• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی قریظه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




بنی‌ قریظه از قبایل ثروتمند و توانگر یهود ساکن در مدینه و نام غزوه‌ای به سال پنجم ق است. برخی از آیات قرآن بر سیره، ویژگی‌ها و غزوه بنی قریظه اشاراتی کرده است. بیشتر سیره‌نویسان، از انعقاد پیمانی میان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با بنیقریظه سخن گفته‌اند؛ اما آنها پیمان‌شکنی کردند. رسول خدا پس از دریافت گزارش نقض عهد آنان، نمایندگانی را فرستاد تا آن‌ها را به پایبندی به عهدشان وادارد؛ اما آنها نپذیفتند. از این رو، خیانت بنیقریظه بر حضرت آشکار شد. پیامبر به فرمان الهی و در پاسخ به خیانت و پیمان‌شکنی بنیقریظه، مامور سرکوب آن‌ها شد و آنها را محاصره کرد، که این اقدام منجر به غزوه بنی قریظه شد. در مدت این محاصره، چند تن از مسلمانان به شهادت رسیدند یا درگذشتند. سرانجام آنها به ناچار و بدون قید و شرط تسلیم شدند. از پیامدهای این غزوه می‌توان به: پاک شدن جبهه داخلی از یهود پیمان‌شکن، تقویت نیروی مالی مسلمانان با غنیمت‌های قابل توجّه این غزوه، فروریختن پایگاه مشرکان عرب در مدینه، هموار شدن راه پیروزی آینده، و استوار ساختن موقعیت حکومت اسلامی اشاره کرد. در میان شخصیت‌های بنیقریظه در دوران جاهلی و آغاز اسلام راویان احادیث نبوی و احادیث امام علی (علیه‌السّلام) به چشم می‌خورد.

فهرست مندرجات

۱ - نسب‌شناسی
۲ - علت مهاجرت
۳ - محل سکونت
۴ - اموال بنی قریظه
۵ - روابط بنی قریظه با بنی نضیر
۶ - علل اختلاف با بنی نضیر
۷ - هم‌پیمانان
۸ - پیمان‌شکنی بنیقریظه در غزوه خندق
       ۸.۱ - علنی شدن خیانت بنی قریظه
       ۸.۲ - آیات ناظر بر پیمان‌شکنی بنی قریظه
       ۸.۳ - اقدام بنی قریظه برای تقویت سپاه احزاب
       ۸.۴ - اقدام پیامبر برای تضعیف سپاه احزاب
۹ - غزوه بنیقریظه
       ۹.۱ - مسجد بنی قریظه
       ۹.۲ - محاصره بنی قریظه توسط پیامبر
       ۹.۳ - واکنش بنی قریظه در برابر محاصره
       ۹.۴ - پیشنهاد کعب بن اسد
       ۹.۵ - اقدام ابولبابه
       ۹.۶ - مسلمان شدن برخی از یهودیان قبل از تسلیم شدن
       ۹.۷ - تسلیم شدن
۱۰ - فرجام بنیقریظه
۱۱ - دیدگاه تحلیل‌گران درباره فرجام بنی قریظه
       ۱۱.۱ - بعید دانستن شمار مقتولان
       ۱۱.۲ - شمار مقتولان خلاف سیره پیامبر
       ۱۱.۳ - شمار مقتولان سازگار با عقل و منطق
۱۲ - غنایم غزوه بنیقریظه
       ۱۲.۱ - شمار سواره نظام و اسیران
       ۱۲.۲ - تملک برخی اسیران توسط پیامبر
       ۱۲.۳ - سرزمین و املاک بنیقریظه
۱۳ - پیامدهای غزوه بنی قریظه
۱۴ - شخصیت‌های بنی قریظه
۱۵ - فهرست منابع
۱۶ - پانویس
۱۷ - منبع


بنیقُرَیْظَه در دوران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از یهودیان ساکن یثرب بودند که بر پایه سخن مشهور، نسبشان از طریق خزرج بن صَریح به‌ هارون بن عمران (علیه‌السّلام) می‌رسد. اطلاق واژه کاهن، لقب اختصاصی تبار‌ هارون، مؤید تبار بنی‌اسرائیلی آن‌ها دانسته شده است. در برابر، برخی از تاریخ‌نگاران، نسب آن‌ها را به جُذام از قبایل عرب می‌رسانند که یهودی شدند و چون کنار کوهی به نام قریظه سکنا گزیدند، بدان نام مشهور گشتند. بر پایه سخنی دیگر، نام نیای آن‌ها قریظه بوده است.


بنیقریظه چندی پیش از ظهور اسلام در یثرب سکونت داشتند؛ اما گزارش‌ها درباره هنگام و علت مهاجرت آن‌ها به این سرزمین گوناگون است. بر پایه سخن مشهور، هجرت یهود به یثرب، پس از حمله امپراتوری روم به فلسطین (۶۹/۷۰م.) و کشتار یهود و ویرانی معبد آنان صورت گرفت. سخن دیگر، هجرت آن‌ها را بر اثر بیم از حمله‌های بخت النصر، فرمانروای بابِل، به فلسطین دانسته است. افزایش جمعیت یهود، امکانات محدود محل سکونت و آگاهی آن‌ها از ظهور پیامبر آخر الزمان در حجاز
[۱۳] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۵، موسسه اعلمی.
را از دیگر علل و انگیزه‌های مهاجرت آن‌ها به یثرب به شمار آورده‌اند؛ بر پایه برخی از گزارش‌های افسانه‌گونه، هنگام هجرت بنیقریظه به دوران موسی (علیه‌السّلام) می‌رسد که آن‌ها در بازگشت از سفر حج که با حضور او انجام گرفت، در یثرب ساکن شدند. گزارشی دیگر که برخی از تاریخ‌نگاران اسلامی در آن تردید کرده ‌اند، حکایت دارد که موسی (علیه‌السّلام) برای سرکوب عَمالقه، از قبایل عرب جنوبی ساکن در پیرامون مکه، سپاهی به حجاز فرستاد. در بازگشت، چون بنی‌اسرائیل به نافرمانی سپاه از دستور موسی پی بردند، او را از خود راندند و آن‌ها به یثرب مهاجرت کردند.


سکونت‌گاه بنیقریظه در جنوب شرقی یثرب، میان وادی مَهزور و مُذَیْنب قرار داشت.
[۲۱] ابی‌شيبة، عبدالله بن محمد، المصنف، ج۷، ص۶.
وادی مهروز از املاک آن‌ها بود که گاهی سیل آن، مدینه را تهدید می‌کرد. از این رو، در روزگار خلافت عثمان (۲۳ق-۳۵ق) جلو آن سدی ساخته شد. چاه‌ها و سرزمین‌هایی چون فُقیرین (چاهی و ناحیه‌ای در عالیه مدینه)، چاه ابّا /اَنا (محل استقرار پیامبر در غزوه بنیقریظه، غَمْل و بُعاث (محل و نام نبرد اوس با خزرج در آستانه ظهور اسلام) متعلق به بنیقریظه بود.
[۳۱] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۹۶.
بر پایه گزارشی، سکونت‌گاه آن‌ها نزدیک گورستان بقیع قرار داشت.


بنیقریظه قبیله‌ای ثروتمند و توانگر بودند که دارایی خود را به رخ دیگران می‌کشیدند. اموال بر جای مانده از آن‌ها در غزوه بنیقریظه، مؤید ثروتمندی آن‌ها است. برخی مفسران آیه ۱۰ سوره آل‌عمران را به یهود بنیقریظه و بنی‌نضیر تطبیق داده‌اند که به اموال و فرزندان خود افتخار می‌کردند: «اِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ اَمْوالُهُمْ وَ لا اَوْلادُهُمْ...» این تطبیق در آیه ۱۱۶ سوره آل‌عمران نیز رخ داده و مقصود از کافران، یهودیان از جمله بنیقریظه دانسته شده‌اند. تمسخر صحابه تهیدست پیامبر، موجب نزول آیه ۲۱۲ سوره بقره در شان آن‌ها شد. خداوند در این آیه، تهیدستان با ایمان را در قیامت برتر از این یهود دانسته و یادآور شده که دنیا برای کافران زینت داده شده است.


بنیقریظه با یهود بنی‌قینقاع روابط ستیزآمیز داشتند و گاهی به هواداری از هم‌پیمانان عرب خود با یکدیگر درگیر می‌شدند. تقابل بنیقریظه با بنی‌نضیر در منابع بیشتر از مناسبات آن‌ها با دیگر یهود مانند بنی‌قینقاع بازتاب یافته است. آن دو قبیله با یاری گرفتن از متحدان اوسی (هم پیمان بنیقریظه) و خزرجی (هم پیمان بنی‌نضیر) برخلاف دستور تورات، در برابر هم قرار می‌گرفتند و پس از نبرد، با پرداخت فدیه، اسیران خود را آزاد می‌کردند.
[۴۶] حموی، بدرالدین، غرر التبیان، ص۲۰۸، دار قتیبه.
خداوند با یادآوری پیمان یهود، همراه بازداشتن آن‌ها از پیمان‌شکنی، رسوایی در زندگی دنیا و عذاب در رستاخیز را به آن‌ها گوشزد می‌کند: «وَ اِذْ اَخَذْنا میثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ اَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ اَقْرَرْتُمْ وَ اَنْتُمْ تَشْهَدُونَ.»


رفتار تبعیض‌آمیز و متکبرانه بنی‌نضیر با بنیقریظه در دریافت دیه کشتگان و مجروحانشان از مهم‌ترین علل اختلاف آن‌ها با یکدیگر بود. بر پایه گزارش مفسران، بنیقریظه در برابر آزادی اسیری از بنی‌نضیر و یا کشته شدن فردی از خود، تنها ۷۰ بار شتر خرما دریافت می‌کردند ؛ اما بنی‌نضیر قاتل را قصاص و یا دو برابر بنیقریظه دیه یا فدیه می‌گرفتند.
[۵۱] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار، ج۱، ص۴۷۳.
از این رو، بنیقریظه با هجرت رسول خدا به یثرب، برای رهایی از رفتار تبعیض‌آمیز بنی‌نضیر، به داوری نزد پیامبر آمدند. برخی مفسران آیات ۳۷-۳۸، ۴۹
[۵۷] ابن عسکر، عبدالرحمن بن محمد، التکمیل و الاتمام، ص۱۱۳.
و ۵۰ سوره مائده را مربوط به پدیده تبعیض میان این دو طایفه دانسته‌اند.
[۵۹] ابن عسکر، عبدالرحمن بن محمد، التکمیل و الاتمام، ص۱۱۳.
خداوند در آیه ۴۱ سوره مائده پیامبر را از نیت یهود در ارجاع داوری به او آگاه ساخت؛ زیرا هریک از این دو قبیله تنها در صورتی به دیدگاه او گردن می‌نهاد که به سود آن‌ها باشد و درصدد بود تا با تحریف گفتار و حکم پیامبر، آن را به سود خود تفسیر کند. در آیه ۴۲ سوره مائده خداوند پیامبر را میان داوری یا اعراض از آن‌ها مخیر ساخت: «... فَاِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ اَوْ اَعْرِضْ عَنْهُمْ...» داور قرار دادن پیامبر از سوی یهود در حالی صورت می‌گرفت که احکام مسائل مورد اختلاف در تورات آمده بود و پیامبران پیشین نیز بر پایه همان کتاب میان یهودیان حکم می‌کردند.


از هم‌پیمانی بنیقریظه با قبیله اوس یثرب، تیره رفاع بنی‌کلاب بن ربیعه از بنی‌عامر بن صعصعه، از عرب عدنانی ساکن در نجد و نیز بنی‌غفار یاد شده است. بیشتر سیره‌نویسان و تاریخ‌نگاران بدون اشاره به هنگامی مشخص، از بسته شدن پیمانی میان رسول خدا با یهود یثرب از جمله بنیقریظه سخن گفته‌اند. از بندهای این پیمان، ضرورت خودداری یهود از اقدام بر ضد پیامبر و مسلمانان بود. این پیمان به او اجازه می‌داد تا در صورت نقض آن از سوی یهود، با آن‌ها برخورد شود. این پیمان از سوی بنیقریظه تا سال پنجم ق محترم شمرده شد. آن‌ها معترف بودند که از پیامبر جز وفا و راستی ندیده‌اند و او ایشان را به پذیرش اسلام ناچار نکرده است.
[۸۲] اصفهانی، اسماعيل بن محمد، دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۱، محقق: محمد محمد الحداد، دار طیبه.
از این رو، مناسبات میان آن‌ها و پیامبر حسنه بود
[۸۴] اصفهانی، اسماعيل بن محمد، دلائل النبوه، ج۳، ص۴۲۸ محقق: محمد محمد الحداد، دار طیبه.
؛ به گونه‌ای که بنیقریظه در غزوه بنی‌نضیر (۴ق) از اجابت دعوت عبدالله بن ابیّ خزرجی، از سران منافقان درباره یاری یهود بنی‌نضیر خودداری ورزیدند.
ƒ

در سال پنجم ق پس از توطئه بنی‌نضیر و قریش برای متحد کردن قبایل در برابر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حیی بن اخطب، رئیس بنی‌نضیر، برای شوراندن بنیقریظه از درون مدینه بر ضد مسلمانان نزد آن‌ها رفت. وی نخست با غزال بن سَمْوال، از بزرگان بنیقریظه و پس از او با کعب بن اسد، رئیس بنیقریظه، برای پیمان‌شکنی با پیامبر گفت‌وگو کرد که نتیجه‌ای نداشت.
[۹۰] اصفهانی، اسماعيل بن محمد، دلائل النبوه، ج۳، ص۴۲۸.
اما با اصرار حیی و دادن تضمین وی به بنیقریظه و پیشنهاد دادن به آن‌ها برای گرفتن گروگان از قریش و غَطفان، از قبایل شرکت کننده در احزاب، موجب شد تا کعب که گویا تا پیش از این از تبعات پیمان‌شکنی آگاه بود، عهدنامه خود با رسول خدا را نقض کند.
[۹۳] اصفهانی، اسماعيل بن محمد، دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۱، محقق: محمد محمد الحداد، دار طیبه.


۸.۱ - علنی شدن خیانت بنی قریظه

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از دریافت گزارش نقض عهد آنان، سعد بن معاذ اوسی، از هم‌پیمانان پیشین بنیقریظه، را همراه کسانی نزد کعب فرستاد تا آن‌ها را به پایبندی به عهدشان وادارد؛ اما نمایندگان رسول خدا با دشنام یهود به پیامبر و خود او روبه‌رو شدند.
[۹۵] اصفهانی، اسماعيل بن محمد، دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۳.
از این رو، خیانت بنیقریظه بر او آشکار شد.

۸.۲ - آیات ناظر بر پیمان‌شکنی بنی قریظه

مفسران آیاتی را از باب تطبیق، ناظر بر پیمان‌شکنی آن‌ها و پشتیبانی از احزاب دانسته‌اند. آیه ۱۰۱ سوره بقره
[۹۷] حموی، بدرالدین، غرر التبیان، ص۲۰۸.
و «اهل کتاب» در آیه ۲۶ سوره احزاب و «جُنود» در آیه ۹ سوره احزاب از آن جمله هستند. نیز کلمه «اسفل» در آیه ۱۰ سوره احزاب: «اِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ اَسْفَلَ مِنْکُمْ...» را اشاره به جایی دانسته‌اند که بنیقریظه از آنجا وارد شدند. برخی مفسران دیگر کلمه «فوق» را وادی‌ای در شرق مدینه می‌دانند که بنا بود قبایل بنیقریظه، بنی‌نضیر و غطفان از آنجا به مسلمانان حمله کنند.

۸.۳ - اقدام بنی قریظه برای تقویت سپاه احزاب

بنیقریظه پس از پیمان‌شکنی، برای تقویت سپاه احزاب، محموله‌ای شامل ۲۰ بار شتر آذوقه برای مشرکان فرستادند که در مسیر، برخی از انصار آن را مصادره کردند و نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آوردند. برخی مفسران
[۱۰۸] حموی، بدرالدین، غرر التبیان، ص۲۲۸.
آیه ۱۱۷ سوره آل‌ عمران: «مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ فی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَمَثَلِ ریحٍ فیها صِرٌّ اَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ...» را بر بنیقریظه و دیگر قبایل شرکت کننده در سپاه احزاب تطبیق کرده‌اند؛ از دیگر کارهای بنیقریظه، شبیخون زدن آنان به برخی از سرزمین‌های مسلمان‌نشین مدینه در نزدیکی سکونت‌گاه‌های یهود بود که افزون بر ایجاد خلل در رفت و آمد مسلمانان، هراس زنان و کودکان را در پی داشت. تهاجم به کوشک رفاعه که به قتل یکی از یهود به دست صفیه دختر عبدالمطلب انجامید، از آن جمله است.

۸.۴ - اقدام پیامبر برای تضعیف سپاه احزاب

چنین کارهایی موجب شد تا پیامبر برای خنثی‌سازی هجوم آن‌ها، دو گروه ۲۰۰ نفری و ۳۰۰ نفری را به فرماندهی سلمة بن اسلم و زید بن حارثه، برای پاسداری از شهر مامور کند. این تدبیر موجب تضعیف سپاه مدافع خندق شد. بر پایه گزارشی، بنیقریظه برای تهاجم شبانه به مدینه، از مشرکان تقاضای ۲۰۰ جنگجو کرده بودند که مشرکان آن را نپذیرفتند.
ƒ

پس از پایان نبرد خندق، پیامبر به فرمان الهی و در پاسخ به خیانت و پیمان‌شکنی بنیقریظه در نبرد احزاب که در حساس‌ترین وضعیت صورت گرفت، مامور سرکوب آن‌ها شد. او به مسلمانان دستور داد تا بدون نهادن سلاح بر زمین، نماز عصر را کنار دژهای بنیقریظه برپا کنند.
منابع درباره زمان این غزوه، به رغم اتفاق نظر درباره وقوع آن پس از غزوه خندق، اختلاف دارند. برخی نبرد خندق را به سال چهارم ق و بعضی به سال پنجم ق دانسته‌اند. سخن دوم میان تاریخ‌نگاران و سیره‌نویسان از شهرت بیشتر برخوردار است. در غزوه بنیقریظه، شمار سپاه مسلمانان ۳۰۰۰ تن و پرچم‌دارشان امام علی (علیه‌السّلام) بود.

۹.۱ - مسجد بنی قریظه

پیامبر از آن پس که ابن‌ ام مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد، با شتاب حرکت کرد و نماز عصر را کنار دژهای بنیقریظه برپا کرد. مکان نماز پیامبر در مدت محاصره یهود، به مسجد بنیقریظه مشهور است که در شرق مسجد فضیخ، نزدیک حرّه شرقی قرار دارد.

۹.۲ - محاصره بنی قریظه توسط پیامبر

بنیقریظه با رسیدن علی (علیه‌السّلام) برابر دژهای آنان، به دشنام دادن به مسلمانان و پیامبر و همسران او پرداختند. اما پیامبر پس از دعوت بنیقریظه به اسلام
[۱۴۱] ابی‌شيبة، عبدالله بن محمد، المصنف، ج۵، ص۲۱۶.
و پاسخ منفی آن‌ها، اقدام به محاصره آنان کرد که مدت آن ۱۴، ۱۵ یا ۲۵ روز گزارش شده است. در مدت این محاصره، چند تن از مسلمانان به شهادت رسیدند یا درگذشتند. خلاد بن سوید با پرتاب سنگی از سوی بنیقریظه به شهادت رسید. ابوسنان بن محصن اسدی نیز در ایام محاصره بنیقریظه درگذشت و در گورستان بنیقریظه به خاک سپرده شد.

۹.۳ - واکنش بنی قریظه در برابر محاصره

بنیقریظه پس از تداوم محاصره و احساس ضعف در برابر مسلمانان، به نباش بن قیس یا غزال بن شمویل/شمول ماموریت دادند تا از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بخواهد که آن‌ها همانند یهود بنی‌نضیر اجازه داشته باشند با برداشتن اموال منقولشان از مدینه کوچ کنند؛ اما چون با مخالفت رسول خدا روبه‌رو شدند، پیشنهاد ترک اموال و نجات جان خود و خانواده‌هایشان را دادند. پیامبر که تجربه خیانت دیگر بار بنی‌نضیر را داشت، جز به تسلیم بدون قید و شرط آن‌ها راضی نبود.

۹.۴ - پیشنهاد کعب بن اسد

کعب بن اسد، رئیس بنیقریظه، با یقین یافتن به بدتر شدن اوضاع و برای رهایی از وضعیت موجود، به قریظی‌ها پیشنهادهایی سه‌گانه ارائه کرد: تصدیق پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پذیرش اسلام، کشتن زنان و کودکان خود و سپس نبرد با مسلمانان و یا حمله به آن‌ها در شب شنبه و غافلگیر کردن مسلمانان؛ اما این پیشنهادها پذیرفته نشد.

۹.۵ - اقدام ابولبابه

پس از آن، یهود از پیامبر تقاضا کردند تا هم‌پیمان اوسی خودشان، ابولُبابه، را برای رایزنی درباره تسلیم شدنشان نزد آن‌ها بفرستد. این تصمیم حاکی از امیدواری آن‌ها برای مذاکره و حل بن‌بست به دست هم‌پیمانان اوسی آن‌ها بود. با موافقت رسول خدا، ابولبابه نزد آن‌ها رفت و با سفارش به او برای تسلیم شدن، در پرتو عواطف و احساسات کودکان و زنان بنیقریظه، با اشاره به گردن و حلق خود، به آن‌ها فهماند که در صورت تسلیم شدن، به حکم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کشته خواهند شد. از دیدگاه برخی مفسران، اقدام ابولبابه خیانت به پیامبر تلقی شد و نزول آیه ۲۷ سوره انفال به این امر ارتباط دارد.

۹.۶ - مسلمان شدن برخی از یهودیان قبل از تسلیم شدن

بر پایه گزارشی، پیش از تسلیم شدن بنیقریظه، برخی از یهود بنی‌هَدل همانند اسد بن عبید، اسید بن سعیه، و ثعلبة بن سعیه که از بستگان بنیقریظه بودند، مسلمان شدند و نجات یافتند. برخی آیه ۱۱۳ سوره آل‌ عمران را با این رویداد مرتبط دانسته‌اند. عمرو بن سعد قرظی نیز در واپسین شب محاصره، با پناهنده شدن به مسجدالنبی اسلام آورد.

۹.۷ - تسلیم شدن

سرانجام بنیقریظه به ناچار و بدون قید و شرط تسلیم شدند. برخی از سیره‌نویسان علت تسلیم شدن آن‌ها را افزون بر وحشتی که خداوند در دل آنان افکنده بود، برخورد قاطعانه امام علی (علیه‌السّلام) دانسته‌اند که با نزدیک شدن به آنان، اعلان کرد که یا دژهای آن‌ها را فتح خواهد کرد و یا خود شهید خواهد شد. پس از تسلیم شدن بنیقریظه، قبیله اوس از پیامبر خواستند که آن‌ها را به سبب هم‌پیمان بودن با ایشان ببخشد. برخی آورده‌اند که خود بنیقریظه اوسی‌ها را برای داوری میان آن‌ها فراخواندند. سپس سعد بن معاذ اوسی به پیشنهاد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا به درخواست بنیقریظه، به عنوان داور معرفی شد. در این هنگام، سعد مصمم بود بدون توجه به سرزنش احتمالی، هر حکمی را که بنیقریظه بدان سزاوار است، اعلام کند. از این رو، وی با تعهد گرفتن از بنیقریظه و مسلمانان درباره تن دادن به حکم او، اعلام کرد که مردان بنیقریظه کشته و زنان و کودکانشان اسیر شوند و اموالشان تقسیم گردد. پیامبر حکم سعد را تایید کرد و درباره آن فرمود: سعد آنچه را خدا از فراز آسمان‌ها حکم داده بود، اعلام کرد. سعد که در نبرد خندق زخمی شده بود، پس از این حکمیت بر اثر همان زخم به شهادت رسید.
ƒ

بر پایه گزارش برخی از سیره‌نویسان که مایه نقد و تردید محققان گشته، مردان آن‌ها بر پایه حکم تورات که سزای پیمان‌شکنی را قتل می‌دانست، کشته شدند. شمار مقتولان ۴۰۰ ۴۵۰، ۶۰۰ یا ۷۰۰ تن گزارش شده است. طبرسی و برخی دیگر بیشترین شمار را ۸۰۰ تا ۹۰۰ تن گفته‌اند. از زنان آن‌ها نیز تنها نباته/بنانه کشته شد؛ زیرا وی به تحریک همسرش با پرتاب سنگی موجب شهادت خلاد بن سوید شده بود. برخی مدت مجازات او را سه روز دانسته‌اند.


درباره فرجام بنیقریظه تحلیل‌های گوناگون ارائه شده است:

۱۱.۱ - بعید دانستن شمار مقتولان

به رغم استحقاق کشته شدن آن‌ها از این رو که در وضعیتی ناگوار به مسلمانان خیانت کرده و به یاری احزاب پرداخته بودند، شماری از پژوهشگران با ذکر شواهد و قراینی درباره شمار کشته شدگان و نحوه برخورد با بنیقریظه اظهار تردید کرده‌اند. بعضی شمار مقتولان را آن هم با این شمار و در یک یا سه روز به دست امام علی (علیه‌السّلام) یا همراهی زبیر بعید دانسته و اخبار این کشتار را ساخته و پرداخته قبیله خزرج دانسته‌اند که می‌خواستند وانمود کنند که حرمت طایفه اوس نزد پیامبر، کمتر از خزرجی‌ها بوده است؛ زیرا پیامبر بر خلاف پذیرفتن شفاعت آن‌ها درباره بنی‌نضیر، شفاعت اوس درباره بنیقریظه را نپذیرفت.
[۱۸۸] طباطبایی اردکانی، محمود، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۹۹-۲۰۰.


۱۱.۲ - شمار مقتولان خلاف سیره پیامبر

برخی کشتار آن‌ها را خلاف سیره پیامبر دانسته و به پشتوانه آمار و ارقام متفاوت این غزوه و مقایسه آن با تلفات دیگر نبردهای پیامبر، به نقد گزارش‌های سیره‌نویسان پرداخته‌اند.
[۱۸۹] طباطبایی اردکانی، محمود، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۹۹-۲۰۱.
[۱۹۰] منتظر قائم، اصغر، تاریخ صدر اسلام، ص۱۷۸-۱۷۹.
به باور ولید عرفات، کشتار بنیقریظه از این رو پذیرفتنی نیست که اولاً قرآن به این شمار مقتول اشاره‌ای نکرده است. ثانیاً مقصّر بودن رؤسای آنان، موجب نمی‌شد که همگی قتل عام شوند. از این رو، مطابق قاعده قرآنی «لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْری» کشتن آنان خلاف اسلام بوده است. ثالثاً کشته شدن چند صد تن در بازار مدینه بدون اشاره صریح منابع به موضع قتل آن‌ها و نیز بر جای نماندن اثر چنین اقدامی، بر این تردید می‌افزاید. رابعاً اگر چنین کشتاری رخ داده بود، مبنای فقهی فقیهان قرار می‌گرفت. خامساً از میان بنیقریظه تنها نام چند از بزرگانشان ثبت شده و از نام دیگران گزارشی نیست.
[۱۹۱] عرفات، ولید، بحوث المؤتمر الدولی للتاریخ، ص۷۸۷-۷۹۳.
به باور برخی، داستان قتل عام بنیقریظه را ابن اسحق از یهود گرفته و سیره‌نویسان و تاریخ‌نگاران بعد از او برگرفته‌اند. افزون بر آن، راویان این رخداد نیز چون محمد بن کعب و عطیه، از یهودیان قرظی مسلمان شده هستند و بعید نیست که جانبدارانه سخن گفته باشند.
[۱۹۳] نک: صادقی، مصطفی، پیامبر و یهود حجاز، ص۱۶۴-۱۹۷.


۱۱.۳ - شمار مقتولان سازگار با عقل و منطق

در برابر این نظریه، محققان دیگر کشتن یهود بنیقریظه را سازگار با عقل و منطق دانسته و سزای آن‌ها را که در حساس‌ترین وضعیت پیمان‌شکنی کردند، جز کشتار نشمرده‌اند
[۱۹۴] صفایی حائری، عباس، تاریخ پیامبر اسلام، ج۳، ص۳۵۴-۳۵۵.
؛ زیرا موجودیت سیاسی اسلام در گرو معاهداتی بود که با قبایل پیرامون داشت و پیمان‌شکنی مکرر و چشم‌پوشی رسول خدا از پیمان‌شکنان، زمینه را برای نقض عهدهای دیگر مهیا می‌کرد.
[۱۹۵] جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ص۵۲۷.
افزون بر آن، می‌توان به دلیل‌هایی دیگر اشاره کرد؛ همچون: تعهد آن‌ها به پیامبر درباره ریخته شدن خونشان در صورت پیمان‌شکنی،
[۱۹۶] صفایی حائری، عباس، تاریخ پیامبر اسلام، ج۳، ص۳۵۴.
پذیرش داوری سعد بن معاذ از سوی خود بنیقریظه، و جاری ساختن حکم «سابّ النبی» بر آن‌ها. آیات ۲۶-۲۷ سوره احزاب نیز بیانگر تایید اعدام مردان بنیقریظه است: «... فَریقاً تَقْتُلُونَ وَ تَاْسِرُونَ فَریقاً.»
ƒ

پیامبر در پی فراغت از غزوه بنیقریظه، خمس غنیمت‌ها و اسیران را جدا ساخت و باقی‌مانده را میان جنگجویان مسلمان بخش کرد. برای سواره نظام سه سهم (دو سهم برای اسب و یک سهم برای صاحبش) و برای پیاده نظام یک سهم در نظر گرفت.

۱۲.۱ - شمار سواره نظام و اسیران

واقدی شمار سواره نظام را ۳۶ و یعقوبی ۳۸ تن دانسته‌اند. به موجب گزارشی، سلاح‌هایی که در این غزوه به غنیمت گرفته شد، شامل ۱۵۰۰ شمشیر، ۳۰۰ زره و ۱۰۰۰ نیزه بوده است. تعداد اسیران به اختلاف ۱۷۰،
[۲۱۲] طبرسی، ابومنصور، مجمع البیان، ج۸، ص۱۵۰، دار المعرفه.
[۲۱۳] حموی، بدرالدین، غرر التبیان، ص۴۲۰.
۱۷۱ ،۷۰۰ و ۷۵۰ تن گزارش شده است. این آمار حاکی از کمی جنگجویان بنیقریظه است.

۱۲.۲ - تملک برخی اسیران توسط پیامبر

بر پایه سخنی، پیامبر از میان اسیران، شش دختر را به مساکین بنی‌هاشم تملیک و خود نیز ریحانه دختر شمعون بن زید یا دختر عمرو بن خناقه را به تملک خود درآورد که تا رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ملک او قرار داشت. گزارش‌ها درباره دیگر اسیران متفاوت است. سخنی حاکی از فروش آن‌ها در نجد برای فراهم کردن اسب و سلاح برای مسلمانان و به گزارش برخی، حکایت‌گر تقسیم آن‌ها میان جنگجویان حاضر در غزوه بنیقریظه است.

۱۲.۳ - سرزمین و املاک بنیقریظه

مفسران مقصود از (ارض) در آیه «وَ اَوْرَثَکُمْ اَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ وَ اَرْضاً لَمْ تَطَؤُها» را سرزمین و املاک یهود بنیقریظه، شامل عِقار و نفیل، برقه، مُثیب و اعواف و متعلق به خنافه از بنیقریظه دانسته‌اند. بر پایه گزارشی، پیامبر اعواف، برقه، مُثیب، دلال، حسنی، صافیه، و مَشربه‌ ام ابراهیم را به سال هفتم ق وقف کرد. مقصود از اموال در آیه یاد شده نیز اثاث، چارپایان، سلاح و درهم و دینار بنیقریظه است.


غزوه بنیقریظه که در اواخر ذی‌قعده سال پنجم ق آغاز شده بود، در روز پنجشنبه هفت روز گذشته از ذی‌حجه پایان یافت. از پیامدهای آن می‌توان به پاک شدن جبهه داخلی از یهود پیمان‌شکن، تقویت نیروی مالی مسلمانان با غنیمت‌های قابل توجّه این غزوه، فروریختن پایگاه مشرکان عرب در مدینه، هموار شدن راه پیروزی آینده، و استوار ساختن موقعیت حکومت اسلامی اشاره کرد.


از شخصیت‌های بنیقریظه در دوران جاهلی و آغاز اسلام می‌توان به زبیر بن باطا بن وهب، عزال بن شموال/سَمْوال، و کعب بن اسد اشاره کرد. ابن هشام حدود ۱۶ تن از بزرگان آنان را نام برده است که مردم به ایشان مراجعه می‌کردند.
[۲۴۲] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۲۲.
از میان مسلمانان بنیقریظه، راویانی برخاستند. کعب بن سلیم قرظی، راوی حدیث علی (علیه‌السّلام) و فرزندان کعب به نام محمد و اسحق و عطیه قرظی از آن جمله هستند. ابن سعد برخی روایت‌های منقول از محمد بن کعب (م،۱۱۷ق/۱۱۸ق) را آورده است. یعقوبی محمد را از فقیهان زمان عمر بن عبد العزیز (حک: ۹۹ق-۱۰۱ق) دانسته است. همو راوی اخباری از سیره رسول خدا است. برخی مسلمانان بنیقریظه در شمار واردکنندگان اسرائیلیات به فرهنگ و جامعه اسلامی بودند.
[۲۵۲] نک: صادقی، مصطفی، پیامبر و یهود حجاز، ص۱۶۴-۱۹۷



(۱) احکام القرآن، الجصاص (م،۳۷۰ق)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۲) الارشاد، المفید (م،۴۱۳ق)، بیروت، كنگره شيخ مفيد، ۱۴۱۳ق.
(۳) اسد الغابه، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار الکتاب العربی.
(۴) اعلام الوری، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۷ق.
(۵) الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی (م،۳۵۶ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
(۶) انساب الاشراف، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۷) الانساب، عبدالکریم السمعانی (م،۵۶۲ق)، به کوشش عبدالرحمن بن يحيى المعلمی اليمانی وغيره، مجلس دائرة المعارف العثمانيه.
(۸) بحوث المؤتمر الدولی للتاریخ (مجموعه مقالات)، ولید عرفات.
(۹) البدء و التاریخ، المطهر المقدسی (م،۳۵۵ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
(۱۰) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، بیروت، دار احياء التراث العربی.
(۱۱) پیامبر و یهود حجاز، مصطفی صادقی، به کوشش پژوهشکده تاریخ و سیره، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲ش.
(۱۲) تاج العروس، الزبیدی (م،۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۱۳) تاریخ پیامبر اسلام، عباس صفایی حائری، قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۱ش.
(۱۴) تاریخ تحلیلی اسلام، محمود طباطبایی اردکانی، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷ش.
(۱۵) تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۳ش.
(۱۶) تاریخ صدر اسلام، اصغر منتظر القائم، دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۷ش.
(۱۷) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م،۳۱۰ق)، موسسه اعلمی.
(۱۸) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م،۵۷۱ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۱۹) تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّه (م،۲۶۲ق)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۲۰) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م،۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۲۱) التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی (م،۹۰۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۲۲) تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
(۲۳) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م،۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۲۴) تفسیر القمی، القمی (م،۳۰۷ق)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
(۲۵) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م،۶۰۶ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
(۲۶) التکمیل و الاتمام، ابن عسکر (م،۶۳۶ق)، به کوشش اسماعیل مروه، بیروت، دار الفکر المعاصر، ۱۴۱۸ق.
(۲۷) جامع البیان، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۲۸) الدر المنثور، السیوطی (م،۹۱۱ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
(۲۹) دلائل النبوه، اسماعیل الاصفهانی (م،۵۳۵ق)، به کوشش محمد محمد الحداد، دار طيبه.
(۳۰) الروض الانف، السهیلی (م،۵۸۱ق)، به کوشش عبدالرحمن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق.
(۳۱) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م،۵۵۴ق)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۳۲) سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م،۹۴۲ق)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۳۳) السیرة الحلبیه، الحلبی (م،۱۰۴۴ق)، بیروت، دار الكتب العلميه.
(۳۴) السیرة النبویه، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۶ق.
(۳۵) السیرة النبویه، ابن هشام (م،۲۱۳/۲۱۸ق)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق.
(۳۶) الطبقات الکبری، ابن سعد (م،۲۳۰ق)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۳۷) غرر التبیان، بدر الدین الحموی (م،۷۳۳ق)، به کوشش عبدالجواد، دمشق، دار قتیبه، ۱۴۱۰ق.
(۳۸) فتح القدیر، الشوکانی (م،۱۲۵۰ق)، بیروت، دار ابن كثير، دار الكلم الطيب.
(۳۹) فتوح البلدان، البلاذری (م،۲۷۹ق)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م.
(۴۰) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۴۱) کشف الاسرار، میبدی (م،۵۲۰ق)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
(۴۲) مجمع البیان، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، بیروت، مؤسسه اعلمی، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۴۳) المحبّر، ابن حبیب (م،۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۴۴) المصنّف، ابن ابی‌شیبه (م،۲۳۵ق)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۴۵) المعالم الاثیره، محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۱ق.
(۴۶) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م،۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۴۷) المغازی، الواقدی (م،۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۴۸) المنتظم، ابن جوزی (م،۵۹۷ق)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
(۴۹) نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
(۵۰) نور الثقلین، العروسی الحویزی (م،۱۱۱۲ق)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
(۵۱) نهایة الارب، احمد النویری (م،۷۳۳ق)، قاهره، دار الکتب و الوثائق، ۱۴۲۳ق.
(۵۲) النهایه، مبارک ابن اثیر (م،۶۰۶ق)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
(۵۳) وفاء الوفاء، السمهودی (م،۹۱۱ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.


۱. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲.    
۲. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۲۹.    
۳. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۱۰، ص۳۷۹، مجلس دائرة المعارف العثمانیه.    
۴. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲۲، ص۳۴۳.    
۵. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.    
۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.    
۷. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۱۰، ص۳۷۹، مجلس دائرة المعارف العثمانیه.    
۸. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۲۹.    
۹. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.    
۱۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۳۸۳.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۳۵۵، مؤسسة اعلمی.    
۱۲. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۵، موسسه اعلمی.
۱۴. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.    
۱۵. ابن الجوزی، ابوالفرج، المنتظم، ج۱، ص۳۵۶-۳۵۷.    
۱۶. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۲۸-۱۳۲.    
۱۷. سهیلی، ابوالقاسم، الروض الانف، ج۴، ص۲۹۰.    
۱۸. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۲۷-۱۲۸.    
۱۹. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲۲، ص۳۴۳.    
۲۰. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.    
۲۱. ابی‌شيبة، عبدالله بن محمد، المصنف، ج۷، ص۶.
۲۲. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲۲، ص۳۴۴.    
۲۳. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۲۳۴.    
۲۴. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۰، دار الفکر.    
۲۵. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۲۳، دار الفکر.    
۲۶. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۳۷، ص۱۴.    
۲۷. ابن کثیر، ابوالفداء، النهایه، ج۴، ص۱۳۷، دار احیاء التراث العربی.    
۲۸. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۵۹.    
۲۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۰، ص۲۴۵،.    
۳۰. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۱، ص۶۰۱-۶۰۲.    
۳۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۹۶.
۳۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۴۱-۲۴۳، دار العلمیه.    
۳۳. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۵، ص۲۲.    
۳۴. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵.    
۳۵. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۱۲-۲۱۳.    
۳۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰.    
۳۷. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۴۵۱.    
۳۸. شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۱، ص۴۲۹.    
۳۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۶.    
۴۰. شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۱، ص۳۶۸.    
۴۱. بقره/سوره۲، آیه۲۱۲.    
۴۲. طبری، محمد بن جریر، مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۱، دار المعرفة.    
۴۳. قرطبی، شمس‌الدین، تفسیر قرطبی، ج۲، ص۲۰، دار احیاء التراث العربی.    
۴۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲، ص۳۰۵.    
۴۵. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲، ص۳۰۵.    
۴۶. حموی، بدرالدین، غرر التبیان، ص۲۰۸، دار قتیبه.
۴۷. قرطبی، شمس‌الدین، تفسیر قرطبی، ج۲، ص۲۰، دار احیاء التراث العربی.    
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۸۴.    
۴۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۰، ص۳۶۰.    
۵۰. رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۷۴.    
۵۱. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار، ج۱، ص۴۷۳.
۵۲. قرطبی، شمس‌الدین، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۷۶، دار احیاء التراث العربی.    
۵۳. ابن کثیر، ابوالفداء، تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۲۱۵، دار المعرفه.    
۵۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۰، ص۳۵۹-۳۶۰.    
۵۵. رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۳۶۱.    
۵۶. رازی، ابوالفتوح، روض الجنان، ج۶، ص۴۱۲، مصحح:یاحقی، محمدجعفر، آستان قدس رضوی.    
۵۷. ابن عسکر، عبدالرحمن بن محمد، التکمیل و الاتمام، ص۱۱۳.
۵۸. رازی، ابوالفتوح، روض الجنان، ج۶، ص۴۱۲، مصحح:یاحقی، محمدجعفر، آستان قدس رضوی.    
۵۹. ابن عسکر، عبدالرحمن بن محمد، التکمیل و الاتمام، ص۱۱۳.
۶۰. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۶۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۰، ص۱۴۱.    
۶۲. طبرسی، ابومنصور، مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۰-۳۰۱، دار المعرفه.    
۶۳. عروسی حویزی، عبدعلی، نور الثقلین، ج۱، ص۶۲۹-۶۳۰، اسماعیلیان‌.    
۶۴. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۶۵. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۰، ص۳۳۱.    
۶۶. ابن کثیر، ابوالفداء، تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۶۳.    
۶۷. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۳، ص۸۲-۸۳.    
۶۸. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۰، ص۳۴۴.    
۶۹. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۷۰-۵۷۱.    
۷۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲، ص۳۰۶.    
۷۱. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۱، ص۶۸۰-۶۸۱، دار صار.    
۷۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۳، ص۱۶۶، دار الفکر.    
۷۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۱۵، مؤسسه اعلمی.    
۷۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۱۶، مؤسسه اعلمی.    
۷۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۵۴، اعلمی.    
۷۶. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۹، دار الکتب العلمیه.    
۷۷. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۱۵۷، مؤسسه آل البیت.    
۷۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۵۵، اعلمی.    
۸۰. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۰۵.    
۸۱. طبری، محمد بن عمر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۷، مؤسسه اعلمی.    
۸۲. اصفهانی، اسماعيل بن محمد، دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۱، محقق: محمد محمد الحداد، دار طیبه.
۸۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۵۸، اعلمی.    
۸۴. اصفهانی، اسماعيل بن محمد، دلائل النبوه، ج۳، ص۴۲۸ محقق: محمد محمد الحداد، دار طیبه.
۸۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۶۸، اعلمی.    
۸۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۵۴، اعلمی.    
۸۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۵.    
۸۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۵۵.    
۸۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۵۸.    
۹۰. اصفهانی، اسماعيل بن محمد، دلائل النبوه، ج۳، ص۴۲۸.
۹۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۵۷.    
۹۲. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۱-۵۲.    
۹۳. اصفهانی، اسماعيل بن محمد، دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۱، محقق: محمد محمد الحداد، دار طیبه.
۹۴. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۰۶.    
۹۵. اصفهانی، اسماعيل بن محمد، دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۳.
۹۶. بقره/سوره۲، آیه۱۰۱.    
۹۷. حموی، بدرالدین، غرر التبیان، ص۲۰۸.
۹۸. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۰، ص۲۴۴، محقق:احمد محمد شاکر.    
۹۹. طبرسی، احمد بن علی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱، دار المعرفه.    
۱۰۰. ابن کثیر، ابوالفداء، تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۸۶، دار المعرفه.    
۱۰۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۶.    
۱۰۲. اح زاب/سوره۳۳، آیه۹.    
۱۰۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۰.    
۱۰۴. قمی، علی بن ابراهیم‌، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۸۸، دار الکتاب‌.    
۱۰۵. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۰، ص۲۱۸.    
۱۰۶. طبرسی، احمد بن علی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۲، دار المعرفه.    
۱۰۷. حلبی شافعی، ابوالفرج، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۴۳۷، دار الکتب العلمیه.    
۱۰۸. حموی، بدرالدین، غرر التبیان، ص۲۲۸.
۱۰۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۷.    
۱۱۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۶۲.    
۱۱۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۵۱.    
۱۱۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۷۴.    
۱۱۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۶۲-۴۶۳.    
۱۱۴. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱-۵۲، دار الکتب العلمیه.    
۱۱۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۶۰.    
۱۱۶. ابن سعد، محمد، الطبقات الکری، ج۲، ص۵۱-۵۲، دار الکتب العلمیه.    
۱۱۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۵۹-۴۶۱.    
۱۱۸. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۲-۵۳، دار الکتب العلمیه.    
۱۱۹. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۱۵-۷۱۷.    
۱۲۰. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷، دار الکتب العلمیه.    
۱۲۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۷.    
۱۲۲. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.    
۱۲۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۶.    
۱۲۴. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۰.    
۱۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۱۹۱، مؤسسه آل البیت.    
۱۲۶. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۰۷، دار الفکر.    
۱۲۷. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۹۹.    
۱۲۸. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰، دار الکتب العلمیه.    
۱۲۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۲۲.    
۱۳۰. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷، دار الکتب العلمیه.    
۱۳۱. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۱۶.    
۱۳۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷، دار الکتب العلمیه.    
۱۳۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۹۶.    
۱۳۴. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۱۶.    
۱۳۵. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷، دار العلمیه.    
۱۳۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.    
۱۳۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۶.    
۱۳۸. سخاوی، شمس‌الدین، التحفة اللطیفه، ج۱، ص۲۳۱، الکتب العلمیه.    
۱۳۹. حسن شراب، محمدمحمد، المعالم الاثیره، ص۳۵۸.    
۱۴۰. طبرسی، احمد بن علی، مجمع البیان، ج۱، ص۲۸۶، دار المعرفه.    
۱۴۱. ابی‌شيبة، عبدالله بن محمد، المصنف، ج۵، ص۲۱۶.
۱۴۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۹۶.    
۱۴۳. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۱۷.    
۱۴۴. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷، دار الکتب العلمیه.    
۱۴۵. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۱۳.    
۱۴۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۱۷.    
۱۴۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۳.    
۱۴۸. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۳۳.    
۱۴۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۰۱.    
۱۵۰. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۰.    
۱۵۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۰۱.    
۱۵۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۰۱.    
۱۵۳. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۱۷.    
۱۵۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۶-۲۴۷.    
۱۵۵. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۰، ص۲۴۵.    
۱۵۶. انفال/سوره۸، آیه۲۷.    
۱۵۷. قرطبی، شمس‌الدین، تفسیر قرطبی، ج۷، ص۳۹۴، دار احیاء التراث العربی.    
۱۵۸. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۴، ص۴۸، دار الفکر.    
۱۵۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۳.    
۱۶۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۰، ص۲۴۶.    
۱۶۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۸، ص۴۴۵.    
۱۶۲. ابن کثیر، ابوالفداء، السیرة النبویه، ج۳، ص۲۳۲.    
۱۶۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۸.    
۱۶۴. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۴، ص۱۰۷، دار الکتاب العربی.    
۱۶۵. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۲۱.    
۱۶۶. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۱۳، کنگره شیخ مفید.    
۱۶۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۱۰.    
۱۶۸. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۲۰.    
۱۶۹. طبرسی، ابومنصور، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۲، دار المعرفه.    
۱۷۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۰، ص۲۴۶.    
۱۷۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۱۲.    
۱۷۲. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۲۱.    
۱۷۳. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۰، ص۴۶۱.    
۱۷۴. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۱.    
۱۷۵. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۲۵.    
۱۷۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۱۲-۵۱۳.    
۱۷۷. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۲۱.    
۱۷۸. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۷۰.    
۱۷۹. طبرسی، ابومنصور، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۳، دار المعرفه.    
۱۸۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۱۸.    
۱۸۱. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۲۱.    
۱۸۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۰.    
۱۸۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۱۷.    
۱۸۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۴.    
۱۸۵. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۲.    
۱۸۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۱۳.    
۱۸۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۴، مؤسسه اعلمی.    
۱۸۸. طباطبایی اردکانی، محمود، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۹۹-۲۰۰.
۱۸۹. طباطبایی اردکانی، محمود، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۹۹-۲۰۱.
۱۹۰. منتظر قائم، اصغر، تاریخ صدر اسلام، ص۱۷۸-۱۷۹.
۱۹۱. عرفات، ولید، بحوث المؤتمر الدولی للتاریخ، ص۷۸۷-۷۹۳.
۱۹۲. محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۱۷.    
۱۹۳. نک: صادقی، مصطفی، پیامبر و یهود حجاز، ص۱۶۴-۱۹۷.
۱۹۴. صفایی حائری، عباس، تاریخ پیامبر اسلام، ج۳، ص۳۵۴-۳۵۵.
۱۹۵. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ص۵۲۷.
۱۹۶. صفایی حائری، عباس، تاریخ پیامبر اسلام، ج۳، ص۳۵۴.
۱۹۷. طبرسی، ابومنصور، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۲، دار المعرفه.    
۱۹۸. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۱۹۷، مؤسسه آل البیت.    
۱۹۹. جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، ج۳، ص۱۱۱، دار الکتب العلمیه.    
۲۰۰. قرطبی، شمس‌الدین، تفسیر قرطبی، ج۲، ص۴۹، دار احیاء التراث العربی.    
۲۰۱. قرطبی، شمس‌الدین، تفسیر قرطبی، ج۸، ص۸۲-۸۳، دار احیاء التراث العربی.    
۲۰۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۶-۲۷.    
۲۰۳. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۸۹-۱۹۰.    
۲۰۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۰، ص۲۵۰.    
۲۰۵. طبرسی، ابومنصور، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱، دار المعرفه.    
۲۰۶. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۲۴.    
۲۰۷. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۳.    
۲۰۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۲۱.    
۲۰۹. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۳.    
۲۱۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۱۰.    
۲۱۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷، دار الکتب العلمیه.    
۲۱۲. طبرسی، ابومنصور، مجمع البیان، ج۸، ص۱۵۰، دار المعرفه.
۲۱۳. حموی، بدرالدین، غرر التبیان، ص۴۲۰.
۲۱۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۱۸.    
۲۱۵. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۵، ص۴۶۰، دار الکتاب العربی.    
۲۱۶. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۵، ص۳۲۶، دار احیا التراث العربی.    
۲۱۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۲،موسسه اعلمی.    
۲۱۸. نویری، ابوزکریا، نهایة الارب، ج۱۷، ص۱۹۵.    
۲۱۹. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۹۳-۹۴.    
۲۲۰. ابن کثیر، ابوالفداء، السیرة النبویه، ج۴، ص۶۰۴، دار المعرفه.    
۲۲۱. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۱۱، ص۲۱۹.    
۲۲۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۰۳، دار الکتب العلمیه.    
۲۲۳. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲-۵۳، دار صار.    
۲۲۴. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۹۳.    
۲۲۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۹۲، موسسه اعلمی.    
۲۲۶. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۲۵.    
۲۲۷. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۳.    
۲۲۸. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۳۰، دار الهلال.    
۲۲۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۷.    
۲۳۰. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷۵، دار الفکر.    
۲۳۱. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۱۲، دار الفکر.    
۲۳۲. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ص۱۷۵، دا الفکر.    
۲۳۳. شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۴، ص۳۱۶، دار ابن کثیر، دار الکلم الطیب.    
۲۳۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۹۶.    
۲۳۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۷، دار الفکر.    
۲۳۶. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۱۳.    
۲۳۷. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۸، دار الکتب العلمیه.    
۲۳۸. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۳۰، دار الهلال.    
۲۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج۱۷، ص۲۷۵، دار الکتب الاسلامیه.    
۲۴۰. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۲۱.    
۲۴۱. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۹۰، دار احیا التراث العربی.    
۲۴۲. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۲۲.
۲۴۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۲۹۴.    
۲۴۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۲۹۶.    
۲۴۵. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۱۰، ص۳۸۰، مجلس دائرة المعارف العثمانیه.    
۲۴۶. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، دار الکتب العلمیه.    
۲۴۷. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۶، دار الکتب العلمیه.    
۲۴۸. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۳، دار اکتب العلمیه.    
۲۴۹. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۹.    
۲۵۰. نک:واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۵۵.    
۲۵۱. اصبهانی، اسماعیل بن محمد، دلائل النبوه، ج۱، ص۲۲۰، محقق:محمد محمد الحداد، دار طیبه.    
۲۵۲. نک: صادقی، مصطفی، پیامبر و یهود حجاز، ص۱۶۴-۱۹۷



دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله "بنی‌ قریظه"، تاریخ بازیابی۱۴۰۱/۰۱/۲۰.    






جعبه ابزار