تفسیر علمی آیات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر
قرآن کریم با بهره گیری از یافته های
علم تجربی را تفسیر علمی گویند.
مراد از علم در «تفسیر علمی» معنای خاص آن یعنی
علم تجربی (Science) است و علمی نامیدن این رویکرد نه
به جهت روش آن در تفسیر، بلکه
به لحاظ پرداختن مفسر
به موضوعات مرتبط با این
دانش در
قرآن است.
با این همه موافقان و مخالفان تفسیر علمی آن را
به گونههایی مختلف تعریف کردهاند.
به نظر میرسد
امین خولی نخستین کسی است که
به تعریف آن پرداخته است، او تفسیر علمی را عبارت از تحمیل اصطلاحات علمی بر
قرآن و استخراج علوم و آرای فلسفی از آن دانسته است، بسیاری از کسانی که پس از او آمدهاند
به تکرار همین تعریف پرداختهاند
. یا در عبارتی مشابه، آن را بازگفتهاند.
در عموم تعاریف یاد شده
به استثنای بکری
از یک سو عباراتی با بار ارزشی و نه صرفاً وصفی
نظیر «تحمیل کردن» یا «مطیع ساختن آیات
قرآن نسبت
به نظریات علمی»،
به کار رفته است که نشان موضع مؤلف در نادرست دانستن این رویکرد است.
از سوی دیگر در این تعاریف، میان
علم و
فلسفه جمع شده است، درگذشته، اگرچه طبیعیات بخشی از فلسفه بود؛ اما امروزه از
نظر معرفت شناسی، علم (
به معنای اخص: Science) و فلسفه دو شاخه مختلف از دانش بشری هستند که
به لحاظ روش و تا حدی موضوع از یکدیگر متباین بوده، تحلیل و نقادی متفاوتی را نیز میطلبند و ازاینرو وجه روشنی در جمع بین آن دو، دیده نمیشود.
در صورتی هم که علم
به معنای اعم آن (Knowledge) دانسته شود، قسیم فلسفه نیست، بلکه دربرگیرنده فلسفه و همه دانش های دیگر بشری از تجربی و غیر آن خواهد بود و باز هم جمع آن با فلسفه صحیح نیست، با این همه تعریفی مانع نبوده، بسیاری از رویکردهای تفسیری دیگر را هم دربرمیگیرد
در مقابل تعاریف دربردارنده داوری ارزشی منفی، برخی از موافقان نیز در تعریف خود، احکامی را بر تفسیر علمی، اما
به نفع آن بارکردهاند؛ از جمله درباره آن آوردهاند که عبارت است از تلاش مفسر در کشف ارتباط بین آیات هستی شناسانه
قرآن کریم و یافته های علم تجربی،
به گونهای که با آن اعجاز
قرآن آشکار گشته، بر پدیدآورنده آن و بر شایستگی آن در همه زمانها و مکانها دلالت کند
در این تعریف، در واقع اثبات اعجاز
قرآن، ویژگی تمام موارد تفسیر علمی معرفی شده است که قطعاً درست نیست و بهره گیری از یافته های علمی، لزوماً در همه موارد
به اثبات اعجاز نمیانجامد.
گروهی از محققان در این موضوع،
به تعریف این رویکرد تفسیری نپرداخته
و برخی نیز در واقع آن را توضیح دادهاند
در نهایت
به نظر میرسد، بهترین تعریف جامع از این رویکرد، ساده ترین تعریف از آن است که از هرگونه داوری ارزشی و داخل کردن دیدگاههای خاص کلامی
به دور باشد. بدان سان که در شناسه
به آن اشاره شد.
قرآن در آیات فراوانی
به پدیده های طبیعی
به گونهای جزئی یا کلی اشاره میکند، برخی شمار این آیات را ۷۵۰ مورد
برخی نیز شمار آیات علمی را بیش از آیات فقهی دانستهاند
این آیات
به زنبور عسل،
پرندگان،
درختان و گیاهان،
چارپایان
توجه میدهد و از
خلقت آسمان ها،
زمین،
کوه ها
و
باد و
باران سخن میگوید.
در برخی از آیات صرفاً دعوت شده تا در آفرینش آسمانها و زمین
تأمل شود؛ اما در بسیاری دیگر از آیات، این پدیدهها
به ویژگیهایی موصوف شدهاند که نیازمند توضیحاند؛ مانند آنکه از بادها
به «لَوقِحَ» (
یاد شده یا
آسمان «هفت گانه»
نامیده شده و کوه ها «میخ»
معرفی شدهاند، مفسران اولیه
در توضیح این موارد، عموماً از روایات استفاده کردهاند که بعضاً موقوف بوده و در مواردی از
اسرائیلیات به شمار میروند.
به تدریج با گسترش دانش مسلمانان
انتظار میرود که در تفسیر آیات از اطلاعات علمی این دوران بهره گرفته شود، این بهره گیری، در تفاسیر بسیار
به اجمال و
بهطور محدود صورت گرفته است؛
شیخ طوسی (م. ۴۶۰ ق) با بهره گیری از دانش آن روز، البته در حد اطلاعات عمومی و نه تخصصی، بسیار
به اجمال
به توضیح برخی موارد میپردازد؛ از جمله
به مسئله کرویت زمین،
دخان،
رعد،
برزخ بین دو دریا
و
خرما ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ ق) نیز
به ندرت
به اطلاعات عمومی سادهای اشاره میکند تا «لاقح» بودن باد را توضیح دهد
یا منازل
ماه و
خورشید را برشمارد،
آنچه که از
بیضاوی (م. ۶۹۱ ق) و
نظام الدین نیشابوری (م. ۷۲۸ ق) گزارش شده نیز از این فراتر نیست،
حتی قرنها بعد،
فیلسوف شیعی قرن یازدهم،
صدرالمتألهین (م. ۱۰۵۰ ق) نیز معمولاً
به اجمال و
به صورت محدود مطالبی را در این موارد برمیشمارد.
در این میان تفسیر
فخررازی (م. ۶۰۶ ق) جایگاهی کاملاً متفاوت و ممتاز دارد، فخررازی که در غالب دانش های روزگارش دستی داشته است، در کنار مباحث ادبی، کلامی و... که در تفسیر خود
به تفصیل بیان داشته، از آگاهی های علمی آن روزگار نیز در تبیین مراد آیات بهرهای وافر برده است، او
به تفصیل
به مباحث باد، باران و ابر،
پیدایش زمین،
کروی بودن آن
افلاک،
کوهها،
تغذیه
و بسیاری موضوعات دیگر میپردازد،
تفسیر او از این آیات، تفاوتی جدی با تفسیر دیگر مفسران دارد، این تفاوت از یکسو در گستره آیاتی است که از دانش روز در تفسیر آنها بهره گرفته و از سوی دیگر
به عمق
شناخت او از این داده های علمی بازمیگردد، اطلاعات او، بسیار فراتر از اطلاعات عامیانه و عمومی است؛ او در مواردی پرشمار
به گفته های متخصصان استناد میکند؛
به مثل
به قول پزشکان،
متخصصان تغذیه
منجمان
کتب
نجوم،
آرای
بطلیموس،
و اقوال
بیرونی،
اشاره میکند.
عمق تأمل علمی او را میتوان در توجه او
به برخی تعارض های ظاهری دانش علمیاش با روایات،
و آیات
دریافت که میکوشد تا این موارد را توجیه کند، افزون بر این، او در مباحث خود گاهی نیز
به رد آرای فلاسفه، در برخی موضوعات علمی با توجه
به ظاهر آیات پرداخته، در ادله آنها مناقشه میکند.
نهایت آنکه فخر رازی، در پرداختن
به مباحث علمی در تفسیر آیات درصدد آن است تا با استناد
به این نشانه ها، بر
قدرت و
حکمت خداوند استدلال کند
در کنار پارهای از تفاسیر پیشینیان،
به ویژه تفسیر فخررازی که عملا
به تفسیر علمی از آیات پرداختهاند، از برخی
قرآن پژوهان اقوالی گزارش شدهاند که در مخالفت یا طرفداری تفسیر علمی تلقی شدهاند؛ از
غزالی (م. ۵۰۵ ق)،
زرکشی (م. ۷۹۴ ق) و
سیوطی (م. ۹۱۱ ق)
به عنوان طرفدار و از
شاطبی (م. ۷۹۰ ق)
به عنوان مخالف یاد شده است.
غزالی تفسیری مستقل از
قرآن ننگاشته است؛
غزالی در اثبات این
تئوری به روایاتی از جمله، روایتی از
ابن مسعود استناد میکند مبنی بر اینکه همه دانشها در
قرآن است: «من أراد علم الأولین والآخرین فلیتدبر
القرآن»،
او در
جواهرالقرآن،
قرآن را در بردارنده علوم اولین و آخرین از جمله شامل
طب، نجوم، هیئت عالم، هیئت حیوان، تشریح اعضا،
سحر و
طلسمات و غیره هم میداند و تصریح میکند که تمام علومی که برشمرده شد یا ناگفته ماند، اصل آن در
قرآن است؛ اما در مقام مثال زدن،
به مواردی اشاره میکند؛ از جمله «واِذا مَرِضتُ فَهُوَ یَشفین
و میگوید: «این فعل را کسی نداند، مگر آنکه علم طب بر وجه کمال بداند»، مشابه همین استدلال را برای آیات مربوط
به شمس و قمر و منازل آن ها
یس/سوره۳۶، آیه۳۹. میآورد که علم
به این آیات مستلزم دانستن حقیقت هیئت عالم و ترکیب آسمانها و زمین و نیز
علم تشریح است، البته او در هیچیک از مثال های خود، اشتمال آیه را بر اصول این علوم نشان نمیدهد.
پس از غزالی، زرکشی در
البرهان، در بحث از
قرآن، آن را جامع علم اولین و آخرین میداند و
به تکرار مستندات غزالی میپردازد
سیوطی در نوع ۶۵ در مقام اشاره
به علوم برگرفته از
قرآن،
به پارهای از روایات مورد استفاده غزالی اشاره میکند، چنان که دو آیه «ما فَرَّطنا فِی الکِتـبِ مِن شَیء
و «نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتـبَ تِبیـنـًا لِکُلِّ شَیء
را نیز بر مجموع این مستندات میافزاید
او پس از نقل آرای گوناگون درباره موضوع یاد شده، ریشه همه علوم را از جمله شگفتی های
خلقت،
ملکوت آسمانها و زمین، اخبار امت های پیشین، آغاز پیدایش
انسان تا
مرگ و کیفیت مرگ، اسمای حسنای خدای متعالی و... در
قرآن میداند
سیوطی تبیین این اجمال را
به کتابش
الاکلیل فی استنباط التنزیل ارجاع میدهد؛ اما در آن کتاب
به استنتاج های علمی از
قرآن نمیپردازد.
او اگرچه در این بحث در
کتاب الاتقان عملاً
به تطبیق نمیپردازد؛ اما نمونههایی را از ابن الفضل مرسی که
به اشتمال
قرآن بر همه علوم معتقد بوده است،
به نقل از تفسیرش گزارش میکند، تأمل در نمونههایی که وی در ارتباط با علوم تجربی و مهارت های مختلف مانند
هندسه،
هیئت، جبر و مقابله،
نجامت (علم گردش ستارگان)، خیاطی، نجاری، کشاورزی و... برمیشمارد
به هیچ وجه بر ادعای او دلالت ندارند، بلکه نااستواری آن را آشکار میسازند.
در مقابل موافقان، مخالفان، قول
شاطبی را در
الموافقات مستند خود قرار میدهند، وی در بحث از
علوم قرآن، صریحاً میگوید: عدهای همه علومی را که متقدمان و متأخران برشمردهاند
به قرآن منسوب داشتهاند که از جمله آن، علوم طبیعی، ریاضی و منطق است
امّا با توجه
به آنکه
صحابه و تابعین عالم ترین افراد
به قرآن بودهاند و از ایشان هیچ سخنی در این موضوعات نرسیده، این ادّعا رد میشود، چنان که
به مستندات
قرآنی موافقان،
هم اشاره میکند و دو احتمال درباره آن مطرح میسازد: اول آنکه مراد از «همه چیز» در این آیات
ناظر به تکلیف و
تعبد است؛ دوم آنکه مراد از کتاب،
لوح محفوظ است.
همو در بخش دیگری از کتابش، ضمن بحث از دانشهایی که ابزاری در فهم بهتر
قرآن هستند از هیئت یاد میکند که
فخررازی آن را ابزاری برای فهم آیه۶
سوره ق میداند و آن را ردّ میکند.
آنچه از مجموع این مطالب میتوان دریافت آن است که تفسیر علمی
به معنای امروزی آن، بیشتر از هر جا در تفسیر فخررازی آشکارشده است، توجه او
به علم، فراتر از اطلاعات عمومی و بعضاً عامیانه رفته وبه عمق مسئله ارتباط علم و
قرآن راه یافته و
به برخی چالش های مرتبط با تعارض ظاهری آیات پرداخته است؛ اما در مقام بحث
تئوری به دشواری میتوان
غزالی،
زرکشی و
سیوطی را از طرفداران تفسیر علمی تلقی کرد،
به رغم آنکه همه کسانی که
به بحث از موافقان تفسیر علمی پرداختهاند،
به آنها اشاره کردهاند
هدف غزالی از بحثی که در احیاء مطرح میکند، صرفاً گذشتن از تفسیر ظاهر
قرآن و رها شدن از تفسیر صرف روایی است تا
بستر مناسب را برای فهم عارفانه و صوفیانه از
قرآن بگشاید، چنین است که وی این بحث را در احیاء با عنوان «فهم
القرآن و تفسیره بالرأی من غیرنقل» مطرح کرده است وبه روایات آن، در کنار روایاتی اشاره کرده که برای
قرآن بطن و ظهری ثابت میکنند؛ در نهایت هم بر عدم توقف تفسیر
به ظاهر آیات استدلال کرده است
همو در
جواهرالقرآن نیز که در پی نمایاندن لایه های مختلف معارف
قرآن است
به این دانشها
به اختصار اشاره میکند، زیرا آنها را در طریق
سلوک الی الله مهم نمیشمارد
و در عین حال هم روشن نمیکند که چگونه مبانی و اصل همه این علوم ـ چنانکه ادعا میکند ـ
از
قرآن قابل استخراج است.
سیوطی که خود، تفسیر فخررازی را
به سبب اشتمال بر اقوال علما و فلاسفه و نظایرشان نقد کرده است
قطعاً از طرفداران تفسیر علمی نیست؛
شاطبی دیدگاه روشن تری از این بحث دارد و
مناقشه خود را واقعاً
ناظر بر تفسیر علمی شکل داده است، چنان که همو بر فخررازی و شیوه تفسیر علمیاش خُرده گرفته است،
چنان که آمد، بهره گیری از دانش های روز در
تفسیر قرآن بی سابقه نبود؛ اما تبدیل آن
به یک جریان و رویکرد تفسیری
به قرآن، با آغاز دوره جدید شکوفایی و تجدید
حیات اسلام ـ که با ظهور
سیدجمال الدین اسدآبادی شناخته میشود ـ پدیدار گشت، حرکتی که در این دوره شکل گرفت، نه تنها
به لحاظ گستره، بلکه
به لحاظ عمق و انگیزه نیز کاملاً از گذشته متمایز بود.
در این دوره، جامعه اسلامی که قرنها ارتباط پایدار و تعامل مفید خود را با خارج از مرزهای
جهان اسلام، از دست داده بود،
به صورت های مختلف، در پی نبردهای نظامی، مسافرت های سیاسی، علمی و تفریحی و با حضور بیگانگان در کشورهای اسلامی و سلطه بر آنها، با
غرب و
تمدن و پیشرفت های چشمگیر علمی آن روبه رو شد؛ پیشرفتی که از یک سو در مظاهر مختلف زندگی نمودی گسترده داشت و ثروت، آسایش و کامیابی را
به ارمغان آورد و از سوی دیگر
به پیروزی های مستمر غرب در نبرد با کشورهای اسلامی انجامید و قدرت و برتری سیاسی و نظامی را در پی داشت.
این موفقیت های چندسویه که تا حد زیادی مرهون پیشرفت های علمی بود، موجب شد تا «
علم » راه حل همه مشکلات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نظامی دانسته شود و مصلحان
به فراگیری آن فراخوانند و فرهیختگان عوامل رکود آن را جست و جو کنند و از آنجا که در این جوامع، اسلام نقشی گسترده در شکل گیری حرکتها و نهادهای جامعه داشت، ارتباط علم و دین،
به یکی از مهم ترین دغدغه های متفکران در این دوره تبدیل شد و موافقان و مخالفان
دین بسیار زود هنگام
به بحث از آن پرداختند، سیدجمال الدین که خود طلیعه دار این مرحله جدید است از بیگانه بودن مسلمانان با دانش روز شکوه میکند و منع از علوم را دشمنی با
اسلام میداند،
از این پس آثار بسیاری درباره ارتباط علم و دین
بهطور عام و علم و
قرآن بهطور خاص تدوین شد که
به شکل گیری رویکردی جدید در تفسیر با عنوان «تفسیر علمی» انجامید.
نخستین نگاشتهای که
به صورت جزئی
به بحث از ارتباط
قرآن و علم پرداخته است، کتاب
الاسرار النورانیة القرآنیة فیما یتعلق بالاجرام السماویة والارضیة و الحیوانات و النباتات و الجواهرالمعدنیه نگاشته
محمدبن احمد اسکندرانی در سال ۱۲۷۹ قمری است، اسکندرانی در این مجموعه آیاتی از
قرآن را برگزیده و
به تناسب آیات، مطالب علمی را در همان موضوع آورده است، هدف اسکندرانی از نگاشتن این مجموعه سه جزئی، اثبات صحت ادعای
قرآن در اشتمال بر همه چیز از جمله علوم است
که مورد اشکال پارهای از پزشکان مسیحی بوده که با آنها ملاقات داشته است
او در این کتاب بیش از آنکه در تبیین آیات و توضیح آن ها، از یافته های علمی روز بهره گیرد،
به تناسب موضوع اشاره شده در آیه، مانند ماهی یا ابر یا توالد
به بحث های علمی در این موضوع وارد میشود که دانستن آنها
به فهم بهتر
آیه کمک نمیکند.
،
به تناسب آیه «یَهَبُ لِمَن یَشاء)
به بحث از اسباب عقیم بودن میپردازد یا از انواع طبقه بندی حیوانات بحث میکند
یا
به تناسب آیه «تَأکُلونَ لَحمـًا طَریـًّا)...»
به اقسام جانوران دریایی و ماهیها اشاره میکند
؛ اما او در تفسیر آیه «... المُعصِرت)»
توضیحی علمی درباره مُعْصِرات خواندن ابر نمیدهد
شیوهای که با اسکندرانی آغاز شد، در طول یک قرن و چند دههای که از آن میگذرد، اگرچه با ظهور دغدغه های جدید، توجه
به آن کم تر شده، اما همچنان استمرار داشته،
به تدوین کتابهایی متعدد انجامیده است، این کتابها را با در
نظر گرفتن پارهای از مهم ترین وجوه امتیازشان میتوان بدین شرح طبقه بندی کرد:
عمده کتابهایی را که
به این موضوع پرداختهاند، میتوان دو دسته کرد: کتاب های مستقل و تفاسیر.
کتاب های مستقلی که در این باره تدوین شدهاند، در واقع نوعی
تفسیر موضوعی تلقی میشوند که یک موضوع معین علمی را در سراسر
قرآن بررسی کردهاند، این نگاشتهها که از
جنین شناسی تا
کیهان شناسی را
بهطور اختصاصی یا جمعی، بررسی کردهاند، بسیار فراواناند که از مشهورترین آنها باید موارد زیر را برشمرد:
الفلک والقرآن از
محمد توفیق صدقی،
القرآن و الطب الحدیث از
عبدالعزیز اسماعیل،
سنن الله الکونیة والعوالم الاخری از
محمد الفندی ،
القرآن والعلم الحدیث و دیگر نگاشته های مشابه از
عبدالرزاق نوفل،
العلوم الطبیعة فی القرآن از
یوسف مروه با مقدمهای از
شهید صدر و... که تنها شمار اندکی از نگاشته های بسیار در این موضوعاند.
در
ایران نیز نگاشته های مستقل بسیاری در این موضوع تدوین شدند؛
اولین دانشگاه و آخرین پیامبر از پاک نژاد، دانش عصر فضا و غیر آن از حسین نوری،
گذشته و آینده جهان از
بی آزار شیرازی،
پیام قرآن از
مکارم شیرازی،
زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن از صادقی،
دسته دوم از کتابهایی که
به این موضوع پرداختهاند، تفاسیر
قرآن هستند که ضمن
تفسیر ترتیبی قرآن،
به تناسب برخی آیات
به این موضوعات اشاره کردهاند،
از میان تفاسیر،
الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم طنطاوی، تنها تفسیرکامل و در عین حال بسیار مفصل از
قرآن است که در ۲۶ جلد و بسیار زودهنگام نگاشته شد.
التفسیر الفرید،
محمد عبدالمنعم الجمال نیز اگرچه در مقدمه چنین ادعایی دارد و وعده داده است تا
قرآن را در پرتو دانش جدید عالمان غرب و شرق تفسیر کند؛ اما عملا چنین کاری نکرده است.
از این رو نمیتوان تفسیر او را
به داشتن صبغه علمی از دیگر تفاسیر متمایز ساخت، طنطاوی در تفسیر خود کوشیده است تا بیشترین اطلاعات علمی را حتی با ارائه عکس و جدول و صرفاً
به بهانه آیات
قرآنی در اختیار مسلمانان قرار دهد، در بسیاری از تفاسیر دیگری که در این دوره نگاشته شدند،
به تفاوت از علم در تفسیر استفاده شده است، اگرچه در عموم آنها، مباحث علمی بسیار
به اختصار ارائه شدهاند.
مفسران
تفسیر المنار در تفسیر آیات مختلف
به اجمال و تفصیل
به یافته های علم روز اشاره
و در مواضع متعددی از اعجاز علمی
قرآن یاد میکنند.
برخی تفسیرهای علمی آنها از آیات و روایات، افراطی تلقی شده و مورد انتقاد قرار گرفتهاند،
تفسیر ابن عاشور و ابن
بادیس هم که تا حد زیادی از المنار متأثر بودهاند، کم یا زیاد
به این مباحث پرداختهاند،
علامه طباطبایی در
المیزان در تفسیر آیات متعددی
به توضیحات علمی میپردازند،
ایشان ضمن بحث از اعجاز
قرآن، اعجاز علمی آن را هم یادآور میشوند
و ضمن تفسیر نیز احیاناً از اعجاز علمی آیه یاد میکنند
محمدتقی شریعتی نیز در مقدمه (تفسیر نوین)،
به اعجاز علمی
قرآن اشاره میکند
و در تفسیر نیز بدان میپردازد
مفسران
تفسیر نمونه نیز از یافته های علمی در تفسیر آیات بهره گرفتهاند.
در اینجا باید از
طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد از
عبدالرحمن کواکبی یاد کرد که ضمن آن
به بحث از علم و دین پرداخته،
به تفسیر علمی پارهای آیات مبادرت ورزیده است
افزون بر این نوع نگاشته ها، باید
به کتابهایی مانند
مدخل الی موقف القرآن الکریم من العلم از
عمادالدین خلیلی و
قرآن و علوم طبیعت از گلشنی اشاره کرد که اگرچه موضوعشان «
قرآن و علم» است؛ اما با رویکردی کلامی
به این موضوع پرداخته، ارتباط علم و دین یا علم و
قرآن یا رویکرد
قرآن را
به طبیعت
به لحاظ
نظری بحث کردهاند و چون
بهطور مشخص در تفسیر آیات از یافته های علمی بهره نگرفتهاند، نمی توان در شمار تفاسیر علمی طبقه بندی کرد،
در کنار این همه باید
به موارد دیگری هم اشاره کرد که اگرچه اندک هستند؛ اعتبار آنها را ارزیابی کرده، بر آن است که در این میان تنها
قرآن است که آموزههای آن، هیچ گونه تعارضی با علم نداشته،
اصالت آن را ثابت میکند،
از این کتاب چند ترجمه
به فارسی صورت گرفته، چنان که
به عربی نیز ترجمه شده است.
همان طور که پرداختن
به بحث تفسیر علمی
به تفاسیر محدود نشد، قلمزنی در این موضوع نیز
به عالمان دینی اختصاص نیافت، بسیاری از نگارندگان در این موضوع، در علوم روز متخصص بودهاند؛ از جمله میتوان
به غمراوی،
جمیلی،
اسکندرانی، مروه، بازرگان، پاک نژاد، گلشنی، نورباکی و... اشاره کرد که در علوم شیمی، پزشکی، فنی و مهندسی متخصص بودهاند (این اطلاعات بعضاً در مقدمه کتابها آمده است) شاید بتوان تفسیر علمی را مانند علوم بین رشته ای تلقی کرد که
به دوگونه تخصص، در حوزه تفسیر و در حوزه علم نیاز دارد.
ناآگاهی
به هر یک از این حوزه ها، نتیجهای نااستوار خواهد داشت، بی شک ورود افراد متخصص در علوم
به این حوزه، موجب شده تا اشتباهاتی
نظیر علم دانستن
احضار روح و... کمتر تکرار شود، اگرچه در عین حال، ممکن بوده که این افراد در بخش تفسیری،
به اشتباهاتی درافتند؛ برای نمونه میتوان
به نقدی اشاره کرد که
شهید صدر بر کتاب
یوسف مروه مبنی بر ارائه تفسیر مادی از امور
مجرد وارد آورده که در اصل
به نقص در تفکر دینی او بازمیگردد
این مجموعهها
به لحاظ انگیزه و هدفی که مؤلفان آنها از پرداختن
به تفسیر علمی داشتهاند، بعضاً تفاوت میکند، شاید بتوان این انگیزهها را در قالب عناوین زیر دسته بندی کرد:
انتقال آموزه های علمی
به مسلمانان، انگیزه شکل گیری مشهورترین و مفصل ترین نگاشته در تفسیر علمی، یعنی
تفسیر الجواهر طنطاوی است
طنطاوی که از وضع حقارت بار جهان اسلام
به شدت رنج میبرد
دستیابی دوباره
به مجد و عظمت پیشین را تنها
به کمک علم میسر میدانست
و برای تحقق این هدف، با ارائه مباحث علمی در ضمن تفسیرش میکوشید تا با در آمیختن مباحث علمی
به قرآن که جایگاهی بلند و ارزشمند نزد مسلمانان دارد، تصور نادرست آنان را که این علوم را متعلق
به کفار دانسته، از آن گریزان بودند، از بین ببرد و در عین حال راه میانبری هم در دستیابی
به علم ارائه دهد و در نتیجه مسلمانان را فرامیخواند تا با بهره گیری از تفسیر او و آموختن از آن، علم را بین امت
مسلمان پراکنده سازند
درک شیوه خاصی که
طنطاوی در زیاده گویی و ارائه مطالب علمی بی ربط با آیه پی گرفته، تنها در پرتو شناخت انگیزه او میسر است، اگرچه این نگرش اصلاحی را
بهطور بارز در این تفسیر میتوان دید؛ اما نمیتوان بدان منحصر کرد، برخی کتاب های ساده تر و عمومی تر نیز بعضاً برای اصلاح فرهنگ مردم و رعایت بهداشت فردی و اجتماعی همین هدف را دنبال میکنند.
عموم کتابهایی که در این حوزه نگاشته شدهاند، بر آن بودهاند تا با پرداختن
به مباحث علمی در
قرآن، همسویی آن را با علم و در نتیجه توانمندی آن را ثابت کنند
و با نمایاندن
اعجاز علمی قرآن تصریح کردهاند که
قرآن کریم با گستره دانشی که در برگرفته فراتر از توان
عقل بشری است
در همین راستا نیز بسیاری نام کتاب های خود را اصلاً «اعجاز طبی، علمی،..» گذاردهاند، از
نظر داعیان دینی حتی شخصیتهایی مانند شهید صدر، دعوت دینی در عصر حاضر
به چنین مباحث علمی نیاز دارد
و
شرقاوی آن را نیاز روحی میداند
شبهه تعارض علم و دین، از موضوعات کلامیای است که از
قرون وسطا در جوامع غربی، در نتیجه برخورد آمرانه ارباب
کلیسا با برخی یافته های علمی و گروهی از دانشمندان مطرح شده است، در دوره معاصر، در نتیجه تعامل جوامع اسلامی و غربی، همین شبهه
به جامعه اسلامی نیز راه یافت و برخی شخصیتها و بعضاً محققان غربی، در کنار برخی از مخالفان دین در جوامع اسلامی، با این حربه
به اسلام تاختند، موضع گیری های یک بعدی و افراطی برخی عالمان دینی در برابر علم
به دلیل تعلق آن
به جامعه غیردینی غرب و
به عنوان یکی از مظاهر
کفر و بی ایمانی و همچنین وضع عینی عموم جوامع اسلامی در دور بودن از مرزهای علم و دانش
به تشدید این شبهه کمک کرده است، از این رو بسیاری از اندیشهوران دینی کوشیدهاند تا بدان پاسخ گویند.
گروهی
به بحث های کلی درباره
علم و دین پرداختهاند و
به آیات و بعضاً روایات استناد کردهاند تا ثابت کنند که اسلام نه تنها مخالف علم نیست، بلکه بدان تشویق و ترغیب هم میکند، همچنان که ورودشان
به تفسیر علمی از آیات معین هم، در جهت اثبات همین امر بوده است
دستهای دیگر از کتاب های تفسیر علمی
به موضوعی خاص از علم اختصاص یافتهاند که
به ظاهر با آموزه های دینی در تعارض است، در این نگاشتهها کوشش شده تا
به نوعی این تعارض رفع یا
نظریه علمی نامعتبر معرفی شود یا آیات
قرآنی مطابق با
نظریات علمی تفسیر شوند یا راهی میانه برگزیده شود، از جمله این موارد کتابهایی درباره
تکامل نگاشته مکارم، مصباح، سبحانی، مشکینی و بازرگاناند،
چنان که معرفت در کتاب
شبهات و ردود، بخشی را
به این گونه موضوعات اختصاص داده است.
این دسته از نگاشتهها بعضاً
به لحاظ اعتبار شیوه تفسیری شان،
به افراطی و معتدل تقسیم شدهاند،
ابوحجر مبنای خود را در این داوری، مبتنی بر شیوه تفسیر و در افتادن در تأویل دانسته است
و در ضمن موارد افراطی از تفسیر عبده، طنطاوی،
کواکبی،
عبدالعزیز اسماعیل،
حنفی احمد و
نوفل یاد کرده است
اگرچه او مواردی را از خطاهای تفسیری این افراد میشمارد،
به نظر میرسد، با این موارد اندک، دادن حکم کلی درباره آنها دقیق نباشد، این نگاشتهها را از جهاتی دیگر نیز میتوان طبقه بندی کرد؛
به لحاظ تفصیل و اجمال در ارائه مباحث علمی،
به لحاظ گستره آیات مورد استفاده که آیا تنها
به آیات صریح استناد کرده یا از آیات غیرصریح و داستانها و... هم بهره بردهاند.
به رغم اقبال گستردهای که در قرون اخیر از تفسیر علمی صورت گرفت، این رویکرد تقریباً از همان ابتدا از سوی گروه های مختلف و از منظرهای گوناگون با مخالفت روبه رو شد، شاید بتوان
امین خولی را در شمار اولیناندیشهوران مسلمانی دانست که
به رغم تجددطلبی،
به مخالفت با این گونه تفسیر پرداخت، برخی نواندیشان دینی نیز که بیشتر از
منظر یک متن ادبی در
قرآن نگریستهاند
به پیروی از امین خولی
به نقد این جریان پرداختهاند، چنان که گروهی از عالمان سنتی و بعضاً سَلَفی نیز که رویکرد عقلانی علمی جدید را
به کلی نادرست میدانند، این رویکرد را نقد کردهاند.
از خولی،
رشیدرضا،
مراغی،
عقاد،
شلتوت،
دروزه،
خطیب،
زرقانی،
سیدقطب در کنار
شاطبی ـ از قدما ـ
به عنوان مخالف، و از
عبده،
طنطاوی،
کواکبی،
ابن بادیس، دراز،
غمراوی،
شعراوی،
ابن عاشور،
فرید وجدی، نورسی در کنار
غزالی ،
فخررازی،
سیوطی،
مرسی،
زرکشی به عنوان موافق یاد شده است
در کنار این موارد، برخی اسامی افرادی را
به این صف بندی افزودهاند که قطعاً
به این بحث
نظر نداشتهاند؛ مانند آنکه در شمار موافقان تفسیر علمی از
ابن مسعود،
علامه مجلسی و نیز
ابن سینا،
ملاصدرا و
ملاهادی سبزواری یاد کردهاند،
اینان توجه نداشتهاند که فیلسوفان از افراد یاد شده ازاینرو
به مباحث طبیعی پرداختهاند که در شمار فلسفه قدیم بوده است؛ و در واقع از رویکردی فلسفی برخوردارند؛ افزون بر اینکه این ادعا در مورد برخی دیگر نیز با یک نمونه ثابت نمیشود.
در میان
قرآن پژوهان ایرانی،
به نظر میرسد با اصل تفسیر علمی مخالفت نشده و از عالمی نام برده نشده است، این گونه طبقه بندی
قرآن پژوهان
به عنوان موافق و مخالف از جهاتی درخور تأمل است؛ نخست آنکه برخی از اینان صرفاً از جهتی خاص
به نقد تفسیر علمی پرداختهاند؛ اما با اصل آن مخالفتی نداشتهاند؛ از جمله رشیدرضا و مراغی
سید قطب را نیز باید در کنار همین افراد یاد کرد که گرچه نقدی کلی بر تفسیر علمی وارد میکند؛ اما برخی صورت های آن را میپذیرد،
به همین دلیل برخی تقسیم سه گانهای را ارائه داده و در گروه سوم قائلان
به تفصیل را آوردهاند
دوم آنکه، برخی از کسانی که از موافقان شمرده شدهاند، لزوماً «طرفدار» یا «مدافع» نیستند، بلکه «موافق» اند، زیرا آنها اگرچه تفسیر علمی را جایز شمرده، بعضاً از آن بهره گرفتهاند؛ اما جانبداری یا تشویق و ترغیب چندانی نیز در سخنان آنها یافت نمیشود، در حالی که برخی دیگر مانند
سر سید احمد خان، اگرچه عملاً
به تفسیر علمی نپرداختهاند؛ اما مکرر از آن طرفداری کردهاند.
با توجه
به دقیق نبودن دسته بندی متفکران اسلامی، آنچه را در کلام افراد مختلف
به عنوان اشکال یا حُسن، مطرح شده، بدون آنکه لزوماً گوینده آن را
بهطور کلی موافق یا مخالف بدانیم، میتوان در چند محور طبقه بندی کرد:
۱. از
منظر معرفت شناختی. ۲. با توجه
به هدف
قرآن. ۳. با توجه
به مخاطب. ۴. با توجه
به پیامد؛ ۵.
به لحاظ رعایت قواعد تفسیری.
موافقان و مخالفان تفسیر علمی، آن را از
منظر معرفت شناختی بررسی کردهاند، موافقان
به آیات ۳۸
سوره انعام و ۸۹
سوره نحل، در کنار روایاتی که
قرآن را مشتمل بر علم اولین و آخرین میداند استناد کردهاند، طبق این رویکرد
به لحاظ
معرفت شناسی،
قرآن اصول همه علوم از جمله علوم طبیعی را دربرمیگیرد
برخی این دیدگاه را توسعه داده، مدعی شدهاند که
قرآن نه تنها دربردارنده همه علوم است، بلکه با تأمل در آیات مربوط
به آفرینش و بهره گیری درست از آن میتوان
به کشفیات جدید علمی رسیده، از قافله کنونی علم نیز پیش تر رفت،
البته شاید بتوان این دیدگاه را بدین گونه تعدیل کرد که با دقت در آیات
قرآنی و الهام گیری از آن میتوان
به نظریهپردازی در حوزه های علوم تجربی پرداخت، برخی نویسندگان، این رویکرد را درباره احادیث و در حوزه
روان شناسی مطرح کردهاند که البته شاید با توجه
به جزئی پردازی روایات، در حوزه احادیث عملی تر باشد
چنان که برخی از نویسندگان درحوزه تفسیر علمی، عملاً
به این کار مبادرت ورزیده،
به نظریه پردازی پرداختهاند
و برخی دیگر با ملاک قرار دادن
قرآن، بین
نظریه های علمی، گزینش کردهاند
بسیاری از کسانی که از علم در تفسیر آیات بهره گرفتهاند، لزوماً
به این دو اعتقاد (در برگیری همه علوم و رسیدن
به کشفیات جدید) باور نداشتهاند، مهم ترین اشکالی که
به دلالت آیات مذکور وارد شده، آن است که چون
هدف قرآن هدایت بشر است، همه آنچه که بیان کرده و از ذکرش فروگذار نکرده، چیزهایی است که برای «هدایت» لازم است نه همه علوم
در موضوع دوم نیز بسیاری از موافقان تفسیر علمی هم این دیدگاه را باور نداشتهاند و
به رغم طرفداری جدی از تفسیر علمی، رسیدن
به کشفیات جدید را جز از طریق فراهم آمدن مقدمات علمی آن میسر ندانستهاند
مخالفان تفسیر علمی،
به لحاظ
معرفت شناسی، اما از منظری دیگر، این رویکرد را نقد کردهاند؛ چه حقایق و چه تئوری ها، غیرقطعی و محدود
به تجربه و ابزار و شرایط بشری میخواند و ایجاد هرگونه ارتباط بین این دوسطح مختلف معرفتی را اشتباه میداند،
در عین حال او بهره گیری از علم را در «تعمیق و توسعه» مدلول
آیه جایز و بلکه مطلوب میشمارد؛ اما توضیح نمیدهد که انواع «ارتباط» باطل بین مطالب علمی و
قرآن چیست و چرا این مورد اشکال ندارد، همچنان که مراد او از توسعه و تعمیق نیز کاملاً روشن نبوده، با شیوه تفسیری وی سازگار نیست
گروهی از
قرآن پژوهان با توجه
به هدف
قرآن،
به نقد تفسیر علمی پرداختهاند، ایشان
قرآن را کتاب هدایت دانستهاند که در بحث از آفرینش تنها با این هدف سخن میگوید که مخاطبان خود را متوجه نظم و تدبیر عالم سازد که بر مدبر و صانعی
حکیم دلالت میکند،
با در
نظر گرفتن این هدف
قرآن، صرف توجه کلی
به نظم و تدبیر در عالم کافی است و نیازی
به پرداختن
به جزئیات مطالب نیست و حتی ممکن است پرداختن
به جزئیات، مخاطب را از توجه
به آن اهداف کلی باز دارد
چنان که بر تفسیر علمی از آن رو اشکال کردهاند که با پرداختن
به جزئیات این موضوع،
قرآن را نه کتاب هدایت بلکه کتاب
طب و
هندسه و... قرار داده است
اگرچه مخالفان تفسیر علمی از این
منظر موافقان را نکوهیدهاند، عموم طرفداران نیز بر همین امر تأکید داشتهاند، عبده که در
قرآن به عنوان کتاب دین و هدایت مینگرد، تأکید میکند که هدفش تأمین
سعادت انسان در
دنیا و
آخرت است و
به هر موضوعی غیر آن پرداخته باشد، صرفاً وسیلهای برای تحقق آن اهداف برتر است
مؤلفان کتاب های خاص در تفسیر علمی نیز بر همین حقیقت پای فشردهاند
با این همه برخی از طرفداران تفسیر علمی، عنایت
قرآن را
به علم، فراتر از یک مقدمه برای اثبات صانع و... دانسته و اهتمام
قرآن را
به علم، مشوقی برای پرداختن
به آن معرفی کردهاند،
عبدالرزاق نوفل در عین آنکه
قرآن را کتاب تشریع و معاملات، تأمل و عبادات،
توحید و
ایمان،
بلاغت و ادب میداند، آن را کتاب علم هم میخواند
طنطاوی نیز بر آن است که
قرآن اهتمام ویژهای
به علم دارد و در بیش از ۷۵۰ آیه
به صراحت، تنها درباره جهان طبیعت سخن گفته است.
توجه
به فهم مخاطبان اولیه، از مهم ترین مبانی نقد تفسیر علمی است که در اصل
شاطبی آن را مطرح کرده است، او فهم مخاطبان اولیه را که عالم ترین و آگاه ترین
به قرآن میداند، فهم نهایی از
قرآن تلقی میکند
و نپرداختن ایشان را
به تفسیر علمی، ملاک نادرستی این شیوه تفسیری میداند
در دوره معاصر، امین خولی این دیدگاه را با پردازشی نو، در قالب اصولی برای درک متن
بهطور کلی و درک
قرآن بهطور خاص، ضابطه مند ساخت، از
نظر او
قرآن در ظرف زمانی و مکانی خاص نازل شده است، این ظرف تاریخی در تعیین معنا و مراد آن جایگاهی ممتاز دارد و همان گونه که در فهم معنای واژگان عربی
قرآن باید آن را از ورای ۱۵ قرن تحول و دگرگونی،
به معنای عصر نزول فهمید و تفسیر کرد، باید توجه داشت که
قرآن که در اوج
بلاغت قرار دارد، نه از فراز تاریخ بلکه در خطاب با مردمان عصر نزول نازل شده است و نمیتواند بلیغانه آنها را مخاطب قرار دهد، در حالی که از سخنش هیچ درنمی یابند، اگر آن را فهمیدهاند باید در کلامشان نمود یابد و اگر نفهمیدهاند،
قرآن را چگونه میتوان بلیغ شمرد؟ بر این اساس خولی دو قاعده را برای درک
قرآن، پایه میگذارد:
أ. باید واژگان
قرآنی را در معنای عصر نزول آن
به کار برد. ب. فهم ما از
قرآن باید در سطح فهم مخاطبان اولین (عصر نزول) از آن باشد.
سخن خولی در کلام بسیاری از مخالفان تفسیر علمی، بازتاب مییابد و بعضاً ارزش گذاری های ایمانی نیز بدان افزوده میگردد،
محمدکامل حسین با تکرار همین ادعا، تفسیر علمی را حکایتگر ضعف ایمان قائلان بدان میداند
و برخی
از جمله
عزت دروزه آن را مخالفت با
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تلقی میکنند که مفسر تفسیر علمی در واقع بر آن است که نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
به همه آنچه در
قرآن آمده، آگاه نبوده است
در واقع او بر آن است که باید همه فهم پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از
قرآن گرچه مخاطبان آن دوره آمادگی فهم و پذیرش را نداشته باشند، بیان و
به ما منتقل میشده است که البته تنها
به حذف تفسیر علمی بلکه
به انکار هرگونه تفسیری فراتر از روایات، میانجامد.
این دیدگاه را برخی دیگر نقد کردهاند؛ از
نظر ایشان صرف اینکه مخاطبان نخستین، مفهوم اصلی را دریابند، در تحقق بلاغت
قرآن و لحاظ کردن مخاطب کافی است و آگاهی از بیش از آن لازم نیست
در عین حال که برخی دیگر این ادعا را زیر سؤال بردهاند که بر چه اساس میتوان ادعا کرد که عرب همه مفاهیم
قرآنی را دریافتهاند؛ همچنان که چرا باید از نص
قرآنی که در مقابل فهم معانی مختلف از آن انعطاف دارد،
به اعتبار فهم محدوده بشری یک دوره خاص، دست کشید
موافقان تفسیر علمی نیز در اثبات حقانیت روش تفسیری خود از جهتی دیگر مخاطبان را لحاظ کردهاند.
تفسیر علمی با توجه
به پیامد آن مورد تأیید و تکذیب قرار گرفته است، مخالفان با تأمل در تاریخ پر فراز و نشیب علم و عمر کوتاه تئوریها و یافتهها که با کشفی دیگر زیر سؤال میروند (عمری که با شتاب یافتن کشفیات در عصر انفجار اطلاعات کوتاه و کوتاه تر میگردد) با تفسیر علمی مخالفت ورزیدهاند، چرا که در تفسیر علمی با ایجاد پیوند بین
قرآن و علم، سرنوشت این دو
به نوعی
به هم گره میخورد و با سقوط هر
تئوری، اعتبار
قرآن نیز
به چالش کشیده میشود
این نگرانی
به روشنی با تأمل در سرنوشت تفسیر الجواهر تأیید میشود که در آغاز بسیار با استقبال روبه رو شد ولی پس از مدت کوتاهی از رونق افتاد
در مقابل، موافقان تفسیرعلمی، با توجه
به پیامد آنکه بعضاً
به اثبات «
اعجاز علمی »
قرآن میانجامد از آن دفاع کردهاند.
مهم ترین ثمره تفسیر علمی و نقطه قوت آن را باید اثبات اعجاز علمی برای
قرآن دانست، در تعریف اعجاز علمی، وجه اعجاز و صحت استعمال این تعبیر بین
قرآن پژوهان
نظر واحدی نیست؛
که در این صورت اعجازی است
ناظر به کلیت
قرآن و نه موردی خاص و جزئی در یک آیه
دستهای دیگر فراتر از عدم تصادم، اشاره آن را
به کشفیات علمی جدید، وجه اعجاز آن تلقی کردهاند
برخی دیگر مانند شهید صدر عدم تناقض
قرآن با علوم ثابت را، امتیاز
قرآن تلقی میکند؛ اما از آن با تعبیر اعجاز یاد نمیکند،
از
نظر پارهای از محققان، آنچه اعجاز علمی خوانده شده، در واقع نوعی اعجاز بیانی است که
به نوع
به کاربردن تعابیر و واژگان بازمیگردد که تعابیر
به کار رفته در
قرآن از آنچنان انعطافی در تفسیر و فهم و
اطلاق برخوردار است که هم عرب معاصر نزول، آن را میفهمیدند، هم مسلمانان عصر حاضر آن را با فهم و درک خود از طبیعت همسو و هماهنگ مییابند.
با این همه اگرچه در اعجاز نامیدن این خصوصیت
قرآن اختلاف
نظر وجود دارد
اما عدم تصادم
قرآن با علم، ظاهراً حداقل ویژگی ای است که موافق و مخالف بر آن اتفاق دارند
همان طور که پیش از این آمد، مخالفان تفسیر علمی با استناد
به پیامد تفسیر علمی که درافتادن
قرآن به چالش های
ناظر به علم بود و با لحاظ مخاطبان آنکه
به مخاطبان اولیه محدود شد،
به مخالفت با تفسیر علمی پرداختند، موافقان تفسیر علمی، از هر دو
منظر ولی با تفسیری دیگر، از ضرورت آن دفاع کردند که هر دو استدلال
به «اعجاز علمی»
قرآن بازمی گردد، از یک سو، تفسیر علمی را
به دلیل ثمره مهم آن
ستودند و از سوی دیگر اعجاز علمی را برای
قرآن ضروری تلقی کردند که دعوت خود را متوجه تمامی عالمیان کرده است و از فراز
تاریخ همه انسانها را در همه مکانها و زمانها مخاطب ساخته است، ایشان با توجه
به جاودانگی دعوت
قرآن، مدعی شدهاند که این دعوت جهان شمول و زمان شمول، اعجازی جهان شمول و زمان شمول میطلبد؛ اعجازی که
به فهم عرب محدود نباشد و آن،
اعجاز علمی قرآن است که برای مردمانی که بلاغت
زبان قرآن را درنمی یابند، بهترین و روشن ترین حجت است.
در مقابل این عده، مخالفان تفسیر علمی،
به همین قدر اکتفا کردهاند که حداقل شرط لازم برای جاودانگی پیام
قرآن، نه اعجاز علمی، بلکه عدم تصادم آن با علم است،
این دیدگاه درباره تفسیر علمی در کلام موافقان هم آمده است؛ اما
به هیچ رو
به انکار تفسیر علمی نمیانجامد، زیرا اثبات این عدم تصادم جز با عرضه
قرآن بر علم و تفسیر علمی از آن، میسر نیست.
از مهم ترین نقدهایی که متوجه تفسیر علمی شده است، نقد تفاسیر نادرستی است که بعضاً در این نوع تفسیر از
قرآن، روی داده و موجب شده، مطالبی بر
قرآن تحمیل گردد که آیه از آن بیگانه است، همین امر راه را برای مخالفان گشوده است تا با استناد
به نمونههایی از این گونه تفسیرها، تفسیر علمی را
به کلی نقد کنند
تفسیر «غُثَـاءً اَحوی)»
به زغال سنگ و تفسیر آن
به اینکه در این آیه
به مراحل مختلف
زمین شناسی اشاره شده
یا تفسیر آیه «... اَن تَنفُذوا مِن اَقطارِ السَّمـوت...»،
به دعوت برای رفتن
به فضا از این موارد است
تعمیم روابط حاکم بر یک نظام، بر نظام دیگری یا برعکس، مانند تطبیق پیوندهای شیمیایی بر پیوندهای عاطفی انسانی
و تطبیق فعالیت های بدن با همان تعداد حرفه در
شهر از اشکالات دیگر این گونه تفسیر است که تا حدی
به خطای معرفت شناسانه مفسر بازمی گردد.
علم زدگی در تفسیر
به گونهای که تفسیری مادی از امور غیرمادی داده شود مانند
تفسیر نور در
آیه «اَللّهُ نورُ السَّمـوتِ والاَرضِ»
به نور فیزیکی
یا تفسیر
ملائکه به نیروهای طبیعی
از دیگر نقدهای وارد بر این شیوه تفسیری است
موافقان تفسیر علمی نیز
به این گونه موارد نادرست توجه و آنها را نقد کردهاند،
البته همه مواردی را که تفسیر پژوهان خطا دانستهاند، لزوماً خطا نیستند و این داوری در پارهای موارد مبتنی بر پیش فرض های کلامی مورد اختلاف بین عالمان مسلمان است
و
به درستی متذکر شدهاند که صرف وجود پارهای خطاها از سوی برخی افراد نباید موجب شود تا اصل این رویکرد، نادرست دانسته شود،
اشتباه در هر شیوه تفسیری و از هر مفسری ممکن است روی دهد.
به رغم اختلاف
نظر در تفسیر علمی، دست کم بخشی از آن را عموم مفسران پذیرفتهاند؛ از یک سو عموماً از آن درمواردی که
به فهم بهتر و عمیق تر آیات کمک میکند، بهره بردهاند
و از سوی دیگر مهم ترین ثمره آن، یعنی اعجاز علمی را حداقل در عدم تعارض آموزه های
قرآنی با علوم جدید و اینکه با یافته علمی امروز بهتر و روشن تر از باورهای پیشینیان تفسیر میشوند، پذیرفتهاند
و افرادی مانند سیدقطب که نقدهایی را بر آن وارد ساختهاند، عملاً بدان میپردازند و در موارد گوناگون با افتخار از اعجاز علمی آن سخن میگویند
توجه
به این نکته قوت تفسیر علمی، در کنار درنظر گرفتن معایب و مشکلات آن از جمله اشتباهاتی که بعضاً بدان درغلتیدهاند یا چالشی که در نتیجه تحول یافته های علمی، بدان مبتلا میگردد، موجب شده است تا با بیان قواعدی برای تفسیر علمی بکوشند ضوابطی را تعیین کنند که استواری تفسیر علمی را موجب گردد، در عین آنکه کمترین پیامد منفی و اشتباه را درپی داشته باشد.
به نظر میرسد از
نظر عموم مفسران و
قرآن پژوهان، تفسیر علمی در صورت رعایت برخی قواعد، پذیرفته است،
در شمار این قواعد اتفاق
نظر وجود ندارد و دو، سه،
چهار،
پنج
و حتی ده
مورد را بیان کردهاند،
به نظر میرسد، مهم ترین شروط یاد شده، دو شرط اصلیاند که اولی، رعایت قواعد فهم زبانی است که توجه
به معنای لغت، رعایت ظواهر آیات و توجه
به سیاق است و شرط دوم
ناظر به موضوعات علمی است که معتبر باشد و برخی مواردی که مطرح شدهاند، چندان ضرورت ندارند؛ مانند برخورداری از علم موهبتی الهی و آشنایی با تفاسیر مختلف، در حالی که اشاره کردن
به برخی دیگر، گرچه در هر تفسیری لازم اما یادآوری آن مفید است؛ مانند پرهیز از زیاده روی در بحث علمی و خروج از چارچوب آیه با توجه
به هدف هدایتی
قرآن از آن آیه و نیز جمع آوری همه آیات در یک موضوع و سپس تفسیر آن، در عین حال برخی در مقام تفسیر از احادیث نیز بهره گرفته و کوشیدهاند تا با جزئیاتی که در روایات بیان شده، تفسیری دقیق تر از آیه ارائه دهند
نکته جالب آنکه غنیم شیوه و قواعد تفسیر علمی را در ۲۱ تفسیر شناسایی کرده است و کوشیده مواردی را که وضع کرده عملا رعایت کند،
در اینجا تنها
به دو قاعده اصلی که یکی
ناظر به شیوه تفسیری و دومی
ناظر به نوع مطالب علمی مورد استفاده است، بسنده میشود.
پای بندی
به ظاهر آیات، مراجعه
به معنای لغوی عصر نزول و رعایت قواعد زبانی در فهم کلامی و انصراف از حقیقت
به مجاز، مهم ترین شرطی است که برای اعتبار هر تفسیری از
قرآن، از جمله تفسیر علمی لازم است
عبدالرزاق نوفل که خود از طرفداران تفسیر علمی است شیوه کسانی را که بدون توجه
به سیاق آیات
به تفسیر علمی پرداختهاند، نقد کرده است
برخی از معاصران آوردهاند که اهل علم فراتر از معانی ظاهری، معانی دقیق دیگری را مییابند که از نص صریح یا از اشارات و رموز
قرآن دریافت میشوند
قرآن پژوهان برای حفظ تفسیر علمی از در افتادن
به فراز و فرودهایی که در عرصه علم و تئوری پردازیهای آن صورت میگیرد، لازم دانستهاند که مفسر، تنها با بهره گیری از مسلمات علمی که درباره صحت و استواری آن، یقین کامل وجود دارد،
به تفسیر علمی از آیات بپردازد و از تئوری های غیر قطعی استفاده نشود
نوفل، مطالب علمی را
به دو دسته
نظریات و حقایق قسمت میکند و تنها بهره گیری از نوع دوم را که قطعیت آن ثابت شده مناسب میداند.
عبدالعزیز اسماعیل در مقدمه کتابش
الاسلام والطب الحدیث همین سخن را یادآور میشود
برخی با فرق نهادن بین امور قطعی و ظنی، در انتساب این امور
به قرآن به نوع اسناد توجه کردهاند و اسناد
به امور قطعی را
بهطور قطعی و
به امور ظنی را
بهطور ظنی لازم دانستهاند؛
البته ایشان
بهطور مستقل در مقام بحث از تفسیر علمی نیستند.
در کنار شروط مذکور، پارهای از اندیشهوران، ازاین فراتر رفته و
به قیودی اشاره کردهاند که در مقام تعارض یافته های علمی و آیات
قرآن پدید میآید؛
علامه طباطبایی آیات
قرآن را
به آنچه تحمل معانی متعدد را دارد و آیاتی که
به یک معنای خاص تصریح دارد و مطالب علمی را
به مسلمات و فرضیات قسمت کرده است
در این صورت ۴ شکل برای تعارض پدید میآید که با بررسی نمونهها و موارد میتوان
نظر ایشان را چنین جمع بندی کرد:
در چنین مواردی مانند مسئله ۷
آسمان، باید در داوری توقف کرد؛،
بلکه تبیین آیه را
به آینده و دستیابی
به اطلاعات جدید واگذارد
در چنین مواردی آیه با توجه
به آن قرینه قطعی تأویل میگردد، چنان که علامه طباطبایی خود در مسئله شهاب های آسمانی در رجم شیاطین، در تفسیر پیشینیان
به استناد آیات علمی، تجدید
نظر کردهاند
در چنین مواردی اگر چه آیه تحمل معانی مختلف را دارد، اما از آنجا که فرضیات علمی، غیرقطعیاند، قرینه مناسبی برای تأویل آیه و دست کشیدن از ظهور آن تلقی نمیشوند، علامه طباطبایی در تفسیر آیات
خلقت آدم گرچه آیات را تأویل پذیر میدانند
دیدگاه علم را نیز
به دلیل غیرمسلم بودن، قرینه مناسبی برای تأویل نمیدانند
اگرچه
علامه طباطبایی،
به صراحت رأی خود را در چنین صورتی بیان نمیکند و با مصداقی از آن نیز مواجه نشدیم؛ اما با توجه
به مورد پیشین، در این مورد نیز، فرضیات علمی را برای تأویل آیات مناسب نمیبیند.
فرجام سخن آنکه، اگر چه نتوان ضرورتی برای تفسیر علمی بیان کرد، با این همه نمیتوان در صورت رعایت شروط لازم در تفسیر، از آن نهی کرد، در عین حال که اهمیت و کارکرد آن چنان گسترده و مهم است که عموم مفسران
بهطور محدودی از آن بهره گرفتهاند.
(۱) آیینه پژوهش (مجله)، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
(۲) اتجاهات التجدید فی تفسیر
القرآن الکریم فی مصر، محمد ابراهیم الشریف، قاهرة، دارالتراث، ۱۴۰۲ ق.
(۳) اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، عبدالمجید المحتسب، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۳ ق.
(۴) اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، فهد بن عبدالرحمن الرومی، السطوریة، ۱۴۰۷ ق.
(۵) الاتقان، السیوطی (م ۹۱۱ ق)،
به کوشش سعید المندوب، لبنان، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق.
(۶) احیاء علوم الدین، الغزالی (م ۵۰۵ ق)، بیروت، دار الکتب العربی.
(۷) الاشارات العلمیة فی
القرآن الکریم، غنیم کارم، قاهرة، دارالفکر العربی، ۱۴۱۵ ق.
(۸) اصول التفسیر و قواعده، خالد عبدالرحمن العک، دارالنفائس، ۱۴۰۶ ق.
(۹) الاعجاز الطبی فی
القرآن، محمود دیاب، قاهرة، دارالشعب، ۱۴۰۸ ق.
(۱۰) اعجاز
قرآن از
نظر علوم امروزی، یدالله نیازمند، محمدی، ۱۳۶۳ ش.
(۱۱) الاکلیل فی استنباط التنزیل، السیوطی (م ۹۱۱ ق)،
به کوشش عامربن علی، جدّة، دارالاندلس الخضراء، ۱۴۲۲ ق.
(۱۲) اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، سید رضا پاک نژاد (م ۱۳۶۰ ش)، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۴۹ ش.
(۱۳) باد و باران در
قرآن، مهدی بازرگان،
به کوشش جعفری.
(۱۴) البرهان فی علوم
القرآن، الزرکشی (م ۷۹۴ ق)،
به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۵ ق.
(۱۵) پژوهشی در اعجاز علمی
قرآن، محمد علی رضائی اصفهانی، قم، کتاب مبین، ۱۳۸۱ ش.
(۱۶) التبیان، الطوسی (م ۴۶۰ ق)،
به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۷) تسنیم، جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ش.
(۱۸) التعبیر الفنی فی
القرآن، امین البکری، بیروت، ۱۳۹۳ ق.
(۱۹) التفسیر الحدیث، محمد عزّة دروزة (م ۱۴۰۴ ق)، بیروت، دارالغرب الاسلامی، ۱۴۲۱ ق.
(۲۰) تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م ۱۳۹۳ ق)، تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷ م.
(۲۱) تفسیر علمی
قرآن، ناصر رفیعی محمدی، قم، فرهنگ گستر، ۱۳۷۹ ش.
(۲۲) التفسیر العلمی للآیات الکونیة فی
القرآن، حنفی احمد، مصر، دارالمعارف، ۱۹۶۰ م.
(۲۳) التفسیر العلمی
للقرآن فی المیزان، احمد عمر ابوحجر، بیروت، دارقتیبة، ۱۴۱۱ ق.
(۲۴) التفسیر العلمی المعاصر، سلیمان القرعاوی، ریاض، دارالحضارة، ۱۴۲۴ ق.
(۲۵) التفسیر الفرید
للقرآن المجید، محمد عبدالمنعم الجمال، دارالکتاب الجدید.
(۲۶) تفسیر
القرآن الکریم، محمود الشلتوت، تهران، التقریب بین المذاهب الاسلامیة، ۱۳۷۹ ش.
(۲۷) تفسیر
القرآن الکریم، صدرالمتالهین (م ۱۰۵۰ ق)،
به کوشش خواجوی، قم، بیدار، ۱۳۶۶ ش.
(۲۹) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق.
(۳۰) تفسیر المنار، رشید رضا (م ۱۳۵۴ ق)، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق.
(۳۱) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۳۲) تفسیر نوین، محمد تقی شریعتی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۸ ش.
(۳۳) تفسیر و مفسران، معرفت، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.
(۳۴) التفسیر والمفسرون، محمد حسین الذهبی، قاهرة، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۹۶ ق.
(۳۵) الجواهر، طنطاوی بن جوهری (م ۱۳۵۸ ق)،
به کوشش احمد سعدعلی، بیروت، دارالفکر ۱۳۵۵ ق.
(۳۶) جواهر
القرآن، الغزالی (م ۵۰۵ ق)، بیروت، دارالآفاق الجدیدة، ۱۹۷۸ م.
(۳۷) دائرة المعارف الاسلامیه، ترجمه: احمد شنتاوی و دیگران، بیروت، دارالمعرفة، ۱۹۳۳ م.
(۳۸) دانشنامه جهان اسلام، زیر
نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۸ ش.
(۳۹) درآمدی بر تفسیر علمی
قرآن، محمد علی رضائی اصفهانی، قم، اسوه، ۱۳۷۵ ش.
(۴۰) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م ۵۵۴ ق)،
به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش.
(۴۱) زمین و آسمان و ستارگان از
نظر قرآن، محمد صادقی، تهران، مصطفوی، ۱۳۵۶ ش.
(۴۲) سورة الرحمن و سور قصار، الشوقی ضیف، قاهرة، دارالمعارف.
(۴۳) سید جمال الدین اسد آبادی و تفکر جدید، کریم مجتهدی، تهران، تاریخ ایران، ۱۳۶۳ش.
(۴۴) شبهات و ردود، معرفت، قم، التمهید، ۱۴۲۳ ق.
(۴۵) شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادی آملی، تهران، مرکز فرهنگی رجاء، ۱۳۷۲ ش.
(۴۶) عقلگرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، شادی نفیسی، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۹ ش.
(۴۷) علوم الحدیث (مجله)، تهران، مرکز علوم الحدیث.
(۴۸) العلوم الطبیعیة فی
القرآن، یوسف المروة، بیروت، دار مکتبة الهلال، ۱۳۷۸ ق.
(۴۹) فخرالدین رازی من خلال تفسیره، عبدالعزیز المجذوب، تونس، الدارالعربیة، ۱۴۰۰ ق.
(۵۰) الفکر الدینی فی مواجهة العصر، عفت الشرقاوی، بیروت، دارالعودة، ۱۹۷۹ ق.
(۵۱) فی ظلال
القرآن، سید قطب (م ۱۳۸۶ ق)، القاهرة، دارالشروق، ۱۴۰۰ ق.
(۵۲)
القرآن والعلم الحدیث، عبدالرزاق نوفل، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۴ ق.
(۵۳)
قرآن و علوم طبیعت، مهدی گلشنی، تهران، مطهر، ۱۳۷۵ ش.
(۵۴) کشف الاسرار، میبدی (م ۵۲۰ ق)،
به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ ش.
(۵۵) کشف الاسرار النورانیة القرآنیه، محمدبن احمد الاسکندرانی، قاهرة، الرکابی.
(۵۶) کیف نتعامل مع
القرآن العظیم، یوسف القرضاوی، قاهرة، دارالشروق، ۱۴۲۱ ق.
(۵۷) مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۵۸) مدخل الی موقف
القرآن الکریم من العلم، عماد الدین الخلیل، مطبعة الزهراء، ۱۴۰۵ ق.
(۵۹) مع الطب فی
القرآن، محمد محمود عبد الله، بیروت، مؤسسة الایمان، ۱۴۱۷ ق.
(۶۰) مقایسهای میان تورات، انجیل،
قرآن و علم، موریس بوکای، ترجمه: ذبیح الله دبیر، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ ش.
(۶۱) مناهج تجدید فی النحو والبلاغة، امین الخولی، دارالمعرفة، ۱۹۶۱ م.
(۶۲) الموافقات فی اصول الشریعه، ابراهیم بن موسی الشاطبی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۵ ق.
(۶۳) موضع علم و دین در خلقت انسان، احد فرامرز قراملکی، تهران، مؤسسه فرهنگی آرایه، ۱۳۷۳ ش.
(۶۴) المیزان، الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ششم، برگرفته از مقاله «تفسیر علمی»، شماره۲۶.