اجیری پیامبر اسلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
موضوع اجیر شدن
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در دوران
جوانی و قبل از
بعثت، در ماجرای
شبانی برای
قریش و
اجیری در کاروان تجاری در اخباری
ضعیف و متناقض؛ با هدف خدشه نمودن به شخصیت عظیم ایشان و پایین نشان دادن جایگاه اجتماعی آن حضرت در
مکه مطرح شده است.
یکی از نکات مهم در تحلیل
تاریخ زندگانی
پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که باید مورد توجه قرار گیرد این است که تاریخ زندگانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خصوص تا قبل از
بعثت ایشان آکنده از تناقضگویی منابع تاریخی و نقلهای متفاوت و
اخبار ضعیف است که احتمال دخل و تصرف و نفوذ
اسرائیلیات را در تاریخ زندگانی آن حضرت تقویت مینماید.
اما
موضوع اجیر شدن نبی مکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مشخصا در دو زمینه خاص در اکثر منابع تاریخی وارد شده است. اولین مسئله ماجرای
اجیر شدن پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ماجرای شبانی برای قریش است. دومین مسئله ماجرای
اجیر شدن نبی اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در کاروان تجاری
خدیجه (سلاماللهعلیهم) است.
ترور شخصیت نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، یکی از نقشههای شوم اعراب مشرک جاهلی و دنبالهروهای آنان در برابر دعوت توحیدی آن حضرت در طول
تاریخ بوده و هست. چنانکه به تصریح
قرآن، آن حضرت را
ساحر،
مجنون،
کذاب،
سفیه و... نامیدند.
موضوع اجیر شدن پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مراحل مختلف زندگانی آن حضرت، از سوی سیرهنویسان در منابع مختلف مطرح شده است.
اجیر شدن حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در دوران
نوجوانی و
جوانی پیامبر و قبل از
بعثت مطرح گردیده و بعد از بعثت ایشان هیچ گزارشی درباره
اجیر شدن ایشان در تاریخ نیامده است. به نظر میرسد که ماجرای
اجیر شدن پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) توسط اشراف
مشرک مکه برای شبانی در برابر بهایی بسیار اندک و موضوع
اجیر شدن ایشان در کاروان تجاری، یکی دیگر از دروغ پردازیهای دشمنان ایشان در جهت خدشه نمودن به شخصیت عظیم ایشان و کاستن از شان و جایگاه اجتماعی محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. یک سوال اساسی که در این بین به
ذهن خطور میکند این است که
اجیر شدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چه تعارضی با شان و شخصیت ایشان دارد؟ برای رسیدن به
درک صحیح از موضوع
اجیر شدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و جایگاه اجتماعی ایشان و
تصدیق یا
تکذیب این گونه اخبار باید این موضوع را در ظرف زمانی و مکانی خاص به خود دید.
یکی از افترائاتی که از سوی افراد
شهره در
وضع و
جعل اخبار، به رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت داده شده، موضوع
اجیر شدن ایشان برای
چوپانی و
شبانی مشرکان مکه است. محدثان و تاریخنگاران نیز با پذیرش و تایید این اخبار، از این ماجرا، اصلی کلی ساخته و پرداختهاند که بنابرآن گویا، همه پیامبران و رسولان حق تعالی باید دورهای از عمر خویش را به شبانی بگذرانند تا برای تصدی امر خطیر
رسالت شایستگی یابند!
ماجرای
اجیر شدن و شبانی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
روایات متعددی در کتب حدیثی و تاریخی
اهل سنت و به نسبت کمتری در بعضی از کتب
شیعه نقل شده است.
۱. بخاری از
ابوهریره روایت کرده که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «ما بعث الله عزوجل نبیا الا راعی غنم... ؛ خداوند عزوجل جز گوسفندچران را پیامبر نکرده است. !»
۲. در حدیث دیگری آمده است: «ما من نبی الا قد رعاها؛ هیچ پیغمبری نبوده جز آنکه گوسفند چرانده!»
۳. در
حدیث دیگری آمده است: «بعث موسی (علیهالسّلام) و هو راعی غنم و... بعثت و انا ارعی غنم اهلی باجیاد؛ موسی (علیهالسّلام) مبعوث شد در حالی که گوسفندمی چرانید،... و من مبعوث شدم و گوسفند خاندانم را در اجیاد میچراندم.»
۴. در
علل الشرایع صدوق (رحمةاللهعلیه) نقل شده که
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «ما بعث الله نبیا قط حتی یسترعیه الغنم یعلمه بذلک رعیه الناس؛ هیچگاه خداوند پیامبری نفرستاد تا آنکه او را به چرانیدن گوسفندان وا میداشت تا بدین وسیله راه
تربیت مردم را بدو یاد دهد.»
بر اساس آموزههای
ادیان و
انبیای الهی به خصوص
دین اسلام و با نگرش به تاریخ و
سیره ائمه معصومین، به این واقعیت مهم میرسیم که در طول سالیان متمادی، هادیان بشر علاوه بر نقش بزرگ
هدایت بشر، در کنار آن مسؤلیت سنگین، به امر اشتغال مشغول بودند تا بتوانند
معیشت و
اقتصاد خانواده و
جامعه را به پویایی و
کمال برسانند. تاریخ زندگی
حضرت علی (علیهالسّلام) و فرزندان مطهرش مملو از نمونههایی در این زمینه است. در
بینش اسلامی کار و تلاش از آنچنان قداست و ارزشی برخوردار است که بالاترین
عبادت «العباده سبعون جزاً افضلها طلب الحلال»
و هم ردیف
جهاد و مبارزه با
دشمن «الکاد لعیاله کالمجاهد فی سبیلالله»
دانسته شده است. چنانکه امام صادق (علیهالسّلام) کار و کوشش را موجب عزت و بزرگی «اعذ الی عزک»
معرفی مینماید.
اما در میان
اعراب عصر جاهلی که دچار انواع
فسادهای اخلاقی بودند؛ مردم اکثرا یا
تاجر بودند یا
فقیر و
تهیدست. تجار ساکن شهر
مکه عمدتا گرفتار
رباخواری بودند و از این راه بدون دردسر به
ثروت میرسیدند و کار کردن را به نوعی کسر شان خود میدانستند. اما مردم فقیر که عمدتا صحرانشین بودند از راه
دزدی و
غارت کاروانهای تجاری امرار معاش میکردند یا اینکه حفاظت از کاروان تجاری فردی را عهدهدار میشدند. لذا قداست و ارزشی که ما در سایه اسلام برای
کار و
کارگر قائل هستیم را نمیتوان دراندیشههای
عرب جاهلی یافت.
بر اساس آنچه در منابع روایی و تاریخی خصوصا در اهل سنت آمده است، گویا، همه پیامبران و رسولان حق تعالی باید دورهای از عمر خویش را به شبانی بگذرانند تا برای تصدی امر خطیر رسالت شایستگی یابند! یعنی شغل شبانی، مقدمهای برای امر خطیر رسالت
انبیا دانسته شده است. مانند «ما من نبی الا قد رعاها»
و «ما بعث الله عزوجل نبیا الا راعی غنم»
لذا در مورد پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز با توجه به این مبنای فکری اخباری نقل شده که آن حضرت را چوپان قریش معرفی میکند. نکته اصلی در ماجرای شبانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جدای از ضعف اخبار و احادیث؛ این است که انجام شبانی از مقدمات
ضروری نبوت و رسالت و نیل به
مکارم اخلاقی نیست. اگر چه برخی تاریخنگاران شیعه و سنی امر شبانی را به گونهای با تربیت انسانها و
تهذیب نفس ربط دادهاند،
اما نباید از این نکته غافل شد که اگر
پیامبران الهی و بویژه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صاحب مکارم اخلاق و
صبر و
استقامت بودهاند همه آن کمالها در پرتو
وحی و
تعلیم و تربیت آسمانی بوده است و بس و هرگز هیچ یک از آن کمالات نمیتواند به مساله شبانی مربوط باشد. چنانکه در آیات قرآن منشا کمالات نبوی
رحمت الهی دانسته شده است نه شبانی.«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم...؛
به (
برکت) رحمت الهی، در برابر مردم نرمخوی و مهربان شدی...» امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در نهج البلاغه میفرماید: «از همان زمان که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از شیر باز گرفتند، خداوند بزرگترین
فرشته از فرشتگان خویش را مامور ساخت تا
شب و
روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و
اخلاق نیک جهانی سوق دهد.»
نتیجه اینکه در عرضه اینگونه اخبار به قرآن کریم و نهج البلاغه میتوان به این نتیجه قطعی رسید که ریشه تربیت پیامبر اسلام به مکارم اخلاق و وصول ایشان به راههای بزرگواری؛ به
رحمت و
لطف الهی فرشتهای از فرشتگان الهی بوده است نه چوپانی و همنشینی با گوسفندان. اساسا در آموزههای اعتقادی
اسلام شغل چوپانی، امری فراتر از یک شغل نیست و از مقدمات ضروری رسالت و نبوت هیچ پیامبری نبوده است.
درباره اینکه اکثر پیامبران چوپان بودند باید به این نکته اشاره کنیم که بسیاری از پیامبران نیز به چوپانی مشغول نبوده و حرفههای دیگری داشتند به عنوان نمونه
حضرت ادریس (علیهالسّلام) خیاط بودند و یا
حضرت سلیمان و
داود (علیهالسّلام) به عنوان حاکمان جامعه خویش فعالیت مینمودند؛ از طرفی هم ما از زندگی بسیاری از انبیای الهی بیخبر هستیم. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قبل از بعثت مانند اجدادش، هاشم؛ که پایهگذار
سفرهای تجاری قریش بود و
عبدالمطلب و عبدالله پدرش و ابوطالب عمویش، به تجارت و داد و ستد مشغول بوده نه چوپانی. یکی از مویدات شبانی نبی مکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، که مورد استناد بعضی هم قرار
گرفته است؛ شبانی
حضرت موسی (علیهالسّلام) است که در قرآن آمده است. نکته مهمی که نباید از آن غافل شد این است که چوپانی در جامعه اسلامی، شغلی مانند تمام حرفهها و شغلهای جامعه است و اشتغال به این کار مایه شرمندگی و ننگ نیست بلکه در آموزههای اسلامی بیکاری و تنبلی مایه عار و ننگ است.«ملعون من التی کله علی الناس»
یا «ان الله یبغض العبد الفارغ»
از سوی دیگر این شغل چنانکه در بالا گذشت ارتباطی با نبوت و تربیت انبیای الهی به مکارم اخلاقی ندارد. به همین سبب باید دید که نگاه به این شغل در ادیان و جامعههای مختلف، چگونه بوده است.
شغل چوپانی از کهنترین پیشههاست. در داستانهای
آفرینش، یکی از فرزندان
آدم به نامهابیل دامدار و دیگری (
قابیل)
کشاورز بوده است.
در میان
بنیاسرائیل ریاستِ شبانان از مناصب بزرگ و مهم محسوب میشد و بیشتر متقدمان عبرانیان شبان بودند.
در آیاتی از قرآن کریم نیز به اشتغال حضرت موسی (علیهالسّلام) به شبانی اشاره شده است.
بنابراین در تحلیل تایید قرآن بر شبانی موسی (علیهالسّلام) نیاید از ۳ نکته غافل شد: ۱. حرفه چوپانی در میان قوم بنیاسرائیل، شغلی مهم بوده و حداقل شغلی مختص به طبقات پست جامعه آن روزگار نبوده است. ۲. تایید قرآن به اشتغال حضرت موسی (علیهالسّلام) نمیتواند دلیل تسری این امر در تمام انبیا باشد. ۳. مهمترین نکته این که مردم عرب پیش از اسلام، معمولا چوپانان را از میان بردگان (غلامان و کنیزان) انتخاب میکردند. در نگاه جامعه عرب
جاهلیت چوپانان جزو طبقات پست اجتماع محسوب میشدند، چنانکه در برخی اشعار هجوآمیز عربی، چوپان بودن افراد، مایه خفت آنها تلقی شده است.
حتی پس از اسلام نیز چنین تفکری کم و بیش در میان اعراب وجود داشت، چنانکه به روایت جاحظ، اعراب بیشتر از میان غلامان بربری، نوبی، حبشی و هندی، چوپان استخدام میکردند.
بنابراین نقل ماجرای شبانی رسول گرامی خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای مکیان با ماجرای شبانی حضرت موسی (علیهالسّلام) برای
حضرت شعیب (علیهالسّلام) تفاوت بسیار دارد. زیرا اولا در قرآن کریم درباره شبانی موسی آیاتی صریح و روشن داریم اما تمام اخبار دال بر شبانی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ضعف سند و اضطراب در متن رنج میبرند. ثانیا چوپانی در جامعه بنیاسرائیل شغلی مهم بوده، در آموزههای اسلام نیز شغلی مانند دیگر حرفههاست نه بیشتر، اما در میان تفکرات تعصبآمیز و
غرور پوچ و جاهلانه اعراب جاهلی و حتی در اعراب پس از اسلام خصوصا در
امویان و دخل و تصرفهای مغرضانه در دوره تدوین، چوپانان جزو طبقات پست اجتماع محسوب میشدند. لذا قرآن با تایید شبانی حضرت موسی (علیهالسّلام)، در واقع رفعت مقام اجتماعی وی را در قوم بنیاسرائیل تایید کرده است ولی اخبار ضعیف دال بر شبانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در واقع در با هدف پایین آوردن جایگاه اجتماعی آن حضرت نقل شدهاند.
تایید قرآن بر مسئله شبانی موسی (علیهالسّلام) در واقع مبارزه با پندارهای جاهلانه مشرکان مکه و تخیلات استکباری آنان بود که کار و کوشش و کارگر را
تحقیر و
توهین میکردند. در نظامهای جاهلی، ثروتمندان غالبا از راه
رباخواری و بهرهکشی از طبقه محروم و کارگر فربه تر میشوند و در همان حال کار و کارگر را تحقیر میکنند. اما اسلام با این پدیده شوم به مبارزه برخاست.
از شواهد دال بر وضع اخبار شبانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با هدف پایین نشان دادن شان و جایگاه اجتماعی ایشان این است که دستمزدی هم که این اخبار برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند؛ مبلغی بسیاراندک (یک بیست و چهارم یک سکه
درهم) است. زیرا در جامعه عرب جاهلی هر چه
ثروت فرد افزونتر شان و موقعیت اجتماعی فرد نیز بالاتر است.
ابوهریره میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «انا رعیتها لاهل مکة بالقراریط؛ من برای مردم مکه با دریافت قیراطهایی، چوپانی و شبانی کردهام.»
یا «کنت ارعاهاای الغنم علی قراریط لاهل مکه؛ من گوسفندچرانی میکردم بر قیراطهایی برای مردم مکه.»
استاد
مرتضی عاملی مینویسد: ما در صحت قصه شبانی پیامبر تردید داریم چون بعید است پیامبر در برابر مزدی که حتی
پیرزنان بدان رغبت ندارند به شبانی بپردازد.
از میان عوامل موثر بر زندگی مردم در شبه جزیره
عربستان،
جغرافیا بیشتر از عوامل دیگر نقش داشته است. فقدان آب و
زمین حاصلخیز مهمترین عامل به شمار میرود. بیش از یک سوم شبه جزیره عربستان را، صحراهایی غیر قابل سکونت و بدون
آب و
علف به خود اختصاص دادهاند. هوا در مکه بسیار گرم و خشک است.
به دلیل این آب و هوا پوشش گیاهی مکه، را بیشتر بوتههای
خار و درختچههای بیابانی مقاوم مانند سدر تشکیل میدهد.
لذا سرزمین مکه فاقد کشاورزی بود و زمینهای آن قابلیت کشت را نداشتند. به شهادت قرآن مکه سرزمینی خشک و بدون زراعت بوده، «رَبَّنا اِنِّی اَسْکنْتُ مِنْ ذُرِّیتی بِوادٍ غَیرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیتِک الْمُحَرَّمِ... ؛
پروردگارا، همانا من بعضی از فرزندانم را (اسماعیل را به همراه مادرش) در درهای بیکشت و زرع در نزد خانه محترم و مصون تو ساکن کردم،...» مقصود از غَیرِ ذِی زَرْعٍ، غیر ذی مزروع است، آن طور تعبیر کرد تا تاکید را برساند، و در نداشتن روییدنی
مبالغه نماید، چون جمله مذکور بطوری که گفتهاند علاوه بر
دلالت بر نبودن زراعت این معنا را هم میرساند که زمین غیر ذی زرع اصلا شایستگی زراعت را ندارد، مثلا
شورهزار و یا ریگزار است، و آن موادی که روییدنیها در روییدن احتیاج دارند، را ندارد.
بنابراین دامداری هیچ گاه به عنوان حرفه و شغل متداول مردم مکه محسوب نمیشد و عمدهترین کار مکیان تجارت آمیخته با ربا بود. البته ناممکن نیست که رسول گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خانواده خود و برای اداره زندگی شخصی مدتی شبانی کرده باشند، چون چند راس دام نیز از پدر به ایشان به
ارث رسید؛
و در حدیثی نیز خود ایشان به این امر اقرار میکنند؛ «انا ارعی غنم اهلی»
یا اینکه برای مصرف خانواده شیر دوشیده باشند؛ «کان رسولالله یحلب عنز اهله.»
اما وجود گلههای بزرگ گوسفند و شغل گلهداری و چوپانی به عنوان شغل انسانهای
آزاد در مکه در هیچ منبع تاریخی نقل نشده بلکه بردگان به شبانی دامها خصوصا شتر و نه
گوسفند در مکه گماشته میشدند. بنابراین اخباری که از
گوسفندچرانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای مکیان گزارش دادهاند، با واقعیات تاریخی و جغرافیایی مکه در
تعارض است.
در حقیقت یکی از انگیزههای جعل اخبار شبانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای اشراف مشرک مکه،
ترور شخصیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سرپوش گذاشتن بر روی عقدههای
حقارت واضعان چنین اخباری است. در دوره شکل گیری تاریخ مکتوب، افراد
دنیاپرست به درخواست
اشراف مشرک دیروز که خلفای اموی و مروانی امروز آن دوره محسوب میشدند، افسانههایی از خود ساخته و پرداختند؛ موضوع شبانی را به صورت مقدمهای ضروری و اصلی کلی در رسالت، قلمداد کردند و شان و موقعیت اجتماعی پیامبر الهی را در
تفکر عرب آن زمان پایین آوردند و تا آن جا پیش رفتند که از پیامبر اعظم محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چهرهای ترسیم کردند بیکس،
یتیم و
بینوا که در هیات شبانی برای اشراف و ثروتمندان مشرک مکه به بهایی ناچیز چوپانی میکرده تا زندگی خود را بگذراند و به این وسیله خواستهاند تا آن حضرت را
اجیر و مواجب بگیر اجداد خود قلمداد کنند.!
در این بین یکی از مهمترین راویان اخبار شبانی رسول اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای مکیان، که در منابع معتبر اهل سنت آمده، ابوهریه است.
ابن جوزی مینویسد روایت شبانی محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای مردم مکه را فقط
بخاری از ابن هریره نقل کرده است و او در این باب منفرد است.
ابوهریره از کسانی بود که در برابر عطایای
معاویه حدیث جعل میکرد
تا جائی که،
خلیفه دوم وی را به سبب گزارش روایتهای بسیار و جعل و وضع حدیث،
تازیانه زد.
حضرت علی (علیهالسّلام) او را دروغگوترین مردم معرفی کرده
او تحت تاثیر
کعبالاحبار یهودی، اسرائیلیات فراوان را به متون اسلامی راه داد و مورد انکار صحابه قرار
گرفت.
ابوهریره جایگاه و موقعیت اجتماعی فرودستی در نظام قبیلگی عرب آن زمان داشت. او درباره خودش گفته است که فقیری تهیدست بودم که به یتیمی بزرگ شدم و در
یمن گوسفندچرانی میکردم و در قبال سیر کردن
شکم خود به
اجیری و مزدوری نزد این و آن مشغول بودم.
این اوصاف دقیقا همان مطالبی است که او در منابع معتبر اهل سنت به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت میدهد تا هم پیامبر اسلام را
اجیر و چوپان اشراف
مشرک مکه نشان دهد و هم به نوعی بر عقدههای
حقارت خود سرپوش بگذارد.
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سن ۲۵ سالگی برای بار دوم در سفری تجاری عازم
شام شد.
این سفر چهار سال و نه ماه و شش روز پس از فجار چهارم روی داد. بر اساس منابع حدیثی و تاریخی حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در دوره جوانی با سرمایه
حضرت خدیجه (سلاماللهعلیهم) به
تجارت مـشغول بوده و در طی سفرهای تجارتی آن حضرت، وقایعی رخ میداد که نشان از شان و منزلت والای او داشت و بدین وسـیله، راهـبی نـشانههای نبوت را در او یافت و به بعثت و
ظهور او مژده داد.
۱. در روایتی از،
حاکم نیشابوری چنین آمده است: «خدیجه دوبار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به اسـتخدام خـود درآورد تا به جُرَش
سفر کند و در ازای هر سفری به او یک
شتر جوان داد.»
۲.
شیخ صدوق در خبری نقل کرده اسـت که «سـالی پیامبر، با عبد مـناة بـن کنانه و نوفل بن معاویة بن عروة بن صخر برای بازرگانی به شام سفر کردند. در آنجا،
ابوالمویهب راهب به آنان برخورد کرد و پرسید: شما کیستید؟ گفتند: ما بازرگانانی از اهل مکه و از قریش هستیم. ابوالمویهب پرسید: آیا فرد دیگری از قریش نیز شما را همراهی میکند؟ گفتند: آری، جـوانی از
بنیهاشم به نـام محمّد است. ابوالمویهب گفت: به خدا
سوگند مقصودم هموست. عبد مناة و نوفل گفتند: سوگند به خدا که کسی گمنام تر از او در قریش نیست و او را
یتیم قریش مینامند که در استخدام زنی از قریش بـه نـام خـدیجه است.»
۳. در روایت دیگری آمده است: «
استاجرته خدیجة بنت خویلد الی سوق حباشه؛ خـدیجه دخـتر خویلد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را
اجیر کرد تـا به بازار حباشه برود.»
۴. ابن شهرآشوب در مناقب مینویسد: «و کان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قد
استاجرته خدیجة... ؛ خدیجه، رسول خدا را استخدام کرد...»
امام علی (علیهالسّلام) درباره
آیه «نَحْنُ قَسّمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا... ؛
ما روزی ایشان را میانشان قسمت میکنیم...» فرمود: «اخبرَنا سبحانَه انَّ
الاجارةَ احدُ مَعایشِ الخَلْقِ، اذ خالفَ بحکمتِهِ بینَ هِمَمِهم و ارادتهِم و سائرِ حالاتِهم، و جعلَ ذلکَ قِواما لِمَعایِشِ الخَلْقِ، و هُو الرّجُلُ یَستاجِرُ الرّجُلَ ... و لو کانَ الرّجُلُ منّا یُضْطَرُّ الی ان یکونَ بَنّاءً لنفسهِ او نَجّارا او صانعا فی شیءٍ مِن جمیعِ انواعِ الصَّنائعِ لنفسِهِ ... ما استقامَتْ احوالُ العالَمِ بتلکَ، و لا اتّسعُوا لَه، و لَعَجِزوا عَنهُ، و لکنّهُ اتْقَنَ تدبیرَهُ لِمخالَفتِهِ بینَ هِمَمِهِم، و کلُّ ما یُطلَبُ مِمّا تَنصَرِفُ الیهِ همّتُهُ ممّا یَقومُ بهِ بعضُهُم لبعضٍ، و لِیَستَغنیَ بعضُهُم ببعضٍ فی ابوابِ المَعایِشِ الّتی بها صَلاحُ احوالِهِم؛ خداوند
سبحان (با این آیه) به ما
خبر داده که
اجاره و
اجیری یکی از راههای معیشت مردمان است؛ زیرا به
حکمت خود، همّتها و خواستها و دیگر احوال مردم را متفاوت قرار داد و این امر را مایه قوام معیشت آنها ساخت. از این رو، مردی مرد دیگر را
اجیر میکند ... اگر هر کس ناچار میشد کار
بنایی یا
نجاری و یا هرکار دیگری را خودش برای خودش انجام دهد، نه کارهای دنیا سامان می
گرفت و نه مردم فرصت و توانایی انجام همه این کارها را داشتند؛ اما خداوند با متفاوت ساختن خواستههای مردم، تدبیری استوار کرد تا انسان هر چه را بخواهد، دیگران برایش انجام دهند و بدین سان هر کدام با کمک دیگری آن طور که
مصلحت حالش اقتضا دارد، امور زندگانیاش را پیش ببرد.» نتیجه کلام نورانی
امام، این است که کارگری و
اجیر شدن افراد در کارهای مختلف بر اساس
استعداد و توانایی برای یکدیگر، یکی از راههای معیشت مردم به خواست و
اراده خداوند است.
اما در
روایت دیگری امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: «مَنْ آجَرَ نفسَهُ فقد حَظَرَ علی نفسِهِ الرِّزْقَ؛ کسی که خود را
اجیر دیگری کند، مانع روزی خود شده است.»
و در روایت دیگری میفرمایند: «و کیفَ لا یَحْظرُهُ، و ما اصابَ فیهِ فَهُو لربِّهِ الّذی آجَرَهُ؟ چگونه مانع روزی خود نشده، حال آن که دسترنجش از آنِ کار فرمایی است که او را
اجیر خود کرده است؟!»
در روایتی دیگر عمّار ساباطی از امام میپرسد: «الرّجُلُ یَتّجِرُ، فانْ هُو آجَرَ نَفسَهُ اُعطِیَ ما یُصِیبُ فی تجارتِهِ؛ فقالَ: لا یُؤاجِرْ نفسَهُ، و لکنْ یَسترزِقُ اللّه َ عزّ و جلّ و یَتَّجِرُ، فانّهُ اذا آجَرَ نفسَهُ حَظَرَ علی نفسِهِ الرِّزْقَ؛ شخصی میتواند تجارت کند، با این حال اگر خودش را
اجیر دیگری سازد، بهاندازهای که خودش تجارت کند، به او داده میشود. امام فرمود:
اجیر نشود؛ بلکه از خداوند بزرگ روزی طلبد و دست به تجارت زند؛ زیرا اگر
اجیر شود، مانع روزی خود شده است.»
از این روایات میتوان چنین نتیجه
گرفت که کارگری در
اسلام امری ناپسند و مایه شرمساری نیست ولی نباید فراموش شود که
روزی دهنده واقعی و حقیقی خداوند متعال است نه فرد صاحبکار و اگر کارگری صاحبکارش را روزی دهنده خود بداند، در حقیقت مانع روزی خود شده است. این نگاه اسلام به مقوله کارگری و
اجیری است؛ اما در
تفسیر اخبار حاکی از
اجیری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باید مسئله
اجیری را در همان دوره زمانی و مکانی دید تا به درک صحیحی از مسئله
اجیری پیامبر اسلام رسید.
اعراب عصر جاهلی مکه را میتوان به سه گروه
تقسیم کرد؛ افراد شهرنشین عمدتا تاجر و افراد
بادیهنشین عمدتا فقیر و بردگان.
اعراب ساکن شهر مکه به تجارت اشتغال داشتند
چون امکان امرار معاش از طریق کشاورزی و
دامداری در مکه به دلیل شرایط جوی کاری بسیار سختی بود و
سود آنچنانی هم نداشت. اما فروش کالا مانند لباس
حمس و خدمات مانند غذا در ایام
حج به
حجاج؛
و خرید و فروش اجناس در بازارهای محلی مانند بازار مَجَنّة در نزدیکی مکه
و انجام سفرهای تجاری به خارج مکه و رباخواری سود سرشاری را نصیب آنها میکرد. مردم ساکن شهر
مکه که از این طریق، بدون دردسر به
ثروت میرسیدند؛ کار کردن برای دیگران را به نوعی کسر شان خود میدانستند؛ زیرا
اجیر شدن برای کارگری دیگران، مختص به طبقه بردگان آنها بود.
اعراب ساکن در صحرا و بیانها، که اصطلاحا بادیهنشین نامیده میشوند، افرادی فقیر و
تهیدست بودند که از راه پرورش دام و
شکار و
دزدی و
غارت کاروانهای تجاری امرار معاش میکردند
یا اینکه در عوض خدمتی متعهد میشدند تا متعرض کاروان تجاری نشوند. چنانکه در منابع تاریخی آمده است: هاشم با رؤسا و بزرگان
قبایل عرب میان مکه تا شام، قراردادهایی بست تا قریش بتواند با
امنیت از مناطق آنان عبور کند و در مقابل، کاروان قریش، کالاهای آنان را بدون اخذ
کرایه حمل کند.
اعراب بادیهنشین جاهلی، قتل و غارت را مایه
تفاخر دانسته و هیچ ارزشی برای کار سالم و کارگر قائل نبودند.
طبقه بندگان و بردگان در نظام قبیلهگی
اعراب جاهلی، دارای پایینترین جایگاه و منزلت اجتماعی بودند و طبقه پست و فقیر جامعه به حساب میآمدند. اصولا هر قبیلهای تعدادی برده در اختیار داشت.
آنها در ردیف
حیوانات به شمار میرفتند و از همه حقوق انسانی و مزایای اجتماعی محروم بودند. در شهرهایی نظیر مکه که
اقتصاد آن بر پایه تجارت استوار بود، بردگان علاوه بر این که خود کالایی اقتصادی بودند به عنوان
اجیر صاحبان خود امور تجاری را انجام میدادند. بازرگانان تعداد بسیاری
برده در اختیار داشتند که از آنها برای حمل و نقل کالا، حفاظت از اموال و ماموریت در خرید و فروش کالا استفاده میکردند.
از سوی دیگر در مناطقی که امکان داشت از نیروی بردگان برای شغل چوپانی استفاده میشد. از این رو از بردگان در چوپانی و نگهداری و پرورش دام خصوصا شتر استفاده وسیعی میشد.
در تاریخ نمونههای فراوانی برای اشتغال بردگان به چوپانی و تحقیر آنان وجود دارد؛ مثلا
عبدالله بن مسعود که از صحابه بود در جوانی
برده بود و دامهای اربابش، عُقْبة بن ابی مُعیط را میچرانید. بعدها ابوجهل او را به همین سبب تحقیر کرد.
لذا قداست و ارزشی که ما در سایه اسلام برای
کار و
کارگر قائل هستیم را نمیتوان دراندیشههای
عرب جاهلی یافت. دراندیشه عرب جاهلی
اجیری مختص نوکران بود و کارگر معادل بردگی دانسته میشد. گزارشات ضعیف و متناقض درباره
اجیری پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حقیقت به منظور هم شان دانستن پیامبر با بردگان و افرادی بوده که در نظام قبیلگی اعراب هیچ جایگاه اجتماعی نداشته و حتی از حقوق اولیه یک انسان محروم بودهاند.
اجداد پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همگی از بزرگان مکه و قریش بودند. شغل اکثر مردم مکه هم بازرگانی بوده است چون مکه آب و هوای گرم و خشک دارد و زمین آن حاصلخیز نیست. در این میان اجداد رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارای کاروانهای بزرگ تجاری بودند؛ چنانکه
هاشم بن عبد مناف، را میتوان بزرگترین تاجر نامید کسی که کاروان تجاری او مردم مکه را از خطر
قحطی نجات داد. از اینرو، به ویهاشم «هَشَمالثَریدَ/ الخُبزَ؛ خردکننده، تکهتکه کننده
نان.» گفتند.
وی
سنت سفرهای تجاری قریش را پایه گذاری کرد. حتی قرآن در
سوره قریش به این مساله اشاره کرده است.
تجارت قریش قبل ازهاشم محدود به خود مکه بود، اماهاشم کاروانهای تجاری را به خارج مکه برده است.
به شهادت تاریخ جناب عبدالله
پدر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به در بازگشت از سفر تجاری شام در حوالی
مدینه از دنیا میروند. ابوطالب
عمو و
کفیل ایشان نیز به تجارت اشتغال داشته و حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در نوجوانی در سفری به همراه خود به شام میبرد.
با در نظر
گرفتن این پیشینه تاریخی میتوان گفت علاوه بر این که تجارت شغل اکثر مردم مکه بود، در بنیهاشم حرفهای خانوادگی محسوب میشد. اشتغال فرزندانهاشم به مشاغل مختص به بردگان در آن روزگار مانند شبانی برای مکیان و
اجیری در کاروانهای تجاری در هیچ منبعی ذکر نشده و فقط در مورد پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است. علاوه بر اینکه در هیچ منبعی نامی از دیگر
اجیران کاروان تجاری حضرت خدیجه (سلاماللهعلیهم) برده نشده و فقط به نام شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره شده است. این نکته احتمال اینکه اساسا هیچ مرد آزادی در مکه
اجیر کاروان خدیجه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشده و بردگان در کاروان وی به کار گمارده میشدند را تقویت میکند. بنابراین میتوان نتیجه
گرفت که گزارشات
اجیر شدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با هدف هم رتبه دانستن پیامبر با بردگان دراندیشه اعراب جاهلی بوده است.
پیامبر اکـرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در راستی و حفظ
امانت به قدری جدی و کوشا بود که به او «
محمد امین» لقب داده بودند، به طوری که قبل از بعثت وقتی مشرکان او را میدبدند، میگفتند: «
امین آمد.»
چنان که در ماجرای
هجرت به مـدینه، آن حـضرت در خطرناکترین شرایط
حضرت علی (علیهالسّلام) را به جای خود نصب کرد و شبانه از مکه خارج شد، اموری موجب شد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حضرت علی (علیهالسّلام) را جانشین خود کند و پس از چند روز
هجرت نماید. در راس اینامـور، ادایامـانتهایی بود که بعضی از مشرکان نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داشتند.
ابن هشام در سیره خود مینویسد: حضرت علی (علیهالسّلام) سه شبانه روز در مکه ماند تا امانتهای مردم مکه را که نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود به صاحبانش بـرساند پس از این که امانتها را رد کرد او نیز هجرت کرد.
حضرت خدیجه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگامی که پیشنهاد
ازدواج به آن حضرت میداد و شیفتگی خود را به آن وجود گرامی اعلام مینمود بـر
امانتداری و
صداقت آن بزرگوار تـاکید میکند. «انی قد رغـبت فـیک لقرابتک و سیطتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک.»
امانتداری سبب عزّتمندی
انسان در اجـتماع میشود
عزّت پیشوایان
معصوم در طول زندگی نمونهای بر این حقیقت است.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: «انّ اللّه لمیبعث نبیّا قطّ الاّ بصدق الحدیث و اداء الامانة؛ خداوند هیچ پیامبری را برنینگیخت مگر به سبب راستگفتاری و امانتداری آنان.»
شـکوفایی اقتصادی یکی دیگر از فواید امانتداری در زندگی فردی و اجتماع، بوده و این بدان سبب است که انسانهای امین از اعتبار و
اعتماد بالایی در میان مردم برخوردارند و هر کس که مورد اعتماد و اعتبار باشد، از هـیچگونه
داد و ستد و مـشارکتهای اقتصادی با او دریغ نخواهد شد. اثر طبیعی این فرایند، عاید شـدن سـود فراوان به شخص امین و مورد اعتماد است؛ چرا که از دیرباز گفتهاند: «امانتداران شریک مال مردماند»؛ چـنان کـهامـام صادق (علیهالسّلام) نیز فرمودهاند: «علیک بصدق الحدیث و اداء الامانة، تشرک الناس فی اموالهم؛ بر شـما بـاد صـداقت در گفتار و پاسداشتن امانت که در این صورت، شریک مال مردم میشوید.»
سخن
لقمان حکیم (علیهالسّلام) بـهایـن مـطلب اشاره دارد که فرمود: «یا بُنَیّ! کن امینا، تکن غنیّا؛ پسرم! امین باش تا غنی گردی.»
بر این اساس میتوان امانتداری آن حضرت را زمینه ساز رونق اقتصادی در زندگی و پیشنهاد حضرت خدیجه (سلاماللهعلیهم) برای برعهده
گرفتن کاروان تجاری وی و رسیدن به سود فراوان در طول چند سفر تجاری دانست. در اخباری که از
اجیر شدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در کاروان تجاری قریش گزارش میدهند آنچه احتمال مجعول بودن را بیشتر میکند این است که پیامبر را گمنامترین فرد قریش دانسته و یتیم قریش مینامند که
اجیر زنی از قریش بـه نـام خـدیجه است. چگونه میتوان باور کرد که کسی جد اعلایشهاشم بن عبد مناف است و پدر بزرگش جناب عبد المطلب است؛ که بر اساس گزارش همین منابع در ازای پسرش عبدالله یعنی پدر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صد شتر در مکه قربانی و بین مردم تقسیم کرد؛ حتی بعضی از زنان در مکه تقاضای ازدواج از او داشتند و مادرش بانو آمنه از بزرگترین زنان قریش بوده و بعد از وفات پدر، عبد المطلب و ابوطالب که سرور بنیهاشم بودند کفالتش را بر عهده گرفتند و در حالی آن حضرت در مکه به امین شهرت داشتهاند؛ فردی گمنام در بین قریش باشد.
این که
قرارداد پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، با
خدیجه (سلاماللهعلیهم) در کاروان تجاری چه کیفیتی داشته است؛ در احادیث و اخبار نقلها مختلف است. در بعضی از روایات تعبیر اجاره و
اجیر بکار رفته که بر اساس قرائن و شواهدی که در بالا گذشت، احتمال
اجیر شدن آن حضرت منتفی است. در برخی دیگر از روایات تعبیر
مضاربه بکار رفته است؛ مثلا در
تفسیر منسوب بـه
امام عسکری (علیهالسّلام) در روایتی آمده است: «پیامبر به سبب
عقد مضاربه با خدیجه دختر خویلد به سوی شام
سفر میکرد و فـاصله مکه تا
بیت المقدس یک ماه به طول میانجامید.»
در برخی اخبار نیز هر دو تعبیر
اجاره و مضاربه بکار رفته است.«تستاجر الرجـال فـی مالها و تضاربهم ایّاه بشیء تجعله لهم منه»
و «کانت تستاجر الرجال و تدفع المال مضاربة»
اختلاف در متن و تعابیر دوگانه این اخبار با توجه به
شهرت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به امین بودن، موجب تقویت احتمال مضاربی بودن قراردادها میشود. از سوی دیگر، زنان در نگاه تعصبآلود عرب جاهلی موجودی
حقیر و دیوصفت به شمار میرفتند که گاه
زنده به گور میشدند. به همین دلیل
اجیر شدن مردی آزاد برای زنی و کارگری برای او موجب سرشکستگی و خفت او بود. با این نگاه حقارت آلوده به زن، تایید
شرافت و بزرگواری زنی به نام خدیجه برای اعراب
مغرور آن عصر کاری سخت و دشوار بود و تعابیر
اجیری و کارگری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای خدیجه (سلاماللهعلیهم) در حقیقت با هدف خفت و کسر شان نبی مکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
اندیشه اعراب جاهلی صورت
گرفته است.
داستان
اجیر شدن پیامبر در کاروان تجاری، مانند داستان سفر قبلی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همراه ابوطالب مورد خدشه و تردید است و روایت متقن و مسندی دراین باره بدست ما نرسیده جز همان روایاتی که یا بدون سند و یا به صورت
مرفوع از
ابن اسحاق و جابر و خزیمه نقل شده که از نظرحدیث شناسان چندان اعتباری ندارد، بـخشی از آنـچه در زمینه وقایع سفر آمده، به داستانهای تخیلی شبیهتر است تـا به واقعیاتی تاریخی؛ مانند مشاهده فرشتگان توسط همراهان آن حضرت که جای تامّل دارد. زیرا فرشتگان موجوداتی هستند که وجودشان از مـاده جـسمانی منزه است؛... با توجه به این مطلب، روشن میگردد که مواردی که در روایات درباره صورت و شـکل و هـیئتهای جسمانی فرشتگان بیان شده اسـت در واقـع، تمثلات و ظـهورات
ملائکه بـرای انبیا و ائمّه مورد نظر بوده اسـت و مـقصود از آنها شکل و تصویر نیست...»
موضوع دیگری که لازم است بدان پرداخته شود این است که در بعضی از روایاتی که گذشت، از
راهب مذکور نامی بـه میان نیامده است و در بعضی دیگر با نام نسطور و در برخی با نام ابوالمویهب از او یاد شده است، و شرح حال چندانی درباره آنان به دست نیامد؛ روایت معتبری در قرب الاسناد حمیری ذکر گردیده که به شرح ما وقع سفر پیامبر پرداخته است و راهب مورد نظر را بحیرا معرفی مـیکند.
نکته جالبتر آن که یعقوبی درباره پیوند خدیجه (سلاماللهعلیهم) با محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین میگوید: «وانه ما کان مما یقول الناس انها
استاجرته بشی؛ آنچه مردم گویند که خدیجه با مزدی، محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را
اجیر گرفته بود، واقعیت ندارد.» و در ادامه گفته است: پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای احدی به عنوان
اجیر و مزدور شبانی و چوپانی نکرده است.«و لا کان
اجیرا لاحد قط؛ وی هرگز
اجیر و مزدور کسی نشده است.»
نتیجه آن که با ملاحظه ضعفها و تناقضهای موجود در
احادیث، به ضرس قاطع میتوان گفت که آن حضرت
اجیر نشده است و چنان نقلها، یاوههای نقالان و قصاص عصر اموی است که برای شکستن شخصیت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) توسط دین به دنیافروشان جعل و وضع شده است.
پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه. پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «شبانی حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.