• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امام‌شناسی اخوان الصفا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



امام‌شناسی اخوان الصفا، اخوان الصفا عقیده دارند، امامت همان خلافت است و به‌رغم اختلاف نظرها درباره امامت، همه گروه‌ها در یک اصل متحد و هم‌آوازند که پس از درگذشت پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ناگزیر بایستی امامی همچون خلیفه می‌بود که وظیفه‌اش پیش از هرچیز حفظ شریعت در میان امت و زنده نگهداشتن سنت‌های پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) بوده باشد. همچنین گروهی نیز بایستی، به نیابت از امام در سرزمین‌های اسلامی به کارهای کشورداری و سامان دادن به امور دنیایی مسلمانان می‌پرداختند. خصلت دیگر امام این است که فقیهان و عالمان دین، هنگام برخورد با دشواری‌هایی در امر دین و مسائل اختلاف‌انگیز، به او روی می‌آورند و او باید در این‌باره رأی دهد و حکم کند.



اظهارات گوناگون و گاه ابهام‌آمیز اخوان دربارۀ امامت و خلافت، بعدها به شکلهای گوناگون تفسیر، و موجب اختلاف نظرها دربارۀ حقیقت برداشت ایشان، از امامت و نیز ماهیت خود ایشان و به‌ویژه انگیزۀ آن شده است که نویسندگان اسماعیلی بکوشند تا اخوان را به فرقۀ خود منتسب کنند. اکنون پیش از هر چیز باید یادآور شد که تشیع اخوان مهم‌ترین انگیزۀ بیرونی ایشان برای پرداختن به مسألۀ امامت را یکی از مهم‌ترین مسائل اختلاف‌انگیز در میان علما می‌دانند که همچنین انگیزۀ دشمنیها، جنگها و کشتارها در میان گروههای گوناگون مسلمان شده است؛ اما همۀ این گروهها، به‌رغم اختلاف نظرها و برداشتهایشان درباره امامت، در یک اصل متحد و هم‌آوازند که پس از درگذشت پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، ناگزیر بایستی امامی همچون خلیفه می‌بود که وظیفه‌اش پیش از هرچیز حفظ شریعت در میان امت و زنده نگهداشتن سنت‌های پیامبر بوده باشد. همچنین گروهی نیز بایستی، به نیابت از امام در سرزمینهای اسلامی به کارهای کشورداری و سامان دادن به امور دنیایی مسلمانان می‌پرداختند. خصلت دیگر امام این است که فقیهان و عالمان دین، هنگام برخورد با دشواریهایی در امر دین و مسائل اختلاف‌انگیز، به او روی می‌آورند و او باید در این‌باره رأی دهد و حکم کند. بدین‌سان همۀ گروهها دربارۀ نیاز به امام اتفاق‌نظر دارند، اما اختلاف نظر هنگامی به میان می‌آید که چه کسی شایستۀ امامت است و امام کیست؟ گروهی می‌گویند که امام باید افضل انسانها، پس از پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و نزدیک‌ترین خویشاوند وی و نیز برگزیده و سفارش شدۀ پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) باشد. گروهی دیگر خلاف این را می‌گویند.


آنگاه، اخوان می‌افزایند که امامت همان خلافت است. خلافت نیز بر دوگونه است: خلافت نبوت و خلافت ملک (کشور‌داری)؛ هریک از این دو، دارای شرایط و خصایلی است که باید آنها را شناخت و هرگونه سخن دربارۀ خصال امامت، پیش از شناخت خصال پیامبری و کشورداری می‌پردازند و نتیجه می‌گیرند که اگر این خصال، در یک زمان، در یک انسان گرد آید، او هم پیامبر مبعوث، و هم کشوردار است؛ همچنین ممکن است که آن خصال در دو کس باشد، یکی پیامبر مبعوث بر آن امت و دیگری فرمانروای ایشان، اما این دو به یکدیگر وابسته‌اند، زیرا به گفتۀ اردشیر، شهریار ایرانیان، کشورداری و دین دو برادر همزادند، چون دین پایۀ کشورداری، و شهریاری نگهبان آن است. اخوان می‌گویند که خدا پیامبری و کشورداری، هر دو را، در پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) گرد آورده بود؛ در حالی که از سوی دیگر، اخلاق شهریاران با خصال پیامبری در تضاد است، زیرا کشورداری امری دنیایی، و پیامبری امری اخروی است و دنیا و آخرت ضد یکدیگرند. بیشتر شهریاران دنیادوست، و از آخرت روی گردانند، درحالی‌که از خصال پیامبران، دنیاگریزی و ترغیب به آخرت است.


پیامبری دارای ۴۶ خصلت است که اخوان نخستین آن را «رؤیای صادقه» می‌دانند و بقیه را در جای دیگری شرح می‌دهند. اگر آن خصال، در یکی از ادوار قِرانات ستارگان، در یکی از زمانها، در یکی از انسانها، گرد آیند، آن شخص مبعوث، صاحب زمان و در دوران زندگیش امام مردم است. پس از مرگ او، اگر همۀ آن خصال، یا بیشتر آنها در یک نفر از امت وی، جمع شود، او شایستگی دارد که خلیفۀ پیامبر در امتش باشد. در اینجا اخوان نکتۀ مهم و ظریفی را یادآور می‌شوند که نمایانگر قصد اصلی ایشان است: اگر چنان اتفاق نیفتد که آن خصال در یک نفر گرد آید، بلکه در جماعتی پراکنده یافت شود، آن جماعت بر عقیده‌ای یگانه گرد می‌آیند، دلهایشان بستۀ مهر یکدیگر می‌شود و در راه پیروزی دین، حفظ شریعت و برپا داشتن سنت پیامبر، با یکدیگر همکاری می‌کنند، دولتشان در دنیا دوام می‌یابد و آخرتشان نیز تأمین می‌شود؛ اما اگر چنین نشود، آن امت، پس از مرگ پیامبرشان، پراکنده می‌شوند و کار دنیا و اخرتشان به تباهی می‌کشد. پس اگر کسی عزم اصلاح دین و دنیا دارد، باید به گروه اخوانِ فضلا بپیوندد و از سنت شریعت در صدق معاملت، محض نصیحت و صفای اخوت، پیروی کند. اخوان در اینجا می‌افزایند که هیچ جماعتی در کار دین و دنیا، معاضدت و همکاری اخوان صفا را ندارد؛ این برداشت نیز یک نوآوری از سوی اخوان نیست، بلکه عقیده‌ای کهن است که همۀ حکیمان و فیلسوفان بر آن بوده‌اند که همان شیوۀ خلفای پیامبران و امامان بوده است.


از سوی دیگر، اخوان «ولایت» را نیز دوگونه می‌دانند: ولایت و خلافت بزرگ ــ یعنی خلافت خدا ــ که در اسلام ویژۀ پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) بوده است، دیگری ولایت ویژه (خاصه) که از انِ اهل بیت (علیهم‌السّلام) است. ایشان جز به خودشان، به مدبّری دیگر و عالمان دیگر، نیاز ندارند. مردم از اسرارشان آگاه نیستند، اخبارشان را نمی‌دانند، از زمان زایش و مرگشان خبر ندارند؛ دانشهایی دارند که ایشان را از جهانیان ممتاز و جدا می‌کند و اعمالی دارند که دیگران در آنها، شریک آنان نیستند و از این‌روست که ایشان شایستۀ ریاست و ویژۀ خلافتند؛ همۀ کارهایشان بنابر مشیت الٰهی و ارادۀ ربانی است، ایشان پزشکان جانها و درمانگران روحهایند.


در جای دیگری گفته می‌شود که پیامبران، امامان و پیروان ایشان، خلیفگان خدایند، گاه آشکارند و دیده می‌شوند (در دورۀ کشف) و گاه چنین نیستند (در دورۀ سَتر)، اما در دوران پوشیدگی نیز، اولیای ایشان جاهایشان را می‌شناسند و می‌توانند با ایشان پیوند داشته باشند؛ زیرا اگر چنین نباشد، دوران از امام که حجت خدا بر خلق اوست، تهی می‌ماند، اما خدا هرگز حجت خود را از میان برنمی‌دارد و ریسمان کشیدۀ میان خود و بندگانش را نمی‌گسلد؛ زیرا ایشان «اوتاد» زمین و خلفای حقیقی در هر دو دورۀ کشف و سترند. در دورۀ کشف، فرمانرواییشان بر پیکرها و روحهاست و در دورۀ ستر فرمانشان بر جانها و عقلها جاری است؛ اما دارندگان مملکت زمینی و خلافت جسمانی، سر و کارشان با اجسام است، نه ارواح، مالک کشوری روحانی نیستند، از تأیید آسمانی محرومند و به کارهایی همانند کارهای جانوران و ددان مشغولند، و همتی جز گردآوری ذخایر دنیا و لذات آن ندارند. (دربارۀ خلفای شیاطین، )


چنانکه پیش از این اشاره شد، اخوان از معتقدان به امام غائب انتقاد می‌کنند و امام را حاضر در میان انسانها می‌دانند. اخوان در جای دیگری به همین کسان اشاره می‌کنند که می‌گویند امام منتظر هادی پنهان است و از ترس مخالفان آشکار نمی‌شود. آنگاه به انتقاد از آراء آنان می‌پردازند. در اینجا، اشاره به این نکته لازم است که در متن چاپی کنونی رساله جامعه در یک‌جا
[۸] الرسالة الجامعة، ص۵۲۶.
از «خروج مهدینا و قیام قائمنا» سخن می‌رود، درحالی‌که در متن دست‌نوشتۀ کهن این رساله
[۹] الرسالة الجامعة، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مرکز، گ۹۲.
«مهدی» و «قیام قائم» نیامده است؛ این نیز دلیل دیگری است بر اینکه، در زمانهای بعد، به احتمال زیاد نسخه‌برداران اسماعیلی، در متن رساله دستکاری کرده، و آنچه خواسته‌اند، بر آن افزوده‌اند.


بر روی هم، می‌توان گفت که امامان از دیدگاه اخوان، همان انسان‌های کاملند، که در هر دورانی هستند، حتى اگر دیگران ایشان را نبینند و نشناسند؛ این انسانهای کامل، همچون ریسمانهایی هستند که خدا را با بندگانش پیوند می‌دهند و در هیچ زمانی، زمین از آنان تهی نیست، از دیدگاه اخوان، این انسانهای کامل پس از درگذشت پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)، اهل بیت او و سپس اولیای گزیده و پیروان راستین ایشان بوده‌اند. اخوان خود را نیز در شمار همان انسانهای کامل می‌آورند. بدین‌سان جای شگفتی نیست که از «دولت اهل خیر و اهل شر» سخن می‌گویند و دورانهای تاریخ جهان انسانی را نیز در این دو مقوله قرار می‌دهند: گاه قدرت، دولت و ظهور اعمال، از آنِ اهل خیر است و گاه از آنِ اهل شر؛ توجه‌انگیز است که اخوان دوران خود را، زمان چیرگی و فرمانروایی اهل شر می‌دانند و نوید می‌دهند که قدرت آنان به پایان رسیده است و دچار انحطاط شده‌اند.


از سوی دیگر، دولت اهل خیر هنگامی آغاز می‌شود که گروههایی از انسانهای گزیده و بافضیلت، در شهری گرد آیند و بر عقیده، دین و مذهبی یگانه اتفاق کنند و پیمان ببندند که با یکدیگر همکاری کنند و از معاضدت با یکدیگر باز نایستند، در همۀ کارهایشان همچون یک تن، و در همۀ تدابیرشان همچون یک روح، در راه پیروزی دین و طلب جهان دیگر باشند. از این‌روست که اخوان یاران و پیروانشان را به برپا کردن «شهر روحانی» و «مدینه فاضله» خود فرا می‌خوانند و سپس در جای دیگری شرایط ورود به این شهر روحانی و مدینۀ فاضله را برمی‌شمارند. مدینۀ فاضلۀ اخوان در روی زمین یا بر آب، یا در هوا نیست. بنیاد چنین شهری باید بر تقوای خدا باشد تا بنای آن فرو نریزد و باید بر راستگویی و تصدیق دلها و ضمیرها، استوار باشد و برپایۀ وفا و امانت‌داری پی‌ریزی شود تا به واپسین هدف خود که جاودانگی در نعمتهای بهشت است، برسد. هنگامی که چنین شهری برپا شود، اخوان کشتی نجاتی می‌سازند که بار سنگین پیکرها را بکشد و شهرشان جایگاه روحها باشد. سپس اخوان به شرح و توضیح ساختار آن مدینۀ فاضله می‌پردازند.


در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
(۱) الرسالة الجامعة، به کوشش مصطفى غالب، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
(۲) الرسالة الجامعة، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مرکز، شم‌ ۱۷۰۰.
(۳) رسائل اخوان الصفا، بیروت، ۱۹۵۷م. سعید، خیرالله، النظام الداخلی لحرکة اخوان الصفا، دمشق، ۱۹۹۲م.


۱. رسائل اخوان الصفا، ج۳، ص۴۹۳-۴۹۵.    
۲. رسائل اخوان الصفا، ج۳، ص۴۹۷.    
۳. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۱۲۵-۱۲۶.    
۴. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۳۷۵-۳۷۶.    
۵. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۳۷۹.    
۶. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۳۸۱.    
۷. رسائل اخوان الصفا، ج۳، ص۵۲۳-۵۲۴.    
۸. الرسالة الجامعة، ص۵۲۶.
۹. الرسالة الجامعة، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مرکز، گ۹۲.
۱۰. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۱۸۷-۱۸۸.    
۱۱. رسائل اخوان الصفا، ج۲، ص۲۳.    
۱۲. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۱۷۱-۱۷۴.    
۱۳. رسائل اخوان الصفا، ج۴، ص۵۹.    



شرف الدین خراسانی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اخوان الصفا».    






جعبه ابزار