اهل بیت در اشعار پارسی گویان کرد عراق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محبت به اهل بیت علیهمالسّلام یکی از نقاط مشترک
شیعه و
سنی است، در اینجا مختصری از
محبت خاندان رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را از نظر
اهل سنت بیان میداریم.
سخن
راست آن است که بزرگان اهل سنت هرگز
منکر فضایل حضرت امیر علیه السلام و (فرزندان وی) نبوده و نیستند.
در میان
فرق اهل سنت آنان که بر
مذهب شافعی میروند به
اهل بیت علیهمالسّلام ارادتی ویژه دارند و شاید این ارادت و محبت صدق آمیز ناشی از مهر شدید امام شافعی به آل
پیامبر علیهم السلام بوده باشد، چه، شافعی را در محبت اهل بیت، اشعاری است نغز و زیبا که پاکی
نیت و مهر فراوان وی را به آل پیامبرعلیهم السلام مینماید: «ان کان رفضا حب آل محمد فلیشهد الثقلان انی رافضی
اگر مهر آل محمدعلیهم السلام رفض باشد؛ پس
جن و
انس گواهی دهد بر رافضی بودن من» و همو - رحمه الله - گوید: «یا آل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فی القرآن انزله یکفیکم من عظیم الفخر انکم من لم یصل علیکم لاصلاة له
ای خاندان رسول خدای، الله مهر و دوستداری شما را، در قرآنی که فرود آورده،
واجب گردانیده است؛ همین فخر بزرگ شما را کافی است که هر کس در
نماز ، شما را
سلام نگوید، نمازش درست نیست.»
کردان
عراق هم بر مذهب شافعیاند و مهر خاندان رسول در نهاد ایشان ریشه گسترانده است. محبت اهل بیت، در نزد کردان با محبت که دیگر پیروان امام شافعی به اهل بیت، برابر نیست؛ بلکه بیشتر و شدیدتر است.
این فرزندان خاک پاک
ایران که سرنوشت آنها را به سرزمین عراق نشانده و در دست تازیان گرفتارشان کرده است؛ پیوسته خاطرشان با ایران بوده و هست.
آداب اجتماعی ایشان همانند مردم ایران است، سخن گفتن ایشان نزدیک با
زبان فارسی، و شاید بهتر آن است که بگویم همانند زبان مردم پارسی نژاد است. چهره و اندام این مردمان به ایرانیان ماننده تر است تا به مردم تازی کشورشان؛ نامهای قهرمانان ایرانی بر فرزندان خود مینهند و به سخن دیگر، ایرانی فکر میکنند و ایرانی میزیند.
از هنگامی که دولت عراق پدید آمده، و این مردم تابع آن کشور شدهاند، باز تعلق خاطر خویش از ایران نبریدهاند و بدون
ترس خود را فرزندان خاک ایران مینامند؛ از این روی اندیشه ایرانی، در مذهب هم، بر
عقیده این مردم تاثیر نهاده است. مهر ایشان به اهل بیت رسول، همان مهر مردمان ایران به آن خاندان بزرگ علیهمالسّلام است.
این مردمان، همانند مردم ایران
ماه محرم به سوک مینشینند و برپا کردن مجالس جشن و عروسی را در این ماه جایز نمیدانند؛ خاندان سادات در میان ایشان ارج و کرامت ویژهای دارند چه،
سادات از دوره بزرگمرد تاریخ انسانی و
شهید راه
عدالت خواهی حسین بن علی رضوان الله علیهما هستند. من هر چه از مهر این مردم به آل رسول الله بگویم، کم گفتهام.
آن هنگام که، اشعار شاعران کرد عراق را مطالعه و بررسی میکردم، از میان آنها، اشعاری زیبا و صدق آمیز را که در وصف خاندان رسول و ائمه اطهارعلیهم السلام، سروده شده بود از نظر گذرانیدم. برخی از این اشعار در
نام و
نسب و مرتبه علمی این امامان بزرگوار بود و برخی دیگر در
مدح یا تجلیل از مقام بلند و علو مرتبه ایشان.
از سویی، در این عصری که ما زندگی میکنیم،
وحدت میان مسلمانان از هر چیز ضرورتر مینماید و ذکر مشترکات فرق مسلمین و تقویت آنها، سدی بزرگ در برابر هجوم استعمار پدید میآورد. از سوی دیگر، این
بنده ، ننوشتن این آثار زیبا و مذهبی را حیفی بزرگ بر این شاعران محب اهل بیت دانستم. باشد که با نگاشتن این آثار، محبت این شاعران بر خاطر خوانندگان پارسی زبان نشیند و آنان هم با این شاعران
صادق گفتاری که نام آنها در ادب ما خالی است، آشنا شوند؛ و بر سر اینها گوشهای از اشعار پارسی این مردمان ایران دوست - که به کشوری دیگر ساکنند - نموده آید.
میمنت را، اول
دفتر ، از مناجاتی سخن میرانیم که بر دست سید احمد برزنجی سروده آمده است. وی از عالمان و دانایان نامور کرد است که به سال ۱۲۸۰ ه. ق در شهر
سلیمانیه در خانوادهای
سید و روحانی به جهان آمده است و در سال ۱۳۲۸ که آهنگ
حج کرده در سرزمین
حجاز از جهان رفته است و در گورستان بقیعش به خاک سپردهاند و نقل کردهاند که هنگام کندن گورش قطعه سنگی بزرگ را در زیر
خاک پیدا کردهاند که بر آن نوشته بود: هذا قبر المغفور المبرور السید احمد البرزنجی.
وی به سه زبان پارسی و کردی و عربی
شعر سروده است.
در این اشعار وی،
توسل به امامان بزرگوار، نمایان و پیدا است: یا غافر الذنوب والخطیة یا کاشف الکروب والرزیة بحق خیر العالمین احمدا محمد الفاتح ابواب الهدی قنی من الاعداء والاسواء واحفظنی یا رب من الادواء بحیدر علی ن الکرار احمنی یا رب من الاشرار و بشهید کربلا حسین یدفع عنی الله کل شین بجاه زین العابدین ارتجی من ربنا غفران کل حرج و بمحمد الامام الباقر ارجو صفاء باطنی و ظاهری بجعفر الصادق ارجو ذالمنن عصمة نفسی واخی من الفتن بسیدی الامام موسی الکاظم یحفظنی الاله کل ظالم ارجو باسماعیل الامام حفظنی من الآلام والاسقام
از دیگر محبان اهل بیت حاج شیخ علی افندی طالبانی است. وی به سال ۱۲۴۸ ه. ق در
کردستان عراق به جهان آمد؛ پدرش شیخ عبدالرحمن خالص از بزرگترین عالمان خاندان شیوخ طالبانی کردستان عراق بوده است.
شیخ علی در
عرفان و
شرع و
حکمت و
اصول و
حدیث سرآمد بوده و قرآن هم از بر داشته است. هنگامی که شیخ سعید - از مشایخ کردستان عراق - در موصل بر دست دشمنانش کشته آمد وی در
مرثیه آن کشته شعری سرود که هواداری شدید از اهل بیت و دشمنایگی بال ظظ دشمنان اهل بیت در این شعر بخوبی نمایان است: (هر چند این اشعار در مرثیه شیخ سعید سروده شده است اشارتی هم دارد به مظلومیت اهل بیت).
نه در
خورشید تاب مهر و نه در مه ضیا باشد نه در روی فلک
شرم و نه در دوران
حیا باشد گهی با «ابن ملجم» «شیر یزدان» را زند ناوک گهی با «
شمر » آن، در
قتل شاه
کربلا باشد سری کز عرش برتر، بسترش آغوش
پیغمبر به خاک انداخته، پیشش برند، آن کی روا باشد گذشتیم ارچه شایان گذشتن نیست کردارش پس از آن ماجرا آخر چرا این ماجرا باشد حفید حضرت کاک احمد آن شیخ سعید آثار از تابوتش برون کرده، بریده سر، چرا باشد چرا آتش زدیای بی مروت در دل
زهرا ترا اندیشهای از برق
تیغ مرتضی باشد بریزان از دو دیده
اشک حسرت خالصا هر دم که آل فخر عالم، بسته دام
بلا باشد به
خون دیده جوهردار کردم حرف تاریخش
پدر در کربلا و خود
شهید نینوا باشد
ماده تاریخ آن ۱۳۲۶ ه. ق است و شعر در بحر هزج مثمن سالم سروده شده است.
از دیگر شاعران محب اهل بیت شیخ معروف نودهی برزنجی است. عالم ربانی شیخ معروف بن شیخ مصطفی بن سید احمدبن سید محمد مشهور به «کبریت احمر» از سادات برزنجه، به
سال ۱۱۶۶ ه. ق در آبادی نودی NOde از ناحیه شاباژیر کردستان عراق (چهار فرسخی شهر سلیمانیه) به
جهان آمده و به سال ۱۲۵۴ ه. ق در شهر سلیمانیه از جهان رفته است. او نزدیک به پنجاه
کتاب و
رساله در علوم مختلف به عربی و پارسی نوشته است.
وی در ابتدای منظومهای که در
علم تجوید به زبان فارسی فراهم کرده، گوید:
بعد
حمد خالق و
نعت رسول بشنو این نکته تو بر سمع قبول در
کلام خویش
حق دری بسفت رتل القرآن ترتیلا بگفت نقل از
عثمان روایت از نبی پند داده هر ذکی را و غبی نیز نقل است از علی مرتضی - از
مدینه علم آن
باب رضا -
در این چند بیت مثنوی که در
بحر رمل مسدس و بر همان وزن مثنوی معنوی جلال الدین بلخی سروده آمده است؛ شیخ معروف هر چند سنی است اما هنگام نام بردن از علی و عثمان، هر دو را یکسان نام نبرده است، از نام عثمان بی تمجیدی گذشته و علی را نیک بستوده است. و حشو ملیح و جالبی هم آورده: - از مدینه علم آن باب رضا-.
از دیگر مخلصان خاندان
عصمت و طهارت از شیخ رضا طالبانی کرکوکی میتوان نام برد وی از نامورترین شاعران پارسی گوی کرد عراق است که به سال ۱۲۵۳ ه. ق در روستای «قرح» در استان کرکوک کردستان عراق به جهان آمده است و در سال ۱۳۲۷ ه. ق در شهر
بغداد از جهان رفته است.
از اشعار اوست: لافت از
عشق حسین است و سرت بر گردن است؟ عشق بازی سر به میدان
وفا افکندن است گر هواخواه حسینی ترک سر کن چون حسین شرط این میدان به خون خویش بازی کردن است از حریم
کعبه کمتر نیست دشت
کربلا صد شرف دارد بر آن وادی که گویند ایمن استای من و ایمن فدای خاک پاکی کاندرو نور
چشم مصطفی و مرتضی را مسکن است زهره
زهرا نگین و خاتم خیر الوری زور و زهر مرتضی و حیدر خیبر کن است سنیم سنی و لیکن حب آل مصطفی
دین و آیین من و آباء و اجداد من است
شیعه و
سنی ندانم، دوستم با هر که او دوست باشد، دشمنم آن را که با او دشمن است
شیخ رضا در منقبت و مرثیت آل علی اشعاری دارد که در ذیل میآید. در این اشعار تاثیر شبیه خوانیهای ایرانیان و مراسم عزاداری، در اندیشه کردان عراق، مشهود و مسلم است و این شعر نزدیکی فکری این دو قوم را که از یک دورهاند مینماید، هر چند کردان بر مذهب
سنت میروند و فارسیان بر مذهب شیعهاند؛ بجز کردان، دیگر ملتهای مسلمان که بر مذهب سنتاند، مراسم
محرم را ندارند و در روزهای
تاسوعا و
عاشورا به سوک آن شهیدان بزرگ رضی الله عنهم اجمعین، نمینشینند. حتی جلال الدین بلخی (مولوی) که ادب ایران آن همه به او افتخار میکند، و خود او پارسی زبان بوده است بر عزاداران حسینی خرده گرفته است. (و در اینجا است که اخلاص مردم کرد نسبت به امامان بزرگوار نمایان میگردد)
در ماتم آل علی، خون همچو
دریا می
رود تیغ است و بر سر میزند دست است و بالا می
رود از عشق آل بوالحسن این تیغ زن وان
سینه زن داد و فغان
مرد و
زن ، تا عرش اعلی می
رود پیراهن شمع خدا، یعنی حسین مجتبا جانها همی گردد فدا، سرها به یغما می
رود کوتاه کن انکار را
بدعت مگو این کار را این سوگ آل حیدر است این خون نه بیجا می
رود روی زمین پر همهمه در دست جانبازان قمه خون از برو دوش همه، از فرق تا پا می
رود من چون ننالم این زمان، مرد و
ضعیف و ناتوان کین برق آه عاشقان، از
سنگ خارا می
رود از ابن سعد بیوفا، شامی و شمر پر جفا بر آل و بیت مصطفا، چندین تعدا می
رود بغداد گردد لاله گون، در روز عاشورا به خون و از کاظمین آن سیل خون تا طاق کسری می
رود و از طاق کسری سرنگون ریزد به پای بیستون و از بیستون آید برون، سوی
بخارا می
رود خون سیاوش شد هبا در ماتم آل عبا تا دامن روز جزا تا جیب عقبا می
رود من سنیام نامم رضا، کلب امام مرتضی درویش عبدالقادرم راهم به مولا می
رودهمو در قصیدهای در حق یکی از بزرگان این
دعا را آورده است:
یا رب بحق آل عبایش نگاه دار کین «پنج تن» شفاعتشان از خدا بس است
آل عبا : عبارت از حضرت پیغمبر و
فاطمه و
علی و
حسن و
حسین رضوان الله علیهم، چه عبا به معنی گلیم و
چادر باشد. منقول است که روزی آن حضرت صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هر چهار تن مذکور را طلبیده، عبایی که مخطط بود بر خود و بر ایشان کشیده،
آیه تطهیر را خواندند و اضافت آل به سوی عبا، نظر به استعمال
عرب خیلی ندرت دارد..
آیه تطهیر،
آیه ۳۳ از
سوره احزاب است. خدا میفرماید: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا.
محمدبن جریر طبری در
تفسیر و معنی اهل بیت گوید: یعنی عزوجل،
بیت محمد - و روی عن رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم انه قال: نزلت هذه الآیة فی خمسة، فی و فی علی و حسن و حسین و فاطمة.
و همو در دشمنایگی با قاتلان حضرت حسین و مرثیت ایشان گوید: چو یاد آوری از وقعه امام حسین چگونه شمر لعینش برید سر ز قفا کنی به حال جوانان اهل بیت نظر لسهم حاسدهم کیف اصبحوا هدفا (معنی): چگونه آماج تیر حاسدان و دشمنانشان گشتند.
به شعر دیگر در ستایش یکی از سادات آن منطقه گوید:
بس است قدر و شرف این قدر که جد شماست شفیع روز
قیامت محمد عربی نیا محمد و
مادر بتول و حیدر باب
زهی سلاله طاهر فدیتکم بابی به هر کجا که نسبنامه شما خوانند کرا رسد که کند ادعای ذو نسبی.
در ادامه گوید: محب آل رسول از
گناه کی ترسد
فقل لمذنبه ذنبه علی رقبی
شیخ رضا از محبان و مخلصان بزرگ اهل بیت بوده است و در ترجیع بند مشهورش این گونه از حضرت رسول
التماس میکند:
قسمت میدهم بجان حسن به سر مرتضی بخون حسین روز وا امتی که پیشروی به امید
شفاعت ثقلین کن در آن روز یا رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نظری سوی من به گوشه عین.
از دیگر محبان اهل بیت علیهمالسّلام ملا محمود مفتی - متخلص به بیخود - است که در سال ۱۲۹۶ ه. ق در سلیمانیه عراق به جهان آمده و در سال ۱۳۷۶ ه. ق از جهان رفته است. او در شعری گفته است:
عم زاده تو ساقی
کوثر که حیدر است در دست او است عروه وثقای کائنات درگاه علم و فاتح
خیبر ، هژبر دین گردن زن
یهود و نصارای کائنات یا رب بحق احمد مختار و آل او یا رب به امهات و به آبای کائنات یا رب بحق ذلت سبطین مصطفی یا رب بخون دیده زهرای کائنات «بیخود» ز کید اهرمن و غول آرزو گم کرده ره به دشت تمنای کائنات
در باور به
قیام حضرت مهدی علیهالسّلام گوید:
شور ظهور مهدی است یا شورش
قیامت غوغای
نفخ صور است یا داهی زمان شد
همو در منقبت اهل بیت گوید: افسرآرای خلافت آن که تخم مهر او کاشت دهقان ازل در سینه بیدای من شیر یزدان، فاتح خیبر، هژبر صف شکن یکه تاز عرصه دین
عترت طاهای من ذوالفقار شیر او نازم که در روز وغی مینگردد سیر از خون خوردن اعدای من مینخواهم خورد بالله نشکنم هرگز خمار تا به
جنت ساقی کوثر کند اسقای من نام سبطین شهیدانت چو آرم بر زبان میچکد خون خموشی از لب گویای من شکر لله صیقل حب مسرت بخش آل پاک کرد از گرد عجز آیینه احشای من
مولانا، خالد نقشبندی از دیگر محبان اهل بیت میباشد. نامش ضیاءالدین، خالدبن احمد حسینی سلیمانیهای شهر زوری است در سال ۱۱۹۳ ه. ق در نزدیک شهر سلیمانیه به جهان آمده و در سال ۱۲۴۲ ه. ق در دمشق از جهان رفته است. وی از دانشمندان و عارفان بی نظیر کرد است، بلندی مقامش را همین بس که بگویم، علامه محمود شکری آلوسی مفتی و مفسر بزرگ عرب از مریدان وی بوده است. از اشعار آن بزرگ است در برشمردن نام امامان علیهم السلام.
امامانی کز ایشان زیب دین است به ترتیب اسمشان، میدان، چنین است «علی» «
سبطین » و «
جعفر » با «محمد» دو، موسی، باز «
زین العابدین » است پس از «
باقر » «علی» و «
عسکری » دان «محمد مهدیم» زان پس یقین است
مولانا خالد، قطعهای را هنگام ترک
مشهد مقدس به عنوان وداع با حضرت رضا علیه السلام سروده است که مطلع آن را ذکر میکنیم:
خالد بیا و عزم سفر زین مقام کن بر
روضه رضا به دل و جان
سلام کن
همو، در قصیدهای، در مدح حضرت رضاعلیه السلام و واقعه کربلا و تمجید امامان گوید:
این بارگاه کیست که از عرش برتر است وز نور گنبدش همه عالم منور است وز شرم شمسهای زرش کعبتین شمس در تخته نرد چرخ چهارم به ششدر است وز انعکاس صورت گل آتشین او بر سنگ جای لغزش پای سمندر است نعمان خجل ز طرح اساس خورنق است کسری شکسته دل پی طاق مکسر است بهر نگاهبانی کفش مسافران بر درگهش هزار، چو خاقان و قیصر است این بارگاه قافله سالار اولیاست این خوابگاه نور دو
چشم پیمبر است این جای حضرتی است که از شرق تا به غرب از قاف تا به قاف جهان سایه گستر است این روضه «
رضا » ست که فرزند « کاظم » است سیراب نوگلی ز گلستان «جعفر» است سرو سهی ز گلشن سلطان انبیاست نوباوه حدیقه «زهرا» و «حیدر» است.
آنگاه وی در ادامه این قصیده زبان به مدح پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه اطهار میگشاید و گوید: جانا به شاه مسند لولاک کز شرف بر تارک شهان اولوالعزم افسر است آن گه به
حق آن که بر اوراق روزگار بابی ز دفتر هنرش باب خیبر است دیگر به
نور عصمت آن کس که نام او قفل زبان و حیرت مرد هنرور است آن گه به سوز سینه آن زهر خوردهای کز ماتمش هنوز دو چشم جهان تر است دیگر به
خون ناحق سلطان کربلا کز وی کنار چرخ به خونابه احمر است وان گه به حق آن که ز بحر مناقبش انشای «بوفراس» (بوفراس: ابوالفراس حمدانی
ولادت ۹۳۲
وفات ۹۶۸ میلادی، در شهر موصل به
دنیا آمد. وی شاعر و سردار سیف الدوله حمدانی و پسر عم او بود. چهار سال در
اسارت رومیان به سر برد. پس از
مرگ سیف الدوله حمص را تسخیر کرد و سرانجام در جنگی کشته شد. اشعار وی بیشتر حماسی و در فخر به خاندان بنی حمدان است)
ز یک قطره کمتر است دیگر به روح اقدس باقر که سر مخزن جواهر اسرار را در است وان گه به نور باطن جعفر که سینه اش بحر لبالب از در عرفان داور است دیگر به حق موسی کاظم که بعد از او بر زمره اعاظم اشراف سرور است وان گه به قرص طلعت تو کز اشعه اش شرمنده
ماه چارده و شمس خاور است دیگر به نیکی «
تقی » و پاکی «نقی» وانگه به «عسکری» که همه جسم
جوهر است
دانشنامه کلام و عقاید، برگرفته از مقاله «اهل بیت در اشعار پارسی گویان کرد عراق».