• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احزاب صدر اسلام (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آیاتی از قرآن به وجود احزابی در صدر اسلام و بیان حالات آن پرداخته که به آن آیات اشاره خواهیم نمود.



احزاب و گروههای متعددی در عصر بعثت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم وجود داشتند.
افمن کان علی بینة من ربه ویتلوه شاهد منه... اولـئک یؤمنون به ومن یکفر به من الاحزاب.. آیا آن کس که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد، و بدنبال آن، شاهدی از سوی او می‌باشد، و پیش از آن، کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (گواهی بر آن می‌دهد، همچون کسی است که چنین نباشد)؟! آنها( حق طلبان و حقیقت جویان) به او (که دارای این ویژگیهاست،) ایمان می‌آورند! و هر کس از گروه‌های مختلف به او کافر شود، آتش وعده گاه اوست! پس، تردیدی در آن نداشته باش که آن حق است از پروردگارت! ولی بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند
و هر کس از مشرکان عرب و سایر دستجات کفار مانند یهود و نصاری و دیگران که بقرآن- یا بحضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم - کافر گردند و منکر او شوند آتش دوزخ جایگاه و مقر آنها است. و در حدیث است که پیغمبر- صلی الله علیه و آله- فرمود: هیچ فرد از افراد امتها چه یهودی و چه نصرانی نیستند که نبوت مرا بشنوند و آن گاه بمن ایمان نیاورند جز آنکه اهل دوزخند.
والذین ءاتینـهم الکتـب یفرحون بما انزل الیک ومن الاحزاب من ینکر بعضه..
کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‌ایم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند و بعضی از احزاب (و گروه‌ها)، قسمتی از آن را انکار می‌کنند بگو: «من مامورم که «الله» را بپرستم و شریکی برای او قائل نشوم! به سوی او دعوت می‌کنم و بازگشت من بسوی اوست! »
مرحوم طبرسی مفسر بزرگ و بعضی دیگر از مفسران از ابن عباس چنین نقل کرده‌اند که آیه فوق اشاره به انکار بت پرستان نسبت به توصیف خداوند به صفت "رحمان" است که اهل کتاب مخصوصا یهود به خاطر آشنایی به این توصیف از وجود کلمه" رحمان" در آیات قرآن اظهار خوشحالی می‌کردند و مشرکان مکه که با این وصف، ناآشنا بودند، آن را به سخریه می‌گرفتند.
یـایها الذین ءامنوا اذکروا نعمة الله علیکم اذ جاءتکم جنود فارسلنا علیهم ریحـا وجنودا لم تروها وکان الله بما تعملون بصیرا• اذجاءوکم من فوقکم ومن اسفل منکم واذ زاغت الابصـر وبلغت القلوب الحناجر وتظنون بالله الظنونا• یحسبون الاحزاب لم یذهبوا وان یات الاحزاب... • ولما رءا المؤمنون الاحزاب..‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایی (عظیم) به سراغ شما آمدند ولی ما باد و طوفان سختی بر آنان فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمی‌دیدید (و به این وسیله آنها را در هم شکستیم) و خداوند همیشه به آنچه انجام می‌دهید بینا بوده است. • (به خاطر بیاورید) زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند) و زمانی را که چشمها از شدت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود، و گمانهای گوناگون بدی به خدا می‌بردید. • آنها گمان می‌کنند هنوز لشکر احزاب نرفته‌اند و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست می‌دارند در میان اعراب بادیه نشین پراکنده (و پنهان) شوند و از اخبار شما جویا گردند و اگر در میان شما باشند جز اندکی پیکار نمی‌کنند! • (اما) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفته‌اند! » و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.
مرحوم طبرسی میگوید: احزاب یعنی گروه‌هایی از قریش و غطفان و اسد و یهودانی که بر علیه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تشکیل حزب دادند
جند ما هنالک مهزوم من الاحزاب. (آری) اینها لشکر کوچک شکست خورده‌ای از احزابند!
" هنالک" به معنی" آنجا" و برای اشاره به بعید است، به همین دلیل جمعی آن را اشاره به شکست مشرکان در جنگ بدر می‌دانند که در نقطه نسبتا دوردستی از مکه واقع شده.
تعبیر به" احزاب" ظاهرا اشاره به تمام گروه‌هایی است که بر ضد پیامبران قیام کردند و خداوند آنها را در هم کوبید، این جمعیت مشرکان گروهک کوچکی از آن گروه‌ها هستند که به سرنوشت آنان گرفتار خواهند شد. (شاهد این سخن آیات آینده است که به این مساله تصریح کرده).


احزاب صدر اسلام برای شکست اسلام متحد شدند.
یـایها الذین ءامنوا اذکروا نعمة الله علیکم اذ جاءتکم جنود... • اذجاءوکم من فوقکم ومن اسفل منکم... • یحسبون الاحزاب لم یذهبوا وان یات الاحزاب... • ولما رءا المؤمنون الاحزاب..ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایی (عظیم) به سراغ شما آمدند• (به خاطر بیاورید) زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند) • آنها گمان می‌کنند هنوز لشکر احزاب نرفته‌اند و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست می‌دارند در میان اعراب بادیه نشین پراکنده (و پنهان) شوند• (اما) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند:
تعداد مشرکان از تمامی قبایل (احزاب) در این جنگ به ده هزار نفر رسید.که چهار هزار نفرشان همراه با سیصد اسب و ۵۰۰، ۱شتر از قریش و هم پیمانان آنها بودند.
[۱۷] واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۴۳.

در بعضی منابع، تعداد آنان (قریش،غطفان،سلیم،اسد،اشجع،قریظه،نضیر و دیگر یهودیان) ۲۴۰۰۰ نفر ذکر شده است.
به هر حال،اتحاد و بسیج عمومی مشرکان و یهودیان در این غزوه، نمایانگر عزم جدی آنان برای نابودی اسلام بوده است. از این رو،رسول خدا فرمود، همۀ اسلام رویاروی همه شرک قرار گرفته است.
[۱۹] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۳۸۱.

این در حالی است که برخی تعداد مسلمانان را فقط سه هزار نفر ذکر کرده‌اند..که تعداد آنان را هفتصد مرد ذکر کرده است.


احزاب و گروههای کافر صدر اسلام در برابر مسلمانان شکست خوردند.
یـایها الذین ءامنوا اذکروا نعمة الله علیکم اذ جاءتکم جنود فارسلنا علیهم ریحـا وجنودا لم تروها... • اذجاءوکم من فوقکم ومن اسفل منکم... • ولما رءا المؤمنون الاحزاب قالوا هـذا ما وعدنا الله ورسوله وصدق الله ورسوله وما زادهم الا‌ایمـنـا وتسلیمـا• ورد الله الذین کفروا بغیظهم لم ینالوا خیرا وکفی الله المؤمنین القتال وکان الله قویـا عزیزا. ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایی (عظیم) به سراغ شما آمدند ولی ما باد و طوفان سختی بر آنان فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمی‌دیدید (و به این وسیله آنها را در هم شکستیم) و خداوند همیشه به آنچه انجام می‌دهید بینا بوده است. • (به خاطر بیاورید) زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند) و زمانی را که چشمها از شدت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود، و گمانهای گوناگون بدی به خدا می‌بردید. • آنها گمان می‌کنند هنوز لشکر احزاب نرفته‌اند و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست می‌دارند در میان اعراب بادیه نشین پراکنده (و پنهان) شوند و از اخبار شما جویا گردند و اگر در میان شما باشند جز اندکی پیکار نمی‌کنند! • (اما) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفته‌اند! » و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود. • خدا کافران را با دلی پر از خشم بازگرداند بی آنکه نتیجه‌ای از کار خود گرفته باشند و خداوند (در این میدان)، مؤمنان را از جنگ بی نیاز ساخت (و پیروزی را نصیبشان کرد) و خدا قوی و شکست ناپذیر است!

۳.۱ - توضیح واژگان

"غیظ" به معنی"خشم" و گاه به معنی" غم" آمده است، و در اینجا آمیزه‌ای از هر دو می‌باشد، لشکریان احزاب که آخرین تلاش و کوشش خود را برای پیروزی بر ارتش اسلام به کار گرفته بودند و ناکام ماندند، غمگین و خشمگین به سرزمین‌های خود بازگشتند.
منظور از" خیر" در اینجا، پیروزی در جنگ است، البته پیروزی لشکر کفر، هرگز خیر نبود، بلکه شر بود، اما قرآن که از دریچه فکر آنها سخن می‌گوید از آن تعبیر به خیر کرده اشاره به اینکه آنها به هیچ نوع پیروزی در این میدان نائل نشدند.
بعضی نیز گفته‌اند منظور از خیر در اینجا" مال" است، چرا که این کلمه در بعضی از موارد دیگر نیز به مال اطلاق شده است (از جمله در آیه وصیت آیه ۱۸۰ سوره بقره (ان ترک خیرا الوصیة للوالدین).
چه اینکه یکی از انگیزه‌های اصلی لشکر کفر رسیدن به غنائم مدینه و غارت این سرزمین بود، اصولا در عصر جاهلیت، مهمترین انگیزه جنگ، همین انگیزه بود.
ولی ما هیچ دلیلی بر محدود کردن مفهوم" خیر" به" مال" در اینجا نداریم بلکه هر نوع پیروزی را که آنها در نظر داشتند شامل می‌شود، مال هم یکی از آنها بود که از همه محروم ماندند.

۳.۲ - پایان هجوم کفار

در جمله بعد می‌افزاید: " خداوند در این میدان مؤمنان را از جنگ بی نیاز ساخت" (و کفی الله المؤمنین القتال).
آن چنان عواملی فراهم کرد که بی آنکه احتیاج به درگیری وسیع و گسترده‌ای باشد و مؤمنان متحمل خسارات و ضایعات زیادی شوند جنگ پایان گرفت، زیرا از یک سو طوفان شدید و سردی اوضاع مشرکان را به هم ریخت، و از سوی دیگر رعب و ترس و وحشت را که آن هم از لشکرهای نامرئی خدا است بر قلب آنها افکند، و از سوی سوم ضربه‌ای که" علی بن ابی طالب ع" بر پیکر بزرگترین قهرمان دشمن" عمرو بن عبد ود" وارد ساخت و او را به دیار عدم فرستاد، سبب فرو ریختن پایه‌های امید آنها شد، دست و پای خود را جمع کردند و محاصره مدینه را شکستند و ناکام به قبائل خود باز گشتند.
شکست و بازگشت احزاب در غزوه خندق ضربه‌ای بسیار سهمگین بر مشرکان بود، چنان که نه تنها امکان هرگونه سازماندهی و لشکرکشی دوباره را از آنان گرفت، بلکه بر اقتدار دولت اسلامی مدینه افزود. از این رو رسول خد/spanا فرمود پس از این ما با آنها می‌جنگیم و آنها به جنگ ما نخواهند آمد و همین طور شد تا آنکه خداوندمکه را به دست پیامبر گشود
جند ما هنالک مهزوم من الاحزاب. (آری) اینها لشکر کوچک شکست خورده‌ای از احزابند!
"کلمه" مهزوم" از" هزیمت" است که به معنای خذلان و بیچارگی است. و جمله" من الاحزاب" بیانی است برای" جند ما". و کلمه" ما" در جمله مزبور برای افاده قلت و تحقیر است. و کلام در آیه در مقام تحقیر امر کفار است. و می‌خواهد علی رغم آن غرور و اعتزاز و اعجابی که از کلامشان استفاده می‌شد، ایشان را خوار و ناچیز معرفی کند.
دلیل این معنا نکره آمدن کلمه" جند" و تتمیم آن با لفظ" ما" است و نیز اشاره به موقعیت ایشان با لفظ" هنالک" است که مخصوص اشاره به دور است. و نیز دلیل دیگرش این است که: ایشان را جزو احزابی معرفی کرده که همواره علیه انبیا صف آرایی نموده و حزب تشکیل می‌دادند و خداوند هم همواره ایشان را هلاک می‌کرده، هم چنان که به زودی در آیات بعد، از آنان نام می‌برد و به همین منظور آنان را لشکری شکست خورده معرفی کرد، با اینکه هنوز جنگی نکرده بودند و شکست نخورده بودند.
و معنای آیه این است که: این کفار لشکری ناچیز و اندک و بی مقدار و شکست خورده‌اند و از آن احزابی هستند که همواره علیه فرستادگان خدا حزب تشکیل می‌دادند و ایشان را تکذیب می‌کردند و عذاب من بر آنان حتمی شد.
برخی «هنالک» را اشاره به جنگ بدر و برخی اشاره به جنگ خندق دانسته‌اند.


احزاب صدر اسلام کافر بودند..... اذ جاءتکم جنود فارسلنا علیهم ریحـا... • اذجاءوکم من فوقکم ومن اسفل منکم... • یحسبون الاحزاب لم یذهبوا... • ورد الله الذین کفروا..
مقصود از «جنود»، سپاهیان احزاب است.
"ورد الله الذین کفروا " خداوند احزاب کافر را رد نمود یعنی و رد نمود خدا آنانی که کافر شدند چون احزاب، ابو سفیان و لشگرش و غطفان و کسانی که با آنها بودند از قبائل عرب
مرحوم طبرسی میگوید: احزاب یعنی گروه‌هایی از قریش و غطفان و اسد و یهودانی که بر علیه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تشکیل حزب دادند


بخشهایی از قرآن، از سوی برخی احزاب مخالف آن، در صدر اسلام مورد انکار قرار گرفت.
والذین ءاتینـهم الکتـب یفرحون بما انزل الیک ومن الاحزاب من ینکر بعضه.. کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‌ایم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند و بعضی از احزاب (و گروه‌ها)، قسمتی از آن را انکار می‌کنند بگو: «من مامورم که «الله» را بپرستم و شریکی برای او قائل نشوم! به سوی او دعوت می‌کنم و بازگشت من بسوی اوست! »
منظور از این گروه همان جمعیت از یهود و نصاری بوده‌اند که تعصب های قومی و مذهبی و مانند آن بر آنها غلبه داشته، و به همین جهت قرآن از آنها به اهل کتاب تعبیر نکرده چرا که آنها تسلیم در برابر کتب آسمانی خودشان نیز نبودند، بلکه آنها در حقیقت" احزاب" و گروه‌هایی بودند که تنها خط حزبی خودشان را دنبال می‌کردند، این گروه آنچه را با سلیقه و میل و پیش داوریشان هماهنگ نبود منکر می‌شدند.
این احتمال نیز داده شده که" احزاب" اشاره به مشرکان بوده باشد چرا که در سوره احزاب نیز با همین تعبیر از آنها یاد شده است، آنها در حقیقت آئین و مذهبی نداشتند بلکه احزاب و گروه‌های پراکنده‌ای بودند که مخالفت با قرآن و اسلام آنها را متحد ساخته بود.
مرحوم طبرسی مفسر بزرگ و بعضی دیگر از مفسران از ابن عباس چنین نقل کرده‌اند که آیه فوق اشاره به انکار بت پرستان نسبت به توصیف خداوند به صفت"رحمان" است که اهل کتاب مخصوصا یهود به خاطر آشنایی به این توصیف از وجود کلمه" رحمان" در آیات قرآن اظهار خوشحالی می‌کردند و مشرکان مکه که با این وصف، ناآشنا بودند، آن را به سخریه می‌گرفتند.


احزاب عصر بعثت در صورت کفرشان به قرآن از سوی خداوند به آتش جهنم، تهدید شدند.
افمن کان علی بینة من ربه ویتلوه شاهد منه... ومن یکفر به من الاحزاب فالنار موعده..آیا آن کس که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد، و بدنبال آن، شاهدی از سوی او می‌باشد، و پیش از آن، کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (گواهی بر آن می‌دهد، همچون کسی است که چنین نباشد)؟! آنها طلبان و حقیقت جویان     به او (که دارای این ویژگیهاست،) ایمان می‌آورند! و هر کس از گروه‌های مختلف به او کافر شود، آتش وعده گاه اوست! پس، تردیدی در آن نداشته باش که آن حق است از پروردگارت! ولی بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند
و هر کس از مشرکان عرب و سایر دستجات کفار مانند یهود و نصاری و دیگران که بقرآن- یا بحضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم - کافر گردند و منکر او شوند آتش دوزخ جایگاه و مقر آنها است. و در حدیث است که پیغمبر- صلی الله علیه و آله- فرمود: هیچ فرد از افراد امتها چه یهودی و چه نصرانی نیستند که نبوت مرا بشنوند و آن گاه بمن ایمان نیاورند جز آنکه اهل دوزخند.


به رغم انکار بخشهایی از قرآن از ناحیه برخی احزاب در صدر اسلام، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم مامور به استقامت بر توحید و تبلیغ قرآن بود.
والذین ءاتینـهم الکتـب یفرحون بما انزل الیک ومن الاحزاب من ینکر بعضه قل انما امرت ان اعبدالله ولا اشرک به الیه ادعوا والیه مـاب. کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‌ایم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند و بعضی از احزاب (و گروه‌ها)، قسمتی از آن را انکار می‌کنند بگو: «من مامورم که «الله» را بپرستم و شریکی برای او قائل نشوم! به سوی او دعوت می‌کنم و بازگشت من بسوی اوست! »
در پایان آیه به پیامبر ص دستور می‌دهد که به مخالفت و لجاجت این و آن اعتنا مکن بلکه در خط اصیل و صراط مستقیم خود بایست و" بگو من تنها مامورم که الله و خدای یگانه یکتا را بپرستم و هیچ شریکی برای او قائل نشوم، فقط به سوی او دعوت می‌کنم و بازگشت من و همگان به سوی او است" (قل انما امرت ان اعبدالله و لا اشرک به الیه ادعوا و الیه مآب).
اشاره به اینکه موحد راستین و خداپرست حقیقی جز تسلیم در برابر همه فرمانهای خدا هیچ خط و برنامه‌ای ندارد، او در برابر همه آنچه از سوی خدا نازل می‌گردد، تسلیم است و تبعض در میان آنها قائل نمی‌شود که آنچه را با میلش سازگار است بپذیرد و آنچه مخالف میل اوست انکار کند.


۱. هود/سوره۱۱، آیه۱۷.    
۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۵۶.    
۳. رعد/سوره۱۳، آیه۳۶.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۶.    
۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۹.    
۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۰.    
۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۰.    
۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۲.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۴۲.    
۱۰. ص/سوره۳۸، آیه۱۱..    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۲۲۶.    
۱۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۹.    
۱۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۰.    
۱۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۰.    
۱۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۲.    
۱۶. بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۶۶.    
۱۷. واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۴۳.
۱۸. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۶.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۳۸۱.
۲۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۵۳.    
۲۱. بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۶۶..    
۲۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۲۳۶.    
۲۳. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۶.    
۲۴. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۰.    
۲۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۹.    
۲۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۰.    
۲۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۲.    
۲۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۵.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۴۸.    
۳۰. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص ۱۰۶.    
۳۱. ص/سوره۳۸، آیه۱۱.    
۳۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۲۸۲.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۳۴۶    
۳۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۹.    
۳۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۰.    
۳۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۰.    
۳۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۵.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۴۶.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۴۲.    
۴۰. رعد/سوره۱۳، آیه۳۶.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۳۴.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۶.    
۴۳. هود/سوره۱۱، آیه۱۷.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۵۶.    
۴۵. رعد/سوره۱۳، آیه۳۶.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۳۴.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۰، ص۴۹۳، برگرفته از مقاله «احزاب صدر اسلام (قرآن)».    


رده‌های این صفحه : احزاب | صدر اسلام | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار