الانصاف (ابنسینا)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«کتاب الانصاف»، مجموعه ای است مشتمل بر سه رساله، (شرح کتاب حرف اللام، شرح کتاب اثولوجیا، التعلیقات علی حواشی کتاب النفس لارسطاطالیس ) به
زبان عربی که توسط
ابن سینا در موضوع
الهیات نگاشته شده است.
«شرح کتاب حرف اللام»، رساله ای است از شیخ الرئیس، به زبان عربی و راجع به واحد بودن یا
واحد نبودن
محرک مفارق،
صفات خداوند و... این رساله در سه فصل نوشته شده است.
اولین مطلبی که قبل از مباحث فصول سه گانه، بدان پرداخته شده است، توضیحاتی است راجع به
جوهر و این بدان جهت است که
ارسطاطالیس در اصل مقالة اللام از کتاب ما بعد الطبیعه خود،
ابتدا، اصناف جوهر را بررسی کرده، سپس به تشریح آنها پرداخته است؛ شارح نیز تبعا للماتن، همین مسیر را دنبال نموده و
ابتدا جمله «ان کانت الجوهر فاسدة فالکل فاسد» را که ارسطاطالیس در آغاز بحث از جوهر بیان کرده، مورد بررسی قرار داده است، بعد راجع به
زمان و اتصال آن سخن گفته و ارتباط آن را با
حق اول و همین طور چگونگی مبدئیت حق
اول را نسبت به حرکات و افعال، بیان نموده است. از جمله مسائل مطرح شده در این رساله، موضوع قبلیت
قوه نسبت به
فعل است؛ بو علی، می گوید: اگر چنین باشد، لازم می آید که هویات همگی در زمانی معدوم بوده باشند و آنچه که مطلقا بالقوه است معدوم باشد و همواره معدوم بماند... وی، در مورد افعال واحد من حیث الواحد، بر مبنای
قاعده الواحد، مطالبی را بیان نموده است. هم چنین در مورد
حرکت افلاک و ضروری بودنش؛ به معنای
ابتدا و انتها نداشتن، با توجه به فی نفسه بودن وجود
جسم و اینکه هر وقت ایجاد شود، واجب است که در حال
حرکت باشد و اگر حرکتی برایش نباشد، ذاتش باطل خواهد بود و... توضیحات مفصلی داده است. شیخ الرئیس، از
ثامسطیوس نقل می کند که «
مبدا اول، نخست، ذات خود را تعقل میکند، سپس از ذاتش، اشیای دیگر را تعقل مینماید، پس او عالم عقلی را یک دفعه و بدون نیاز به انتقال و تردد از
معقول به معقول، تعقل میکند؛ تعقل
مبدا اول اشیا را، از قبیل تعقل امور خارجی نیست، مانند حال ما نسبت به موجودات، بلکه تعقل او اشیا را، فی ذاته میباشد. مؤلف، در فصلی دیگر این بحث را مطرح میکند که آیا محرک مفارقی که جسم نیست واحد است یا بیش از واحد؟ بعد، در جواب میگوید: اگر حرکات، زیاد باشند و محرک واحد،
متحرک واحد باشد، پس
واجب خواهد بود عدد محرکات مفارقه زیاد باشد به حسب
عدد محرکات ازلیه... نتیجهای که از این کلام به دست میآید، این است که جواهر مفارقه کثیرند. چیزی در آخر، این فصل، به آن منتهی میگردد، این است که محرک
آسمان واحد است، پس واجب است آسمان نیز واحد باشد و اگر کثیر باشد مبادیش نیز باید کثیر باشد، در حالی که این جایز نیست، پس مبدئش واحد خواهد بود، نهایتا روشن میشود که آسمان واحد خواهد بود.
فصل بعد، در بیان بعضی از
صفات الله است که می گوید: چگونه ممکن است این
مبدا در
ذات خود و در
عقل خود لذاته باشد؟. .. لا یتغیر بودن ذات واجب که باعث عدم قبول اثر از غیرش می گردد، عدم وجود تعب (همان آزار که به دلیل خروج از حالت طبیعی عارض می گردد) در ذات او، از دیگر مطالب مورد بحث در این بخش است. بعد توضیحی در مورد
کریم می دهد.
اتحاد عقل و عاقل و معقول، از موضوعات دیگری است که به مناسبت، در این جا بدان پرداخته شده است؛ شیخ الرئیس، لازمه این حرف را این نمی داند که در هر چیزی عقل و عاقل و معقول یکی باشد...
در فصل بعدی، وضعیت ترتیب
کل را از جهت افضل و احسن و نظام و
عدل توضیح می دهد. در ادامه می گوید: اشیا، در طباع کل به صورت مساوات نمی باشند، کما اینکه حال
حیوانات درنده مانند
پرندگان نبوده هم چنان که مانند گیاهان نمی باشد، سپس اضافه می کند که ترتیب طباع در کل، مانند ترتیب منزل است که در آن، هر کس با هر منزلتی، بر طبق نظامی خاص رفتار می نماید، نه هر طور که بخواهد...
«شرح کتاب اثولوجیا»، نوشته بو علی سینا و به زبان عربی می باشد که مسائل مهم فلسفی در آن عنوان شده است. کتاب، مشتمل بر شرح پنج مقاله می باشد.
برای روشن شدن محتوای کتاب، به پارهای از مسائل آن، اشارهای گذرا مینماییم:
۱.
مفهوم تقدم وجود
نفس بر بدن و اینکه نفس، آیا قبل از
بدن موجود بوده یا نه و چگونه بعد از
خلقت بدن بدان پیوسته است؟
۲.
جوهر نفس انسانی، چگونه جوهری است و
کمال آن به چه صورتی است که به مناسبت، بحثی از جواهر عقلی نیز مطرح است.
۳. آثار رؤیت نفس، عالم عقلی را و کمال نفس بدان رؤیت، به دلیل حقیقت
رؤیت که در واقع قبول صورت شی ء است.
۴.
ماهیت نفس و اینکه شیئی عقلی است و
مجرد از
ماده که برای وی صورت شوق به
عالم حسی حاصل میگردد و سبب اتصالش به عالم حسی میگردد و...
۵. نفس، شی ء واحدی است که دارای قوای متعددی میباشد. نفس پاک و بی آلایش، به محض مفارقت از بدن، به جایگاه اصلی خود بازمی گردد، اما هر چقدر مشغول امور پست و بی ارزش گردد، از آن جایگاه، به همان مقدار، بازمی ماند و برای زدودن تعلقات، بعد از مفارقت از بدن، باید متحمل مرارتهای عدیدهای بشود.
۶. بازگشت نفس، به سوی عالمی است که از آن عالم آمده است و هر نفسی، برای رسیدن به آن جایگاه، باید مراحلی را به تناسب علایق غیر واقعی خود طی کند...
۷. آثار خطاهای نفس چیست با توجه به اینکه قرار گرفتن نفس، در این عالم، با
عنایت الهی صورت گرفته است و هر خطایی سبب تنزل نفس از جایگاه رفیع خود میگردد؟
۸. نفس، بعد از رجوع به عالم عقلی، چه موقعیتی دارد با توجه به اینکه عالم اعلی، عالم ثبات است نه عالم تجدد که عالم
حرکت و
زمان است و تمام معانی عقلیه، اعم از معانی عقلیه صرفه و معانی عقلیه جزئیه مادیه، همه در عالم اعلی بالفعل هستند و نفس هم در آن جا به فعیلت خواهد رسید؟
۹. نوع تعقلی که عقل از ذات خود دارد، آیا غیر از تعقلی است که عقل از ذات اشیاء دارد یا به همان صورت است؟
۱۰. حرکت انفس سماویه به چه صورت است؟ آیا به شیوه
حرکت مشتاق و معشوق است یا به شیوه
حرکت طالب حرکت؟
۱۱. برای نفس، در جوهر خود، قوه واحدهای است نه قوای مختلفه یا مجموعی از قوای مختلفه.
۱۲. تعریف
حس باطن که بر سبیل مشاهده است نه بر سبیل
قیاس.
۱۳. موجودات روحانی، دارای اصنافی هستند، مانند عقول و نفوس در عقول و
نفوس زکیه.
۱۴. سخنی راجع به
رحمت الهی و اینکه جبران ضعف موجودات، بدان وسیله انجام میگیرد...
کتاب «التعلیقات علی حواشی کتاب النفس لارسطاطالیس»، تعلیقههایی است که شیخ الرئیس، به زبان عربی، بر حواشی کتاب النفس ارسطاطالیس، مرقوم نموده است. کتاب، فاقد باب بندی و فصل بندی است.
این تعلیقات، با یک
خطبه کوتاهی شروع میشود،
ابتدا جایگاه کتاب حاضر را در
علم نفس بررسی کرده، سپس جایگاه نفس را در
علوم الهی و ریاضی تبیین مینماید و میفرماید: علم نفس، در
ریاضیات جایگاهی ندارد، سپس ابعاد گوناگون نفس و اینکه نفس، به چه چیزی اطلاق میشود، مورد بحث قرار گرفته است. مطلب دیگر این کتاب، راجع به موجودیت نفس است که آیا قبل از بدن موجود بوده یا پس از آن و همین طور آیا از
اول بالفعل بوده یا بعدا به فعلیت رسیده است و اینکه آیا نفس، دارای
مبدا عنصری است یا
مبدا صوری؟ از دیگر مباحث مطروحه، این است که آیا نفس، شی ء واحدی است که قوای مختلفی دارد یا اینکه متشکل از اجزای مختلفی است؟ شیخ الرئیس، توضیحی نیز در مورد مفارق بودن نفس داده است که مثلا چگونه
غضب شکل میگیرد و سرخ شدن رنگ و برجسته شدن رگها به هنگام غضب، چگونه آثار یک فعل نفسانی میتواند باشد؟ در مورد
عقل، میفرماید: مقاومت عقل در مقابل
شهوت و غضب است، اما ممانعتی از سوی عقل، نسبت به
لذت و درد حسی نمیتواند صورت بگیرد. از جمله مباحث مطرح شده در این کتاب، اقوال حکمای یونانی است در مورد ماهیت نفس و طرح کلام
افلاطون در مورد جوهر غیر جسمی دانستن نفس. محسوسات برای نفس چگونه حاصل میشوند؟ آیا واسطهای لازم است یا...؟ حاصل پاسخ به این سؤال، لزوم وجود متوسطاتی است که طریق احساس را هموار کرده و آنها را به نفس بنمایاند. حصول تخیل برای نفس به چه شکلی است؟ گفته شده که مشابهت به حس دارد، زیرا تابع احساس است و حافظ آنها. در مورد حواس این مسئله مطرح است که در حس اشیای خاصه، کمتر خطا و اشتباه واقع میشود، مثل حس بیاض، اما در حس اشیای مشترکه، خطا و اشتباه فراوان به
چشم میخورد که از اینجا به
صدق و
کذب تخیل پی میبرند.
ادراک عقل از زمان و طرح این موضوع که زمان، معقولی است که
تمثل به حس و
خیال پیدا نمیکند؛ به این صورت که وقتی عقل زمان را تصور میکند حتما آن را مقرون با یک شی ء زمانی مانند
حرکت، تصور میکند. بحثی در مورد
شوق و ارتباط آن با عقل. بحث از
اعداد و چگونگی پیدایش عالم از اعداد نزد عدهای از حکما و... همگی از مطالب مطرح شده در این کتابند.
نرم افزار حکیم بوعلی سینا، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.