تفسر به رای
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
يكي از روشها و گرايشهاي
تفسیر قرآن تفسير به رأي است كه در روايات فراواني به شدّت از آن
نکوهش و تقبيح شده است.
تفسير از واژه «فَسَرَ» به معاني روشن كردن و آشكار ساختن است و تفسير در
اصطلاح مفسران عبارت است از زدودن
ابهام از لفظ مشكل و دشوار، كه در انتقال معناي مورد نظر، نارسا و دچار اشكال است.
«رأي» عبارت است از آن تصوراتي كه مانند محسوسات مورد
رؤیت ذهني باشد و اصطلاحاً به معناي «
اعتقاد حاصل از
اجتهاد و
تفکّر » استعمال ميشود.
و برخي از دانشمندان، رأي در اين مورد را به معناي «هوي و
هوس »
گرفتهاند.
بحث بر سر تفسیر به رأی از آنجا آغاز میشود که اگر مفسری برای فهم
آیه، مستندی از روایات معصومان یا اقوال
صحابه و
تابعین یا رأی
اجماعی مفسران پیشین را در اختیار نداشته باشد، آیا
مجاز است به رأی و اجتهاد خود روی آورد.
دانشمندان از دیرباز نسبت به تفسیر به رأی و در پاسخ به اینکه آیا هر کس میتواند
قرآن را تفسیر کند، دو موضع متعارض اتخاذ کردهاند.
گروهی در این مورد سخت گرفته، تفسیر قرآن را با اجتهاد صرف جایز ندانسته هیچکس، حتی دانشمندترین افراد، را مجاز به تفسیر قرآن نمی دانند، مگر آنکه
قول خود را مستند به روایتی از
پیامبر، صحابه یا تابعین کند.
این گروه برای تأیید نظریه خود علاوه بر استناد به روایات نکوهشکننده تفسیر به رأی دلایل دیگری ذکر کردهاند، از جمله اینکه تفسیر به رأی نسبت دادن چیزی به
خدا بدون
علم است و این امر در قرآن
حرام شمرده شده است.
، دیگر اینکه برخی از صحابه و تابعین از تفسیر پرهیز داشته و در این امر بسیار سخت میگرفتند.
در مقابل، گروهی قرار دارند که تفسیر اجتهادی قرآن را با فرض شروطی برای
مفسر جایز دانستهاند.
اینان نیز در تأیید دیدگاه خود ادلهای آوردهاند، نظیر اینکه آیات متعددی از قرآن، مسلمانان را به تدبر در قرآن تشویق کرده است،
که این خود نشان دهنده جواز دخالت
عقل و اجتهاد در فهم قرآن است.، بعلاوه، اختلاف صحابه در تفسیر آیات قرآن حاکی از به کارگیری عنصر
استنباط از سوی آنان در تفسیر است.
به نظر میرسد منشأ اصلی این اختلاف نظر، روایات نکوهشکننده تفسیر به رأی است که مضمون آنها با الفاظی
مشابه، هم از طریق
شیعه هم از طریق
اهل سنّت، وارد شده است.
، در این میان، دو
روایت مشهورتر است؛ روایت اول از
ابن عباس نقل شده
و
راوی روایت دوم جندب است،
طبق روایت اول هر کس قرآن را با رأی خود تفسیر کند یا در باره مطلبی قرآنی رأی خود را باز گوید نشیمنگاهش آتش (
دوزخ) است.، بنا بر روایت دوم، عمل تفسیر به رأی در قرآن، حتی اگر نتیجهاش درست باشد، کاری خطاست.، اگر چه عدهای در صحتِ اسناد برخی از این روایات
تشکیک کردهاند،
بحث اصلی میان صاحب نظران در باره دلالت این روایات و مراد پیامبر از تفسیر به رأی است.
ابن انباری (متوفی ۳۲۸) معتقد است که منظور از روایتِ نخست فردی است که در باره قرآن چیزی بگوید که میداند حق غیر از آن است.
وی مراد از رأی را در روایت دوم آرای شخصی میداند و بر این اساس کسی که در مورد آیات قرآن نظری بر طبق میل خود بدهد، بدون آنکه آن را از
ائمه پیشین گرفته باشد، حتی اگر به نتیجه درستی برسد، به
خطا رفته است.
ابن عطیه مصداق این روایات را فردی میداند که بدون توجه به آرای دانشمندان قبل از خود و بدون رعایت قوانین علومی نظیر
نحو و اصول، قرآن را
تفسیر کند، از نظر او لغویان، نحویان و فقیهان که با استفاده از قواعد
دانش خود به تفسیر قرآن میپردازند، در زمره مفسران به رأی قرار نمیگیرند.
به نظر
ابوحیّان غرناطی نیز کسی که با
اجتهاد و
تدبر در قرآن و به کارگیری قواعد علمی، قرآن را تفسیر کند، مصداق این احادیث نیست.
به نظر شاطبی
نیز روایات نهی کننده از تفسیر به رأی به تفسیری اشاره دارد که با اصول
زبان عربی و ادله شرعی ناسازگار است.
طبرسی در مقدمه تفسیر خود، پس از بیان این مطلب که تفسیر قرآن جز با نقل صحیح و روایت صریح از معصومان
جایز نیست و اشاره به اینکه جماعتی از تابعین تفسیر به رأی را ناپسند شمردهاند،
با ارائه دلایلی از آیات و روایات، روایت دوم را اینگونه توضیح داده که کسی که قرآن را بر
اعتقاد خود حمل کند و توجهی به شواهد لفظی و ظاهری آن نداشته باشد، در روش تفسیر قرآن اشتباه کرده است.
از نظر
علامه طباطبائی اضافه شدن
قید «رأی»، در هر دو روایت نشان میدهد که مراد، نهی از مطلق اجتهاد نیست بلکه منظور
استقلال مفسر در رأی خود است بدون اینکه به منابع دیگر مراجعه کند، از نظر وی نیز نهی در این روایات متوجه روش است، به این معنا که مفسر در تفسیر
کلام خدا همان روشی را به کار گیرد که در تفسیر کلام افراد بشر استفاده میکند، البته این بدان معنا نیست که کلام خداوند با کلام انسانها در نحوه استعمال الفاظ و بیان جملات و به کار بردن
آرایههای ادبی اختلاف دارد، بلکه اختلاف از جهت مراد و مصداقی است که مفهوم کلام بر آن منطبق میشود.
به عبارت دیگر به دلیل
اسلوب خاص بیانی قرآن و مرتبط بودن آیات مختلف آن با یکدیگر، به کار بردن
قواعد تفسیر برای کشف معنای یک آیه بدون در نظر گرفتن مجموعه آیات دیگر صحیح نیست.
قرطبی پس از بر شمردن آرای مختلف و ارزیابی آنها، برآیند آرای مفسران را در باره تفسیر به رأی منحصر در دو مورد دانسته است: یکی اینکه فرد قرآن را بر طبق میل و اعتقاد خود تفسیر کند، این امر گاهی عالمانه و برای غلبه بر خصم صورت میگیرد، گاهی جاهلانه است به گونهای که مفسر بدون دلیل از یکی از احتمالات مطرح شده در باره آیه جانبداری میکند، گاهی نیز با
هدف خیرخواهانه مانند وعظ و
هدایت مردم انجام میشود.
دوم اینکه
مفسر به صرف آشنایی با زبان عربی و بدون اطلاع از منقولات تفسیری و
غریبالقران و دیگر علوم مورد نیاز در تفسیر، به تفسیر قرآن بپردازد.
از نظر قرطبی،
مفسر مسلّماً باید از روایات و مأثورات در تفسیر خود بهره بگیرد زیرا این امر اولاً موجب جلوگیری از بسیاری خطاهای تفسیری میشود و ثانیاً دایره درک و
استنباط مفسر را گستردهتر میسازد، بر این اساس،
تفسیر به مأثور و
تفسیر اجتهادی ــ که برخی آن را تفسیر به رأی ممدوح یا محمود یا
جایز نامیدهاند
ــ مکمل یکدیگر دانسته شدهاند به طوری که هیچیک از دیگری بی نیاز نیست زیرا از سویی روش کسب برخی از علوم تنها
نقل و
سماع است و از سویی دیگر محدود ماندن به نقل و
سماع باعث نقص در مقدمات مورد نیاز فهم قرآن میگردد.
، در کنار این باید توجه داشت که تفسیر به رأی حتی با رعایت شرایط کامل، در مقام
تعارض با تفسیر مأثور از اعتبار ساقط میشود اما در صورت عدم تعارض، هر یک مؤید دیگری خواهد بود.
(۱) قرآن.
(۲) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.
(۳) محمود بن روح اللّه آلوسی، روح المعانی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
(۴) ابن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، نجف ۱۹۷۲، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش.
(۵) ابن تیمیّه، التفسیرالکبیر، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۶) ابن جزی، کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۷) ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۸) ابن خلدون، تاریخ.
(۹) ابن درید، کتاب جمهره اللغه، چاپ رمزی منیربعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸.
(۱۰) ابن رشیق، العمده فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۱) ابن عاشور (محمدطاهر بن محمد)، تفسیرالتحریر و التنویر، تونس ۱۹۸۴.
(۱۲) ابن عطیه، المحررالوجیز فی تفسیرالکتاب العزیز، ج۱،رباط ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۱۳) ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قم ۱۴۰۴.
(۱۴) ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، چاپ
علی شیری، بیروت.
(۱۵) ابن منظور، لسان العرب.
(۱۶) ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روحالجنان فی تفسیرالقرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ ش.
(۱۷) احمد عمر ابوحجر، التفسیرالعلمی للقران فی المیزان، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۱۸) ابوحیّان غرناطی، تفسیرالبحر المحیط، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۹) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، چاپ افست بیروت،.
(۲۰) عبد العزیز سید اهل، من اشارات العلوم فی القران الکریم، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۲۱) محمدعلی ایازی، «نگاهی به تفاسیر موضوعی معاصر»، کیهان اندیشه، ش ۲۸ بهمن و اسفند ۱۳۶۸.
(۲۲)
علی اکبر بابایی، غلامعلی عزیزی کیا، و مجتبی روحانی راد، روش شناسی تفسیر قرآن، قم ۱۳۷۹ ش.
(۲۳) حسین بن مسعود بغوی، تفسیرالبغوی، المسمی معالمالتنزیل، چاپ خالد عبدالرحمان العک و مروان سوار، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۲۴) عبداللّه بن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، مصر ۱۳۸۸/۱۹۶۸، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۵) محمد بن عیسی ترمذی، الجامعالکبیر، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۹۹۸.
(۲۶) محمد اعلی بن
علی تهانوی، موسوعه کشّاف اصطلاحات الفنون والعلوم، چاپ رفیق العجم و
علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
(۲۷) عبدالرحمان بن محمد ثعالبی، الجواهرالحسان فی تفسیرالقرآن، چاپ ابومحمد غماری ادریسی حسنی، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۲۸)
علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۲۹) هدایت جلیلی، روش شناسی تفاسیر موضوعی قرآن، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۳۰) اسماعیل بن حمادجوهری، الصحاح: تاجاللغه و صحاحالعربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۳۱) حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله کشفالظنون عن اسامیالکتب و الفنون.
(۳۲) محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک
علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۰۶.
(۳۳) محمدباقر حکیم، علوم القرآن، تهران ۱۴۰۳.
(۳۴) عبدعلی بن جمعه حویزی، تفسیرنورالثقلین، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۴۱۲.
(۳۵)
علی بن محمد خازن، لبابالتأویل فی معانی التنزیل، در مجمعالتفاسیر، قاهره ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست استانبول: دارالدعوه، ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۳۶) دائره المعارفالاسلامیه، قاهره: دارالشعب، ۱۹۶۹، ذیل «التفسیر تکمله» (از امین خولی).
(۳۷) محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسّرون، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳۸) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، چاپ محمد سید کیلانی، تهران ۱۳۳۲ ش .
(۳۹) حسین بن محمد راغب اصفهانی، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیرالفاتحه و مطالع البقره، چاپ احمدحسن فرحات، کویت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
(۴۰) محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآنالحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار، تقریرات درس شیخ محمد عبده، ج۱، مصر ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
(۴۱) محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیه ابن الحاجب، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران.
(۴۲) فهد عبدالرحمان رومی، بحوث فی اصولالتفسیر و مناهجه، ریاض ۱۴۱۹.
(۴۳) محمد عبدالعظیم زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، قاهره ۱۹۸۰ .
(۴۴) محمد بن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۴۵) زمخشری، الکشاف.
(۴۶) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۴۷) ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الاحکام، قاهره ۱۳۴۱، چاپ افست قاهره.
(۴۸) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، قم ۱۴۰۳.
(۴۹) جعفر شهیدی، «تفسیر، تفسیر به رأی، تاریخ و حدود استفاده از آن»، در فرخنده پیام: یادگارنامه استاد دکتر غلامحسین یوسفی، مشهد: دانشگاه مشهد، ۱۳۶۰ ش.
(۵۰) صبحی صالح، دراسات فی فقه اللغه، بیروت ۲۰۰۰.
(۵۱) صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، بیروت ۱۹۶۸، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۵۲) محمد بن لطفی صباغ، بحوث فی اصول التفسیر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۵۳) صدیق حسنخان، فتح البیان فی مقاصد القرآن، بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
(۵۴) محمدحسین
علی صغیر، المبادی العامه لتفسیر القرآن الکریم بین النظریه و التطبیق، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۵۵) طباطبائی، المیزان.
(۵۶) طبرسی، مجمع البیان.
(۵۷) طبری، جامع.
(۵۸) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۵۹) طوسی، التبیان.
(۶۰) مساعد بن سلیمان طیار، فصول فی اصول التفسیر، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۶۱) حسن بن عبداللّه عسکری، معجمالفروق اللغویه، الحاوی لکتاب ابی هلال العسکری و جزءاً من کتاب السیدنورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲.
(۶۲) علوم القرآن عندالمفسرین، قم: مرکز الثقافه والمعارف القرآنیه، ۱۳۷۴ـ ۱۳۷۵ ش.
(۶۳) محمد بن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست تهران.
(۶۴) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۶۵) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط، چاپ طاهر احمدزاوی، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
(۶۶) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیر الصافی، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹ .
(۶۷) احمد بن محمد فیّومی، المصباح المنیر، بیروت ۱۹۸۷.
(۶۸) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، جزء ۱، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۲، جزء ۳، بیروت ۱۳۷۶/۱۹۵۷، ج۷، جزء ۱۳، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش.
(۶۹)
علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
(۷۰)
علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴.
(۷۱) محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، چاپ حسین درگاهی، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۰ ش.
(۷۲) محمد بن سلیمان کافیجی، کتاب التیسیر فی قواعد علم التفسیر، چاپ اسماعیل جراحاوغلی، آنکارا ۱۹۷۴.
(۷۳) کلینی، الکافی.
(۷۴) محمد بن محمد ماتریدی، تفسیر الماتریدی المسمی تأویلات اهل السنه، چاپ ابراهیم عوضین و سید عوضین، قاهره ۱۳۹۱/۱۹۷۱.
(۷۵) مجلسی، بحارالانوار.
(۷۶) محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهرالقاموس، چاپ
علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
(۷۷) مصطفی مسلم، مباحث فی التفسیر الموضوعی، دمشق ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
(۷۸) محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب، مشهد ۱۴۱۸ـ۱۴۱۹.
(۷۹) مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، چاپ عبداللّه محمود شحاته، قاهره ۱۹۷۹ـ۱۹۸۹.
(۸۰) مقدمتان فی علوم القرآن، چاپ آرتور جفری و عبداللّه اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۸۱) احمد بن
علی نسائی، کتاب السنن
الکبری، چاپ عبدالغفار سلیمان بن داری و کسروی حسن، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۸۲) یحیی بن حمزه یمنی، کتاب الطراز المتضمن لاسرار البلاغه و علوم حقائق الاعجاز، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر»، شماره۵۰۰۹.