پیمانه پادشاه مصر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
درقرآن آیاتی مربوط به
پیمانه پادشاه مصر و نقش آن در ماجرای
حضرت یوسف آمده که به آنها اشاره میکنیم.
کلمه" صواع" به ضمه صاد- به معنای سقایه و ظرف آبخوری است، بعضی هم گفتهاند: صواع همان
صاع است، که به معنای پیمانه ایست که با آن اجناس را
کیل میکردند، و صواع پادشاه مصر در آن روز ظرفی بوده که هم در آن آب میخوردند، و هم به آن اجناس را پیمانه میکردند، و بهمین جهت است که در
قرآن کریم یک جا از آن تعبیر" به
سقایت" میکند، و در جای دیگر بنام" صواع" میخواند، و این کلمه از کلماتی است که هم
معامله مذکر با آن میکنند و هم
مؤنث، و لذا یک جا ضمیر
مذکر به آن برگردانیده و فرموده: " و لمن جاء به"، و در جای دیگر
ضمیر مؤنث برگردانیده و فرموده: " ثم استخرجها".
پیمانه مفقود شده پادشاه مصر، دارای ارزشی فراوان بود..... نفقد صواع الملک ولمن جآء به حمل بعیر... .
و هر که بیاوردش او را بار شتری است و من ضمانت میکنم.
از
جایزه تعیین شده برای یابنده پیمانه شاه میتوان ارزشمندبودن آن را
تخمین زد.
جنس پیمانه پادشاه مصر، از طلا بود..... نفقد صواع الملک..
امام صادق علیهالسّلام درباره سخن خداوند، «صواع الملک» فرمود: جامی از
طلا بوده است.
گم شدن پیمانه پادشاه مصر، موجب متوقف ساختن
قافله فرزندان یعقوب، برای
بازرسی از آنان گشت.
.... ایتها العیر انکم لسـرقون• ... ماذا تفقدون• قالوا نفقد صواع الملک..
آن گاه منادی ندا داد: ای کاروانیان، شما دزدانید. : چه گم کرده اید• گفتند: جام پادشاه را.
«صواع» به معنای پیمانه است.
یک بار شتر برای آورنده پیمانه شاهی، از جانب
یوسف علیهالسّلام مقرر گردید.
قالوا نفقد صواع الملک ولمن جآء به حمل بعیر..
گفتند:
جام پادشاه را. و هر كه بياوردش او را بار شترى است و من
ضمانت مىكنم.
یوسف علیهالسّلام به پرداخت جایزه، به آورنده پیمانه شاهی متعهد شد.
قالوا نفقد صواع الملک ولمن جآء به حمل بعیر وانا به زعیم.
مقصود از «انا» در آیه شریفه،
یوسف علیهالسّلام و یا
رئیس کارگزاران او میباشد برداشت یاد شده بر اساس
احتمال اول است.
گذاشتن پیمانه پادشاه مصر در محموله
بنیامین، از الهامات خدا به
یوسف علیهالسّلام برای نگهداشتن بنیامین بود.
فلما جهزهم بجهازهم جعل السقایة فی رحل اخیه ثم اذن مؤذن ایتها العیر انکم لسـرقون• فبدا باوعیتهم قبل وعآء اخیه ثم استخرجها من وعآء اخیه کذلک کدنا
لیوسف ما کان لیاخذ اخاه فی دین الملک..
چون بارهایشان را مهیا کرد، جام را در بار
برادر نهاد. آن گاه منادی
ندا داد: ای کاروانیان، شما دزدانید• پیش از بار
برادر به بار آنها پرداخت، آن گاه از بار برادرش بیرونش آورد. حیلهای این سان به
یوسف آموختیم. در آیین آن پادشاه، گرفتن
برادر حق او نبود، چیزی بود که خدا میخواست.
مشاهده پیمانه شاهی در
اثاثیه بنیامین، عامل
اتهام سرقت به او، از سوی
برادران یوسف علیه السلام کشت.
فبدا باوعیتهم قبل وعآء اخیه ثم استخرجها من وعآء اخیه کذلک کدنا
لیوسف ما کان لیاخذ اخاه فی دین الملک الا ان یشـآء الله نرفع درجـت من نشـآء وفوق کل ذی علم علیم• قالوا ان یسرق فقد سرق اخ له من قبل..
پیش از بار
برادر به بار آنها پرداخت، آن گاه از بار برادرش بیرونش آورد. حیلهای این سان به
یوسف آموختیم. در آیین آن پادشاه، گرفتن
برادر حق او نبود، چیزی بود که خدا میخواست. هر کس را که بخواهیم به درجاتی بالا میبریم و فراز هر دانایی داناتری است. • گفتند: اگر او دزدی کرده، برادرش نیز پیش از این دزدی کرده بود.
یوسف جواب آن سخن در دل پنهان داشت و هیچ اظهار نکرد و گفت: شما در وضعی بدتر هستید و خدا به
بهتانی که میزنید آگاه تر است.
پیمانه را از بار برادرش بیرون آورد. و اینکه ابتداء بار آنها را بازرسی کرد برای این بود که اگر از اول بسراغ بار برادرش ابن یامین میرفت آنان میفهمیدند که خود او اینکار را کرده و پیمانه را در بار او نهاده است...
در اینوقت فرزندان یعقوب بسوی ابن یامین هجوم برده و گفتند: ما را
رسوا و رو سیاه کردی؟ چه وقت این پیمانه را برداشتی؟ ابن یامین گفت: همان کسی که پولها را در بار شما گذارد همان نیز این پیمانه را در بار من گذارد.
بردگی کیفر
مجازات سارق پیمانه پادشاه مصر، از دیدگاه فرزندان یعقوب بود.
قالوا جزؤه من وجد فی رحله فهو جزؤه... مفاد جمله «فهو جزاؤه» این است که سارق برده میشود.
گفتند: جزایش همان کسی است که در بار او یافته شود. پس او خود جزای عمل خود است و ما گنهکاران را چنین جزا دهیم
مقصودشان از این پاسخ این است که کیفر سارق و یا کیفر دزدی، خود سارق است، به این معنا که اگر کسی مالی را بدزدد خود
دزد برده صاحب مال میشود، و از جمله" ما ستمگران را اینچنین کیفر میدهیم" برمی آید که حکم این مساله در سنت
یعقوب علیهالسّلام چنین بوده.
و اگر از صیغه جمع به مفرد
عدول نموده و فرمود: " کیفرش خود اوست" برای این بوده که بفهماند در سرقت تنها خود سارق را باید کیفر داد، نه او و رفقایش را، پس در میان یازده نفر اگر فردی سارق تشخیص داده شد تنها همو را باید کیفر داد، بدون اینکه دیگران مورد مؤاخذه قرار گیرند، و یا بار و بنه شان
توقیف شود، آن گاه در چنین صورتی صاحب مال
حق دارد که سارق را ملک خود قرار داده و هر عملی بخواهد با او انجام دهد.
مساله مهم اینجاست که اگر
یوسف میخواست طبق قوانین مصر با برادرش بنیامین رفتار کند میبایست او را مضروب سازد و به
زندان بیفکند و علاوه بر اینکه سبب آزار
برادر میشد، هدفش که نگهداشتن
برادر نزد خود بود، انجام نمیگرفت، لذا قبلا از
برادران اعتراف گرفت که اگر شما دست به سرقت زده باشید، کیفرش نزد شما چیست؟ آنها هم طبق سنتی که داشتند پاسخ دادند که در محیط ما سنت این است که شخص
سارق را در برابر سرقتی که کرده بر میدارند و از او کار میکشند، و
یوسف طبق همین برنامه با آنها رفتار کرد، چرا که یکی از طرق کیفر مجرم آنست که او را طبق
قانون و سنت خودش کیفر دهند.
به همین جهت
قرآن میگوید: "
یوسف نمیتوانست برادرش را طبق
آئین ملک مصر بردارد" و نزد خود نگهدارد (ما کان لیاخذ اخاه فی دین الملک):
سپس به عنوان یک استثناء میفرماید" مگر اینکه خداوند بخواهد" (الا ان یشاء الله).
اشاره به اینکه: این کاری که
یوسف انجام داد و با
برادران همانند سنت خودشان رفتار کرد طبق فرمان الهی بود، و نقشهای بود برای حفظ
برادر، و تکمیل آزمایش پدرش یعقوب، و آزمایش
برادران دیگر! و در پایان
اضافه میکند" ما درجات هر کس را بخواهیم بالا میبریم" (نرفع درجات من نشاء).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۱۶۰، برگرفته از مقاله «پیمانه پادشاه مصر».