که از ایمان به آموزههای وحیانی پیامبران خویش و انکار انبیای دیگر و آموزههای آنان سخن میگفتند، نازل شده است. بر اساس این آیات آموزههای وحیانی حضرت موسی علیهالسّلام بخشی از آموزههای وحیانی پیش از
قرآناند و مسلمانان باید به آنها نیز
ایمان داشته باشند؛ همچنین با تعابیری مانند «الَّذی بَینَ یَدَیه»
و «لِما بَینَ یَدَیهِ»
به کتابهای آسمانی پیشین از جمله تورات و
تصدیق آنها از سوی
قرآن اشاره شده است.
تعابیری مانند «لِما مَعَهُم»
و «لِما مَعَکُم»
تعابیر کلی دیگریاند که
قرآن کریم برای اشاره به کتب آسمانی اهل کتاب مانند تورات،
انجیل و جز آنها استفاده کرده است.
برخی مفسران این تعابیر را اشاره به مجموع عهدین دانستهاند.
مخاطب و مشارالیه این آیات نیز اهل کتابِ عصر نزولاند.
افزون بر آنچه گفته شد، گاهی تورات، از مصادیق حتمی و مورد اشاره «الکِتاب» در ترکیبهایی چون «اَهل الکِتاب»
و «الَّذینَ اوتوا الکِتـبَ»
و مانند آن است. تاکید بر باورهای مشترک میان اهل کتاب و مسلمانان، نقد برخی از باورهای آنان و اثبات حقانیت برخی از آموزههای وحیانی
قرآن با استناد به
عقاید دینی و تاریخی خود
اهل کتاب و نیز بیان شماری از احکام مربوط به تعامل مسلمانان با آنها مضامین این دسته از آیاتاند. مخاطبان این آیات در درجه نخست یهودیان و مسیحیان شبه جزیره عرب بودند که با عنوان اهل کتاب شناخته میشدند؛ توضیح اینکه ساکنان
شبه جزیره عرب در آستانه
بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به دو گروه عمده «اهل کتاب» و «امیها» قسمت میشدند.
گروه نخست که اقلیت پراکنده یهودیان و مسیحیان را شامل میشد،
برخلاف دسته دوم، دارای کتاب و تعالیم دینی، فرهنگ مکتوب و نیز عالمانی آشنا به خواندن و نوشتن بودند، بر این اساس میتوان واژه «کتاب» در ترکیبهایی مانند «اَهل الکِتاب» را اشاره به مجموع «عهدین» موجود در عصر نزول نیز دانست.
از مجموع عناوین و تعابیر به کار رفته درباره آموزههای وحیانی نازل شده بر حضرت موسی علیهالسّلام و کتاب مقدس یهودیان میتوان نتیجه گرفت که الواح در همان ماههای نخستِ بعد از خروج بنی اسرائیل از
مصر نازل شد، در حالی که نزول
آیات آغازین
وحی بر حضرت موسی علیهالسّلام با آغاز رسالت وی، هنگام بازگشت از
مدین ، همزمان بود.
در زمان حضور آن حضرت در مصر و رویاروییهایی که با فرعونیان داشت، همچنین پس از خروج از مصر، به ویژه در دوران سرگردانی ۴۰ ساله بنی اسرائیل در بیابانهای اطراف سرزمین مقدس مجموعه وسیعی از آیات الهی بر حضرت موسی علیهالسّلام نازل گردید،
بر این اساس میتوان گفت که الواح همان ۱۰ فرمان است که تنها بخشی از تورات و اصلیترین و کلیترین آموزههای آن را دربردارد و تورات به مجموع آیات نازل شده بر آن حضرت از آغاز
بعثت تا پایان عمر وی گفته میشود. به احتمال زیاد همه آیات نازل شده، در زمان خود حضرت موسی علیهالسّلام به نوعی مکتوب شدهاند که صحف موسی میتواند اشاره به آن باشد.
نکته شایان توجه دیگر اینکه برخلاف آنچه در منابع حدیثی و تفسیری آمده و شهرت دارد، در هیچ یک از آیات
قرآن کریم ، کتاب نازل شده بر حضرت موسی علیهالسّلام با عنوان تورات یاد نشده است؛ با این توضیح که مضامینی مانند «اِنّا اَنزَلنَا التَّورةَ اِلی موسی» یا «آتینا موسی التوراة» به کار نرفته و آیات نازل شده بر وی اغلب با عنوان «الواح» و «کتاب موسی» آمده است. در حالی که آیات نازل شده بر
حضرت عیسی علیهالسّلام و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به صراحت با عنوان انجیل و
قرآن یاد شدهاند. «وقَفَّینا بِعیسَی ابنِ مَریَمَ وءاتَینـهُ الاِنجیلَ...» ،
بر این اساس میتوان گفت که کتاب نازل شده بر حضرت موسی علیهالسّلام نه در
زمان خود آن حضرت بلکه به احتمال بسیار زیاد در دورههای بعدی به نام تورات خوانده شده است.
قرآن کریم بعثت حضرت موسی علیهالسّلام را ادامه «ارسال رسل و انزال کتب» خوانده، بر نزول کتاب آسمانی بر وی تصریح میکند.
قرآن هرچند نام کتاب وی را تورات نخوانده و تورات را غالبا به عنوان کتاب آسمانی
قوم بنی اسرائیل و
یهود یاد کرده است، بر اساس دیدگاه قریب به اتفاق مسلمانان، کتاب وی تورات نام داشته است.
قرآن کریم به صراحت تورات را کتابی آسمانی میخواند که همانند
قرآن و انجیل و پیش از آن دو برای هدایت مردم از سوی خداوند نازل شده است:
«نَزَّلَ عَلَیکَ الکِتـبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ واَنزَلَ التَّورةَ والاِنجیل• مِن قَبلُ هُدیً لِلنّاسِ واَنزَلَ الفُرقانَ...» ،
بنابراین میتوان گفت که
قرآن با تصریح به منشا وحیانی تورات، بشری بودن
آن را نفی میکند، در نتیجه تورات موجود که افراد بشری، در نگارش،
تدوین و تحولات آن دست داشتهاند، نمیتواند، عینا همان کتاب نازل شده بر حضرت موسی علیهالسّلام باشد
؛ همچنین تورات یاد شده در
قرآن، بخشهای دیگر عهد قدیم را دربرنمی گیرد.
از سوی دیگر یادکرد تورات در کنار انجیل و
قرآن و به عنوان «کتاب»؛ موجودیت و واقعیت خارجی آن به عنوان مجموعهای از تعالیم آسمانی را ثابت میکند؛ از تورات ۱۱ بار به عنوان زوج انجیل
و سه بار در کنار
انجیل و
قرآن یاد شده است.
البته،
قرآن فقط نزول مجموعهای از آیات وحیانی به نام تورات و نه کتاب به معنای شناخته شده آن را تایید میکند و درباره صورت مکتوب و نگارش یافتن آن در زمان حیات موسی علیهالسّلام به دست یا املای وی، نفیا و اثباتا، گزارشی ندارد، هر چند بر اساس تفسیری که «الواح موسی» را همان تورات یا دربردارنده اصول تعالیم آن میداند، تورات یا آموزههای محوری و بنیادین آن در قالب الواحی مکتوب بوده است
؛ همچنین دستهای از مفسران مراد از
آیات ۲ ـ ۳ طور
را صورت مکتوب تورات
بر روی پوست
دانستهاند که هنگام
تلاوت گشوده میشد: «والطّور• وکِتـبٍ مَسطور• فی رَقٍّ مَنشور». تفسیر کتاب به تورات با سوگند به
کوه طور (محل نزول الواح) در آیه نخست، سازگاری و تناسب بیشتری دارد.
قرآن درباره نزول دفعی یا تدریجی تورات سخن صریحی ندارد؛ اما اکثر قریب به اتفاق مفسران
مسلمان ، معتقد به نزول دفعی توراتاند واین دیدگاه در میان آنان بسیار مشهور و پذیرفته شده است،
به گونهای که آلوسی، دیدگاه مقابل آن را ناشی از کم اطلاعی خوانده است.
شمار چشمگیری از مفسران معتقد به این نظریه، با اقتباس از دیدگاه راغب (م. ۵۰۲ ق.) و زمخشری (م. ۵۳۸ ق.) که تنزیل را بیانگر نزول تدریجی، ولی کاربرد انزال را اعم از دفعی و تدریجی دانستهاند،
کاربرد واژه «انزال» درباره تورات و انجیل را دلیل دفعی بودن نزول آن دو میدانند.
مستند این گروه در تفاوت معنایی «انزال» و «تنزیل»؛ کاربرد هر دو تعبیر درباره
قرآن است که اولی را اشاره به نزول دفعی آن در
شب قدر و دومی را بیانگر نزول تدریجی آن در مدت ۲۳
سال دانستهاند. دراین دیدگاه به آیه ۳۲
فرقان نیز استناد شده است: «وقالَ الَّذینَ کَفَروا لَولا نُزِّلَ عَلَیهِ القُرءانُ جُملَةً واحِدَةً...»؛ با این توضیح و برداشت که نزول دفعی تورات و انجیل در میان مشرکان
قریش ، مسلم و پذیرفته شده بود و آنان بر همین اساس بر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم خرده میگرفتند که چرا
قرآن نیز همانند تورات یکباره بر وی نازل نشده است.
به اعتقاد شماری از مفسران در آیه ۴۸ قصص
نیز مشرکان با توجه به نزول دفعی تورات بر نزول تدریجی
قرآن خرده گرفتهاند: «فَلَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ مِن عِندِنا قالوا لَولا اوتِیَ مِثلَ ما اوتِیَ موسی...».
در مقابل، برخی دیگر از مفسران مستندات نزول دفعی تورات را به چالش کشیدهاند. در این دیدگاه به مواردی از کاربرد
قرآنی انزال و تنزیل در عکس معنای ادعا شده برای آن دو
و نیز ناسازگاری آن با لغت عرب استناد شده است.
آلوسی در تفسیری تفاهم جویانه معتقد است که قطع نظر از دفعی و تدریجی بودن، کاربرد انزال و نه تنزیل درباره تورات و انجیل دلالت میکند که آن دو برخلاف
قرآن فقط یک نزول داشتهاند
؛ همچنین
علامه طباطبایی در ذیل آیه ۳۲ فرقان
با ارائه تفسیری متفاوت از «جُملَةً واحِدَةً» و با اشاره به عدم اعتقاد مشرکان به تورات،
دلالت آیه مزبور بر اعتقاد آنان به نزول دفعی آن را برنمی تابد، هرچند ذیل آیه ۴۸ قصص
وجود چنین باوری در میان آنان را میپذیرد.
سرانجام
ابن عاشور با آشنایی نسبتا خوبی که درباره کتاب مقدس و تاریخ آن دارد، نزول هیچ کتاب آسمانی را به صورت یکجا و دفعی نمیپذیرد.
پیش از وی برخی مانند ابن الکمال نیز با تکیه بر گزارشهای خود تورات این دیدگاه را داشتهاند. به اعتقاد وی دلیل قاطعی برخلاف این دیدگاه وجود ندارد.
از آنجا که بر اساس آیات
قرآن و نیز متن خود تورات (اسفار پنج گانه)
وحی الهی از آغاز رسالت حضرت موسی علیهالسّلام تا زمان خروج از مصر و نیز پس از آن و در دوران سرگردانی ۴۰ ساله بنی اسرائیل در بیابانهای اطراف
سرزمین مقدس بر آن حضرت نازل میشد، دیدگاه مبتنی بر نزول تدریجی تورات تایید میشود. بسیاری از این تعالیم وحیانی در تورات کنونی و
قرآن کریم
آمدهاند.
قرآن کریم درباه
زمان نزول تورات سخن صریحی ندارد؛ اما دیدگاه غالب در میان مسلمانان نزول آن را در زمان
میقات میداند
؛ توضیح بیشتر اینکه بر اساس دیدگاه مبتنی بر این همانی تورات و الواح موسی علیه السلام؛ نزول تورات بعد از خروج بنی اسرائیل از مصر و پس از ۴۰ شب عبادت حضرت موسی علیهالسّلام در میقات و بالای کوه طور بوده است:
«ووعَدنا موسی ثَلـثینَ لَیلَةً واَتمَمنـها بِعَشرٍ فَتَمَّ میقـتُ رَبِّهِ اَربَعینَ لَیلِةً... • ولَمّا جاءَ موسی لِمیقـتِنا... • قالَ یـموسی اِنّی اصطَفَیتُکَ عَلَی النّاسِ بِرِســلـتی وبِکَلـمیفَخُذ ما ءاتَیتُکَ... • وکَتَبنا لَهُ فِی الاَلواحِ مِن کُلِّ شَی ءٍ مَوعِظَةً...»
؛ اما براساس قراینی که قبلاً برای نزول تدریجی تورات یاد شد، آیات آن از آغاز تا پایان دوره رسالت حضرت موسی علیهالسّلام نازل شدهاند.
بر اساس آیه ۴۳
قصص پس از نابودی امتهای پیشین، خداوند به حضرت موسی علیهالسّلام کتاب آسمانی (تورات) داد تا مایه بینش، هدایت و تذکر مردم و رحمت برای آنان باشد: «ولَقَد ءاتَینا موسَی الکِتـبَ مِن بَعدِ ما اَهلَکنَا القُرونَ الاولی بَصائِرَ لِلنّاسِ وهُدًی ورَحمَةً لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرون».
علامه طباطبایی معتقد است که در این دوره تاریخی، آموزهها و ادیان الهی به مرور زمان از بین رفته بودند و نیاز به نزول کتاب آسمانی جدید احساس میشد، بر همین اساس، حکمت الهی اقتضا میکرد تا دعوت و انذار جدیدی صورت پذیرد تا با اشاره به سرگذشت
اقوام پیشین و نابودی آنان در پی تکذیب آیات الهی و نیز ارائه
عقاید و
احکام الهی مایه
عبرت ، هدایت و ایمان مردم شود.
قرآن کریم در جاهای دیگر هدف از نزول کتاب بر حضرت موسی علیهالسّلام را هدایت بنی اسرائیل، زمینه سازی برای پرهیزگاری و ایمان آنها به
روز قیامت و لقای پروردگار و پندآموزی معرفی میکند: «ولَقَد ءاتَینا موسَی الکِتـبَ لَعَلَّهُم یَهتَدون».
قرآن کریم در وصفی کلی از کتاب حضرت موسی علیه السلام؛ آن را مایه هدایت، بصیرت و رحمت الهی برای مردم میخواند: «ثُمَّ ءاتَینا موسَی الکِتـبَ تَمامـًا عَلَی الَّذِی اَحسَنَ وتَفصیلاً لِکُلِّ شَی ءٍ وهُدیً ورَحمَةً لَعَلَّهُم بِلِقاءِ رَبِّهِم یُؤمِنون».
؛ همچنین جداکننده حق از باطل، روشنگر راه و مایه تذکر و یادآوری برای پرهیزگاران و خردمندان و مایه یاد خدا
و نیز دارای نور و مایه روشنگری مردم معرفی شده است: «اِنّا اَنزَلنَا التَّورةَ فیها هُدیً ونورٌ».
مفسران هدایت را به وجود آموزههای توحیدی و تنزیه خداوند از داشتن
همسر ، فرزند، شریک و انباز،
معارف مربوط به
معاد ،
تصدیق و تنزیه انبیا، بشارت بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم،
احکام الهی و ادله آن
تفسیر کردهاند.
قرآن کریم نیز مایه هدایت خوانده شده است.
فهمیدن این معنا و توجه به آن میتواند در فهم وصف تورات به مایه هدایت بودن بسیار راهگشا باشد، چنان که در تفسیر اشتمال تورات بر
نور ، آن را اشاره به بیان
احکام شرعی ،
ادله، مثلها، فضایل و ارزشهای رهنمون به سوی حق
و زدودن تاریکیهای
جهل و نادانی
از سوی تورات معنا کردهاند و مراد از وجود
موعظه در آن را، فرمانهای الهی مبنی بر پرهیز از
گناه و انجام
عبادات و
پند و اندرزهای شیوا و رسا گفتهاند.
قرآن کریم، گاه با برخی اوصاف کلی و گاه با یادکرد پارهای از احکام و آموزههای اخلاقی و اعتقادی مشخص، تصویری نسبتا کامل، از ویژگیهای عمومی و محتوای تورات و آموزههای وحیانی
حضرت موسی علیهالسّلام به دست میدهد و کتاب حضرت موسی علیهالسّلام را بیانگر همه معارف مورد نیاز مردم میشناساند: «ثُمَّ ءاتَینا موسَی الکِتـبَ تَمامـًا عَلَی الَّذِی اَحسَنَ وتَفصیلاً لِکُلِّ شَی ءٍ».
در
تفسیر آیه گفتهاند که کتابهای آسمانی پیش از حضرت موسی علیهالسّلام تنها شامل اصول و کلیاتی از آموزهها و شرایع الهی بودند و مراد از «کُلِّ شَی ءٍ» بیان تفصیلی جزئیات آن اصول و کلیات است که کتاب حضرت موسی علیهالسّلام بر اساس نیاز بنی اسرائیل به تبیین آنها پرداخت.
افزون بر موارد یاد شده،
قرآن کریم بسیاری از تعالیم وحیانی حضرت موسی علیهالسّلام رانیز گزارش کرده است. هر چند
قرآن اشارهای به آمدن بسیاری از این آموزهها در کتاب حضرت موسی علیهالسّلام نکرده است، در صورتی که تورات را مجموع تعالیم وحیانی نازل شده بر آن حضرت بدانیم، آموزههای یاد شده نیز قطعا بخشی از تعالیم کتاب وی خواهند بود. این آموزهها، حوزههای مختلف خداشناسی، معادشناسی،
نبوت ،
احکام ،
اخلاق و
تاریخ را دربرمی گیرند:
قرآن کریم در تصویری کلی، خداشناسی تورات را توحیدی میخواند. بر اساس
آیات قرآن، توحید در
ربوبیت ،
الوهیت و عبودیت، نخستین آموزههای وحیانی نازل شده بر حضرت موسی علیهالسّلام و اصلیترین آنها بودند: «فَلَمّا اَتـها نودِیَ یـموسی• اِنّی اَنَا رَبُّکَ فَاخلَع نَعلَیکَ اِنَّکَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًی• واَنَا اختَرتُکَ فَاستَمِع لِما یوحی• اِنَّنی اَنَا اللّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنَا فَاعبُدنی...» ،
چنان که در جای دیگر دعوت به پرستش خدای یگانه و نفی خدایان دروغین را یکی از آموزههای بنیادین کتاب آسمانی
بنی اسرائیل (تورات) میخواند: «واِذ اَخَذنا میثـقَ بَنی اِسرءیلَ لا تَعبُدونَ اِلاَّاللّهَ... اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتـبِ وتَکفُرونَ بِبَعضٍ...»
؛ همچنین در آیه ۲
اسراء کتاب حضرت موسی علیهالسّلام وسیله هدایت بنی اسرائیل برای پرهیز از اتکال بر غیر خدا معرفی شده است: «وءاتَینا مُوسَی الکِتـبَ وجَعَلنـهُ هُدًی لِبَنی اِسرءیلَ اَلاّ تَتَّخِذوا مِن دونی وَکیلا». این آیه دعوت به توحید در توکل را میرساند. در ۲۴
انبیا ،
نفی الوهیت خدایان دروغین و مطالبه دلیل از مشرکان و بت پرستان برای اثبات باورهای خویش از سخنان و آموزههای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و انبیای پیش از او خوانده میشود: «اَمِ اتَّخَذوا مِن دونِهِ ءالِهَةً قُل هاتوا بُرهـنَکُم هـذا ذِکرُ مَن مَعِیَ وذِکرُ مَن قَبلی...». بیان
خالقیت و ربوبیت تکوینی خداوند با اشاره به مصادیق مختلف آن از دیگر آموزههای خداشناختی توحیدی است که در صحف موسی (تورات)
آمده است: «اَم لَم یُنَبَّا بِما فی صُحُفِ موسی... واَنَّهُ هُوَ اَضحَکَ واَبکی• واَنَّهُ هُوَ اَماتَ واَحیا• واَنَّهُ خَلَقَ الزَّوجَینِ الذَّکَرَ والاُنثی• مِن نُطفَةٍ اِذا تُمنی• واَنَّ عَلَیهِ النَّشاَةَ الاُخری• واَنَّهُ هُوَ اَغنی واَقنی• واَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعری• واَنَّهُ اَهلَکَ عادًا اَلاولی• وثَمودًا فَما اَبقی...».
بنابر آموزههای یاد شده که
قرآن به آمدن آن در صحف موسی علیهالسّلام تصریح میکند، آفرینش، ربوبیت تکوینی، الوهیت و تدبیر امور آفریدگان منحصرا در
اختیار خداست و او در این زمینه هیچ شریک و انبازی ندارد.
معرفی
تزکیه نفس، یاد خدا و
نماز خواندن به عنوان زمینههای رستگاری
انسان آموزه دیگر توراتی در حوزه خداشناسی توحیدی است: «قَد اَفلَحَ مَن تَزَکّی• وذَکَرَ اسمَ رَبِّهِ فَصَلّی•... اِنَّ هـذا لَفِی الصُّحُفِ الاولی• صُحُفِ اِبرهیمَ وموسی».
قرآن کریم در حوزه معادشناسی نیز تصویری کلی و نسبتا کامل از آموزههای وحیانی حضرت موسی علیهالسّلام و کتاب وی ارائه میکند. بر اساس آیات
قرآن، خداوند دادن کتاب به حضرت موسی علیهالسّلام را کامل کردن نعمت خویش بر نیکوکاران
و مایه رحمت و هدایت آنان میخواند؛ باشد که به وسیله آموزههای معادشناختی، زمینه ساز
ایمان آنها به دیدار پروردگار، یعنی روز رستاخیز گردد:
«ثُمَّ ءاتَینا موسَی الکِتـبَ تَمامـًا عَلَی الَّذِی اَحسَنَ وتَفصیلاً لِکُلِّ شَی ءٍ وهُدیً ورَحمَةً لَعَلَّهُم بِلِقاءِ رَبِّهِم یُؤمِنون».
برپایه گزارش
قرآن، حتمی بودن وقوع
قیامت ، کیفر و پاداش انسانها به سبب کارهای نیک و بد و هشدار درباره تکذیب قیامت و غفلت از آن، از نخستین آموزههای نازل شده بر حضرت موسی علیهالسّلام بودند: «اِنَّ السّاعَةَ ءاتِیَةٌ اَکادُ اُخفیها لِتُجزی کُلُّ نَفسٍ بِما تَسعی• فَلا یَصُدَّنَّکَ عَنها مَن لا یُؤمِنُ بِها واتَّبَعَ هَوهُ فَتَردی».
مرگ انسان و رستاخیز و زنده شدن دوباره او به دست خداوند از دیگر آموزههای معادشناختی حضرت موسی علیهالسّلام است که هنگام دعوت فرعون به یگانه پرستی و معرفی خدای یگانه به وی مطرح شد: «مِنها خَلَقنـکُم وفیها نُعیدُکُم ومِنها نُخرِجُکُم تارَةً اُخری».
بازگشت نهایی انسان به سوی خداوند،
ثواب و
عقاب برای اعمال انسان در آخرت و اینکه در آن روز هرکسی تنها از نتیجه تلاش خویش بهره مند شده، هیچ کس بار
گناه دیگری را بر دوش نخواهد کشید، از آموزههای مهم و به نسبت جزئی تر صحف حضرت موسی علیهالسّلام در حوزه معادباوریاند: «اَفَرَءَیتَ الَّذی تَوَلّی• واَعطی قَلیلاً واَکدی• اَعِندَهُ عِلمُ الغَیبِ فَهُوَ یَری• اَم لَم یُنَبَّا بِما فی صُحُفِ موسی... اَلاّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ اُخری• واَن لَیسَ لِلاِنسـنِ اِلاّ ما سَعی• واَنَّ سَعیَهُ سَوفَ یُری• ثُمَّ یُجزهُ الجَزاءَ الاَوفی• واَنَّ اِلی رَبِّکَ المُنتَهی... واَنَّ عَلَیهِ النَّشاَةَ الاُخری...».
سیاق آیات، موید گزارشهای رسیده درباره شان نزول آن هاست که براساس آنها یکی از مسلمانان برای آمرزش گناهان خود، مال فراوانی انفاق میکرد. برخی ضمن هشدار درباره تمام شدن دارایی، به وی گفتند که اگر به جای
انفاق زیاد، بخشی از اموال خود را به او دهد، وی همه گناهان او را بر عهده میگیرد. هنگامی که او از انفاق دست کشید، این آیات نازل شد که وی از کجا میداند که اموالش با انفاق کردن پایان پذیرفته یا دیگران میتوانند گناهان او را بر دوش کشند؟ مگر او
علم غیب دارد؟ آن گاه در نفی پندارهای وی، آموزههای معادشناختی و آمدن آنها در صحف حضرت ابراهیم علیهالسّلام و موسی علیهالسّلام یاد شده است.
وعده خداوند مبنی بر پاداش
بهشت برای مؤمنان نیز از آموزههای صریح تورات به
روایت قرآن است؛ مؤمنانی که با جان و مال خویش در راه خدا
جهاد میکنند و در این راه کشته میشوند و دشمنان خدا را میکشند: «اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم واَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقـتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ فَیَقتُلونَ ویُقتَلونَ وَعدًا عَلَیهِ حَقـًّا فِی التَّورةِ والاِنجیلِ والقُرءانِ...».
بر اساس آموزههای صحف حضرت موسی علیه السلام؛
جهان آخرت بهتر و پایدارتر از زندگی دنیاست: «بَل تُؤثِرونَ الحَیوةَ الدُّنیا• والاخِرَةُ خَیرٌ واَبقی• اِنَّ هـذا لَفِی الصُّحُفِ الاولی• صُحُفِ اِبرهیمَ وموسی».
آموزههای معادشناختی، در سخنان پیروان معاصر حضرت موسی علیهالسّلام نیز به چشم میخورد. این سخنان در واقع میتواند بازتابی از آموزههای وحیانی حضرت موسی علیهالسّلام و کتاب آسمانی او باشد؛ سخنان ساحران فرعون پس از
ایمان به موسی علیهالسّلام از این قبیل است؛ آنان در پاسخ به تهدیدهای فرعون، ماندگاری همیشگی در
جهنم را کیفر تبهکاران و بالاترین درجات یعنی بهشت جاودان با نهرهای جاری را پاداش مؤمنان صالح و انسانهای پاک دانستند: «اِنَّهُ مَن یَاتِ رَبَّه مُجرِمـًا فَاِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَموتُ فیها ولا یَحیی• ومَن یَاتِهِ مُؤمِنـًا قَد عَمِلَ الصّــلِحـتِ فَاُولـئِکَ لَهُمُ الدَّرَجـتُ العُلی• جَنّـتُ عَدنٍ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها وذلِکَ جَزاءُ مَن تَزَکّی».
سخنان
مومن آل فرعون نیز که در پی تصمیم فرعونیان برای کشتن حضرت موسی علیهالسّلام و در دفاع از آن حضرت گفته شده، از این نمونه است. او که گویا پس از ایمان ساحران فرعون، به حضرت موسی علیهالسّلام گرویده بود، ولی ایمان خویش را کتمان میساخت، آخرت را در مقایسه با دنیا، سرای پایدار خواند و از کیفر بدکاران و نیز بهشت و روزی بی حساب آن به عنوان پاداش مومنان صالح یاد کرد: «یـقَومِ اِنَّما هـذِهِ الحَیوةُ الدُّنیا مَتـعٌ واِنَّ الاخِرَةَ هِیَ دارُ القَرار• مَن عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجزَی اِلاّ مِثلَها ومَن عَمِلَ صــلِحـًا مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی وهُوَ مُؤمِنٌ فَاُولـئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ یُرزَقُونَ فیها بِغَیرِ حِساب».
فراخوان ایمان به انبیای الهی از آموزههای تورات است.
تاریخ و سرگذشت برخی پیامبران و
اقوام پیش از موسی علیهالسّلام مانند
قوم نوح ،
عاد و
ثمود در صحف او آمده است: «اَم لَم یُنَبَّا بِما فی صُحُفِ موسی... واَنَّهُ اَهلَکَ عادًا اَلاولی وثَمودًا فَما اَبقی وقَومَ
نوحٍ مِن قَبلُ اِنَّهُم کانوا هُم اَظلَمَ واَطغی والمُؤتَفِکَةَ اَهوی فَغَشـّـها ما غَشّی».
روایت سرگذشت
اقوام یاد شده در صحف موسی علیهالسّلام به احتمال زیاد از جمله با هدف
انذار درباره پیامد تکذیب آن حضرت از سوی بنی اسرائیل و ترغیب ایمان به وی بوده است.
بشارت به آمدن برخی پیامبران پس از موسی علیهالسّلام از آموزههای دیگر تورات در این باره است؛ بنابر نص صریح برخی آیات
قرآن و نیز ظاهر برخی دیگر، خبر بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و ویژگیهای او در تورات و انجیل نازل شده از سوی خدا، آمده است. این موضوع در میان آموزههای یاد شده تورات و انجیل در
قرآن برجستگی ویژهای دارد: «اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ الَّذی یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِی التَّورةِ والاِنجیلِ یَامُرُهُم بِالمَعروفِ ویَنهـهُم عَنِ المُنکَرِ ویُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبـتِ ویُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبـئِثَ ویَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم والاَغلـلَ الَّتی کانَت عَلَیهِم».
از ظاهر آیه بر میآید که اوصاف سه گانه «رسول»؛ «نبیّ» و «اُمّی» (درس ناخوانده و خط نانوشته) همه در تورات و انجیل برای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم یاد شدهاند
و اگر آیه درصدد چنین بیانی نبود، یادکرد هر سه
وصف در کنار هم که منحصر به همین آیه است، به ویژه آوردن ویژگی سوم، نکته پیدایی نداشت
؛ همچنین
امر به معروف و نهی از منکر ، حلال کردن خوراکیهای پاکیزه و تحریم چیزهای ناپاک بر مردم و برداشتن بارهای گران و غل و زنجیرها از دوش و گردن آنها از ویژگیهایی است که تورات و انجیل برای آن حضرت گفتهاند.
بر اساس برخی دیگر از آیات
قرآن، گزارشهای تورات و
انجیل درباره بعثت و ویژگیهای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به گونهای دقیق و روشن بوده است که برای یهود و نصارا یا دست کم برای دانشمندان آنان هیچ تردیدی در شناخت آن حضرت و حقانیت دعوت و رسالت وی باقی نمیگذاشت
؛ اما گروهی از آنان بر اثر انگیزههای گوناگون به کتمان آن میپرداختند: «اَلَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ یَعرِفونَهُ کَما یَعرِفونَ اَبناءَهُم واِنَّ فَریقـًا مِنهُم لَیَکتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون».
از این
آیه و همانند آن
برمی آید که گزارشهای یاد شده در تورات و انجیلهای موجود در عصر نزول نیز بوده است. در غیر این صورت، یهود ونصارا با استناد بر آن به عنوان بهترین دلیل، شدیدا به تکذیب
قرآن،
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و دعوت او میپرداختند،
در حالی که شماری از آنان به ویژه برخی از دانشمندان یهود و نصارا بر اساس بشارتهای یاد شده و شناخت پیشین از پیامبر اکرم به وی
ایمان آوردند:
«اَلَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ مِن قَبلِهِ هُم بِهِ یُؤمِنون• واِذا یُتلی عَلَیهِم قالوا ءامَنّا بِهِ اِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّنا اِنّا کُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمین».
البته با توجه به تحریف• آمیز بودن بسیاری از گزارشهای عهد قدیم، آنچه
قرآن در این باره آورده است، به طور کامل در آن وجود ندارد و آنچه یافت میشود برخی عبارات کلی است که قابل انطباق بر پیامبر اکرم است، در حالی که از
قرآن برمی آید که در تورات و انجیل به روشنی و با صراحت از آمدن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم خبر داده شده است.
در آیه ۲۹
فتح نیز از یادکرد برخی اوصاف پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و پیروان راستین او در تورات و انجیل سخن به میان آمده است. بر اساس این آیه در کتب یاد شده آمده است که پیامبر و پیروانش با کافران، سرسخت و با یکدیگر بسی مهرباناند؛ همچنین آنان به زراعتی
تشبیه شدهاند که روز به روز رشد، بالندگی و استحکام بیشتری یافته، شگفتی کشاورزان را برمی انگیزد؛ به این معنا که مسلمانان نیز در آغاز اندکاند؛ اما در گذر ایام چنان بر شمار و نیروی آنان افزوده میشود که کافران را به
خشم آورده، هراسان میسازند:
«مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ والَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَرهُم رُکَّعـًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلاً مِنَ اللّهِ ورِضونـًا سیماهُم فی وُجوهِهِم مِن اَثَرِ السُّجودِ ذلِکَ مَثَلُهُم فِی التَّورةِ ومَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطـٔهُ فَـٔزَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوی عَلی سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ...».
مفسران در اینکه همه اوصاف یاد شده، در هر دو کتاب تورات و انجیل آمدهاند یا بخشی در تورات و بخشی دیگر در
انجیل ، اختلاف دارند؛ شماری از مفسران
شیعه و
سنی به پیروی از تفسیرگران نخستینی چون قتاده، ضحّاک و ابن جُبیر،
اوصافی را که پیش از واژه «ذلِکَ» آمدهاند، یاد شده در تورات، و تشبیه به زرع و کِشته را آمده در انجیل میدانند. طبری در اثبات این دیدگاه میگوید: اگر «کَزَرعٍ» عطف بر اوصاف پیشین و به تورات هم مربوط بود، باید همراه «واوِ» عطف میآمد.
در مقابل، شوکانی، جمله «کَزَرعٍ» را مستانفه دانسته، به پیروی از مجاهد معتقد است که همه ویژگیهای یاد شده از آغاز تا پایان آیه، هم در تورات و هم در انجیل آمدهاند،
چنان که
ابو سلیمان دمشقی بر این باور است که فقط تشبیه به زرع و کِشته در تورات و انجیل یاد شده است.
بررسی
آیات قرآن نشان میدهد که تورات احکام فردی، اجتماعی، عبادی، قضایی، سیاسی و نظامی مهمی را شامل بوده است و خداوند تورات را به موسی علیهالسّلام داد تا به بیان تفصیلی همه چیز بپردازد: «ثُمَّ ءاتَینا موسَی الکِتـبَ... و تَفصیلاً لِکُلِّ شَی ءٍ...».
به عقیده مفسران، مراد بیان تفصیلی در حوزه مسائل و نیازهای دینی و
شریعت است.
بعضی مفسران با اعتقاد به ارتباط این آیه با آیات پیشین
معتقدند که محرمات یاد شده در آیات مزبور در کتابهای آسمانی پیش از تورات به همین صورت کلی آمدهاند؛ ولی تورات در پاسخ به نیاز عصری مخاطبانش به بیان تفصیلی آنها پرداخته است.
پرهیز از
شرک به
خدا و کشتن فرزندان از ترس نداری، دوری از کارهای زشت آشکار و نهان، نکشتن بی گناهان، اجتناب از خوردن مال
یتیم ، کمفروشی نکردن، نیکی کردن به
پدر و
مادر و عادلانه سخن گفتن آموزههاییاند که در آیات یاد شده آمدهاند.
اقامه
نماز برای یاد خداوند از نخستین آموزههای نازل شده بر موسی علیهالسّلام در حوزه احکام عبادی است: «واَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکری».
پرهیز از بستن
دروغ و دادن نسبتهای ناروا به خداوند و نیز ستمگر خواندن کسانی که بر اساس آموزههای الهی حکم نمیکنند از دیگر
احکام تورات در حوزه ارتباط با خدا و دین الهیاند: «اِنّا اَنزَلنَا التَّورةَ... ومَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولـئِکَ هُمُ الظّــلِمون».
لزوم پرهیز از
جنگ و درگیری داخلی، بیرون نکردن یکدیگر از خانه و کاشانه خویش، همپیمانی و همکاری نکردن با بیگانگان بر ضد یکدیگر و لزوم آزاد سازی اسیران خویش با پرداخت
فدیه ، از آموزههای اجتماعی تورات با رویکرد سیاسی و نظامیاند:
«واِذ اَخَذنا میثـقَکُم لاتَسفِکونَ دِماءَکُم ولا تُخرِجونَ اَنفُسَکُم مِن دِیـرِکُم... • اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتـبِ وتَکفُرونَ بِبَعضٍ»،
همچنان که یکی دیگر از آموزههای تورات با رویکرد نظامی،
جنگ و جهاد در راه خدا و وعده حتمی
بهشت به مؤمنانی است که در این مسیر، دشمنان خدا را کشته یا خود کشته میشوند.
آیه مورد اشاره را درباره صاحبان
بیعت عقبه دانستهاند
و مفسران بر این باورند که وجود حکم جهاد در همه ادیان آسمانی را میرساند.
احکام قصاص بخش دیگری از آموزههای تورات در حوزه احکام قضایی و
حقوق جزاست: «اِنّا اَنزَلنَا التَّورةَ... • وکَتَبنا عَلَیهِم فیها اَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ والعَینَ بِالعَینِ والاَنفَ بِالاَنفِ والاُذُنَ بِالاُذُنِ والسِّنَّ بِالسِّنِّ والجُروحَ قِصاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفّارَةٌ لَهُ و...».
این احکام در عصر نزول
قرآن وجود داشتند و پاسخگوی نیاز یهودیان بودند.
تورات حتی برای تنظیم ارتباط پیروان خویش با
طبیعت و پدیدههای آن نیز احکامی داشته است. بر اساس آموزههای تورات همه خوراکیها پیش از نزول آن، بر بنی اسرائیل
حلال بوده است: «کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی اِسرءیلَ اِلاّ ما حَرَّمَ اِسرءیلُ عَلی نَفسِهِ مِن قَبلِ اَن تُنَزَّلَ التَّورةُ...».
بعدها شماری از این خوردنیها به عنوان کیفر برخی از گناهان بنی اسرائیل و در قالب آموزههای تورات بر آنان
حرام شد.
برخی از این احکام تحریمی به وسیله حضرت مسیح علیهالسّلام حلال و منسوخ شدند.
صحف موسی علیهالسّلام تزکیه نفس را مایه فلاح و رستگاری خوانده است.
الواح موسی علیهالسّلام آموزههای پندآمیز فراگیری را که اغلب در حوزه اخلاق جای دارند دربرداشته است: «وکَتَبنا لَهُ فِی الاَلواحِ مِن کُلِّ شَی ءٍ مَوعِظَةً...».
این نوع آموزهها زمینه ساز
تزکیه نفس هستند. انجام دادن کار نیک یکی از آموزههای اخلاقی تورات است.
قرآن کریم بنی اسرائیل را سرزنش میکند که چرا به رغم خواندن تورات فقط مردم را به نیکی فرمان داده، ولی خود را از یاد میبرند: «اَتَامُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وتَنسَونَ اَنفُسَکُم واَنتُم تَتلونَ الکِتـبَ».
کتاب حضرت موسی علیهالسّلام (تورات) بعد از آن حضرت در میان بنی اسرائیل بوده و از نسلی به
نسل دیگر منتقل میشده تا مایه هدایت مردم و تذکر خردمندان شود:
«ولَقَد ءاتَینا موسَی الهُدی واَورَثنا بَنی اِسرءیلَ الکِتـب• هُدًی وذِکری لاُِولِی الاَلبـب».
مفسران ذیل برخی از
آیات قرآن گفتهاند که همه پیامبران الهی پس از موسی علیهالسّلام تا زمان حضرت عیسی علیهالسّلام مامور به
تبلیغ تورات و عمل بر اساس آن بودهاند: «ولَقَد ءاتَینا موسَی الکِتـبَ وقَفَّینا مِن بَعدِهِ بِالرُّسُلِ».
تورات و آموزههای آن همواره جایگاهی بلند و برجسته در
تاریخ و زندگی فردی و اجتماعی یهودیان داشته است. از جمله اینکه مرجع قضایی
یهود به شمار میرفته و پیامبران بنی اسرائیل و
علما و احبار یهود بر اساس تعالیم آن در میان مردم داوری میکردهاند: «اِنّا اَنزَلنَا التَّورةَ فیها هُدیً ونورٌ یَحکُمُ بِهَا النَّبِیّونَ الَّذینَ اَسلَموا لِلَّذینَ هادوا والرَّبّـنِیّونَ والاَحبارُ بِمَا استُحفِظوا مِن کِتـبِ اللّهِ وکانوا عَلَیهِ شُهَداءَ».
قرآن کریم در برخی آیات از
تلاوت شایسته کتاب آسمانی به وسیله گروهی از
اهل کتاب ، ایمان خاشعانه آنها به آن و عمل به آموزه هایش و نیز نفروختن آیات الهی به بهای اندک سخن گفته و به همین سبب ضمن
ستایش ، به آنان وعده پاداش داده است: «واِنَّ مِن اَهلِ الکِتـبِ لَمَن یُؤمِنُ بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَیکُم وما اُنزِلَ اِلَیهِم خـشِعینَ لِلّهِ لایَشتَرونَ بِـٔیـتِ اللّهِ ثَمَنـًا قَلیلاً اُولـئِکَ لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم...».
به اعتقاد برخی از مفسران آیه ۳۰
احقاف دلالت میکند که افزون بر یهودیان، گروهی از
جنّ نیز به حضرت موسی علیهالسّلام و کتاب وی ایمان داشتهاند: «واِذ صَرَفنا اِلَیکَ نَفَرًا مِنَ الجِنِّ... قالوا یـقَومَنا اِنّا سَمِعنا کِتـبـًا اُنزِلَ مِن بَعدِ موسی مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ...».
قرآن کریم در برخی از
آیات خود به پیدایش اختلاف درباره کتاب تورات حضرت موسی علیهالسّلام اشاره میکند: «ولَقَد ءاتَینا موسَی الکِتـبَ فَاختُلِفَ فیهِ... واِنَّهُم لَفی شَکٍّ مِنهُ مُریب».
بیشتر مفسران اختلاف و تردید یاد شده را مربوط به یهودیان معاصر حضرت موسی علیهالسّلام دانسته و گفتهاند که گروهی از آنان تورات را تصدیق کرده، گروهی دیگر به تکذیب و انکار آن پرداختند. بر اساس این
تفسیر ، آیه در مقام دلداری دادن به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است، چرا که گروهی از
قوم وی نیز به تکذیب کتاب آسمانی وی پرداخته، دستهای دیگر به آن ایمان آوردند
؛ اما برخی مفسران، اختلاف و تردید مزبور را مربوط به یهودیانی دانستهاند که بسیار متاخر از حضرت موسی علیهالسّلام بودند، بر این اساس تورات اصلی در ماجرای یورش بُخْتُ نُصَّر به بیت المقدس و آتش زدن آن، نابود شد و تورات موجود پس از دوران اسارت بابلی و به وسیله عزرای کاهن نگارش یافته است، بنابراین چون سند
تورات کنونی به یک نفر بازمی گردد و اطمینان آور نیست، زمینه اختلاف و تردید درباره آن پدید آمد.
بر اساس آیات
قرآن، خداوند از یهود و عالمان آنها پیمان گرفت تا تعالیم تورات را برای مردم بیان کرده، از کتمان و پنهان سازی آن بپرهیزند، با این حال گروهی از یهود و دانشمندان آنان به ملاحظاتی و در برابر بهایی اندک بخشی از آموزههای تورات را نادیده گرفته، کتمان میکردند: «واِذ اَخَذَ اللّهُ میثـقَ الَّذینَ اُوتوا الکِتـبَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنّاسِ ولا تَکتُمونَهُ فَنَبَذوهُ وراءَ ظُهورِهِم واشتَرَوا بِهِ ثَمَنـًا قَلیلاً».
در آیاتی به کتمان بخشی از آموزههای تورات و دیگر کتب آسمانی از سوی یهودیان اشاره شده است. این آموزهها اغلب به
بشارت درباره بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مربوط بود که کتمان آن از سوی یهودیان معاصر آن حضرت صورت میگرفت.
؛ از جمله در
سوره انعام به این برخورد ابزاری و گزینشی با آموزههای کتاب حضرت موسی علیهالسّلام اشاره شده است: «قُل مَن اَنزَلَ الکِتـبَ الَّذی جاءَ بِهِ موسی نورًا وهُدیً لِلنّاسِ تَجعَلونَهُ قَراطیسَ تُبدونَها وتُخفونَ کَثیرًا».
بر اساس این آیه یهودیان، با نوشتن کتاب حضرت موسی علیهالسّلام در برگههای مختلف و در قالب کتابها و نوشتههای پراکنده،
بخشی از آن را آشکار و بخش زیادی را کتمان میکردند و آیه به نوعی آنان را توبیخ و ملامت میکند.
مشهور مفسران معتقدند که آنها در مواجهه با
اسلام ، آموزههای مربوط به بعثت پیامبر اکرم و ویژگیهای آن حضرت را پنهان کردند
و با این کار موجب گمراهی مردم شدند، در حالی که کتاب حضرت موسی علیهالسّلام برای هدایت مردم آمده بود.
قرآن کریم با سرزنش کتمان کنندگان آموزهها و حقایق تورات، این کار را مایه گمراهی مردم و سبب گرفتار شدن کتمان کنندگان به
عذاب دردناک الهی،
آتش دوزخ و لعنت خدا و مردم و محروم شدن از لطف و عنایت خدا در روز قیامت میخواند.
آیات قرآن نشان میدهند که همواره گروهی از یهود و عالمان آنها در دورههایی از
تاریخ زندگی خویش آموزههای تورات را نادیده گرفته و به آن
کفر ورزیدهاند. نخستین کفرورزی بنی اسرائیل به آموزههای وحیانی
حضرت موسی علیهالسّلام و نادیده گرفتن آن در ماههای آغازین پس از خروج از
مصر و نزد
کوه طور بوده است؛ زمانی که خداوند از آنان پیمان گرفت که کتاب داده شده را به جد و جهد گرفته، به آموزههای آن گوش فرا دهند؛ ولی آنان به سبب کفر خویش به گوساله پرستی گراییدند.
در برخی آیات به مواردی از تورات که بدان عمل نمیشده به صورت جزئی تر اشاره شده است؛ در آیه ۸۳
بقره رویگردانی اکثر بنی اسرائیل از آموزههایی چون یگانه پرستی، احسان به پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان و بیچارگان، همچنین خوش زبانی با مردم، اقامه
نماز و پرداخت
زکات گزارش شده است. اینها از آموزههای مهم توراتاند که خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت که آنها را رعایت کنند.
یهودیان بشارتهای تورات درباره برخی پیامبران الهی را نیز نادیده گرفته، به آن کفر ورزیدند؛ آنان برخلاف بشارتهای تورات درباره
بعثت پیامبراکرم و تاکید آن مبنی بر ایمان به وی، آن حضرت و کتاب آسمانی او را تکذیب کردند: «ولَمّا جاءَهُم کِتـبٌ مِن عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُم وکانوا مِن قَبلُ یَستَفتِحونَ عَلَی الَّذینَ کَفَروا فَلَمّا جاءَهُم ما عَرَفوا کَفَروا بِهِ فَلَعنَةُ اللّهِ عَلَی الکـفِرین».
قرآن کریم نادیده گرفتن بشارتهای یاد شده را ناشی از حسادت یهودیان میداند، زیرا پیامبر موعود برخلاف انتظار آنها از میان بنی اسرائیل برگزیده نشد.
یهودیان آموزههای کتاب آسمانی خود را درباره پیامبران خویش نیز نادیده میگرفتند؛ وقتی از آنان خواسته شد که به
قرآن ایمان بیاورند، آنها گفتند که فقط به آنچه بر خود آنان نازل شده ایمان میآورند.
قرآن کریم با اشاره به کشته شدن انبیای الهی به دست
یهود ، آن را دلیل بی ایمانی آنها به آموزههای وحیانی نازل شده بر خودشان از جمله تورات میداند:
«واِذا قیلَ لَهُم ءامِنوا بِما اَنزَلَ اللّهُ قالوا نُؤمِنُ بِما اُنزِلَ عَلَینا ویَکفُرونَ بِما وَراءَهُ وهُوَ الحَقُّ مُصَدِّقـًا لِما مَعَهُم قُل فَلِمَ تَقتُلونَ اَنبِیاءَ اللّهِ مِن قَبلُ اِن کُنتُم مُؤمِنِین».
برخی آموزههای تورات درباره ارتباط و تعامل اجتماعی نیز نادیده گرفته میشد؛ بر اساس گزارش
قرآن کریم،
خداوند در کتاب (تورات) از آنان پیمان گرفته بود که خون یکدیگر را نریزند، همدیگر را از خانه و کاشانه خویش بیرون نکرده، با بیگانگان بر ضدّ یکدیگر همکاری و همپیمانی نکنند؛ همچنین در صورت اسارت یکی از آنان در دست بیگانگان با پرداخت
فدیه او را آزاد کنند؛ اما آنان سه حکم نخست را نادیده گرفته، تنها به حکم اخیر عمل میکردند. خداوند چنین برخورد تبعیض آمیزی با آموزههای تورات را
ایمان به بخشی و کفرورزیدن به بخشی دیگر خوانده، ضمن سرزنش یهودیان، به آنان وعده عذاب میدهد.
بر اساس
دیدگاه مشهور ، آیات مورد اشاره درباره یهودیان
بنی نضیر و
بنی قریظه نازل شده است. هر یک از آنان ضمن همپیمان شدن با یکی از دو
قبیله مشرک اوس و خزرج، هنگام جنگ با یکدیگر از همپیمان خویش یاری میجستند.
نادیده گرفتن حکم رجم زنای محصنه مورد دیگری از عمل نکردن شماری از عالمان یهود به آموزههای تورات است که در
زمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم رخ داده است.
عمل نکردن یهودیان به آموزههای تورات با واکنش تند
قرآن روبه رو شده است؛ از جمله گروهی از یهود و علمای آنان را که به رغم تعلم و
تلاوت تورات، به تعالیم آن عمل نمیکردند به چارپایانی
تشبیه میکندکه باری از کتاب دارند؛ ولی محتوای آن هیچ سودی به حال آنان ندارد:
«مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلوا التَّورةَ ثُمَّ لَم یَحمِلوها کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ اَسفارًا بِئسَ مَثَلُ
القَومِ الَّذینَ کَذَّبوا بِـٔیـتِ اللّهِ...».
؛ همچنین در آیه ۴۴ بقره
بنی اسرائیل را به سبب اینکه به رغم تلاوت کتاب آسمانی خویش، مردم را به کارهای نیک و شایسته فراخوانده ولی خود به آن عمل نمیکنند، سرزنش کرده، تلویحا نابخرد میخواند. شدیدترین موضعگیری
قرآن در این باره جایی است که نادیده گرفتن آموزههای تورات از سوی یهودیان و عالمان آنها را کفر و بی ایمانی و سبب آن را دنیاطلبی خوانده است که پیامدهایی چون خواری و خفت در دنیا و
عذاب سخت الهی در قیامت دارد.
براساس گزارش
قرآن کریم همچنین شماری از علمای یهود به رغم آگاهی از تعالیم تورات به
تکذیب آن نیز دست زدهاند. خداوند این گروه را
ظالم و تکذیب تورات را موجب تباهی اعمال و محرومیت از هدایت الهی خوانده است.
آیاتی از
قرآن کریم به انواع
تحریف در آموزههای دینی
اهل کتاب ناظرند. این آیات را میتوان به ۴ دسته کلی قسمت کرد:
آیاتی که با کاربرد واژگان همخانواده با «تحریف»؛ نمونههایی از تحریفگری در آموزهها و سخنان دینی و الهی، به ویژه از سوی یهود را گزارش میکنند؛ مانند «یُحَرِّفون».
واژگان دیگری نیز که از نظر معنایی نزدیک به تحریف و بیانگر یکی از گونههای آن هستند، در این گروه جای میگیرند؛ واژگان «یَلوونَ»
و «لَیـًّا»
از این قبیلاند که در ارتباط با تحریف کتاب مقدس یهودیان به کار رفتهاند. لفظی یا معنوی بودن تحریف در این آیات و اینکه مراد، تحریف کدام آموزه و سخن است، اغلب مورد اختلاف مفسران است. بر اساس یک دیدگاه موارد یاد شده ناظر به تحریف توراتاند.
آیاتی که صراحتا پارهای از آموزههای وحیانی
تورات و انجیل نازل شده بر موسی و عیسی علیهماالسلام را گزارش میکنند، در حالی که این آموزهها دست کم به آن صراحت هرگز در کتاب مقدس (عهدین) کنونی یافت نمیشوند؛ آیاتی که از یادکرد صریح ویژگیها و بشارت آمدن
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در تورات و انجیل خبر میدهند، از این قبیلاند.
آیاتی که ضمن انتساب پارهای از باورهای شرک آمیز، گزارشها و
عقاید تاریخی به
یهود و
نصارا ، به
نقد و نفی صریح آنها میپردازند.
این موارد که به گونهای در کتاب مقدس نیز بازتاب یافتهاند،
نمونههایی از تحریف در آموزههای تورات و دیگر کتب مقدس یهودیان به شمار میروند.
آیاتی که بخشهای مهمی از تاریخ زندگی و
معجزات پیامبرانی چون ابراهیم، اسماعیل و عیسی علیهمالسّلام و نیز رخدادهای مهم دینی ـ تاریخی یهودیت را گزارش میکنند و این به سبب اهمیت بسیار فراوان آنها در تاریخ ادیان الهی و تکوین و تصحیح باورها و ارزشهای توحیدی است،
بر همین اساس تورات و انجیل نازل شده نمیتوانستند به آنها بی توجه باشند؛ ولی این گزارشها در کتاب مقدس کنونی نیامدهاند، در حالی که در بسیاری از موارد، جزئیترین مسائل مربوط به حوادث و شخصیتهای دینی و سخنان آنها را گزارش کردهاند. موارد یاد شده را میتوان به احتمال، از آموزههایی دانست که در یکی از مقاطع تاریخی از تورات حذف شدهاند.
قرآن کریم ، دنیاطلبی و جلب منافع مادی و قساوت قلب را عامل تحریف تورات خوانده
و ضمن
تهدید تحریف کنندگان، از عذاب الهی آنان در
آخرت ، خواری در دنیا، محرومیت از الطاف و مواهب الهی، پاک نشدن دل هایشان از
کفر و
نفاق و سخن نگفتن خداوند با آنها به عنوان پیامدهای تحریف یاد کرده است.
قرآن کریم با معرّفی «ارسال رسل و انزال کتب» به عنوان یک حرکت توحیدی واحد،
نگرش قومگرایانه و انحصارطلبانه به
تاریخ انبیا و ادیان تحریف ناشده آسمانی گذشته را رد میکند.
بر همین اساس است که بعثت حضرت مسیح علیهالسّلام را ادامه رسالت حضرت موسی علیهالسّلام
و در نتیجه
حضرت عیسی علیهالسّلام و انجیل را تصدیق کننده تورات میخواند: «وقَفَّینا عَلی ءاثـرِهِم بِعیسَی ابنِ مَریَمَ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ وءاتَینـهُ الاِنجیلَ فیهِ هُدیً ونورٌ ومُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ».
تکرار تصدیق و نسبت دادن آن به
انجیل در کاربرد دوم، نشان میدهد که گواهی بر حقانیت تورات و نزول الهی آن افزون بر سخنان حضرت مسیح علیه السلام؛ در
آیات انجیل نیز آمده است. البته روشن است که مراد، تورات اصلی و نازل شده بر موسی علیهالسّلام است که خداوند آن را عاری از تحریفات پدید آمده، به عیسی علیهالسّلام تعلیم داد: «ویُعَلِّمُهُ الکِتـبَ والحِکمَةَ والتَّورةَ والاِنجیل»،
بنابراین تصدیق یاد شده، هرگز به معنای تایید کامل تورات موجود در عصر
عیسی علیهالسّلام و پیراسته بودن آن از تحریف نیست.
تصدیق تورات از سوی حضرت مسیح علیهالسّلام در اناجیل چهارگانه موجود نیز به چشم میخورد.
شماری از مفسران
با استناد به دو آیه یاد شده و همانند آنها بر این باورند که انجیل نازل شده بر مسیح علیهالسّلام به امضا و تکمیل احکام تورات تحریف ناشده پرداخته و آیین آن حضرت جز در پارهای احکام، ناسخ
شریعت موسی علیهالسّلام نبوده است. در انجیل متّی و از زبان عیسی علیهالسّلام نیز به این مطلب تصریح شده است،
بر همین اساس مسیحیان، تورات (اسفار پنج گانه) و دیگر کتابهای عهد عتیق را نیز بخشی از کتاب مقدس خود میدانند.
تصریح
قرآن به تعلیم تورات به عیسی علیهالسّلام از سوی خدا و تاکید بر آن به عنوان نعمتی بر وی، میتواند مؤیّد دیدگاه یاد شده باشد: «ویُعَلِّمُهُ الکِتـبَ والحِکمَةَ والتَّورةَ والاِنجیل»
؛ همچنین برخی آیات نشان میدهد حکم گوشت و برخی دیگر از اجزای شماری از حیوانات که بر اساس تورات بر
قوم یهود حرام شده بود، به وسیله انجیل، نسخ شده است: «ومُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیَّ مِنَ التَّورةِ ولاُِحِلَّ لَکُم بَعضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیکُم».
قرآن سبب تحریمهای یاد شده به رغم حلال بودن آنها را، ستمگری، حق ستیزی و تمرد
قوم یهود و به عنوان کیفر آنان معرفی میکند.
قرآن کریم در آیاتی به بیان ارتباط خود، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و مسلمانان با تورات پرداخته است. این آیات، نسبت دین
اسلام با دین حضرت موسی علیهالسّلام و کتاب آسمانی آن حضرت را بیان میکنند.
در آیاتی
قرآن کریم و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم تصدیق کننده همه کتابهای آسمانی پیشین و به طور مشخص تورات و انجیل معرفی شدهاند: «واَنزَلنا اِلَیکَ الکِتـبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتـبِ ومُهَیمِنـًا عَلَیه...».
مفسران در معنای
تصدیق و تایید یاد شده به اختلاف گراییدهاند
؛ دیدگاه نخست، آن را به معنای گواهی دادن
قرآن بر نزول کتب پیشین از سوی خداوند و درستی آموزههای آنها میداند؛ با این توضیح که این تایید، هرگز به معنای تصدیق همه محتویات کتابهایی نیست که امروزه به نام تورات و انجیل نامیده میشوند. دیدگاه دوم تصدیق یاد شده را به معنای تایید همه یا بخشی از محتوای کتب آسمانی گذشته میداند و دیدگاه سومی هم بر آن است که کتابهای آسمانی پیشین درباره نزول
قرآن از سوی خداوند خبر داده است و نزول
قرآن ـ نه شهادت گفتاری آن ـ دلیل درستی آن خبر غیبی و مطابق با واقع بودن و از سوی خدا بودن کتب آسمانی گذشته است.
به نظر میرسد، دقت در آیات مربوط و تفاوت تعابیر میتواند چالش یاد شده را برچیده، زمینه وحدت نظر را فراهم آورد؛ با این توضیح که آیات تصدیق کننده را میتوان از یک جهت به دو دسته قسمت کرد:
آیاتی که تعابیری چون «الَّذی بَینَ یَدَیه» و «ما بَینَ یَدَیه» دارند. این آیات صریحا به تصدیق کتابهای پیش از
قرآن اشاره دارند و نمیتوانند جز به معنای تایید کتبی چون تورات و انجیل نازل شده باشند: «وما کانَ هـذا القُرءانُ اَن یُفتَری مِن دونِ اللّهِ ولـکِن تَصدیقَ الَّذی بَینَ یَدَیهِ وتَفصیلَ الکِتـبِ...».
تصدیق در این
آیات یقینا میتواند به معنای گواهی دادن
قرآن بر نزول الهی تورات و انجیل واقعی و تایید وحیانی بودن همه آموزههای آن دو باشد.
روشن است که تصدیق به این معنا، بشارتهای تورات و
انجیل درباره بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و نزول
قرآن را نیز دربرمی گیرد. نکته شایان توجه اینکه،
قرآن به عنوان یک توضیح تکمیلی درباره تصدیق کتابهای آسمانی گذشته، بر «مُهَیْمِن» بودن خود نسبت به آنها تصریح میکند تا از پیدایش توهم تصدیق، بی هیچ دخل و تصرفی، پیشگیری کند. مهیمن بودن
قرآن را هر چند متفاوت ولی نزدیک به هم معنا کردهاند.
برآیند این معانی، آن است که
قرآن نسبت به کتب گذشته مسلط، فرادست و فراگیر است و بر اساس آن میتواند انواع دخل و تصرفها را در آنها انجام دهد، بر همین اساس آموزههای اصلی آنها را حفظ و امضا، موارد حذف و
تحریف شده را یادآوری و اصلاح و تعالیم تابع شرایط خاص
زمان ،
مکان و مخاطبان را نسخ کرده است.
آیاتی که با تعابیری چون «لِما مَعَکُم» و «لِما مَعَهُم» به اهل کتاب (یهود و نصارا) اشاره دارند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ اُوتوا الکِتـبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ اَن نَطمِسَ وُجوهـًا...».
هر چند میتوان ظاهر این تعابیر را اشاره به تورات و اناجیل و حتی کل مجموعه عهد قدیم و جدید موجود در عصر نزول دانست که در دست اهل کتاب بود، قطعا به معنای تصدیق همه محتوای آن کتابها نیست، بلکه چنان که برخی از آیات نیز اشعار دارد،
تایید بخشی از آموزههای تحریف ناشده آن هاست و این بدان سبب است که از جمله تورات (اسفار پنج گانه) دارای آموزههای ضد و نقیض و شرک آمیز است و سخنان، کارها و حوادثی را به خداوند و پیامبران نسبت میدهد که با
عقل و تعالیم توحیدی سازگار نیستند. در
قرآن به مواردی از این گزارشها،
عقاید و احکام نادرست، شرک آلود و تحریف شده، اشاره شده است.
تایید ضمنی و به اجمال تورات عصر نزول از برخی آیات دیگر نیز بر میآید؛ آیه ۶۶
مائده از این قبیل است که در ترغیب اهل کتاب برای عمل به آموزههای تورات و انجیل، برخوردار شدن از برکات
آسمان و
زمین را پیامد آن میخواند: «ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجیلَ و ما اُنزِلَ اِلَیهِم مِن رَبِّهِم لاََکَلوا مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ اَرجُلِهِم...». مفسران، مراد از اقامه تورات و انجیل را
اعتقاد و عمل به تعالیم آن دو درباره
مبدا ،
معاد ،
احکام و حدود الهی
و نیز
اعتراف به وجود بشارت مربوط به پیامبر اکرم،
بدون هر گونه تحریف و کتمان
دانستهاند، بنابراین دست کم تورات (اسفار پنج گانه) موجود در عصر نزول، آموزههایی از تورات نازل شده را دربرداشته است. در غیر این صورت و با توجه به فقدان تورات واقعی، دعوت به اقامه آن، توجیه خردمندانهای نخواهد داشت.
تایید ضمنی و اجمالی یاد شده را از آیه ۶۸ مائده
نیز میتوان برداشت کرد: «قُل یـاَهلَ الکِتـبِ لَستُم عَلی شَی ءٍ حَتّی تُقیموا التَّورةَ والاِنجیلَ وما اُنزِلَ اِلَیکُم مِن رَبِّکُم...». در شان نزول آیه گفتهاند
که گروهی از یهودیان، پس از پاسخ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به پرسش آنان درباره تصدیق تورات از سوی او گفتند: ما نیز تورات را قبول داریم؛ ولی به غیر آن ایمان نمیآوریم و
خداوند بر اساس این آیه،
دین و آیین آنان را بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل فاقد ارزش و بی پایه و اساس میخواند. اعتقاد و عمل به آن نیز ایمان به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
قرآن را میطلبد.
قرآن کریم در ۴۷ مائده
پیروان تورات را به داوری و حکم کردن بر اساس آنچه خداوند در تورات نازل کرده است، فرا میخواند: «ولیَحکُم اَهلُ الاِنجیلِ بِما اَنزَلَ اللهُ فیهِ...». این آیه نیز تایید ضمنی و اجمالی تورات عصر نزول را میرساند.
با
ظهور اسلام اندیشهها و ایدههای نوی مطرح شد که گاه ناظر به
نقد برخی باورها و
عقاید دینی و تاریخی اهل کتاب به ویژه یهودیان یا در
تعارض با آن بود؛ همچنین گاهی یهودیان بعضی از آموزههای
قرآن را به چالش میکشیدند. در موارد بسیاری از این چالشها،
قرآن کریم در ابطال برخی باورها و دعاوی یهودیان به مواردی مانند
زمان و اصل نزول تورات و برخی آموزههای آن استناد و احتجاج کرده است که خود به نوعی دلیل دیگری بر تایید تورات از سوی
قرآن کریم است. مهمترین موارد احتجاج از این قرارند:
هر یک از
یهود و
نصارا بر اساس اعتقاد متعصبانه، با معرفی دین خود به عنوان تنها دین بر حق و باطل خواندن ادیان دیگر، درباره
حضرت ابراهیم علیه السلام؛ با یکدیگر به نزاع پرداخته، آن حضرت را پیرو دین خود میخواندند.
قرآن کریم با احتجاج به اینکه تورات و انجیل پس از ابراهیم علیهالسّلام نازل شدهاند، این ادعای آنان را نادرست و نابخردانه میخواند: «یـاَهلَ الکِتـبِ لِمَ تُحاجّونَ فی اِبرهیمَ وما اُنزِلَتِ التَّورةُ والاِنجیلُ اِلاّ مِن بَعدِهِ اَفَلا تَعقِلون»،
زیرا کاملاً روشن است که یهودیت و
مسیحیت پس از نزول تورات و انجیل پدید آمده است و آن حضرت نمیتواند پیرو ادیان یاد شده باشد.
قرآن کریم از حرام شدن
گوشت و برخی دیگر از اجزای حلال شماری از حیوانات بر بنی اسرائیل به عنوان کیفر بعضی از گناهان آنها سخن گفته است.
یهودیان در نفی این گزارش و برای القای
شبهه در اذهان مسلمانان ادعا میکردند که موارد یاد شده از همان آغاز، پیش از نزول تورات و در دین همه انبیا از جمله حضرت ابراهیم علیهالسّلام نیز حرام بوده است و
نسخ حکم الهی امکان ندارد و در نتیجه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در ادعای پیروی از حضرت ابراهیم علیهالسّلام و دین حنیف او صادق نیست.
قرآن کریم در پاسخ آنان به تورات موجود در عصر نزول احتجاج کرده، میگوید: پیش از نزول تورات همه خوردنیها بر بنی اسرائیل حلال بود و فقط حضرت یعقوب علیه السلام؛ خودش بعضی چیزها را بنا به ادلهای بر خود
حرام کرده بود. در ادامه نیز از آنان میخواهد اگر راست میگویند که پیش از تورات نیز بعضی از خوراکیها بر همه حرام بوده است، تورات را آورده، آن را بخوانند تا حقیقت روشن شود: «کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی اِسرءیلَ اِلاّ ما حَرَّمَ اِسرءیلُ عَلی نَفسِهِ مِن قَبلِ اَن تُنَزَّلَ التَّورةُ قُل فَاتوا بِالتَّورةِ فَاتلوها اِن کُنتُم صـدِقین».
بر پایه گزارشهای تفسیری، از آنجا که یهودیان از درستی این سخن
قرآن آگاه بوده و میدانستند که احکام یاد شده، در تورات وجود دارند، از آوردن تورات خودداری کردند.
برخی
آیات نشان میدهد که برای گروهی از یهودیان معاصر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم حادثهای رخ داد. عالمان یهود به سبب پارهای ملاحظات، برخلاف آموزههای صریح تورات، درباره آن حادثه حکم کرده، سپس برای به دست آوردن تاییدی بر
حکم خود و فرار از حکم تورات، افرادی را نزد پیامبر اکرم فرستادند تا در این باره داوری کند. به این افراد توصیه شد در صورتی که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بر حکمِ خلاف آنان صحه نگذاشت، آن را نپذیرند.
براساس شان نزول مشهور، احبار یهود با گرفتن
رشوه ، حکم تورات مبنی بر
رجم زناکار را درباره
زن و مردی از اشراف با
تازیانه و تشهیر جایگزین کردند؛ گویا در پی
اعتراض به این حکم، عالمان یهود افرادی را برای داوری خواستن نزد پیامبر فرستادند. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با استناد به تورات، حکم به رجم کرد؛ ولی آنان نپذیرفتند.
قرآن کریم با اشاره به وجود حکم الهیِ تورات در این باره، داوری خواستن و سپس رویگردانی آنها از پیامبر را به نوعی غیر صادقانه و نشانه بی ایمانی آنان به تورات و پیامبر اکرم
میخواند: «وکَیفَ یُحَکِّمونَکَ وعِندَهُمُ التَّورةُ فیها حُکمُ اللّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّونَ مِن بَعدِ ذلِکَ وما اُولـئِکَ بِالمُؤمِنین».
بر اساس این آیه چنین حکمی در تورات عصر نزول بوده است، چنان که در تورات کنونی نیز هست.
قرآن کریم که ارسال رسل و انزال کتب را از لوازم
الوهیت و
ربوبیت الهی و هدایت مردم میداند
در پاسخ منکران
قرآن که نزول هر گونه
وحی و کتاب آسمانی بر انسان را انکار میکردند، آن را بازتاب عدم شناخت درست خداوند دانسته، در رد آن به نزول کتاب حضرت موسی علیهالسّلام از سوی خداوند احتجاج میکند: «وما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ اِذ قالوا ما اَنزَلَ اللّهُ عَلی بَشَرٍ مِن شَی ءٍ قُل مَن اَنزَلَ الکِتـبَ الَّذی جاءَ بِهِ موسی نورًا وهُدیً لِلنّاسِ تَجعَلونَهُ قَراطیسَ تُبدونَها وتُخفونَ کَثیرًا».
دیدگاه مشهور، یهود را
مخاطب آیه میداند،
زیرا اولاً مشرکان
قریش به کتاب حضرت موسی علیهالسّلام و نزول الهی آن باور نداشتند، پس بر اساس آن نمیتوان ضد آنها احتجاج کرد. ثانیا مخاطبان در ادامه به سبب پراکنده ساختن کتاب موسی علیهالسّلام و نیز آشکار کردن بخشی از آن و پنهان کردن بخشی دیگر سرزنش شدهاند و این از ویژگیهای یهود است و آنان نمونههای دیگری از این اظهارات خلاف
عقاید خویش داشتند که از سر لجاجت و دشمنی بود.
خداوند با اشاره به اینکه پیش از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هیچ منذری برای قریش نیامده است، ارسال آن حضرت را برای اتمام
حجت بر آنان میخواند، چرا که اگر آنها پیش از آمدن پیامبری به سبب کردارشان
مجازات میشدند، میگفتند: پروردگارا! اگر پیامبری میفرستادی از
آیات تو پیروی کرده، ایمان میآوردیم
؛ اما هنگامی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مبعوث و
قرآن نازل شد به تکذیب آن حضرت پرداخته، گفتند: چرا همانند آنچه که به موسی داده شد به او داده نشده است: «فَلَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ مِن عِندِنا قالوا لَولا اوتِیَ مِثلَ ما اوتِیَ موسی».
بر اساس یک
تفسیر ، مشرکان با اشاره به نزول دفعی تورات که به سبب ارتباط با
اهل کتاب با آن آشنا بودند،
قرآن را به سبب نزول تدریجی آن مورد تردید قرار داده و از ایمان به آن سر باز زدند،
از این رو خداوند در رد بهانه جویی آنها به کفر پیشین آنان (زمانی که یهودیان،
قرآن را تصدیق کردند) نسبت به کتاب موسی علیهالسّلام و
قرآن و
سحر نامیدن آن دو، احتجاج میکند؛ یعنی اگر یکجا هم نازل میشد باز ایمان نمیآوردید، چنان که به تورات کفر ورزیدید و در مقام محاجه از مشرکان میخواهد که اگر راست میگویند، کتابی هدایت کننده تر از تورات و
قرآن از سوی خداوند بیاورند: «اَوَ لَم یَکفُروا بِما اوتِیَ موسی مِن قَبلُ قالوا سِحرانِ تَظـهَرا وقالوا اِنّا بِکُلٍّ کـفِرون• قُل فَاتوا بِکِتـبٍ مِن عِندِ اللّهِ هُوَ اَهدی مِنهُما اَتَّبِعهُ اِن کُنتُم صـدِقین».
سیاق آیات و برخی گزارشهای تفسیری نشان میدهند که مشرکان قریش با مراجعه به
یهود درباره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
قرآن جویا شدند و هنگامی که آنها براساس بشارتها و وصفهای تورات به تایید آن حضرت پرداختند، مشرکان ناخرسند از این موضوع، تورات و
قرآن را سحری خواندند که یکدیگر را تایید میکنند و نسبت به هر دو اظهار کفر کردند.
براساس آیات
قرآن، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بسیاری از حقایق و آموزههای کتب آسمانی از جمله تورات را که اهل کتاب به کتمان آن میپرداختند، بیان کرده، از آشکار ساختن بسیاری دیگر خودداری کرد: «یـاَهلَ الکِتـبِ قَد جاءَکُم رَسولُنا یُبَیِّنُ لَکُم کَثیرًا مِمّا کُنتُم تُخفونَ مِنَ الکِتـبِ ویَعفوا عَن کَثیرٍ».
مفسران مواردی چون حکم رجم
زنای محصنه و بشارتهای تورات درباره ویژگیها و بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را مصداق آموزههای کتمان شده تورات دانسته و گفتهاند که بیان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم همان چیزی است که در آیات ۱۴۶ بقره،
۴۱ مائده،
۱۵۷
اعراف ،
و ۲۹ فتح
آمده است.
آیه ۱۵ مائده
نشان میدهد که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از طریق وحی الهی از آموزههای تورات آگاه بوده است و همین مسئله با توجه به
امی بودن آن حضرت، صداقت وی در ادعای نبوت را گواهی میکند.
بر اساس آنچه که درباره تایید
قرآن و
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نسبت به همه کتب آسمانی از جمله تورات گفته شد، مسلمانان باید بدون هر گونه تبعیضی به آموزههای وحیانی و کتب نازل شده بر همه انبیای الهی از جمله
حضرت موسی علیهالسّلام
ایمان داشته باشند: «قولوا ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ اِلی اِبرهیمَ واِسمـعیلَ واِسحـقَ ویَعقوبَ والاَسباطِ وما اوتِیَ موسی... لانُفَرِّقُ بَینَ اَحَدٍ مِنهُم ونَحنُ لَهُ مُسلِمون».
البته بدیهی است که ایمان یاد شده مربوط به صورت تحریف ناشده آن کتب و محدود به دوره تاریخی آن هاست.
آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، تهران، طه، ۱۳۸۴ ش؛ ارشاد العقل السلیم، ابوالسعود (م. ۹۸۲ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۱ ق؛ الاصفی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)؛ به کوشش مرکز الابحاث والدراسات، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۸ ق؛ انوارالتنزیل، البیضاوی (م. ۶۸۵ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۴۱۰ ق؛ بحرالعلوم، السمرقندی (م. ۳۷۵ ق.)؛ به کوشش علی معوض و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۳ ق؛ البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ ق.)؛ به کوشش عادل احمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۲ ق؛ البیان فی تفسیر
القرآن، الخوئی (م. ۱۴۱۳ ق.)؛ انوارالهدی، ۱۴۰۱ ق؛ تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق؛ تاریخ تمدن، ویل دورانت (م. ۱۹۸۱ م.)؛ ترجمه: آرام و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ ش؛ تاریخ جامع ادیان، جان بایر ناس، ترجمه: حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳ ش؛ تاریخ
قوم یهود، کلایر من، ژیلبرت ولیبی، ترجمه: مسعود همتی، تهران، انجمن فرهنگی اوتصوهتوراگنج دانش ایران، ۱۳۴۷ ش؛ تاریخ مختصر ادیان بزرگ، فیلیسین شاله، ترجمه: خدایار محبی، تهران، طهوری، ۱۳۵۵ ش؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)؛ به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ ترتیب العین، خلیل (م. ۱۷۵ ق.)؛ به کوشش المخزومی و دیگران، دارالهجرة، ۱۴۰۹ ق؛ تفسیر ابن عبدالسلام، عبدالعزیز بن عبدالسلام الدمشقی (م. ۶۶۰ ق.)؛ به کوشش عبداللّه الوهبی، بیروت، دارابن حزم، ۱۴۱۶ ق؛ تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م. ۱۳۹۳ ق.)؛ تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷ م؛ تفسیر جوامع الجامع، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۲ ق؛ تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق؛ تفسیر عبد الرزاق، عبدالرزاق الصنعانی (م. ۲۱۱ ق.)؛ به کوشش محمود محمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۹ ق؛ تفسیر
القرآن، السمعانی (م. ۴۸۹ ق.)؛ به کوشش غنیم بن عباس و یاسربن ابراهیم، ریاض، دارالوطن، ۱۴۱۸ ق؛ تفسیر
القرآن العظیم، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)؛ به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۹ ق؛ تفسیر
القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی (م. ۱۳۵۶ ش.)؛ نشر آثار الامام قدس سره، ۱۴۱۸ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)؛ قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، ۱۴۲۳ ق؛ تفسیر المنار، رشید رضا (م. ۱۳۵۴ ق.)؛ قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق؛ تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ ق.)؛ به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ الجامع لاحکام
القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ جمهرة اللغه، ابن درید (م. ۳۲۱ ق.)؛ به کوشش رمزی بعلبکی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۷ م؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)؛ بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق؛ دین یهود در جهان مذهبی، ریچارد بوشی، کنت دالرهاید، ترجمه: عبدالرحیم موگهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۴ ش؛ روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)؛ به کوشش محمد حسین، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ ق؛ زادالمسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)؛ بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۷ ق؛ زبدة البیان، المقدس الاردبیلی (م. ۹۹۳ ق.)؛ به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه؛ شرح شافیة ابن الحاجب، محمد بن الحسن استرآبادی (م. ۶۸۶ ق.)؛ به کوشش نورالحسن و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۳۹۵ ق؛ فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفه؛ الفرقان، محمد صادقی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ ش؛ فقه
القرآن، الراوندی (م. ۵۷۳ ق.)؛ به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ ق؛ قاموس کتاب مقدس، مسترهاکس، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷ش؛ قاموس الکتاب المقدس، بطرس عبدالملک و دیگران، القاهرة، دارالثقافة، ۱۹۹۴ق؛ القاموس المحیط، الفیروزآبادی (م. ۸۱۷ ق.)؛ به کوشش مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۷ ق؛
قرآن شناسی، محمدتقی مصباح، به کوشش رجبی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۷۶ ش؛ کتاب مقدس، ترجمه: فاضل خان همدانی، ویلیام گلبن، هنری مرتن، تهران، اساطیر، ۱۳۸۰ ش؛ کتاب مقدس، عبدالرحیم سلیمانی، قم، آیات عشق، ۱۳۸۲ ش؛ الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)؛ مصطفی البابی، ۱۳۸۵ ق؛ الکشف والبیان، الثعلبی (م. ۴۲۷ ق.)؛ به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ق؛ کلام مسیحی، توماس میشل، ترجمه: توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان، ۱۳۸۱ ش؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ مجمع البحرین، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.)؛ به کوشش احمد الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ مدارک التنزیل، النسفی (م. ۷۰۱ ق.)؛ المدخل الی العهد القدیم، القس صموئیل یوسف، القاهرة، دارالثقافة، ۱۹۹۳ م؛ المدخل الی الکتاب المقدس، حبیب سعید، القاهرة، دارالتالیف والنشر للکنیسة الاسقفیه؛ المدخل الی الکتاب المقدس، الخوری بولس الفغالی، بیروت، المکتبة البولیستة، ۱۹۹۵ م؛ مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس، حسین کلباسی اشتری، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، ۱۳۸۴ ش؛ مسیحیت، کاکسی هاروی، ترجمه: عبدالرحیم سلیمانی، قم، زلال کوثر، ۱۳۸۱ ش؛ معالم التنزیل، البغوی (م. ۵۱۰ ق.)؛ بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۴ ق؛ معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)؛ به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛ واژههای دخیل در
قرآن مجید، آرتور جفری، ترجمه: بدرهای، توس، ۱۳۷۲ ش؛ الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، الواحدی (م. ۴۶۸ ق.)؛ به کوشش صفوان داودی، بیروت، دارالشامیة، ۱۴۱۵ ق؛ هفت آسمان (فصلنامه)؛ قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ششم، برگرفته از مقاله«تورات در قرآن».