پشتکوه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پُشْتْکوه، منطقهای تاریخی در باختر ایران که تقریباً با
استان ایلام مطابقت دارد.
از آغاز پادشاهی
شاهان صفوی، منطقه لُر کوچک به لرستان فِیلی معروف شد و لرستان فیلی در زمان
سلطنت آقامحمدخان قاجار (۱۲۱۰-۱۲۱۱ق/۱۷۹۶-۱۷۹۷م) به دو منطقه پشتکوه و پیشکوه تقسیم گردید.
کبیرکوه (کوه کَوَر، کَبَر) از کوههای بلند و مهم کوهستان زاگرس و مرز میان دو منطقه است.
برخی از
جغرافی
نویسان، رودبزرگ سیمره را نیز مرز میان پشتکوه و پیشکوه دانستهاند.
پشتکوه بدان سبب که در پشت (باختر) کبیر کوه قرار گرفته، به این صورت نامیده شده است.
این منطقه از شمال غرب به سرزمین کلهرها (از ایلهای کُرد کرمانشاهان)، از شمال شرق و جنوب شرق به رودخانه سمیره و کرخه، و از جنوب و جنوب غرب به جلگه بینالنهرین محدود است.
پشتکوه بیشتر از پیشکوه شناخته شده است، زیرا در
سده ۱۳ق/۱۹م، فرمانروایانی بر این ناحیه
حکومت کردهاند که توانسته بودند نظم را در این سرزمین برقرار سازند،
همچنین این منطقه به سبب مرز مشترک با
عراق، همواره از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است.
پشتکوه را شامل رشتههای کوهستانی و جلگههایی در میان کوهها دانستهاند که به صورت نفوذناپذیری از کرانه راست رود کرخه تا مرز امتداد دارد.
کوههای این منطقه از شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شدهاند.
کبیرکوه عظیمترین و منظمترین کوهستان ناحیه است که به طول ۱۶۰کم مانند دیوارهای پشتکوه را از داخل
ایران جدا میکند
و گردنههای کوچکی آن را به پیشکوه پیوند میدهد.
وجود کبیرکوه و کوههای دیگری مانند دینار و اناران، دو گونه آبوهوا در پشتکوه پدید آورده است:
نخست نواحی کوهستانی با قلههای بلند و پربرف که از آبوهوای معتدل برخوردارند، و دوم جلگههای گرم و سوزان که دارای آبوهوای گرمسیری هستند.
از ارتفاعات پوشیده از برف پشتکوه، رودهایی سرچشمه میگیرند که برخی به رود سیمره میریزند و بعضی به سوی جلگه بینالنهرین سرازیر میشوند.
پوشش گیاهی پشتکوه را در درههای ۵۰۰-۱۵۰۰متری، جنگلهای انبوه از درختان بلوط، اقاقیا، افرا،
انار،
گردو،
انجیر و
انگور تشکیل میدهند. در ارتفاعات بالاتر، این درختان جای خود را به گیاهان خاردار و غلات میدهند و پایینتر از ۵۰۰متر، درختان
خرما و مرکبات میرویند.
با نشانیهایی که برخی از مورخان از زیستگاه قوم کاسی (کاشو یا کاشی) در غرب ایران و در دامنههای کوهستان زاگرس به دست دادهاند، دانسته میشود که سرزمین لرها، از جمله منطقه پشتکوه، در نیمه نخست هزاره ۲قم، زیستگاه این قوم باستانی بوده است و آنها از همینجا به جلگه بینالنهرین سرازیر شده، بر امپراتوری
بابل دست یافتند و توانستند نزدیک ۶
قرن بر آن فرمان رانند.
پشتکوه منطبق با ناحیه تاریخی «ماسَبَدان» (ماسپتان، ماه سُبُدان، ماسَبَذان) است.
استرابن از این منطقه با نام «مساباتیس» نام برده، و افزوده است که به ماد (مدیا) تعلق دارد، و برخی نیز آن را از سرزمینهای ایلام دانستهاند. او جای مساباتیس را در جنوب ماد، در کوههای زاگرس ذکر کرده است.
چنین به نظر میرسد که این منطقه در دوره پارتی متقدم جزئی از سرزمین ایلام بوده است
و احتمالاً در
دوره ساسانیان بخشی از سرزمین ماه (ماد) به شمار میرفته است.
راولینسن جلگه آریوخ را کهنترین نام برای این منطقه دانسته، و به نظر او پیش از
سده ۱۳م، اینجا به نام آریوحان شهرت داشته است. نام آریوخ پیش از اسکندر به «سَبَد» که جمع آن «سَبَدان» است، تغییر یافت و با پیشوند «ماه» به معنی سرزمین و منطقه به صورت «ماه سَبَد» و «ماه سَبَدان» (
عربی: ماسبذان) درآمد.
این ایالت در زمان پادشاهی
اردشیر بابکان (۲۲۴-۲۴۰م) به همین صورت، ماه سبدان نامیده میشد و سرزمینی از جلگه ایوان در امتداد کوههای زاگرس تا حدود
شوش را در برمیگرفت و جادهای که از اینجا میگذشت، از راههای مهم ارتباطی جهان باستان بود و همان راهی است که در لشکرکشی اسکندر از شوش به اکباتان، مورد استفاده قرار گرفت.
از
ماسبذان در تاریخ اسطورهای ایران نیز یاد شده است.
از نوشتههای برخی
جغرافی
نویسان اسلامی چنین برمیآید که ماسبذان از سرزمینهای پهلویان (
اشکانیان) بوده،
و
یاقوت نیز از قول شیرویه پسر شهردار، آن را یکی از شهرهای هفت گانه پهلویان به شمار آورده است.
اساساً منطقه گسترده زاگرس در دوره اشکانیان به پایگاه دفاعی و نفوذی آنان در غرب
ایران تبدیل شد و پهله، پَهْلَوْ و یا پَهل نام گرفت.
دینوری ماسبذان را از سرزمینهایی دانسته که اردوان، شاه اشکانی بر آن فرمانروایی کرده است.
به نظر میرسد، این منطقه در زمان ساسانیان و نیز تا سدههای ۲ و ۳ق، سرزمین پهله نامیده میشد.
به عقیده برخی، نامِ «فِیلی» که به بخشی از لرستان (لُر کوچک) گفته میشد، دگرگون شده واژه «پهله یا پهلوی» است و بدین سبب زبان و دو بیتیهای این سامان نیز «فهلویات= پهلویات» نام گرفته است.
در زمان
سلطنت خسروپرویز (۵۹۰-۶۲۷م) چندی، بسطام دایی او که بر ضد شاه شوریده بود، بر ماسبذان دست یافت.
وجود برخی از محلهای جغرافیایی با نام مهر و یا ترکیبی از آن، مانند
مهران (شهری مرزی در
استان ایلام کنونی)، مهرگان کده (در عربی: مهرجان قُذَق)، مهراب کوه (مِهروکو)، روستای چممهر (در جایی که رود کشکو به سیمره میپیوندد) و مهرابهویزیهار در قلعه کهزاد را نشانهای از گسترش آیینمهرپرستی در این سرزمین دانستهاند.
در حمله تازیان به ایران، ماسبذان (پشتکوه) در ۱۶ق/۶۳۷م در معرض یورش آنان قرار گرفت. آذین پسر هرمزان سپاهی برای دفاع از این سرزمین در دشت ماسبذان گردآورد، ولی او در برابر
سپاه ضِرار بن خطاب ( سردار تازی) شکست خورد و کشته شد. مردم ماسبذان به کوهستان گریختند و ضرار آنها را فرا خواند و آنان پذیرفتند و به شهر خود بازگشتند.
بلاذری گشودن ماسبذان را به
ابوموسی اشعری نسبت داده است. بنا به نوشته او، ابوموسیٰ پس از بازگشت از
نهاوند و پیروزی بر مردم
دینور، به ماسبذان رفت، مردم آنجا و نیز اهل
شیروان یا سیروان (یکی از مراکز ولایت ماسبذان) با وی
صلح کردند و
جزیه و
خراج پرداختند و او بر سرزمینشان تسلط یافت. بلاذری افزوده است که به عقیده برخی، ابوموسیٰ ماسبذان را پیش از نبرد نهاوند گشوده بود.
پس از پیروزی تازیان، ماسبذان جزو منطقه جبال (کوهستان) قرار گرفت و
جغرافی
نویسان اسلامی عموماً از آن به عنوان بخشی از این منطقه یاد کردهاند.
ولایت ماسبذان دارای دو شهر حاکمنشین بوده است: شیروان و اریجان یا اریوجان.
شیروان در زمان ساسانیان و نیز تا دوره خلفای عباسی، آباد بوده است و مردم تا پایان سده ۴ ق در آن زندگی میکردهاند.
ابن حوقل شیروان را شهری کوچک، با ساختمانهای سنگی و گچی، دارای میوه زیاد، فرآوردههای گرمسیری و سردسیری، آبها، درختان و کِشتهای بسیار توصیف کرده است.
ابودلف اریوجان را شهری زیبا نوشته که در دشتی میان کوههای پردرخت قرار داشته، و دارای آبهای معدنی و گوگردی بوده است.
در ۱۶۹ق/۷۸۵م،
مهدی خلیفه عباسی در ماسبذان درگذشت.
گویا او، آوازه آبوهوای خوش آنجا را شنیده، و برای بهرهمندی از آن، بدانجا
سفر کرده بود.
در ماسبذان و دو شهر عمده آن (شیروان و اریوجان)، از چشمههای آبگرمی سخن گفته شده که آب آنها آتشناک است و
آب آتش را خاموش نمیکند که از شگفتیهای
جهان شمرده میشود.
چنین پیداست که در سده ۴ق/۱۰م، نهضت خرمدینان در میان مردم ماسبدان گسترش داشته، و شهرهای شیروان و اریوجان از زیستگاههای پیروان این آیین بوده است.
مقدسی خرمدینان ماسبذان را مردمانی پاکیزه و نیکرفتار توصیف کرده است.
در زمان
خلیفه عباسی الطائعالله (۳۶۳-۳۸۱ق/۹۷۴-۹۹۱م) که همزمان، شاهان
آلبویه نیز در
ایران سلطنت داشتند، حسنویه پسر حسین برزکان (برزیکانی) بر پشتکوه و پیشکوه فرمانروا گردید
تا زمانی که در دژ «سرماج» درگذشت.
اتابکان لر کوچک از ۵۸۰ تا ۱۰۰۶ق/۱۱۸۴ تا ۱۵۹۷م بر این سرزمین حکومت کردند.
با کشته شدن شاهوردیخان، واپسین اتابک لر در ۱۰۰۶ق به فرمان شاهعباس کبیر، فرمانروایی آنان در پشتکوه و پیشکوه پایان پذیرفت و به جای آنان، حکومت سلسله دیگری از فرمانروایان لُر به نام «والیان لرستان» بر این سرزمین آغاز گردید.
حکومت
والیان تا ۱۲۱۱ق/۱۷۹۶م به درازا کشید و در این هنگام،
آقامحمدخان قاجار پس از برانداختن سلسله زندیه به منظور کاستن از قدرت والی لرستان، پشتکوه را از دیگر نقاط لرستان جدا کرد و از این پس، قلمرو والی، تنها به پشتکوه محدود گردید. والی در همان سال از اقامتگاه خود در
خرمآباد نقل مکان کرد و به همراه بخشهایی از طایفهها، به پشتکوه عقب نشست.
به همین سبب، از آغاز سلطنت
فتحعلی شاه قاجار، عنوان والی
لرستان به والی پشتکوه تبدیل شد.
به هنگام سلطنت فتحعلیشاه، والیگری پشتکوه با حسنخان بود، و او از حکومت مرکزی ایران فرمانبرداری میکرد و مرکز حکومت را از خرمآباد به ایلام منتقل ساخت.
از مشهورترین والیان پشتکوه، میتوان حسینقلیخان ابوقداره را نام برد که مردی جنگجو و کاردان بود. او در موضوع اختلاف مرزی، با عربها به
جنگ پرداخت و آنها را تا کرانه
دجله عقب راند.
حسینقلیخان در
سپاه ایران درجه امیرتومانی (سرلشکری) داشت.
او در پیشکوه نیز اِعمال نفوذ کرد و چندبار مأمور جنگ با طایفههای پیشکوه شد.
حاج سیاح که در ۱۲۹۷ق/۱۸۸۰م از پشتکوه دیدن کرده، با حسینقلیخان و پسرانش در مرکز والی «ده بالا» ملاقات کرده، و از مهابت و سطوت او سخن گفته است.
پس از حسینقلیخان، پسرش غلامرضاخان ابوقداره، والی پشتکوه گردید و تا ۱۲۹۹ش بر پشتکوه حکومت کرد. وی در ۱۳۰۷ش به
عراق پناهنده شد و در همانجا درگذشت و بدینسان حکومت والیان برچیده شد.
در پشتکوه آثار تاریخی فراوانی از دورههای گوناگون باستانی برجای مانده است که برخی از آنها را بقایای آبادیها و دژهای نظامی دوره ایلامی دانستهاند.
۱- سلیمانتپه (زیر زیرتپه)، متعلق به حدود سال ۲۵۰۰قم،
۲- تل بِکسایه نزدیک سلیمان تپه،
۳- تلهای سَبَعات خَریز (چهار ریز) شامل ۴ تل نزدیک به هم،
۴- ویرانههای تللالار که آن را بقایای شهر باستانی «توبوی» دانستهاند که در عهد آشور بانیپال (سده ۷قم) آباد بوده، و در دوره ساسانیان نیز یکی از مراکز مهم نظامی پشتکوه به شمار میرفته است.
۵- ویرانههای شهر شیروان (سیروان) نیز شامل بناهایی از سنگ و گچ، متعلق به دوره ساسانیان است.
شیروان تا پایان سده ۴ق آباد بوده، و از آن پس احتمالاً به علت
زمینلرزه ویران شده است.
۶- جایگاه اریوجان دومین شهر باستانی پشتکوه (ماسبذان) را، شهر ایلام کنونی دانستهاند که آن را حسینخان والی به عنوان مرکز خود برگزید و به حسینآباد معروف شد که در زمان
رضاشاه به ایلام تغییر نام یافت.
حسینآباد بیشتر ده بالا نامیده میشد
که در دامنه مانشت کوه قرار داشت و روزگاری اقامتگاه تابستانی والیان نیرومند پشتکوه بود.
۷- بخشی از مفرغهای معروف لرستان که در فاصله سالهای ۱۹۲۸-۱۹۳۰م بازارهای عتیقه بینالمللی را به خود جلب کرده بود، در گورستانهای واقع در درههای میان کوهی پشتکوه یافت شده است و متعلق به آغاز نیمه دوم هزاره ۳ قم تا سده ۷ قم بوده است.
۸- ایتیرگَزی؛ در ۱۳۱۷ش/۱۹۳۸م مجسمه برنزی کوچکی در پشتکوه یافت شد که به سبب ویژگیهایش مورد توجه بسیار قرار گرفت. این مجسمه نماینده خدایی است که ایستاده با خنجری به کمر و تیردانی در پشت که روی لباس او مطالبی به خط بابلی متأخر نوشته شده است و نشان میدهد خدای شهر «ایتیرگَزی» است.
گیرشمن این اثر را نشانهای از پیشرفت فن ساخت پیکرههای ۳ بعدی دانسته است.
برخی نیز پوشش رزمی آن را تقریباً همانند لباس عشایر کنونی لُر تلقی کردهاند.
از نوشتههای برخی از گردشگران که به پشتکوه رفتهاند، چنین برمیآید که لرهای این سرزمین چهره و اندامی زیبا داشته، و مردمانی دلیر بودهاند.
استارک نیز زیباترین ساکنان شهر
بغداد را، لرهای پشتکوهی دانسته است و بنا به نوشته او، پشتکوهیان در نمایشی که هرسال یکبار در بغداد برپا میکنند، طرز زندگی و نیز منطقه خویش را به تماشاچیان نشان میدهند و ترانههایی با صدای بلند میخوانند که مانند آواهای نواحی کوهستانی آلپ است. همه صحنههای این نمایش را میتوان در خود سرزمین پشتکوه به چشم دید.
(۱) ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابن حوقل محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
(۳) ابن خردادبه عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۶ق/۱۸۸۹م.
(۴) ابن رسته احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م.
(۵) ابودلف مسعر، الرسالة الثانیة، به کوشش بولگاکف و خالدوف، قاهره، ۱۹۷۰م.
(۶) استارک فریا، سفری به دیار الموت، لرستان و ایلام، ترجمه علی محمدساکی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۷) افشار سیستانی ایرج، ایلام و تمدن دیرینه آن، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۸) ایزدپناه حمید، آثار باستانی و تاریخی لرستان، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۹) ایزدپناه حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی لرستان، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۰) بلاذری احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۵م.
(۱۱) بهمنش احمد، تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۱۲) دیاکونف ا م، تاریخ ماد، ترجمه کشاورز، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۱۳) دینوری احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۱۴) راولینسن هنری، سفرنامه (گذر از زهاب به خوزستان)، ترجمه شکندر اماناللهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۵) رجبی امین و اصغر رجبی، «والیان لرستان»، فصلنامه مطالعات تاریخی، مشهد، ۱۳۷۰ش، س۳، شم ۳و۴.
(۱۶) ساکی علی محمد، جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، خرمآباد، ۱۳۴۳ش.
(۱۷) سهرابی محمد، لرستان و تاریخ قوم کاسیت، خرمآباد، ۱۳۷۶ش.
(۱۸) سیاح محمدعلی، خاطرات، به کوشش حمید سیاح و سیفالله گلکار، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۹) طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری.
(۲۰) کامبخشفرد سیفالله، آثار تاریخی ایران، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۲۱) کریمی بهمن،
جغرافی مفصل تاریخی غرب ایران، تهران، ۱۳۱۶ش.
(۲۲) کریمی بهمن، راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران، ۱۳۲۹ش.
(۲۳) کوکلان ابراهیم، جغرافیای نظامی ایران، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۲۴) کیهان مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ۱۳۱۱ش.
(۲۵) گابریل آلفونس، تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران، ترجمه فتحعلی خواجه نوری، به کوشش هومان خواجه نوری، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۲۶) گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۲۷) گیرشمن، هنر ایران، ترجمه عیسیٰ بهنام، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۲۸) مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۲۹) مرگان ژاک، جغرافیای غرب ایران، ترجمه کاظم ودیعی، تبریز، ۱۳۳۹ش.
(۳۰) مسعودی علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳م.
(۳۱) مسعودی علی، مروج الذهب، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۸۴-۱۳۸۷ق/۱۹۶۴-۱۹۶۷م.
(۳۲) مشکوٰتی نصرتالله، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۳۳) مقدسی، مطهر، البده و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۰۳م.
(۳۴) واندنبرگ لوئی، باستانشناسی ایران باستان، ترجمه عیسیٰ بهنام، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۳۵) حموی، یاقوت، معجم البلدان.
(۳۶) یعقوبی، احمد، البلدان، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۳۷) Brunner Ch J،» Geographical and Administrative Divisions: Settlements and Economy «، The Cambridge History of Iran، vol VIII (۲)، ed Yarshater، London، ۱۹۸۳.
(۳۸) Curzon G N، Persia and the Persian Question، London، ۱۸۹۲.
(۳۹) Markwart J، Ērānšahr، Berlin، ۱۹۰۱.
(۴۰) Mortensen I، Nomads of Luristan، ed I Nicolaisen، Copenhagen، ۱۹۹۳.
(۴۱) Stein A، Old Routes of Western Īrān، London، ۱۹۴۰.
(۴۲) Strabo، The Geography، tr H L Jones، London، ۱۹۶۱.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پشتکوه»، شماره۵۵۲۹.