بریر بن خضیر همدانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُرَیر بن خُضَیر همدانی مشرقی، منسوب به مِشرَق و شاخهای از
قبیله هَمْدانِ یمن است. وی از خاندان
بنی مشرق از
قبیله هَمْدان و ساکن
کوفه بوده است.
سیره نویسان و مقتل نگاران از او با عنوانهای گوناگون، بریر بن خضیر،
بریر بن حضیر،
بدیر بن حفیر،
بریر بن حصین،
یاد کردهاند.
در برخی کتابها نام پدرش را حُصَین ثبت کردهاند که اشتباه است، زیرا
در رَجَزی که بریر خوانده
خُضَیْر آمده که با خَیْر
قافیه شده است.
در پارهای دیگر از کتابها، مطالب راجع به او درباره کسی به نام یزید یا
زید بن حصین آمده است.
بریر مردی زاهد، عابد و از بندگان صالح
خدا بود.
بریر
در روزگار امامت
علی علیه السلام از اصحاب
آن حضرت به شمار میرفت، و از یاران نزدیک آن حضرت
و از بزرگان
کوفه به شمار میرفت.
وی سرآمد قاریان روزگار خویش بود و
در مسجد جامع کوفه به
تدریس و
تعلیم قرآن اشتغال داشت.
از او با
لقب سیّد القّراء، و ابن بابویه
با عنوان سرآمد قاریان
مردم روزگار خویش یاد کردهاند.
شماری از رجال نویسان کتاب «
القضایا و الاحکام» را به وی نسبت دادهاند.
به نوشته
مامقانی بریر دارای کتابی به نام القضایا و الاحکام است که مطالب آن را از قول
امیرالمؤمنین علی و
امام حسن علیهماالسلام نقل کرده است.
مامقانی این کتاب را از اصول معتبر
شیعه دانسته، لکن
سیّد محسن امین و
تستری این قول را رد کرده و گفتهاند که
در جای دیگری از این کتاب نام برده نشده است.
بریر از حماسه سازان
کربلا و یاران باوفای امام حسین علیه السلام است.
بریر چون از حرکت امام حسین علیه السلام از
مدینه به
مکه آگاه شد، از
کوفه به جانب مکّه حرکت کرد و به
امام پیوست.
چون امام حسین علیه السّلام مجبور شد
در کربلا فرود آید، بریر گفت: ای
پسر رسول خدا، خداوند بر ما
منت نهاده است که بتوانیم پیش روی تو
جنگ کنیم و کشته شویم، و چه سعادتی است که
جدّ تو
در قیامت شفیع ما خواهد بود.
در گزارشی آمده است: پس از آن که
حر و یارانش از حرکت امام حسین به سوی کوفه جلوگیری کردند، آن حضرت یاران خود را گردآورد و با آنان از
تصمیم نهایی خود سخن گفت؛ و آنها را آزاد گذاشت تا درباره ماندن و کشته شدن، یا رفتن و رهایی از
مرگ تصمیم بگیرند.
در آن گفت وگو هر یک از یاران امام علیه السلام پاسخهایی دادند و از آن جمله بریر خطاب به آن حضرت گفت: «به خدا
قسم ای فرزند
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم،
پروردگار به
برکت وجود شما بر ما منّت نهاد تا برای
یاری شما کشته شویم و پیکر ما قطعه قطعه گردد، تا
در قیامت از
شفاعت جدّت برخوردار شویم، گروهی که فرزند
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را تباه گرداند روی
رستگاری را نخواهد دید. وای بر آنها! هنگام
رستاخیز خدای را چگونه دیدار می کنند؟ آنان
در آتش جهنم فریاد
هلاکت و مرگ سر می دهند»!.
از آنجا که بریر برای کوفیان آشنا و شناخته شده بود و امید میرفت که گفتوگوی او با مردم
کوفه موجب
هدایت و
بیداری آنان شود، امام علیه السلام به او فرمود تا با سپاه
ابن سعد سخن گوید.
وی نیز
در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و خطاب به آنان چنین گفت:
«ای مردم از خدا بترسید، اکنون فرزندان و
عترت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
در مقابل شما قرار دارند، بگویید که میخواهید با آنان چه بکنید؟»
به دنبال آن شماری از سربازان فریاد برآوردند: میخواهیم آنها را نزد
عبیدالله ببریم تا درباره شان
حکم کند.
بریر گفت: «آیا نمیپذیرید که به
مکه باز گردند؟ آیا نامهها و
عهد و پیمانهای خود را فراموش کردهاید؟ وای بر شما،
اهل بیت پیامبرتان را
دعوت کردید تا جانتان را
در راهشان فدا کنید، ولی اینک که نزد شما آمدهاند، آنها را به عبیدالله بن زیاد
تسلیم میکنید و
آب را بر آنان میبندید و موهبتی را که
یهود،
نصاری و
مجوس از آن برخوردارند و پرندگان و چرندگان
در آن رفت و آمد میکنند از آنان دریغ می ورزید؟ درباره فرزندان
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چه بد عمل کردید، خداوند شما را
در قیامت سیراب نکند، وای بر شما، این همان حسین علیه السلام رور بهشتیان است.»
در روایتی دیگر آمده است: بریر از امام علیه السلام تقاضا کرد تا با مردم کوفه سخن گوید.
سپس آنان را مخاطب ساخت و گفت: «ای مردم خداوند محمد صلی الله علیه وآله وسلم را فرستاد تا
مؤمنان را به
بهشت بشارت دهد و
کافران را از
عذاب الهی بیمناک سازد و مردم را به سوی خدا
دعوت کند. شما این آب
فرات را که
حیوانات از آن برخوردارند، بر فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بستهاید، آیا این است
پاداش محمد
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم؟ سپاس خدای را که این مردم را به من شناساند. خدایا -تو گواه باش- من از کردار زشت این گروه بیزارم، خدایا آنها را تا هنگام
مرگ گرفتار ساز و بر آنان
خشم گیر.»
در این هنگام کوفیان به سوی او تیر افکندند و او به سپاه خود بازگشت.
بریر
در یک وهله دیگر از امام علیه السلام درخواست کرد تا نزد ابن سعد، فرمانده لشکر
دشمن رود و او را
نصیحت کند، شاید از
گمراهی نجات یابند.
امام علیه السلام به وی فرمود: هر چه
صلاح میدانی انجام بده. بریر خود را به خیمه ابن سعد رساند و بی آنکه
سلام کند نشست.
ابن سعد
در خشم شد و گفت: من مسلمانم و
خدا و
رسول را میشناسم، چرا سلام نکردی؟
بریر گفت: «اگر مسلمان بودی و به خدا و رسولش
ایمان داشتی با فرزندان و خاندانش
جنگ نمی کردی و
آب را به روی آنان نمی بستی. ای عمر، تو ادّعای مسلمانی می کنی، ولی
در حقیقت با محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم دشمنی. این چه دینی است که تو داری،
آب فرات در برابر حسین و فرزندان و
اهل بیت او می درخشد و آنان صفای آب را می بینند ولی بچههایشان از
تشنگی هلاک میشوند!
در حالی که لشکر تو و حیوانات
بیابان از آن می نوشند،
انصاف بده چگونه تو را
مسلمان بدانم، زهی بیتقوایی و
سنگدلی و جفاکاری.»
ابن سعد که تا آن هنگام خاموش مانده بود با بیانی که نشان دلبستگی شدید وی به مقامهای دنیوی است گفت: میگویی از
حکومت ری دست بکشم تا دیگری آن را تصاحب کند، هرگز نمیتوانم خود را بر این کار راضی کنم!.
در آغاز جنگ،
یزید بن معقل از سربازان ابن سعد
در برابر بریر قرار گرفت و گفت: ای بریر
فکر می کنی که خدا با تو چگونه رفتار کرد؟ گفت: خداوند
سرنوشت مرا نیک و سرنوشت تو را بد رقم زد.
یزید گفت: ای بریر تو پیش از این دروغگو نبودی، ولی اکنون
دروغ گفتی. آیا به یاد می آوری که
در محله
بنی لوذان راه میرفتیم و تو می گفتی که عثمان بر خود
ستم میکند، معاویه گمراه و گمراه کننده است و پیشوای راستین و هدایتگر حقیقی تنها
علی بن ابی طالب است.
بریر گفت: آری،
شهادت بده که این
رأی و
نظر من بود. یزید گفت: گواهی میدهم که تو از گمراهانی.
بریر برای
اثبات درستی
اعتقاد خود به یزید بن معقل پیشنهاد
مباهله داد و گفت: بیا تا مباهله کنیم و آن گاه دستها را به سوی
آسمان بلند کردند و از خداوند خواستند که دروغگو را
لعنت کند و آن را که راستگو و بر
حق است بر باطل پیروز گرداند؛ و پس از آن به
مبارزه پرداختند.
نخست یزید بن معقل ضربتی بر بریر زد که کارگر نیفتاد، این بار بریر
حمله کرد و ضربه اش
سر پسر معقل را شکافت و او را بر
زمین زد.
هنگامی که یسار، مولای (
بنده آزاد شده ) زیاد، به
میدان آمد و هماورد خواست،
عبداللّه بن عمیر کلبی، از
یاران امام حسین علیه السلام، به جنگ او آمد.
یسار گفت: تو را نمیشناسم،
زهیر یا
حبیب یا بریر که از نامداراناند به
جنگ من آیند.
به روایتی بریر پس از
شهادت حر بن یزید ریاحی آهنگ میدان کرد و
در برابر دشمن چنین
رجز میخواند:
انا بریر و ابی خضیر • لیس یروع الاسد عند الزئر
یعرف فینا الخیر اهل خیر • اضربکم ولا اری من ضر
وذاک فعل الخیر من بریر
من بریر، فرزند خضیرم،
شیر از غرش نمی ترسد.
اهل
خیر از خیر خواهی ما آگاهند.
من شما را میزنم و از این کار
زیان نمی بینم.
این کار آزادمردان است که از بریر سر میزند.
او همچنین فریاد برآورد که ای قاتلان
مؤمنان و فرزندان یادگاران
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، پیش بیایید؛ و پس از آن که سی یا چهل تن از سپاه دشمن را از پای درآورد، با
رضی بن منقذ عبدی به ستیز پرداخت.
پس از لختی مبارزه، رضی بن منقذ را بر زمین زد و بر سینهاش نشست. رضی فریاد برآورد و از یاران خود
کمک خواست.
در این هنگام
کعب بن جابر با
نیزه به بریر حمله کرد و آن را
در پشتش فرو برد و سرانجام بریر با ضربات پی
در پی
شمشیر کعب به
شهادت رسید.
پس
قاتل بریر،
کعب بن جابر است که
در بازگشت،
همسر یا خواهرش به او گفت: دشمنان پسر فاطمه را یاری دادی و سرور قاریان را کشتی و کاری بسیار زشت انجام دادی.
به خدا
سوگند که دیگر یک
کلمه هم با تو سخن نخواهم گفت.
در زیارت اربعین و
زیارت شهدا میخوانیم (
زیارت رجبیه) «السلام علی بریر بن خضیر».
۱. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
۲. ابن بابویه، امالی الصدوق، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۳. ابن صباغ، الفصول المهمه فی معرفة
احوال الائمه علیهم السلام، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۴. محسن امین، اعیان الشیعه، چاپ حسن امین ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۵. محسن امین، لواعج الاشجان فی مقتل الحسین (ع )، صیدا ۱۳۳۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲.
۶. محمدتقی تستری، قاموس الرجال، تهران ۱۳۷۹ـ۱۳۹۱.
۷.
محمدبن جریر طبری، تاریخ
الطبری، تاریخ الامم والملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
۸.
محمدبن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
۹.
محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال، (تلخیص)
محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ ش.
۱۰. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ سنگی نجف ۱۳۴۹ـ۱۳۵۲.
۱۱. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳، ج۴۵، ص۱۵-۷۰،
۱۲. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، جلاءالعیون، تهران ۱۳۴۸ ش، ص۵۴۶-۵۵۵ و ۵۶۱.
۱۳.
احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۰، چاپ محمد رفعت فتح الله، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله بریر بن خضیر همدانی مشرقی، شماره ۱۱۶۰. جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۱۰۶-۱۰۹.