تناسخ دینی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فرض
تناسخ به تمامی با اعتقادات
دینی سنّت ابراهیمی، بخصوص
معاد اخروی، مغایرت دارد. آنچه در
قرآن و
احادیث در باره سرنوشت
انسان پس از
مرگ آمده،
مؤیداین معناست که
روح پس از مرگ به نحوی باقی میماند تا در روز
قیامت که
خدا دوباره
جسم را زنده میکند به
پاداش و
کیفر اعمال خود برسد.
در
قرآن واژه
تناسخ یا واژهای مترادف با آن نیامده است، اما آیاتی دالّ بر
مسخ شدن اقوام گناهکار به صورت
بوزینه و
خوک وجود دارد که بعضی معتقدان به تناسخ به آنها متوسل شدهاند،
هر چند در تفاسیر، تناسخ مطلقاً نفی شده است.
جزاین،
آیات دیگری هم مورد
استناد اهل تناسخ واقع شده است، از جمله آیه ۴۰
سوره اعراف،
ایه ۶۱
سوره واقعه،
ایه ۳۸
سوره انعام،
ایه ۸
سوره انفطار،
ایه ۲۲ سوره ملک.
امام خمینی استدلال اهل تناسخ به ظواهر آیات و روایات را مورد نقد قرار داده و معتقد است، دلیل دیگر تناسخها این است که ظاهر کلمات فلاسفه بلکه آیات الهی و روایات دلالت بر تناسخ دارد نظیر آیه «قال اخسئوا فیها ولا تکلمون» و «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلوداً» همچنین حدیثی که میفرماید: اهل تکبر بهصورت مورچه کوچک محشور میشوند. امام خمینی معتقد است اهل
تناسخ با این بیانات خواستهاند تناسخ را تصحیح کنند، لکن اولاً ظواهر در مقابل ادله عقلیه به هیچ نحوی نمیتواند پایداری کند
ثانیاً اهل تناسخیها که به این آیات استدلال میکنند خلط میان تناسخی
ملکوتی و
ملکی کردهاند آن چیزی که محال است تناسخ مُلکی است و الّا تناسخ ملکوتی که همان بروز
ملکات نفس و انشا و ظهور نفس است و از باطن خود نفس بروز میکند محال نیست و نفس هم مناسب با آنچه در باطن خود به نفع ملکات دارد، ظهور و بروز میدهد.
به اعتقاد امام خمینی از جمله شبهات اهل تناسخ این است که گفتهاند؛ جاحدین و منکرین حق، طبق ضرورت شرایع و طبق عقل و آیات قرآنی و روایات، باید مجازات اعمال و نتایج افعال خود را ببینند البته عذاب باید در عالم مناسب با تعذیب آنها باشد و این عالم همین
دنیا است چنانکه آیه «کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غمّ اُعیدوا فیها» بر آن دلالت دارد.
امام خمینی با ردّ استدلال تناسخیه بر ملازمه بین تعذیب و حیات دنیوی معتقد است سرتاسر قرآن و اخبار که حکایت از هول و اهوال آخرت میکند هیچ مناسبتی با این عالم دنیا ندارد و اصفی و الطف بودن عالمی، مؤکد عذاب و عقاب است نه اینکه با آن تناسب ندارد بلکه ظلمت و کدورت دلیل بر عدم تناسب است زیرا عالم طبیعت در نهایت ضعف است و عذاب در آن ممکن نیست.
امام خمینی سخن اهل تناسخ را کلامی غیر برهانی میداند که میتوان منشا آن را دیدگاه برخی فلاسفه در تناسخ ملکوتی و تمثل حیوانی دانست.
همچنین اهل تناسخ از
روایاتی در تأیید نظر خود استفاده کردهاند، بویژه روایات دالّ بر وجود ارواح پیش از اجساد.
در
احادیث و روایات شیعی به عقاید اهل تناسخ اشاره شده و اعتقاد به آن بشدت محکوم شده است.
حدیثِ مشهور «مَن دانَ/ قال بالتناسخ فهو کافر» (هر که به تناسخ گراید
کافر است) ازاین جمله است. همچنین در
توقیع امام زمان، از
محمد بن نُصَیر نُمَیری ــ که اهل
غلو و تناسخ بوده ــ
تبری جسته شده است.
تضعیف راویانِ معتقد یا متهم به تناسخ نیز بطلاناین عقیده را در نظر
شیعه نشان میدهد.
این امر بخصوص از آن جهت اهمیت دارد که دسته مهمیاز اهل تناسخ را
غلات شیعی تشکیل میدادند و همین امر موجب نسبت دادن تناسخ به شیعه شده است.
اهل سنت نیز اعتقاد به تناسخ را منجر به
تکفیر شمردهاند
وآیات و روایاتی را که مستمسک تناسخیان بوده است به نحو دیگری
تفسیر کردهاند.
در احادیث بویژه بر
انکار بهشت و
دوزخ اخروی به عنوان عامل اصلی تکفیرِ اهل تناسخ تأکید شده است.
نخستین معتقدان به تناسخ در میان
مسلمانان،
غُلات هستند که تناسخ را بیشتر به معنای خاصِ انتقالِ روح الاهی در
ائمه در نظر داشتهاند. چنانکه
کیسانیه یا
مختاریه، پیروان
مختار بن ابوعبیده ثقفی (متوفی ۶۸)، تصور میکردند روح خدا در
پیامبر حلول کرده و از پیامبر به
حضرت علی و
امام حسن و
امام حسین علیهمالسلام منتقل شده و سپس به
محمد بن حنفیه، فرزند امام علی، رسیده است.
فرقههای مختلفِ منشعب ازاینان، مثل
حارثیه و
حربیه و
بَیانیه، و دیگر
فرقههای غلات، مثل
خَطّابیه و
راوندیه و
جناحیه و
مُخَمَّسه و
عَلبائیه، نیز به تناسخ روح الاهی در امام خود اعتقاد داشتهاند.
ازاین حیث تناسخ نزداینان گاه به حلول نزدیک میشود و تفکیک دقیق این دو را دشوار میکند، چنانکه به فرقههای مختلف
حلولیه، مثل پیروان
عبداللّه بن سبا که قائل به
الوهیت امام علی شمرده شده است، نسبت تناسخ هم دادهاند،
همچنین
ابوالحسین ملطی (متوفی ۳۷۷)، نویسنده التنبیه و الرد علی اهلِ الاهواء و البِدَع، یکی از قدیمترین
کتب ملل و نحل، اصحاب تناسخ را فرقهای از حلولیه خوانده و
عبدالقاهر بغدادی (متوفی ۴۲۹)
گروهی از حلولیه را در زمره تناسخیه شمرده است. البته اعتقاد به تناسخ روح انسانها، علاوه بر تناسخ روح الاهی، نیز در غلات دیده میشود.
غیر از غلات، نام چند تن از
معتزلیان، که از نظریه پردازان مهم معتزلی نیستند، در شمار معتقدان به تناسخ آمده است:
احمدبن خابِط/ حابِط (متوفی ۲۳۲) و
احمد بنایوب بن بانوش/ مانوش و
فضل حَدَثی، شاگردان
نَظّام، و فرقه
حِماریه که به احمدبن خابط منسوباند.
عبدالقاهر بغدادی و به تبع او
ابوالمظفر اسفراینی،
ابن ابی العوجاء (زندیق مشهور) را هم به فهرست معتزلیان تناسخی افزودهاند.
همچنین
نُصَیریه و
دروزیه (دو
فرقه منسوب به
شیعه که از
قرون اولیه اسلامی به وجود آمدهاند) به تناسخ معتقدند. دروزیان معتقدند
نفس پس از
مرگ به
بدن دیگری منتقل میشود زیرا بدن چیزی جز پیراهن (قمیص) نفس نیست. اصطلاح تقمّص به جای تناسخ ازاینجا پیدا شده است. دروزیان انتقال نفس
انسان به بدن
حیوان را نپذیرفتهاند.
نصیریه معتقدند تناسخ،
کیفر ارواح عاصی است که در ازل بر
خداوند ــ که او را معنا میخوانند ــ شوریدند، خداوند آنان را به
زمین فرستاد و اسیر بدنهای مادّی کرد؛ ازینرو، کسی که معنا را بشناسد میتواند از تناسخ رهایی یابد، از بدن خود رها شود و به
ستاره تبدیل گردد تا به
آسمانها و به غایت خویش باز گردد
ظاهراً با شروع
طغیانهای قومی بر ضد سلطه اعراب و شورشهای اعراب بر حکام
اموی و
عباسی، عقیده به تناسخ رواج وسیعی یافت. پیروان
ابومسلمِ خراسانی و
مقنّع و
بابک خرّمدین، همچون بسیاری از فرقههای شورشی غلات، معتقد به تناسخ شمرده شدهاند.
میتوان حدس زد که فرض وجود نوعی فرّهایزدی در رهبر شورش، برای تضمین دوام آن، لازم بوده است. این عنصر برتر با مرگ رهبر لزوماً به رهبر بعدی منتقل میشده است. روح الاهی که غلات در رهبر و امام خود فرض میکردند، بخصوص در میان فرقههایی که پس از مرگ محمد بن حنفیه پدید آمدند و اغلب اختلافشان بر سر تعیین فردی بود که روح الاهی به او منتقل شده است، نمونهای ازاین معناست. همچنانکه در مورد
بابک نیز آوردهاند که مدعی بود روح «جاویدان»، رهبر فرقه سیاسی ـ
دینی خرمدینان، به او منتقل شده است
در نحلههای شعوبی متأخر نیز قوّت اعتقاد به تناسخ میتواند حاصل همین امر بوده باشد.
در دورههای متأخر، فرقههای جعلی و التقاطی معمولاً به تناسخ معتقد بودهاند، از جمله
یزیدیان،
آذر کیوانیان،
نقطویان،
پسیخانیان و
اهل حق.
در هر حال عقیده به
تناسخ در طول
تاریخ اسلام با بسیاری عقاید دیگر آمیخته است، چنانکه
فخررازی، که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم میزیسته، تناسخیه را دارای فرقههای متعدد و عقاید مختلف خوانده است.
معمولاً
اِباحه را به معتقدات تناسخیان افزودهاند که احتمالاً یکی از عوامل آن اعتقاد غلات به رفع
تکلیف در صورت شناختن
امام بر حق بوده است.
طبق برخی روایات شیعی، تناسخیان به
مشبهه هم نزدیک میشوند، از آن جهت که اصولاً
خدا را به صورت
انسان، مثلاً
امامان خود، تصور میکنند.
اعتقاد به
ادوار و
اکوار، بخصوص در دورههای بعدی، معمولاً متصل به تناسخ شمرده شده است، چنانکه
اسماعیلیه را ــ که از دَوْر و کَوْر سخن میگویند ــ متهم به تناسخ کردهاند.
مفاهیم پیشگفته، یعنی
حلول،
اباحه،
تشبیه و
دور و
کور، گاه به تنهایی موجب
اتهام فرد یا گروهی به تناسخ شده است. اصولاً لفظ «تناسخی» را به افراد و گروههای بسیاری نسبت دادهاند که در مواردی صرفِ
ناسزا مینماید، چنانکه
ابوحنیفه در
مجادلهای تناسخی خوانده شده است.
مؤلفان کتابهای فِرَق، تناسخیان را خارج از
مسلمانان دانستهاند، مثلاً
عبدالقاهر بغدادی تناسخ را در زمره اعتقاداتی میآورد که موجب خروج فرد از
اسلام میشود و
ابن حزم ظاهری میگوید در رد معتقدان به تناسخ
اجماع مسلمانان بر تکفیرشان کفایت میکند.
این مؤلفان عمدتاً به تأثیر ادیان دیگر، از جمله
مسیحیت و
یهود، دراینان اشاره کردهاند که اشتباه آمیز مینماید و ظاهراً با نظر به اشتراک بعضی عقاید میان اهل تناسخ و مسیحیان و یهودیان مطرح شده است، مثل تشبیه یهود و تجسد مسیحیان که شباهتهایی با تناسخ نزد
غلات دارد. تأثیر پذیرفتن بعضی از تناسخیان از ادیان دیگر و داشتن عقاید التقاطی از دیگر اسباب این انتساب بوده است، مثلاً گفته شده که احمد بن خابط به دو خدا، اللّه و
مسیح، اعتقاد داشته است.
اشاره این مؤلفان به تأثیر ادیان دیگری مثل مانویت، بیشتر قابل بررسی است، بویژه باتوجه به نمونههایی چون ابن ابی العوجاء که به مانویت گرایش داشته است.
البته مسلمانان از تناسخ در میان یهودیان و مسیحیان شناخت نسبی داشتهاند. مثلاً، بغدادی
اشاره کرده است که بعضی از یهود اهل تناسخاند و داستان مسخ
بختنَصَّر در هفت صورت از
درندگان را که در کتاب
دانیال آمده، ذکر کرده است.
مسعودی
و ابن قَیّم جَوزِیّه
و
ابن خلدون به
اسقفهایی اشاره کردهاند که در شوراهای مسیحیان به سبب اعتقاد به تناسخ تکفیر شده بودند. اما اظهارات افراطی ازاین دست، که همه مسیحیان تناسخیاند ولو در ظاهر آن را نپذیرند،
خالی از دقت است.
در آثار کلامی و تاریخی از تناسخیانِ دیگر ادیان نیز یاد شده است.
ابوریحان بیرونی در تحقیق
ماللهند،
به ظرافت و دقت، فرقههای مختلف تناسخی در
هند و انواع آرایشان را بر شمرده است.
ابوالفتوح شهرستانی (متوفی ۵۴۸ یا ۵۴۹) نیز هرچند نسبت به ابوریحان بیرونی شناخت کمتری از
ادیان هند دارد، در
الملل و النحل اعتقاد به تناسخ را در هندیان شدیدتر از ملل دیگر خوانده است. در کتابهای دیگری چون
بیان الادیان ابوالمعالی حسینی علوی
و
المُنْیة و الامل مهدی لدین اللّه و
تاریخ ابن خلدون نیز به تناسخ نزد هندیان اشاره شده است.
از دیگرایینها و گروهها، از
حرانیان،
دیصانیه،
کینونیه،
صیامیه و
مزدکیان نام بردهاند.
شهرستانی اصل و منشأ تناسخ را
صابئان حرانی دانسته است. گفتنی است که وی بعضی حرّانیان را به
آگاثاذیمون (عاذیمون) و
هرمس و «
سولون جدّ مادری
افلاطون» منسوب میکند.
حرمت خوردن
باقلا که او به حرّانیان نسبت میدهد، احتمالاً نشانههایی از تأثیر
سنت فیثاغوری را آشکار میسازد.
با رواج
فلسفه در جهان اسلام، اطلاع در باره یونانیان تناسخی هم در منابع دیده میشود. مثلاً،
عبدالقاهر بغدادی فیلسوفان را در زمره تناسخیان پیش از اسلام آورده و به سخنان
سقراط و
افلاطون در باره تناسخ اشاره کرده است.
در
تبصرة العوام (تألیف اوایل
قرن هفتم)، آمده است که «بیشترینِ فلاسفه تناسخی باشند»
و نقلِ نفوسِ قدیم به افلاطون نسبت داده شده است
این نکته به رغم اغراق آن، از آن جهت که حاکی از آشنایی
مسلمانان با آن سنّت افلاطونی و نوافلاطونی است که بعدها به دست
سهروردی و
ملاصدرا با
حکمت شرق پیوند مییابد و
حکمت خالده را به وجود میآورد، اهمیت بسیار دارد.
در هر حال، شیوع این اندیشه در جهان اسلام تا حدی بوده است که شهرستانی در عبارتی مشهور اظهار کرده است که هیچ آیینی نیست که تناسخ در آن پایگاه محکمی نداشته باشد.
همین سخن را کسان دیگری هم با عبارات دیگر آوردهاند، مثلاً
عبدالعزیز نسفی،
صوفی قرن هفتم، که در کتاب الانسان الکامل
میگوید: «بیشتر اهل عالم بر طریق تناسخ بودهاند و هستند». سخن نویسنده تبصرة العوام
مبالغهای پرمعنا را نشان میدهد: «جمله فلاسفه و
مجوس و
یهود و
نصاری و
صابئیان به تناسخ گویند و در
فرق اسلام بیشترایشان در اعتقاد تناسخی باشند».
(۱) قرآن.
(۲) جلال
الدین آشتیانی، شرح بر زادالمسافر ملاصدرا: معاد جسمانی، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۳) آقابزرگ طهرانی.
(۴) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۵) ابن بابویه، الاعتقادات، چاپ عصام عبدالسید، قم ۱۴۱۴.
(۶) ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۷) ابن جوزی، تلبیس ابلیس، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۸) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، بیروت: دارالمعرفه.
(۹) ابن حزم، الفصل
فی الملل و الاهواء و النحل، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۱۰) ابن حزم، المحلّی '، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت: دارالجیل.
(۱۱) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون یا العبر.
(۱۲) ابن داوود حلّی، کتاب الرجال، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۹۲/۱۹۷۲، چاپ افست قم.
(۱۳) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب
الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
(۱۴) ابن سینا، رسالة اضحویة
فی امرالمعاد، چاپ سلیمان دنیا، مصر ۱۳۶۸/۱۹۴۹.
(۱۵) ابن سینا، المبدأ و المعاد، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۶) ابن سینا، النجاة من الغرق
فی بحرالضلالات، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۱۷) ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، چاپ حسن زاده آملی، قم ۱۳۷۵ ش.
(۱۸) ابن عساکر، تاریخ
مدینه دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۰.
(۱۹) ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قم ۱۴۰۴.
(۲۰) ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۱) ابن قیّم جوزیّه، هدایة الحیاری
فی الرد علی الیهود و النصاری، چاپ سیف
الدین کاتب، بیروت (۱۴۰۰/ ۱۹۸۰).
(۲۲) ابن کثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸.
(۲۳) ابن منظور، لسان العرب.
(۲۴) ابن میثم، قواعدالمرام
فی علم الکلام، قم ۱۳۹۸.
(۲۵) ابن ندیم، الفهرست.
(۲۶) محمد بن عبیداللّه ابوالمعالی، بیان الادیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلی و اسلامی، چاپ عباس اقبال آشتیانی و محمدتقی دانش پژوه، به اهتمام محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۲۷) ابوبکربن میمون، شرح الارشاد، چاپ احمد حجازی احمد سقا، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۲۸) ابوحاتم رازی، اعلام النبوة، چاپ صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۲۹) ابوحاتم رازی، کتاب الاصلاح، چاپ حسن مینوچهر و مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۳۰) ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی
فی تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
(۳۱) نجلا ابوعزالدین، الدروز
فی التاریخ، بیروت ۱۹۹۰.
(۳۲) ابونصر سراج، کتاب اللّمع
فی التصوف، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران.
(۳۳) اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، قم ۱۴۰۵.
(۳۴) شهفور بن طاهر اسفراینی، التبصیر
فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
(۳۵) سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۳۶) علی بن اسماعیلاشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۳۷) زابینه اشمیتکه، «نظریه تناسخ نفس از نظر شهاب
الدین سهروردی و پیروانش»، در مجموعه مقالات همایش جهانی حکیم ملاصدرا، اول خردادماه ۱۳۷۸ ـ تهران، ج ۳: ملاصدرا و مطالعات تطبیقی، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، ۱۳۸۰ ش.
(۳۸) افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، رساله ۱۱: فایدون، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۳۹) عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، کتاب الارشاد، چاپ محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
(۴۰) عبدالحسین امینی، الغدیر
فی الکتاب و السنة و الادب، ج ۲، بیروت ۱۳۹۷/۱۹۷۷.
(۴۱) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی
الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفه.
(۴۲) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب اصول
الدین، استانبول ۱۳۴۶/ ۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۴۳) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب الملل و النحل، چاپ البیرنصری نادر، بیروت ۱۹۷۰.
(۴۴) بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، تصحیح مرتضی مطهری، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۴۵) تبصرة العوام
فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی بن داعی حسنی رازی، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۴۶) علی بن محمد ترکه اصفهانی، اطوار ثلاثه، چاپ حسین داوودی، در معارف، دوره ۹، ش ۲ (مرداد ـ آبان ۱۳۷۱).
(۴۷) مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ ۱۳۷۱ ش.
(۴۸) محمداعلی بن علی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
(۴۹) احمد بن علی جصاص، احکام القرآن، چاپ عبدالسلام محمدعلی شاهین، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
(۵۰) خلیل بن اسحاق جندی، مختصر خلیل، ج ۱، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
(۵۱) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
(۵۲) محمد بن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، قم ۱۴۱۶.
(۵۳) محمد بن حسن حرّ عاملی، الفصول المهمة
فی اصول الائمة، چاپ محمدبن محمدحسین قائینی، قم ۱۳۷۶ ش.
(۵۴) محمد بن محمد حطاب، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.
(۵۵) خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی.
(۵۶) محمد بن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، با تعالیق جوبلی بن ابراهیم شافعی، بیروت: دارالفکر.
(۵۷) محمد بن احمد دسوقی، حاشیة الدسوقی علی الشرح الکبیر، (بیروت) : داراحیاء الکتب العربیه.
(۵۸) علیرضا ذکاوتی قراگزلو، «تناسخ و نحلههای شعوبی متأخر»، معارف، دوره ۱۷، ش ۲ (مرداد ـ آبان ۱۳۷۹).
(۵۹) محمد بن زکریا رازی، رسائل فلسفیة، ج ۱، چاپ پل کراوس، رساله ۱۰: القول
فی النفس و العالم، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست تهران.
(۶۰) محمد بن زکریا رازی، السیرة الفلسفیة، چاپ پل کراوس، ترجمة عباس اقبال، به انضمام شرح احوال و آثار و افکار از مهدی محقق، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۶۱) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات
فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران (۱۳۳۲ ش).
(۶۲) وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۶۳) هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومة، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲.
(۶۴) یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۶۵) محمود بن عبدالکریم شبستری، مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۶۶) عبداللطیف بن ابیطالب شوشتری، تحفة العالم: و، ذیل التحفه، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۶۷) محمد بن محمود شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، چاپ حسین ضیائی تربتی، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۶۸) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام
فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره.
(۶۹) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۷۰) زین
الدین بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة
فی بشرح اللمعة الدمشقیة، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۱۰.
(۷۱) محمد بن ابراهیم صدرالدین
شیرازی، الحکمة المتعالیة
فی الاسفار العقلیة الاربعة، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم.
(۷۲) دایرة المعارف
دین.
(۷۳) محمد بن ابراهیم صدرالدین
شیرازی، الشواهد الربوبیة
فی المناهج السلوکیة، با حواشی ملاهادی سبزواری، چاپ جلال
الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۴۶ ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ ش.
(۷۴) محمد بن ابراهیم صدرالدین
شیرازی، المبدأ و المعاد، چاپ جلال
الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۰ ش.
(۷۵) طباطبائی، تفسیر المیزان.
(۷۶) احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۷۷) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان.
(۷۸) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۷۹) محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، تهران ۱۴۰۰.
(۸۰) محمد بن حسن طوسی، التبیان
فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
(۸۱) محمد بن حسن طوسی، کتاب تمهیدالاصول
فی علم الکلام، چاپ عبدالمحسن مشکوة الدینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۸۲) عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف
فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب.
(۸۳) احمد بن محمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، چاپ نجیب مایل هروی، ۷: بیان الاحسان لاهل العرفان، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۸۴) حسن بن یوسف علامه حلّی، الاسرار الخفیّة
فی العلوم العقلیّة، قم ۱۳۷۹ ش.
(۸۵) حسن بن یوسف علامه حلّی، ایضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، یا، شرح حکمة العین، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۳۷ ش.
(۸۶) حسن بن یوسف علامه حلّی، خلاصة الاقوال
فی معرفة الرجال، چاپ جواد قیومی، (قم) ۱۴۱۷.
(۸۷) حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد
فی شرح تجریدالاعتقاد، چاپ ابراهیم موسوی زنجانی، قم ۱۳۷۱ ش.
(۸۸) علی بن حسین علم الهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵/۱۴۱۰.
(۸۹) علی بن حسین علم الهدی، کتاب تنزیه الانبیاء، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۹۰) محمد بن محمد غزالی، تهافت الفلاسفه، چاپ سلیمان دنیا، قاهره ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۹۱) محمد بن محمد غزالی، فضائح الباطنیه، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
(۹۲) محمدبن محمد فارابی، کتاب آراء اهل المدینة الفاضلة، چاپ البیرنصری نادر، بیروت ۱۹۸۲.
(۹۳) محمد بن عمر فخررازی، البراهین در علم کلام، چاپ محمدباقر سبزواری، تهران ۱۳۴۱ـ۱۳۴۲ش.
(۹۴) محمد بن عمر فخررازی، شرح عیون الحکمه، چاپ احمد حجازی احمدسقا، تهران ۱۳۷۳ش.
(۹۵) محمد بن عمر فخررازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء و المتکلمین، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۹۶) محمد بن عمر فخررازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۹۷) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
(۹۸) فلوطین، دوره آثار فلوطین، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۹۹) قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۱۰۰) قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی
فی ابواب التوحید و العدل، ج ۱۳، چاپ ابوالعلاء مصنفی، قاهره ۱۳۸۲/۱۹۶۲.
(۱۰۱) محمد بن مسعود قطب
الدین شیرازی، درة التاج، بخش ۱، چاپ محمدمشکوة، تهران ۱۳۶۹ش.
(۱۰۲) محمد بن مسعود قطب
الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق سهروردی، چاپ عبداللّه نورانی و مهدی محقق، تهران ۱۳۸۰ش.
(۱۰۳) داوود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، چاپ جلال
الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۱۰۴) احمدبن عبداللّه کرمانی، الاقوال الذهبیّة، چاپ مصطفی غالب، بیروت ۱۹۷۷.
(۱۰۵) داوود بن محمود قیصری، راحة العقل، چاپ مصطفی غالب، بیروت ۱۹۶۷.
(۱۰۶) کیخسرو اسفندیار، دبستان مذاهب، چاپ رحیم رضازاده ملک، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۰۷) محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز
فی بشرح گلشن راز، چاپ کیوان سمیعی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۱۰۸) محمدصالح بن احمد مازندرانی، بشرح اصول الکافی، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
(۱۰۹) محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۱۰) مجلسی، بحار الانوار.
(۱۱۱) جعفربن حسن محقق حلّی، المسلک
فی اصول
الدین، چاپ رضا استادی، مشهد ۱۳۷۳ ش.
(۱۱۲) محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۱۱۳) اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۶ ش.
(۱۱۴) مسعودی، تنبیه.
(۱۱۵) مفضل بن عمر، کتاب الهفت الشریف من فضائل مولانا جعفرالصادق (ع)، چاپ مصطفی غالب، (بیروت) ۱۹۶۴.
(۱۱۶) محمد بن محمد مفید، اوائل المقالات
فی المذاهب و المختارات، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۱۱۷) محمد بن محمد مفید، تصحیح الاعتقاد بصواب الانتقاد، أو، شرح عقائدالصدوق، قدم له و علق علیه هبة
الدین شهرستانی، قم ۱۳۶۳ ش.
(۱۱۸) محمد بن محمد مفید، المسائل السرویّة، چاپ صائب عبدالحمید، قم ۱۴۱۳.
(۱۱۹) مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
(۱۲۰) محمد بن احمد ملطی، التنبیه و الرّد علی اهل الاهواء و البدع، چاپ محمدزاهدبن حسن کوثری، (قاهره) ۱۳۶۹.
(۱۲۱) محمد بن احمد منهاجی أسیوطی، جواهرالعقود و معین القضاة و الموقعین و الشهود، چاپ مسعدعبدالحمید محمد سعدنی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۱۲۲) احمد بن یحیی مهدی لدین اللّه، کتاب المنیة و الامل
فی شرح الملل و النحل، چاپ محمدجواد مشکور، ۱۹۸۸.
(۱۲۳) محمد بن مبارکشاه میرک بخاری، شرح حکمة العین، چاپ جعفر زاهدی، مشهد ۱۳۵۳ ش.
(۱۲۴) ناصرخسرو، زادالمسافرین ناصرخسرو علوی، تهران (۱۳۴۱).
(۱۲۵) ناصرخسرو، کتاب خوان الاخوان، چاپ ع قویم، تهران ۱۳۳۸ ش.
(۱۲۶) احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهرب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
(۱۲۷) عزیزالدین بن محمد نسفی، کتاب الانسان الکامل، چاپ ماری ژان موله، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۲۸) عزیزالدین بن محمد نسفی، کشف الحقایق، چاپ احمد مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۱۲۹) حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶.
(۱۳۰) علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۷۶ ش.
(۱۳۱) هفتادوسه ملت، یا، اعتقادات مذاهب: رساله ای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری، چاپ محمدجواد مشکور، تهران: عطائی، (۱۳۴۱ ش).
(۱۳۲) عبداللّه بن اسعد یافعی، کتاب مرهم العلل المعضلة
فی الرد علی ائمة المعتزلة، چاپ محمود محمد محمودحسن نصار، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۳۳) دانشنامه اسلام، چاپ دوم.
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تناسخ»، شماره۳۹۰۹. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.