تعریب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَعریب،
عربی کردنِ کلمه غیرعربی و به ساختار
عربی در آوردن آن میباشد.
کلمه عربی شده را
مُعَرَّب خوانند، در مقابلِ معدود کلمات غیرعربی که به صورت اصلی خود وارد
زبان میشوند و به کلمات دَخیل
شهرت دارند.
تعداد قابل توجهی از مفردات غیرعربی که در
زبان عربی به کار رفته است، یکی از این دو نوع میباشد.گاهی
معرّب را دخیل نیز نامیدهاند
.
ابن منظور دخیل را لفظی دانسته که
عربی نیست و وارد کلام
عرب شده است.
احمد مطلوب
دخیل را لفظی خوانده که در دوره اخیر از زبانهای دیگر گرفته شده و به همان شکل خود یا با کمی تغییر
تلفظ میشود.
او بین
معرّب و دخیل تفاوتهایی قائل شده است: یکی آنکه ساختار کلمات
معرّب شبیه اوزان کلمات
عربی است، اما وزن کلمات دخیل ربطی به اوزان
عربی ندارد؛ دوم آنکه استفاده از کلمات
معرّب سابقهای طولانی دارد ولی کاربرد واژههای دخیل به دورههای
متأخر بر میگردد.
عبدالقادر مغربی کلمات مستعمل در زبان
عربی را به
عربی محض و دخیل، و واژههای دخیل را به
معرّب و مولّد و محْدَث یا عامی تقسیم کرده و هریک را براساس دوره استعمال آن تعریف نموده است.
به نوشته او،
معرّب را اهل زبان، قبل از
اسلام وارد کردند، مولّد را مولّدون
قرون اولیه اسلامی ساختهاند و بعد از این دو دوره، شاعران متأخرتر از مولّدون (محدَثون)، از واژههای مُحدَث استفاده کردند
.
در اینکه مولّد لفظی
عربی است یا خیر، اختلاف نظر هست
.عدهای از علما، از جمله سیوطی
وخفاجی
، لغاتی را که
عربها در دورههای متأخر
معرّب ساختهاند، مولّد به شمار آوردهاند و مرتضی زبیدی مولّد را لفظی دانسته که در اصل زبان نبوده است.
بر اساس تعریف مجمع اللغة
العربیه مصر (فرهنگستان زبان
عربی)، مولّد لفظی است که مولّدون، بدون آنکه در
زبان عربی سابقه داشته باشد، به کار بردهاند و بر دو قسم است: قسم اول الفاظی که با ضوابط و معیارهای کلام
عرب تطبیق دارد، مانند اصطلاحات علوم و صنایع، و قسم دوم الفاظی خارج از معیارهای زبان
عربی، شامل واژههای غیرعربی که مردم
عرب قدیم آن را به کار نبردهاند و واژههای
تحریف شده و واژههای بر ساخته میباشند.
المعجم الوسیط
هریک از این اصطلاحات را جداگانه تعریف کرده است: دخیل، واژهای بیگانه است که بدون تغییر، وارد زبان
عربی شده است؛ محدث، لفظی است که در دوره جدید به کار میرود و در زبان عامه شایع است؛ مولَّد، کلمهای است که بعد از دوره
روایت به کار رفته است؛ و
معرّب، لفظی غیرعربی است که مردم
عرب آن را پذیرفته و به شکلهای مختلف تغییر دادهاند.
شوقی امین اطلاق اصطلاح مولّد را بر واژههای
معرّب درست نمیداند و هر آنچه را که از قدیم و جدید مورد استفاده قرار گرفته، چه تغییری در آن صورت گرفته باشد چه نگرفته باشد،
معرّب مینامد
.
سیبویه (متوفی ۱۸۰)، و به تبع او علمایی چون مرزوقی (قرن چهارم)، ابن سیده (متوفی ۴۵۸)، ابن بَرّی (قرن ششم)، ابوحیّان (متوفی ۷۴۵)، سیوطی، خَفاجی (متوفی ۱۰۶۹) و
عبدالقادر بغدادی (متوفی ۱۰۹۳)، هر گونه استعمال لفظ عجمی در زبان
عرب را
تعریب دانستهاند (مانند اِبریسَم)، و علمایی چون فَرّاء (متوفی ۲۰۷)، ابن جِنّی (متوفی ۳۹۲؛ به نقل از استادش
ابوعلی فارسی ، متوفی ۳۷۷)، جوهری (متوفی ۳۹۶)، حریری (متوفی ۵۱۶) و
زمخشری (متوفی ۵۲۸) ساختار (وزن و قالب)
عربی دادن به واژه دخیل را از شروط
تعریب شمردهاند، مانند دِینار بر وزن فِعْلال
از بررسی واژههای
معرّب به نظر میرسد
قانون و قاعدهای برای
تعریب کلمات دخیل در میان مردم
عرب نبوده است و، چنانچه
مشهور است، آنان کلمات بیگانه را هر طور که تلفظ آنها را آسانتر و مناسبتر با زبان خود مییافتند، به کار میبردند («اَعْجَمیٌّ فَالْعَبْ به م'ا شِئتَ»).
علمای لغت بر این نکته نیز تأکید کردهاند که
تعریب سماعی است.
در عین حال، سیبویه
کوشیده است قواعد ابدال کلمات دخیل را که به شکل طبیعی بر زبان مردم جاری بوده است تدوین کند.
اهمّ این قواعد عبارتاند از: تبدیل یک حرف به حرف دیگر، اضافه یا کم کردن یک حرف، تغییر حرکت، اسکان متحرک و حرکت دادن به حرف ساکن
سیبویه،
بر این اساس، واژههای
معرّب را به چهار گروه تقسیم کرده است: ۱) کلماتی که بدون تغییر در حروف، ساختار
عربی دارند، مانند خُرَّم ۲) با تغییر در حروف، ساختار
عربی گرفتهاند، مانند دِرْهَم و دِین'ار ۳) بدون تغییر در حروف و بدون ساختار
عربی مانند قَهْرمان ۴) با تغییر در حروف و بدون ساختار
عربی، مانند آجُرّ و اِبْریسَم.
ابوحیّان (متوفی ۷۴۵) و ابن امّقاسم (متوفی ۷۴۹ یا ۷۵۵) کلمات
معرّب را به سه دسته تقسیم کردهاند: دستهای که
عرب با تغییر در آن، بدان ساختار
عربی میدهد، دستهای که تغییر میکند و اما ساختار
عربی ندارد، و دسته سوم که نه تغییر میکند و نه ساختار
عربی میپذیرد
ابن کمال پاشا
و بغدادی
نیز همان تقسیمبندی سیبویه را آوردهاند.
احمدمحمدشاکر در مقدمة
المعرّب اسمهای بیگانه را به دو دسته تقسیم کرده است: با ساختار
عربی و تغییر در حروف، بدون ساختار
عربی و به شکل اصلی خود.
سیوطی
از جهتی دیگر به موضوع توجه کرده و
معرّب را لفظی دخیل دانسته است که مردم
عرب، آن را به همان معنایی که در اصل وضع شده، به کار بردهاند.
اما ابن کمال پاشا
و خفاجی
استفاده از لفظ غیرعربی را حتی در غیر معنای اصلیش از مقوله
تعریب دانستهاند، مانند کاربرد شَهْر به معنای «ماه» مأخوذ از واژه «شهر» به معنای شهرت و آشکاری.
از نظر علمای لغت و
نحو ، چه آنانکه در تعریف
تعریب ساختار
عربی را لحاظ کردهاند چه آنانکه
قید ساختار را در نظر نگرفتهاند، چون مردم
عرب از کلمه
معرّب استفاده کردهاند و کلمه
معرّب با لغات
عربی آمیخته و همچنین احکام و اصول
عربی بر آن جاری شده،
عربی است
سیبویه
در باب اسمهای عجمی به نمونههایی از اجرای احکام صرفی بر کلمه
معرّب اشاره کرده است، از جمله تعریف و تنکیر (معرفه و نکره)، قبول «ال» (حرف تعریف)، منع صرف (منصرف و غیرمنصرف بودن)، تصغیر و جمع بستن.
وی در جمع بستن، شیوه پیشنهادی استاد خود،
خلیل بن احمد (متوفی ۱۷۵)، را ذکر کرده است.
جوالیقی
فقط به نحوه «ال» گرفتن کلمات
معرّب اشاره کرده و سیوطی
علاوه بر ذکر بعضی از موارد یادشده، بحث ترخیم و تثنیه
معرّب را نیز آورده است.
از دیگر مباحث صرفیِ مطرح در باب کلمات
معرّب، اشتقاق از آنهاست که علما در
جواز آن اتفاق نظر نداشتهاند.
ابن جنّی
و سیوطی
به تعدادی از لغات
عربی اشاره کردهاند که از اسمهای عجمی
مشتق شده (مانند لِجام،
معرّب لِگام) و از آنها در
عربی،
فعل و
اسم ساخته شده است (مثلاً اَلْجَمَ و مُلْجَم).
عدهای نیز با ذکر دلایلی اشتقاق را در این باب رد میکنند
ابوعُبَیدة مَعمر بن مُثَنّی (متوفی ۲۰۹)، ابن فارِس (متوفی ۳۹۵)،
فخرالدین رازی (متوفی ۶۰۶) و دیگران منشأ این اختلاف نظر را وجود الفاظ مشترک در
عربی و فارسی و دیگر زبانها دانستهاند مانند اسحاق که عجمی است ولی در
عربی افعالی از همین ریشه به کار رفته است؛ اَسْحَقَ، یُسْحِقُ
.
ثعالبی
فهرستی از این واژهها را گرد آورده است.
خویشاوندی
زبان عربی با دیگر زبانهای سامی (آرامی، آشوری، سریانی، کلدانی، عبرانی، فینیقی و حبشی) و ورود برخی الفاظ از این زبانها به
زبان فارسی ، قبل از
اسلام ، و حتی معلوم نبودن سابقه و خاستگاه بعضی واژهها، به جهت قدمت زبان
عربی در این بحث حائز اهمیت است، گرچه گاهی از آن
غفلت شده است.
بنا بر قول
شافعی (متوفی ۲۰۴) غالب کلمات
معرّب،
اسم جنس و
اسم خاص (عَلَم) اند، مانند اسمهای ابزارها و خوردنیها و آشامیدنیها و لباسها، از جمله دیباج،
زنجبیل
در بحث
تعریب، از دیرباز این مسئله نزد لغت شناسان و اهل ادب مطرح بوده است که چه نیازی به
تعریب هست.برخی معتقد بودهاند که در زبان
عربی آنچه برای بیان مقصود لازم است وجود دارد.ابن فارس در این باره توضیح داده که به ازای همه مفاهیم و معانی، ریشههایی در زبان
عربی در نظر گرفته شده و فقط کافی است به روش قیاسی، از این ریشهها واژههای نو بسازیم.به تعبیر او زبان امر توقیفی است.
عدهای دیگر،
تعریب را مولود نیاز میدانند و عواملی چون کمبود واژگان و همسایگی و معاشرت مردم
عرب با اقوام یونانی، نبطی، آرامی، عبری، حبشی، هندی و بویژه ایرانی و رومی که تمدنی کهن داشتند و نیز گسترش
قلمرو اسلام ، در امر
تعریب مؤثر بوده است و عامه مردم، بازرگانان، صنعتگران و پس از آن ادبا و شعرا بتدریج و ضرورت، واژههای
معرّب را به کار گرفتهاند
اشعار جاهلی، آیات و
احادیث و اصطلاحات دیوانی نیز مؤید رواج کاربرد واژههای
معرّب است
.گاهی نیز شعرا برای ایجاد هماهنگی و زیبایی
قافیه ، در اشعار خود از لغات عجمی استفاده کردهاند.
در واقع، الفاظ، مقاصد هر ملتی را بیان میکنند و مقاصد، متغیر و پایان ناپذیرند.
بر این اساس، ورود کلمات خارجی به زبان
عربی و اجرای اصول و احکام این زبان درباره آنها یکی از مهمترین و اساسیترین عوامل پیشرفت و حیات زبان
عرب بوده است.
به تعبیر دیگر،
تعریب باعث گسترش زبان شده و استفاده از کلمات
معرّب از قدر و منزلت زبان و همچنین فصاحت و بلاغت آن نکاسته است
.
در دوره جدید، با تأسیس مدارس مسیحی در
لبنان و حمله
ناپلئون به
مصر ، مردم سرزمینهای
عرب زبان با مظاهر تمدن غرب آشنا شدند و اصطلاحات جدید غربی در میانشان رواج یافت.
در پی آن، بحث بر سر معادل سازی برای واژههای خارجی در رشتههای گوناگون علمی یا به کار بردن همان واژهها، با رعایت حروف
عربی و بدون تغییر در ساختار (مثلاً اوتوموبیل، تلغراف، بروجرام، تیاتر) مطرح شد.
در این میان، نظریه سیبویه و اتباع او در تعریف
تعریب بیشتر به کار آمد و گفته شد که با توجه به عدم تأسیس مجمع
اللغه (فرهنگستان) پذیرش واژههای بیگانه بلامانع است، هر چند نباید در این کاربرد زیاده روی شود
.
با اینهمه، عدهای معتقد بودند که عواملی مانند کمی
دانش در
نسل جدید، کوتاهی علما، ضعف مترجمان، شدت انس با
زبان بیگانه و نیز نوعی احساس افتخار در استفاده از لغات غربی در ورود و رواج واژههای بیگانه دخیلاند.
در هر صورت، تأسیس فرهنگستانهای زبان در کشورهای
عربی از جمله فرهنگستان مصر (مجمع اللغة
العربیه)،
عراق و
دمشق (المجمع العلمی
العربی) با این هدف صورت گرفت که این مراکز مسئول وضع مصطلحات باشند تا در چارچوب خاص و بهطور هماهنگ در تمامی کشورهای
عربی اجرا شود
.
فرهنگستان اردن (مجمع اللغة
العربیة الاردنیه) نیز از بدو تأسیس به این اصل پایبند بوده است.
از بدو تأسیس این فرهنگستانها در خصوص
تعریب در غیر اوزان
عربی، بحث و اختلاف بوده و تاکنون مصوبه صریحی در خصوص آن صادر نشده است، بلکه بنا بر مصوبه مجمع اللغة
العربیه قاهره، استعمال لغت عجمی، به ضرورت و استفاده از آن به روش
عرب بلامانع است
.
مراد از «
عرب» در مصوبه این مجمع،
عربِ شهرنشین شبه جزیره
عربستان تا پایان
قرن دوم و
عربِ بادیه نشین همین
منطقه تا اواسط یا اواخر قرن چهارم است.
در مصوبات مجمع اللغة
العربیه قاهره ضوابط کتابت اَعلام بیگانه به حروف
عربی و تغییراتی که در آن داده میشود نیز آمده است
.
با گسترش رشتههای علمی جدید در کشورهای
عربی که معمولاً استادان آنها در کشورهای غربی تحصیل کرده بودند، مناقشاتی جدّی در باب وضع اصطلاحات
عربی در برابر واژههای بیگانه و نیز نگارش آثار علمی به زبان
عربی به جای زبانهای اروپایی صورت گرفت که از آن با عنوان «
تعریب تعلیم» یاد میشود
.
از نمونههای دیگر
تعریب ترجمه اَعلام، خصوصاً اعلام جغرافیایی (مانند: میان رودان = بین النهرین، ده نمک = قریة الملح) بوده است که به گفته محققان گاه موجب انقطاع اطلاعات تاریخی شده است.
ثعالبی
به ذکر نمونههایی از این اعلام پرداخته است.
علاوه بر
تعریب لغت، اقسام دیگری نیز برای
تعریب مطرح است.
(۱) ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم فی
اللغه، قاهره ۱۳۷۷ـ ۱۳۹۳/ ۱۹۵۸ـ۱۹۷۳.
(۲) ابن منظور، لسان
العرب.
(۳) موهوب بن احمد جوالیقی،
المعرّب من الکلام الاعجمیّ علی حروف المعجم، چاپ احمدمحمد شاکر، قاهره ۱۹۴۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۶.
(۴) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، چاپ محمداحمد جادمولی، علی محمد بجاوی، و محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره.
(۵) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة
العرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷.
(۶) مجمع اللغة
العربیه، «افتتاح دورالانعقاد الثانی»، مجله مجمع اللغة
العربیه الملکی، (صفر ۱۳۵۴).
(۷) مجمع اللغة
العربیه، «قرارات المجمع»، (رجب ۱۳۵۳).
(۸) محمدحسن عبدالعزیز،
التعریب فی القدیم و الحدیث، قاهره (۱۴۱۱/۱۹۹۰).
(۹) محمد بن محمدمرتضی زبیدی،
تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ عبدالکریم عزباوی، کویت ۱۳۸۶/ ۱۹۶۷.
(۱۰) محمد بن محمدمرتضی زبیدی،
تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ عبدالستار احمد فراج، کویت ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱، چاپ افست بیروت.
(۱۱) احمد مطلوب، «التنمیة اللغویه»، مجله المجمع العلمی العراقی، (۱۴۱۱/ ۱۹۹۰).
(۱۲) المعجم الوسیط، تألیف ابراهیم انیس و دیگران، (قاهره) : دارالدعوه، ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۱۳) عبدالقادر مغربی، کتاب الاشتقاق
والتعریب، مصر ۱۹۰۸.
(۱۴) ابن جنّی، الخصائص، چاپ محمدعلی نجار، (قاهره ۱۳۷۲ـ۱۳۷۶/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۷)، چاپ افست بیروت.
(۱۵) ابن درید، کتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
(۱۶) ابن فارس، الصاحبی فی فقه اللغة و سنن
العرب فی کلامها، چاپ مصطفی شویمی، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳.
(۱۷) ابن کمال پاشا، رسالة فی تحقیق
تعریب الکلمة الاعجمیه، چاپ محمد سواعی، دمشق ۱۹۹۱.
(۱۸) محمد بن احمد ازهری، تهذیب
اللغه، چاپ محمدعلی نجار، قاهره.
(۱۹) عبدالملک بن محمد ثعالبی، فقه
اللغه و سرّ
العربیه، چاپ سلیمان سلیم بواب، دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۲۰) مصطفی جواد، «مبحث فی سلامة اللغة
العربیه»، مجله المجمع العلمی العراقی، (۱۳۷۱/ ۱۹۵۱).
(۲۱) اسماعیل بن حماد جوهری،
الصحاح:
تاج اللغه و
صحاح العربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۲) قاسم بن علی حریری، درّة الغوّاص فی اوهام الخواص، چاپ هاینریش توربکه، لایپزیگ ۱۸۷۱، چاپ افست بغداد.
(۲۳) محمد رشاد حمزاوی، اعمال مجمع اللغة
العربیه بالقاهره، بیروت ۱۹۸۸.
(۲۴) احمد بن محمد خفاجی، شفاء الغلیل فیما فی کلام
العرب من الدخیل، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، (قاهره) ۱۳۲۵، چاپ افست.
(۲۵) محمد بن احمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۲۶) محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح الرضی علی الکافیه، چاپ یوسف حسن عمر: جامعة قاریونس، ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
(۲۷) زمخشری.
(۲۸) احمدحسن زیات، «الوضع اللغوی و هل للمحدثین حق فیه»، مجله مجمع اللغة
العربیه، (۱۹۵۵).
(۲۹) ابراهیم سامرائی، «فی
التعریب بین ماضیه و حاضره»، مجله المجمع العلمی العراقی، (۱۳۹۸/ ۱۹۷۸).
(۳۰) ابراهیم سامرائی، «نظرات فی ,
المعرب من الکلام الاعجمی،»، الدراسات الادبیه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (ربیع و صیف ۱۹۶۶).
(۳۱) عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۳۲) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، المزهر فی علوم
اللغه و انواعها، چاپ محمداحمد جادمولی، علی محمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره.
(۳۳) فاضل احمد طائی، «
التعریب: الاسالیب و المشاکل و الحلول»، مجله المجمع العلمی العراقی، ج۳۰ (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).
(۳۴) عبدالحامد عبدالقادر، تأثیر زبان فارسی در
عربی، ترجمه فیروز حریرچی، تهران (۱۳۴۷ ش).
(۳۵) عبدالوهاب عزام، «الفارسیة فی کتاب سیبویه»، مجله مجمع اللغة
العربیه، (۱۹۶۱).
(۳۶) عباس عزاوی، «المعربات و المصطلحات»، مجله المجمع العلمی العراقی، (۱۳۸۰/ ۱۹۶۱).
(۳۷) مجله المجمع العلمی
العربی، ش ۵ و ۶ (صفر و ربیع الاول ۱۳۵۴).
(۳۸) مجله مجمع اللغة
العربیه الاردنی، سال ۲، ش ۳ـ۴ (صفر ـ جمادی الاولی ۱۳۹۹).
(۳۹) مجله مجمع اللغة
العربیه الملکی، (صفر ۱۳۵۴).
(۴۰) المجمع العلمی العراقی، «نظام المجمع العلمی العراقی»، مجله المجمع العلمی العراقی، سال ۱، ش ۱ (ذیقعده ۱۳۶۹).
(۴۱) المجمع العلمی
العربی، «الاوضاع الجدیده و الاصطلاحات الفنیه».
(۴۲) مجله المجمع العلمی
العربی، ش ۵ و ۶ (صفر و ربیع الاول ۱۳۵۴).
(۴۳) مجله المجمع العلمی
العربی، «قانون المجمع العلمی
العربی»، ش ۵ و ۶ (۱۳۶۲).
(۴۴) مجمع اللغة
العربیه، «قرارات المجمع»، مجله مجمع اللغة
العربیه الملکی، (رجب ۱۳۵۳ الف).
(۴۵) مجمع اللغة
العربیه، «قرارات المجمع فی هذه الدوره»، مجله مجمع فؤاد الاول للغة
العربیه، (ذیحجّة ۱۳۶۷).
(۴۶) مجمع اللغة
العربیه، «قرارات فی کتابة الاعلام الیونانیه و اللاطینیة بحروف
عربیه»، (شعبان ۱۳۵۶ الف).
(۴۷) مجمع اللغة
العربیه، «قرارات کتابة الاعلام الاعجمیه بحروف
عربیه»، (شعبان ۱۳۵۶ ب).
(۴۸) مجمع اللغة
العربیه، «لائحة لمجمع اللغة
العربیه الملکی»، مجله مجمع اللغة
العربیه الملکی، (رجب ۱۳۵۳ ب).
(۴۹) محمدحسن عبدالعزیز،
التعریب فی القدیم و الحدیث، قاهره (۱۴۱۱/ ۱۹۹۰).
(۵۰) محمد شوقی امین، «جواز
التعریب علی غیر أوزان
العرب»، مجله مجمع اللغة
العربیه، (۱۹۵۹).
(۵۱) محمد محمدی، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، تهران، ۱۳۷۲ ش.
(۵۲) محمد محمدی، «چند نکته درباره دگرگونیهای کلمات فارسی در زبان
عربی»، الدراسات الادبیه، سال ۶، ش ۱و۲ (ربیع و صیف ۱۹۶۴).
(۵۳) محمد محمدی، «درباره جستجوی کلمات فارسی در زبان
عربی»، سال ۸، ش ۱و۲ (ربیع و صیف ۱۹۶۶).
(۵۴) محمد محمدی، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات
عربی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۵۵) عبدالقادر مغربی، کتاب الاشتقاق و
التعریب، مصر ۱۹۰۸.
(۵۶) جمیل ملائکه، «المصطلح العلمی و وحدة الفکر»، مجلة المجمع العلمی العراقی، ش ۳ (۱۴۰۳/ ۱۹۸۳).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تعریب»، شماره۳۶۲۷.