• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اهل ذکر از دیدگاه اهل سنت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



این مقاله در باره نظرات اهل‌سنت درباره اهل ذکر ، و اختلاف نظرات آن‌ها درباره اهل ذکر می‌باشد.



در منابع اهل‌سنت دربارة «اهل ذکر» نظرهای مختلفی آمده است که منشا آن تعارض و اختلاف بین روایات آنهاست. در مجموع می‌توان آنها را به پانزده نظریه تقسیم کرد:
اول: مراد از اهل ذکر، اهل کتاب ـ یهود و نصارا ـ است؛
[۱] تفسیر السمرقندی، ج۲، ص۳۶۳.

دوم: مراد اهل تورات است؛
[۳] تفسیر عبدالرزاق، ج۲، ص۳۸۲.

سوم: مراد شخصی از اهل تورات است؛
[۵] فتح القدیر، ج۳، ص۲۰۷.

چهارم: مراد مؤمنان اهل کتاب‌اند؛
[۷] جامع البیان، ج۸، ص۱۰۸.

پنجم: خود تورات مراد است؛
[۹] تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۲، ص۴۷۰.

ششم: مراد مؤمنی از اهل کتاب است؛
[۱۱] تفسیر سعید بن جبیر، ص۱۹۸.

هفتم: عبدالله بن سلام اهل ذکر است؛
هشتم: سلمان فارسی اهل ذکر است؛
[۱۳] زاد المسیر، ج۴، ص۳۲۸.

نهم: علمای اهل کتاب مرادند؛
دهم و یازدهم: مراد مطلق اهل علم یا کسانی است که از اخبار ماضی باخبرند؛
دوازدهم: علمای مسلمین مرادند؛
[۱۷] الجوهر الحسان، ج۲، ص۴۰۹.

سیزدهم: مراد از اهل ذکر، قرآن است؛
[۱۸] تفسیر القرآن (السمانی)، ج۳، ص۳۷۰.

چهاردهم: مراد اهل قرآن است؛
پانزدهم: مراد امام علی و اهل‌بیت است؛
[۲۰] فتح الرحمن، ج۴، ص۲۱۶۹.
[۲۱] تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۵۹۲.
[۲۲] جامع البیان، ج۸، ص۱۰۹.
[۲۳] شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۳۴.



همة این نظرها در سه نظریة عمده خلاصه می‌شود؛ مراد از اهل ذکر سه گروه‌اند: «اهل کتاب به طور اخص یا اعم»، «اهل قرآن» و «اهل‌بیت».

۲.۱ - مطلق اهل کتاب

بسیاری از مفسران اهل‌سنت، اهل ذکر را مطلق اهل کتاب می‌دانند. کسانی همچون حسن بصری ،
[۲۶] تفسیر الحسن البصری، ج۴، ص۱۰۰.
مراغی ، زمخشری (متوفای ۵۳۸ ق)، فخر رازی (متوفای ۶۰۴ ق)، بغوی (متوفای ۵۱۶ ق)
[۳۰] تفسیر البغوی، ج۳، ص۲۸۴.
و ابن حیان اندلسی (متوفای ۷۴۵ ق) از آن جمله‌اند.

۲.۱.۱ - دلیل این نظریه

برخی دلیل این گفتار را سخن ابن عباس دانسته‌اند. او گفته است: اهل ذکر، اهل کتاب‌اند و در آیة؛ و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر؛
[۳۴] اللباب فی علوم الکتاب، ج۱۲، ص۶۱.
مراد از ذکر تورات و مراد از اهل ذکر در آیة؛ فاسئلوا؛ اهل تورات است.
[۳۵] تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۲۱۰.


۲.۱.۲ - اشکال بر این قول

اولا: این قول ابن عباس با اقوال دیگر او در تعارض است، زیرا او در قول دیگری گفته است: «مراد از ذکر در آیة؛ من بعد الذکر؛ قرآن است.
[۳۶] الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۰۸.
همچنین در جای دیگر گفته است: «مراد از اهل ذکر در آیه، اهل قرآن است.»
[۳۷] روح المعانی، ج۱۴، ص۱۳۳.
[۳۹] الجامع الاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۰۸.
ترجیح یک قول بر دیگری بدون مرجح صحیح نیست.
ثانیا: ابن عباس اهل ذکر را منحصر در یهود نموده است، نه مطلق اهل کتاب؛ لذا این قول دلیل بر مدعا نیست!

۲.۱.۳ - نظر بعضی از مفسران

بیشتر مفسران همچون زمخشری، فخر رازی و آلوسی، از سیاق آیه کمک گرفته‌اند و گفته‌اند: سیاق آیة شریفه، رد مشرکان قریش است که می‌پنداشتند بشر صلاحیت رسالت ندارد و اگر رسالتی باشد، باید ملائکه حامل آن شوند. آیه در مقام رد این پندار است و می‌فرماید که سنت الهی طبق حکمت جریان یافته و حکمت اقتضا می‌کند که فرستاده بر بشر از جنس خود بشر باشد؛ ولی تنها فرقی که لازم است میان او و مردم باشد، این است که معارف و اوامر و نواهی به وی وحی شود.
[۴۱] تفسیر ابن ابی حاتم، ج۷، ص۲۲۸۸.
این خلاصة دیدگاه مفسران در این زمینه است. البته برخی به جای مشرکان مکه ، لفظ «العرب» را به صورت مطلق آورده‌اند.

۲.۱.۴ - اشکال علامه بر مفسران

علامه پاسخ خوبی به این پندار داده و می‌گوید:
وجه اینکه گفتیم این سخن درست نیست این است که این سخن با سیاق آیه انطباق ندارد. قبلا هم از خصوص مشرکان قریش چنین پنداری نقل نشده بود تا بگوییم آیه ناظر به آن است. تنها سخنی که قبلا از مشرکان ذکر شده بود، آن هم از مطلق مشرکان نه مشرکان قریش، همان جملة «لو شاء الله ما عبدنا من دونه شی» بود.
[۴۴] اسباب نزول القرآن، ص۲۸۵.

مشرکان همان گونه که تسلیم نبوت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نبودند و او را تصدیق نکردند، تسلیم عقاید یهود و نصارا که از جملة آن اذعان به بشر بودن انبیاست نیز نشدند، پس اهل کتاب را نیز به داوری در این باره قبول ندارند. آن‌ها در اذیت و دشمنی با پیامبر با مشرکان همسو بودند، و نه در چیز دیگری مانند نبوت موسی و اینکه پیامبر باید از جنس بشر باشد. آنان منکر نبوت بودند و این بحث که پیامبران انسان بودند نه ملائکه ، برای کسانی است که اصل نبوت را بپذیرند. برای کسانی که اصل نبوت را نپذیرفته‌اند، گفتن اینکه پیامبران انسان و از جنس بشر بودند، لغو است.

۲.۲ - تعیین مورد نزول آیه اهل ذکر

در بعضی روایات اهل‌سنت، مورد نزول آیه، مشرکان مکه ذکر شده است. برخی مفسران اهل‌سنت آیه را در مورد نزولش محدود می‌کنند و گسترش دادن آیه در غیر مورد نزولش را جایز نمی‌دانند. فخر رازی (متوفای ۶۰۴ ق) و نیشابوری (متوفای ۷۲۸ ق)
[۴۷] تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۰۳.
از آن جمله‌اند. آیه خطاب مشافه در قصة خاص است و در سؤال از اهل کتاب آمده است؛ لذا از این موارد به جای دیگر تعدی نمی‌کند. به مشرکان امر شده است که از اهل کتاب بپرسند. در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که چه چیزی را بپرسند؛ زیرا آیه اطلاق دارد و امر، امر ارشادی است؛ یعنی هر چیزی را که شما نمی‌دانید، از اهل کتاب بپرسید؟! سخن بر سر این نیست که انبیا بشر بودند یا نه، زیرا مشرکان اعتقادی به نبوت نداشتند. با فرض صحت این ادعا، هرگز نمی‌توان آیه را در مورد نزول خودش متوقف کرد. این به چند دلیل است:

۲.۲.۱ - اشکال بر مورد نزول آیه

با فرض قبول این نظریه که مراد از «اهل ذکر» اهل کتاب است و این آیه در شان مشرکان نازل شده است، این سؤال مطرح می‌شود که آیا این آیه در طول زمان مربوط به اهل کتاب است؟ در این صورت خداوند جامعة اسلامی را به اهل کتاب سپرده است. اما اگر آیه محدود به همان زمان نزول باشد ـ چنان که برخی ادعا کرده‌اند ـ در این صورت لازم می‌آید که در این زمان کارایی نداشته باشد و این با حیات جاودانی قرآن سازگار نیست؛ زیرا قرآن مربوط به یک زمان و مکان خاص نمی‌باشد، بلکه در هر زمان و برای هر زمان زنده و کارآمد است؛ ان القران حی لایمت و انه یجری کما یجری اللیل و النهار و کما تجری الشمس و القمر یجری علی آخرنا کما یجری علی اولنا؛
[۴۸] تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۵۹۱.
به علاوه، این امر بروایات دیگر که از حیث سند صحیح ترند، مخالف است.

۲.۳ - نظر مفسران اهل سنت درباره آیه

اکثریت قاطع مفسران اهل‌سنت، «اهل الذکر» را مطلق اهل کتاب می‌دانند و می‌گویند: «اهل ذکر» فقط اهل کتاب‌اند. باید یادآوری شود که قرآن مجید یهود و نصارا را با عنوان؛ یا اهل الکتاب؛ خطاب می‌کند، نه با عنوان «اهل ذکر»، و این در قرآن سابقه ندارد.
قرآن مجید اهل کتاب را توبیخ می‌کند و با آنان با لحن شدید سخن می‌گوید؛ مانند: «اهل کتاب مشرک‌اند»، «به آیات خدا کفر می‌ورزند»، «حق و باطل را مخلوط و حق را مخفی می‌کنند»، «منافق‌ اند»، «خیانتکارند»، «دروغگویند»،
[۵۵] تفسیر هدایت، ج۶، ص۶۲.
«فاسق‌ اند»،
[۵۶] تفسیر المراغی، ج۵، ص۲۱۴.
«حاسد ند»، «از راه خدا باز می‌دارند»،
[۵۸] غرائب قرآن، ج۴، ص۲۶۴.
[۵۹] الدر المصون، ج۴، ص۳۲۸.
«در دین غلو می‌کنند»، «در صدد ارتداد پیامبر و مؤمنان هستند» (البانی حدیث جابر را حسن می‌داند.)
[۶۱] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۸۷.
[۶۲] سنن الدارمی، ج۱، ص۱۱۶.
[۶۳] البانی، کتاب السنة، ج۱، ص۲۷.
و «در صدد انتقام گیری از مؤمنان‌اند.» .
[۶۴] صحیح بخاری، ج۹، ص۳ و ۱۳۶.
بنابراین، نمی‌توان ادعا کرد که اهل کتاب مرجع مسلمانان‌ اند و خداوند آنان را به اهل کتاب ارجاع داده است.

۲.۳.۱ - نظر بعضی دیگر از مفسران

۴. بعضی دیگر از مفسران؛ بالبینات و الزبر؛ را متعلق به «اهل الذکر» دانسته‌اند.
[۶۵] صحیح بخاری، ج۹ ص۱۳۶.
بینات، یعنی «المعجزاة الدالة علی صدق الرسول» و الزبر، «واحدها زبور و هی کتب الشرائع و التکالیف التی یبلغها الرسل الی العباد».
[۶۷] تفسیر کتاب الله العزیز، ج۲، ص۳۷۱.
در این صورت معنای آیه این می‌شود که: «از اهل ذکر بپرسید؛ از کسانی که به معجزات انبیا و کتب و شرایع آنان آگاهی دارند.» و ما در تاریخ جز علی علیه‌السّلام کسی را نمی‌شناسیم که ادعا کرده باشد که آگاه به کتب و شرایع گذشته است. آن حضرت فرمود:
... و لو ثنیت لی و سادة لحکمت بین اهل التوراة بتوراتهم، و بین اهل الانجیل بانجیلهم، و بین اهل الزبور بزبورهم و بین اهل الفرقان بفرقانهم حتی تزهر الی الله.
[۶۸] التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۹۶.

سؤال از انبیا نیست، بلکه سؤال از بینات و زبر است؛ اگر بینات و زبر را نمی‌دانید، از اهل ذکر بپرسید.
از سدی نقل شده است که «بینات» حرام و حلالی است که انبیا آورده‌اند و «زبر» کتب انبیاست؛ در این صورت اهل ذکر باید کسانی باشند که آگاه به حرام و حلال انبیا و کتب آنان باشند.
۵. برخی دیگر از مفسران؛ بالبینات و الزبر؛ را متعلق به؛ لا تعلمون؛ می‌دانند؛ یعنی اگر شما بینات و زبر را نمی‌دانید، از کسانی که می‌دانند بپرسید و آنان نمی‌توانند اهل کتاب باشند، زیرا قرآن دربارة اهل کتاب فرموده است آنان در کتب الهی تحریف کرده و احکام الهی را متغیر ساخته‌اند؛ یحرفون الکلم عن مواضعه.
بنابراین، اگر مراد اهل کتاب باشند، چون آنان در کتب انبیا تحریف کرده‌اند، ما را به احکام و شرایع متغیر و کتب تحریف شده راهنمایی خواهند نمود و این خلاف مصلحت خداست.

۲.۴ - معنای اهل ذکر از نظر اهل‌سنت

مرجعیت «اهل ذکر» به صورت مطلق، بدون قید و شرطی آمده است و خداوند جوامع اسلامی و بشری را به صورت مطلق به سوی «اهل ذکر» ارجاع داده است، اما اهل کتاب مرجع مطلق مسلمانان نیستند.
اگر اهل ذکر، همة اهل کتاب باشند، در این صورت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم باید به امت امر کند که از اهل کتاب، آن هم به صورت مطلق، بپرسند؛ همان طور که در آیه آمده است. ولی سیرة آن حضرت همواره مخالف این امر بوده است و آن جناب امت را از رجوع به اهل کتاب منع می‌فرمود. در روایت جابر آمده است:
ان عمر بن خطاب اتی النبی بکتاب اصابه من بعض اهل الکتاب فقراءه علی النبی فغضب و قال: امهوکون فیها یا بن الخطاب؟ و الذی نفسی بیده لو ان موسی حیا ما وسعه الا ان یتبعنی.
[۷۱] تفسیرالماوردی، ج۳، ص۴۳۸.

روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد.
[۷۲] المحرر الوجیز، ج۳، ص۳۹۵.
از ابوهریره هم روایت شده است که اهل کتاب تورات را به زبان عبری می‌خواندند و برای مسلمانان به زبان عربی تفسیر می‌کردند. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به اصحاب فرمودند: «لاتصدقوا اهل الکتاب و لا تکذبوا.»
[۷۳] المحرر الوجیز، ج۴، ص۷۵.
این حدیث می‌گوید به گفتار اهل کتاب اعتنا نکنید و آیه می‌گوید از اهل کتاب بپرسید. اگر چنین باشد، در میان آیه و حدیث تعارضی به نظر می‌رسد. اینجاست که سؤال از اهل کتاب بدون فایده و لغو است و خداوند به چنین امری که لغو باشد، حکم نمی‌کند.
برخی از مفسران
[۷۴] الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۰۸.
اهل ذکر را عبدالله بن سلام می‌دانند، ولی این سخن جای تامل فراوان دارد؛ زیرا او یکی از مروجان اسرائیلیات در حوزة حدیث اسلامی است.
[۷۵] التفسیر الصحیح، ج۳، ص۳۷۸.
شعبی دربارة او گفته است: «ما نزل فی عبدالله بن سلام ـ رضی الله عنه ـ شیء من القرآن؛
[۷۶] الکشف و البیان، ج۶، ص۲۷۰.
از قرآن چیزی دربارة او نازل نشده است.»
با بررسی تفاسیر به دست می‌آید که این ادعای واهی را خود او مطرح کرده و گفته است: «انا من اهل الذکر
[۷۷] الدر المنثور، ج۵، ص۱۳۳.
[۷۸] تفسیر ابن ابی حاتم، ج۷، ص۲۲۸۹.
[۷۹] روح المعانی، ج۱۴، ص۱۳۴.
این ادعا برای این بوده است که مردم را از وارثان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم دور نگاه دارند.

۲.۴.۱ - معنای اهل ذکر از منظر دیگر

اهل ذکر به دلیل آیة؛ و لقد اتینا موسی و هارون الفرقان و ذکرا للمتقین؛ اهل تورات است.
[۸۰] سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۲.
[۸۱] سنن ترمذی، ج۵، ص۴۰۰.
[۸۲] ینابیع المودة، ج۱، ص۵۶ و ۵۷.

در این آیه، ذکر، صفت تورات واقع شده است، نه خود تورات. پس این ادعایی بدون دلیل است؛ زیرا ذکر، مشترک لفظی است و باید قرینه باشد.
با توجه به قرائن و شواهد گذشته و دقت در آیه که «ان» شرطیه و «ان کنتم لا تعلمون» دارد، باید گفت که از قول اهل کتاب علم حاصل نمی‌شود. وقتی که قول اهل کتاب علم آور نشد، دیگر پرسیدن فایده ندارد. باید بگوییم منظور از اهل ذکر کسانی هستند که قولشان علم آور باشد و برای جاهل از قولشان علم پیدا شود؛ در حالی که اهل کتاب، خود، خیانتکار
[۸۳] در المنثور، ج۵، ص۱۳۳.
و از مخفی کنندگان حق (حدیث ثقلین با عبارات گوناگون و به طرق مختلف در کتب اهل‌سنت آمده است. (درالمنثور عبارت «انی تارک فیکم خلیفتین» دارد.)
[۸۴] مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۷.
[۸۵] سنن ترمذی، ج۵، ص۴۳۳.
(الهوامش التحقیقیة، ملحق به کتاب المراجعات، که در آن بیش از صد منبع ذکر شده است.) هستند، پس چگونه از قولشان علم پیدا می‌شود؟!

۲.۵ - نظر دیگر اهل‌سنت در مورد آیه

اما قول دیگر اهل‌سنت این است که مراد از اهل ذکر، اهل قرآن است. این نظریه را ماوردی (متوفای ۴۵۰ ق)
[۸۷] کنز العمال، ج۱۲، ص۹۸، ح ۳۴۱۶۹.
و ابن عطیه اندلسی (متوفای ۵۴۶ق)
[۸۸] جامع البیان، ج۸، ص۱۰۹.
به ابن جبیر و ابن زید نسبت داده‌اند. قاضی ابومحمد این نظریه را به حضرت علی علیه‌السّلام نسبت داده است.
[۹۰] الکشف و البیان، ج۶، ص۷۷۰.
قرطبی (متوفای ۶۷۱ ق) نیز این نظریه را به ابن عباس نسبت داده است.
[۹۲] شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۳۴ تا ۳۳۷.
ابن یاسین همین نظریه را صحیح
[۹۳] مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار، ج۱، ص۱۹۹.
می‌داند و ثعلبی نیز اهل قرآن را اهل ذکر دانسته است.
[۹۴] الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۲۷۲.


۲.۶ - اهل ذکر بودن اهل‌بیت

نظریة اهل قرآن بودن اهل ذکر با نظریة اهل‌بیت بودن آنان هیچ تعارضی ندارد، بلکه این دو مؤید و مکمل یکدیگرند؛ زیرا علم حقیقی قرآن که در آن هیچ نزاعی نیست، نزد اهل‌بیت است. خود قرآن گواهی می‌دهد که قرآن به صورت آیات روشن در سینه‌های «اولوا العلم» است و کسانی که علم قرآن نزد آن هاست، اهل‌بیت‌اند؛ چنان که روایات فریقین در تفسیر آیة؛ و من عنده علم الکتاب؛
[۹۵] تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۵۹۱.
می‌گویند. کسی که علم قرآن نزد اوست، علی بن‌ ابیطالب است
[۹۶] شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۳۷.
و تاویل آیات قرآن را جز اهل‌بیت کسی دیگر نمی‌داند.
[۹۷] کشف الاسرار، ج۶، ص۲۱۴.
اهل‌بیت وارث حقیقی و اهل قرآن هستند. امام سجاد علیه‌السّلام در ذیل آیة؛ ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا فی عبادنا،
[۹۸] روح المعانی، ج۱۴، ص۱۳۴.
با سوگند و قسم سه بار می‌فرماید: «به خدا قسم، این آیه دربارة ما اهل‌بیت نازل شده است.»
[۹۹] مفاتیح الاسرار، ج۱، ص۱۹۹.
امام علی فرمودند: «سلونی سلونی سلونی عن کتاب الله تعالی فوالله ما من آیة الا و انا اعلم انزلت بلیل اونهار.»
[۱۰۰] جامع البیان، ج۸، ص۱۰۹.
[۱۰۱] الکشف و البیان، ج۶، ص۷۷۰.
[۱۰۲] الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۲۷۲.
[۱۰۳] روح المعانی، ج۱۴، ص۱۳۴.
بنابراین، اهل قرآن در حقیقت همان اهل‌بیت‌اند.


۱. تفسیر السمرقندی، ج۲، ص۳۶۳.
۲. تفسیر السمرقندی، ج۲، ص۲۷۵    
۳. تفسیر عبدالرزاق، ج۲، ص۳۸۲.
۴. تفسیر عبدالرزاق، ج۳، ص۲۲.    
۵. فتح القدیر، ج۳، ص۲۰۷.
۶. فتح القدیر، ج۳، ص۱۹۷.    
۷. جامع البیان، ج۸، ص۱۰۸.
۸. جامع البیان، ج۱۷، ص۲۰۸.    
۹. تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۲، ص۴۷۰.
۱۰. تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۲، ص۲۲۳.    
۱۱. تفسیر سعید بن جبیر، ص۱۹۸.
۱۲. الدر المنثور، ج۵، ص۱۳۳.    
۱۳. زاد المسیر، ج۴، ص۳۲۸.
۱۴. زاد المسیر، ج۲، ص۵۶۱.    
۱۵. صفوة التفاسیر، ج۲، ص۱۲۸.    
۱۶. تفسیر ابی السعود، ج۴، ص۶۴.    
۱۷. الجوهر الحسان، ج۲، ص۴۰۹.
۱۸. تفسیر القرآن (السمانی)، ج۳، ص۳۷۰.
۱۹. تفسیر الثعالبی، ج۴، ص۸۱.    
۲۰. فتح الرحمن، ج۴، ص۲۱۶۹.
۲۱. تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۵۹۲.
۲۲. جامع البیان، ج۸، ص۱۰۹.
۲۳. شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۳۴.
۲۴. شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳۷.    
۲۵. شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳۶.    
۲۶. تفسیر الحسن البصری، ج۴، ص۱۰۰.
۲۷. تفسیر المراغی، ج۱۴، ص۸۷.    
۲۸. الکشاف، ج۲، ص۶۰۷.    
۲۹. تفسیر فخر رازی، ج۲۲، ص۱۴۴.    
۳۰. تفسیر البغوی، ج۳، ص۲۸۴.
۳۱. تفسیر البغوی، ج۳، ص۲۳۹.    
۳۲. البحر المحیط، ج۵ ص۴۷۸.    
۳۳. انبیا/سوره۲۱، آیه۱۰۵..    
۳۴. اللباب فی علوم الکتاب، ج۱۲، ص۶۱.
۳۵. تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۲۱۰.
۳۶. الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۰۸.
۳۷. روح المعانی، ج۱۴، ص۱۳۳.
۳۸. روح المعانی، ج۷، ص۳۷۶.    
۳۹. الجامع الاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۰۸.
۴۰. الدر المنثور، ج۵، ص۱۳۲.    
۴۱. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۷، ص۲۲۸۸.
۴۲. نحل/سوره۱۶، آیه۳۵.    
۴۳. المیزان، ج۱۲ ص۳۷۳.    
۴۴. اسباب نزول القرآن، ص۲۸۵.
۴۵. تفسیر فخر رازی، ج۲۲، ص۱۴۴.    
۴۶. غرائب القرآن، ج۵، ص۷.    
۴۷. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۰۳.
۴۸. تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۵۹۱.
۴۹. آل عمران/سوره۳، آیه۶۴-۷۰-۷۱-۷۲- ۷۵- ۱۱۰..    
۵۰. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹..    
۵۱. آل عمران/سوره۳، آیه۹۹..    
۵۲. نساء/سوره۴، آیه۷۷..    
۵۳. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹..    
۵۴. مائده/سوره۵، آیه۵۹..    
۵۵. تفسیر هدایت، ج۶، ص۶۲.
۵۶. تفسیر المراغی، ج۵، ص۲۱۴.
۵۷. بحارالانوار، ج۸۹، ص۸۷.    
۵۸. غرائب قرآن، ج۴، ص۲۶۴.
۵۹. الدر المصون، ج۴، ص۳۲۸.
۶۰. مائده/سوره۵، آیه۱۰۳..    
۶۱. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۸۷.
۶۲. سنن الدارمی، ج۱، ص۱۱۶.
۶۳. البانی، کتاب السنة، ج۱، ص۲۷.
۶۴. صحیح بخاری، ج۹، ص۳ و ۱۳۶.
۶۵. صحیح بخاری، ج۹ ص۱۳۶.
۶۶. الدرالمنثور، ج۵، ص۱۳۳.    
۶۷. تفسیر کتاب الله العزیز، ج۲، ص۳۷۱.
۶۸. التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۹۶.
۶۹. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵..    
۷۰. آل عمران/سوره۳، آیه۷۱..    
۷۱. تفسیرالماوردی، ج۳، ص۴۳۸.
۷۲. المحرر الوجیز، ج۳، ص۳۹۵.
۷۳. المحرر الوجیز، ج۴، ص۷۵.
۷۴. الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۰۸.
۷۵. التفسیر الصحیح، ج۳، ص۳۷۸.
۷۶. الکشف و البیان، ج۶، ص۲۷۰.
۷۷. الدر المنثور، ج۵، ص۱۳۳.
۷۸. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۷، ص۲۲۸۹.
۷۹. روح المعانی، ج۱۴، ص۱۳۴.
۸۰. سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۲.
۸۱. سنن ترمذی، ج۵، ص۴۰۰.
۸۲. ینابیع المودة، ج۱، ص۵۶ و ۵۷.
۸۳. در المنثور، ج۵، ص۱۳۳.
۸۴. مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۷.
۸۵. سنن ترمذی، ج۵، ص۴۳۳.
۸۶. در المنثور، ج۲، ص۲۸۵.    
۸۷. کنز العمال، ج۱۲، ص۹۸، ح ۳۴۱۶۹.
۸۸. جامع البیان، ج۸، ص۱۰۹.
۸۹. جامع البیان، ج۱۶، ص۲۲۸.    
۹۰. الکشف و البیان، ج۶، ص۷۷۰.
۹۱. الکشف و البیان، ج۶، ص۲۷۰.    
۹۲. شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۳۴ تا ۳۳۷.
۹۳. مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار، ج۱، ص۱۹۹.
۹۴. الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۲۷۲.
۹۵. تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۵۹۱.
۹۶. شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۳۷.
۹۷. کشف الاسرار، ج۶، ص۲۱۴.
۹۸. روح المعانی، ج۱۴، ص۱۳۴.
۹۹. مفاتیح الاسرار، ج۱، ص۱۹۹.
۱۰۰. جامع البیان، ج۸، ص۱۰۹.
۱۰۱. الکشف و البیان، ج۶، ص۷۷۰.
۱۰۲. الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۲۷۲.
۱۰۳. روح المعانی، ج۱۴، ص۱۳۴.



دانشنامه عقاید و کلام، برگرفته از مقاله نقد و بررسی دیدگاه فریقین درباره «اهل ذکر»    






جعبه ابزار