اعتقاد تخریب قبور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از اعتقادات مهم وهابیان در مقابل نه تنها
شیعه بلکه عموم مسلمانان مساله
تعمیر قبور و ساختن بنا بر قبور
انبیاء و صالحان و مساله
هدم و تخریب این قبور از ناحیه وهابیان میباشد.
ابتداء امر این مطلب از ناحیه
ابن تیمیه و شاگرد او
ابن القیم الجوزی مطرح شد و بر
تحریم ساخت بنا بر قبور و وجوب
هدم و تخریب آنها
فتوا داد. وی گفته است: «یجب
هدم المشاهد التی بنیت
علی القبور ولایجوز ابقاءها بعد القدرة
علی هدمها وابطالها یوما واحدا؛
ویران کردن بنایی که بر روی قبور ساخته شده است
واجب است و پس از قدرت برهدم و تخریب آن ابقاء آن به همان صورت حتی یکروز هم جائز نیست».
در سال ۱۳۴۴ که وهابیان به
مکه و مدینه تسلط پیدا کردند به فکر تخریب مشاهد بقیع و آثار خاندان
رسالت افتادند اما برای اینکه بتوانند افکار عمومی را در این جهت با خود موافق کنند، شروع به گرفتن فتوا از علمای
عربستان نمودند اما طوری سؤال را طرح کردند که جواب را هم داخل آن گنجاندند.
از این رو قاضی القضاة
نجد که
سلیمان بن بلیهد نام داشت به
مدینه آمده وشروع به
استفتاء از علمای مدینه کرد متن سؤال و پاسخ بدین شرح میباشد:
علمای مدینه منوره که خدا فهم و
دانش آنان را روز افزون سازد درباره ساختن بناء بر قبور و
مسجد قرار دادن آن چه میگویند؟ آیا جائز است یا نه؟ و اگر جائز نیست و به شدت در
اسلام ممنوع میباشد، آیا تخریب و ویران کردن و جلوگیری از گذراندن
نماز در کنار آن لازم است یا نه؟ اگر در یک
زمین وقفی مانند
بقیع که
قبه و ساختمان بر روی قبور، مانع از استفاده از قسمتهایی است که روی آن قرار گرفته است. آیا این کار
غصب قسمتی از
وقف نیست که هرچه زودتر باید رفع گردد تا ظلمی که بر مستحق شده از بین برود؟
علمای مدینه در جواب نوشتند:
بنای بر قبور به طور اتفاق ممنوع است و به گمراهی احادیثی که به ممنوعیت آن دلالت دارد. از این جهت گروهی بر تخریب و ویران کردن آن فتوا دادهاند. و در این مطلب به حدیثی از
ابی الهیاج از
علی (علیهالسلام) نقل کرده است
استناد میجویند: و
علی (علیهالسلام) به او گفت: من تو را به کاری مبعوث میکنم که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مرا بر آن برانگیخت. هیچ تصویری را نمیبینی مگر آنکه آن را محو کن و قبری را مشاهده نمیکنی مگر اینکه آن را مساوی نما و برابر کن.
وقتی با دقت نظر میشود به خوبی درمی یابیم که سؤالات بگونهای مطرح شده که جواب را هم در قلم پاسخگو نهادهاند و
تکلیف پاسخگو را نسبت به این جوابها معین نمودهاند.
اما صرف نظر از این مطلب وهابیان برای اینگونه اعمال خود دلائلی میآورند که عبارتند از:
در جواب سؤال، پاسخ دهندگان ادعای
اجماع را مطرح کردهاند و گفتهاند بنا بر اجماع ساخت بنا بر قبور
حرام و تخریب آن واجب است.
اما علماء دیگر فرمودهاند: این مطلب صحت ندارد. زیرا:
اولا: اجماع مدرکی است (اگر در موررد اجماع به دلیل لفظی برخورد کند و اجماع را مستند به آن ببیند چنین اجماعی را
اجماع مدرکی میگویند که مردود و از درجه
اعتبار ساقط است.
که به بررسی مدرک آن خواهیم رسید و همه خوب میدانیم اجماع مدرکی مستقلا هیچ ارزشی ندارد بنابراین این اجماع فاقد ارزش است.
ثانیا: نه اجماع بر این مطلب است و نه
سیره مسلمین آن را تایید میکند. اجماع نیست زیرا عده ی زیادی از بزرگان این مطلب را حرام نمیدانند. از باب نمونه
عبدالرحمن جزیری مینویسد: بنا بر نظر حنابله
کراهت دارد بر روی
قبر قبه و بنا ساخته شود.
و نه سیره مسلمین بر آن دلالت دارد. اگر این مطلب درست بود و
هدم واجب!؟ چرا
خلیفه دوم زمانی که بر
بیت المقدس پیروز شد دستور تخریب بناهای قبور را صادر نکرد. آیا اگر این مساله اینقدر واجب بود خلیفه دوم در این امر واجب
تسامح و تساهل کرد یا نه اصلا بنای بر قبور ایرادی نداشت.
۲- استدلال به برخی از احادیث مثل حدیث ابی الهیاج:
حدیث اینگونه است: مسلم از یحیی ابن یحیی و
ابوبکر ابی شیبه و
زهیر بن حرب از وکیع از سفیان ثوری از حبیب ابن ابی ثابت از
ابی وائل از ابی الهیاج الاسدی نقل میکند که
علی ابن ابیطالب (علیهماالسلام) فرمود: تو را به ماموریتی میفرستم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مرا بدان فرستاد و آن اینکه هیچ تمثالی را نیابی مگر آنکه آن را محو کنی و هیچ قبر مشرفی را نیابی مگر آنکه آن را مساوی سازی.
که در جواب این حدیث هم علمای اسلام اشکالات زیادی مطرح کردهاند:
الف: از ناحیه سند حدیث: وکیع ابن جراح که در سند هست در
حق او تضعیفات بسیاری رسیده است.
سفیان ثوری،
ابن حجر و
ذهبی او را متهم به
تدلیس در احادیث کردهاند.
حبیب ابن ابی ثابت را نیز به تدلیس در
احادیث نسبت دادهاند. ابو وائل از منحرفین از امام
علی (علیهالسّلام) بوده و ظلم و غارتگری او بر کسی مخفی نیست. ابوالهیاج در نقل حدیث مشهور نیست و لذا
سیوطی در حاشیه سخن نسائی مینویسد: درکتب حدیث غیر از این
حدیث از او نرسیده.
ب: از ناحیه متن حدیث: متن حدیث
مضطرب است زیرا در برخی از نقلها آمده است: قال لی
علی... در برخی آمده ان علیا قال لابی الهیاج و در نقل دیگر آمده لابعثنک... و میدانیم اضطراب متن حدیث، حدیث را از حجیت و اعتبار ساقط میکند.
ج: از ناحیه دلالت حدیث:
اهل لغت به این نکته توجه کردهاند که ماده
تسویه در صورتی که قرین مساوی با او ذکر نگردد فقط و فقط به معنای صاف کردن فی حد نفسه است. پس معنای آن چنین است: که هر چیزی که به مانند تل و مثل
کوهان شتر است او را صاف کن زیرا در روایت آمده است که تمام قبور
شهداء مانند کوهان شتر بر آمده بوده است.
و اصلا
روایت دلالت بر صاف کردن خود قبوری که مانند کوهان
شتر برآمده بود ندارد و نه دلالت بر تخریب بنای قبور.
۳- استدلال به اینکه زمین بقیع موقوفه است: آنها دلیل دیگری که آوردهاند اینکه زمین بقیع موقوفه است.
در جواب گفته میشود: در هیچ کتابی، خبری یا نقل تاریخی بر موقوفه بودن آن نداریم و ثانیا بنا به نقل
سمهودی در
وفاء الوفاء میگوید: «
عباس ابن عبدالمطلب در کنار قبر
فاطمه بنت اسد در مقابله
بنی هاشم در خانه عقیل دفن شد»، که اصلا زمین
دفن اینها را زمین شخصی
عقیل برادر امیرالمؤمنین میداند.
علاوه بر این علماء در جواب وهابیان میگویند:
اولا: این
مشاهد مشرفه شعائر اللهی هستند و براساس آیه: «و من یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب؛
(اینگونه است
مناسک حج) و هر کس
شعائر الهی را بزرگ دارد این کار نشانه تقوای دلهاست». قبر بزرگان جزء شعائر الله هستند و نگهداری از آنها و بزرگداشت آنان جزئی از
تقوا میباشد.
ثانیا: بنابر آیه قرآن که میفرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی؛
بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم».
تکریم و
تعظیم قبور
ائمه اطهار (علیهمالسلام) و فرزندان آنان جزء
مودت فی القربی و نزدیکی به
نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و در نتیجه نزدیکی به خداست.
ثالثا: اگر بناء بر قبور حرام بود نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
وصیت نمیکرد که مرا در حجرهام (که مسقف هم بوده) دفن نمائید؛ و همچنین ابوبکر و عمر را در کنار آن حضرت در آن ساختمان دفن نمیکردند و اصلا سیره مسلمین بر بنای بر قبور و علامتگذاری روی آنها بوده ا ست که بخاطر کوتاهی مقاله جای بحث آن در اینجا نیست.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اعتقاد تخریب قبور»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۶.