• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی سلیم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از قبایل عَدنانی ساکن حجاز، قبیله بنی سُلَیم می باشد.



بنی سُلَیم از قبایل بزرگ و مشهور عدنانی شبه جزیره عربستان و از تبار سُلیم بن منصور بن عِکرمة بن خَصْفَة بن قَیس بن عیلان
[۱] انساب الاشراف، ج۱۳، ص۵۶-۷۵.
به شمار می‌آیند. منسوبان به این قبیله را سُلَمی گویند.
[۵] انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸.
[۶] الانساب، ج۱، ص۲۸۶.
هَوازِن،
[۷] الانساب، ج۲، ص۲۹۱.
[۸] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۰.
مازِن
[۱۰] الانساب، ج۵، ص۱۶۵.
[۱۱] الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۴.
و سَلامان از دیگر فرزندان منصور بن عِکرمه و برادر سلیم بودند که در عرض سلیم سر منشا قبایل دیگر شدند که در آن میان هَوازِن و سپس بنی سلیم از شهرت و کثرت بیشتری برخوردار شدند.


منابع از بُهْثَه به عنوان فرزند سُلیم و از امرؤالقَیس، عوف، ثَعلبه، معاویه، سُلیم و حارث به عنوان فرزندان بُهثه بن سُلیم یاد کرده‌اند که هر یک به تیره‌ها و بطون متعدد و گاه مهمّی تقسیم شدند. از مشهورترین این تیره‌ها که بسیاری از آنها به امرؤالقیس بن بُهثَه بازمی گردند عبارت‌اند از: بنوعُصَیَّة بن خُفاف، بنومالک بن ثَعلبه، بنی بَهزِ بن امرؤالقیس، بنی عوف بن بُهثة، بنوالشرید، و بنوزغب بن مالک، بنی یَرْبُوع بن سَمّاک، بنی رِعْل بن مالک، بنوذَکْوان بن رِفاعه و بنومالک بن خُفاف.
[۱۶] انساب الاشراف، ج۱۳، ص۵۶۷۵-۵۶۷۶.
اینان همچنین با تیره‌ها وقبایل متعددی همپیمان بودند. بنی کبیر بن غنم بن دودان (از کنانه) ،
[۱۸] السیرة النبویه، ج۲، ص۵۰۲.
[۱۹] الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۱۰۴.
بنی حارث بن عبدالمطلب و بنی هاشم (هر دو از قریش ) از جمله این همپیمانان‌اند. شجاعان و جنگ آوران سُلیم در نزد عرب زبانزد بودند.
[۲۲] الانساب، ج۱، ص۴۸.



بنی سلیم عمدتاً در مناطق بالای نجد، نزدیک مدینه و سپس خیبر در همسایگی غطفان (در شمال نجد) و هوازن (در جنوب نجد) و در میان حرّه‌هایی (زمینهای سنگی) با آبهای فراوان و معادن متعدد و زمینهای حاصلخیز زندگی می‌کردند، از این رو مردمانی ثروتمند و در ارتباط کامل با یهودیان مدینه و بزرگان مکه بودند، به ویژه آنکه منازل سُلمیها در مسیر عبور کاروانهای تجاری عرب بود.
[۲۳] المفصل، ج۴، ص۲۵۷.

در منابع از حره سلیم در بالای نَجْد و‌ام صَبّار یا حَرَّة النّار در ناحیه خیبر
[۲۷] وقعة صفین، ص۳۸۵.
به عنوان حرّه‌های مهم سلیم نام برده شده است؛ همچنین از دونکان، رولان
[۳۳] تاج العروس، ج۳، ص۱۲۵، «حجر».
(نزدیک مدینه که دارای روستاهای متعدد با درختان خرما بود)؛ سَلْوان،
[۳۵] تاج العروس، ج۱۰، ص۱۸۱، «سلو».
ثعل (نزدیک مکه)، نیز به عنوان آبراهها و وادیهای سلیم نام برده شده است. از آبهای مهم اینان می‌توان به اُثال، کُدر،
[۴۰] السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۸.
قَلَّهی مُریر، چاه معونه (نزدیک حره سلیم) ، غدیر (در پایین حره سلیم)
[۴۶] تاج العروس، ج۳، ص۲۰۵. «درر»
و از کوههای آنان باید به ذوبحار (در پشت حره سلیم)؛ برام (در حره سلیم)؛ اُبلی (در راه مکه به مدینه در منطقه بطن نخل) اشاره کرد. از دیگر مکانهای متعلق به بنی سلیم می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: روستاهای حاصلخیز و زراعی حجر (نزدیک قلّهی و ذی رولان)،
[۵۳] تاج العروس، ج۳، ص۱۲۵. «حجر»
قلّهی (در وادی رولان)؛ حاذه، نقیا، القیا و سوارقیه (از نواحی مدینه) و معادن طلا و دهنج (سنگهای سبزرنگ) و آهن. بنی سلیم با توجه به دارا بودن زمینهای حاصلخیز و آبهای فراوان به کشاورزی نیز اشتغال داشتند. خرما، موز، زیتون و انگور و گلابی از محصولات کشاورزی آنان بود. برخی شهرت کوهستانهای بنی سلیم را به عسلهای آن می‌دانند.
[۶۳] المفصل، ج۷، ص۱۱۹.
مجموعه‌هایی از سلیم در دوره اسلامی و پس از فتوحات به بصره و خراسان، مهاجرت کردند.


سُلمیها همچون بسیاری از قبایل شبه جزیره عربستان بت پرست بودند. در منابع از بت سُواع به عنوان بت بنی سلیم یاد شده است. آنان همچنین مسئولیت سدانت و نگهداری از بت عُزّی را (که بتخانه‌ای در نزدیکی مکه داشت) نیز بر عهده داشتند.
[۶۶] الاصنام، ص۲۲.
ضمن آنکه برخی مردان سلیم در خانه‌های خود نیز بتهایی مخصوص خود داشتند، چنان که از بت ضمار به عنوان بت عباس بن مرداس یاد کرده‌اند.
[۶۹] السیرة النبویه، ج۴، ص۸۸۱.

برخی، تیره ذکوان بن رفاعه سُلمی را از گروه حُمْسیها می‌دانند.
[۷۲] اخبار مکه، ج۱، ص۱۷۹۴.
اینان در کنار قریش، کنانه، ثقیف و... برای خود و دیگر زائران کعبه در ایّام حج قوانین خاصی وضع کرده بودند. خداوند این بدعتها را مردود دانسته است.


بنی سلیم همچنین معتقد بودند که فرشتگان دختران خداوند هستند که از ازدواج خدا با جنیان متولد شده‌اند. مفسران آیه ۱۵۸ صافّات را در ردّ این اعتقاد دانسته‌اند: «و جَعَلوا بَینَهُ و بَینَ الجِنَّةِ نَسَبـًا و لَقَد عَلِمَتِ الجِنَّةُ اِنَّهُم لَمُحضَرون». از دیگر بدعتهای اینان به تاخیر انداختن ماههای حرام بود. چون ترک جنگ در سه ماه متوالی حرام ذیقعده، ذیحجه و محرّم بر آنان سخت بود، سلیم در کنار غطفان و هوازن گاه با جابه جایی دو ماه محرم و صفر، ایام پس از ذیحجه را ماه صفر اعلام می‌کردند و بدین شکل حرمت جنگ را در ماه پس از ذیحجه (محرم) برمی داشتند و این امر را یک سال در میان انجام می‌دادند. خداوند با نزول آیه ۳۷ توبه چنین بدعتی را کفری افزون بر دیگر کفرهای آنان دانسته است:
[۷۹] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۱۶۹.
«اِنَّمَاالنَّسِیءُ زیادَةٌ فِی الکُفرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ کَفَروا یُحِلّونَهُ عامـًا ویُحَرِّمونَهُ عامـًا لِیواطِـوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ فَیُحِلّوا ما حَرَّمَ اللّهُ زُیِّنَ لَهُم سوءُ اَعمــلِهِم واللّهُ لا یَهدِی القَومَ الکـفِرین» همانا تاخیر تغییر     ماه حرام به ماهی دیگر (نسیء) افزایش در کفر است که کسانی که کافر شده‌اند بدان گمراه می‌شوند. آن را در سالی حرام می‌شمارند و سالی دیگر حلال تا با شمار آنچه خدای حرام کرده است همسان و برابر سازند، پس سبب     آنچه را خدا حرام کرده حلال می‌کنند. کارهای بد و ناپسندشان در نظرشان آراسته شده و خدا گروه کافران را راه ننماید».


همچنین برخی از محققان با تمسک به اشعار فرزدق و نجاشی معتقدند که بنی سلیم مانند برخی دیگر از اعراب همچون اشجع با برخی حیوانات روابط ناپسند جنسی داشتند.
[۸۱] المفصل، ج۵، ص۱۴۴.

در منابع از جنگهای متعدد و مشهور بنی سلیم بسیار یاد شده است؛ از جمله «یوم شمطه» (از جنگهای فجار) که در این جنگ سلمیها در کنار هوازن و ثقیف در برابر قریش و کنانه قرار گرفتند،
[۸۳] ایام العرب، ص۳۳۱.
«یوم کدید»؛ «یوم بُرزه» و «یوم فیفاء» که در این سه جنگ بنی سلیم با بنی فراس از تیره‌های کنانه جنگیدند،
[۸۴] الاغانی، ج۱۶، ص۶۴.
[۸۵] ایام العرب، ص۳۱۵؛ ۳۱۹.
[۸۶] العقد الفرید، ج۶، ص۳۴-۳۵.
«یوم رَمْرَم»
[۸۸] مجمع الامثال، ج۲، ص۲۶۷.
و «یوم دفینه» که در این دو جنگ نیز سُلمیان رو در روی بنی مازن بن عمرو بن تمیم قرار گرفتند، «یوم تَثْلیث، «یوم الحوزة الاوّل»
[۹۱] الاغانی، ج۲، ص۳۲۹.
[۹۲] العقد الفرید، ج۶، ص۲۴.
[۹۳] المفصل، ج۵، ص۳۶۳.
و «یوم الحوزة الثانی»
[۹۴] المفصل، ج۵، ص۳۶۳.
از دیگر روزهای جنگی بنی سلیم است.


با توجه به ارتباط بنی سلیم با مکّیان، آشنایی آنان با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و دین جدید را می‌توان در همان سالهای آغازین بعثت دانست. با حضور پیامبر در مدینه، منابع از اسلام برخی از مردان بنی سلیم و حضور آنان در غزوات پیامبر یاد کرده‌اند که در آن میان می‌توان به حضور ثقف بن عمرو و برادرانش از تیره بنی حجر در غزوه بدر (سال دوم)
[۹۵] السیرة النبویه، ج۲، ص۵۰۲.
و همچنین حضور عروة بن اسماءبن الصلت سُلمی از مبلّغان پیامبر در غزوه بئرمعونه (سال چهارم)
[۹۶] السیرة النبویه، ج۳، ص۶۷۸.
اشاره کرد؛ اما در سوی دیگر از غزوات حضرت و اعزام سرایا به سوی بنی سلیم گزارشهای متعددی آمده است.


سال دوم (ماه ۲۰ هجرت) در قالب سریّه غالب بن عبداللّه لیثی صورت گرفت که سپاه بدون هیچ گونه برخوردی بازگشتند. پس از غزوه بدر پیامبر به دنبال آگاه شدن از تجمع بنی سلیم و غطفان در کُدر (از آبهای بنی سلیم) با ۲۰۰ تن از اصحاب در حالی که پرچم سپاه به دست علی علیه‌السّلام بود به سوی آنان رهسپار شد؛ ولی در آن منطقه هیچ یک از آنان را نیافت و فقط ۵۰۰ شتر به غنیمت آوردند. ابن هشام این غزوه را، که به غزوه «قرقرة الکدر» یا «قرارة الکدر» مشهور شد، ۷ شب پس از بدر در شوال سال دوم
[۹۸] السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۸.
[۱۰۰] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۱.
و واقدی و ابن سعد آن را در نیمه محرم
[۱۰۱] المغازی، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۴.
[۱۰۲] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۱.
[۱۰۳] المنتظم، ج۳، ص۱۵۹.
(ماه ۲۳ هجرت) می‌داند.


چند ماه پس از این غزوه بود که حضرت اعزام دیگری را به سوی بنی سلیم در قالب غزوه بُحران انجام داد. در این غزوه نیز که در ششم جمادی الاولی سال سوم (ماه ۲۷ هجری) با حرکت ۳۰۰ تن از مسلمانان به بُحران در ناحیه فُرُع از سرزمینهای بنی سلیم آغاز شد مانند دو غزوه پیشین هیچ برخوردی صورت نگرفت و حضرت پس از ۱۰ شب به مدینه بازگشت.
[۱۰۴] المغازی، ج۱، ص۱۹۶.
[۱۰۵] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۵.
[۱۰۶] المنتظم، ج۳، ص۱۵۹.



در محرم سال چهارم (۴ ماه پس از غزوه احد) هنگامی که شماری از مسلمانان مدینه با هدف تبلیغ اسلام در میان بنی عامر بن صعصعه به دعوت ابوبراء عامر بن مالک بزرگ بنی کلاب از تیره‌های بنی عامر به نزدیکی چاه معونه، از آبهای مشترک بین بنی عامر و بنی سلیم در منطقه نجد و در چند منزلی مدینه رسیدند، اعضایی از بنی سلیم به تحریک عامربن طفیل عامری و بدون توجه به آنکه این مسلمانان در حمایت ابوبراء عامری هستند به کشتار آنان پرداختند. منابع از حضور سه تیره سُلمیِ بنوذکوان، بنورعل و بنوعصیّه در این درگیری که به «سریه بئر معونه» مشهور گردید یاد کرده‌اند.
[۱۰۹] المغازی، ج۱، ص۳۴۹.
[۱۱۰] السیرة النبویه، ج۳، ص۶۷۷.
[۱۱۱] السیرة النبویه، ج۳، ص۶۸۲.
پیامبر پس از این حادثه تا ۳۰
[۱۱۲] دلائل النبوه، ج۳، ص۳۵۰.
[۱۱۳] السنن الکبری، ج۲، ص۱۹۹.
یا ۴۰
[۱۱۴] مسند احمد، ج۳، ص۲۱۰.
روز در قنوت نماز خود قاتلان شهدای معونه، از جمله تیره‌های بنی سلیم را نفرین می‌کرد. برخی مفسّران نزول آیه ۱۲۸ آل عمران را در این خصوص می‌دانند:
[۱۱۷] زادالمسیر، ج۲، ص۲۸.
«لَیسَ لَکَ مِنَ الاَمرِ شَیءٌ اَو یَتوبَ عَلَیهِم اَو یُعَذِّبَهُم فَاِنَّهُم ظــلِمون» امر یا پذیرفتن توبه آنان     در اختیار تو نیست، [۷۱]     یا از آنان درمی گذرد یا عذابشان می‌کند. زیرا آنان ظالم‌اند».


جمعی از بزرگان یهود بنی نضیر، که به تازگی در پی پیمان شکنی خود با مسلمانان از مدینه اخراج و در خیبر مستقر شده بودند، با هدف از پای درآوردن مسلمانان با حضور در میان قریش مکه و تایید عقاید مشرکان به تحریک قریش برای نبردی همه جانبه و فراگیر با پیامبر پرداختند. آنان در بازگشت از مکه با حضور در نزد بزرگان بنی سلیم و غطفان آنان را نیز به نبرد ترغیب کردند. پس سُلمیها با ۷۰۰ نفر از مردان جنگی خود به فرماندهی سُفیان بن عبد شمس، همپیمان حرب بن امیه، در مرّ الظهران به سپاه احزاب پیوستند و در جنگ خندق شرکت کردند
[۱۲۱] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶۶.
[۱۲۲] المنتظم، ج۳، ص۲۲۸.
؛ اما به رغم کارشکنیهای بسیار منافقان اوس و خزرج و خیانت بنی قُریظه، با دعای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و امداد خداوند
[۱۲۶] المغازی، ج۲، ص۴۸۸.
[۱۲۸] اعلام الوری، ص۱۰۱.
بنی سلیم در کنار سایر مشرکان پس از مدتها محاصره مدینه، بدون نتیجه به سرزمینهای خود بازگشتند.


منابع همچنین از اعزامهای دیگری نیز یاد کرده‌اند؛ سریه زیدبن حارثه به منطقه «جَموم» بنی سلیم در ربیع الآخر سال ششم،
[۱۳۰] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۸۶.
[۱۳۱] المنتظم، ج۳، ص۲۵۶.
سریه ابن ابی العوجاء به همراه ۵۰ نفر از مسلمانان در ذیحجه سال هفتم
[۱۳۳] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۲۳.
که در این سریه همه یاران او در برخورد با بنی سلیم به شهادت رسیدند، سریه غزاة السلسله که در آن پیامبر بعد از اطلاع از توطئه بنی سلیم برای حمله به مدینه به ترتیب ابوبکر، عمر و عمرو بن عاص را به همراه مسلمانان جهت درهم کوبیدن دشمنان اعزام کرد؛ ولی این سه تن پس از شکست از سُلمیها و دادن تلفات سنگین بازگشتند. در پی آن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ علی بن ابی طالب علیه‌السّلام را به همراه تعدادی اعزام کرد و حضرت با پیروزی بر بنی سلیم به مدینه بازگشت.
[۱۳۷] کشف الغمه، ج۱، ص۲۳۰.



برخی مفسران از درگیری دیگری بین بنی سلیم و مسلمانان خبر داده‌اند.
[۱۳۸] المصنف، ج۱۰، ص۱۰۷.
[۱۳۹] الدرالمنثور، ج۲، ص۲۷۸.
[۱۴۰] کنزالعمال، ج۲، ص۴۰۵.
طبق این گزارش دسته‌ای از بنی سلیم با حضور در مدینه و در نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به دروغ، مسلمان شدند و چون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ماده شتر خود را در اختیار آنان گذارد تا از شیر آن بدوشند پس از خوردن شیر ناقه، آن را کشته، متواری شدند، پس حضرت فرمان تعقیب آنان را داد و پس از به اسارت درآوردن آنها به دستور خداوند حکم محارب را بر آنان جاری ساخت. مفسران، نزول آیات ۳۳-۳۴ مائده را در این خصوص می‌دانند:
[۱۴۲] الدرالمنثور، ج۲، ص۲۷۸.
[۱۴۳] جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۲۸۱.
«اِنَّما جَزؤُا الَّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ ورَسولَهُ ویَسعَونَ فِی الاَرضِ فَسادًا اَن یُقَتَّلوا اَو یُصَلَّبوا اَو تُقَطَّعَ اَیدیهِم واَرجُلُهُم مِن خِلـف اَو یُنفَوا مِنَ الاَرضِ ذلِکَ لَهُم خِزیٌ فِی الدُّنیا و لَهُم فِی الاخِرَةِ عَذابٌ عَظیم اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن قَبلِ اَن تَقدِروا عَلَیهِم فَاعلَموا اَنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم» جز این نیست که سزای کسانی که با خدا و فرستاده او می‌جنگند و در زمین به تباهی می‌کوشند(در جامعه ایجاد ناامنی می‌کنند یا به راهزنی و قتل و غارت می‌پردازند) این است که آنان را بکشند یا بر دار کنند یا دستها و پاهایشان را بر خلاف یکدیگر ببرند یا از آن سرزمین بیرونشان کنند. این است خواری و رسوایی برای آنان در این جهان و در آن جهان عذابی بزرگ دارند».


از اسلام بنی سلیم نیز گزارشهایی موجود است. بنابر گزارشی قیس بن نسیبه یا نشبه سُلمی پس از خندق، در مدینه نزد پیامبر آمد. وی که فردی آگاه و پارسا بود پس از طرح پرسشهایی درباره آسمانهای هفت گانه و ساکنان آنها از حضرت، هنگامی که با پاسخهای پیامبر مواجه شد به حقانیت او ایمان آورد و در بازگشت به نزد بنی سلیم کلام پیامبر را از سخنان رومیان، ایرانیان، اشعار عرب و پیشگویی کاهنان برتر شمرد و آنان را به اسلام فرا خواند.
[۱۴۶] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۷.
برخی منابع از این واقعه به «وفد (هیئت) سلیم» یاد کرده‌اند.
[۱۴۹] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۷.



قِدْر یا قُدَد بن عمّار نیز از دیگر سُلمیها بوده که با حضور در مدینه ضمن قبول اسلام به حضرت وعده می‌دهد که ۱۰۰۰ تن از مردمان قوم خود را برای فتح مکه آماده سازد و پس از بازگشت با سازماندهی سه گروه ۳۰۰ نفره از مردان جنگی سلیم به فرماندهی عباس بن مرداس، جبّاربن حکم و اخنس بن یزید آماده شرکت در فتح مکه می‌شود؛ ولی خود تا قبل از پیوستن به پیامبر درمی گذرد.
[۱۵۰] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۸.
از این گزارش به وضوح برمی آید که اسلام سلیم در سال هشتم و قبل از فتح مکّه بوده است، در هر حال بنی سلیم به استعداد ۷۰۰، ۹۰۰
[۱۵۴] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۷.
یا ۱۰۰۰ تن
[۱۵۷] السیرة النبویه، ج۴، ص۸۷۷.
جهت شرکت در فتح مکه در قدید یا مرالظهران به پیامبر پیوستند. آنان در ملاقات با حضرت درخواست کردند تا در جلو سپاه با پرچم سرخ حرکت کنند. پیامبر نیز پذیرفت و آنان در کنار بنی غفار، بنی اسلم و به فرماندهی خالد بن ولید از قسمت پایین مکه وارد شهر شدند. پس از فتح مکه به فرمان پیامبر خالدبن ولید ۵ روز مانده به پایان رمضان سال هشتم به همراه گروهی از بنی سلیم مامور شکستن بت عزّی شد که در دست بنی شیبان از تیره‌های بنی سلیم نگهداری می‌شد.
[۱۶۱] المنتظم، ج۳، ص۳۲۹-۳۳۰.
وی همچنین به همراه بنی سلیم و گروهی از انصار و مهاجر در شوّال همان سال به سمت بنی جَذیمه که در جنوب مکه و در منطقه غمیصاء سکونت داشتند رهسپار شد. اعزام این سریه که با هدف دعوت به اسلام صورت گرفت بر اثر کینه‌ای که خالدبن ولید و بنی سلیم از بنی جذیمه (از قبایل کنانی) داشتند،
[۱۶۲] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۱.
به کشتار و اسارت بنی جذیمه انجامید. خالد پس از اسارت بنی جذیمه دستور قتل اسیران را داد؛ اما غیر از سلیم هیچ یک از انصار و مهاجران اسیران خود را نکشتند و آنان را نزد رسول خدا بردند. در منابع از این نبرد با عنوان «یوم غمیصاء» یاد شده است.
[۱۶۴] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۴۷-۱۴۸.
[۱۶۵] المنتظم، ج۳، ص۳۳۱.



با حرکت پیامبر به سوی حنین برای مقابله با هوازن و ثقیف، بنی سلیم نیز پیامبر را همراهی کردند. مسلمانان که در این روز از فراوانی جمعیت دچار غرور شده بودند در اولین حمله هوازنیها متواری شدند و در این میان بنی سلیم که به فرماندهی خالدبن ولید پیشاپیش سپاه در حرکت بودند نیز گریختند
[۱۶۶] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۸۸۸.
و با نصرت خداوند و پایداری گروهی اندک از مسلمانان سپاه اسلام بر هوازن غالب شدند و از آنان غنایم فراوانی به دست آوردند. هوازنیها که با این شکست چاره‌ای جز قبول اسلام نداشتند به نزد پیامبر آمده، اسلام آوردند و خواهان آزادی اسیران خود شدند. حضرت نیز سهم خود و بنی عبدالمطلب را در غنایم هَوازِن بدانها بخشید؛ ولی بنوتمیم و بنوفزاره به تحریک بزرگان خود از بازگرداندن غنایم به دست آمده خود امتناع ورزیدند. عباس بنِ مِرْداس از بزرگان بنی سلیم از مردمان خود خواست که آنان نیز غنایم خود را حفظ کنند و به هَوازِن بازنگردانند؛ ولی آنان به پیروی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم سهم خود را به هَوازِن پس دادند.
[۱۷۱] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۲۶.



با رحلت پیامبر و ارتداد بسیاری از نومسلمانان، گروهی از بنی سلیم بر اسلام خود ماندند و حتی در سرکوب سپاه مرتد طُلیحه به همراه مُعَنِ بن حاجز امیر خود که از سوی ابوبکر منصوب شده بود به خالد بن ولید پیوستند. در مقابل این گروه، بسیاری از بنی سلیم و از جمله بزرگان آنان از اسلام بازگشتند. دسته‌ای به رهبری ایاس بن عبدیالیل (فُجْائه سُلمی) که توانسته بود با فریب ابوبکر مقادیر فراوانی سلاح از مدینه دریافت کند، پس از کشتن ۱۰ تن از مسلمانانی که از سوی ابوبکر از مدینه به همراه فُجائه اعزام شده بودند به کشتار و غارت مردم پرداختند. این گروه شورشی در پی دستور ابوبکر به دست طریفة بن حاجز سرکوب شدند و فُجْائه اسیر و سپس به فرمان ابوبکر در آتش سوزانده شد.
[۱۷۵] فتوح البلدان، ج۱، ص۱۱۷.
گروه دیگر از سلیم به تحریک زنی بنام امّ زِمل سلمی در برابر سپاه خالد بسیج شدند؛ ولی در جنگ با خالد شکست خوردند. بنی سلیم با این شکست و همچنین اطلاع یافتن از شکست سپاه طُلیحه، پس از تحویل دادن مرتدان خود که به قتل عام مسلمانان پرداخته بودند خود را از گزند سپاه خالد در امان داشتند. پس از آن در حوادث و جریانات دوره خلفا نیز از بنی سلیم گزارشهای متعددی در دست است. برخی از آنان از کارگزاران خلفا شدند.
[۱۸۰] الانساب، ج۳، ص۲۷۸.
برخی نیز در فتوحات شرکت کردند. برخی از آنان در شام و در سپاه اموی قرار گرفتند که حضور بنی سلیم در صفین و جنگ مَرْج راهط (طرفداران مروان و ابن زبیر ) از این موارد است.
[۱۸۴] الانساب، ج۳، ص۲۷۸.
[۱۸۶] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶۶.



در معرفی شخصیتهای بنی سلیم باید به این افراد اشاره کرد: ورد بن خالد بن حذیفه از تیره بنی مالک بن ثعلبه. وی از دوستان پیامبر در جاهلیت و از نخستین مسلمانان بود، خُفاف بن نُدْبَه از ثابت قدمان بر اسلام در جریان ارتداد، حَجّاج بن عِلاط از تیره بنی بَهْز و از ثروتمندان بنی سلیم و صاحب معدن طلا، عُروَة بن اَسماء از مبلّغان و شهیدان بِئر معونه،
[۱۹۰] الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۳۷۷.
قیس بن نُشْبَه یا نُسَیبه که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم او را بهترین بنی سلیم خواند، غاوی بن عبدالعزی که مامور نگهداری بت سُواع از بتهای بنی سلیم بود و پیامبر نام او را به راشدبن عبد ربه تغییر داد،
[۱۹۴] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۸.
[۱۹۵] اسدالغابه، ج۱، ص۲۳۰.
عباس بنِ مرْداس از بزرگان بنی سلیم و از مؤلفة القلوب
[۱۹۶] الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۷۱-۲۷۲.
اسماء دختر صَلْت از تیره بنی حرام که با پیامبر ازدواج کرد
[۱۹۷] البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۲۶.
؛ همچنین برخی منابع تفسیری از خوله دختر حکیم به عنوان همسر پیامبر که بدون مهر به ازدواج پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم درآمد ـ و خداوند چنین ازدواجی را به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم منحصر کرد ـ یاد کرده‌اند.
[۱۹۹] روض الجنان، ج۱۶، ص۷.



اخبار مکة و ما جاءَ فیها من الآثار؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابه؛ اعلام الوری باعلام الهدی؛ الاغانی؛ الاکمال؛ الانساب؛ انساب الاشراف؛ ایام العرب فی الجاهلیه؛ البدایة والنهایه؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ الامم والملوک؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ جمهرة انساب العرب؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ دلائل النبوه، ابونعیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زاد المسیر فی علم التفسیر؛ السنن الکبری؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ الطبقات الکبری؛ العقد الفرید؛ عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر؛ فتوح البلدان؛ القاموس المحیط؛ کتاب الاصنام (تنکیس الاصنام)؛ کتاب الطبقات؛ کشف الغمة فی معرفة الائمه علیهم‌السّلام؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ لباب النقول فی اسباب النزول؛ لسان العرب؛ مجمع الامثال؛ المحبر؛ المستجاد من الارشاد؛ مسند احمدبن حنبل؛ المصنف، صنعانی؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع؛ معجم البلدان؛ معجم قبائل العرب؛ المغازی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والامم؛ المنمق فی اخبار قریش؛ نهایة الارب فی فنون الادب؛ وقعة صفین.


۱. انساب الاشراف، ج۱۳، ص۵۶-۷۵.
۲. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۱.    
۳. الطبقات، ابن خیاط، ص۳۰۸.    
۴. الاکمال، ج۳، ص۳۰۱.    
۵. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸.
۶. الانساب، ج۱، ص۲۸۶.
۷. الانساب، ج۲، ص۲۹۱.
۸. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۰.
۹. الطبقات، ابن خیاط، ص۱۰۴.    
۱۰. الانساب، ج۵، ص۱۶۵.
۱۱. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۵۴.
۱۲. الطبقات، ابن خیاط، ص۳۱۰.    
۱۳. نهایة الارب، ج۲، ص۳۳۵.    
۱۴. معجم قبایل العرب، ج۲، ص۵۳۱.    
۱۵. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۱-۲۶۴.    
۱۶. انساب الاشراف، ج۱۳، ص۵۶۷۵-۵۶۷۶.
۱۷. معجم قبایل العرب، ج۲، ص۵۴۳.    
۱۸. السیرة النبویه، ج۲، ص۵۰۲.
۱۹. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۱۰۴.
۲۰. معجم البلدان، ج۴، ص۱۱۷.    
۲۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۴۰.    
۲۲. الانساب، ج۱، ص۴۸.
۲۳. المفصل، ج۴، ص۲۵۷.
۲۴. معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۶.    
۲۵. معجم قبایل العرب، ج۲، ص۵۴۳.    
۲۶. معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۸.    
۲۷. وقعة صفین، ص۳۸۵.
۲۸. لسان العرب، ج۴، ص۱۸۱. «حرر»    
۲۹. معجم البلدان، ج۲، ص۴۸۹.    
۳۰. معجم ما استعجم، ج۱، ص۲۷۵.    
۳۱. معجم البلدان، ج۳، ص۹۷.    
۳۲. القاموس المحیط، ج۳، ص۳۸۷.    
۳۳. تاج العروس، ج۳، ص۱۲۵، «حجر».
۳۴. معجم البلدان، ج۳، ص۲۴۱.    
۳۵. تاج العروس، ج۱۰، ص۱۸۱، «سلو».
۳۶. معجم البلدان، ج۲، ص۷۹.    
۳۷. معجم قبایل العرب، ج۲، ص۵۴۴.    
۳۸. معجم البلدان، ج۱، ص۹۰.    
۳۹. معجم ما استعجم، ج۱، ص۳۱۶.    
۴۰. السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۸.
۴۱. معجم البلدان، ج۴، ص۳۹۴.    
۴۲. معجم البلدان، ج۵، ص۱۱۷.    
۴۳. معجم البلدان، ج۱، ص۳۰۲.    
۴۴. معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۲۴۵.    
۴۵. معجم البلدان، ج۲، ص۴۵۰.    
۴۶. تاج العروس، ج۳، ص۲۰۵. «درر»
۴۷. معجم البلدان، ج۱، ص۳۴۰.    
۴۸. معجم البلدان، ج۱، ص۳۶۶.    
۴۹. معجم البلدان، ج۱، ص۷۸.    
۵۰. معجم ما استعجم، ج۱، ص۹۸-۹۹.    
۵۱. معجم البلدان، ج۲، ص۲۲۳.    
۵۲. معجم ما استعجم، ج۲، ص۴۲۶.    
۵۳. تاج العروس، ج۳، ص۱۲۵. «حجر»
۵۴. معجم البلدان، ج۳، ص۹۷.    
۵۵. معجم مااستعجم، ج۳، ص۹۰۷.    
۵۶. معجم البلدان، ج۱، ص۸۸.    
۵۷. معجم البلدان، ج۳، ص۲۷۶.    
۵۸. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۲.    
۵۹. معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۶.    
۶۰. معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۳.    
۶۱. معجم البلدان، ج۳، ص۲۷۶.    
۶۲. معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۰۰.    
۶۳. المفصل، ج۷، ص۱۱۹.
۶۴. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۲.    
۶۵. اسدالغابه، ج۲، ص۱۴۹.    
۶۶. الاصنام، ص۲۲.
۶۷. معجم البلدان، ج۴، ص۱۱۶-۱۱۷.    
۶۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۴۰.    
۶۹. السیرة النبویه، ج۴، ص۸۸۱.
۷۰. معجم ما استعجم، ج۳، ص۸۸۱.    
۷۱. معجم البلدان، ج۳، ص۴۶۲.    
۷۲. اخبار مکه، ج۱، ص۱۷۹۴.
۷۳. اعراف/سوره۷، آیه۲۶.    
۷۴. بقره/سوره۲، آیه۱۸۹.    
۷۵. صافات/سوره۳۷، آیه۱۵۸.    
۷۶. لباب النقول، ص۱۶۷.    
۷۷. نمونه، ج۱۹، ص۱۷۱.    
۷۸. توبه/سوره۹، آیه۳۷.    
۷۹. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۱۶۹.
۸۰. التبیان، ج۵، ص۲۱۷.    
۸۱. المفصل، ج۵، ص۱۴۴.
۸۲. المنمق، ص۱۷۲.    
۸۳. ایام العرب، ص۳۳۱.
۸۴. الاغانی، ج۱۶، ص۶۴.
۸۵. ایام العرب، ص۳۱۵؛ ۳۱۹.
۸۶. العقد الفرید، ج۶، ص۳۴-۳۵.
۸۷. معجم قبایل العرب، ج۲، ص۵۴۴.    
۸۸. مجمع الامثال، ج۲، ص۲۶۷.
۸۹. معجم البلدان، ج۲، ص۴۵۸.    
۹۰. معجم البلدان، ج۲، ص۱۵.    
۹۱. الاغانی، ج۲، ص۳۲۹.
۹۲. العقد الفرید، ج۶، ص۲۴.
۹۳. المفصل، ج۵، ص۳۶۳.
۹۴. المفصل، ج۵، ص۳۶۳.
۹۵. السیرة النبویه، ج۲، ص۵۰۲.
۹۶. السیرة النبویه، ج۳، ص۶۷۸.
۹۷. المحبر، ص۱۱۷.    
۹۸. السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۸.
۹۹. البدایة والنهایه، ج۳، ص۴۱۵.    
۱۰۰. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۱.
۱۰۱. المغازی، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۴.
۱۰۲. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۱.
۱۰۳. المنتظم، ج۳، ص۱۵۹.
۱۰۴. المغازی، ج۱، ص۱۹۶.
۱۰۵. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۵.
۱۰۶. المنتظم، ج۳، ص۱۵۹.
۱۰۷. معجم البلدان، ج۱، ص۷۸.    
۱۰۸. معجم ما استعجم، ج۱، ص۹۸.    
۱۰۹. المغازی، ج۱، ص۳۴۹.
۱۱۰. السیرة النبویه، ج۳، ص۶۷۷.
۱۱۱. السیرة النبویه، ج۳، ص۶۸۲.
۱۱۲. دلائل النبوه، ج۳، ص۳۵۰.
۱۱۳. السنن الکبری، ج۲، ص۱۹۹.
۱۱۴. مسند احمد، ج۳، ص۲۱۰.
۱۱۵. الاستیعاب، ج۲، ص۷۹۷.    
۱۱۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۸.    
۱۱۷. زادالمسیر، ج۲، ص۲۸.
۱۱۸. نساء/سوره۴، آیه۵۱-۵۵.    
۱۱۹. عیون الاثر، ج۲، ص۳۳.    
۱۲۰. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۳.    
۱۲۱. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶۶.
۱۲۲. المنتظم، ج۳، ص۲۲۸.
۱۲۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۰-۲۷.    
۱۲۴. بقره/سوره۲، آیه۲۱۴.    
۱۲۵. آل عمران/سوره۳، آیه۲۶.    
۱۲۶. المغازی، ج۲، ص۴۸۸.
۱۲۷. تاریخ المدینه، ج۱، ص۵۹.    
۱۲۸. اعلام الوری، ص۱۰۱.
۱۲۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۹.    
۱۳۰. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۸۶.
۱۳۱. المنتظم، ج۳، ص۲۵۶.
۱۳۲. البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۳۶.    
۱۳۳. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۲۳.
۱۳۴. البدایة والنهایه، ج۴، ص۲۶۸.    
۱۳۵. الارشاد، ج۱، ص۱۶۲.    
۱۳۶. المستجاد من الارشاد، ص۱۰۰.    
۱۳۷. کشف الغمه، ج۱، ص۲۳۰.
۱۳۸. المصنف، ج۱۰، ص۱۰۷.
۱۳۹. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۷۸.
۱۴۰. کنزالعمال، ج۲، ص۴۰۵.
۱۴۱. مائده/سوره۵، آیه۳۳-۳۴.    
۱۴۲. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۷۸.
۱۴۳. جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۲۸۱.
۱۴۴. تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۵۲.    
۱۴۵. البدایة والنهایه، ج۵، ص۱۰۷.    
۱۴۶. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۷.
۱۴۷. اسدالغابه، ج۴، ص۲۲۸.    
۱۴۸. البدایة والنهایه، ج۵، ص۱۰۷.    
۱۴۹. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۷.
۱۵۰. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۸.
۱۵۱. اسدالغابه، ج۴، ص۲۰۰.    
۱۵۲. البدایة والنهایه، ج۵، ص۱۰۷.    
۱۵۳. اسدالغابه، ج۴، ص۲۰۰.    
۱۵۴. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۷.
۱۵۵. اسدالغابه، ج۴، ص۲۰۰.    
۱۵۶. البدایة والنهایه، ج۵، ص۱۰۷.    
۱۵۷. السیرة النبویه، ج۴، ص۸۷۷.
۱۵۸. البدایة والنهایه، ج۴، ص۳۵۷.    
۱۵۹. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۳۳.    
۱۶۰. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۴۰.    
۱۶۱. المنتظم، ج۳، ص۳۲۹-۳۳۰.
۱۶۲. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۱.
۱۶۳. معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۰۶.    
۱۶۴. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۴۷-۱۴۸.
۱۶۵. المنتظم، ج۳، ص۳۳۱.
۱۶۶. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۸۸۸.
۱۶۷. اسدالغابه، ج۲، ص۹۵.    
۱۶۸. اسدالغابه، ج۲، ص۲۰۸.    
۱۶۹. توبه/سوره۹، آیه۲۵.    
۱۷۰. توبه/سوره۹، آیه۲۶.    
۱۷۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۴، ص۹۲۶.
۱۷۲. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۶.    
۱۷۳. البدایة والنهایه، ج۴، ص۴۰۵.    
۱۷۴. تاریخ طبری، ج۲، ص۴۹۳.    
۱۷۵. فتوح البلدان، ج۱، ص۱۱۷.
۱۷۶. تاریخ طبری، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۳.    
۱۷۷. البدایة والنهایه، ج۶، ص۳۵۲.    
۱۷۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۴۹۱-۴۹۳.    
۱۷۹. البدایة والنهایه، ج۶، ص۳۵۲.    
۱۸۰. الانساب، ج۳، ص۲۷۸.
۱۸۱. أَمِیرًا اسدالغابه، ج۳، ص۵۶۱.    
۱۸۲. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۲.    
۱۸۳. اسدالغابه، ج۳، ص۵۶۱.    
۱۸۴. الانساب، ج۳، ص۲۷۸.
۱۸۵. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۱.    
۱۸۶. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶۶.
۱۸۷. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۴.    
۱۸۸. اسدالغابه، ج۲، ص۱۱۸.    
۱۸۹. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۲.    
۱۹۰. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۳۷۷.
۱۹۱. اسدالغابه، ج۳، ص۴۰۳.    
۱۹۲. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۲.    
۱۹۳. المنمق، ص۱۴۴-۱۴۵.    
۱۹۴. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۳۰۸.
۱۹۵. اسدالغابه، ج۱، ص۲۳۰.
۱۹۶. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۷۱-۲۷۲.
۱۹۷. البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۲۶.
۱۹۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۰.    
۱۹۹. روض الجنان، ج۱۶، ص۷.



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«بنی سلیم»    






جعبه ابزار