• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کشف الأسرار و عدة الأبرار (میبدی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



«کشف الاسرار و عدة الابرار»، تالیف رشید‌الدین ابوالفضل میبدی بر اساس تفسیر خواجه عبدالله انصاری است. این کتاب منبعی غنی از تفسیر، تاویل، معارف اسلامی، شعر و ادب عربی و فارسی است. در بین ترجمه‌ها و تفسیرهای معتبر قرآن به زبان فارسی، «کشف الاسرار» ارزشی والا و مقامی خاص دارد.
این کتاب را میبدی در اوایل سال ۵۲۰، آغاز کرده است و سرمشق او در این‌کار، تفسیر معروف خواجه عبدالله انصاری بوده است که متاسفانه اکنون به تمامی در دسترس نیست و احتمال دارد که در اثر حوادث روزگار از میان رفته باشد. کشف الاسرار از بزرگ‌ترین و حجیم‌ترین کتب تفسیری است که بر طریقه عرفانی و مشرب صوفیانه نوشته شده است. این تفسیر در ده جلد بزرگ در بهترین سبک و زیباترین عبارات ادبی مستحکم نوشته شده است. این تفسیر از جمله تفاسیری است که در ضمن برخورداری از حلاوت زبان فارسی، دربردارنده نکات جالب عرفانی، تفسیری، تاریخی و ادبی است.




اصل این تفسیر از خواجه عبدالله انصاری بوده که ابوالفضل رشید‌الدین میبدی آن را گسترش داده است.

۱.۱ - خواجه عبدالله انصاری

خواجه عبدالله انصاری امام و پیشوا و حافظ بزرگ، ابواسماعیل عبدالله بن محمد بن علی بن محمد انصاری هروی از ذریه صحابی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ابوایوب انصاری است.
او در سال ۳۹۶ در هرات دیده به جهان گشود و در سال ۴۸۱ در همان شهر درگذشت و آرامگاه وی زیارتگاه آن دیار است. او در زمینه‌های ادب عربی، فقه، حدیث، تاریخ و علم انساب بهره فراوانی داشت و در تفسیر، پیشوایی کامل به‌شمار می‌آمد؛ در تصوف نیکو سیرت بود و به کسب و کار مشغول نگشت و به آنچه مریدان و پیروان وی ( در هر سال یک یا دو بار به‌طور گروهی) برای او می‌آوردند اکتفا می‌کرد. پول نقد و هدایای دیگری را که به‌دست می‌آورد، به طلبکاران قصاب و نانوا می‌پرداخت و بخشی از آن را که اضافه می‌آمد انفاق می‌کرد. از پادشاه و ارکان دولت چیزی دریافت نمی‌کرد و به‌ندرت به آنان توجه می‌نمود و هرگز به دیدن آنان نمی‌رفت و ارزشی برایشان قایل نبود؛ بدین‌سبب در نظر مردم عزیز بود و مقبولیت عام یافته بود. مردم، حدود ۶۰ سال بدون هیچ مزاحمتی از او پیروی کردند و امرش را مطاع دانستند.
او در برابر متکلمان، شمشیری از نیام کشیده بود. زمانی که فرمان می‌داد صولت و هیبت و منزلتی داشت که مردم او را بزرگ می‌شمردند و در حق او مبالغه‌ها می‌نمودند و حاضر بودند جان‌هایشان را در راه او فدا کنند. منزلت و جایگاه او در نزد مردم به مراتب از پادشاه بالاتر و والاتر بود. در سنت کوهی استوار بود؛ نه متزلزل گشت و نه نرمشی نشان داد. بارها آزموده شد و در راه خدا آزار دید. مقامات و داستان‌هایی دارد که شرححالنویسان در آثارشان آورده‌اند.

۱.۲ - میبدی

اما میبدی؛ او امام سعید رشید‌الدین ابوالفضل ابن ابی سعید، احمد بن محمد بن محمود میبدی است (مقدمه ابن تفسیر به قلم اکبر علی اصغر حکمت) و پدر وی جمال‌الاسلام ابوسعید است که یک سال قبل از خواجه (در سال ۴۸۰) درگذشت و از این معلوم می‌شود که میبدی، خواجه را درک کرده و دیده است و لذا سیره‌نویسان و شرححالنویسان گفته‌اند که میبدی نزد خواجه به شاگردی پرداخته است.
[۳] دهخدا، علی‌اکبر، لغت نامه، ذیل حرف راء.
[۴] به نقل از تاریخ ادبی ایران، نوشته ادوارد براون، ص۳۷۵.
[۵] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات ایران، ج۲، ص۲۵۷.
[۶] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات ایران، ج۲، ص۸۸۳.
[۷] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات ایران، ج۲، ص۹۳۰-۹۳۲.
او پس از چهل سال از درگذشت استادش (در سال ۵۲۰) نگارش تفسیر استاد را برعهده گرفت. میبد شهری است در اطراف یزد در مرکز ایران.


از این تالیف ارزشمند چنین برمی‌آید که وی جایگاه بلندی در فضل و ادب داشته است؛ به‌ویژه در ادبیات فارسی پیشرفته آن روز که با به‌کارگیری سجع‌های مستحکم و ترصیفات قوی، عباراتی را در نهایت شیوایی و روانی در تعبیر عرضه کرده است؛ به‌خصوص در نوبت سوم، به‌گونه‌ای که ظرافت ذوق و عرفان عمیق و ادبیات والا را چنان در هم آمیخته که حاصل آن، نوشتاری تحسین برانگیز و شگفت‌آور است.
تفسیر وی از بزرگترین و حجیم‌ترین کتب تفسیری است که بر طریقه عرفانی و مشرب صوفیانه نوشته شده است. این تفسیر در ده جلد بزرگ در بهترین سبک و زیباترین عبارات ادبی مستحکم نوشته شده است.


میبدی در مقدمه می‌نویسد:
اما بعد، من کتاب شیخ الاسلام، یگانه عصر و فرید دهر ابواسماعیل عبدالله بن محمد بن علی انصاری (قدس‌الله‌روحه) را که در تفسیر قرآن و کشف معانی آن نگاشته است بررسی کردم و آن را از جهت عبارت و محتوا و تحقیق و ترصیع، در حد اعجاز یافتم؛ جز آنکه وی در نهایت ایجاز و اختصار سخن گفته و راه کوتاه‌نویسی را در پیش گرفته است و شاید نتوان نیاز دانش‌پژوهی را که به‌دنبال هدایت است برآورد یا تشنه‌کامی و سوز سینه‌ اندیشه‌ور اهل بصیرت را سیراب کند؛ لذا بر آن شدم تا بال‌های سخن در آن بگشایم و عنان زبان را در تفصیل آن رها سازم تا در این رهگذر، حقایق تفسیر و لطایف تذکیر را به هم پیوندم و کار را بر کسی که به این فن پرداخته است آسان نمایم. در نتیجه، مام عزم و اراده‌ام را بر این استوار ساختم که بر آنچه نیت کرده‌ام جامه عمل درپوشم و به یاری خداوند در اوایل سال ۵۲۰ به نگارش آنچه قصد کرده بودم آغاز کردم و نام آن را کشف الاسرار و عدة الابرار نهادم. امید است که نام آن با محتوای آن همساز درآید. توفیق از خداست.
[۸] میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۱، ص۱.



کتاب، در ده جلد به رشته تحریر درآمده است. در جلد اول، سوره‌های فاتحه و بقره (۲ سوره)، در جلد دوم، سوره‌های آل عمران و نساء (۲ سوره)، در جلد سوم، سوره‌های مائده، انعام و اعراف (۳ سوره)، در جلد چهارم، سوره‌های انفال، توبه، یونس و هود (۴ سوره)، در جلد پنجم، سوره‌های یوسف، رعد، ابراهیم، حجر، نحل، بنی اسرائیل و کهف (۷ سوره)، در جلد ششم، سوره‌های مریم، طه، انبیاء، حج، مؤمنون و نور (۶ سوره)، در جلد هفتم، سوره‌های فرقان، شعراء، نمل، قصص، عنکبوت، روم، لقمان و سجده (۸ سوره)، در جلد هشتم، سوره‌های احزاب، سباء، فاطر، یس، صافات، ص، زمر، مؤمن و فصلت (۹ سوره)، در جلد نهم، سوره‌های شوری، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف، محمد، فتح، حجرات، ق، ذاریات، طور، نجم، قمر، الرحمن ، واقعه و حدید (۱۶ سوره) و در جلد دهم، از آغاز سوره مجادله تا پایان سوره ناس (۵۷ سوره)، به ترتیب، ترجمه، تفسیر و توجیه عرفانی شده است.
این کتاب، گنجینه گران بهایی از لغات، امثال، تشبیهات و تعبیرات فارسی است، در عین اینکه واجد مزایای تفاسیر دیگر نیز هست، زیرا همان بحث‌هایی که در تفاسیر عربی درباره قرائت، شان نزول، لغت، صرف، نحو و بیان به زبان عربی شده، در این تفسیر، به زبان شیرین و روان فارسی ادا شده است و حتی اخبار و احادیث و اشعار هم در بیشتر موارد به زبان فارسی ترجمه گردیده است و در نوبت اول کاملا دقت و توجه شده که کلمه فارسی که در ترجمه کلمه عربی قرار می‌گیرد برابر با آن بوده باشد که رعایت امانت در سخن خدا بشود و در بعضی موارد کلام از سیاق فارسی دور می‌شود تا این منظور عملی گردد.
مؤلف، تفسیر خود را بر اساس تفسیر خواجه عبدالله انصاری نوشته است. تفسیر خواجه هم‌اکنون در دست نیست، ولی چهل سال پس از وفات خواجه عبدالله، در دست میبدی بوده و او آن را شالوده کار خود در نوشتن «کشف الاسرار» قرار داده و در بسیاری جاها از خواجه به القاب پیر طریقت، عالم طریقت و جمال اهل حقیقت، شیخ الاسلام انصاری و ... یاد و سخنانش را نقل کرده است. در نوبت سوم تفسیر که جنبه عرفانی دارد، همه‌جا آهنگ سخن خواجه به گوش می‌رسد که می‌توان گفت یا عین کلام اوست یا با تصرف‌هایی، نقل گفتار او و یا ملهم از افاضات و شیوه بیان اوست.
مؤلف، دیباچه کلام خود را به خوبی می‌گشاید و با نگارش جمله «خیر کلمات الشکر ما افتتح به القرآن من الحمد، فالحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسوله محمد و آله اجمعین...»
[۹] میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج۱، ص۱.
، عمل به این سخن مروی از صاحب شریعت، رسول خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کرده است که فرمود: «به هنگام درود فرستادن بر من، آن را ناقص نگویید، بلکه بر خاندان من نیز درود فرستید و آنان را از من جدا مسازید، همانا که در روز قیامت تمامی سبب‌ها و نسب‌ها جز سبب و نسب من، بریده خواهد شد».
میبدی در دیباچه، برخلاف دانشمندان اهل‌سنت، بر اصحاب درود نمی‌فرستد و از شیوه اندیشمندان شیعی و تفاسیر شیعه پیروی می‌نماید.


روش تفسیری وی در سه نوبت است به طور اجمال اساس کار میبدی در این تفسیر، آن است که هر آیه‌ای را سه بار مطرح می‌کند:
نوبت نخست: تفسیر ظاهری آیه است؛ در حد ترجمه ظاهری آن.
نوبت دوم: بیان وجوه معانی و قرائتها و اسباب نزول و بیان احکام و ذکر اخبار و آثاری است که بمناسبت آمده است.
نوبت سوم: در بیان رمزها و اشارات عرفانی و نکات لطیف و ظریف و دقیقی است که از روح و درون عبارات برگرفته شده است و این، همان شاه بیت تفسیر وی به شمار می‌آید.
تمام این نوبتهای سه گانه در عباراتی شیوا و مسجع و با توصیفی لطیف و ظریف آمده است؛ چنانکه این گونه نگارش، روش بیشتر اصحاب تفسیر عرفانی است.

۵.۱ - تفسیر ظاهری آیه

در نوبت اول، معنی تحت اللفظی آیه (و در عین حال، سلیس و روان آن) را می‌آورد. در این قسمت، لغات و ترکیبات بسیار جالب فارسی در مقابل کلمات عربی آمده است و شایسته تحقیق و تدقیق بسیار است. مهم‌ترین نکته‌ای که در این نوبت به چشم می‌خورد، برابرهای پارسی است که میبدی در برگرداندن برخی از لغت‌های قرآن آورده و بسا که بعضی از آنها، نوساخته خود اوست و نموداری است از شیوه واژه سازی پیشینیان.
علاوه بر این، دقت و توجهی ویژه به ریزه کاری‌ها و ظرائف موجود در آیات قرآن شده است و سعی شده که آن ظرائف، در ترجمه نیز منعکس گردد.
البته می‌دانیم که گذشت زمان و دگرگونی زبان، برخی از کاربردهای لفظی «کشف الاسرار» و امثال آن را منسوخ کرده است و گاه ترکیب‌ها یا تعبیرهایی که در این گونه آثار آمده، در نثر امروز خوشایند نیست و نباید به کار رود، اما نکات قابل توجه و ریزه کاری‌های پسندیده هم در آنها اندک نیست که می‌توان به کار بست و بدین طریق پیام آسمانی قرآن را زیبا و رسا، مؤثر و گویا به پارسی برگرداند.
اگر روزی فرارسد که لغات قرآنی این تفسیر و معانی فارسی آن، به صورت فرهنگی درآید، آن کتاب فرهنگ، از کتب نفیس و ارزش مند لغت خواهد بود.
این کتاب، برای آنان که به کار دستور زبان می‌پردازند، منبع سرشاری خواهد بود، زیرا خصایص صرفی و نحوی آن، بی حد و شمار است و هم چنین برای سبک شناسی که در زبان فارسی، فنی نوین است و در تکمیل آن نیازمند به مآخذ و منابع بسیاری از نظم و نثر فارسی هستیم، این کتاب، بسیار مفید است، زیرا به نکاتی سبکی برخورد می‌کنیم که نظیر آن‌ها را تنها در کتب انگشت شماری مانند تاریخ بیهقی و تذکرة الاولیای شیخ عطار می‌توانیم بیابیم.

۵.۲ - بیان وجوه معانی، قرائت‌ها و اسباب نزول

در نوبت دوم، شان نزول آیه و ناسخ و منسوخ بودن آن و تفسیر آن را از نظر شرعی و اقوال مفسران را ذکر می‌کند. در حقیقت ، بخش اعظم کتاب، صرف این قسمت شده است و هم در این قسمت است که احادیث نبوی و اقوال صحابه و بزرگان دین می‌آید و کتاب را از معارف اسلامی سرشار می‌کند، البته احادیث مجعول و سخنان بی هویت نیز در این میان بسیار است، اما غلبه با احادیث صحیح و سخنان باماخذ است. این قسمت هم از نظر زبان فارسی، کم اهمیت نیست.
از این گذشته، در این قسمت، به مطالب فقهی بسیاری برخورد می‌کنیم و مؤلف، هرچند، در مسائل فقهی، آرای شافعی را ترجیح می‌دهد، ولی از ذکر اقوال فقهای دیگر خودداری نمی‌کند و هم چنین در مسائل کلامی، او متمایل به کلام اشعری است، ولی اقوال قدریان و اهل اعتزال را هم ذکر می‌کند و سپس به رد آن‌ها می‌پردازد.
در این کتاب، رد بر فلاسفه و زنادقه و جهمیه و دیگر فرق نیز به چشم می‌خورد که برای کسانی که به ملل و نحل اهتمام می‌ورزند، این ایرادها سودمند است.
بیشتر اشعار عربی که در این کتاب به کار رفته، یا ترجمه شعری آن پس از آن آورده شده و یا به نثر روان رسایی به فارسی برگردانده شده و این مطلب، وقتی با ترجمه تحت اللفظی آیات و احادیث ضمیمه شود، مترجمان عربی و دانشجویان ادب فارسی و عربی را سود بسیار می‌بخشد.
در این بخش، عشق و محبت میبدی به خاندان پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تبلور می‌نماید و فضایل بی شماری را به عنوان شان نزول آیات، ویژه پنج تن آل عبا و اصحاب کسا نقل می‌نماید و جلوه‌های زیادی از ولایت را متجلی می‌سازد.

۵.۳ - بیان رمزها، اشارات عرفانی و نکات لطیف و ظریف

در نوبت سوم، چند آیه را که در نوبت اول آورده، از نظر عرفانی مورد بحث قرار می‌دهد. در این قسمت، به اشعار عربی و فارسی فراوانی برمی خوریم که تفسیر را از حالت یک نواختی بیرون می‌آورد و هنر نویسندگی و ذوق میبدی و تاثر او از خواجه عبدالله را نشان می‌دهد و این قسمت را باید شاهکاری در تفسیر و نویسندگی و ذوقیات دانست، اما چنان که اشاره شد همه آیات قرآنی در این قسمت مطرح نشده است و گاهی هم آیه‌ای در نوبت دوم مطرح نمی‌شود که البته این، به ندرت اتفاق می‌افتد.
مؤلف، در نوبت سوم، مطالب شیرین و دل پذیر و داستان‌های اخلاقی فراوانی را آورده است؛ داستان‌هایی که سخت‌ترین دل‌ها را نرم می‌کند و آدمی هنگام مطالعه آن‌ها خود را فراموش می‌نماید. این داستان‌های جذاب و حکایات جالب، اگر گردآوری شود، خود مجموعه نفیسی از حکمت و عرفان عملی خواهد بود و برای آنان که با آثار مولوی، حافظ و عطار دمسازند و با اصطلاحات عرفانی آشنایند، بسیار دل پذیر و روح بخش خواهد بود.
یکی از استفاده‌های شایانی که میبدی در این قسمت، از خواجه عبدالله انصاری نموده، مناجات در قالب نثر مسجع است. مقایسه مناجات‌های مشترک میان «طبقات الصوفیة» (اثر خواجه عبدالله انصاری) و «کشف الاسرار» از نظر موضع و مقام و ارتباط آنها با مطالب پیش از مناجات‌ها، غیر از وحدت گوینده، وحدت حال و مقام او را نیز نشان می‌دهد با این تفاوت که در «طبقات الصوفیة» بیشتر مناجات‌ها به دنبال یک دیگر آمده است و بسیار طولانی تر از مناجات‌های کشف الاسرار است و بخش کمتر مناجات‌ها به صورت قطعات کوتاه وجود دارد.


تفسیر میبدی از جمله تفاسیر ممتاز ادبی و عرفانی است که به زبان فارسی نگارش یافته است و مورد توجه و مراجعه ادیبان و عارفان فاضل قرار گرفته است و دارای ویژگی‌هایی می‌باشد که در ادامه بیان می‌شود:

۶.۱ - فراوانی استشهاد به آیات

از جمله چیزهایی که به این تفسیر ارزشمند بها داده است، فراوانی و انبوهی موارد استشهادی آن است که بمناسبت از آیات و عبارات مشابه در قرآن آورده است و این خود از تسلط و چیرگی مولف بر معانی قرآن و انواع مختلف آیات قرآنی حکایت می‌کند. در اینجا، به برخی از آنها اشاره می‌شود:
هنگام تفسیر آیه شریفه «و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم؛» می‌گوید: مانند این آیه در قرآن فراوان است؛ و در ادامه، آیات زیر را بمناسبت ذکر می‌کند و هر آیه را به طرزی شیوا ترجمه می‌کند؛ که آنها را با ترجمه او می‌آوریم:
[۱۱] میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۱، ص۱.

«ادعونی استجب لکم؛» «فاذکرونی اذکرکم؛ بنده من دری برگشای تا دری برگشایم.»
«و انابوا الی الله لهم البشری؛ در انابت برگشای تا در بشارت برگشایم.»
«و ما انفقم من شی ء فهو یخلفه؛ در انفاق برگشای تا در خلف برگشایم.»
«و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا؛ در مجاهدت برگشای تا در هدایت برگشایم.»
«ثم یستغفر الله یجد الله غفورا رحیما؛ در استغفار برگشای تا در مغفرت برگشایم.»
«لئن شکرتم لازیدنکم؛ در شکر برگشای تا در زیادت نعمت برگشایم.»
«و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم؛ بنده من به عهد من وازآی تا به عهد تو وازآیم.»
[۲۰] میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار، ج۱، ص۱۷۶.


۶.۲ - بیان ادبی ظریف و زیبا

این‌گونه، از سبک و شیوه‌ای خوب و عالی و اسلوب ادبی شیوا برخوردار است که مولف در بیشتر عبارات تفسیرش بر آن شیوه و سبک رفتار کرده است؛ بخصوص در نوبت سوم؛ به نحوی که در آن، ظرافت و لطافت ذوق لطیف عرفانی و طراوت ادب والای فارسی چنان در هم آمیخته‌اند که سمبلی از جمال و زیبایی است. چیره‌دستی مولف و نیز تسلط و احاطه او بر ادب والای فارسی هنگامی بروز و ظهور می‌کند که ما آن زیبایی و فریبایی را که در بیانی ادبی، به زبان فارسی متین و جزیل و با عباراتی سهل و آسان و روان آمده است دریابیم.

۶.۲.۱ - نمونه‌ اول

اینک نمونه‌هایی از نوبت سوم که ویژه مباحث عرفانی است می‌آوریم.
هنگام تفسیر آیه «یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم و ایای فارهبون؛ » می‌گوید: پیر طریقت گفت: الهی! کار آن دارد که با تو کاری دارد؛ یار آن دارد که چون تو یاری دارد؛ او که در دو جهان تو را دارد هرگز کی تو را بگذارد! عجب آن است که او که تو را دارد از همه زارتر می‌گدازد. او که نیافت به‌سبب نایافت می‌زارد؛ او که یافت باری چرا می‌گدازد.
ر بر آن را که چون تو یاری باشد •••• گر ناله کند سیاه کاری باشد
و ایای فارهبون همان است که گفت: نو ایای فاتقون؛ »
رهبت و تقوی، دو مقام است از مقامات ترسندگان؛ و در جمله ترسندگان راه دین بر شش قسم‌اند: تائبانند و عابدان و زاهدان و عالمان و عارفان و صدیقان.
تایبان را خوف است؛ چنان‌که گفت: «یخافون یوما تتقلب فیه القلوب و الابصار؛ » و عابدان را وجل: «الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم؛ »
و زاهدان را رهبت: «یدعوننا رغبا ورهبا؛ »
و عالمان را خشیت: «انما یخشی الله من عباده العلماء؛ »
و عارفان را اشفاق: «ان الذین هم من خشیة ربهم مشفقون؛ »
و صدیقان را هیبت: «و یحذرکم الله نفسه؛ »
اما خوف، ترس تائبان و مبتدیان است؛ حصار ایمان و تریاق و سلاح مومن. هر که را این ترس نیست، او را ایمان نیست؛ که ایمنی را روی نیست؛ و هرکه را هست، به‌قدر آن ترس ایمان است.
و وجل، ترس زنده دلان است که ایشان را از غفلت رهایی دهد؛ و راه اخلاص بر ایشان گشاده گرداند و امل کوتاه کند؛ و چنانکه وجل از خوف مه است، رهبت از وَجَل مِه (مه (به کسر میم) به معنای بزرگ در مقابل کِه به معنای کوچک) این رهبت عیش مرد بِبَرد و او را از خلق بِبُرد، و در جهان از جهان جدا کند. این چنین ترسنده، همه نفس خود غرمت بیند؛ همه سخن خود شکایت بیند؛ همه کرد خود جنایت بیند. گهی چون غرق شدگان فریاد خواهد؛ گهی چون نوحه‌گران دست بر سر زند؛ گهی چون بیماران آه کند؛ و از این رهبت اشفاق پدید آید که ترس عارفان است؛ ترسی که نه پیش دعا حجاب گذارد، نه پیش فراست بند؛ نه پیش امید دیوار. ترسی گدازنده کشنده، که تا ندای «الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا؛ نشنود نیارامد.» این ترسنده را گهی سوزنده و گاه نوازند؛ گهی خواننده و گاه کشند؛ نه از سوختن آه کند و نه از کشتن بنالد.
کم تقتلونا و کم نحبکم •••• یا عجبا کم نحب من قتلا
از پس اشفاق، هیبت است (بیم صدیقان) بیمی که از عیان خیزد؛ و دیگر بیم‌ها از خبر چیزی در دل تابد چون برق؛ نه کالبد آن را تابد، نه جان طاقت آن دارد که با وی بماند؛ و بیشتر این در وقت و جد و سماع افتد؛ چنانک کلیم را افتاد به طور: «و خر موسی صعقا؛» و تا نگویی که این هیبت از تهدید افتد که این از اطلاع جبار افتد.
یک ذره اگر کشف شود عین عیان •••• نه دل برهد نه جان نه کفر و ایمان
هذا هو المشار الیه بقوله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): حجابه النور لو کشفها لاحرقت سبحات وجهه کل شی ء ادرکه بصره.
[۳۱] میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۸.


۶.۲.۲ - نمونه‌ دوم

نمونه شیواتر دیگر، در ذیل آیه «بلی من اسلم وجهه لله؛ » است که می‌گوید: کار کار مخلصان است و دولت دولت صادقان و سیرت سیرت پاکان؛ و نقد آن نقد که در دستارچه ایشان. امروز بر بساط خدمت با نور معرفت؛ فردا بر بساط صحبت با سرور وصلت؛ «انا اخلصناهم بخالصة؛ » می‌گوید: پاکشان گردانیم و از کوره امتحان خالص بیرون آریم تا حضرت را بشایند؛ که حضرت پاک جز پاکان را بخود راه ندهد، ان الله طیب لا یقبل الا الطیب به حضرت پاک جز عمل پاک و گفتار پاک بکار نیاید؛ آنگه از آن عمل پاک، چنان پاک باید شد، که نه در دنیا بازجویی آن را و نه در عقبی، تا به خداوند پاک رسی: «و ان له عندنا لزلفی و حسن ماب؛»
سر این سخن آن است که ابوبکر زقاق (او از طبقه سوم صوفیه است. نامش احمد بن نصر و از مشایخ صوفیه مصر است و در طبقه جنید بغدادی قرار دارد و از اصحاب وی است و به زقاق کبیر شهرت دارد؛ در مقابل زقاق صغیر که بغدادی است و شاگرد زقاق کبیر.
[۳۵] جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص۱۷۶-۱۷۷.
کتانی در مرگ زقاق کبیر گفت: در مرگ او، راه حجت سفر فقرا به مصر بسته گردید) گفت: نقصان کل مخلص فی اخلاصه رویة اخلاصه، فاذا اراد الله ان یخلص اخلاصه اسقط عن اخلاصه رویته لاخلاصه فیکون مخلصا لا مخلصا.
می‌گوید: اخلاص تو آنگه خالص باشد که از دیدن تو پاک باشد و بدانی که آن اخلاص نه در دست تو است و نه بقوت و داشت تو است؛ بلکه سری است ربانی و نهادی است سبحانی؛ کس را بر آن اطلاع نه؛ و غیری را بر آن راه نه.
احدیت می‌گوید: سر من سری استودعته قلب من احببت من عبادی گفت: بنده را برگزینم و به دوستی خود بپسندم؛ آنگه در سویداء دلش آن ودیعت خود بنهم؛ نه شیطان بدان راه برد تا تباه کند؛ نه هوای نفس آن را بیند تا بگرداند؛ نه فرشته بدان رسد تا بنویسد.
جنید (او ابوالقاسم سعید بن محمد ابن جنید قواریری بغدادی ملقب به سلطان طایفه صوفیه است. او در زهد و تصوف، شیخ عارفان وقت و یگانه دهر خویش بود. مرگ او در بغداد و در سال ۲۹۷ روی داد) از اینجا گفت: الاخلاص سر بین الله و بین العبد، لایعلمه ملک فیکتبه، و لا شیطان فیفسده، و لا هوی فیمیله.
ذوالنون مصری (نام او ثوبان بن ابراهیم است. پدرش از نوبه آفریقا بود و با قریش پیوند ولاء داشت. او از طبقه نخست مشایخ صوفیه است. وفات ثوبان در سال ۲۴۵ روی داد) گفت: کسی که این ودیعت به نزدیک وی نهادند نشان وی آن است که مدح کسان و ذم ایشان، پیش وی به یک نرخ باشد؛ آفرین و نفرین ایشان یک رنگ بیند؛ نه از آن شاد شود، نه از این فراهم آید.
چنانکه مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شب قرب و کرامت، همه آفرینش منشور سلطنت او می‌خواندند و او به گوشه چشم به هیچ نگرست و می‌گفت: شما که مقربان حضرتید می‌گویید: السلام علی النبی الصالح الذی هو خیر من فی السماء و الارض و ما منتظریم تا ما را به آستانه جفاء بوجهل باز فرستند تا گوید: ‌ای ساحر، ‌ای کذاب، تا چنانک در خیر من فی السماء و الارض خود را بر سنگ نقد زدیم، در ساحر و کذاب نیز برزنیم؛ اگر هر دو ما را به یک نرخ نباشد، پس این کلاه دعوی از سر فرو نهیم.
رو که در بند صفاتی عاشق خویشی هنوز •••• گر بر تو عز منبر خوشتر است از ذل دار
این‌چنین کس را مخلَص خوانند نه مخلِص؛ چنانک ابوبکر زقاق گفت: فیکون مخلصا لا مخلصا مخلص در دریای خطر در غرقاب است؛ نهنگان جان ربای در چپ و راس وی درآمده، دریا می‌برد و می‌ترسد، تا خود به ساحل امن چون رسد و کی رسد. از اینجاست که بزرگان سلف گفتند: و المخلصون فی خطر عظیم و مخلَص آن است که به ساحل امن رسید. رب العالمین، موسی را به هر دو حالت نشان کرد، گفت: «انه کان مخلصا و کان رسولا نبیا؛ » هم مخلصا (به کسر لام) و هم مخلصا (به فتح لام) خوانده‌اند. (قراء کوفه به فتح لام و بقیه به کسر لام خوانده‌اند و قرائت مشهور همان قرائت کوفیان است که مسلمانان از روز نخست بر آن بوده‌اند. استناد به هر دو قرائت، مبتنی بر حجیت همه قرائات است؛حتی در صورت تعارض آنها؛ ولی حجیت قرائات جز قرائت حفص ثابت نشد و قرآن یکی بیش نیست. چنانکه امام صادق (علیه‌السلام) فرموده است.
[۳۷] ابن جزری، محمد بن محمد، التمهید، ج۲، ص۱۶۶-۱۶۱، بحث قرائات.
)
اگر به کسر خوانی بدایت کار اوست و اگر به فتح خوانی نهایت کار اوست. مخلِص آنگاه بود که کار نبوت وی در پیوست، و نواخت احدیت به وی روی نهاد؛ و مخلَص آنگاه شد که کار نبوت بالا گرفت و به حضرت عزت بستاخ (بُستاخ: تلفظ قدیم گُستاخ، به معنای شخص با جرات و شهامت است که از روی شناخت کامل، بی درنگ اقدام کند) شد. این خود حال کسی است که از اول او را روش بود و زان پس به کشش حق رسد؛ و شتّان بینه و بین نبینا محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چند که فرق است میان موسی و میان مصطفی (علیهماالسلام) که پیش از دور گِل آدم به کمند کشش حق معتصم گشت؛ چنانک گفت: کنت نبیا و آدم مجبول فی طینته.
شبلی (ابوبکر دلف بن جحدر خراسانی بغدادی؛ در سامرا زاده شد و در بغداد زیست. دوست و همراز جنید و حلاج و خیر النساج بود و از بزرگان مشایخ صوفیه به‌شمار می‌رفت. در سال ۳۳۴ درگذشت و در قبرستان خیزران (در بغداد) به خاک سپرده شد) از اینجا گفت: در قیامت هر کسی را خصمی خواهد بود، و خصم آدم منم که بر راه من عقبه کرد تا در گلزار وی بماندم.
شیخ الاسلام انصاری از اینجا گفت: دانی که محقق کی به حق رسد؟ چون سیل ربوبیت در رسد و گرد بشریت برخیزد، حقیقت بیافزاید؛ بهانه بکاهد؛ نه کالبد ماند نه دل؛ نه جان ماند صافی رسته از آب و گل؛ نه نور در خاک آمیخته؛ نه کالبد ماند نه دل؛ نه جان ماند صافی رسته از آب و گل؛ نه نور در خاک آمیخته؛ نه خاک در نور.
خاک با خاک شود، نور با نور. زبان در سر ذکر شود و ذکر در سر مذکور. دل در سر مهر شود و مهر در سر نور. جان در سر عیان شود و عیان از بیان دور. اگر تو را این روز آرزو است از خود برون آی؛ چنانک مار از پوست؛ به ترک خود بگوی که نسبت با خود نه نیکو است؛ همان است که آن جوانمرد گفت:
نیست عشق لایزالی را در آن دل هیچ کار •••• کو هنوز‌ اندر صفات خویش ماندست استوار
هیچکس را نامده است از دوستان در راه عشق •••• بی زوال ملک صورت ملک معنی در کنار
[۳۸] میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار، ج۱، ص۳۲۷-۳۲۹.


۶.۳ - استفاده از واژگان اصیل فارسی

از جمله ویژگی‌های این تفسیر ارزشمند که ارزش ادبی آن را می‌رساند، به‌کار بردن واژگان سره و اصیل فارسی در آن است که نشان دهنده توان ادبی و گستره آگاهی وی بر زبان فارسی کهن است؛ گرچه برخی از این واژگان، امروزه مهجور افتاده است یا نامانوس می‌نماید. در اینجا، نمونه‌هایی از آن را می‌آوریم:
در ذیل آیه «بلی من اسلم وجهه لله؛ » درباره حضرت موسی آمده است که هم مُخلِص بود و هم مُخلَص (به کسر لام و فتح آن: ) مخلص آنگاه بود که کار نبوت وی در پیوست و نواخت احدیت به‌وی روی نهاد؛ و مخلَص آنگاه شد که کار نبوت بالا گرفت و به حضرت عزت بُستاخ شد.
[۴۰] میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار، ج۱، ص۳۲۹.

در اینجا سه واژه ناب به‌کار برده؛ که ورزیدگی او را در ادبیات می‌رساند:
۱. در پیوست یعنی امر نبوت او استحکام یافت.
۲. نواخت احدیت یعنی نوای احدیت.
۳. بُستاخ شد یعنی شناخت او کامل گشت و جرات یافت.
در تفسیر سوره حمد چنین آورده است: بنده من مرا به‌بزرگواری و پاکی بستود؛ بنده من پشت وامن داد و کار وامن گذاشت، دانست که به سر برنده کار وی مائیم.
[۴۱] میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار، ج۱، ص۳.

پشت وامن داد یعنی به من تکیه نمود و مرا پشتوانه خود دانست.
به سر برنده یعنی به پایان رساننده.
در جای دیگر نیز شکافته به معنای مشتق آمده.
[۴۲] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۵.

نمونه‌های دیگر نیز آمده:
بیوسیدن به معنای امید داشتن آمده است: به هر چه بیوسند رسند.
[۴۳] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۱۱.

فرا را به معنای به: در خبر است که مصطفی فرا ابن عباس گفت یعنی به او گفت.
[۴۴] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۱۷.

گاز به معنای بناء در ترجمه «والسماء بناء؛»
[۴۶] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۹۶.
می‌گوید: و آسمان گازی برداشته. و در ترجمه «رفع سمکها؛»
[۴۸] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۱۰۱.
می گوید: گاز آن بالا داد.
و ازوشید در ترجمه الیه ترجعون.
[۴۹] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۱۲۳.

کپیان: بوزینگان در ترجمه کونوا قردة خاسئین.
[۵۱] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۲۲۰.

گوشوانان: نگهبانان.
[۵۲] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۲۹۶.

خنور: ظرف، کاسه، کوزه.
[۵۳] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۵۷۵.

از این قبیل واژه‌های ناب و اصیل در این تفسیر فراوان یافت می‌شود. شیواتر آنکه گاه کلماتی را ترکیب می‌کند که در این ترکیب ابداع نموده است؛ از جمله:
پس آورد به معنای: عاقبت کار.
[۵۴] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۱۱.

باز بریدن: کناره گرفتن.
[۵۵] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۲۶.

ارپس در ترجمه فان. یعنی پس اگر.
[۵۶] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۹۶.

هامسانی: همانندی.
[۵۷] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۱۰۶.

برآمد نگاه آفتاب: المشرق. فروشد نگاه آفتاب: المغرب.
[۵۸] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۳۲۱.

فرانپاوم در ترجمه ثم اضطره.
[۶۰] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۳۵۵.


۶.۴ - بیان نکات تاریخی از فضایل آل پیامبر

در «کشف الاسرار»، مناجات‌های طولانی که سجع و قرینه آن‌ها تا آخر یکی باشد، تقریبا وجود ندارد. در این کتاب، مناجات‌ها در قالب قطعات کوتاه و چندبندی ایراد شده است و حتی مناجات‌های طولانی و دراز «طبقات الصوفیة»، در بخش‌های مختلف و به صورت پراکنده و کوتاه آمده است.
نکات تاریخی بسیار جالب و قابل توجه و دقت‌نظر، در رابطه با برخی از فضایل آل پیامبر (علیهم‌السّلام) که گاه با نثر ادبی فوق العاده زیبایی بیان شده، در این تفسیر به چشم می‌خورد؛ به عنوان نمونه، ماجرای مباهله پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اصحاب کساء را با ترسایان نجران مطرح می‌سازد و داستان عقد اخوت را که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مدینه انجام داد و میان مهاجران و انصار برادری برقرار کرد و افرادی را که با هم تناسب داشتند، به برادری ایمانی گزینش کرد و علی (علیه‌السّلام) را که سی سال از آن حضرت کوچک‌تر بود، برادر خویش انتخاب نمود.
ولایت علی (علیه‌السّلام) بر مؤمنان را در شان نزول آیه ۵۵ مائده نقل فرموده و آیه نجوا را ویژه علی (علیه‌السّلام) می‌داند و از نقش و تاثیر به‌سزای علی (علیه‌السّلام) در فتح خیبر و ناکارآمدی ابوبکر و عمر سخن گفته است و از فضایل و محاسن فاطمه زهرا و حسن و حسین (علیهم‌السّلام) آن‌قدر بیان می‌کند که به‌عنوان ویژگی این تفسیر به‌حساب می‌آید.
او در یک‌جا چنین نوشته است: «علی مرتضی، ابن عم مصطفی، شوهر خاتون قیامت، فاطمه زهرا که خلافت را حارس بود و اولیا را صدر و بدر بود ... رقیب عصمت و نبوت بود، عنصر علم و حکمت بود، اخلاص و صدق و یقین و توکل و تقوی و ورع شعار و دثار وی بود، حیدر کرار بود، صاحب ذو الفقار بود، سید مهاجر و انصار بود.
[۶۲] میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج۳، ص۱۵۰.



این تفسیر نفیس، مشتمل بر ده جلد است که هر جلد، دارای حدود ۸۰۰ صفحه است و دانشگاه تهران به اشارت علی‌اصغر حکمت، پی به ارزش این تفسیر شریف برد و تصویب نمود که هر ده مجلد به اهتمام ایشان، به زیور طبع آراسته گردد. این کتاب، توسط انتشارات امیر کبیر به‌صورت مکرر تجدید چاپ شده است و نسخه حاضر، چاپ پنجم آن در سال ۷۱ خورشیدی است.
حبیب‌الله آموزگار، این تفسیر را در دو جلد خلاصه نموده است و دکتر محمدجواد شریعت، یک جلد فهرست تفصیلی مطالب موجود در تفسیر «کشف الاسرار» را تهیه نموده است که بسیار مغتنم است.
[۶۳] هنر، علی‌محمد، گشت و گذار در کشف الاسرار، ص۱۶.
[۶۴] پورامینی، محمدامین، جلوه‌های ولایت در تفسیر کشف الاسرار، ص۱۲۶ به بعد.
[۶۵] خرمشاهی، بهاءالدین، دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، جلد اول، تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار، مهدی محقق، ص۷۴۱- ۷۴۳.
[۶۶] انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیة، ص۱۳-۳۰، مقابله و تصحیح محمد سرور مولایی، مقدمه مصحح.
[۶۷] شریعت، محمدجواد، فهرست تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۵- ۱۰.
[۶۸] رکنی، محمدمهدی، ویژگی‌های ترجمه قرآن در تفسیر کشف الاسرار، ص۲۱.
[۶۹] رکنی، محمدمهدی، ویژگی‌های ترجمه قرآن در تفسیر کشف الاسرار، ص۲۹.
[۷۰] رکنی، محمدمهدی، ویژگی‌های ترجمه قرآن در تفسیر کشف الاسرار، ص۳۰.



۱. ذهبی، شمس‌الدین، تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۲۴۹، شماره ۱۰۲۸.    
۲. ذهبی، شمس‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۵۰۳، شماره ۲۶۰.    
۳. دهخدا، علی‌اکبر، لغت نامه، ذیل حرف راء.
۴. به نقل از تاریخ ادبی ایران، نوشته ادوارد براون، ص۳۷۵.
۵. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات ایران، ج۲، ص۲۵۷.
۶. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات ایران، ج۲، ص۸۸۳.
۷. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات ایران، ج۲، ص۹۳۰-۹۳۲.
۸. میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۱، ص۱.
۹. میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج۱، ص۱.
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۴۰.    
۱۱. میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۱، ص۱.
۱۲. غافر/سوره۴۰، آیه۶۰.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۱۵۲.    
۱۴. زمر/سوره۳۹، آیه۱۷.    
۱۵. سبا/سوره۳۴، آیه۳۹.    
۱۶. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۹.    
۱۷. نساء/سوره۴، آیه۱۱۰.    
۱۸. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۷.    
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۴۰.    
۲۰. میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار، ج۱، ص۱۷۶.
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۴۰.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۴۱.    
۲۳. نور/سوره۲۴، آیه۳۷.    
۲۴. حج/سوره۲۲، آیه۳۵.    
۲۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۰.    
۲۶. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۸.    
۲۷. مومنون/سوره۲۳، آیه۵۷.    
۲۸. آل عمران/سوره۳، آیه۲۸.    
۲۹. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۰.    
۳۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۹.    
۳۱. میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۸.
۳۲. بقره/سوره۲، آیه۱۱۲.    
۳۳. ص/سوره۳۸، آیه۴۶.    
۳۴. ص/سوره۳۸، آیه۲۵.    
۳۵. جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص۱۷۶-۱۷۷.
۳۶. مریم/سوره۱۹، آیه۵۱.    
۳۷. ابن جزری، محمد بن محمد، التمهید، ج۲، ص۱۶۶-۱۶۱، بحث قرائات.
۳۸. میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار، ج۱، ص۳۲۷-۳۲۹.
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۱۱۲.    
۴۰. میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار، ج۱، ص۳۲۹.
۴۱. میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار، ج۱، ص۳.
۴۲. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۵.
۴۳. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۱۱.
۴۴. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۱۷.
۴۵. بقره/سوره۲، آیه۲۲.    
۴۶. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۹۶.
۴۷. نازعات/سوره۷۹، آیه۲۸.    
۴۸. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۱۰۱.
۴۹. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۱۲۳.
۵۰. بقره/سوره۲، آیه۶۵.    
۵۱. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۲۲۰.
۵۲. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۲۹۶.
۵۳. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۵۷۵.
۵۴. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۱۱.
۵۵. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۲۶.
۵۶. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۹۶.
۵۷. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۱۰۶.
۵۸. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۳۲۱.
۵۹. بقره/سوره۲، آیه۱۲۶.    
۶۰. میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۳۵۵.
۶۱. مائده/سوره۵، آیه۵۵.    
۶۲. میبدی، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج۳، ص۱۵۰.
۶۳. هنر، علی‌محمد، گشت و گذار در کشف الاسرار، ص۱۶.
۶۴. پورامینی، محمدامین، جلوه‌های ولایت در تفسیر کشف الاسرار، ص۱۲۶ به بعد.
۶۵. خرمشاهی، بهاءالدین، دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، جلد اول، تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار، مهدی محقق، ص۷۴۱- ۷۴۳.
۶۶. انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیة، ص۱۳-۳۰، مقابله و تصحیح محمد سرور مولایی، مقدمه مصحح.
۶۷. شریعت، محمدجواد، فهرست تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار، ص۵- ۱۰.
۶۸. رکنی، محمدمهدی، ویژگی‌های ترجمه قرآن در تفسیر کشف الاسرار، ص۲۱.
۶۹. رکنی، محمدمهدی، ویژگی‌های ترجمه قرآن در تفسیر کشف الاسرار، ص۲۹.
۷۰. رکنی، محمدمهدی، ویژگی‌های ترجمه قرآن در تفسیر کشف الاسرار، ص۳۰.



معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۳۹۹-۴۰۹.    
نرم افزار عرفان۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.






جعبه ابزار