پیری زکریا (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت زکریا علیهالسلام درخواست کننده
فرزند از
خداوند ، به هنگام
پیری مفرط بود.
سست شدن
استخوان و سفید شدن موی سر حضرت زکریا علیه السلام، بر اثر پیری ایشان بود: «... عبده زکریآ• قال رب انی وهن العظم منی واشتعل الراس شیبا...» ...بنده اش زکریا•گفت پروردگارا! استخوانم سست شده و شعله
پیری تمام سرم را فرا گرفته... .
اشتعال به معنای
انتشار زبانه آتش و سرایت آن است، در هر چیزی که قابل
احتراق باشد. در
مجمع البیان گفته : جمله «و اشتعل الراس شیبا» از بهترین استعارات است، و معنایش این است که سفیدی موی در سر من منتشر شده آنچنان که شعاع آتش منتشر میشود، و کانه منظور از شعاع
آتش همان زبانه آن است.
مژده تولد یحیی علیهالسلام به زکریا علیهالسلام در اوج پیری ایشان بوده است: «یـزکریآ انا نبشرک بغلـم اسمه یحیی... • قال رب انی یکون لی غلـم وکانت امراتی عاقرا وقد بلغت من الکبر عتیا» ای زکریا! ما تو را به فرزندی بشارت میدهیم که نامش
یحیی است...•گفت: پروردگارا! چگونه فرزندی برای من خواهد بود در حالی که همسرم نازا است، و من نیز از پیری افتاده شدهام؟!•.
این آیات
استجابت دعاى زکریا را در پیشگاه پروردگار، استجابتى آمیخته با
لطف و عنایت ویژه او بیان مى کند، و با این جمله شروع مى شود اى زکریا ما تو را بشارت به پسرى مى دهیم که نامش یحیى است پسرى که همنام او پیش از این نبوده است.
عاقر در اصل از واژه عقر به معنی ریشه و اساس یا به معنی
حبس است، و اینکه به زنان نازا
عاقر میگویند به خاطر آنست که کار آنها از نظر فرزند به پایان رسیده،
یا اینکه تولد فرزند در آنها محبوس شده است.
عتی به معنای کسی است که بر اثر طول
زمان ، اندامش خشکیده شده همان حالتی که در سنین بسیار بالا برای
انسان پیدا میشود.
اما بزودی زکریا در پاسخ سؤالش این پیام را از درگاه
خداوند دریافت داشت فرمود: مطلب همین گونه است که پروردگار تو گفته و این بر من آسان است. این مساله عجیبی نیست که از پیرمردی همچون تو و همسری ظاهرا نازافرزندی متولد شود، من تو را قبلا آفریدم در حالی که هیچ نبودی، خدائی که توانائی دارد از هیچ، همه چیز بیافریند، چه جای تعجب که در این سن و سال و این شرائط فرزندی به تو
عنایت کند.
حضرت زکریا علیهالسلام درخواست کننده فرزند از خداوند، به هنگام پیری مفرط بود: «... عبده زکریآ• قال رب انی وهن العظم منی واشتعل الراس شیبا... • وانی خفت المولی من وراءی وکانت امراتی عاقرا فهب لی من لدنک ولیا» ...بنده اش
زکریا •گفت پروردگارا! استخوانم سست شده و شعله پیری تمام سرم را فرا گرفته...•و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسداری از آئین تو را نگاه ندارند) و همسرم نازا است، تو به قدرتت جانشینی به من ببخش.
پرسش
زکریا علیهالسلام از خداوند، نسبت به چگونگی عطای فرزند به او در پیری چنین بوده است: «قال رب انی یکون لی غلـم وقد بلغنی الکبر وامراتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشآء»او عرض کرد: پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، در حالی که پیری به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟ فرمود: بدین گونه
خداوند هر کاری را بخواهد انجام میدهد.
فرزنددار شدن در سن پیری، علت تعجب زکریا علیه السلام بودده است: «قال رب انی یکون لی غلـم وقد بلغنی الکبر وامراتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشآء» او عرض کرد: پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، در حالی که پیری به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟ فرمود: بدین گونه خداوند هر کاری را بخواهد انجام میدهد.
استفهام زکریا در جمله «انی یکون لی غلام» بمنظور
استبعاد نبوده است، این جمله استفهامی است شگفت انگیز، میخواهد
حقیقت حال را بپرسد نه اینکه بخواهد فرزند دار شدن خود را امری بعید بشمارد، چون بعد از آنکه خدای تعالی او را با
صراحت بشارت داد، دیگر ممکن نیست شخصی مثل زکریا استبعاد کند، علاوه بر اینکه خود آن جناب همین دو امری که در
استفهام خود گنجانده و آنرا باعث
تعجب شمرده، در
سوره مریم در ضمن در خواستش نیز گنجانده، و گفته بود: (پروردگارا استخوانم سست و سرم سفید شده، ولی هرگز از دعای تو نومید نبودم، و من از موالی بعد از خود میترسم، همسرم نازا است، پس از ناحیه خود وارثی بمن بده).
چیزی که هست مقامی که سخن زکریا در آن مقام
اظهار شده نکتهای دیگر را میرساند، گویا و وقتی از مشاهده وضع مریم منقلب شده، بیاد فرزند نداشتن خود افتاده، و غیر از درخواست فرزند به یاد هیچ چیز دیگر نبوده، و در دعای خود نام آن عاملی را که سهم زیادی در تاثرش داشته بوده است، و آن دو چیز است، یکی پیری، و دوم نازائی همسرش، و بعد از آنکه از ناحیه
خدا بشارت یافت که صاحب فرزند خواهد شد، گویا به خود آمد و حالت انقلابش برطرف شد آنگاه متعجب شد، که بعد از پیری، و از زنی نازا فرزند دار میشود، خلاصه بشارت الهی وضعش را از یأس و اندوه به تعجبی آمیخته با مسرت دگرگون ساخت.
و اگر بعد از بشارت یافتن به فرزند شروع کرد که موانع این کار و چگونگی برطرف شدن آنها را پرسید، برای این بود که خصوصیات
افاضه الهی و
انعام او را بفهمد و در نتیجه از درک آن لذت ببرد و قدرش را بیشتر بشناسد، این استفهام نظیر سؤال
حضرت ابراهیم است، نظیر همان سؤالی که ابراهیم بعد از بشارت
فرشتگان به صاحب فرزند شدن نمود و پرسید: چگونه مرا چنین بشارتی میدهید، با اینکه پیری بر من مسلط شده است؟
همسر زکریا و مادر مریم خواهر یکدیگر بودند و اتفاقا هر دو در آغاز، نازا و
عقیم بودند، هنگامی که مادر مریم از لطف پروردگار، صاحب چنین فرزند شایستهای شد و زکریا
اخلاص و سایر ویژگیهای شگفت آور او را دید،
آرزو کرد که او هم صاحب فرزندی پاک و با
تقوا همچون مریم شود، فرزندی که چهره اش آیت و عظمت خداوند گردد، و با اینکه سالیان درازی از عمر او و همسرش گذشته بود، و از نظر معیارهای طبیعی بسیار بعید به نظر میرسید که صاحب فرزندی شود، ولی
ایمان به قدرت پروردگار و مشاهده وجود میوههای تازه در غیر فصل، در کنار
محراب عبادت مریم، قلب او را لبریز از امید ساخت که شاید در فصل پیری، میوه فرزند بر شاخسار وجودش آشکار شود، به همین دلیل هنگامی که مشغول
نیایش بود از خداوند تقاضای فرزند کرد، و آنگونه که
قرآن در نخستین آیه فوق میگوید: در این هنگام زکریا پروردگار خویش را خواند و گفت : پروردگارا! فرزند پاکیزهای از سوی خودت به من (نیز) عطا فرما که تو دعا را میشنوی و
اجابت میکنی.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷،ص۲۷۵، برگرفته از مقاله «پیری زکریا».