بدعت در جاهلیت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند در
قرآن کریم مواردی از بدعتهای دوران جاهلیت را میشمارد. در این مقاله آیات مرتبط با بدعت در جاهلیت معرفی میشوند.
تحريم بىدليل برخى از
چهارپایان حلال گوشت، از سوى
مشرکان در
جاهلیّت:
وقالوا هـذه انعـم وحرث حجر لایطعمهآ الا من نشآء بزعمهم وانعـم
حرمت ظهورها وانعـم لایذکرون اسم الله علیها افتراء علیه سیجزیهم بما کانوا یفترون.
«و گفتند این قسمت از چهار پایان و زراعت (که مخصوص بتها است برای همه) ممنوع است و جز کسانی که ما بخواهیم - به گمان آنها - از آن نباید بخورد و (میگفتند اینها) چهارپایانی است که سوار شدن بر آنها
تحریم شده و چهار پایانی که نام
خدا را بر آن نمیبردند و به خدا
دروغ میبستند (و میگفتند این احکام از ناحیه او است) به زودی
کیفر افتراهای آنها را میدهد.»
بدعتگذارى سران
شرک در دوران جاهليّت با سوء استفاده
جهل مردم:
۱. ما جعل الله من بحیرة ولا سآئبة ولا
وصیلة ولا حام ولـکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب واکثرهم لایعقلون.
«خداوند هیچگونه بحیره و سائبه و
وصیله و حام قرار نداده است (اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلی که در
زمان جاهلیت استفاده از آنها را ممنوع میدانستند و این
بدعت در
اسلام ممنوع شد) ولی کسانی که
کافر شدند بر خدا دروغ میبندند و بیشتر آنها نمیفهمند». (بر اساس یک احتمال مقصود از «اکثرهم لایعقلون» اتباع و پیروان سران شرک است.
).
۲. ومن الابل اثنین ومن البقر اثنین قل ءالذکرین
حرمام الانثیین اما اشتملت علیه ارحام الانثیینام کنتم شهداء اذ وصیکم الله بهـذا فمن اظـلم ممن افتری علی الله کذبا لیضل الناس بغیر علم...
«و از
شتر دو زوج، و از
گاو هم دو زوج، (برای شما آفرید) بگو کدامیک از اینها را
خدا،
حرام کرده است؟ نرها را یا مادهها را؟ و یا آنچه
رحم مادهها را در برگرفته؟ و آیا شما گواه (این
تحریم) بودید، هنگامی که خدا به این موضوع توصیه کرد؟ بنابراین چه کسی ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ میبندند، تا مردم را از روی
جهل گمراه سازند، خداوند هیچگاه ستمگران را
هدایت نخواهد کرد!». (بنا بر یک احتمال «بغیر علم» متعلق به محذوفی است که حال از «الناس» است.
).
مشرکان عصر جاهلیّت، نسبتدهنده بدعتهاى خويش به خداوند:
۱. سیقول الذین اشرکوا لو شآء الله مآ اشرکنا ولا ءابآؤنا ولاحرمنا من شیء کذلک کذب الذین من قبلهم حتی ذاقوا باسنا قل هل عندکم من علم فتخرجوه لنآ ان تتبعون الا الظن وان انتم الاتخرصون• قل هلم شهداءکم الذین یشهدون ان الله
حرم هـذا فان شهدوا فلاتشهد معهم ولاتتبع اهواء الذین کذبوا بـایـتنا والذین لایؤمنون بالاخرة وهم بربهم یعدلون.
«به زودی مشرکان (برای تبرئه خویش) میگویند اگر
خدا میخواست نه ما مشرک میشدیم و نه پدران ما، و نه چیزی را
تحریم میکردیم، کسانی که پیش از آنها بودند نیز همین گونه
دروغ میگفتند و سرانجام (طعم)
کیفر ما را چشیدند، بگو آیا
دلیل قاطعی (بر این موضوع) دارید؟ پس به ما ارائه دهید، شما فقط از پندارهای بیاساس پیروی میکنید و تخمینهای نابجا میزنید. بگو گواهان خود را که گواهی میدهند خداوند اینها را
حرام کرده است، بیاورید اگر آنها (به دروغ) گواهی دهند تو با آنها (همصدا نشو و) گواهی مده، و از
هوی و هوس کسانی که آیات ما را
تکذیب کردند و کسانی که به
آخرت،
ایمان ندارند و برای خدا
شریک قائلند پیروی مکن».
۲. وقال الذین اشرکوا لو شآء الله ما عبدنا من دونه من شیء نحن ولا ءابآؤنا ولاحرمنا من دونه من شیء کذلک فعل الذین من قبلهم فهل علی الرسل الا البلـغ المبین.
«مشرکان گفتند: اگر
خدا میخواست نه ما، و نه پدران ما غیر او را
عبادت نمیکردند و چیزی را بدون
اجازه او
تحریم نمینمودیم (آری) آنها که قبل از ایشان بودند نیز همین کارها را انجام دادند، ولی آیا پیامبران وظیفهای جز ابلاغ آشکار دارند؟!».
مشركان
صدراسلام، فاقد هرگونه گواه صادق و معتبر بر حقّانيّت تحريمهاى خويش:
قل هلم شهداءکم الذین یشهدون ان الله
حرم هـذا فان شهدوا فلاتشهد معهم...
بگو گواهان خود را که گواهی میدهند خداوند اینها را
حرام کرده است، بیاورید اگر آنها (به دروغ) گواهی دهند تو با آنها (همصدا نشو و) گواهی مده، و از
هوی و هوس کسانی که آیات ما را
تکذیب کردند و کسانی که به
آخرت،
ایمان ندارند و برای خدا
شریک قائلند پیروی مکن».
بدعتگذاريهاى مشركان، برخاسته از
هواپرستی و فاقد هرگونه ارزش و اعتبار:
قل هلم شهداءکم الذین یشهدون ان الله
حرم هـذا فان شهدوا فلاتشهد معهم ولاتتبع اهواء الذین کذبوا بـایـتنا والذین لایؤمنون بالاخرة وهم بربهم یعدلون.
جمله (قل هلم شهداءکم...)
کنایه از عدم
تحریم خداوند است، و با جمله (فان شهدوا فلا تشهد معهم) مطلب را ترقی داده و فرموده: حتی اگر
شهادت هم دادند شهادتشان را مپذیر زیرا شهادت مردمی که پیرو هوای نفسند قابل اعتنا نیست.
بنابراین، جمله (و لا تتبع اهواء الذین کذبوا بآیاتنا) عطف تفسیر است برای جمله (فان شهدوا فلا تشهد معهم) و معنایش این است که اگر تو هم با آنان شهادت دهی شهادتت پیروی از اهواء ایشان است همچنانکه شهادت خود آنان پیروی اهواء است و چگونه نباشد؟ و حال آنکه ایشان مردمی هستند که آیات باهره خدای را
تکذیب نموده، به
آخرت،
ایمان نیاوردند، و غیر خدا را که همان بتهایشان باشد معادل و برابر خدا قرار دادند، و کسی با کمال بیان و روشنی برهان به چنین انحرافی جرات نمیکند مگر آنانکه اهواء خود را پیروی نمایند.
مشركان بدعتگذار، مورد
تهدید و
توبیخ الهی:
وقالوا هـذه انعـم وحرث حجر لایطعمهآ الا من نشآء بزعمهم وانعـم
حرمت ظهورها وانعـم لایذکرون اسم الله علیها افتراء علیه سیجزیهم بما کانوا یفترون.
«و گفتند این قسمت از چهار پایان و
زراعت (که مخصوص بتها است برای همه) ممنوع است و جز کسانی که ما بخواهیم - به گمان آنها - از آن نباید بخورد و (میگفتند اینها) چهارپایانی است که سوار شدن بر آنها
تحریم شده و چهار پایانی که نام
خدا را بر آن نمیبردند و به خدا
دروغ میبستند (و میگفتند این احکام از ناحیه او است) به زودی
کیفر افتراهای آنها را میدهد.».
حلال بودن
جنین زنده
چهارپایان وقف شده براى بتها بر مردان و
حرمت آنها بر زنان، از بدعتهاى عصر جاهليّت:
و قالوا ما فی بطون هـذه الانعـم خالصة لذکورنا
ومحرم علی ازوجنا وان یکن میتة فهم فیه شرکآء سیجزیهم وصفهم انه حکیم علیم.
«و گفتند آنچه در شکم این حیوانات (از جنین و بچه) وجود دارد مخصوص مردان ماست و بر همسران ما
حرام است اما اگر مرده باشد (یعنی مرده متولد شود) همگی در آن شریکند و به زودی (
خدا)،
کیفر این توصیف (و احکام دروغین) آنها را میدهد او
حکیم و دانا است».
تحریم بحیره، بدعتى از سوى مردم عصر جاهليّت:
ما جعل الله من بحیرة... ولـکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب...
«خداوند هیچگونه
بحیره و سائبه و
وصیله و حام قرار نداده است (اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلی که در
زمان جاهلیت استفاده از آنها را ممنوع میدانستند و این
بدعت در
اسلام ممنوع شد) ولی کسانی که
کافر شدند بر
خدا،
دروغ میبندند و بیشتر آنها نمیفهمند».
در
آیه نخست، اشاره به چهار
بدعت نابجا شده که در میان عرب جاهلی معمول بود، آنها بر پارهای از حیوانات به جهتی از جهات علامت و نامی گذارده و خوردن گوشت آن را ممنوع میساختند و یا حتی خوردن شیر و چیدن پشم و سوار شدن بر پشت آنها را مجاز نمیشمردند، گاهی این حیوانات را آزاد میگذاشتند که هر راهی میخواهند بروند و کسی متعرض آنها نمیشد یعنی عملا حیوان را بلا استفاده و بیهوده رها میساختند.(«بحیره» شتری است که پنج بار زاییده و پنجمین آن نر باشد، در این صورت گوش آن را میشکافتند و از سوار شدن و نحر آن خودداری میکردند و از آب و چراگاهی منعش نمیکردند و یا ماده شتری است که پنجمین حمل مادرش باشد.
).
بدعت در جاهليّت، با
تحريم جنین شتر:
ومن الابل اثنین... قل ءالذکرین
حرمام الانثیین اما اشتملت علیه ارحام الانثیینام کنتم شهداء اذ
وصلـکم الله بهـذا فمن اظـلم ممن افتری علی الله کذبا...
«و از
شتر دو زوج، و از
گاو هم دو زوج، (برای شما آفرید) بگو کدامیک از اینها را
خدا،
حرام کرده است؟ نرها را یا مادهها را؟ و یا آنچه
رحم مادهها را در برگرفته؟ و آیا شما گواه (این
تحریم) بودید، هنگامی که خدا به این موضوع توصیه کرد؟ بنابراین چه کسی ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ میبندند، تا مردم را از روی
جهل گمراه سازند، خداوند هیچگاه ستمگران را
هدایت نخواهد کرد!».
تحريم جنین گاو، از بدعتهاى عصر جاهليّت:
... ومن البقر اثنین قل ءالذکرین
حرمام الانثیین اما اشتملت علیه ارحام الانثیینام کنتم شهداء اذ
وصلـکم الله بهـذا فمن اظـلم ممن افتری علی الله کذبا...
معنای آیه این است که: خداوند هشت زوج آفریده، از ضان دو زوج یکی نر و یکی ماده و از معز هم دو زوج، بگو آیا خداوند نر این دو نوع چارپا را
حرام کرده و یا ماده آن دو را و یا آن بچههایی را که در شکم مادههای آن دو است، اگر راست میگویید مرا به علم و مدرک صحیحی که دارید خبر دهید.
از آنچه که درباره
آیه قبلی گفته شد روشن میشود. بعضیها در این آیات گفتهاند معنای (اثنین) در همه چهار موردی که در این آیات آمده اهلی و وحشی است نه نر و ماده.
آیا شما علمی را که به خیال خود دارید از طریق
فکر تحصیل کرده و به
دلیل عقلی و یا
نقلی دست یافتهاید و یا از خود خدا شنیدید که این چارپایان را
تحریم نمود، که اینطور سخت و محکم ادعای
حرمت آنرا میکنید؟.
حلال شمردن جنين مرده چارپايان، از بدعتهاى عصر جاهلى:
وقالوا ما فی بطون هـذه الانعـم... وان یکن میتة فهم فیه شرکآء سیجزیهم وصفهم...
مقصود از (ما فی بطون) بچههایی است که در شکم بحیره و سائبه باشد، مشرکین آنها را اگر زنده به
دنیا میآمدند بر
مردان،
حلال و بر
زنان،
حرام میدانستند، و اگر مرده به دنیا میآمدند هم مردان از آن میخوردند و هم زنان. بعضی گفتهاند مقصود از (ما فی بطون) شیر آن حیوانات. و بعضی دیگر گفتهاند: مقصود هم شیر آنها و هم جنین آنان است.
(سیجزیهم وصفهم) یعنی به زودی خود این حرفها را جزا و
کیفر آنان قرار میدهیم. و از این تعبیر برمیآید که همین حرفها به عینه در
قیامت به صورت وبال و
عذاب مجسم میشود، پس در این کلام نوع خاصی از عنایت بکار رفته است.
بدعتگذارى مشركان با
تحريم چارپايانِ وقف شده براى
بتها:
وقالوا هـذه انعـم وحرث حجر لا یطعمهآ الا من نشآء بزعمهم... افتراء علیه سیجزیهم بما کانوا یفترون.
«و گفتند این قسمت از چهار پایان و زراعت (که مخصوص بتها است برای همه) ممنوع است و جز کسانی که ما بخواهیم - به گمان آنها - از آن نباید بخورد و (میگفتند اینها) چهارپایانی است که سوار شدن بر آنها
تحریم شده و چهار پایانی که نام خدا را بر آن نمیبردند و به
خدا،
دروغ میبستند (و میگفتند این احکام از ناحیه او است) به زودی
کیفر افتراهای آنها را میدهد».
بدعتگذارى مردم عصر جاهلى، با
تحريم سوار شدن و بار
کشی از برخى چارپايان:
وقالوا... وانعـم
حرمت ظهورها... افتراء علیه سیجزیهم بما کانوا یفترون.
(حجر) به کسر حاء به معنای منع است و جمله (لا یطعمها الا من نشاء) همین معنا را تفسیر میکند، یعنی: این چارپایان و این زراعتها
حرام است مگر تنها بر کسی که ما بخواهیم و او را
اذن بدهیم. چون بطوری که از
روایات استفاده میشود مشرکین چارپایان و زراعت معینی را پیشکش خدایان خود کرده آنگاه میگفتند خوردن اینها بر کسی
حلال نیست مگر تنها بر خدام بتکده آن هم به شرطی که
مرد باشند نه
زن.
بدعت در جاهليّت، با
تحریم حام:
ما جعل الله... ولا حام ولـکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب...
«
خداوند هیچگونه بحیره و سائبه و
وصیله و حام قرار نداده است (اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلی که در زمان جاهلیت استفاده از آنها را ممنوع میدانستند و این بدعت در اسلام ممنوع شد) ولی کسانی که
کافر شدند بر خدا دروغ میبندند و بیشتر آنها نمیفهمند.» («حام» بنا بر قولی شتر نری است که از صلب آن ده شتر پدید آمده باشد.
).
بدعتگذارى مشركان در جاهليّت، با
تحريم روزيهاى حلال خدادادى:
قد خسر الذین قتلوا اولـدهم سفها بغیر علم وحرموا ما رزقهم الله افتراء علی الله قد ضلوا وما کانوا مهتدین.
مسلما آنها که فرزندان خود را از روی
سفاهت و نادانی کشتند زیان دیدند و آنچه را
خدا به آنها روزی داده بود بر خود
تحریم کردند و بر
خدا،
افترا بستند، آنها گمراه شدند و (هرگز)
هدایت نیافتند.
تحریم سائبه، از بدعتهاى عصر جاهليّت:
ما جعل الله... ولا سآئبة... ولـکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب...
«
سائبه» بنا بر قولی ماده شتری است که ده بچه ماده زاییده باشد.
).
تحريم گوشت شتر، بدعتى در جاهليّت:
ومن الابل اثنین... قل ءالذکرین
حرم ام الانثیین اما اشتملت علیه ارحام الانثیینام کنتم شهداء اذ
وصلـکم الله بهـذا فمن اظـلم ممن افتری علی الله کذبا...
از آنجا که
حکم به حلال بودن یا
حرام بودن این حیوانات تنها به دست خداوندی است که آفریننده آنها و آفریدگار بشر و تمام جهان هستی است، بنابراین کسی که ادعای تحلیل یا
تحریم کند، یا باید از طریق گواهی عقل باشد، و یا شخصا
وحی بر او نازل گردد، و یا به هنگام صدور این فرمان از ناحیه
پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم حضور داشته باشد. در
آیه قبل تصریح شده بود که هیچگونه
دلیل علمی و
عقلی برای
تحریم این حیوانات در اختیار مشرکان نبود، و چون آنها ادعای نبوت و وحی نیز نداشتند، بنابراین تنها احتمال سوم باقی میماند که ادعا کنند به هنگام صدور این فرمان، از پیامبران الهی، حاضر و گواه بودهاند، لذا میفرماید: آیا شما شاهد و گواه این مطلب بودید، هنگامی که خداوند به این موضوع توصیه کرد (ام کنتم شهداء اذ وصاکم الله بهذا).و چون جواب این سؤ ال نیز منفی بوده، ثابت میشود که آنها جز
تهمت و
افتراء در این باره سرمایهای نداشتند.
تحريم گوشت گاو، از بدعتهاى عصر جاهلى:
... و من البقر اثنین قل ءالذکرین
حرمام الانثیین اما اشتملت علیه ارحام الانثیینام کنتم شهداء اذ
وصلـکم الله بهـذا فمن اظـلم ممن افتری علی الله کذبا...
بدعت در جاهليّت، با
تحريمِ محصولات كشاورزىِ وقف شده، جهت بتها براى غير خادمان آنها:
وقالوا هـذه انعـم وحرث حجر لا یطعمهآ الا من نشآء بزعمهم وانعـم
حرمت ظهورها وانعـم لایذکرون اسم الله علیها افتراء علیه سیجزیهم بما کانوا یفترون.
«و گفتند این قسمت از چهار پایان و زراعت (که مخصوص بتها است برای همه) ممنوع است و جز کسانی که ما بخواهیم - به گمان آنها - از آن نباید بخورد و (میگفتند اینها) چهارپایانی است که سوار شدن بر آنها
تحریم شده و چهار پایانی که نام خدا را بر آن نمیبردند و به
خدا،
دروغ میبستند (و میگفتند این احکام از ناحیه او است) به زودی
کیفر افتراهای آنها را میدهد».
تحریم وصیله، بدعتى در جاهليّت:
ما جعل الله...
وصیلة... ولـکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب...
(«
وصیله» بنا بر قولی
گوسفند مادهای است که وقتی ماده میزایید آن را برای خود نگه میداشتند و وقتی نر میزایید آن را برای بتها قرار میدادند. اگر دو قلو ماده و نر میزایید، نر را به علت همتای مادهاش برای بتها قربانی نمیکردند.
).
تغيير
ماههای حرام، از بدعتهاى عصر جاهليّت:
انما النسیء زیادة فی الکفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما ویحرمونه عاما لیواطـوا عدة ما
حرم الله فیحلوا ما
حرم الله...
«نسی ء (جابجا کردن و تاخیر ماههای
حرام) افزایشی در
کفر (مشرکان) است که بواسطه آن کافران گمراه میشوند، یک
سال آنرا
حلال و سال دیگر آنرا
تحریم میکنند تا مطابق تعداد ماههائی که خداوند
تحریم کرده بشود (و عدد چهار به پندارشان تکمیل گردد) و از این راه آنچه را که خدا
حرام کرده حلال بشمرند، اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده و
خداوند جمعیت کافران را
هدایت نمیکند».
ظهار، از بدعتهاى عصر جاهليّت:
... وما جعل ازوجکم الـی تظـهرون منهن امهـتکم... ذلکم قولکم بافوهکم...
«
خداوند برای هیچکس دو
قلب در درون وجودش نیافریده، و هرگز همسرانتان را که مورد (ظهار) قرار میدهید مادران شما قرار نداده، و (نیز) فرزندخواندههای شما را فرزند حقیقی قرار نداده است، این سخنی است که شما تنها به
زبان خود میگوئید (سخنی باطل و بیماخذ) اما خداوند
حق میگوید، و به راه راست
هدایت میکند». (مردمان عصر جاهلی با گفتن جمله «انت علی کظهر امی=تو مانند پشت مادرم برای من هستی» به همسران خویش، آنها را بر خود
حرام میکردند و بدین وسیله آنان را
طلاق میدادند. به این عمل، «ظهار»
اطلاق میشود.
).(مقصود از بدعت بودن ظهار، همین معناست).
اطلاق فرزند حقيقى به
فرزندخوانده، بدعتى در عصر جاهليّت:
ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه وما جعل ازوجکم الـی تظـهرون منهن امهـتکم وما جعل ادعیاءکم ابناءکم ذلکم قولکم بافوهکم...
کلمه (ادعیاء) جمع دعی، به معنای پسر خوانده است، و در
جاهلیت این عمل (دعاء) و (تبنی) در بینشان دائر و معمول بوده است، و همچنین در بین امتهای مترقی آن روز، مانند روم و فارس که وقتی کودکی را
پسر خود میخواندند، احکام فرزند صلبی را در
حق او اجراء میکردند، یعنی اگر
دختر بود
ازدواج با او را
حرام میدانستند، و چون
پدر خوانده میمرد، به او نیز مانند سایر فرزندان
ارث میدادند، و همچنین سایر احکام پدر و فرزندی را درباره او اجراء میکردند، و
اسلام این عمل را نیز لغو کرد
بنابراین مفاد
آیه این است که خدای تعالی آن کسانی را که شما آنها را
فرزند خود خواندهاید، فرزندان شما قرار نداده تا احکام فرزندان صلبی در
حق آنان نیز جاری باشد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۱۷۴، برگرفته از مقاله «بدعت در جاهلیت».