استغاثه نوح (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت نوح (علیهالسلام) هنگام گرفتار شدن به
طوفان و در برابر قومش که
منکر رسالت الهی او بودند، به درگاه خدا استغاثه و تقاضاى کمک و پیروزى کرد.
استغاثههاى حضرت نوح (علیهالسلام) سرانجام نتیجه داد و خداوند وى را بر قومى که منکر رسالتش بودند، با غرق کردن آنها پیروز کرد.
حضرت نوح (عليهالسلام)، در برابر
قوم منكر خويش، به درگاه
خداوند متعال استغاثه کرد و از وی یاری طلبید. پروردگار یکتا نیز حضرت نوح (علیهالسلام) را
اجابت نمود:
«وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ
الْكَرْبِ الْعَظِيمِ؛ و نوح را (به ياد آور) هنگامى که پيش از آن (زمان، پروردگار خود را) خواند! ما دعاى او را مستجاب کرديم؛ و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات داديم».
بعد از
ذکر گوشهاى از
داستان ابراهیم و
لوط، به ذکر قسمتى از سرگذشت یکى دیگر از
پیامبران بزرگ یعنى (نوح) پرداخته میفرماید: (به یادآور نوح را، هنگامى که قبل از آنها (قبل از ابراهیم و لوط) پروردگار خود را خواند) و تقاضاى نجات از چنگال منحرفان بیایمان کرد (و نوحا اذ نادى من قبل).
این نداى نوح ظاهرا
اشاره به نفرینى است که در
سوره نوح در
قرآن مجید نقل شده است آنجا که مىگوید: رب لا تذر على الارض من الکافرین دیارا انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا الا فاجرا کفارا: (پروردگارا! احدى از این قوم بیایمان را روى
زمین مگذار! چراکه اگر بم بندگان تو را گمراه میکنند، و نسل آینده آنها نیز جز
کافر و فاجر نخواهد بود! (نوح - ۲۶ - ۲۷).
و یا
اشاره به جملهاى است که در آیه ۱۰
سوره قمر آمده فدعا ربه انى مغلوب فانتصر: (پروردگار خود را خواند و عرض کرد خدایا من در برابر آنها مغلوبم مرا یارى کن).
تعبیر به (نادى) که معمولا براى خواندن با صداى بلند مىآید ممکن است اشاره به این باشد که آنقدر این پیامبر بزرگ را ناراحت کردند که سرانجام
فریاد کشید و بهراستى اگر حالات نوح را که بخشى از آن در سوره نوح آمده و بخشى در
سوره هود درست بررسى کنیم مىبینیم که
حق داشته فریاد بزند.
سپس اضافه مىکند ما دعاى او را مستجاب کردیم و او و خانوادهاش را از آن غم و
اندوه بزرگ رهایى بخشیدیم (فاستجبنا له فنجیناه و اهله من
الکرب العظیم).
در حقیقت جمله (فاستجبنا)
اشاره اجمالى به
اجابت دعاى اوست، و جمله (فنجیناه و اهله من
الکرب العظیم) شرحى و تفصیلى براى آن محسوب مىشود.
در اینکه منظور از کلمه (اهل) در اینجا کیست؟ در میان
مفسران گفتوگوست؛ زیرا اگر منظور
خانواده او باشد، تنها بعضى از فرزندان نوح را شامل مىشود؛ زیرا مىدانیم یکى از فرزندانش با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد.
همسرش نیز در خط او نبود، و اگر منظور از اهل، پیروان خاص و یاران با ایمانش باشد، برخلاف معنى مشهورى است که اهل دارد.
اما میتوان گفت: که اهل در اینجا معنى وسیعى دارد، هم بستگان
مؤمن او را شامل مىشود و هم دوستان خاص او را؛ چراکه در مورد فرزند نااهلش میخوانیم (انه لیس من اهلک): او از خاندان تو نیست؛ چراکه مکتبش را از تو جدا کرده .
به این ترتیب آنها که پیوند مکتبى با نوح داشتند، در
حقیقت از
خانواده او محسوب میشوند.
ذکر این نکته نیز لازم است که واژه (
کرب) در
لغت به معنى اندوه شدید است، و در اصل از (
کرب) به معنى زیر و رو کردن
زمین گرفته شده؛ چراکه اندوه شدید دل
انسان را زیر و رو مىکند، و توصیف آن به
عظیم، نهایت شدت اندوه نوح را مىرساند.
چه اندوهى از این بالاتر که طبق صریح
آیات قرآن، ۹۵۰ سال
دعوت به آیین حق کرد؛ اما طبق مشهور میان
مفسران در تمام این مدت طولانى تنها هشتاد نفر! به او
ایمان آوردند، کار بقیه چیزى جز سخریه و
استهزا و اذیت و آزار نبود.
«وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ؛ و او را در برابر جمعيتى که
آیات ما را
تکذیب کرده بودند يارى داديم؛ چراکه قوم بدى بودند؛ ازاينرو همه آنها را غرق کرديم!».
این جمله بار دیگر تأکیدى است بر این حقیقت که مجازاتهاى الهى هرگز جنبه انتقامى ندارد؛ بلکه بر اساس انتخاب اصلح است، به این معنى که حق
حیات و استفاده از مواهب زندگى براى گروهى است که در خط تکامل و سیر الى الله باشند و یا اگر روزى در خط
انحراف افتادند، بعدا تجدید نظر کرده و باز گردند، اما گروهى که فاسدند و در آینده نیز هیچگونه امیدى به اصلاحشان نیست، جز
مرگ و نابودى سرنوشتى ندارند.
ذکر این نکته نیز لازم است که در سرگذشت (
ابراهیم) و (
لوط) که سابقاً خواندیم و همچنین (
ایوب) و (
یونس) که در آیات بعد خواهد آمد، همانند نوح، تکیه بر مسئله نجات و رهایى آنها از چنگال محنتها و رنجها و دشمنان
جبار شده است.
گویى برنامه این است که خداوند در این
سوره انبیا حمایت بیدریغش از پیامبران، و نجاتشان را از چنگال
مشکلات بازگو کند، تا مایه دلدارى براى پیامبر
اسلام و امیدوارى براى مؤمنان باشد، مخصوصاً با توجه به اینکه این
سوره مکی است و مسلمانان در آن هنگام شدیدا در ناراحتى و رنج بودهاند، اهمیت این مسئله روشنتر مىشود.
«كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ؛ پيش از آنها قوم نوح تکذيب کردند، (آرى) بنده ما (نوح) را تکذيب کرده و گفتند: «او ديوانه است!» و (با انواع آزارها از ادامه رسالتش) بازداشته شد».
وجه تکرار
تکذیب در آیه: (کذبت قلبهم قوم نوح فکذبوا عبدنا...)
ـــ در این آیه کلمه تکذیب دوبار آمده، اولى به منزله انجام دادن دومى است، و معنایش فعلت التکذیب است، و جمله (فکذبوا عبدنا) آن را
تفسیر مىکند، و این تعبیر نظیر
تعبیر در
آیه و نادى نوح ربه فقال است، که اول مىفرماید: نوح پروردگار خود را صدا زد، و بار دوم مىفرماید پس بگفت ...
ـــ بعضى
مفسرین گفتهاند: مراد از تکذیب اول تکذیب مطلق
پیامبران، و مراد از تکذیب دوم تکذیب خصوص نوح است؛ چون از آیه شریفه (کذبت قوم نوح المرسلین) برمىآید که قوم نوح مطلق پیامبران را تکذیب مىکردند، بنابراین معناى آیه مورد بحث این است که قوم نوح همه رسولان را تکذیب مىکردند، و در نتیجه نوح را هم تکذیب کردند، و سخن توجیه خوبى است. بعضى دیگر گفتهاند: مراد از اینکه با حرف (فاء) تکذیب دوم را متفرع بر تکذیب اول کرد، این است که
اشاره کند به تکذیب قوم نوح یکى پس از دیگرى و در تمام طول زمان
دعوت آن جناب بوده، هر قرنى که از آنان منقرض مىشد و قرنى دیگر روى کار مىآمد، آنها نیز وى را تکذیب مىکردند. لیکن این معنا از ظاهر آیه بعید است.
ـــ نظیر این توجیه در دورى از ظاهر آیه گفتار بعضى دیگر است که گفتهاند: مراد از تکذیب اول، قصد تکذیب، و از تکذیب دوم، خود تکذیب است.
و اگر در چنین مقامى از جناب نوح تعبیر کرد به بنده ما و فرمود: (فکذبوا عبدنا) به منظور تجلیل از آن جناب و
تعظیم امر او، و نیز اشاره به این نکته بود که برگشت تکذیب او به تکذیب
خدای تعالی است؛ چون او بنده خدا بود و خودش چیزى نداشت، هر چه داشت از خدا بود.
مراد از (ازدجار) این است که:
جن او را آزار رسانده و در او اثرى از جنون است، و معنایش این است که:
قوم نوح تنها به تکذیب او اکتفا نکردند؛ بلکه نسبت جنون هم به او دادند، و گفتند او جنزدهاى است که اثرى از آزار جن در او هست، در نتیجه هیچ سخنى نمىگوید، مگر آنکه اثرى از آن حالت در آن سخنش هست، تا چه رسد که سخنش
وحی آسمانى باشد.
بعضى دیگر گفتهاند:
فاعل فعل مجهول (ازدجر) جن نیست؛ بلکه قوم نوح است، که آن جناب را از دعوت و
تبلیغ زجر داده، با انواع اذیتها و تخویفها مانع کارش شدند، ولى معناى اول شاید روشنتر باشد.
«فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ؛ او به درگاه پروردگار عرضه داشت: «من مغلوب (اين قوم طغيانگر) شدهام،
انتقام مرا از آنها بگير!».
کلمه (انتصار) به معناى انتقام است، و منظور آن جناب از اینکه گفت (انى مغلوب) من شکستخورده شدم این است که از ظلم و قهر و زورگویى تنگ آمدم، نه اینکه از نظر
حجت و دلیل محکوم شدهام، و جمله کوتاه خلاصه نفرینى است که کرده، و
تفصیل آن در
سوره نوح آمده، همچنان تفصیل حجتهایش در
سوره هود و غیر آن حکایت شده.
آنها هرگز در دلیل و حجت و برهان بر من غلبه نکردهاند؛ ولى از طریق
ظلم و جنایت و تکذیب و
انکار، و انواع زجر و فشار بر من غلبه کردند، این قوم دیگر شایسته بقا نیستند، از آنها انتقام بگیر و مرا بر آنها پیروز کن.
آرى این پیامبر بزرگ تا زمانى که
امید به
هدایت آنها داشت از خدا مىخواست آنها را ببخشد؛ اما هنگامى که بهکلى مأیوس گشت درباره آنها نفرین نمود.
«وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ؛ و نوح، ما را خواند (و ما دعاى او را
اجابت کرديم)؛ و چه خوب اجابتکنندهاى هستيم!».
از اینجا شرح
داستان نه نفر از پیامبران بزرگ خدا آغاز مىشود که در آیات پیشین بهطور سربسته به آن اشاره شده بود، نخست از نوح شیخ الانبیاء و نخستین پیامبر
اولوا العزم شروع مىکند، و قبل از هر چیز به دعاى پرسوز او هنگامى که از هدایت قومش مأیوس شد، اشاره کرده مىفرماید: نوح ما را ندا کرد، ما هم
اجابت کردیم، و چه خوب اجابتکنندهاى هستیم (و لقد نادانا نوح فلنعم المجیبون).
ـــ این
دعا ممکن است اشاره به همان باشد که در سوره نوح آمده: و قال نوح رب لا تذر على الارض من الکافرین دیارا انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا الا فاجرا کفارا: نوح گفت: پروردگارا! احدى از
کافران را بر روى
زمین مگذار؛ چراکه اگر آنها را به حال خود واگذارى بندگانت را گمراه مىکنند، و جز افرادى فاجر و کافر نسلى از آنها متولد نخواهد شد (هم خود فاسدند و هم نسل آینده آنها) .
ـــ و یا دعایى که به هنگام سوار شدن بر کشتى به پیشگاه خدا عرض کرد: رب انزلنى منزلا مبارکا و انت خیر المنزلین: پروردگارا! ما را در منزلگاهى پر
برکت فرود آور و تو بهترین فرود آورندگانى .
ـــ و یا دعایى که در
سوره قمر آیه ۱۰ آمده:
فدعا ربه انى مغلوب فانتصر: نوح پروردگارش را چنین خواند: من در چنگال این قوم مغلوبم، مرا یارى فرما.
البته هیچ مانعى ندارد که آیه مورد بحث اشاره به همه این دعاها بوده باشد، و
خداوند به بهترین وجهى همه را
اجابت فرمود.
«وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ
الْكَرْبِ الْعَظِيمِ؛ و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهايى بخشيديم».
و لذا در این آیه بلافاصله مىفرماید: ما او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات بخشیدیم (و نجیناه و اهله من
الکرب العظیم).
این اندوه بزرگ کدام اندوه بوده است که نوح را سخت رنج مىداده؟
ممکن است اشاره به سخریههاى قوم
کافر و مغرور، و آزارهاى زبانى آنها و هتاکى و
توهین نسبت به او و پیروانش باشد، و یا اشاره به تکذیبهاى پى درپى این قوم لجوج.
ــ گاه مىگفتند: و ما نراک اتبعک الا الذین هم اراذلنا: ما نمىبینیم کسى از تو پیروى کند، مگر یک مشت اوباش ما! (هود - ۲۷).
ـــ و گاه مىگفتند: یا نوح قد جادلتنا فاکثرت جدالنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین: اى
نوح زیاد با ما سخن گفتى (و پر حرفى کردى !) اگر راست مىگویى، عذابى را که وعده مىدهى بیاور!.
-- و گاه چنانکه
قرآن مىگوید و یصنع الفلک و کلما مر علیه ملاء من قومه سخروا منه: او مشغول ساختن کشتى بود، و هر زمان گروهى از قومش از کنار او عبور مىکردند، وى را مسخره مىنمودند (و مىگفتند این مرد دیوانه شده است!).
آنقدر نوح این پیامبر پر حوصله را ناراحت کردند و اسائه ادب نمودند و نسبت جنون به او دادند که عرض کرد: رب انصرنى بما کذبون: پروردگارا! در مقابل
تکذیب آنها مرا یارى کن.
بههرحال مجموعهاى از این حوادث ناگوار و زخم زبانهاى شدید
قلب پاک او را سخت مىفشرد، تا اینکه طوفان فرا رسید، و خداوند او را از چنگال این قوم ستمگر، و آن
کرب عظیم و اندوه بزرگ
رهایی بخشید.
بعضى
مفسران احتمال دادهاند که منظور از
کرب عظیم همان طوفان بوده است که جز نوح و یارانش از آن نجات نیافتند، ولى این معنى بعید به نظر مىرسد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۶۵، برگرفته از مقاله «استغاثه نوح».