• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

انفال

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: انفال (ابهام‌زدایی).


اَنفال به اموال اختصاص یافته به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان (علیهم‌السّلام) می‌گویند.
فقهای امامیّه بر این حکم اتفاق‌نظر دارند که بعد از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّمانفال متعلّق به امام معصوم (علیه‌السّلام) است و در زمانی که در بین جامعه حضور دارد، برای هیچ‌کس تصرّف در آن بدون اجازه از سوی ایشان یا جانشین وی جایز نیست.



انفال، جمع نَفْل یا نَفَل به معنای زیادی، بخشش و غنیمت است. وجه نام‌گذاری اموال ویژه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پس از آن حضرت، ائمه (علیهم‌السّلام) به انفال که از قرآن کریم نشأت گرفتهاین است که خداوند به منظور گرامیداشت و برتری بخشیدن وجود مبارک رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان (علیهم‌السّلام) بر دیگران، افزون بر خمس، انفال را نیز به آنان اختصاص داده است.
در این جا به دو محور مهم آن، یعنی انواع انفال و احکام آن اشاره می‌کنیم.


دیدگاه مشهور فقها، انفال را حداقّل پنج یا شش قسم می‌داند:

۲.۱ - فیء

زمین کافران که مسلمانان بدون جنگ و خونریزی بر آن دست یافته‌اند؛ خواه مالکانش آن را رها کرده باشند، مانند زمین‌های یهودیان بنی‌نضیر در مدینه، و یا خود آنان به حکومت اسلامی داده باشند، مانند فدک.به این نوع، فی‌ء نیز گفته می‌شود.

محمد بن مسلم از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرموده است: کلیّه اراضی که اهالیش آن‌را بدون خونریزی ترک گویند یا با مصالحه و مسالمت‌آمیز در اختیار مسلمانان قرار دهند، از فیء و انفال محسوب می‌شود و انفال از آنِ خدا و رسول اوست و رسول خدا به هر صورت که دوست بدارد، عمل خواهد کرد.

۲.۲ - زمین موات

زمین موات یعنی زمینی که به سبب موانعی همچون بی آبی یا آب گرفتگی و مانند آن، بدون عمران و اصلاح قابل بهره‌برداری نیست؛ خواه مالکی داشته و از بین رفته یا آن را رها کرده باشد و یا از اصل، مالکی نداشته باشد، مانند بیابانها. این‌گونه زمین‌ها از انفال است.
زمین مواتی که مالک مشخص دارد، در صورتی که وی، به غیر احیاء، مانند ارث بردن یا خریدن، مالک آن شده باشد، در ملک او باقی است و از انفال به‌شمار نمی‌رود، لیکن در صورتی که آن زمین را به احیاء تملّک کرده باشد، در اینکه تبدیل زمین به موات، سبب خروج آن از ملک مالک می‌شود یا نه، اختلاف است.

از امام صادق (علیه‌السّلام) در روایت صحیح نقل شده که فرموده‌اند: تمام زمین‌های موات و نهرهای بزرگ در اختیار پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد و بعد از ایشان برای امام (علیه‌السّلام) است، به هرگونه که بخواهد در آن دخل و تصرّف می‌نماید. «وَکُلُّ اَرْضٍ خَرِبَةٍ وَبُطُونُ الْاَوْدِیَةِ فَهُوَ لِرَسُولِ اللهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَهُوَ لِلْاِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ یَضَعُهُ حَیْثُ یَشَاءُ».

۲.۳ - زمین‌های بی مالک

ساحل دریا و کناره رود و هر زمین بدون مالک؛ هرچند موات نباشد، مانند برخی جزایر.قلّه کوه‌ها، درّه‌ها، نیستان‌ها و جنگل‌ها.
داود بن فرقد از حضرت صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرموده است: وسط درّه‌ها و قلّه‌ها و بیشه‌ها و معدن‌ها ... از انفال است. «قَالَ بُطُونُ الْاَوْدِیَةِ وَ رُءُوسُ الْجِبَالِ وَ الْآجَامُ وَ الْمَعَادِنُ...».
اراضی و روستاهای آباد نیز اگر بدون صاحب باشد به امام (علیه‌السّلام) تعلّق دارد. اسحاق بن عمّار می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) از انفال سؤال کردم، فرمود: انفال، روستاهایی است که خراب شده و اهلش کوچ کرده‌اند، «هِیَ الْقُرَی الَّتِی قَدْ خَرِبَتْ وَانْجَلَی اَهْلُهَا...».

۲.۴ - اموال پادشاهان کافر

اموال اختصاصی پادشاهان کافر، اعم از منقول (صفایا) و غیرمنقول.
قطایا جمع قطعیه است که در لغت به معنی دوری کردن، قطع رابطه بین دو شهر و آن‌چه از زمین‌های دولتی که از دیگر زمین‌ها مجزّا و جدا شده و در اختیار برخی از افراد به‌عنوان مقرّری قرار می‌گیرد، آمده است.
[۲۷] شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۰۱۵.
و در اصطلاح فقهی عبارت است از اموال غیرمنقول، مانند: ساختمان، مزارع و املاک اختصاصی پادشاهان کفّار مسلمانان بر آن غلبه نموده و به تصرّف خود در آورده‌اند.

و صفایا جمع صفی و صفیّه است و در لغت به معنی خالص هر چیز و برگزیده و اختیار شده، آمده است
[۳۱] انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج۵، ص۴۷۴۹.
و منظور از آن در اصطلاح فقها، اموال منقولی است که به پادشاه کفّار اختصاص داشته و با غلبه مسلمانان به تصرّف آن‌ها در آمده، مانند: اسلحه، لباس‌های گرانبها و مرکب‌های قیمتی و ... و نیز اشیایی که امام (علیه‌السّلام) در میان غنائم برای خود برمی‌گزیند.

داود بن فرقد از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرموده است: املاک اختصاصی پادشاهان از آنِ امام (علیه‌السّلام) است و مردم در آن هیچ حقّی ندارند. «قَطَائِعُ الْمُلُوکِ کُلُّهَا لِلْاِمَامِ وَلَیْسَ لِلنَّاسِ فِیهَا شَیْ‌ءٌ».

در روایت دیگری، سماعة بن مهران از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرموده است: چیزهایی که اختصاص به پادشاهان داشته، ویژه امام (علیه‌السّلام) است.

۲.۵ - غنائم برگزیده

غنائم برگزیده؛ یعنی بهترین‌های غنائم. در اینکه صفایای غنائم از انفال است یا تنها در صورتی که امام (علیه‌السّلام) آنها را برای خود برگزیند از انفال می‌گردد، اختلاف است.

۲.۶ - غنائم در جنگ بی اذن امام

به قول مشهور غنائمی که با جنگیدن بدون اذن امام (علیه‌السّلام) به دست آمده باشد.
بعضی از فقیهان، این نوع غنیمت را نیز از انفال دانسته و معتقدند، به امام (علیه‌السّلام) تعلّق دارد.

۲.۷ - ارث بدون وارث

ارث بدون وارث هم از مصادیق انفال می‌باشد.

۲.۸ - معادن

در اینکه معدن به‌طور مطلق جزء انفال است یا به طور مطلق نیست و یا تنها معادنی که در زمین متعلّق به امام (علیه‌السّلام)، مانند زمین موات وجود دارد، از انفال می‌باشد، اختلاف است.


آن‌چه ذکر شد از اصناف و مصادیق انفال است و انفال به استناد روایات بسیاری که به تعدادی از آن‌ها اشاره شد، متعلّق به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد و بعد از او به امام معصوم (علیه‌السّلام)، اختصاص می‌یابد.
قرآن کریم در بیان قانون و حکم کلّی انفال، خطاب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: از تو درباره انفال سؤال می‌کنند، بگو انفال، مخصوص خداوند متعال و پیامبر می‌باشد. «یَسْئَلُونَکَ عَنِ اْلاَنْفالِ قُلِ اْلاَنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ»
انفال ملک رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پس از آن حضرت، ملک ائمّه (علیهم‌السّلام) است. از این‌رو، هرگونه تصرف در آن، بدون اذن آنان جایز نیست؛ لیکن در زمان غیبت، تصرف در انفال و تملّک آن، برای شیعه بنابر قول مشهور مباح است؛ هرچند در قلمرو آن اختلاف است که تمامی انواع انفال است یا آنچه که به مناکح (نکاح کنیزهای به اسارت گرفته شده در جنگ بدون اذن امام (علیه‌السّلام))، مساکن (منازل واقع در زمین‌های امام) و متاجر (خرید و فروش غنائم جنگی که جنگ بدون اذن امام صورت گرفته و نیز داد و ستد یا اجاره زمین‌ها و درختان متعلّق به امام) مرتبط می‌شود.
همچنین در اینکه مراد از مناکح، مساکن و متاجر چیست و اینکه مباح از آنها، تنها انفال است یا خمس و یا هر دو، اختلاف وجود دارد.اقوال دیگری نیز در این مسئله مطرح است.
[۴۵] بنی‌فضل، مرتضی، مدارک تحریر الوسیلة، ج۳، ص۷۰۲ـ۷۰۳.

فقهای امامیّه بر این حکم اتفاق‌نظر دارند که بعد از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، انفال متعلّق به امام معصوم (علیه‌السّلام) است و در زمانی که در بین جامعه حضور دارد، برای هیچ‌کس تصرّف در آن بدون اجازه از سوی ایشان یا جانشین وی جایز نیست.

امام (علیه‌السّلام) حق دارد در مورد انفال به هر صورت که بخواهد، عمل نماید و به‌طور قطع آن حضرت بر طبق مصلحت جامعه اسلامی و در امور مهم و رفع احتیاجات مادّی و تقویت مسلمانان در مقابل دشمنان اسلام، نسبت به انفال عمل خواهد نمود و مسلماً قدر متیقن از این امور، تامین نفقه کودکان بی‌سرپرست و ایتام و فرزندان فقرا می‌باشد.

مؤیّد این برداشت، روایتی است که شیخ کلینی آن‌را در اصول کافی از حبیب بن ابی‌ثابت نقل نموده که در زمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) مقداری عسل و انجیر و نوعی حلوا از همدان برای آن حضرت آورده بودند، دستور فرمودند، اطفال یتیم را جمع نمودند، آن حضرت با انگشتان مبارک خود، عسل را از ظرف مخصوص (ظاهراً در آن زمان عسل را در مَشک قرار می‌دادند) بیرون می‌آوردند و به ایتام می‌خوراندند و به افراد دیگری که حضور داشتند هر کدام یک قدح و به‌اندازه معیّن می‌دادند. کسی علّت را جویا شد، جواب فرمودند: امام به منزله پدر ایتام است، این‌گونه رفتار نمودم تا حق پدری رعایت گردد. «فَقَالَ: اِنَّ الْاِمَامَ اَبُو الْیَتَامَی وَ اِنَّمَا اَلْعَقْتُهُمْ هَذَا بِرِعَایَةِ الْآبَاءِ».

آن‌چه ذکر شد، مربوط به زمان دولت حق و حضور امام معصوم (علیه‌السّلام) است، امّا در زمان غیبت، بین فقها بحث و گفتگو است که آیا برای شیعیان، تصرّف در انفال بدون اذن از نایب امام و حاکم اسلامی (مجتهد جامع الشرایط) جایز و مباح می‌باشد و یا این‌که نیاز به اذن دارد؟
به یقین یکی از مصارف روشن و قدر متیقن از ادلّه این است که حاکم اسلامی می‌تواند دست کم بخشی از انفال را در جهت تامین نفقه و رفع نیاز کودکان بی‌سرپرست و ایتام، مصرف نماید.


قول به حلّیت و اباحه مطلق انفال برای شیعیان در عصر غیبت، به مشهور نسبت داده شده است.
همچنین بر حلّیت تصرف در مثل زمین موات، ادّعای اجماع و اتّفاق شده است.


تصرف غیرشیعه در انفال حرام است و به تصریح برخی با خریدن، احیاء و غیر آن مالک آن نمی‌شود. برخی تملّک برای غیرشیعه را نیز صحیح دانسته‌اند.


۱. نراقی، ملااحمد، مستند الشیعة، ج۱۰، ص۱۳۹.    
۲. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص۱۰۶۴.    
۳. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۳، ص۳۲۵.    
۴. انفال /سوره۸، آیه ۱.    
۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۱۵.    
۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۱۵-۱۱۶.    
۷. فاضل مقداد، مقداد بن عبداللّه، التنقیح الرائع، ج۱، ص۳۴۲.    
۸. ابن فهد حلی، احمد بن محمد، المهذب البارع، ج۱، ص۵۶۵.    
۹. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۱، ص۲۶۳.    
۱۰. علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقها، ج۵، ص۴۳۹.    
۱۱. موسوی عاملی، سیدمحمد، مدارک الاحکام، ج۵، ص۴۱۳.    
۱۲. نراقی، ملااحمد، مستند الشیعة، ج۱۰، ص۱۳۹    .
۱۳. خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک، ج۲، ص۱۳۲.    
۱۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۱۶.    
۱۵. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۵۴.    
۱۶. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۳۳، ح۳۷۰.    
۱۷. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۹، ص۵۲۷، باب ۱، من ابواب الانفال، ح۱۰.    
۱۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۱۷-۱۱۹.    
۱۹. نراقی، ملااحمد، مستند الشیعة، ج۱۰، ص۱۴۶    
۲۰. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۹، ص۵۲۳، باب ۱ من ابواب الانفال، ح۱.    
۲۱. خوئی، سیدابوالقاسم و مرتضی بروجردی، مستند العروة (خمس)، ج۱۵، ص۳۶۶.    
۲۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۲۰-۱۲۲.    
۲۳. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۹، ص۵۳۴، باب ۱، ح۳۲.    
۲۴. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۹، ص‌۵۳۱-۵۳۲، ح۲۰.    
۲۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۲۳.    
۲۶. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۸، ص۲۸۱.    
۲۷. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۰۱۵.
۲۸. همدانی، آقارضا، مصباح الفقیه، ج۱۴، ص۲۴۹.    
۲۹. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۱، ص۴۷۴.    
۳۰. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۷، ص۴۱۵.    
۳۱. انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج۵، ص۴۷۴۹.
۳۲. محقق سبزواری، محمدباقربن محمد مؤمن، کفایة الاحکام، ج۱، ص۲۱۹.    
۳۳. سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذّب الاحکام، ج۱۱، ص۴۹۲.    
۳۴. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۹، ص۵۲۶، باب ۱ من ابواب الانفال، ح۶.    
۳۵. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۹، ص۵۲۶، باب ۱ من ابواب الانفال، ح۸.    
۳۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۲۴-۱۲۶.    
۳۷. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۲۶-۱۲۸.    
۳۸. طوسی، محمد بن حسن، النهایة، ص۲۰۰.    
۳۹. شیخ مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۲۷۹.    
۴۰. محقق حلی، جعفر بن حسن، المعتبر فی شرح المختصر، ج۲، ص۶۳۵.    
۴۱. قاضی ابن براج، عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۱۸۶.    
۴۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۲۹-۱۳۲.    
۴۳. انفال/سوره۸، آیه۱.    
۴۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۳۳.    
۴۵. بنی‌فضل، مرتضی، مدارک تحریر الوسیلة، ج۳، ص۷۰۲ـ۷۰۳.
۴۶. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۱، ص۲۶۳.    
۴۷. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۳۶.    
۴۸. علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقها، ج۵، ص۴۴۱.    
۴۹. موسوی عاملی، سیدمحمد، مدارک الاحکام، ج۵، ص۴۱۹.    
۵۰. محقق ثانی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۳، ص۵۳.    
۵۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۰۶، ح۵.    
۵۲. فیض کاشانی، محمدمحسن، الوافی، ج۳، ص۶۵۳، الباب ۹۸، ح۶.    
۵۳. نراقی، ملااحمد، مستند الشیعة، ج۱۰، ص۱۶۵.    
۵۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۳۶.    
۵۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۴۱.    
۵۶. نجفی خوانساری، موسی، منیة الطالب، ج۲، ص۲۶۹.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۷۳۳-۷۳۵.    
انصاری، قدرت‌الله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۴۲۹-۴۳۱، برگرفته از بخش «گفتار چهارم:نفقه کودکان بی‌سرپرست، یتیم و فقیر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۰/۱۱.    







جعبه ابزار