تاجالدین محمود بن حداد اشنهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اشْنُهی،
عارف سده ۶ و ۷ق/۱۲ و ۱۳م است.
اشْنُهی، یا اشنوی، تاجالدین محمود بن حداد (یا خدا داد)
عارف سده ۶ و ۷قمری است.
نسبت او در مآخذ به صورتهای شنهی، شنوی و اشنوئی
و جز آنها
آمده است.
برخی نیز ابشیهی آوردهاند
که بیگمان
تصحیف اشنهی است.
فرزند او صدرالدین محمد در اشعار خود «شنوئی» و «اشنهی»
تخلص میکرده است.
تاریخ ولادت، وفات و جزئیات زندگی اشنهی روشن نیست، اما از مجموع آگاهیهای پراکنده چنین بر میآید که وی از مریدان شمسالدین محمد بن عبدالملک دیلمی بوده است؛ با برخی قراین موجود تاریخ وفات وی را میتوان پس از ۵۸۹ق دانست.
حکایتی نیز آوردهاند که از مضمون آن چنین برمیآید که اندکی پس از
روزبهان بقلی (د ۶۰۶ق/ ۱۲۰۹م)، اشنهی خود پیری
مرشد و راهبر بهشمار میرفته است.
حمدالله مستوفی نیز نام او را جزو مشایخ عهد
مغول آورده است.
از اینرو میتوان تولد او را در اواسط نیمه دوم سده ۶ق/۱۲م انگاشت.
نسبت وی نشان میدهد که زادگاه او به احتمال بسیار، «اُشنُه»، قصبهای در
آذربایجان ، نزدیک
ارومیه
بوده است، یا آنکه اجداد او در آن منطقه میزیستهاند.
عبداللطیف فرزند روزبهان ثانی در روح الجنان
روایتی در باب کرامات شیخ روزبهان بقلی نقل کرده که بنابر آن، اشنهی در «قصبه اشنوه» اقامت داشته، و در آنجا
صاحب خانقاهی بوده است.
اشنهی مریدانی نیز داشت و از آن میان یکی
ابوالمعالی سیفالدین باخرزی (د ۶۴۶ق) از مشایخ سده ۶ و ۷ق بود که در هرات از دست اشنهی
خرقه گرفت،
دیگری خواجه امامالدین داوود بن محمد بن روزبهان فرید (د ۶۷۱ق) بود که به
نجمالدین کبری ارادت داشت و در عین حال از اشنهی
اجازه دعوت و
ذکر و
ارشاد یافته بود
شیخ
محمد گهرزنی ، از مشایخ سده ۷ق نیز از مریدان اشنهی بوده است.
اشنهی از مشایخ بزرگ اوایل سده ۷ و هم روزگار جوانترِ
روزبهان بقلی محسوب میشده است و با توجه به آنچه درباره مریدان او گفته شد، وی احتمالاً در نیمه اول سده ۷ق در هرات وفات یافته است.
آرامگاه وی نیز در همان شهر در مقبره سلطان مجدالدین قرار دارد.
از دیدگاه اشنهی مکان ۳ قسم است:
۱. مکان جسمانیات؛
۲. مکان
روحانیات، که هر کدام اقسامی دارد؛
۳. مکانالله تعالی.
او وجود
خداوند را در مکانهای جسمانی و روحانی محال میداند و مکانی را برای او اثبات میکند که لایق ذات مقدسش باشد و این مکانی است فوق همه مکانها.
به گفته اشنهی «همه آن مکان قرب در قرب است»، هیچ بعدی ندارد - نه
طول ، نه
عرض و نه
عمق - و همه نامتناهیها نقطهای از آن مکانند.
به اعتقاد اشنهی زمان نیز ۳ گونه است:
۱. زمان جسمانیات؛
۲. زمان
روحانیات؛
۳. زمان حق تعالی.
زمان جسمانیات خود دو مرتبه دارد:
الف - زمان جسمانیات
کثیف که از حرکت افلاک ایجاد میشود و
روز و
ماه و
سال نتیجه آن است.
ب - زمان جسمانیات لطیف که زمانهای طولانیِ جسمانیات کثیف در آن کوتاه خواهد بود.
زمان
روحانیات نیز انواع گوناگون دارد. اما آنچه از این نوع در نظر اشنهی اهمیت دارد، زمان
ملائکه است که نسبت به زمانهای دیگر کوتاه است
و سرانجام زمان حق تعالی است که گذشته و آینده را در آن راه نیست و به
ازل و
ابد محیط است.
این زمان یکی است و انواع ندارد.
اشنهی سپس با اشاره به
معراج پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم-، اعتقاد م
عتزله در باب معراج را که میگویند در
خواب بوده نه در بیداری، و با دیده سِرّ بوده نه به دیده سَر، رد میکند.
بسیاری از عارفان سدههای ۷ و ۸ق از آراء اشنهی درباره مکان و زمان بهره جسته، و تحت تأثیر آن بودهاند.
از مشهورترین و مهمترین ایشان میتوان
عبدالعزیز بن محمد نسفی (د ۶۶۱ق)، شیخ
محبوب الهی (د ۷۲۵ق) و خواجه
احمد بن محمد پارسای حافظی بخاری (د ۸۲۲ق) را یاد کرد.
از اشنهی ۳ رساله عرفانی و نیز اشعاری برجای مانده است:
رسالة غایة الامکان فی درایة المکان یا غایة الامکان فی معرفة الزمان و المکان، که در کهنترین نسخه موجود، عنوان آن به صورت نخست آمده، و کلمه «الزمان» بعدها به آن افزوده شده است.
این رساله چنانکه از عنوان آن پیداست، به بحث در حقیقت زمان و مکان میپردازد.
تألیف این رساله به کسان دیگری نیز نسبت داده شده است.
این اثر در یک مجموعه نسخه خطی متعلق به سده ۹ق در کنار تمهیدات
عین القضات آمده، و به همین سبب آن را به عینالقضات نسبت دادهاند.
در برخی نسخههای این رساله، نام مؤلف شیخ
محمود شبستری آمده است
و همچنین وقتی که متن غایه الامکان در تهران، نخستینبار در ۱۳۱۱ش همراه رسائل
شاه نعمتالله ولی به چاپ رسید، ناشر کتاب،
عبدالحسین ذوالریاستین آن را به خواجه
محمود بن محمد دهدار عیانی اشنوی منسوب کرد
به نظر میرسد که نسبت اشنوی در اینجا موجب خلط و اشتباه شده است.
در ۱۴۰۱ق، نذر صابری این رساله را با مقدمهای به
زبان اردو ، به نام تاجالدین اشنوی در
پاکستان چاپ کرد و بار دیگر در ۱۴۰۳ق، لطیفالله، همین رساله را با ترجمه اردوی آن، به نام عینالقضات به چاپ رساند.
واپسین چاپ این رساله از آنِ نجیب مایل هروی است که آن را ضمن مجموعه آثار فارسی تاجالدین اشنوی تصحیح و منتشر کرده است.
رساله غایة الامکان، یک مقدمه و ۴ فصل دارد.
اشنهی در مقدمه این رساله خاطر نشان کرده است که آن را برای ردّ اتهامات کسانی که او را از
اصحاب تشبیه شمرده، و
کافرش خواندهاند، نوشته است.
فصل نخست به
توحید و مراتب آن اختصاص دارد و روش
فلاسفه و
معتزله در
علم توحید در آن رد شده است.
در فصل دوم، مؤلف درباره مکان
خداوند سخن گفته، و وجود آن را براساس ادله نقلی و شرعی اثبات نموده است.
او در فصل سوم به بحث در انواع مکان پرداخته، و فصل چهارم را به بیان انواع زمان و تبیین زمان خداوند اختصاص داده است.
«پاسخ به چند پرسش»، رسالهای است در پاسخ به سؤالاتی که یاران اشنهی در راه میان
مکه و
مدینه از او کرده بودند.
وی نیز پاسخ ایشان را به صورت رسالهای به عربی نوشته که چندی بعد توسط
ابومنصور اصفهانی ،
عارف سده ۷ق، مترجم
عوارف المعارف ، به فارسی برگردانده شده است.
موضوع این رساله،
نفس ،
دل و سِرّ و پیوند میان آنهاست.
اشنهی نفس انسان را
ذات و حقیقت وجودی او دانسته که
غایت آفرینش عالم و آدم است و هموست که
خلیفه خداوند در میان
مخلوق است.
اشنهی در این رساله حالاتی را که سبب میشود تا
نفس به صورت
امّاره ،
لوّامه و
مطمئنه درآید، برشمرده است
و سپس به دل پرداخته، و آن را لطیفهای غیبی دانسته که جایگاه
محبت الهی نیز همانجاست.
اما سِرّ، لطیفترین لطیفه
انسان است که خاصیتش
فنا شدن در
انوار جلال الهی است.
رساله تحقیق الروح چنانکه از عنوان آن برمیآید درباره حقیقت
روح است، ولی نویسنده در آن به مسائل دیگری از قبیل
خلق قرآن و موضوع
وحدت و
کثرت نیز پرداخته، و از انواع
سلوک در طریق عرفان سخن گفته است.
تنها نسخه این رساله به کوشش نجیب مایل هروی در مجله معارف (تهران، ۱۳۶۹، شم ۲) به طبع رسیده است.
از اشنهی اشعاری نیز برجای مانده که بیتهایی از آنها در متون بازمانده از سده ۷ق به
چشم میخورد.
بیشترین بخش از اشعار موجودِ اشنهی در ترجمه
فارسی
عوارف المعارف آمده است.
بجز چند
بیت پراکنده، بقیه این اشعار که به بیش از ۲۰۰ بیت میرسد، غزلیاتی است با محتوای عرفانی و شامل مواعظ و حکم.
در سراسر اشعار او تعبیرات و استعارات عارفانه و عاشقانه دیده میشود که البته خالی از تکرار مضمون نیست.
این اشعار نیز ضمن مجموعه آثار فارسی او به چاپ رسیده است.
صدرالدین محمد اشنهی عارف و واعظ مشهور سده ۷ق و فرزند تاجالدین محمود اشنهی است که ظاهراً در اواخر سده ۶ق زاده شده، و در
هرات و
شیراز زیسته است.
او را مردی دوستدار
حکمت و جامع
علوم معقول و
منقول شمردهاند
و ظاهراً به همین سبب، در زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی (حک ۶۲۳ - ۶۵۸ق) که گویا با حکمت و فلسفه میانهای نداشت، از شیراز رانده شد و در
عراق سکنی گزید.
خود وی در شعری به این مهاجرت اجباری اشاره کرده، و از اتابک و بارگاهش به تلخی یاد نموده است
گفتهاند که
شهابالدین عمر سهروردی (د ۶۳۲ق) را که در اواخر عمر نابینا شده بود، به مجلس وعظ صدرالدین بردند، و او سخنان اشنهی را مورد تحسین قرار داد.
تاریخ و محل وفات وی نیز دانسته نیست، ولی از آنجا که
ابومنصور اصفهانی
عوارف را در ۶۶۰ق ترجمه کرده، و در آن نام صدرالدین را همراه عباراتی چون «رحمة الله علیه» یاد کرده، پیداست که وی پیش از ۶۶۰ق درگذشته است.
صدرالدین اشنهی از شیفتگان ر
وزبهان بقلی شیرازی (د ۶۰۶ق) بوده، و سخنانی از او در بزرگداشت روزبهان نقل شده است.
مجموعهای از نوشتهها و تقریرات عرفانی صدرالدین با عنوان
تحفه اهل الوصول فی علم الفصول که پس از وفات وی ظاهراً توسط
ابومنصور اصفهانی گردآوری شده، بهدست آمده است و اکنون نسخهای از آن در
تهران موجود است.
اشعاری نیز از وی برجای مانده که در ترجمه
عوارف المعارف نقل شده است.
(۱) آقابزرگ، الذریعة.
(۲) احمد زرکوب، شیرازنامه، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۱۰ش.
(۳) عبدالرحمان اسفراینی، کاشف الاسرار، به کوشش هرمان لندلت، پاریس، ۱۹۸۶م.
(۴) محمود اشنهی، «پاسخ به چند پرسش»، «غایة الامکان فی درایة المکان»، مجموعه آثار فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۵) قاسم انصاری، «تاجالدین اشنهی و ترجمه نوشتهای از او»، آینده، تهران&zwnjtitr;، ۱۳۶۲ش، س ۹، شم ۱۰.
(۶) عبدالرحمان جامی، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۷) جنید شیرازی، شد الازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش.
(۸) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۹) محمدتقی دانشپژوه، تعلیقات بر روزبهان نامه، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۱۰) محمدتقی دانشپژوه و علی نقی منزوی، فهرست کتابخانة سپهسالار، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۱) عبدالکریم سمعانی، الانساب، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباددکن، ۱۳۸۲ق، ص۱۹۶۲م.
(۱۲) عمر سهروردی، عوارف المعارف، ترجمة ابومنصور اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۳) شرفالدین ابراهیم، «تحفة العرفان»، ضمیمه روزبهان نامه، به کوشش محمدتقى دانشپژوه، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۱۴) جمال خلیل شروانی، نزهة المجالس، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۵) محمود عابدی، تعلیقات بر نفحات الانس.
(۱۶) عبداللطیف بن روزبهان ثانی، «روح الجنان فی سیرة الشیخ روزبهان»، ضمیمة روزبهاننامه، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۱۷) رحیم فرمنش، مقدمه بر احوال و آثار عینالقضاة، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۱۸) فصیح خوافی، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۰ش.
(۱۹) کربن، هنری و محمدمعین، مقدمه بر عبهر العاشقین روزبهان بقلی، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۲۰) نجیبمایل هروی، مقدمه بر مجموعة آثار فارسی.
(۲۱) خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۲۲) صمد موحد، مقدمه بر مجموعة آثار شیخمحمود شبستری، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۲۳) عارف نوشاهی، «کتابون پر نقد و نظر»، دانش، اسلامآباد، ۱۳۶۴ش، س ۱، شم ۱.
(۲۴) عبدالله واعظ، مقصد الاقبال سلطانیه، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۲۵) تاریخ وصاف، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، بمبئی، ۱۲۶۹ق.
(۲۶) تاریخ وصاف، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۲۷) یاقوت، بلدان.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اشنهی»، ج۹، ص۳۵۸۱.