بزرگداشت موالید و وفیات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بزرگداشت
و یادآوری خاطره
انبیاء،
اولیاء،
شهداء، صدیقین
و رهروان راستین جزء مکتب
انبیاء است،
و از عوامل مهم در تقویت ایمان
و تثبیت ارزشهای معنوی
و بنیادهای اخلاقی است، که در
آیات و روایات بر آن تاکید شده است.
از عوامل مهمی که در تقویت
ایمان و تثبیت ارزشهای معنوی
و بنیادهای اخلاقی، نقش بسزایی دارد، یادآوری خاطره
انبیاء،
اولیاء،
شهداء، صدیقین
و رهروان راستین مکتب
انبیاء است. یادآوری مراتب ایمان
و تقوا و جهاد و فداکاری اولیای
خدا و این که آنها چگونه با کوشش
و تلاش در راه خدا به مقام قرب الهی رسیدهاند
و از گروه هدایت یافتگان شدهاند، انگیزه نیرومندی است که
انسان را در جهت اقتدا
و الگو گیری از آنها
و افتادن در مسیر تکامل یاری میدهد: «اولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده؛
آنها کسانی هستند که
خداوند هدایتشان کرده پس به
هدایت آنان اقتدا کن.»
قرآن کریم در آیات متعددی به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود دستور میدهد که
انبیای گذشته
و بندگان صالح خدا را همواره به یاد بیاورد تا یادآوری آنها باعث قوت
قلب او باشد از جمله: «واذکر عبادنا ابراهیم واسحاق ویعقوب اولی الایدی والابصار؛
و به خاطر بیاور
بندگان ما
ابراهیم (علیهالسّلام) و اسحاق (علیهالسّلام) و یعقوب (علیهالسّلام) را، صاحبان دستها (ی نیرومند)
و چشمها (ی بینا)!»
در واقع زنده نگهداشتن یاد انبیا
و اولیای الهی
احترام به کرامتهای انسانی
و ارزشهای معنوی است
و بدین وسیله راه
و روش آنها در
مبارزه با
شرک و ظلم و جهل و دعوت به
توحید و عدل و فضایل اخلاقی، احیا میشود؛ زیرا آنها همواره پاسداران این ارزشها
و منادیان
حق و حقیقت بودند؛ بنابراین ما باید همیشه به یادآنها باشیم
و به خصوص در روزهای معینی که به نحوی مربوط به آنها میشود مانند روز تولد یا وفات آنها، یادشان را گرامی بداریم
و با تشکیل مجالس
و محافل به ذکر مناقب
و اوصاف آنها بپردازیم
و با آنها
و راهی که دنبال میکردند تجدید پیمان کنیم.
با تتبع تاریخی متوجه میشویم که از زمانهای دور،
مسلمانان جهان، روز ولادت پیامبر گرامی اسلام را در هر سال جشن میگرفتند
و خطیبان به ذکر مدایح آن حضرت میپرداختند؛ هرچند مبدا این جشنها دقیقا روشن نیست ولی صدها سال است که این گونه جشنها در بلاد اسلامی رواج دارد.
احمـد بن محمـد معـروف به
قسطلانی (متوفای ۹۲ هـ)، درباره جشنهای ایام ولادت پیامبر چنین میگوید: «مسلمـانان، پیوسته در ماه میـلاد پیامبر جشن میگیرند، شبها به پخش انواع صـدقات میپردازنـد، اظهار شادمانی کرده
و نیکیها را دو چندان میکنند،
و به قرائت اشعاری در تهنیت ولادت آن حضـرت میپردازند. برکات آن حضرت در هر سال نمایان میشود.
رحمت خدا بر کسانی باد که شبهای ماه میلاد او را عید گرفته،
و دردی بر دردهای کسی که در قلب او
مرض هست، میافزایند.
با وجود آنکه بزرگداشت روز ولادت اولیای الهی در
تاریخ اسلام ریشهای دیرینه داشته
و علمای
اسلام بر این عمل صحه میگزارند
و این مراسمها را بهانهای برای اظهار مودت به اولیای الهی میپندارند اما در این بین گروهی به نام
وهابیت با این عمل سلف مخالفت کرده
و به بهانههای مختلف سعی در سست کردن تعظیم
و اظهار
محبت مسلمانان به
انبیاء و اولیاء، بالاخص پیامبر اعظم (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) نمودهاند؛ شیخ عبدالعزیز بن باز میگوید: «جایز نیست برای پیامبر
و غیر پیامبر مراسمی برپا شود؛ زیرا این عمل از بدعتهای در
دین است؛ زیرا پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم)
و خلفای راشدین
و دیگران از
صحابه و تابعین، این عمل را انجام ندادهاند.»
شورای دائمی فتوای وهابیان در فتوایی میگویند: «برگزاری مراسم در سوگ
انبیاء و صالحین
و زنده کردن یاد آنان در روز تولدشان جایز نیست
و نیز برداشتن علم، چراغانی
و شمع نصب کردن بر قبورشان
و... ؛ زیرا تمام این امور از بدعتهایی است که در دین وارد شده
و از موارد شرک است
و پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم)
و انبیاء و صالحین گذشته آن را انجام ندادند....»
و در راس آنها
ابن تیمیه میگوید: «... نوع دوم از ایام، ایامی است که در آن اتفاقی رخ داده است؛ مانند هجدهم
ذیحجه و اینکه برخی آن روز را عید میگیرند که اصل
و اساسی ندارد؛ زیرا پیشینیان
و نیز
اهل بیت (علیهمالسلام) و دیگران آن روز را عید نگرفتند تا چه رسد به اینکه در آن روز اعمالی هم انجام شود
و اعیاد، شریعتی از شرایع است که
واجب است در آن از دستور متابعت کرد، نه آنکه بدعت گذاری کرد... این عمل مانند عمل نصارا است که حوادث
حضرت عیسی (علیهالسّلام) را عید میگرفتند.»
بسیاری معتقدند بیشتر آیاتی که درباره
مناسک حج در
قرآن آمده به نوعی بزرگداشت یاد
انبیاء و اولیاء است؛ به طور مثال خداوند در
قرآن میفرماید:
«
و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلی؛
و (برای تجدید خاطره) از مقام ابراهیم، عبادتگاهی برای خود انتخاب کنید.»
در
صحیح بخاری در این مورد روایتی است که خلاصهاش این است: هنگامی که ابراهیم
و اسماعیل خانه کعبه را بنا میکردند، اسماعیل
سنگ میآورد
و ابراهیم بنا میکرد تا اینکه دیوار بلندی یافت
و ابراهیم از جابجایی سنگها ناتوان شد، پس بر روی سنگ مقام ایستاد
و اسماعیل سنگها را به دست او میداد.
خداوند سبحان - چنانکه روشن است - مردمان را فرمان داده تا از قدمگاه ابراهیم در
بیت الله الحرام تبرک جویند
و از آن نمازگاه برگیرند تا یاد ابراهیم (علیهالسّلام) زنده
و جاوید گردد،
و هیچ اثری از شرک به خدا هم در آن نیست.
قرآن مجید بر کسانی که پیامبر اسلام را گرامی میدارند نیز ارج میگزارد
و میفرماید: «فالذین آمنوا به وعزروه
و نصروه واتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون؛
آنان که به پیامبر ایمان آوردند
و او را گرامی داشته، یاریش کردند
و از نوری که (
قرآن) به او فرستاده شده است پیروی کنند، رستگارانند.»
جملههایی که در این
آیه وارد شده است، عبارتند از: ۱ - آمنوا به ۲ - عزروه ۳ - نصروه ۴ - واتبعوا النور.... به طور مسلم جملههای: آمنوا به، نصروه، واتبعوا النور
و نیز جمله «عزروه» که به معنای تعظیم
و تکریم است، مخصوص زمان پیامبر نیست
و این
رهبر عالیقدر، پیوسته باید مورد احترام
و تعظیم باشد؛ به همین دلیل ترتیب دادن مجالس یادبود در روزهای
بعثت و ولادت، القای خطابه
و سخنرانی
و قرائت اشعار سازنده، مصداق روشن «وعزروه» است.
همچنین ما میبینیم که
حضرت مسیح (علیهالسّلام) از خداوند بزرگ
مائده آسمانی میطلبد
و روز نزول آن را روز
عید معرفی میکند
و میفرماید: «ربنا انزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیدا لاولنا وآخرنا وآیة منک وارزقنا وانت خیر الرازقین...؛
پروردگارا! از آسمان مائدهای بر ما بفرست! تا برای اول
و آخر ما، عیدی باشد،
و نشانهای از تو
و به ما روزی ده! تو بهترین روزی دهندگانی!
آیا ارزش وجود پیامبر گرامی کمتر از یک مائده آسمانی است که حضرت مسیح (علیهالسّلام) روز نزول آن را، عید اعلام میدارد؟ اگر عید گرفتن آن روز بخاطر این بود که مائده آیت الهی بود، آیا پیامبر اسلام بزرگترین آیت الهی نیست.
در کتب روایی
اهل سنت نیز در مشروعیت بزرگداشت
انبیاء و اولیاء روایات زیادی وارد شده که ما به نمونههایی از آنها اشاره میکنیم:
۱. مسلم در صحیحش از
ابی قتاده نقل میکند: «ان رسول الله صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم سئل عن صوم یوم الاثنین قال: "ذلک یوم ولدت فیه ویوم بعثت او انزل علی فیه "»؛ همانا از رسول خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) در مورد علت
استحباب روزه روز دوشنبه سؤال شد؟ فرمود: بدان جهت است که من در آن روز متولد شده
و روزی است که مبعوث شدم
و قرآن بر من نازل شد.
۲ -
بیهقی از انس نقل میکند: «ان النبی صلی الله علیه وآله عق عن نفسه بعد النبوة، مع انه قد ورد ان جده عبدالمطلب عق عنه فی سابع ولادته»
؛ پیامبر بعد از نبوتش از طرف خود گوسفندی را
عقیقه کرد، با آن که در روایات وارد شده که جدش
عبدالمطلب برای پیامبر در روز هفتم ولادتش گوسفندی را عقیقه کرده بود.»
سیوطی میگوید: «عقیقه دو بار تکرار نمیشود، لذا باید این عمل پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) را بر این حمل کنیم که پیامبر به سبب اظهار تشکر از خداوند به این علت که او را آفریده
و او را رحمتی برای عالمیان قرار داده است، عقیقه کرد؛ همان گونه که آن حضرت بر خود درود میفرستاد
و به همین خاطر
مستحب است که ما هم به جهت
شکرگزاری به درگاه الهی، در روز ولادتش اجتماع کرده
و با اطعام دادن
و امثال این امور که جنبه تقربی دارد
و اظهار شادمانی شکر خدا را اظهار نماییم.»
همانطور که اشاره شد یکی از دلایل
و بهانههایی که وهابیان در تحریم برگزاری مراسم موالید
و وفیات اولیای الهی میآورند این است که آن عمل را
بدعت میشمارند
و ما برای رد این توهم به معنای بدعت
و تبیین آن میپردازیم:
«بدعت» در
لغت به معنی کار نو
و بی سابقهای است که بیانگر نوعی حسن
و کمال در فاعل میباشد
و در اصطلاح بدعت آن است که
انسان چیزی را که جزو
شریعت نیست، به آن نسبت دهد، به عبارت دیگر: ادخال ما لیس من الدین فی الدین. بدعتگذاری در دین از
گناهان کبیره بوده
و در
حرمت آن هیچ تردیدی نیست. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) فرمود: «کل بدعة ضلالة، وکل ضلالة فی النار.»
نکته مهم در مساله بدعت، تنها این است که مفهوم بدعت به صورتی روشن تبیین شود تا بدعت از غیر آن تمیز داده شود در این زمینه، برای درک حقیقت بدعت، بایستی به دو مطلب توجه نمود:
۱ ـ بدعت، نوعی تصرف در دین، از طریق افزودن یا کاستن شریعت است. بنابراین، نوآوریهایی که ربطی به دین
و شریعت نداشته، بلکه به عنوان یک مساله عرفی
و عادی انجام گیرد، بدعت نخواهد بود؛ به عنوان مثال،
بشر از نظر
مسکن و پوشاک
و دیگر وسایل زندگی همواره دست به نوآوریهایی میزند، بدیهی است همه اینها یک نوع بدعت (به معنی نورآوری) بوده، ولی ارتباط به بدعت در
شرع ندارد. تنها،
حلال بودن آنها
و استفاده از آنها مشروط به این است که مخالف با
احکام و موازین شرع نباشد.
۲ ـ اساس بدعت در شرع به این نکته باز میگردد که چیزی را به عنوان یک امر شرعی به کار برند، در حالی که برای مشروعیت آن، اصل یا ضابطهای در شرع وجود نداشته باشد؛ ولی هرگاه کاری را که انسان به عنوان یک عمل دینی انجام میدهد، دلیل شرعیای (به صورت خاص، یا کلی
و عام) بر مشروعیت آن وجود داشته باشد، آن عمل بدعت نخواهد بود.
ابن حجر عسقلانی،
دانشمند مشهور
اهل سنت، نیز میگوید: بدعت چیزی است که (پس از پیامبر) پدید آمده باشد
و دلیلی حاکی از جواز آن در شریعت یافت نشود؛
و آن چیزی که دلیل
و ریشهای در دین دارد، بدعت نخواهد بود.
بنابراین، هرگاه عملی را که به شرع نسبت میدهیم مستند به دلیلی خاص یا ضابطهای کلی در شرع باشد، مسلما بدعت نخواهد بود. صورت نخست (وجود دلیل خاص) نیاز به بیان ندارد. مهم توضیح قسمت دوم است، زیرا چه بسا ممکن است یک عمل ظاهرا حالت نوآوری داشته
و در تاریخ اسلام بیسابقه باشد ولی معنا تحت ضابطهای قرار گیرد که شرع اسلام آن را به صورت کلی پذیرفته است. برگزاری موالید
و وفیات از این قسم است؛ انبوه
مسلمانان جهان روز میلاد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) را جشن میگیرند زیرا استحباب اظهار محبت به پیامبر گرامی اسلام
و خاندان او (سلاماللهعلیهم اجمعین) یکی از اصول مسلم اسلام است که این گونه جشنهای مذهبی جلوه
و مظهری از آن اصل کلی است.
رفاعی از علمای اهل سنت میگوید: «هر کاری را که پیشینیان انجام ندادهاند
و در صدر اول نبوده دلیل بر آن نیست که بدعت
منکر و حرام است، بلکه لازم است که هر چه را حادث میشود بر ادله شرع عرضه نمود، آنچه را که مشتمل بر مصلحت است
واجب میباشد...
و نیز هر نوآوری، بدعت حرام نیست،
و اگر چنین بود باید کار
ابوبکر و عمر و زید بن ثابت هم حرام باشد که دستور دادند
قرآن جمع
و تدوین شود تا با
مرگ صحابه قاری، آیات خدا از بین نرود!
و نیز جمع
و تدوین
احادیث شریف درکتب
صحاح و سنن
و دیگر مصادر، صحیح نباشد
و نیز نباید
علم فقه و تجوید و توحید
و دیگر علوم از علوم شرعی که بعد از عهد نبوی شریف، تصنیف
و ابتکار شد تالیف گردد.»
بنابراین با ادله فراوانی که بیان شد مشخص میشود که نه تنها برپایی مراسم موالید
و وفیات بدعت
و حرام نیست بلکه این عمل استحباب نیز دارد
و هرگونه اشکالاتی امثال
عبادت غیر خدا دانستن این گونه اعمال
و غیره به راحتی قابل پاسخ دادن است؛ چرا که عنصر مقوم عبادت، اعتقاد به
الوهیت یا
ربوبیت کسی است که او را تعظیم مینماییم. لذا در صورتی که تکریم
و تعظیمی از این عنصر خالی باشد، اصطلاحا آن را عبادت نمیگویند.
و پر واضح است که هیچ مسلمانی از برپایی مراسم برای
انبیاء و اولیاء قصد الوهیت
و یا
ربوبیت دانستن او را ندارد
و وهابیان باید بدانند که مودت ذوی القربی، یکی از فرائض اسلامی است که
قرآن با صراحت ما را به آن دعوت نموده است، واگر کسی بخواهد به این فریضه عمل کند آیا جز این است که در روزهای شادمانی آنان، شادمان
و در ایام
غم و اندوه آنان اندوهناک گردد؟ اگر برای ابراز خرسندی خود مجلسی بر پا نماید که در آن محفل، تاریخ زندگی
و فداکاریهای آنان را بازگو کند
و یا مظلومیت
و محرومیت آنان را از حقوق حقه خویش بیان نماید، جز ابراز علاقه
و اظهار
مودت به ذوی القربی کار دیگری انجام داده است؟
و اگر چنین فردی برای ابراز علاقه بیشتر، سری به دودمان آنان بزند
و در کنار
مدفن آنان حاضر گردد
و این گونه مجالس را در کنار قبور آنان بر پا کند، در نظر عقلای جهان
و خردمندان بصیر
و بینا جز ابراز علاقه
و مودت، کار دیگری کرده است؟! مگر این که وهابی بگوید: باید مودت
و محبت در سینهها حبس
و مکتوم گردد
و هیچ کس حق اظهار مودت
و ابراز آن را ندارد.
حکم زیارت قبور (قرآن)؛
زیارت قبور؛
زیارت قبور از نگاه دین؛
زیارت قبور در روایات؛
زیارت قبور در سیره مسلمانان.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «بزرگداشت موالید و وفیات» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۲.