• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پهلوان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پَهْلَوان، عنوان مردان دلیر و توانا، سپاهیان جنگاور، یلان کشتی‌گیر و مردان اهل زور بازو می‌باشد.



از دیرباز نام‌آورترین پهلوانِ پهلوانان و پرتوان‌ترین رزم‌آوران کارزار را با لقب جهان پهلوان یا پهلوان جهان می‌نامیده‌اند.

۱.۱ - واژه پهلوان

واژه پهلوان ازدو بخش پهلو وـ ان نسبت (pahlaw+-ān) ترکیب یافته و هم خانواده با واژه فارسی میانه پَهْلَویگ و فارسی میانه مانوی phlw'nyg است.
[۱] MacKenzie D N، A Concise Pahlavi Dictionary، ج۱، ص۶۴، London، ۱۹۷۱.
[۲] MacKenzie D N، A Concise Pahlavi Dictionary، ج۱، ص۱۲۶، London، ۱۹۷۱.
پهلوی را منسوب به پهلو، سرزمین پارت دانسته‌اند که مردان آن به توانایی و دلیری شهرت داشتند.
[۳] کریستن، سن آ، ایران در زمان ساسانیان، ج۱، ص۱۲۴-۱۲۵، ترجمه غلامرضا رشید یاسمی، تهران، ۱۳۶۷ش.


۱.۲ - اصطلاح پارت

پارت اصطلاحی رومی ـ یونانی برای سرزمینی است که در زبان پارسی باستان پَرْثَوه نامیده می‌شده‌ است. واژه پَرْثَوه (که داریوش‌اول در کتیبه بی‌ستون‌ آورده است) بعداً به‌ پَهلَو تبدیل شد. ارمنیان نیز پارتیان را پَهْلَو می‌خواندند.
[۴] پیرنیا، حسن، ایران باستان، ج۹، ص۲۶۱۱، تهران، ۱۳۴۲ش.
[۵] معین، محمد، تعلیقات بر برهان قاطع محمدحسین بن خلف تبریزی، ج۱، ص۴۳۰، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۶] Nyberg H S، A Manual of Pahlavi، ج۱، ص۱۴۸، Wiesbaden، ۱۹۶۴.


۱.۳ - پهلو

پهلوها (شعبه‌ای از پارت‌ها) در حوزه رود هیرمند و سیستان می‌زیستند و پس از آمدن سکاها به سرزمینشان با آن‌ها درآمیختند و در برابر نفوذ یونانیان در دوره سلوکی حافظ و حامی امنیت سرزمین خود بودند
[۷] زرین‌کوب، عبدالحسین، جست‌وجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۲۰، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۸] مشکور، محمدجواد، پارتی‌ها یا پهلویان قدیم، ج۱، ص۴۸۰، تهران، ۱۳۵۰ش.
و پس از سلوکیان حکومت پارتی یا اشکانی را تشکیل دادند. این حکومت دارای دوایر متعدد قدرت بود که در مرکز اصلی دایره قدرت شاه و مذهب و در مرکز هریک از دایره‌های دیگر فرمانروایی با عنوان پهلوان قرار داشتند. این پهلوانان بودند که در مجموع هسته اصلی قدرت را شکل می‌دادند.
[۹] خالقی مطلق، جلال، بیژن و منیژه ویس و رامین، ج۱، ص۳۱۲، ادب پهلوانی.

جنگ و گریزها و رشادت پهلوها (مردم پرثوه) و پهلوان‌ها سنتی پدید آورد که در ایران به نام آن‌ها سنت پهلوانی نام گرفت. این سنت آمیزه‌ای از سلحشوری و جوانمردی بوده که بر زندگی عامه مردم و حماسه‌های ملی ایران تأثیر ژرف گذاشته است.
[۱۰] زرین‌کوب، عبدالحسین، جست‌وجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۲۰، تهران، ۱۳۶۳ش.

گوسان‌ها که نقالانی خنیاگر و داستان‌پرداز در دوره پارت‌ها یا اشکانیان بودند، افسانه‌های پهلوانی پارتی را با پردازش‌های هنرمندانه‌ای با افسانه‌های پهلوانی کیانیان مشرق زمین که نیاکان ویشتاسب (گشتاسب)، پشتیبان زردشت بودند، درآمیختند و سینه به سینه به دوره ساسانیان رساندند
[۱۱] مشکور، محمدجواد، پارتی‌ها یا پهلویان قدیم، ج۱، ص۴۸۷، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۱۲] تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ص۷۶، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۳] Boyce M، The Parthian Gōsān and Iranian Minstrel Tradition، ج۱، ص۴۰-۴۵ درباره نقش گوسان‌ها در حفظ داستان‌های پهلوانی و انتقال آن‌ها به خنیاگران دوره ساسانی، JRAS، London، ۱۹۵۷.


۱.۴ - اسطوره و حماسه

سنت پهلوانی در فرهنگ ایران زمین یک دوره تحول و تطور از کهن‌ترین زمان، یعنی دوره اساطیری، تا دوره حماسی و تاریخی را پیموده است. فرق میان اسطوره و حماسه این است که اسطوره، به بیان میرچئا الیاده، داستان مینوی و حدیث واقعیت‌های ازلی و سرمشق نمونه‌وار همه آیین‌ها و فعالیت‌های معنادار آدمی است،
[۱۴] Eliade M، The Myth of the Eternal Return، ج۱، ص۱۵، or Cosmos and History، tr W Trask، New York، ۱۹۷۴.
[۱۵] بلوکباشی، علی، نقد و نظر، ج۱، ص۲۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
در صورتی که حماسه جنبه ازلی و قداست ندارد، اما متعلق به اعصار کهن است و زمینه انسانی دارد. از این‌رو، روایت‌های حماسی ـ پهلوانی ازلی و قُدسی بودن خود را از دست داده، و انسانی شده، و در جامعه کیفیت و اعتباری دیگر یافته‌اند.
[۱۶] بهار، مهرداد، جستاری چند در فرهنگ ایران، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۶، تهران، ۱۳۷۳ش.



اینان نمونه زمینی ایزدان و الاهگان آسمانی بودند که در جامه پهلوانان انسان‌نما آشکار می‌شدند، اما رفتار و کرداری ایزدگونه و اَبَر انسانی داشتند. مثلاً گرشاسب، بزرگْ پهلوان دین زردشتی از گروه ایزدْپهلوانان بود.
[۱۷] بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۲۲۷- ۲۲۸، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۱۸] یادداشت‌های مؤلف.

رستم نیز در آغاز اصل و جوهر ایزدیِ هند و ایرانی داشت و در حماسه‌های سکایی و ایرانی پس از عصر اوستا، و در سیستانِ دور از نفوذ و تعصبات دینی زردشتی به پهلوان بزرگ حماسی شاهنامه تبدیل شد.
[۱۹] بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۰، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۲۰] بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.



این پهلوانان برخلاف پهلوانان دوره اساطیری، انسان‌هایی بودند که نیرو و رفتاری جادویی افسانه‌آمیز داشتند. دوره حماسی ایران با خیزش کاوه و با پادشاهی منوچهر آغاز شد و با کشته شدن رستم و پادشاهی بهمن، پسر اسفندیار پایان یافت. در این دوره پهلوانانی بزرگ مانند کاوه، پسرش کارن یا قارن، گرشاسب و اسفندیار پدید آمدند و هریک پهلوانی‌ها و مردانگی‌هایی شگفت‌انگیز از خود نشان دادند.
[۲۱] صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۲۲] صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۴۷۷، تهران، ۱۳۶۳ش.

رستم که نامش به صورت رُسْتَهْم همراه نام پهلوان دیگر ایران، اسفندیار در متن پهلوی منظومه غیردینی درخت آسوریگ
[۲۳] درخت، آسوریگ، ترجمه یحیی ماهیار نوابی، ج۱، ص۶۶ بیت ۷۱، تهران، ۱۳۶۳ش.
آمده، بزرگ‌ترین پهلوان و جهان پهلوان ایران: چو رستم که هست او جهان پهلوان
[۲۴] فردوسی، شاهنامه، ج۲، ص۲۰۲ حاشیه، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۶-۱۹۶۸م.
و کیخسرو، برترین شاه ـ پهلوان دوره کیانی بوده‌اند.
[۲۵] مؤذن جامی، محمدمهدی، ادب پهلوانی، ج۱، ص۲۷، تهران، ۱۳۷۹ش.
اسفندیار نیز پهلوانی بود که پایگاه دینی داشت و برگزیده و حامی زردشت بود.
[۲۶] آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، اسطوره زندگی زرتشت، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۳، تهران، ۱۳۷۲ش.

رستم پهلوان سیستانی در کنار دودمان کیانیان و پهلوانان کیانی بخشی از سنت پهلوانی حماسه‌های ملی ایران شد.
[۲۷] Davidson O M، Poet and Hero in the Persian Book of Kings، ج۱، ص۸۲، London، ۱۹۹۴.

نولدکه بخشی از قهرمانی‌های رستم سیستانی را که جنبه فوق بشری داشت، محصول و زاییده اندیشه اقوام ابتدایی، و بخشی دیگر از دلاوری‌های او را که برخاسته از مهارت‌ها و هنرهای انسانی بود، از افزوده‌های دوره‌های بعد می‌داند.
[۲۸] قریب، بدرالزمان، رستم در روایات سغدی، ج۱، ص۵۱، شاهنامه‌شناسی، تهران، ۱۳۵۷ش، ج ۱.

در دوره حماسی و پهلوانی، هاله‌ای از افسانه گرداگرد شخصیت رستـم را می‌پوشاند و این پهلـوان حماسی را دوباره فـرا می‌کشد و پایگاهـی کم و بیش ایـزدگونه اساطیری به او مـی‌بخشد. ویژگی‌های پهلوانـی این یل ایرانـی چنان بـوده که در سراسر تاریـخ حماسی سرزمین‌های جهان، پهلوانـی به پای رستم و آوازه او نرسیده است. او حتی بـه جامه پهلوانان حماسی قـوم‌های ایران نیز درآمد.
[۲۹] کویاجی، ج س، آیین‌ها و افسانه‌های ایران و چین باستان، ترجمه جلیل دوستخواه، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰، تهران، ۱۳۵۳ش.
[۳۰] کویاجی، ج س، آیین‌ها و افسانه‌های ایران و چین باستان، ترجمه جلیل دوستخواه، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۰ برای رستـم در افسانـه‌های سرزمین‌ها و قـوم‌های دیگـر.

پهلوانان دوره حماسی و شاهنامه نمونه دلاوری، مردانگی، بزرگی روح و اندیشه‌اند. آن‌ها پهلوانانی هستند جنگجو که در میدان رزم پیشگام‌اند و یک‌تنه با سپاه دشمن روبه‌رو می‌شوند و کارزار می‌کنند؛ از دروغ و جادو بیم دارند و با آن‌ها دشمنی می‌ورزند؛ خداپرست‌اند و در کارها از او استعانت می‌کنند.
[۳۱] صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۲۳۴-۲۳۵، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۳۲] بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۳۴، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.

پهلوانان حماسی ایران اهل بزم‌اند و رزم، همچنان که پهلوانان یونانی، به‌ویژه آشیل، به این دو کار می‌پردازند. دیویدسن
[۳۳] بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۳۴] بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۱۶۶، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
بزم را بستری تاریخی برای روایت ماجراجویی‌های پهلوانان در رزمگاه و نماد متعارف جامعه‌ای منضبط و پایان جنگ و ستیز و گذار از بی‌نظمی به نظم در جامعه می‌انگارد. به نظر او، در سنت پهلوانی بزم و رزم نهادهای مشابهی از هویت و عملکرد اجتماعی پهلوان به‌شمار می‌روند.
در این دوره پهلوانان پاسدار اقتدار پادشاهی یا فرّ کیانی بودند. فر یا فره مظهر قدرت، حاکمیت و اقتدار بود و شاهان کیانی برخوردار از فر بودند. مصیبت‌های ملی برباد دهنده فر کیانی و اقتدار پادشاهی بودند. پهلوانان دودمان پهلوانی سیستان، و در آن میان رستم، پاسدار فر پادشاهان نیز بودند و حتی فر یا اقتدار را به آنان اعطا می‌کردند،
[۳۵] بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
یا به تعبیری دیگر تاج‌بخش بودند. از پهلوانان، گرشاسب، نیای رستم را تنها شاه ـ پهلوان صاحب فرِ جنگجویی دانسته‌اند، و این به سبب نقش ملی و مردمی پادشاهی اوست.
[۳۶] بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۳۷] بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۳۸] بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۵برای نقش پهلوانان دوره کیانی در پاسداری از اقتدار حکومت، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.



این دوره پس از دوره حماسی فرا می‌رسد. پهلوانان دوره تاریخی را می‌توان به ۳ گروه: پهلوانان تاریخـی، پهلوانان دینـی و پهلوانان برخاستـه از میان تـوده مردم تقسیم کرد.

۴.۱ - پهلوانان تاریخی و دینی

پهلوانان تاریخی و دینی پهلوانانی هستند برآمـده از ژرفای واقعیـات زندگی تاریخـی و دینی مردم جامعه و فـرهنگ دوره اسلامـی. داستان زندگـی هریک از این پهلوانان موضوع و مضمون منظومه‌هایی از حماسه‌های تاریخی و دینی ایران را شکل داده است. منظومه‌های حماسی اسکندرنامه نظامی، درباره داستان اسکندر، یا شهنشاه‌نامه تبریزی در شرح زندگی قهرمان مغول، چنگیزخان در شمار حماسـه‌های تاریخی، و منظومه‌های خاوران‌نامه ابن‌حسام‌ درباره قهرمانی‌های‌ علی (علیه‌السلام)، و صاحبقران‌نامه، در شرح داستان سیدالشهدا حمزه، عموی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در شمار حماسه‌های پهلوانی دینی انگاشته می‌شوند.
[۳۹] صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۳۴۳-۳۹۰ برای مجموعه‌ای از این حماسه‌های تاریخی و دینی، تهران، ۱۳۶۳ش.


۴.۲ - پهلوانان مردمی

از آغاز دوره اسلامی تاکنون، به‌ویژه از سده ۷ق، یلان و گُردان کشتی‌گیری هم در میان گروه‌های مختلف مردم بوده‌اند که عنوان پهلوان داشتند و در تمام عرصه‌های زندگی اجتماعی، مانند سپاهیگری و جنگاوری، فرماندهی، حکمرانی، والیگری، کوتوالی یا قلعه‌داری، داروغگی و جز آن‌ها فعالیت می‌کرده‌اند.
[۴۰] یادداشت‌های مؤلف.

تاریخ‌نویسان عرب به ۷ خانواده ایرانی از اهل بیوتات اشاره می‌کنند که هرکدام ریاست ایالت و یا ولایتی را داشتند و مردان هر خانواده از پهلوانان و جنگاوران و اهل شمشیر بودند. فیروز، از مردم سیستان و پهلوان لشکر عبدالرحمان ابن اشعث در سده نخست هجری نیز از اهل بیوتات بود.
[۴۱] بهار، محمدتقی، جوانمردی، ج۱، ص۱۱۰، آیین جوانمردی.

تاریخ‌نویسان گه‌گاه در وقایع و رخدادهای مهم دوره اسلامی تاریخ ایران به پهلوانان کشتی‌گیر و سپهسالاران بهادر که نقش و تأثیری در جامعه و تاریخ اجتماعی، سیاسی و نظامی ایران داشته‌اند، اشاره می‌کنند. مثلاً، رشیدالدین فضل‌الله به دو تن از پهلوانان بزرگ و نامدار همدان در سده ۶ق و آوردن آن‌ها به دربار اوکتای قاآن اشاره می‌کند.
او واقعه کشتی‌گرفتن پهلوان فیله همدانی را با اورغانه بوکه، پهلوانی از قوم جلایر و شرط بستن قاآن با امیر ایلچیدای، امیر جلایر بر سر پیروزی این کشتی‌گیران و سرانجام، پیروزی پهلوان فیله همدانی بر کشتی‌گیر مغولی به تفصیل شرح می‌دهد.
[۴۲] رشیدالدین، فضل‌الله، جامع التواریخ، ج۱، ص۴۹۸- ۴۹۹، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۶۲ش.

خواندمیـر نیز از برخی پهلوانان حکومت‌گر سده ۸ق یاد می‌کند که مشهورترین آنان پهلوان اسد، حاکم کرمان در زمان شاه شجاع از آل‌مظفر و پهلوان مهذب، حاکم ابرقوه در زمان پادشاهـی سلطان زین‌العابدین در شیراز بودند.
[۴۳] خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب ‌السیر، ج۳، ص۳۱۶، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۴۴] خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب ‌السیر، ج۳، ص۳۶۵، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.

شماری از پهلوانان حکومتگر نیز در برابر حکومت‌های مرکزی و برای برانداختن آن‌ها قیام کرده‌اند. پهلوان اسد، حاکم کرمان بر شاه شجاع شورید. پهلوان عبدالرزاق و برادرش وجیه‌الدین مسعود باشتینی، از سران سربه‌دار در سده ۸ق بر ضد حکومت مرکزی قیام کردند و نخستین حکومت شیعی‌ مذهب را در سبزوار تشکیل دادند. پهلوان حیدرقصاب، پهلوان امیر لطف‌الله و پهلوان حسن، معروف به میرزا، حکمرانان سربه‌داری هریک بر دیگری شوریدند، و یکی پس از دیگری بر حکومت سبزوار دست یافتند
[۴۶] خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب ‌السیر، ج۳، ص۳۰۵- ۳۰۸، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۴۷] کتبی، محمود، تاریخ آل‌مظفر، ج۱، ص۸۶-۹۱، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۴۸] کتبی، محمود، تاریخ آل‌مظفر، ج۱، ص۹۹-۱۰۲، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۴۹] انصاف‌پور، غلامرضا، پوریای ولی، ج۱، ص۳۰-۴۳ برای شگفتی‌های زندگی او، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۵۰] خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب ‌السیر، ج۳، ص۳۶۵ درباره قیام شیعی سربه‌داران و سرگذشت پهلوانان سربه‌دار، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۵۱] آژند، یعقوب، قیام شیعی سربه‌داران، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۵، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۵۲] آژند، یعقوب، قیام شیعی سربه‌داران، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۷، تهران، ۱۳۶۳ش.

برخی از پهلوانان در برپا داشتن بلوا و شورش در شهرها نقش مهمی داشتند و از نیروی اجامر و اوباش در کوی و برزن برای درهم پاشیدن نظم جامعه بهره می‌گرفتند. اسکندربیک منشی از شخصی به نام پهلوان باری یاد می‌کند که در دوره شاه طهماسب صفوی در شهر تبریز غائله‌ای در برابر داروغه شهر به راه انداخت.
[۵۳] اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۱۸، تهران، ۱۳۵۰ش.

یا پهلوان حاجی محمد مشهدی که پس از تسلط محمود افغان بر اصفهان در ۱۱۳۴ق/۱۷۲۲م، ۳۰۰ تن از پهلوانان و لوطیان و اوباش را در مشهد جمع کرد و با کشتن علیقلی‌خان، حاکم مشهد بر مسند حکومت نشست و با ملک محمود سیستانی درافتاد و کشته شد.
[۵۴] محمدکاظم، عالم آرای نادری، ج۱، ص۳۸- ۴۸ برای شرح ماجرا، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.

رستم الحکما در زمینه فساد دستگاه شاه سلطان حسین به گروهی پهلوان و کشتی‌گیر و شب‌رو و دیگران که شهر را در کف قدرت خود گرفته بودند، اشاره می‌کند و می‌نویسد که این گروه به پهلوانی و شب‌روی آنچه می‌خواستند، می‌ربودند و می‌بردند. بعد در شرح قدرت و زور بازوی برخی از این پهلوانان می‌نویسد که اسب بزرگ‌جثه و یا استر قوی‌هیکل را بر دوش خود می‌گرفتند و تا ۱۰ فرسخ می‌دویدند.
[۵۵] رستم الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، ج۱، ص۱۰۳، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.


۴.۳ - وظیفه پهلوان در سپاه

در میان سپاهیان نیز پهلوانان نقش و وظیفه‌های مهمی برعهده داشتند. مثلاً پهلوان محمد یکی از تفنگچیان خوزانی اصفهانی بود که در تسخیر قلعه دُمْدُم نقش مؤثری ایفا کرد
[۵۶] اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، ج۲، ص۸۰۸، تهران، ۱۳۵۰ش.
یا پهلوان محسن عاشق‌آبادی تفنگچی صفاهانی، سرکرده ۱۵۰ تن از تفنگچیان اصفهانی و نجف‌آبادی بود که در زمان شاه عباس اول از حصار نجف اشرف در برابر سپاه مرادپاشا عثمانی حراست می‌کردند.
[۵۷] اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، ج۳، ص۱۰۳۴، تهران، ۱۳۵۰ش.
پهلوان بیگ مروی نیز از سرداران سلحشور و نامی سپاه نادر بود که در بیش‌تر لشکرکشی‌های نادر سرکردگی سپاه را برعهده داشت‌
[۵۸] محمدکاظم، عالم آرای نادری، ج۱، ص۱۷۶- ۱۸۸، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.

در فتوت‌نامه سلطانی در معرفی ۸ طایفه اهل زور که همه را پهلوان می‌نامیدند، مانند کشتی‌گیران، زورگران و جز آن‌ها به کارهای پهلوانی ویژه زورگران، مانند مردگیری، سنگ‌شکنی، استخوان‌شکنی، داربازی، سنگ‌افکنی، سنگ آسیا برداشتن و پیل زور کردن اشاره و شرح شده است.
[۵۹] کاشفی، حسین، فتوت‌نامه سلطانی، ج۱، ص۳۳۰-۳۳۶، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۵۰ش.
زورگران یا زورآزمایان همان دسته پهلوانانی هستند که تا همین روزگار با انواع نمایش‌های پهلوانی در میدان‌ها و سرگذرها مردم را به زور بازوی خود شگفت‌زده می‌کردند.
[۶۰] یادداشت‌های مؤلف.

اوژن اوبن که در ۱۳۲۴،۱۳۲۵ق/۱۹۰۶،۱۹۰۷م در ایران به‌سر می‌برده‌است، در شرح وضعیت لوطیان لوطی‌خانه ‌تهران
[۶۱] مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، لوطی.
، یکی از مهم‌ترین صنف‌های لوطی‌خانه را پهلوانان و کشتی‌گیران معرفی می‌کند که در زورخانه
[۶۲] مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، زورخانه.
ورزش می‌کردند
[۶۳] اوبن، اوژن، ایران امروز، ج۱، ص۲۵۰، ایران و بین‌النهرین، ترجمه علی‌اصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش.
و از راه کشتی‌گیری و زورآزمایی نمایشی درآمد کسب می‌کردند.
[۶۴] پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴، تهران، ۱۳۳۷ش.



پهلوانان و عیاران را برخی در ابتدا یک گروه دانسته، و نوشته‌اند: سردار دلیری که روز به میدان جنگ می‌رفته، و مبارز می‌طلبیده، در شب با لباس مبدل به شب‌روی می‌رفته است. داستان سفر کردن پنهانی سرداران و پهلوانان در شاهنامه نیز بسیار آمده است. در داستان سمک عیار و ابومسلم‌نامه نیز همه‌جا پهلوان و عیار یکی است. در این روزگار نیز منش و روش پهلوانان و لوطیان بازمانده مرام و مسلک همان گروه عیاران و جوانمردان است.
[۶۵] محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانه ایران، ج۲، ص۹۸۹، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۶۶] محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانه ایران، ج۲، ص۹۹۱، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۶۷] محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانه ایران، ج۲، ص۹۹۵، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۶۸] محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانه ایران، ج۲، ص۱۰۱۹، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، ۱۳۸۲ش.

درگذشته، پهلوانان و سپاهیان (چه پیاده، چه سواره) عیارانی بودند که بعدها خود را جوانمرد نامیدند. از این‌رو، عیاران تغییر ماهیت پیدا کرده‌اند و از شوالیه‌گری نظامی و جنگی به شوالیه‌گری معنوی و عرفانی و جوانمردی تبدیل یافته‌اند. گذار از حماسه پهلوانی به حماسه عرفانی از ویژگی‌های فرهنگ ایرانی است.
[۶۹] کربن، هانری، آیین جوانمردی، ج۱، ص۶، ترجمه احسان نراقی، تهران، ۱۳۶۳ش.

بعدها جوان‌مردی و فتوت به میان ورزشکاران و کشتی‌گیران راه یافت و پهلوانان زورخانه کار، خصایل این گروه را گرفتند و جوانمرد قصاب
[۷۰] مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، جوانمرد قصاب.
را از پیشروان خود شمردند.
[۷۱] نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، ج۱، ص۱۴۳، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۷۲] نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، ج۱، ص۱۵۸، تهران، ۱۳۴۳ش.


۵.۱ - موسیقی و شاعری

شمار بزرگی از پهلوانان و کشتی‌گیران نامدار نیز عارف، جوان‌مرد و اهل شعر و موسیقی بودند.
شرح فضایل و کمالات برخی از این پهلوانان در شعر و موسیقی و زور بازو و قدرت آنان در کشتی در کتاب‌های تاریخی نقل شده است.
پهلوان محمود خوارزمی، متخلص به قتالی و معروف به‌ پوریای ولی (د ۷۲۲ق/ ۱۳۲۲م)، از پهلوانان عارف و شاعر و از مروجان اصول جوانمردی و فتوت و از پهلوانان بی‌همتا و پیر و کمال مطلوب پهلوانان به‌شمار می‌رفته است و هنوز هم پهلوانان و کشتی‌گیران زورخانه‌ها او را پیشرو رفتار و اخلاق پهلوانی می‌دانند و به‌نام او سوگند می‌خورند.
[۷۴] نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۴، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۷۵] زرین‌کوب، عبدالحسین، جست‌وجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۵۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۷۶] پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، تهران، ۱۳۳۷ش.
[۷۷] زرین‌کوب، عبدالحسین، جست‌وجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۵، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۷۸] انصاف‌پور، غلامرضا، پوریای ولی، ج۱، ص۴-۲۷، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۷۹] پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۳۵۰-۳۶۴ برای طومار افسانه و فنون کشتی او، تهران، ۱۳۳۷ش.

در بدایع الوقایع و مجالس النفائس از نوشته‌های سده ۱۰ق، نام برخی از پهلوانان عارف و شاعر آمده است. پهلوان حسین متخلص به دیوانه، پهلوان محمد ابوسعید، پهلوان محمد مالانی و پهلوان درویش محمد از این شمارند. پهلوان محمد ابوسعید در کشتی‌گیری و قدرت و زور بازو در سراسر ملک ایران بی‌همتا بود. وی هنرمندی کامل، و در موسیقی و شعر استاد بود و اشعار و تصانیف خوب می‌سرود و آوازی دلکش داشت و گویند: در فن کشتی نیز کتابی نوشته بود.
[۸۰] واصفی، محمود، بدایع الوقایع، ج۱، ص۴۸۹-۵۱۶، به کوشش الکساندر بالدیرف، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۸۱] علیشیر، نوایی، مجالس النفائس، ج۱، ص۵۲، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۸۲] علیشیر، نوایی، مجالس النفائس، ج۱، ص۸۹-۹۰، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۸۳] علیشیر، نوایی، مجالس النفائس، ج۱، ص۲۶۴، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.


۵.۲ - وابستگی پهلوان

پهلوانان از دیرباز به ۳ چیز: گروه، محله و شهر وابستگی تام داشتند و پیوسته سرسپردگی، وفاداری و جانبازی خود را به این ۳ عنصر و حفظ حرمت آن‌ها نشان می‌دادند.
[۸۴] بلوکباشی، علی، پدیده‌ای به نام لوطی و لوطی‌گری در حیات اجتماعی تاریخ ایران، ج۱، ص۱۰۰، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۳ش، س ۳، شم‌ ۸ و ۹.
شاهان قاجار سرآمد پهلوانان کشتی‌گیر را به ریاست و رهبری پهلوانان برمی‌گزیدند و لقب پهلوان‌باشی به آن‌ها اعطا می‌کردند. رستم الحکما در معرفی باشیان دربار قاجار به منصب پهلوان باشی، یکی از مناصب دیوانی در رأس پهلوانان اشاره می‌کند.
[۸۵] رستم الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
پهلوان باشی‌ها پهلوان پایتخت و صاحب بازوبند پهلوانی از طرف شاه وقت بودند و داوری کشتی میدانی میان کشتی‌گیران را برعهده داشتند. پهلوان حسن بَداُفت در اوایل سلطنت ناصرالدین‌شاه و پهلوان یزدی بزرگ در اواخر سلطنت او، صاحب این منصب (پهلوان‌باشی) بودند.
[۸۶] پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۸۰، تهران، ۱۳۳۷ش.

در دوره قاجار، معمولاً رئیس محله را هم از میان پهلوانان جوانمرد و خوش‌نام ـ(که ‌در رأس‌پهلوانان ‌محل ‌بود) انتخاب می‌کردند و او را پهلوان محله یا باباشمل محله می‌خواندند. وظیفه باباشمل حفظ امنیت اهل محل و حل و فصل اختلافات و مرافعات میان مردم و گره‌گشایی از کار بسته آنان از راه ریش‌ سفیدی و کدخدا منشی بود.
[۸۷] بلوکباشی، علی، پدیده‌ای به نام لوطی و لوطی‌گری در حیات اجتماعی تاریخ ایران، ج۱، ص۱۰۳، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۳ش، س ۳، شم‌ ۸ و ۹.



از قدیم پهلوانان جامه مخصوص، به‌ویژه به هنگام رزم و کارزار و کشتی می‌پوشیدند. فردوسی از این جامه به نام جامه پهلوانی یا جامه پهلوی (همه جامه پهلوی کردچاک) یاد می‌کند. کلاه پهلوانی (سری کوکشد پهلوانی کلاه) یا همان تاج و افسر پهلوانی (ترا افسر پهلوانی دهم) و نگین پهلوانی یا پهلوانی نگین نیز از نشان‌ها و نمادهای پهلوانی بوده است.
[۸۸] لازار، ژیلبر، پهلوی، ج۱، ص۴۸- ۴۹، پهلوانی در شاهنامه، ترجمه ژاله آموزگار، سیمرغ، تهران، ۱۳۵۱ش، شم‌ ۵.

در اسرار التوحید ازازار پای چرمین وُرنایانِ (بُرنایان) برهنه
[۸۹] محمد بن منور، اسرارالتوحید، ج۱، ص۲۱۶، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
و در فتوت‌نامه سلطانی از تُنبان چرمین پهلوانان که از پوست کبش (قوچ) می‌ساختند
[۹۰] کاشفی، حسین، فتوت‌نامه سلطانی، ج۱، ص۳۱۰، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۵۰ش.
و منابع دیگر از تُنبان نَطعی پهلوانان و کشتی‌گیران (که بعداً به تُنکه‌پهلوانی در زورخانه معروف شد) یادکرده‌اند.
[۹۱] پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۳۴، تهران، ۱۳۳۷ش.

پهلوانان در سده‌های پیشین نَطعی (سفره‌ای چرمین) بر بالای تنکه و روی شکم خود به نشان پیش‌کسوتی می‌بستند. امروزه پهلوانان زورخانه‌کار به جای نطعی یک لُنگ به نام لُنگ کِسوَت به صورت لچکی بر بالای تنکه می‌بندند و یک گوشه لچکی را روی تنکه در جلو شکم خود می‌آویزند
[۹۲] پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۸۳-۸۵، تهران، ۱۳۳۷ش.
[۹۳] انصاف‌پور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۱، تهران، ۱۳۵۳ش.
[۹۴] انصاف‌پور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۳ برای انواع تنکه، تهران، ۱۳۵۳ش.
یکی دیگر از نشانه‌های پهلوانی بازوبند پهلوانی بوده است که پهلوانان پایتخت و پهلوانان نامدار آن را به بازو می‌بستند.
[۹۵] انصاف‌پور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، ج۱، ص۲۱۱-۲۱۲برای شرح بازوبند، تهران، ۱۳۵۳ش.

سنت حمل تبر یا قمه و یا خنجر نیز از قدیم در میان پهلوانان عیار و جوانمرد معمول بوده است. جوانمردان آسیای صغیر کاردی در کمربند خود جای می‌دادند و لوطیان ایران سلاحی برنده و بیش‌تر قمه به خود می‌بستند.
[۹۶] نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، ج۱، ص۱۴۷، تهران، ۱۳۴۳ش.
ابومسلم، پهلوان داستان ابومسلم‌نامه، تبری با خود داشت که گویند: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در خواب فرمان ساختن آن را به او داده بود. از این‌رو، او را ابومسلم تبردار هم می‌نامند.
[۹۷] یوسفی، غلامحسین، فتوت و قیام‌های ضد خلافت، ج۱، ص۱۶۱، آیین جوانمردی.
در داستان داش آکل صادق هدایت، پهلوانان جوانمرد و ناجوانمرد همه قمه می‌بندند و در نبرد با یکدیگر قمه می‌کشند.
مهرداد بهار سنت حمل قمه را در میان پهلوانان قدیم، و کارد و چاقو را در میان لوطیان و جاهلان روزگار اخیر، معرّف دشنه مهری و نشان پهلوانی می‌انگارد و می‌نویسد: پهلوانان جز با قمه و دشنه با یکدیگر نبرد نمی‌کردند و چاقوکشی نیز گویای همین رسم است.
[۹۸] بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۳۸، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.



در تاریخ فرهنگ پهلوانی و پهلوانی‌گری ایران رستم، پوریای ولی و غلامرضا تختی (۱۳۰۹-۱۳۴۶ش)، به ترتیب ۳ پهلوان آرمانی دوره حماسی و دوره تاریخی گذشته و معاصر ایران و مردم ایران بوده‌اند.
[۹۹] مختاری، ابراهیم و مهدی صابر، میراث پهلوانی، ج۱، ص۵۱، تهران، ۱۳۸۱ش.
اگر رستم در عرصه نقالی شاهنامه جهان پهلوان نقالان بود، پوریای ولی در عرصه زورخانه نطعی‌پوش میدان ولایت و سرحلقه کشتی‌گیران ورزشخانه شجاعت و جهان پهلوان کشتی‌گیران بود.
[۱۰۰] انصاف‌پور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، ج۱، ص۷۷، تهران، ۱۳۵۳ش.
تختی جهان پهلوان و قهرمان حماسه‌ساز دوران ما، شخصیتی ملی و مردمی بود که در گستره ذهنیت زمان به قهرمانی اسطوره‌ای و اخلاقی تبدیل شد.
[۱۰۱] بلوکباشی، علی، نقش و کارکرد اجتماعی زورخانه در جامعه سنتی ایران، ج۱، ص۳۹، حافظ، تهران، ۱۳۸۳ش، شم‌ ۹.

پهلوان حاج سیدحسن رزّاز (د ۱۳۲۵ش) و پهلوان حاج محمدصادق بلورفروش (د ۱۳۲۴ش) هم دو تن از پهلوانان و کشتی‌گیران پیش‌کسوت زورخانه‌کار در فرهنگ سنتی پهلوانی بودند. اینان در رفتار، تقوی، اخلاق و قدرت، نمونه والا و سرآمد پهلوانان دوره خود و پس از خود در ایران به‌شمار می‌آمدند.
[۱۰۲] بلوکباشی، علی، نقش و کارکرد اجتماعی زورخانه در جامعه سنتی ایران، ج۱، ص۳۹، حافظ، تهران، ۱۳۸۳ش، شم‌ ۹.
[۱۰۳] پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۱۰۷- ۱۳۸برای شرح زندگی پهلوانان و پیش‌کسوتان نامی از سده ۷ق تا امروز، تهران، ۱۳۳۷ش.
[۱۰۴] پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۱۴۳-۲۰۸، تهران، ۱۳۳۷ش.
[۱۰۵] مختاری، ابراهیم و مهدی صابر، میراث پهلوانی، ج۱، ص۵۱، تهران، ۱۳۸۱ش.



در عصر تاریخی اسلام بیش‌تر پهلوانان ایران از میان مردم طبقه پایین اجتماعی برخاسته، و همه اهل صنعت و پیشه و معمولاً تهی‌دست بودند. نزد آنان نیرومند کردن تن و روان و آموختن رفتارها و خصایل پهلوانی و سلحشوری و اخلاق جوانمردی ارج و بها داشت.
[۱۰۶] بلوکباشی، علی، قهوه‌خانه‌های ایران، ج۱، ص۹، تهران، ۱۳۷۵ش.

با این‌که در تمامی دوران گذشته، حکومت‌ها پهلوانان را در مناصب گوناگون لشکری و کشوری به کار می‌گماردند و از آنان در عرصه‌های اجتماعی، اقتصادی و نظامی استفاده می‌کردند، اما به آنان به چشم غیرخودی و افراد فرودین اجتماعی می‌نگریستند. بدایع الوقایع با شرح غیرخودی انگاشتن پهلوان درویش محمد، پهلوانی که از راه نسب پدری و مادری به خواجه عبدالله انصاری و ابوسعید ابوالخیر می‌رسید، میزان حرمت اجتماعی پهلوانان را در جامعه آن روز به خوبی آشکار می‌کند. در این کتاب آمده است: در آن دوره سلسله پهلوانان و کشتی‌گیران به حسب و نسب مطعون و از دایره اصول بیرون بودند و ایشان را از طایفه جَت و لولی (کولی) می‌نگریستند و بزرگان و امیران با ایشان سفر نمی‌کردند و نمی‌نشستند.
[۱۰۸] واصفی، محمود، بدایع الوقایع، ج۱، ص۵۰۸، به کوشش الکساندر بالدیرف، تهران، ۱۳۴۹ش.

با نگرشی ژرف و تازه به زندگی پهلوانان تاریخ ایران درخواهیم یافت که پهلوانان و حسب و نسب ایشان جملگی مطعون و بیرون از اصول اخلاق و رفتار و تقوی نبوده‌اند. پهلوانان والامقام عارف‌مسلک جوانمرد که نمونه انسان پرهیزگار و ایثارگر به‌شمار می‌رفتند و منش و کردار و خویی نیک، و به واقع پهلوانانه داشتند و مورد احترام و وثوق مردم بودند، در تاریخ ما بسیار فراوان بوده‌اند. پهلوانان آشوبگر فتنه‌جوی قداره‌بند قمه‌کش هم که به سلک مردمان فرودین طبقات شهری درآمده بودند و از ستبری گردن و زور بازوی خود در راه کژ و تباهی بهره می‌بردند، کم نبودند. این گروه با پیوستن به زورمداران و زراندوزان رده‌های بالای اجتماعی از زور بازو و ستبری گردن خود در راه کژ و تباهی برای خود و یا تحقق بخشیدن به مقاصد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مخدومان خود بهره می‌بردند.
[۱۰۹] بلوکباشی، علی، پدیده‌ای به نام لوطی و لوطی‌گری در حیات اجتماعی تاریخ ایران، ج۱، ص۱۰۰، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۳ش، س ۳، شم‌ ۸ و ۹.
[۱۱۰] بلوکباشی، علی، پدیده‌ای به نام لوطی و لوطی‌گری در حیات اجتماعی تاریخ ایران، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۳ش، س ۳، شم‌ ۸ و ۹.
[۱۱۱] فلور، ویلم، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۲، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۱۱۲] یادداشت‌های مؤلف.



پهلوانی‌ در ادب‌ فارسی را در آثار فارسی مثل شاهنامه، گرشاسپ‌نامه، سام‌نامه و فرامرزنامه و ...پی‌می‌گیریم.

۹.۱ - شاهنامه و پهلوانی

اگر بپذیریم که ‌شاهنامه‌ فردوسی‌ از ۳ دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی تشکیل شده است،
[۱۱۳] صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۲۱۶، تهران، ۱۳۷۴ش.
عمده‌ترین بخش آن، بخش پهلوانی، از آغاز دوره کیانیان تا اسکندر است. به گواهی شاهنامه، در این دوره همواره دو گروه، ایران را پاس می‌داشتند، یکی شاهان که از نژاد فریدون‌اند و دیگری پهلوانان که در رأس آنان خاندان گرشاسپ قرار دارند. قابل توجه است که در اساطیر کهن نیز هم فریدون و هم گرشاسپ به گونه‌ای ضحاک را در بند کرده‌اند.
[۱۱۴] افشاری، مهران، مقدمه بر هفت لشکر، ج۱، ص۴۰، تهران، ۱۳۷۷ش.

جهان پهلوانی بالاترین مرتبه برای پهلوانان شاهنامه است. بنابر شاهنامه، سام،
[۱۱۵] فردوسی، شاهنامه، ج۱، ص۱۳۷، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۳-۱۹۷۱م.
رستم
[۱۱۶] فردوسی، شاهنامه، ج۲، ص۱۵۰، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۳-۱۹۷۱م.
[۱۱۷] مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، ج۱، ص۹۱، تهران، ۱۳۱۸ش.
و زَریر
[۱۱۸] فردوسی، شاهنامه، ج۶، ص۷۸، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۳-۱۹۷۱م.
افتخار جهان پهلوانی داشته‌اند. خاندان گرشاسپ که در سیستان (زابل) سکنا و فرمانروایی داشتند، مشهورترین و مطرح‌ترین پهلوانان‌اند.
رستم دلاورترین و نام‌دارترین آنان است و در دوره‌ای طولانی از حکومت کیانیان حضور دارد، اما در شاهنامه به گرشاسپ پهلوان (که در ادبیات‌پهلوی گاه او را سام نامیده‌اند‌ ) توجهی نشده است، بلکه عظمت و شخصیت او نیز به رستم اختصاص یافته است.
[۱۱۹] بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، ج۱، ص۲۳۹، تهران، ۱۳۷۵ش.
برخی از محققان نیز گرشاسپ را همان سام جد رستم دانسته‌اند.
[۱۲۰] مینوی، مجتبی، نقد حال، ج۱، ص۱۱۸، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۲۱] فرامرزنامه، به کوشش مجید سرمدی، ج۱، ص۱۰۷، تهران، ۱۳۸۲ش.
ویژگی بارز رستم و دیگر پهلوانان، دلاوری و زورآوری خارق‌العاده آنان است.

۹.۲ - گرشاسپ‌نامه

اسدی طوسی
[۱۲۲] اسدیطوسی، علی، گرشاسب‌نامه، ج۱، ص۱۹-۲۱، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۵۴ش.
که جای دلاوری‌ها و پهلوانی‌های گرشاسپ را در شاهنامه خالی یافته، در شرح پهلوانی و گندآوری گرشاسپ، مثنوی حماسی گرشاسپ‌نامه را سروده است. پس از شاهنامه چندین مثنوی حماسی دیگر در شرح پهلوانی خاندان رستم سروده شده است که کهن‌ترین آن‌ها همان گرشاسپ‌نامه در شرح دلاوری‌های نیای بزرگ رستم است.

۹.۳ - سام‌نامه و فرامرزنامه

دیگری سام‌نامه منسوب به خواجوی کرمانی، شاعر سده ۸ق است که از عشق نریمان به پریدخت، دختر خاقان چین و زاده شدن سام از او و سپس وصف پهلوانی‌های سام سخن می‌گوید.
[۱۲۳] خواجوی کرمانی، سام‌نامه، ج۱، ص۴۲، به کوشش اردشیر بنشاهی، بمبئی، ۱۳۱۹ق.

درباره فرزندان و نوادگان رستم هم چندین مثنوی حماسی سروده‌اند. فرامرزنامه (چ تهران، ۱۳۸۲ش) راجع به فرامرز، پسر رستم، و بانو گشسب‌نامه (چ تهران، ۱۳۸۲ش) درباره دختر زورآور و پهلوان صفت رستم، بانوگشسب است.

۹.۴ - جهانگیرنامه و برزونامه

جهانگیرنامه سروده قاسم مادح (چ تهران، ۱۳۸۰ش) در شرح حال جهانگیر پسر رستم از دختر مسیحای عابد است که مانند سهراب در جست‌و‌جوی پدرش، رستم، به ایران می‌رود و دلاوری‌ها و قهرمانی‌ها از خود نشان می‌دهد، سرانجام رستم او را می‌شناسد، اما برعکسِ سهراب به دست پدر کشته نمی‌شود.
برزونامه منسوب به عطایی رازی (چ تهران، ۱۳۸۲ش) درباره پهلوانی‌های برزو، پسر سهراب است که به جست‌و‌جوی رستم به ایران می‌رود و با خویشان خود می‌جنگد، اما سرانجام او را می‌شناسند و این بار نیز رستم مرتکب خطای پسرکشی نمی‌گردد. ظاهراً سازندگان این داستان‌ها به گونه‌ای خواسته‌اند پایان اسفناک و اندوهبار داستان رستم و سهراب را جبران کنند.
[۱۲۴] مرتضوی، منوچهر، فردوسی و شاهنامه، ج۱، ص۱۴، تهران، ۱۳۶۹ش.


۹.۵ - شهریارنامه

مثنوی شهریارنامه سروده عثمان مختاری، شاعر سده ۵ و ۶ ق که گزارشی است از پهلوانی‌های شهریار، فرزند برزو،
[۱۲۵] مختاری، عثمان، شهریارنامه، ج۱، ص۷۹۸، دیوان، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، ۱۳۴۱ش.
نیز درخور ذکر است. طرح داستان نیز به طرح جهانگیرنامه و برزونامه می‌ماند.
[۱۲۶] صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۲۸۶-۳۱۷ درباره این گونه مثنوی‌ها، تهران، ۱۳۷۴ش.

از دیگر پهلوانان نامدار خاندان رستم، آذر برزین پسر فرامرز است که بهمن اسفندیاران در جریان خون‌خواهی پدرش اسفندیار و بر دار کردن فرامرز و به اسارت گرفتن خاندان رستم، او را نمی‌کشد.
[۱۲۷] ایرانشاه، ابن ابی‌الخیر، بهمن‌نامه، ج۱، ص۴۱۳، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۲۸] ایرانشاه، ابن ابی‌الخیر، بهمن‌نامه، ج۱، ص۴۶۳-۴۶۵، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، ۱۳۷۰ش.

در روایت نقالی شاهنامه، گذشته از داستان‌های شاهنامه همه داستان‌های خاندان رستم نیز مذکور است.
[۱۲۹] افشاری، مهران، مقدمه بر هفت لشکر، ج۱، ص۳۹-۴۳، تهران، ۱۳۷۷ش.

پس از خاندان گرشاسپ، مهم‌ترین پهلوانانی که در شاهنامه، ایران زمین را پاس می‌دارند و در جنگ‌های ایرانیان با تورانیان دلاوری و پهلوانی از خود نشان می‌دهند، گودرز کشوادگان و فرزندان و نوادگان او هستند که نام‌های اشکانی دارند؛ از آن جمله‌اند: گودرز، گیو و بیژن.
[۱۳۰] صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۵۵۵-۵۵۷، تهران، ۱۳۷۴ش.


۹.۶ - عدم اختصاص پهلوانی به ایرانیان

در شاهنامه پهلوانی به ایرانیان اختصاص ندارد، بلکه تورانیان، دشمنان ایرانیان، نیز پهلوانان دلاوری دارند که از جمله آنان، پهلوان دانا و خردمند بارگاه افراسیاب، پیرانِ ویسه است.
[۱۳۱] فردوسی، شاهنامه، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۳-۱۹۷۱م.

گذشته از آن‌که شاهنامه و دیگر مثنوی‌های حماسی‌ای که تحت تأثیر شاهنامه سروده شده‌اند، جلوه‌گاه پهلوانی در ادب فارسی‌اند، این معنا را می‌توان در حماسه‌های منثور عامیانه فارسی که از دیرباز به وسیله نقالان و افسانه‌پردازانِ دوره گرد ساخته و پرداخته شده است، نیز جست‌و‌جو کرد. قهرمان اصلی این دست از قصه‌ها همانند شاهنامه، شاهان و شاه‌زادگان و اشراف‌زادگان‌اند،
[۱۳۲] Hanaway WL، Formal Elements in the Persian Popular Romances، ج۱، ص۱۴۱، Review of National Literatures، ۱۹۷۱، volII.
اما یاران وفادار آنان در جنگ‌ها و ستیزها به جای آن‌که مانند شاهنامه، پهلوان نامیده شوند، بیشتر عیار نامیده می‌شوند؛ مثلاً در داستان سمک عیار، سمک، عیارِ دلاور خورشیدشاه، در قصه حمزه یا رموز حمزه، عمروِ بن امیه ضمری، عیار خاص حمزه صاحبقران، و در اسکندرنامه کبیرِ عهد صفوی، مهتر نسیم عیار، شاطر و عیارِ اسکندر ذوالقرنین است. در این گونه قصه‌ها، عیاران در واقع همان پهلوانان‌اند، چنان‌که سمک قهرمان سمک عیار که عیار است، پهلوان نیز نامیده شده است
[۱۳۳] ارجانی، فرامرز، سمک عیار، ج۲، ص۲۴۲، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۴۷-۱۳۵۳ش.
و در حسین کرد شبستری که از همین دست حماسه‌های عامیانه است، پهلوانان همان کارهای عیارانِ قصه‌هایی نظیر رموز حمزه و اسکندرنامه کبیر را انجام می‌دهند؛ مثلاً هنگام شب جامه شب‌روی (جامه سراپاسیاه) می‌پوشند، کلاه عیاری دُم روباهی بر سر می‌گذارند، بر کلاهِ خود پَری به نام ابلق می‌زنند، زنگ و زنجیر بر کمر می‌بندند، ابزارهای عیاری را چون داروی بی‌هوشی، نیچه، شمعچه، خنجر و کاردِ نقب‌زنی در کیسه خاصی به نام جُلبندی می‌گذارند و به شب‌روی و دزدی می‌روند، به خانه‌ها و خزانه‌ها نقب می‌زنند و یا با طناب از دیوارها و باروهابالا می‌روند، با نیچه عیاری صاحبان‌ خانه‌ها را بی‌هوش می‌کنند یا به آنان بی‌هوش دارو می‌خورانند و سپس آنان را به درخت می‌بندند و چوب می‌زنند و ناخن‌هایشان را می‌کنند، ریش و بروتشان را می‌تراشند و اموالشان را به تاراج می‌برند و می‌گریزند.
[۱۳۴] کردشبستری، حسین‌، به کوشش علی حصوری، ج۱، ص۷۶-۷۷، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۱۳۵] کردشبستری، حسین‌، به کوشش علی حصوری، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۳، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۱۳۶] کردشبستری، حسین‌، به کوشش علی حصوری، ج۱، ص۱۳۵، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۱۳۷] کردشبستری، حسین‌، به کوشش علی حصوری، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۴، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۱۳۸] کردشبستری، حسین‌، به کوشش علی حصوری، ج۱، ص۱۸۸، تهران، ۱۳۴۹ش.


۹.۷ - خاوران‌نامه و حمله حیدری

در ادب فارسی، گذشته از آثار حماسی ملی و قصه‌های نقالان، با حماسه‌های مذهبی نیز روبه‌رو می‌شویم که قهرمانان آن‌ها نیز به پهلوانی ستوده شده‌اند. قهرمان اصلی بیش‌تر این حماسه‌ها، از جمله خاوران‌نامه از خوسفی بیرجندی (چ تهران، ۱۳۸۱ش) و حمله حیدری، اثر میرزا محمد رفیع باذل (چ تهران، علمی)، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) است که همچون پهلوانان حماسه‌های ایرانی وصف شده است؛.
[۱۳۹] اسدیطوسی، علی، گرشاسب‌نامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۱۴۰] مولوی، مثنوی، ج۱، ص۱۴۲، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۰ش.



(۱) آژند، یعقوب، قیام شیعی سربه‌داران، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲) آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، اسطوره زندگی زرتشت، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۳) اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۴) انصاف‌پور، غلامرضا، پوریای ولی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۵) انصاف‌پور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۶) اوبن، اوژن، ایران امروز، ایران و بین‌النهرین، ترجمه علی‌اصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۷) بلوکباشی، علی، پدیده‌ای به نام لوطی و لوطی‌گری در حیات اجتماعی تاریخ ایران، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۳ش، س ۳، شم‌ ۸ و ۹.
(۸) بلوکباشی، علی، قهوه‌خانه‌های ایران، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۹) بلوکباشی، علی، نقد و نظر، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۰) بلوکباشی، علی، نقش و کارکرد اجتماعی زورخانه در جامعه سنتی ایران، حافظ، تهران، ۱۳۸۳ش، شم‌ ۹.
(۱۱) بهار، محمدتقی، جوانمردی، آیین جوانمردی.
(۱۲) بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۱۳) بهار، مهرداد، جستاری چند در فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۴) پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۱۵) پیرنیا، حسن، ایران باستان، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۱۶) تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۷) خالقی مطلق، جلال، بیژن و منیژه ویس و رامین، ادب پهلوانی.
(۱۸) خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب ‌السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۹) درخت، آسوریگ، ترجمه یحیی ماهیار نوابی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۰) رستم الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۲۱) رشیدالدین، فضل‌الله، جامع التواریخ، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۲) زرین‌کوب، عبدالحسین، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۳) صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۴) علیشیر، نوایی، مجالس النفائس، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۵) فردوسی، شاهنامه، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۶-۱۹۶۸م.
(۲۶) فلور، ویلم، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۲۷) قریب، بدرالزمان، رستم در روایات سغدی، شاهنامه‌شناسی، تهران، ۱۳۵۷ش، ج ۱.
(۲۸) کاشفی، حسین، فتوت‌نامه سلطانی، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۲۹) کتبی، محمود، تاریخ آل‌مظفر، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
(۳۰) کربن، هانری، آیین جوانمردی، ترجمه احسان نراقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۱) کریستن، سن آ، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه غلامرضا رشید یاسمی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۳۲) کویاجی، ج س، آیین‌ها و افسانه‌های ایران و چین باستان، ترجمه جلیل دوستخواه، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۳۳) لازار، ژیلبر، پهلوی، پهلوانی در شاهنامه، ترجمه ژاله آموزگار، سیمرغ، تهران، ۱۳۵۱ش، شم‌ ۵.
(۳۴) محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانه ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۳۵) محمد بن منور، اسرارالتوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۳۶) محمدکاظم، عالم آرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۳۷) مختاری، ابراهیم و مهدی صابر، میراث پهلوانی، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۳۸) مشکور، محمدجواد، پارتی‌ها یا پهلویان قدیم، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۳۹) معین، محمد، تعلیقات بر برهان قاطع محمدحسین بن خلف تبریزی، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۴۰) مؤذن جامی، محمدمهدی، ادب پهلوانی، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۴۱) نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۴۲) واصفی، محمود، بدایع الوقایع، به کوشش الکساندر بالدیرف، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۴۳) یوسفی، غلامحسین، فتوت و قیام‌های ضد خلافت، آیین جوانمردی.
(۴۴) یادداشت‌های مؤلف.
(۴۵) Boyce M، The Parthian Gōsān and Iranian Minstrel Tradition، JRAS، London، ۱۹۵۷.
(۴۶) Davidson O M، Poet and Hero in the Persian Book of Kings، London، ۱۹۹۴.
(۴۷) Eliade M، The Myth of the Eternal Return، or Cosmos and History، tr W Trask، New York، ۱۹۷۴.
(۴۸) MacKenzie D N، A Concise Pahlavi Dictionary، London، ۱۹۷۱.
(۴۹) Nyberg H S، A Manual of Pahlavi، Wiesbaden، ۱۹۶۴.
(۵۰) مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی.
(۵۱) ارجانی، فرامرز، سمک عیار، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۴۷-۱۳۵۳ش.
(۵۲) اسدیطوسی، علی، گرشاسب‌نامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۵۳) افشاری، مهران، مقدمه بر هفت لشکر، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۵۴) ایرانشاه، ابن ابی‌الخیر، بهمن‌نامه، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۵۵) بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۵۶) کردشبستری، حسین‌، به کوشش علی حصوری، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۵۷) خواجوی کرمانی، سام‌نامه، به کوشش اردشیر بنشاهی، بمبئی، ۱۳۱۹ق.
(۵۸) صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۵۹) فرامرزنامه، به کوشش مجید سرمدی، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۶۰) فردوسی، شاهنامه، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۳-۱۹۷۱م.
(۶۱) مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۶۲) مختاری، عثمان، شهریارنامه، دیوان، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۶۳) مرتضوی، منوچهر، فردوسی و شاهنامه، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۶۴) مولوی، مثنوی، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۶۵) مینوی، مجتبی، نقد حال، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۶۶) Hanaway WL، Formal Elements in the Persian Popular Romances، Review of National Literatures، ۱۹۷۱، volII.


۱. MacKenzie D N، A Concise Pahlavi Dictionary، ج۱، ص۶۴، London، ۱۹۷۱.
۲. MacKenzie D N، A Concise Pahlavi Dictionary، ج۱، ص۱۲۶، London، ۱۹۷۱.
۳. کریستن، سن آ، ایران در زمان ساسانیان، ج۱، ص۱۲۴-۱۲۵، ترجمه غلامرضا رشید یاسمی، تهران، ۱۳۶۷ش.
۴. پیرنیا، حسن، ایران باستان، ج۹، ص۲۶۱۱، تهران، ۱۳۴۲ش.
۵. معین، محمد، تعلیقات بر برهان قاطع محمدحسین بن خلف تبریزی، ج۱، ص۴۳۰، تهران، ۱۳۶۱ش.
۶. Nyberg H S، A Manual of Pahlavi، ج۱، ص۱۴۸، Wiesbaden، ۱۹۶۴.
۷. زرین‌کوب، عبدالحسین، جست‌وجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۲۰، تهران، ۱۳۶۳ش.
۸. مشکور، محمدجواد، پارتی‌ها یا پهلویان قدیم، ج۱، ص۴۸۰، تهران، ۱۳۵۰ش.
۹. خالقی مطلق، جلال، بیژن و منیژه ویس و رامین، ج۱، ص۳۱۲، ادب پهلوانی.
۱۰. زرین‌کوب، عبدالحسین، جست‌وجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۲۰، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۱. مشکور، محمدجواد، پارتی‌ها یا پهلویان قدیم، ج۱، ص۴۸۷، تهران، ۱۳۵۰ش.
۱۲. تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ص۷۶، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ش.
۱۳. Boyce M، The Parthian Gōsān and Iranian Minstrel Tradition، ج۱، ص۴۰-۴۵ درباره نقش گوسان‌ها در حفظ داستان‌های پهلوانی و انتقال آن‌ها به خنیاگران دوره ساسانی، JRAS، London، ۱۹۵۷.
۱۴. Eliade M، The Myth of the Eternal Return، ج۱، ص۱۵، or Cosmos and History، tr W Trask، New York، ۱۹۷۴.
۱۵. بلوکباشی، علی، نقد و نظر، ج۱، ص۲۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۶. بهار، مهرداد، جستاری چند در فرهنگ ایران، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۶، تهران، ۱۳۷۳ش.
۱۷. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۲۲۷- ۲۲۸، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۸. یادداشت‌های مؤلف.
۱۹. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۰، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۰. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۱. صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹، تهران، ۱۳۶۳ش.
۲۲. صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۴۷۷، تهران، ۱۳۶۳ش.
۲۳. درخت، آسوریگ، ترجمه یحیی ماهیار نوابی، ج۱، ص۶۶ بیت ۷۱، تهران، ۱۳۶۳ش.
۲۴. فردوسی، شاهنامه، ج۲، ص۲۰۲ حاشیه، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۶-۱۹۶۸م.
۲۵. مؤذن جامی، محمدمهدی، ادب پهلوانی، ج۱، ص۲۷، تهران، ۱۳۷۹ش.
۲۶. آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، اسطوره زندگی زرتشت، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۳، تهران، ۱۳۷۲ش.
۲۷. Davidson O M، Poet and Hero in the Persian Book of Kings، ج۱، ص۸۲، London، ۱۹۹۴.
۲۸. قریب، بدرالزمان، رستم در روایات سغدی، ج۱، ص۵۱، شاهنامه‌شناسی، تهران، ۱۳۵۷ش، ج ۱.
۲۹. کویاجی، ج س، آیین‌ها و افسانه‌های ایران و چین باستان، ترجمه جلیل دوستخواه، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰، تهران، ۱۳۵۳ش.
۳۰. کویاجی، ج س، آیین‌ها و افسانه‌های ایران و چین باستان، ترجمه جلیل دوستخواه، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۰ برای رستـم در افسانـه‌های سرزمین‌ها و قـوم‌های دیگـر.
۳۱. صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۲۳۴-۲۳۵، تهران، ۱۳۶۳ش.
۳۲. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۳۴، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
۳۳. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
۳۴. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۱۶۶، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
۳۵. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
۳۶. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
۳۷. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
۳۸. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۵برای نقش پهلوانان دوره کیانی در پاسداری از اقتدار حکومت، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
۳۹. صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۳۴۳-۳۹۰ برای مجموعه‌ای از این حماسه‌های تاریخی و دینی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۴۰. یادداشت‌های مؤلف.
۴۱. بهار، محمدتقی، جوانمردی، ج۱، ص۱۱۰، آیین جوانمردی.
۴۲. رشیدالدین، فضل‌الله، جامع التواریخ، ج۱، ص۴۹۸- ۴۹۹، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۴۳. خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب ‌السیر، ج۳، ص۳۱۶، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۴۴. خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب ‌السیر، ج۳، ص۳۶۵، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۴۵. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۴، ص۵۵۸۱، پهلوان اسد درباره شورش و چگونگی کشته شدن پهلوان اسد.    
۴۶. خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب ‌السیر، ج۳، ص۳۰۵- ۳۰۸، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۴۷. کتبی، محمود، تاریخ آل‌مظفر، ج۱، ص۸۶-۹۱، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
۴۸. کتبی، محمود، تاریخ آل‌مظفر، ج۱، ص۹۹-۱۰۲، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
۴۹. انصاف‌پور، غلامرضا، پوریای ولی، ج۱، ص۳۰-۴۳ برای شگفتی‌های زندگی او، تهران، ۱۳۵۵ش.
۵۰. خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب ‌السیر، ج۳، ص۳۶۵ درباره قیام شیعی سربه‌داران و سرگذشت پهلوانان سربه‌دار، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۵۱. آژند، یعقوب، قیام شیعی سربه‌داران، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۵، تهران، ۱۳۶۳ش.
۵۲. آژند، یعقوب، قیام شیعی سربه‌داران، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۷، تهران، ۱۳۶۳ش.
۵۳. اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۱۸، تهران، ۱۳۵۰ش.
۵۴. محمدکاظم، عالم آرای نادری، ج۱، ص۳۸- ۴۸ برای شرح ماجرا، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.
۵۵. رستم الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، ج۱، ص۱۰۳، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
۵۶. اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، ج۲، ص۸۰۸، تهران، ۱۳۵۰ش.
۵۷. اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، ج۳، ص۱۰۳۴، تهران، ۱۳۵۰ش.
۵۸. محمدکاظم، عالم آرای نادری، ج۱، ص۱۷۶- ۱۸۸، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.
۵۹. کاشفی، حسین، فتوت‌نامه سلطانی، ج۱، ص۳۳۰-۳۳۶، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۵۰ش.
۶۰. یادداشت‌های مؤلف.
۶۱. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، لوطی.
۶۲. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، زورخانه.
۶۳. اوبن، اوژن، ایران امروز، ج۱، ص۲۵۰، ایران و بین‌النهرین، ترجمه علی‌اصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۶۴. پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴، تهران، ۱۳۳۷ش.
۶۵. محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانه ایران، ج۲، ص۹۸۹، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
۶۶. محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانه ایران، ج۲، ص۹۹۱، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
۶۷. محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانه ایران، ج۲، ص۹۹۵، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
۶۸. محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانه ایران، ج۲، ص۱۰۱۹، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
۶۹. کربن، هانری، آیین جوانمردی، ج۱، ص۶، ترجمه احسان نراقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۷۰. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، جوانمرد قصاب.
۷۱. نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، ج۱، ص۱۴۳، تهران، ۱۳۴۳ش.
۷۲. نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، ج۱، ص۱۵۸، تهران، ۱۳۴۳ش.
۷۳. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۵۵۷۱، پوریای ولی.    
۷۴. نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۴، تهران، ۱۳۴۳ش.
۷۵. زرین‌کوب، عبدالحسین، جست‌وجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۵۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
۷۶. پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، تهران، ۱۳۳۷ش.
۷۷. زرین‌کوب، عبدالحسین، جست‌وجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۵، تهران، ۱۳۶۳ش.
۷۸. انصاف‌پور، غلامرضا، پوریای ولی، ج۱، ص۴-۲۷، تهران، ۱۳۵۵ش.
۷۹. پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۳۵۰-۳۶۴ برای طومار افسانه و فنون کشتی او، تهران، ۱۳۳۷ش.
۸۰. واصفی، محمود، بدایع الوقایع، ج۱، ص۴۸۹-۵۱۶، به کوشش الکساندر بالدیرف، تهران، ۱۳۴۹ش.
۸۱. علیشیر، نوایی، مجالس النفائس، ج۱، ص۵۲، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
۸۲. علیشیر، نوایی، مجالس النفائس، ج۱، ص۸۹-۹۰، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
۸۳. علیشیر، نوایی، مجالس النفائس، ج۱، ص۲۶۴، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
۸۴. بلوکباشی، علی، پدیده‌ای به نام لوطی و لوطی‌گری در حیات اجتماعی تاریخ ایران، ج۱، ص۱۰۰، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۳ش، س ۳، شم‌ ۸ و ۹.
۸۵. رستم الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
۸۶. پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۸۰، تهران، ۱۳۳۷ش.
۸۷. بلوکباشی، علی، پدیده‌ای به نام لوطی و لوطی‌گری در حیات اجتماعی تاریخ ایران، ج۱، ص۱۰۳، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۳ش، س ۳، شم‌ ۸ و ۹.
۸۸. لازار، ژیلبر، پهلوی، ج۱، ص۴۸- ۴۹، پهلوانی در شاهنامه، ترجمه ژاله آموزگار، سیمرغ، تهران، ۱۳۵۱ش، شم‌ ۵.
۸۹. محمد بن منور، اسرارالتوحید، ج۱، ص۲۱۶، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
۹۰. کاشفی، حسین، فتوت‌نامه سلطانی، ج۱، ص۳۱۰، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۵۰ش.
۹۱. پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۳۴، تهران، ۱۳۳۷ش.
۹۲. پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۸۳-۸۵، تهران، ۱۳۳۷ش.
۹۳. انصاف‌پور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۱، تهران، ۱۳۵۳ش.
۹۴. انصاف‌پور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۳ برای انواع تنکه، تهران، ۱۳۵۳ش.
۹۵. انصاف‌پور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، ج۱، ص۲۱۱-۲۱۲برای شرح بازوبند، تهران، ۱۳۵۳ش.
۹۶. نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، ج۱، ص۱۴۷، تهران، ۱۳۴۳ش.
۹۷. یوسفی، غلامحسین، فتوت و قیام‌های ضد خلافت، ج۱، ص۱۶۱، آیین جوانمردی.
۹۸. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، ج۱، ص۳۸، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
۹۹. مختاری، ابراهیم و مهدی صابر، میراث پهلوانی، ج۱، ص۵۱، تهران، ۱۳۸۱ش.
۱۰۰. انصاف‌پور، غلامرضا، تاریخ و فرهنگ زورخانه، ج۱، ص۷۷، تهران، ۱۳۵۳ش.
۱۰۱. بلوکباشی، علی، نقش و کارکرد اجتماعی زورخانه در جامعه سنتی ایران، ج۱، ص۳۹، حافظ، تهران، ۱۳۸۳ش، شم‌ ۹.
۱۰۲. بلوکباشی، علی، نقش و کارکرد اجتماعی زورخانه در جامعه سنتی ایران، ج۱، ص۳۹، حافظ، تهران، ۱۳۸۳ش، شم‌ ۹.
۱۰۳. پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۱۰۷- ۱۳۸برای شرح زندگی پهلوانان و پیش‌کسوتان نامی از سده ۷ق تا امروز، تهران، ۱۳۳۷ش.
۱۰۴. پرتو بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران، ج۱، ص۱۴۳-۲۰۸، تهران، ۱۳۳۷ش.
۱۰۵. مختاری، ابراهیم و مهدی صابر، میراث پهلوانی، ج۱، ص۵۱، تهران، ۱۳۸۱ش.
۱۰۶. بلوکباشی، علی، قهوه‌خانه‌های ایران، ج۱، ص۹، تهران، ۱۳۷۵ش.
۱۰۷. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۷، ص۶۴۵۱، طایفه جت.    
۱۰۸. واصفی، محمود، بدایع الوقایع، ج۱، ص۵۰۸، به کوشش الکساندر بالدیرف، تهران، ۱۳۴۹ش.
۱۰۹. بلوکباشی، علی، پدیده‌ای به نام لوطی و لوطی‌گری در حیات اجتماعی تاریخ ایران، ج۱، ص۱۰۰، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۳ش، س ۳، شم‌ ۸ و ۹.
۱۱۰. بلوکباشی، علی، پدیده‌ای به نام لوطی و لوطی‌گری در حیات اجتماعی تاریخ ایران، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۳ش، س ۳، شم‌ ۸ و ۹.
۱۱۱. فلور، ویلم، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۲، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، ۱۳۴۶ش.
۱۱۲. یادداشت‌های مؤلف.
۱۱۳. صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۲۱۶، تهران، ۱۳۷۴ش.
۱۱۴. افشاری، مهران، مقدمه بر هفت لشکر، ج۱، ص۴۰، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۱۵. فردوسی، شاهنامه، ج۱، ص۱۳۷، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۳-۱۹۷۱م.
۱۱۶. فردوسی، شاهنامه، ج۲، ص۱۵۰، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۳-۱۹۷۱م.
۱۱۷. مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، ج۱، ص۹۱، تهران، ۱۳۱۸ش.
۱۱۸. فردوسی، شاهنامه، ج۶، ص۷۸، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۳-۱۹۷۱م.
۱۱۹. بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، ج۱، ص۲۳۹، تهران، ۱۳۷۵ش.
۱۲۰. مینوی، مجتبی، نقد حال، ج۱، ص۱۱۸، تهران، ۱۳۵۸ش.
۱۲۱. فرامرزنامه، به کوشش مجید سرمدی، ج۱، ص۱۰۷، تهران، ۱۳۸۲ش.
۱۲۲. اسدیطوسی، علی، گرشاسب‌نامه، ج۱، ص۱۹-۲۱، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۵۴ش.
۱۲۳. خواجوی کرمانی، سام‌نامه، ج۱، ص۴۲، به کوشش اردشیر بنشاهی، بمبئی، ۱۳۱۹ق.
۱۲۴. مرتضوی، منوچهر، فردوسی و شاهنامه، ج۱، ص۱۴، تهران، ۱۳۶۹ش.
۱۲۵. مختاری، عثمان، شهریارنامه، ج۱، ص۷۹۸، دیوان، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، ۱۳۴۱ش.
۱۲۶. صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۲۸۶-۳۱۷ درباره این گونه مثنوی‌ها، تهران، ۱۳۷۴ش.
۱۲۷. ایرانشاه، ابن ابی‌الخیر، بهمن‌نامه، ج۱، ص۴۱۳، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، ۱۳۷۰ش.
۱۲۸. ایرانشاه، ابن ابی‌الخیر، بهمن‌نامه، ج۱، ص۴۶۳-۴۶۵، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، ۱۳۷۰ش.
۱۲۹. افشاری، مهران، مقدمه بر هفت لشکر، ج۱، ص۳۹-۴۳، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۳۰. صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، ج۱، ص۵۵۵-۵۵۷، تهران، ۱۳۷۴ش.
۱۳۱. فردوسی، شاهنامه، به کوشش برتلس و دیگران، مسکو، ۱۹۶۳-۱۹۷۱م.
۱۳۲. Hanaway WL، Formal Elements in the Persian Popular Romances، ج۱، ص۱۴۱، Review of National Literatures، ۱۹۷۱، volII.
۱۳۳. ارجانی، فرامرز، سمک عیار، ج۲، ص۲۴۲، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۴۷-۱۳۵۳ش.
۱۳۴. کردشبستری، حسین‌، به کوشش علی حصوری، ج۱، ص۷۶-۷۷، تهران، ۱۳۴۹ش.
۱۳۵. کردشبستری، حسین‌، به کوشش علی حصوری، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۳، تهران، ۱۳۴۹ش.
۱۳۶. کردشبستری، حسین‌، به کوشش علی حصوری، ج۱، ص۱۳۵، تهران، ۱۳۴۹ش.
۱۳۷. کردشبستری، حسین‌، به کوشش علی حصوری، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۴، تهران، ۱۳۴۹ش.
۱۳۸. کردشبستری، حسین‌، به کوشش علی حصوری، ج۱، ص۱۸۸، تهران، ۱۳۴۹ش.
۱۳۹. اسدیطوسی، علی، گرشاسب‌نامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۵۴ش.
۱۴۰. مولوی، مثنوی، ج۱، ص۱۴۲، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۰ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پهلوان»، شماره۵۵۸۰.    

رده‌های این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی




جعبه ابزار