بهشتیان و جهنمیان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این مقاله در مورد آیاتی که به مذاکرات بین
بهشتیان و جهنمیان و دیواری که بینشان حائل میشود بحث و بررسی میشود.
فی جنت النعیم• فاقبل بعضهم علی بعض یتساءلون• قال قائل منهم انی کان لی قرین• یقول اءنک لمن المصدقین• اءذا متنا وکنا ترابا وعظـما اءنا لمدینون• قال هل انتم مطلعون• فاطلع فرءاه فی سواء الجحیم.
«در باغهای پرنعمت
بهشت. (در حالی که آنها غرق گفتگو هستند) و بعضی رو به بعضی دیگر کرده سؤال میکنند... یکی از آنها میگوید: من همنشینی داشتم. که پیوسته میگفت: آیا (به راستی) تو این سخن را باور کرده ای؟... که وقتی ما مردیم و
خاک و
استخوان شدیم (بار دیگر) زنده میشویم، و
جزا داده خواهیم شد؟! (سپس) میگوید: آیا شما میتوانید از او خبری بگیرید؟ اینجاست که به جستجو بر میخیزد و نگاهی میکند ناگهان او را در وسط
جهنم میبیند!».
ونادی
اصحـب الجنة
اصحـب النار ان قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما وعد ربکم حقا قالوا نعم...
«و
بهشتیان به دوزخیان صدا میزنند که ما آنچه را پروردگارمان به ما
وعده داده بود همه را
حق یافتیم، آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟! در این هنگام ندا دهندهای در میان آنها
ندا میدهد که
لعنت خدا بر ستمگران باد!».
تعبیر به (نادی) که معمولا برای فاصله دور است، روشنگر بعد مسافت مقامی یا مکانی میان این دو گروه است. در اینجا ممکن است سؤال شود گفتگوهای این دو گروه چه فایدهای دارد، با اینکه خودشان پاسخ آن را میدانند؟ ولی جواب آن معلوم است، زیرا سؤال همیشه برای افزایش معلومات نیست، بلکه گاهی جنبه
ملامت و سرزنش و
توبیخ دارد، و در اینجا چنین است، در واقع این خود یکی از کیفرهای گنهکاران و ستم پیشگانی است که وقتی دنیا به کامشان بود، با ملامتها و سرزنشها،
روح افراد با ایمان را میآزردند، در آنجا باید
کیفر آن را به عنوان نتیجه عمل ببینند.
فی جنت النعیم• قال قائل منهم انی کان لی قرین• فاطلع فرءاه فی سواء الجحیم.
«در باغهای پرنعمت
بهشت. یکی از آنها میگوید: من همنشینی داشتم. اینجاست که به جستجو بر میخیزد و نگاهی میکند ناگهان او را در وسط
جهنم میبیند!».
ناگهان یکی از آنها خاطراتی در نظرش مجسم میشود رو به سوی دیگران کرده و میگوید: من دوست و همنشینی در
دنیا داشتم! (قال قائل منهم انی کان لی قرین). مع الاسف او به
انحراف کشیده شده و در خط منکران
رستاخیز قرار گرفت، او پیوسته به من میگفت: آیا به راستی تو این سخن را باور کردهای و
تصدیق میکنی؟! (یقول ءانک لمن المصدقین).
که وقتی ما مردیم و خاک و استخوان شدیم (بار دیگر) زنده میشویم و به پای حساب و کتاب میآئیم و در برابر اعمالمان مجازات و
کیفر خواهیم شد من که این سخنان را باور ندارم! (ءاذا متنا و کنا ترابا و عظاما ءانا لمدینون).
ای دوستان! کاش میدانستم الان او کجاست؟ و در چه شرائطی است؟، آه جای او در میان ما خالی است!
سپس میافزاید: ای دوستان! آیا شما میتوانید نظری بیفکنید و از او خبری بگیرید؟ (قال هل انتم مطلعون). اینجا است که او نیز به جستجو برمیخیزد و نگاهی به سوی
دوزخ میافکند ناگهان دوست خود را در وسط جهنم میبیند! (فاطلع فرآه فی سواء الجحیم).
بل کذبوا بالساعة واعتدنا لمن کذب بالساعة سعیرا• قل اذلک خیرام جنة الخلد التی وعد المتقون کانت لهم جزاء و مصیرا.
«(اینها همه بهانه است) بلکه آنها
قیامت را تکذیب کردهاند و ما برای کسی که قیامت را
انکار کند آتش سوزانی مهیا کردهایم. بگو آیا این بهتر است یا
بهشت جاویدانی که به پرهیزگاران وعده داده شده؟
بهشتی که پاداش اعمال آنها و قرارگاهشان است».
این سؤال و داوری طلبیدن نه به خاطر آن است که کسی
تردید در این امر داشته باشد، و نه اینکه آن عذابهای دردناک وحشتناک قابل موازنه و مقایسه با این نعمتهای بینظیر باشد، بلکه این گونه سؤ الها و داوری طلبیدنها برای بیدار ساختن وجدانهای خفته است که آنها را در برابر یک امر بدیهی و بر سر دو راهی قرار دهند.
اگر در پاسخ بگویند آن نعمتها بهتر است و برتر است (که حتما باید بگویند) خود را محکوم کردهاند که اعمالشان بر ضد آن است، و اگر بگویند آن
عذاب بر این نعمت برتری دارد سند بیعقلی خود را امضاء نمودهاند، و این درست به آن میماند که ما به جوان گریزپائی که مدرسه و دانشگاه را ترک گفته، هشدار میدهیم و میگوئیم ببین آنها که از
علم و دانش فرار کردند و در آغوش
فساد افتادند جایشان زندان است آیا
زندان بهتر است یا رسیدن به مقامات عالی؟!
الا عباد الله المخلصین• فی جنت النعیم.
«جز بندگان مخلص پروردگار (که از همه این مجازاتها برکنارند). در باغهای پرنعمت
بهشت».
واژه عباد الله به تنهائی برای بیان ارتباط این گروه به خداوند کافی است، ولی هنگامی که مخلصین در کنار آن قرار میگیرد عمق و جان دیگری به آن میبخشد، آن هم مخلص بصورت صیغه اسم مفعول کسی که خدا او را خالص کرده است، خالص از هر گونه شرک و ریا، و از هر گونه وسوسههای شیطانی و شوائب هوای نفس.
آری تنها این گروهند که به اعمالشان جزا داده نمیشوند، بلکه خدا با فضل و کرم با آنها رفتار میکند و بیحساب پاداش میگیرند.
ان هـذا لهو الفوز العظیم• اذلک خیر نزلاام شجرة الزقوم• ثم ان مرجعهم لالی الجحیم.
«راستی این پیروزی بزرگی است. آیا این (نعمتهای جاویدان
بهشت) بهتر است یا
درخت (نفرت انگیز) زقوم؟! سپس بازگشت آنها به سوی
جهنم است».
هـذا ذکر وان للمتقین لحسن مـاب• جنت عدن مفتحة لهم الابوب• هـذا وان للطغین لشر مـاب• جهنم یصلونها فبئس المهاد.
«این یک یادآوری است، و برای پرهیزگاران بازگشت نیکوئی است. باغهای جاویدان
بهشتی که درهایش به روی آنان گشوده است. این (پاداش پرهیزگاران است) و برای طغیانگران بدترین محل بازگشت است.
دوزخ است که در آن وارد میشوند و چه بستر بدی است؟!».
ان الذین یلحدون فی ءایـتنا لایخفون علینا افمن یلقی فی النار خیرام من یاتی ءامنا یوم القیـمة اعملوا ما شئتم انه بما تعملون بصیر.
«کسانی که آیات ما را
تحریف میکنند بر ما پوشیده نخواهند بود! آیا کسی که در
آتش افکنده میشود بهتر است یا کسی که در نهایت امن و
امان در
قیامت به عرصه محشر میآید، هر چه میخواهید انجام دهید، او به آنچه انجام میدهید بیناست!».
لایستوی
اصحـب النار
واصحـب الجنة
اصحـب الجنة هم الفائزون.
«هرگز
اصحاب دوزخ و
اصحاب بهشت یکسان نیستند،
اصحاب بهشت رستگار و پیروزند».
الا عباد الله المخلصین• فی جنت النعیم• فاقبل بعضهم علی بعض یتساءلون• قال قائل منهم انی کان لی قرین• یقول اءنک لمن المصدقین• اءذا متنا وکنا ترابا وعظـما اءنا لمدینون• قال هل انتم مطلعون• فاطلع فرءاه فی سواء الجحیم• قال تالله ان کدت لتردین.
کلمه (ان) در اینجا مخفف کلمه (ان: به درستی) که میباشد. و کلمه (تردین) از ماده (ارداء) است که به معنای ساقط شدن از مکانی بلند، چون قله کوه میباشد، و این عبارت
کنایه از
هلاکت است. و معنای جمله این است که: به
خدا،
سوگند میخورم که نزدیک بود تو مرا هم مثل خودت هلاک کنی و بدینجا ساقط سازی که خودت سقوط کردی.
ونادی
اصحـب الجنة
اصحـب النار ان قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما وعد ربکم حقا قالوا نعم... • واذا صرفت ابصـرهم تلقآء
اصحـب النار قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظـلمین• ونادی
اصحـب النار
اصحـب الجنة ان افیضوا علینا من المآء او مما رزقکم الله قالوا ان الله حرمهما علی الکـفرین.
«...و هنگامی که چشمشان به دوزخیان میافتد میگویند: پروردگارا ما را با جمعیت ستمگران قرار مده! و دوزخیان،
بهشتیان را صدا میزنند که (
محبت کنید) و مقداری
آب یا از آنچه
خدا به شما روزی داده به ما ببخشید، آنها (در پاسخ) میگویند خداوند اینها را بر
کافران تحریم کرده است».
فاقبل بعضهم علی بعض یتساءلون• قال قائل منهم انی کان لی قرین• قال هل انتم مطلعون• فاطلع فرءاه فی سواء الجحیم.
بعضی از مفسرین گفتهاند: (مراد از (قرین) همزادی از شیطانها است و لیکن این حرف صحیح نیست؛ زیرا
قرآن کریم داشتن قرین از شیطانها را تنها برای کسانی قائل است که از
ذکر خدا و یاد او غافلند، و اما مخلصین از داشتن چنین قرینهایی، در
عصمت الهی قرار دارند، و نیز خدای تعالی ایشان را از اینکه تحت تاثیر شیطانها قرار گیرند حفظ کرده، همان طور که از ابلیس در
آیه (فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین)
حکایت کرده که گفت بندگان مخلص تو از اغوای من مستثنی هستند. بله ممکن است شیطانها متعرض بندگان مخلص خدا بشوند، اما نمیتوانند ایشان را تحت تاثیر
وسوسه خود قراردهند، و چنین متعرضی را نمیتوان قرین نام نهاد.
فی جنت یتساءلون• عن المجرمین• ما سلککم فی سقر• قالوا لم نک من المصلین• حتی اتـینا الیقین.
«آنها در باغهای بهشتند و سؤال میکنند. از مجرمان: چه چیز شما را به
دوزخ فرستاد؟ میگویند: ما از نمازگزاران نبودیم! تا زمانی که
مرگ ما فرا رسید».
فالیوم الذین ءامنوا من الکفار یضحکون• علی الارائک ینظرون• هل ثوب الکفار ما کانوا یفعلون.
«ولی امروز مؤمنان به
کفار میخندند. در حالی که بر تختهای مزین
بهشتی نشستهاند و نگاه میکنند. آیا کفار پاداش اعمال خود را گرفتند؟!».
فالیوم الذین ءامنوا من الکفار یضحکون• علی الارائک ینظرون.
منظور از (یوم)
روز جزا است، و اگر در این
آیه مجرمین در آیه قبل را کفار خوانده، خواسته است به
حقیقت حال آنان رجوع کرده باشد. بعضی گفتهاند: اگر نفرموده: (یضحکون من الکفار) و جمله (من الکفار) را جلوتر آورد، برای این بود که به اصطلاح ادبیات، قصر قلب کرده باشد، و معنای آن این شود: پس امروز کسانی که
ایمان آوردند به کفار میخندند، نه اینکه کفار به مؤمنین بخندند همچنان که در
دنیا میخندیدند.
ونادی
اصحـب النار
اصحـب الجنة ان افیضوا علینا من المآء او مما رزقکم الله قالوا ان الله حرمهما علی الکـفرین.
این آیه شریفه کلامی را که
بهشتیان با دوزخیان دارند
حکایت میکند، و کلام مزبور، هم اقرار گیری از دوزخیان است و هم استهزایی است که
بهشتیان از دوزخیان میکنند، و این نوع مسخره کردن لغو و باطل نیست تا صدورش از اهل
بهشت معقول نباشد، چون سخریه وقتی باطل است که از آن هیچ غرض صحیحی منظور نباشد مانند استهزای حق.
الا
اصحـب الیمین• فی جنت یتساءلون• عن المجرمین• ما سلککم فی سقر• قالوا لم نک من المصلین• ولم نک نطعم المسکین• وکنا نخوض مع الخائضین• وکنا نکذب بیوم الدین• حتیاتـینا الیقین.
«مگر
اصحاب الیمین (که نامه اعمالشان را به نشانه
ایمان و
تقوی به
دست راستشان میدهند). آنها در باغهای بهشتند و سؤال میکنند. از مجرمان: چه چیز شما را به
دوزخ فرستاد؟ میگویند: ما از نمازگزاران نبودیم!».
در این آیات به گوشهای از شرح حال (
اصحاب الیمین) و گروه مقابل آنها پرداخته میافزاید: (آنها در باغهای پر نعمت و با عظمت بهشتند در حالی که سؤال میکنند...) (فی جنات یتسائلون). (از گنهکاران) (عن المجرمین). میگویند: چه چیز شما را به
دوزخ فرستاد؟! (ما سلککم فی سقر). از این آیات به خوبی استفاده میشود که رابطه میان
بهشتیان و دوزخیان به کلی قطع نمیگردد،
بهشتیان میتوانند از عالم خود وضع دوزخیان را مشاهده کنند، و با آنها به گفتگو پردازند.
ونادی
اصحـب النار
اصحـب الجنة ان افیضوا علینا من المآء او مما رزقکم الله قالوا ان الله حرمهما علی الکـفرین.
جمله (ان الله حرمهما علی الکافرین) (خداوند آنها را بر کافران
حرام کرده) اشاره به این است که
بهشتیان مضایقهای از بخشیدن این نعمتها ندارند زیرا نه چیزی از آنها کم میشود و نه در درون سینه، کینهای نسبت به کسی دارند، حتی نسبت به دشمنانشان، ولی وضع دوزخیان آنچنان است که نمیتوانند از نعمتهای
بهشتی بهره گیرند، این
تحریم در
حقیقت یک نوع تحریم تکوینی است، همانند محرومیت بسیاری از بیماران از غذاهای لذیذ و رنگارنگ.
فی جنت النعیم• فاقبل بعضهم علی بعض یتساءلون• قال قائل منهم انی کان لی قرین• فاطلع فرءاه فی سواء الجحیم• قال تالله ان کدت لتردین• ولولا نعمة ربی لکنت من المحضرین• افما نحن بمیتین• الا موتتنا الاولی وما نحن بمعذبین• ان هـذا لهو الفوز العظیم• لمثل هـذا فلیعمل العـملون.
«...میگوید: به
خدا سوگند چیزی نمانده بود که مرا نیز به
هلاکت بکشانی! و هر گاه
نعمت پروردگارم نبود من نیز از احضار شدگان در
دوزخ بودم! (ای دوستان) آیا ما هرگز نمیمیریم؟ (و در
بهشت جاودانه خواهیم بود). و جز همان مرگ اول مرگی به سراغ ما نخواهد آمد و ما هرگز مجازات نخواهیم شد؟ (چه نعمتی برای خدای من!).
راستی این پیروزی بزرگی است. آری برای مثل این پاداش تلاشگران باید بکوشند».
چه پیروزی و رستگاری از این برتر که
انسان غرق نعمت جاودانی و
حیات ابدی و مشمول انواع الطاف الهی باشد؟ از این برتر و بالاتر چه چیزی تصور میشود؟
و سرانجام خداوند بزرگ با یک جمله کوتاه و بیدار کننده و پر معنی به این بحث خاتمه داده، میفرماید: برای مثل این مردم عمل کنند و به خاطر این مواهب تلاشگران بکوشند (لمثل هذا فلیعمل العاملون).
ونادی
اصحـب الجنة
اصحـب النار... • ... وبینهما حجاب...
«و
بهشتیان به دوزخیان صدا میزنند که ما آنچه را پروردگارمان به ما
وعده داده بود همه را
حق یافتیم، آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟! در این هنگام ندا دهندهای در میان آنها
ندا میدهد که
لعنت خدا بر ستمگران باد! و در میان آندو (
بهشتیان و دوزخیان) حجابی قرار دارد و بر (
اعراف) مردانی هستند که هر یک از آندو را از سیمایشان میشناسند و به
بهشتیان صدا میزنند که درود بر شما باد، اما داخل
بهشت نمیشوند در حالی که
امید آن را دارند».
ونادی
اصحـب الجنة
اصحـب النار... • ... وبینهما حجاب...
در این آیات درباره اعراف که منطقهای است
حد فاصل میان
بهشت و
دوزخ، با ویژگیهائی که دارد سخن میگوید.
نخست به حجابی که در میان
بهشتیان و دوزخیان کشیده شده است اشاره کرده، میگوید: (میان این دو گروه حجابی قرار دارد) (و بینهما حجاب).
از آیات بعد چنین استفاده که حجاب مزبور همان (اعراف) ) است که مکان مرتفعی است در میان این دو گروه، که مانع از مشاهده یکدیگر میشود، ولی وجود چنین حجابی مانع از آن نیست که آواز و صدای یکدیگر را بشنوند چنانکه در آیات قبل گذشت، بسیار دیدهایم که همسایگان مجاور از پشت دیوار با یکدیگر سخن میگویند و از حال یکدیگر جویا میشوند، در حالی که یکدیگر را نمیبینند، البته کسانی که بر اعراف یعنی قسمتهای بالای این مانع مرتفع قرار دارند، هر دو گروه را میتوانند ببینند.
(
حجاب در
آیه، به اعراف
تفسیر شده است.
).
یوم یقول المنـفقون والمنـفقـت للذین ءامنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمة وظـهره من قبله العذاب.
«روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان میگویند: نظری به ما بیفکنید تا از
نور شما شعلهای برگیریم، به آنها گفته میشود: به پشت سر خود بازگردید و کسب نور کنید!، در این هنگام دیواری میان آنها زده میشود که دری دارد، درونش
رحمت است و برونش
عذاب!».
یوم یقول المنـفقون والمنـفقـت للذین ءامنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمة وظـهره من قبله العذاب.
(سور) در لغت به معنی دیواری است که در گذشته برای حفاظت به دور شهرها میکشیدند، و در فارسی از آن تعبیر به (بارو) میشود، و در فواصل مختلف نیز برجهائی برای محافظان و نگهبانان داشت، و لذا مجموعا تعبیر به (برج و بارو) میکردند. قابل توجه اینکه میگوید: (درون آن
رحمت، و برون آن
عذاب است یعنی مؤمنان همچون ساکنان شهر در درون این باغ هستند، و منافقان همچون بیگانگان در قسمت بیابانی قرار دارند، قبلا نیز آنها در یک جامعه و در کنار هم زندگی میکردند، اما دیواری عظیم از
اعتقادات و اعمال مختلف آنها را از یکدیگر جدا میکرد، در
قیامت نیز همین معنی مجسم میگردد.
یوم یقول المنـفقون والمنـفقـت للذین ءامنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمة وظـهره من قبله العذاب.
ضمیر (هم) در جمله (فضرب بینهم بسور)، به مؤمنین و منافقین هر دو برمیگردد، و معنای جمله این است که: بین مؤمنین و منافقین دیواری کشیده میشود که این دو طایفه را از هم جدا میکند، و مانع ارتباط آن دو با یکدیگر میشود. و در اینکه این دیوار چیست؟ بعضی از مفسرین گفتهاند: اعراف است. این احتمال بعیدی نیست همچنان که ما نیز در تفسیر آیه شریفه (و بینهما حجاب و علی الاعراف رجال...) این احتمال را دادیم. و بعضی دیگر منظور از آن دیوار را غیر اعراف دانستهاند. و معنای این که فرمود: (له باب) این است که: دیوار مذکور دری دارد، و این، در
حقیقت تشبیهی است از حالی که منافقین در
دنیا داشتند، چون منافقین در دنیا با مؤمنین اتصال و ارتباط داشتند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۴۸۳، برگرفته از مقاله «بهشتیان و جهنمیان».