پایهگذار قواعد فقهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این مقاله به پژوهش و بررسی
القواعد والفوائد پرداخته که حاصل
اندیشه و
پژوهش فقهی و گزارش آرای فقهای دیگر مذاهب اسلامی است. چارچوب پژوهش و تربیت بحث حاضر نیازمند ارائه گفتاری در (
قواعد فقهی) است.
از این رو، مقاله در دو فصل ارائه میشود:
فصل نخست در بیان معنای لغوی و اصطلاحی
قواعد فقهی، پیدایی آن و معرفی بارزترین آثاری است که در این باره در مذاهب اسلامی نوشته شده؛ فصل دوم پژوهشی در کتاب
القواعد والفوائد است که دو بحث را دربر دارد:
یکم. تأسیس
قواعد امامیه در
سده هشتم هجری؛ دوم. تلاشهای شهید اول دراین باره و گفتار و نظریات شخصیتها درباره وی و کتاب
القواعد.
قواعد فقهی بسیاری وجود دارد که هریک
قاعدهای ضابطهمند و جامع دارد و نیز دربردارنده مسائل فقهی بسیار است.
فقیهان با بررسی و پژوهش در مسائل فقهی و فروع آن،
قواعد فقهی را استخراج میکنند و هر مجموعه را به
قاعده ای کلی ارجاع میدهند که حکم آن بر تمام یا اکثر مسائل جزئی متشابه جاری و ساری است. (قرافی) دراین باره مینویسد:
قواعد فقهی بسیار و گسترده است، چنان که بر اسرار و حکمتهای
شرع مشتمل است و بسیار
مفید مینماید و هر اندازه فقیه بر آنها احاطه داشته باشد، قدر و منزلت دارد.
چارچوب و ساختار قانونی این
قواعد که رسا و با عباراتی گویا و استوار است و اهمیت بسیاری در تربیت و پرورش اندیشه فقهپژوه دارد.
معنای لغوی و اصطلاحی
قواعد فقهی، پیدایی آن و معرفی
آثار برجسته مذاهب اسلامی:
قواعد جمع
قاعده به معنای اصل و اساس است.
در صحاح جوهری آمده: (
قواعد بیت وبَنا اساس و پایه آن است). معنای
قاعده از (
قعود) یعنی ثبات و
استقرار گرفته شده است.
در آیه آمده:
(واذ یرفع ابراهیم
القواعد من البیت واسماعیل)
(فأتی اللّه بنیانهم من
القواعد)
معنای لغوی (فقه) فهم دقیق و عمیق است:
فما هؤلاء القوم لایکادون یفقهون حدیثاً؛
چه بر سر این قوم آمده که هیچ سخنی را نمیفهمند؟
فقه در اصطلاح به معنای مجموع
احکام شرعی فرعی کلی یا وظایفی است که شارع یا
عقل (در صورت نبود شرع)
وضع میکند.
از آن رو که فقه از امور معنوی است،
قاعده را از معنای مادی (که در کتب
لغت آمده) به معنای معنوی آن گرفتهایم.
قاعده مفهومی عام و کلی است که بر جزئیات یا مفردات خود قابل انطباق است و هر علمی (
قواعدی) دارد.
قواعد فقهی نیز چندین تعریف دارد. شاید تعریف جامع و مانع آن عبارت باشد از:
۱. (الحکم الکلی الذی ینطبق علی جمیع جزئیاته لتعرف احکامها منه؛
حکم کلی که بر تمامی جزئیاتش منطبق است تا احکام شناخته شود).
مثلاً
قاعده (عقد باطل هیچ گونه اثری ندارد)، حکمی کلی است که بر عقود باطل معین تطبیق میشود و میگوییم: این
عقد ، اثری ندارد؛ چون
باطل است یا آن اجاره اثری ندارد؛ چون باطل است.
۲. (قضیة کلیة یتعرف منها احکام جزئیات موضوعها؛
قضیهای کلی که احکام موضوعات جزئی مربوطه از آن فهمیده میشود).
۳. (اصول فقهیة کلیة
فی نصوص موجزة دستوریة تتضمن احکاماً تشریعیة عامة
فی الحوادث التی تدخل تحت موضوعها؛
اصول کلی فقهی که در متون موجز (کوتاه و رسا) قانونی آمده، احکام
عام و کلی تشریعی درباره رخدادهایی را دربر دارد که موضوع هریک از احکام کلی است).
۴. (قضیة کلیة تنطبق علی جمع جزئیاتها أو أکثرها تعرف منها احکامها؛
قضیهای کلی که قابل
انطباق بر تمامی یا اکثر جزئیاتش است و احکام آنها بدین وسیله معلوم میگردد).
گویا دکتر سرحان این تعریف را متأثر از تعریف نخست از ابن نجیم حنفی مصری مطرح کرده است.
۵. (تشمل علی حکم شرعی عام، یستفاد من تطبیقها الحصول علی أحکام شرعیة جزئیة هی مصادیق لذلک الحکم العام؛
دربردارنده حکم کلی شرعی است که با اجرای آن، بر احکام جزئی شرعی که مصادیق آن حکم کلی است، دست مییابیم).
۶. (الحکم الفقهی المندرج تحته فروع مختلفة من باب واحد؛
حکم فقهی که فروع مختلفی از یک باب را دربردارد).
۷. (کبری قیاس یجری
فی أکثر من جمال لاستنباط حکم شرعی فرعی جزئی أو وظیفة لذلک؛
کبرای قیاس که در بیشتر مواقع برای استنباط حکم فرعی و جزئی شرعی جاری میشود یا تعیین وظیفه و فعل مکلف).
۸. (احکام کلیة تندرج تحت کل منها مجموعة من المسائل الشرعیة المتشابهة من أبواب شتی؛
احکام کلی که مجموعه مسائل شرعی مشابه در چندین باب تحت آنها مندرجند).
۹. (الاصل الکلی الذی ثبت من ادلته الشرعیه وینطبق بنفسه علی مصادیقه، انطباق الکلی الطبیعی علی مصادیقه؛
اصلی کلی که با ادله شرعی
ثابت شده و به گونه انطباق کلی و طبیعی، بر مصادیق خود قابل اجراست).
۱۰. (مجموعة من الأحکام المتشابهة التی ترجع إلی قیاس واحد یجمعها أو ضابط فقهی یربطها؛
مجموعه احکام مشابه که خاستگاه
قیاس یا ضابطهای فقهی دارد).
قاعده فقهی دربردارنده احکام مشابه در مورد مسائل جزئی
مشابه است، مانند
قاعده (الضرر یزال). حکم در این
قاعده (وجوب ازاله ضرر) است، یعنی هر مسئله جزئی که ضرری توجیه ناپذیر دارد، حکم (وجوب ازاله) بر آن
منطبق است.
به کارگیری
قواعد فقهی، کار فقیه را آسان میکند و به کارگیری آنها سودمندتر از به کارگیری فروع جزئی است.
قواعد فقهی راهکارهایی
مفید دارد که فقیهان ارائه دادهاند و بسیار موفقیتآمیز بوده است.
اگر
قواعد فقهی در مجموعه مؤلفات مستقل نیامده، دلیل بر عدم وجود آنها نیست؛ زیرا تدوین آثار منشأ و به وجود آورنده
قواعد فقهی نیست، بلکه
کاشف و بیانگر وجود آنهاست.
منابع شریعت اسلامی، مأخذ و مستندات آغازین و اساس پیدایی
قواعد فقهی شمرده میشود. معجزه
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) یعنی
قرآن کریم ،
قواعد بسیاری را دربردارد که از آغاز
شریعت ، حدود و ثغوری وضع کرده و اهداف اسلام را در زمینه احکام و قوانین وضع شده برشمرده است.
فقها دراین باره گامهایی برداشتهاند که نسبتاً موفقیتآمیز بوده است، گرچه کوششها و اقداماتی فردی بوده، نمیتوان همه آنها را (
قواعد فقهی) به معنای صحیح کلمه دانست؛ زیرا (سدّ باب اجتهاد) بنابر عقیده برخی مذاهب اسلامی (جز امامیه) مانع روند درست و پیشرفت بوده است.
روشن است که بنیان
قاعدهای گذاشته نشده، مگر آنکه از نصوص قرآنی برداشت شده یا از حدیث شریف یا از ائمه مذاهب برگرفته شده است، یا از عبارات پیروان اینان که به تدریج صورت
قاعده فقهی به خود گرفته است.
در ادامه، بارزترین گامهای فقیهان (با نگارش آثار خود) گزارش میشود. این آثار گرچه نگاشتههایی ستودنی است، گامهایی نخستین به شمار میرود و به رغم سادگی شان موفقیتآمیز است، چنان که گاه متداخل با علم اصول است.
در گزارشی گذرا
قواعد فقهی برگرفته از قرآن کریم و
سنت شریف را برمیشمریم:
۱. (لایکلف اللّه نفسا الا وسعها).
۲. (یرید اللّه بکم الیسر ولایرید بکم العسر).
۳. (ولا تلقوا بأیدیکم إلی التهلکه).
۴. (لا إکراه
فی الدین، قد تبین الرشد من الغی).
۵. (ما یرید اللّه لیجعل علیکم من حرج).
۶. (ولا تزر وازره وزر اخری).
نیز آیاتی دیگر با همین مضمون وجود دارد.
۷. (فمن اضطرّ غیر باغ ولا عاد فلا إثم علیه).
که در آیات و نصوص دیگر نیز هست.
اصول و
قواعد دیگری در تشریع فقهی وجود دارد، گرچه برخی را (
قواعد) دانستهاند، بعضی عالمان آنها را جزء
قواعد برنشمردهاند.
با بهرهگیری از سنت و احادیث پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) نیز
اهل بیت (علیهالسلام) میتوان
قواعد فقهی ذیل را برشمرد:
۱. (انما الأعمال بالنیات) که
قاعدهای اصیل و برگرفته از حدیث است و مصادیق زیر را دارد:
ییکم. (الامور بمقاصدها؛
اعتبار و ارزش امور به اهداف آن است).
دوم. (لاثواب إلا بالنیة؛ ثواب و پاداش منوط به نیت است).
سوم. (العبرة
فی العقود
فی المقاصد والمعانی لاللإلفاظ والمبانی؛
اعتبار و ارزش عقود، به مقاصد و معانی آن است، نه الفاظ و مبانی).
۲. (لاضرر ولاضرار)
که دربردارنده مصادیق زیر است:
ییکم. (الضرر یزال)؛ دوم. (الضرر لایزال بمثله)؛ سوم. (الضرورات تبیح المحظورات).
۳. (الخراج بالضمان)
که دراین باره میتوان گفت غله و محصول و بَدَل و اجاره، عوض ملک و مئونه است؛ چون اگر هر یک تلف شود، از ملکیت خارج شده است.
۴. (الغرم بالغنم).
پس از کتاب و سنت، تأسیس
قواعد فقهی به رغم اختلاف نظرها و موارد استفاده ادامه یافت.
بسیاری از فقهای متقدم و معاصر در
قواعد پژوهش و تتبع کردهاند؛ زیرا از اهمیت علمی و تطبیقی برخوردار است. اینان به بررسی
قواعد کلی پرداختهاند و کتبی مستقل نگاشتهاند. برحسب ترتیب زمانی میتوان فقهای زیر را از میان هریک از مذاهب اسلامی برشمرد:
۱. یحیی بن احمد بن حسن بن سعیدحلی هذلی (م ۷۰۱ ق) که نزهة الناظر
فی الجمع بین الاشباه والنظایر را نوشته است؛ ۲. حسن بن یوسف مطهر،
علامه حلی (م ۷۲۶ ق) با اثر
قواعد الاحکام
فی معرفة الحلال والحرام که فقهای بسیاری بر آن شرح و تعلیقه زدهاند:
فخرالمحققین (م ۷۷۱ ق) ابوالحسن علی بن حسین بن عبدالعالی کرکی (م۹۴۰ ق)، محمد بن حسن اصفهانی (م ۱۱۳۷ ق)، محمدجواد حسین عاملی (م ۱۲۲۶ ق)، جعفر بن خضر آل شلال (م ۱۲۲۸ ق) نیز
شهید اول که اساس
قواعد فقهی را بنیان نهاد؛ ۳. فخرالمحققین ابوطالب محمد بن حسن بن یوسف بن مطهر حلی (م۷۷۱ ق) با کتاب
الفوائد فی شرح
القواعد که شرح کتاب پدر (
القواعد) است؛ ۴. ابوعبداللّه محمد بن مکی عاملی، شهید اول (م ۷۸۶ ق) با اثر
القواعد والفوائد چاپ شده در دو جلد، با تحقیق دکتر سید عبدالهادی حکیم که از جمله آثار ارزشمند در این موضوع است.
شهید اول پایهگذار بحث و پژوهش دراین باره است.
۵. مقداد بن عبداللّه سیوری حلی اسدی، فاضل سیوری (م ۸۲۶ ق) با نضد
القواعد الفقهیه؛ ۶. محمد بن علی بن ابراهیم احسایی (م ۹۰۱ ق) با الأقطاب الفقهیة علی مذهب الامامیة؛ ۷. ابراهیم بن جعفر بن عبدالصمد کرکی عاملی وی را نورالدین ابوالحسن علی بن حسین بن عبدالعالی کرکی نیز گفتهاند و گاه (شیخ علایی) و گاه (محقق ثانی) ملقب شده است
(م ۹۴۰ ق) با
القواعد؛ ۸. زین الدین بن علی جبعی عاملی (
شهید ثانی ) (م ۹۶۹ ق) با تمهید
القواعد؛ ۹. عبداللّه بن حسین تستری اصفهانی (م ۱۰۲۱ ق) با جامع الفرائد
فی شرح القوائد؛ ۱۰. احمد بن محمد بن ابی ذر نراقی (م ۱۲۲۴ ق) با عوائد الایام
فی مهمات ادلة الأحکام؛ ۱۱. جعفر بن خضر بن یحیی آل مالکی (
کاشف الغطا ) (م ۱۲۲۸ ق)
قواعد الستة عشر؛ ۱۲. عبداللّه محمدرضا شُبّر (م ۱۲۴۲ ق) الاصول الأصلیة
والقواعد الشرعیة؛ ۱۳. عبدالفتاح عبدعلی حسینی مراغی (م ۱۲۵۰ ق) با عناوین الاصول که با عنوان (مختصر العناوین) یافت میشود؛ ۱۴. محمدجعفر استرآبادی (م ۱۲۶۳ ق) با المقالید الجعفریة
فی القواعد الإثنی عشریة؛ ۱۵. محمدحسین کاشف الغطا (م ۱۳۷۳ ق) با
تحریر المجلد یا مجلة الاحکام العدلیة؛ ۱۶. محمدمهدی بن حسین خالص کاظمی (م ۱۳۴۳ ق) با
القواعد الفقهیه در دو جلد چاپ دانشگاه بصره، نیز افست ایران (خراسان) در ۱۳۴۲ ق؛ ۱۷. میرزاحسن موسوی بجنوردی (م ۱۳۹۵ ق) با
القواعد الفقهیه، در هفت جلد که اثری ارزشمند است؛ ۱۸. محمدتقی الفقیه عاملی (م ۱۹۹۹ ق) با
قواعد الفقهیه؛ ۱۹. سیدمحمدتقی حکیم (م ۱۴۲۲ هـ.) با
القواعد العامة
فی الفقه المقارن، چ ۲۰۰۱ م؛ ۲۰. مجموعه مؤلفان با اثر
القواعد الفقهیه، چاپ قم، ۱۴۲۱ قمری، چاپ اول؛ ۲۱. باقر ایروانی، دروس تمهیدیة
فی القواعد الفقهیه در دو جلد انتشارات دارالفقه للطباعة، چاپ خانه برهان، ۱۴۲۶ ق؛ ۲۲. حیدر یعقوبی، دلیل
القواعد الفقه، در دو جلد، چاپ نجف اشرف؛ ۲۳. محمدکاظم مصطفوی، مئة
قاعدة فقهیة، چاپ ایران؛ ۲۴. محمدتقی آملی،
القواعد الفقهیه، چاپ اول در انتشارات الهادی، قم؛ ۲۵. ناصر مکارم شیرازی،
القواعد الفقهیه، انتشارات امیرالمؤمنین (ع) قم، چاپ سوم، ۱۴۱۱ ق.
دیگر فقیهان و پژوهشگران شیعی نیز در ضمن کتب و رسالههایی به بحثهایی دراین باره پرداختهاند. گرچه اغلب این آثار تنها به فقه نمیپردازند (و گاه
قواعد اصولی و نحوی و… را دربردارند)، ویژگی غالب آنها فقهی است.
۱. ابومحمد عبداللّه بن یوسف جوینی (م ۴۳۸ ق)، کتاب الفروق؛ نسخه خطی آن در ترکیه، کتابخانه فرمان به شماره ۱۴۶ موجود است.
۲. ابوعاصم محمد بن احمد عبادی (م ۴۵۸ ق) با ادب القضا. وی معاصر قاضی حسین و هم داستان با او بود؛ ۳. قاضی حسین شافعی (م ۴۶۲ ق) که فقه شافعی را بر چهار
قاعده بنا نهاد و نخستین کسی بود که قواعدنگاری کرد؛ ۴. ابن دوست محمد بن مکی غامی (م ۵۰۷ ق) با کتاب
القواعد فی فروع که کتابی مختصر است؛ ۵. ابوسعد محمد بن احمد بن یوسف هروی (م ۵۱۸ ق) با کتاب الإشراق
فی أدب القضاء وغوامض الحکومات؛ ۶. معین الدین ابوحامد بن محمد جاجرمی (م ۶۱۳ ق) با
القواعد فی فروع الشافعیة؛ ۷. عزالدین بن عبدالعزیز بن عبدالسلام سلمی (م ۶۶۰ ق) با قواعدالاحکام
فی مصالح الانام، چاپ دارالشرق، قاهره، ۱۹۶۸ م.
وی
قواعد الاحکام را (قواعدالکبری) نامیده است؛ کتابی با عنوان (
القواعد الصغری) دارد که به رغم اهمیت آن، درباره (
قواعد) بدان معنای دقیق نیست.
قاضی عزالدین محمد بن احمد بن جماعة کنانی (م ۸۱۹ ق) شروحی بر قواعدالکبری و قواعدالصغری دارد.
۸. ابوالفضل محمد بن علی خلاطی (م ۶۷۵ ق) با اثر
قواعد الشرع وضوابط الأصل والفروع؛ ۹. ابن الوکیل صدرالدین بن محمد بن عمر بن مرحل (م ۷۱۶ ق) با کتاب الاشباه والنظائر که نسخه آن در دانشگاه امارات عربی است.
۱۰. ابن العلا صلاح الدین خلیل علایی (م ۷۶۱ ق) با المجموع المذهب
فی قواعدالمذهب الشافعی که به حق از بهترین آثار
قواعد فقهی به شمار میرود و هنوز مخطوط است، گرچه مورد عنایت قواعدنگاران است
و توسط اینان مختصر شده است:
یکم. محمد الصرخدی (م ۷۹۲ ق) که این
اثر و التمهید اسنوی را یک جا آورده؛ دوم. ابن خطیب الدهشه (م ۸۳۴ ق) که مختصر
قواعد علایی از وی است.
۱۱. تاج الدین عبدالوهاب بن علی سبکی (م ۷۷۱ ق) با کتاب
القواعد المشتملة علی الأشباه والنظائر که از کتب با اهمیت بوده و ابن نجیم حنفی و سیوطی شافعی از آن نقل کردهاند؛ ۱۲. جمال الدین بن عبدالرحیم اسنوی (م ۷۷۲ ق) و کتاب الاشباه والنظائر که خطی است؛ ۱۳. بدرالدین بن بهاء زرکشی، صاحب البرهان (م ۷۹۴ ق) با کتاب المنثور
فی ترتیب
القواعد الفقهیه در چهار جلد که با عنوان (
القواعد فی الفروع) در کویت چاپ شده است. قواعدنگاری توسط
زرکشی پیشرفت کرد و مورد اهتمام فقها گردید. وی
قواعد را به ترتیب الفبا آورده و اثر او توسط اینان شرح شده:
یکم. سراج الدین عبادلی (م ۹۴۷ ق) در دو جلد؛ دوم. عبدالوهاب شعرانی (م ۷۹۹ ق) که آن را مختصر کرده است.
۱۴. شرف الدین بن علی بن عثمان غزی (م ۷۹۹ ق) و کتاب
القواعد؛ ۱۵. سراج الدین عمربن علی، معروف به ابن ملقن شافعی (م ۸۰۴ ق و اثر نواظر الناظر)؛ ۱۶. جلال الدین عبدالرحمن سیوطی (م ۹۱۱ ق) و کتاب الأشباه والنظائر که ترتیبی خاص در تقسیم
قواعد دارد و مشتمل بر هفت کتاب و فراوان متأثر از کتاب تاج الدین سبکی است.
۱. عبیداللّه بن حسین ابوالحسن کرخی (۳۴۰ ق) با رسالهای در
قواعد با عنوان الاصول التی علیها مدار فروع الحنفیه؛ ۲. عبیداللّه بن عمر ابوزید دبوسی (۴۳۰ ق) با تأسیس النظر که ۸۶
قاعده دارد؛ ۳. ابومظفر اسعد بن محمود کرابیسی نیسابوری (۵۷۰ ق) با کتاب الفروق؛ ۴. شرف الدین علی بن عثمان غری دمشقی (۷۹۹ ق) با
القواعد فی الفروع؛ ۵. زین العابدین ابراهیم بن محمد، ابن نجیم مصری (۹۷۰ یا ۱۰۰۵ ق)
الفوائد الزینبیة
فی قواعد الحنفیه، نیز الاشباه والنظائر. این اثر در
قواعد با اهمیت بوده و تجارب پیشینیان را نیز آورده است. وی کتاب را در هفت فن آورده (مانند سیوطی و شافعی) نیز در نقل قولها بر کتاب تاج الدین سبکی شافعی بسیار تکیه کرده است؛
۶. محمد بن مصطفی ابوسعید خادمی (۱۱۷۶ یا ۱۱۵۵ ق) که کتاب اصولی مجامع الحقائق را با شرح آورده و آن را منافع الدقائق نامیده است. این اثر ۱۴۴
قاعده فقهی به ترتیب الفبا دارد؛ ۷. در ادامه مجله الاحکام العدلیه (۱۲۸۳ـ۱۲۹۶ ق) با نام مجلة جمعیتی هیئت
تحریریه که اغلب حنفی بودند، ضمن تدوین اثر، در گزارش ۱۲۸۶ ق (۱۸۹۶ م) میگویند که
قواعد فقهی مربوط به مسائل مهم را آوردهاند، آنها را طبق چارچوب فقه حنفی مطابق با قانون مدنی در ۹۹
قاعده گنجاندهاند و بین
قواعد اساسی و فرعی فرقی ننهاده است. این
قواعد به گونه قانون، با عباراتی کوتاه و استوار آمده، برگرفته از آرا و آثار ابن نجیم و دیگر فقهای پیرو وی است و اغلب فقهای مذاهب اسلامی بر آن شرح نوشتهاند، از جمله
تحریر الوسیله شرح علامه کبیر شیخ محمدحسین کاشف الغطا که فقه و نظر اهل بیت (علیهالسلام) را آورده است.
قواعد فقهی نگاری توسط حنفیها و پیروان اینان، به مرحله رشد و تکامل رسید.
۸. محمود بن محمدحمزه حسین حنفی (۱۳۰۵ ق) و الفرائد البهیة
فی القواعد والفوائد الفقهیه.
۱. عیاض بن موسی بن عیاض مراکشی (۵۴۵ ق) و کتاب مختصر
القواعد که ابن اقطیع احمد بن یوسف (۱۰۰۱ ق) آن را شرح داد؛ ۲. شهاب الدین احمد بن ادریس بن عبدالرحمن قرافی صنهاجی (۶۸۴ ق) با اثر الفروق که در چهار جلد چاپ شده و ۵۴۸
قاعده دارد. این کتاب ارزشمند جامع و منظم است، اما گاه مؤلف مسائلی را آورده که
قواعد فقهی نیست، بلکه بندهای فقهی مربوط به قانون اساسی به شمار میآید.
این اثر با عنوان تهذیب الفروق
والقواعد السنیة
فی الاسرار الفقهیه توسط محمد بن علی بن شیخ حسین متقی مالکی شرح شده است؛ ۳. ابوالقاسم قاسم بن عبداللّه انصاری ابن شاطبی (۷۲۳ ق) با ادرار الشروق علی أنواء الفروق؛ ۴. ابن جزی محمدبن احمد کلبی غرناطی (۷۴۱ ق) با القوانین الفقهیه که بیشتر کتابی فقهی و مقارن با مذهب ابوحنیفه و شافعی و حنبلی است تا
قواعد فقهی؛ ۵. ابراهیم بن موسی بن محمد غرناطی شاطبی (۷۹۰ ق) با کتاب تعریف بأسرار التکلیف در علم اصول و با نام (الموافقات) که اکنون در چهارجلد با عنوان (الموافقات
فی اصول الشریعه) موجود است. این کتاب اثری ارزشمند در اصول فقه و اصول تشریع است. بخش آخر آن
قواعد فقهی دارد.
دکتر محیی هلال سرحان در کتاب
القواعد الفقهیه ودورها
فی إثراء التشریعات الحدیثه (ص ۸) نام ابن تیمیه (۷۲۸ ق) را ضمن فقهایی آورده که درباره فقه مالکی نوشتهاند، ولی وی حنبلی است، چنان که از کتاب
القواعد الفقهیه نام میبرد. با وجود این اثر یاد شده دربردارنده هیچ
قاعدهای نیست، بلکه به موضوعات فقهی مانند
نماز ،
روزه ،
زکات و
حج پرداخته است.
این اثر با نام (
القواعد النورانیة الفقهیه) چاپ شده و نام آن (
القواعد الفقهیه) باعث اشتباه شده که درباره
قواعد فقهی است.
۱. نجم الدین ابوربیع سلیمان طوفی (۷۱۰ ق) با کتاب القواعدالکبری
والقواعد الصغری. گویا عنوان نخست (
القواعد الکبری
فی فروع الحنابله) بوده است؛ ۲. سلیمان بن عبدالقوی بن عبدالکریم طوفی صرصری (۷۱۶ ق) با الریاض النواضر وفی الأشباه والنظائر؛ ۳. الحافظ ابوفرج عبدالرحمن بن رجب حنبلی (۷۹۵ ق) با کتاب
القواعد که ۱۶۰
قاعده دارد. این کتاب چندین بار چاپ شده و شهید دکتر عبدالهادی حکیم آن را در (
القواعد فی الفقه اسلامی) آورده و عنوانش را مؤلف (
تقریر القواعد وتحریر الفوائد)
نامیده؛ ۴. علی بن عباس بعلی حنبلی (۸۰۳ ق) و کتاب
القواعد والفوائد الاصولیه وما یتعلق بها من أحکام فرعیه، چاپ السنة المحمدیه، قاهره، ۱۹۵۶ م؛ ۵. جمال الدین یوسف بن حسن بن عبدالهادی صالحی (۹۰۹ ق) با کتاب
القواعد الکلیة والضوابط الفقهیه.
آثار و پژوهشهایی نو درباره
قواعد فقهی صورت پذیرفته است، از جمله:
۱.
القاعدة الکلیة وأعمال الکلام أولی من إهماله وأثرها
فی الاصول، نوشته محمود مصطفی عبود هرموش، چاپ مؤسسه الجامعیه، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۷ م؛ ۲.
القواعد الفقهیه، نوشته محیی هلال سرحان، چاپ بغداد، چاپ اول؛ ۳.
القواعد الفقهیه، نوشته علی احمد الندوی، دارالقلم، دمشق، چاپ سوم، ۱۴۱۴ ق، ۱۹۹۴ م؛ ۴.
القواعد الفقهیه، نوشته یعقوب بن عبدالوهاب، مکتبة الرشد، ریاض، چاپ دوم، ۱۴۲۰ ق (۱۹۹۹ م)؛ ۵. القواعدالفقهیة الکبری وما تفرع منها، صالح بن غانم سدلان، دارالبلنسیه، ریاض، چاپ دوم، ۱۴۲۰ ق (۱۹۹۹ م)؛ ۶. المدخل إلی
القواعد الفقهیه، نوشته ابراهیم محمد
الحریری، دار عمان، چاپ اول، ۱۴۱۹ ق (۱۹۹۹ م)؛ ۷. المنهاج
فی علم
القواعد الفقهیه، نوشته ریاض منصور خلیفی، مرکز البحث والدعوه، حیدرآباد، چاپ اول، ۱۴۲۳ ق (۱۹۹۷ م)؛ ۸. موسوعة
القواعد الفقهیه، نوشته محمدصدیق البورنو، مکتبة التوبه، چاپ اول، ۱۴۱۸ ق (۱۹۹۹ م)؛ ۹. نظریة التعقید الفقهی وأثرها
فی اختلاف الفقهاء، نوشته محمد رودکی، منشورات کلیة الاداب، رباط، دانشگاه محمد الخامس، ۱۴۱۴ ق (۱۹۹۴ م)؛ ۱۰. الوجیز
فی إیضاح
القواعد الفقهیة الکلیه، نوشته محمد صدقی بورنو، دارمعارف ریاض، چاپ دوم، ۱۴۱۰ ق (۱۹۸۹ م)؛ ۱۱.
القواعد الفقهیه (حجیتها وضوابط الاستدلال بها)، نوشته ریاض منصور خلیفی، منتشر شده در مجله الشریعة والدراساة الاسلامیه، مجلس النشر العلمی دانشگاه کویت، سال هجدهم، ش ۵۵، شوال ۱۲۲۴ (دسامبر ۲۰۰۳ (موجود در کتابخانه الحیدریه) شماره ۶۱۲، ۲۸/۳/۲۰۰۶)؛
۱.
قاعده ید ، فاضل محمدجواد سهلانی؛ ۲.
قاعده ضمان ، سیدعلی عبدالحکیم صافی.
قواعد فقهی افق دید و نظر وی را گسترده مینماید. به کارگیری
قواعد فقهی، کارسازتر از عمل به فروع جزئی است. اطلاع و آگاهی بر
قواعد، فقه پژوهان را قادر میسازد در سطح عالی به دانش فقه همت گمارند، ملکه اجتهاد فقهی را کسب کنند و از لحاظ علمی توانمند گردند؛ زیرا
قواعد به مثابه ضابطه، قانون و مقصد کلی مسائل فقهی است.
همه
قواعد فقهی مانند نصوص و متون قانونی یکباره وضع و تأسیس نشدهاند. متون قانونی را گروهی معین در مقطع زمانی خاص وضع میکنند. فقیهان مفاهیم و ساختار
قواعد فقهی را به تدریج و در طی زمانهای گوناگون، از دلالت نصوص شرعی، مبادی اصول فقه، علل احکام و قوانین عقلی
استنباط و برداشت کردهاند.
القواعد والفوائد شهید اول از نخستین کتابهاست که قواعدنگاری را پایهریزی کرده و جایگاه والا و ارزشمند دارد. پی بردن بدین امر با مقایسه این اثر با آثار مشابه فقهی به دست میآید.
این کتاب در طول سدهها دارای موقعیتی ممتاز و برجسته بوده و پژوهشگران و عالمان والامقام بر محتوای سترگ آن با تحقیق و اضافات و حاشیه نگاری افزودهاند. این اثر همگام با نیازهای هر عصر جامهای نو به خود پوشیده و نیازهای هر زمان را همخوان با شرایط زمان و مکان برآورده کرده است.
از جمله مطالعات برجسته درباره این اثر، به همت شهید دکتر عبدالهادی حکیم سامان یافته است.
بسیاری از فقهای قدیم و جدید باتوجه به اهمیت
قواعد فقهی در دو زمینه علمی (تنظیر) و تطبیقی، به پژوهش در این باره پرداختهاند. گروهی از عالمان متأخر در بررسی
قواعد کتب مستقلی را نگاشتهاند که در زمینه تشریع اسلامی ـ امامی ارزشمند و گرانبهاست. در این باره سه مطلب در پی میآید:
نخستین فرصت برای آنکه امامیه
قواعد فقهی را پایه بریزد، در قرن هشتم پیش آمد. بزرگانی در این
قرن ظهور کردند که توانستند به چنین کاری سترگ دست یازند. شهید اول محمد بن مکی عاملی (م ۷۸۶ ق) در این زمان شیوهای جدید در
قواعد فقهی پایه نهاد که بسیار برجسته و ممتاز است. انتخاب وی از میان فقهای امامیه که دست به نگارش زدهاند، گزافه نیست، بلکه نتیجه آگاهی از کسانی است که در این موضوع حیاتی و تأثیرگذار در پویایی تشریع و قانون گذاری اسلامی، اثر نگاشتهاند. وی فقط درباره
قواعد (که به نظرش ۳۳۰
قاعده است) ننوشته، بلکه برکات و بهرههای دیگر نیز داشته، چنان که صد
فایده فقهی نگاشته (
القواعد والفوائد) و تنبیهات و فروعی را بررسی و گزارش کرده است. چنین شیوهای میان پیشینیان و قدما بیسابقه و یگانه است. پیش از وی در این باره سه نفر مطلب نوشته بودند:
۱. یحیی بن احمد بن حسن بن سعید حلی هذلی (م ۷۰۱ ق)، الاشباه والنظائر؛ ۲. حسن بن یوسف بن مطهر، علامه حلی (م ۷۲۶ ق)،
قواعد الأحکام
فی معرفته الحلال والحرام؛ ۳. فخرالمحققین ابوطالب محمد بن حسن بن یوسف بن مطهر حلی (م۷۷۱ ق)،
الفوائد فی شرح
القواعد.
محقق حلی استاد شهید اول بوده است. وی در (حله) از پیشینیان خود بهره گرفت، اما با کتاب خویش و اسلوبی که به کار برد، بر همگان برتری یافت. وی
قواعد علامه و
فوائد فرزندش را به کار گرفت و با مقارنه و مقایسه با مذاهب اسلامی، اثر سترگ و مانای خویش را به نگارش درآورد. دکتر عبدالهادی حکیم معتقد است بنابر تحقیقی که درباره
القواعد والفوائد شهید اول کرده، وی نخستین کسی است که
قواعد فقهی را نگاشته اما میباید گفت نظر وی، نگارش تکمیلی و برجسته بوده است؛ چون نمیتوان کار ابن سعید هذلی و علامه و فرزندش (فخرالمحققین) را نادیده گرفت منظور شیوه مقارنه ای و مقایسه ای، نیز تدوین شامل و فراگیر
قواعد و
فوائد است، همچنین تنبیهات و فروع فقهی.
شهید از جبل عامل در بلاد شام تا حله عراق را در راه کسب دانش و علم پیمود و دانستههایی را به کار گرفت که در سرزمینهای اسلامی بود، افزون بر این به سراغ اعتقادات و یافتههای فقهی مذاهب اسلامی دیگر رفت و مقایسهای فراگیر انجام داد. این ویژگی با اهمیت و شیوهای مانا و تأثیرگذار بود.
عادت و شیوه وی گفت وگو و مناقشه با فقهای تمامی مذاهب و بازدید از حوزههای گوناگون اسلامی مانند
مکه ،
مدینه ،
بیت المقدس ، مصر،
دمشق و بغداد بود. به دیدار عالمان این شهرها میرفت، با اساتید بحث میکرد و از دانشها، معارف و فرهنگها آگاهی مییافت، چنان که در فکر، اندیشه و شیوه وی در تمامی مباحث علوم شریعت به ویژه فقه و اصول تأثیر شگرفی نهاد، بیآنکه جانبدارانه به مذهبی معین بنگرد. چنین روشی حسودان را واداشت حاکمان را بر ضد وی بشورانند و با سعایت و بدگویی موجبات شهادت وی را فراهم آورند!
کتاب وی در قواعدنگاری فقهی، پدیده و اثری یگانه در
قواعد و
فواید فقهی نگاری به شیوه مقارنهای و مقایسهای است، چنان که این اثر فقط
فواید و
قواعد فقهی را دربرندارد، بلکه بهرههای اصولی، لغوی، نحوی و… را نیز داراست.
از طریق این اثر و تلاشها و آثار علمی بسیار دیگر میتوان به اوج اندیشه تقریب بین مذاهب اسلامی در قرن هشتم هجری دست یافت که ثمره دانش اندوزی شهید اول نزد فقهای مذاهب اسلامی است. کتاب
لمعه دمشقیه و شرح آن
الروضة البهیه شهید ثانی (زین الدین جبعی عاملی) که توسط دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه در قاهره و با مقدمه
آیت اللّه محمدتقی قمی چاپ و منتشر شده، اقدامی شایسته و پیشرو با تأثیری ژرف در
وحدت و
تقریب است.
شهید اول از پیشگامان
قواعد فقهی نگاری بوده و افزون بر این کوشیده با تقریب میان مذاهب اسلامی، شیوه و
هدف علوم شریعت را همخوان کند. این کوشش در تمامی کتب و نگاشتههای وی به ویژه
القواعد والفوائد به چشم میخورد.
باید پذیرفت تمامی فقها نوآوری نداشتهاند و شیوه و نظریهای جدید و بدیع ننهاده اند، بلکه برخی مبتکر و بدیع پرداز بودهاند، از جمله شهید اول که محور بررسی و تحقیق این مقاله است. به تعریف (نوآوری در شیوه، روش و مبنا) نیازی نیست، بلکه باید به موضوع
قواعد فقهی پرداخت که بسیار مورد اهتمام پژوهشگران و فقه پژوهان بوده است.
قواعد در دو زمینه اصولی و فقهی است که
قواعد فقهی موردنظر ماست؛ زیرا احکام مندرج تحت هریک از
قواعد، مجموعه مسائل شرعی مشابه از چندین باب است که مقدمات و ابزار مجتهد به شمار میآید. از این روی ضروری است در این باره بحث و بررسی کرد. شهید اول با نگارش کتاب
القواعد والفوائد، ۳۳۰
قاعده و نزدیک به صد
فایده را گزارش و تدوین کرده و تنبیهات و فروعی را برشمرده که فقط فقهی نیست، بلکه گاه لغوی و اصولی و… است.
شهید درباره این اثر در اجازهای که به ابن خازن داده، نوشته:
کتاب
القواعد والفوائد فی الفقه که نگاشتهام، مختصری شامل بر ضوابط کلی اصولی و فرعی است که احکام شرعی از آنها استنباط میشود. تاکنون چنین کار و اثری چنین نوشته نشده است.
مهم آن است که این اثر شیوه و روشی خاص دارد؛ مقارنه و موازنه
قواعد فقهی در مذاهب اسلامی. وی به رأی و نظر امامیه بسنده نکرده (که این کار بیسابقه و نو است)، بلکه روشی بدیع به کار گرفته است. مقارنه و مقایسه از پایههای وحدت اسلامی و تقریب بین مذاهب اسلامی است. شهید اول پس از گشت و گذاری که در سرزمینهای اسلامی و حوزههای دینی مانند مکه، مدینه، مصر، دمشق، بیت المقدس، بغداد و حله و… داشته، به چنین فکر، اندیشه و روشی دست یازیده است.
وی از چهل تن از علمای مذاهب اسلامی نقل قول میکند، چنان که در اجازهاش به ابن خازن این را آورده است:
اما در مورد آثار و روایات سنیان، از نزدیک به چهل تن از عالمان مکه و مدینه ودارالسلام بغداد و مصر و دمشق و مقام ابراهیم خلیل (بیت المقدس) نقل قول میکنم…
شهید اول را باید پیشگام تدوین
قواعد فقهی و کتاب
القواعد والفوائد را اثری بدیع و نو شمرد. همچنین وی پیشگام در آفرینش شیوه و روشی نوظهور در تنظیر (اشباه و نظایر) و دانش مهم قواعدنگاری بوده است.
او با اشاره به این نکته در اجازهاش به ابن خازن نوشته است که تاکنون چنین اثری بدین شیوه ننگاشتهاند (لم یعمل الأصحاب مثله)، گرچه
قواعد به شیوه مقارنه نگاری پیش از شهید اول بوده اما به پای تلاش و کوشش وی نمیرسد.
شهید تدوین و نگارش
قواعد فقهی را به اوج رسایی و برجستگی رساند و بسیاری از فقها و مجتهدان پس از وی، بر آن شرح و تعلیق زدند و شیوه وی را پیمودند.
وی کوشید بحث فقهی را به سطح بالاتر و والاتری از گذشته برساند. وی افزون بر دقت نظر، اندیشهای فراگیر و در پژوهش و تحقیق، ژرف اندیش بوده است، به گونهای که رنگ نو، به بحث و بررسی میبخشید. شیوه وی در تمامی زمینهها متفاوت از پیشینیان بوده است. در بحث علمی به نگرش و اندیشهای نو نمیتوان رسید، مگر آنکه نوگرایی و بدیع پردازی در تمامی جوانب صورت پذیرد.
نکته جالب توجه در آثار شهید اول به ویژه
القواعد والفوائد آن است که این منابع جزء مآخذ استنباط و الهام بخش در نوآوری است، افزون بر اینکه با بررسی و تحقیق آرای فقهای دیگر مذاهب اسلامی، فقه امامی با فقه مذاهب آمیخته شد و همفکری فقهی بین مذاهب به وجود آمد. از این رو وی را جزء داعیان تقریب بین مذاهب میتوان برشمرد. نمونه آن ذکر
قاعده (لایستعمل اللفظ الصریح
فی غیر بابه إلا بقرینه) است.
وی پس از بیان
قاعده، مثالهایی از ابواب فقهی میآورد، از جمله در بیع و سلف که حواله میتواند به معنای وکالت و یا برعکس باشد، نیز دیگر مثالهای فقهی مانند قرض، نکاح و تزویج.
ایشان پس از ذکر کلیات بحث، اقوال فقهای پیشین امامی و مذاهب اسلامی دیگر را از کتبشان ذکر کرده و در مورد معنا کردن حواله به وکالت مینویسد:
اصحاب در معنا و اراده کردن وکالت از حواله یا برعکس تردید کردهاند، یا به دلیل اینکه لفظ در یکی از آن دو معنا
استقرار نیافته (تا ادعای مخالف به دلیل بهتر بودن مقدم شود) یا اگر هم لفظ دارای یک معناست، اصل دیگری مخالف با چنین معنایی است….
وی در برخی موارد چندین حکم را ذکر کرده، نظر چندین فقه از مذاهب اسلامی را آورده و سپس به استناد قول یکی از فقها یکی از آرا را پذیرفته است، گرچه به رأی و نظر مذاهب اشاره میکند.
زندگی شهید اول از آن رو که در تمامی زمینههای علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، در پیوند با مذاهب اسلامی است، به گونه استثنایی متمایز از دیگران است، به گونهای که کمتر میتوان مشابه او را یافت. وی در زمینه سیاسی و اجتماعی، مرتبط با حاکمان و مسئولان جامعه بود. از این رو شخصیت شهید که در زمینههای گوناگون پرورده شده بود، به سبب چنین ویژگیهای ممتازی، با سعایت و بدگویی حسودان و کینه توزان به شهادت رسید!
در این باره گفتهاند:
شهید اول ، رابطه خوبی با حاکمان و امیران و شخصیتهای سیاسی بارز داشت. وی از طریق روابطی که داشت، به مصالح عموم کمک میکرد. افزون بر آنکه بیت وی محضر عالمان سنی نیز علمای شیعی بود تا مسائل فقهی، علمی و اجتماعی را مطرح کنند. تا به هنگام شهادت (۷۸۶ ق) بر این شیوه و نمط بود.
شاید از آن رو که همکاری علمی و فکری بین شهید اول و عالمان مذاهب اسلامی وجود داشت و وی آرا و نظریات اینان را میدانست، برخی گمان کردهاند وی از برخی علمای سنی تأثیر پذیرفت، دانش خویش را از آنان گرفت و از ایشان نقل کرده است. چنین پنداری بدان انجامیده که برخی گفتهاند: شهید اول در ذکر آرای سنیان، بر
قواعد الاحکام ابن عبدالسلام شافعی (۶۶۰ ق) و الفروق قرافی مالکی (۶۸۴ ق) بسیار تکیه میکرده و اعتماد میورزیده است.
این دو شخص معاصر شهید اول بودند و کتبشان جزء آثار مهم
قواعد فقهی است، چنان که کتاب استاد شهید اول، فخرالمحققین (
الفوائد) و پدرش علامه حلی (
القواعد) در شهید تأثیر بسیار داشته و هنگام نگارش
قواعد فقهی به شهید، دیدگاهی فرانگر، جامع و باموازنه و مقارنه میبخشیده است. همچنین تأثیر ابتدایی در زمینه مقارنه و موازنه نه تنها در زمینه فقهی، بلکه در زمینه
قواعد فقهی نیز داشته است. آثار شهید با چنین ویژگیهایی، منبع و مأخذ مهمی برای عالمان و اصولیان تمامی مذاهب اسلامی است.
از جمله تأثیرپذیری وی در کتاب
القواعد والفوائد آن است که در
قاعده ۳۹
فایدهای را درباره مدارک احکام ملحق میکند که پنج
قاعده دربر دارد و میتوان احکامی را بدان ارجاع داد:
۱. تبعیت عمل از نیت (در این باره ۳۱
فایده برمیشمرد)؛ ۲. مشقت موجب آسانی است؛ ۴.
قاعده یقین ؛ ۵.
قاعده نفی ضرر ؛ ۶.
قاعده عادت .
دکتر سرحان این
قواعد را مرجعی دانسته که فقهای شافعی و دیگران احکام شرعی را بدان باز میگردانند.
این پنج
قاعده، به نظر تمامی مذاهب اسلامی
قواعدی اساسی بوده و دیگر
قواعد مبتنی بر آنهاست.
مقارنه و مقایسه آرا با مذاهب اسلامی که شهید بدان دست زد، جز موازنه آرای فقهی،
فایدههای دیگری نیز داشته است، از جمله پیرایش و پاک کردن فقه امامیه از برخی آرا، به ویژه نظریاتی که در فترت عصر نصوص و حضور با عصر اجتهاد و استنباط آرا وارد فقه
شیعه شد، یعنی زمان ابن جنید بغدادی و ابن ابی عقیل عمانی و دیگر فقیهانی که در این فترت و فاصله زمانی حضور داشتهاند.
شیخ مفید و دیگر عالمان شیعی در پاسخها و ردیههایی که بر قیاس ابن جنید و دیگران در مسائل کلامی دادهاند، متعرض نظریات وارداتی شدهاند. شهید اول از جمله عالمان مدافع است.
سیدمحمدجعفر حکیم در این باره میگوید:
از شمار ویژگیهای ستوده شهید، آن است که فقه امامی را از آرا و فروع مخالفان که بدان افتخار میکردند، پیراست و پاک کرد؛ فروعی که بیشتر معماگونه و بسیار از فقه دور بود، به رغم آنکه شهید نزد برخی عالمان سنی بلاد شام و جاهای دیگر حضور بسیار داشت.
شهید اول در فقهای پسینش از جمله شهید ثانی در شیوه زندگی، مبارزه و دانش اندوزی تأثیر بسیاری داشت. وی نیز
قواعد فقهی نوشته و لمعه دمشقیه را شرح داده است.
پژوهشها و تحقیقات فقهی شهید (با ویژگی بارز و برجسته خود) فقط در سطح
قواعد فقهی نیست، بلکه تمام آثار وی امتیازات و ویژگیهایی درخور دارد. فقیهان و نویسندگان آثار فقهی بر این آثار با اهمیت به سبب اهمیتشان شرح و تعلیق زدهاند. از آن رو که به شیوهای متمایز نوشته شدهاند و از آرا و نظریات تمامی مذاهب اسلامی بهره جستهاند، فقط بیانگر نظریات فقهای امامیه نیست، بلکه اقوال فقهای مذاهب دیگر را نیز دربر دارد و متفاوت از آثار مشابه است. از این رو بررسی فقهی شهید در مورد
احکام شرعی و
قواعد فقهی و مباحث وابسته به آن فراگیر و گسترده بوده است. وی در اجازهای که به (ابن خازن) داده، ذکر کرده که حتی از سنیان و آثارشان نقل قول میکند:
از نزدیک به چهل تن از عالمان مکه و مدینه و دارالسلام بغداد و مصر و دمشق و بیت المقدس و مقام ابراهیم خلیل نقل و روایت میکنم.
این گفته دلالت دارد شهید اول فرهنگ و دانش فقهی و حدیثی شیعه و
سنی را گردآورده و تا بدان حد که روا بوده، بین هر دو گرایش جمع کرده است.
شهید اول در فقه، مکتب و شیوهای نو بنیان نهاد که چهارچوب و ویژگیهای خود را داشت و از مکاتب فقهی دیگر متمایز بود. وی از آن رو که پدر و جدش از عالمان و شخصیتهای (جزین) لبنان بودند، بر فرهنگها و دانشهای دیگر مذاهب اسلامی اطلاع یافت. این امر که با گشت و گذار علمی او در مناطق اسلامی و نیز آگاهی و تحقیق وی در اقوال و آرای فقهای مذاهب دیگر ممکن گردید، فکر و اندیشه وی را فراشمول نمود و اثر آشکاری بر شخصیت و افکار گسترده وی در زمینه شریعت اسلامی نهاد. این تأثیر در آثار و نگاشتههای ایشان بهطور عموم و در
القواعد والفوائد بهطور خاص آشکار و معلوم است. شیخ حر عاملی در کتاب أمل الآمل درباره حیات فکری و علمی در منطقه جبل عامل مینویسد:
شمار علمای شیعه در جبل عامل نزدیک به یک پنجم عالمان شیعی تمامی نقاط اسلامی بوده است، به رغم آنکه این منطقه کوچک یک صدم تمامی مناطق شیعی نشین است.
برکات این منطقه و تلاشهای علمی عالمان آن در تمامی زمینههای عقایدی، اخلاقی و شرعی ستودنی است. وقتی ابوذر (رضی اللّه عنه) صحابی جلیل القدر و والامقام در زمان خلافت عثمان به منطقه شام تبعید شد، در جبل عامل اقامت گزید.
آثار و برکات علمی این منطقه هنوز و تاکنون ادامه داشته و عالمان، اندیشوران، فقیهان و مجتهدانی فراوان در این سامان ظهور یافتهاند.
استفاده و بهرهگیری شهید اول از مذاهب اسلامی، نیز آرای شخصیتها و آثار متفکران وی را از هر تحقیق و پژوهش دیگری بینیاز میکرد. وی در اجازهاش به ابن خازن یادآور شده است.
(در مورد نگاشتهها و روایات سنیان… صحیح بخاری را از گروه بسیاری نقل و روایت میکنم که سند روایتشان به بخاری میرسد و متصل است،، نیز در مورد
صحیح مسلم و
مسند ابی داوود و
جامع ترمذی و مسند احمد ومؤطا مالک و مستدرک و…)
شهید ارتباط تنگاتنگ و محکمی با نحلهها و گرایشهای فکری سنی داشت و به خوبی آراء و افکارشان را میشناخت و با بسیاری از اینان نشست و برخاست داشت.
شاگردان شهید را باید جزء مهم مؤلفات و آثار شهید به شمار آورد؛ زیرا با قرائت و خواندن افکار و گفتهها و آرای ایشان به آثار و اندیشههای شهید میتوان پیبرد. فرزندان معنوی شهید، حاملان و بازگویان فکر، عمل و فرهنگ شهید اول بودهاند. ایشان در سطوح مختلف و در مقاطع مختلف سنی و زمانی در موضوعات گوناگون از شهید کسب فیض و علم میکردند. شهید افزون بر علوم فقه و حدیث در ادب و شعر نیز سرآمد بود.
همچنین از جمله شاگردان و دست پروردگان وی دختر فاضل و عالمش فاطمه بوده است که شهید به زنان توصیه میکرد نزد وی بروند و دانش بیاموزند، به ویژه آنکه احکام مربوط به بانوان را از وی فرا میگرفتند. شهید پیوسته وی را میستود و دیگران را به رجوع به او توصیه میکرد.
جوانب و تنوع علمی و معرفتی همچنین سفرهای علمی شهید، در ساختار شخصیت علمی وی نقش داشت و از او شخصیت علمی بارز و متمایز و چندجانبه ساخت. این وضع افق گسترده فکری و فرانگر وی را بر همگان مینمود. وی پس از آنکه در زادگاهش (جزین در جبل عامل) در خاندان علم و معرفت رشد و تربیت یافت، برای تکمیل داشتهها و دانش خود به حله رفت؛ زیرا در آن وقت، سرا و سامان عالمان و فقیهان بود.
محقق، علامه، فرزند وی (فخرالمحققین) و دیگر عالمان برجسته و نامی سده هشتم (که عصر طلایی شیعه به شمار میآید) در آن دیار بودند. حله شهر علم و فضیلت و معرفت شمرده میشد. وی پس از تکمیل دانش و رسیدن به مراتب و مناصب برجسته و والایی در دانش و فقه (به گواهی استادش فخر المحققین) به زادگاهش برگشت و مدرسه بزرگی را برای تدریس تمامی علوم و معارف شرعی بنا نهاد که به مدرسه و مکتب (خیرین) شهرت یافت. شمار بسیاری از فقها و اصولیان در این مدرسه تربیت یافتند و عالمان و اندیشورانی از آن فارغ التحصیل شدند.
نقد و اشکالهایی بر
قواعد الفقهیه شهید اول مطرح شده که ضمن بیان آنها، به بیان پاسخ علمی و بیطرفانه آنها میپردازیم. نقدها از این شمارند:
۱. جدا نکردن
قواعد فقهی از اصولی یا لغوی یا دیگر؛ ۲. ترتیب ندادن
قواعد طبق ابواب فقهی؛ ۳. پراکندگی
قواعد فقهی ذکر شده در کتاب.
پاسخ به این نقدها در زیر میآید:
۱. عنوان کتاب
القواعد والفوائد بیانگر آن است که کتاب فقط فقهی نیست تا مجبور باشد مطالب فقهی را از اصولی یا لغوی جدا کند؛ ۲. کتاب فقهی ننوشته تا مجبور باشد طبق ابواب فقهی آن را مرتب سازد، بلکه
قواعد فقهی را به صورت کلی نوشته است؛ ۳.
قواعد فقهی پراکنده و نامرتب نیست، بلکه شیوه شهید در ارائه
قواعد آن است که در یک جا بسیاری از
قواعد مربوط به یک موضوع (مثلاً
نکاح و
قتل و
حدود ) را ذکر میکند، سپس همان
قواعد را در موضوعات مشابه در جای دیگر یادآور میشود. این شیوه باعث شده برخی بپندارند
قواعد فقهی در این کتاب پراکنده و نامرتب گفته شده است، اما به رغم چنین نقدی، این کتاب بسیار مورد عنایت و اهتمام نکته پردازان ریزبین بوده است، چنان که گفتهاند:
کتاب ارزشمندی است که دربردارنده مباحث ارزشمند فقهی و مسائل اصول، لغوی، ادبی و بلاغی است که بر هریک نام (
قاعده) نهاده شده است.
از میان بیشتر کتب و نوشتههای شهید اول که شرح شدهاند، برخی مانند لمعه و
القواعد والفوائد بیشتر عنایت و اهتمام کردهاند. از آن رو که این مقاله درباره
القواعد والفوائد است، باید گفت که شرح و حاشیه بر این اثر، بیدلیل و گزافه نیست، بلکه عللی دارد، از جمله این اثر، نوشتهای ممتاز و پیشرو، بامحتوا و شکلی ارزنده و بدیع است، نیز در برههای کتابی درسی و مدرسهای بوده است. دکتر سرحان مینویسد: (ظاهراً کتابی مدرسهای بوده و در برههای تدریس میشده است).
شرح و حاشیههای بسیار بر این کتاب، اهمیت و تأثیر بسزای آن را در طول تاریخ نشان میدهد که از آن اثری مانا و درخور اعتنا ساخته است. معرفی شروح براساس ترتیب زمانی در زیر است:
۱. شرح شاگرد شهید، مقداد بن عبداللّه سیوری اسدی حلی (۸۲۶ ق) که به ترتیب و تهذیب و اختصار
قواعد پرداخته، کتاب را نضدالقواعد الفقهیه نامیده و چاپ شده است؛
۲. شیخ ابوالقاسم علی بن جمال الدین محمدبن ظی فقعانی (۸۵۵ ق)؛ ۳. زین الدین جبعی عاملی، شهید ثانی (۹۷۵ ق) در کتاب تمهید
القواعد الاصولیه والفرعیه لتفریع موائد الاحکام الشرعیه.
قواعد اصولی در این کتاب از
قواعد فقهی و عربی جدا شده و فهرستی کامل از مطالب و مسائل فرعی مندرج تحت
قواعد ارائه شده است.
کتابی مختصر در دو بخش است: بخش اول در اصول و فروع آن، بخش دوم در
تقریر مطالب فرعی، مشتمل بر صد
قاعده؛
۴. شیخ بهاءالدین بن محمد بن حسین عاملی (۱۰۳۱ ق)؛ ۵. میرزا قاضی بن کاشف الدین محمد یزدی (۱۰۵۶ ق)؛ ۶. شیخ محمد بن علی بن احمد حرفوشی
حریری عاملی کرکی (۱۰۵۹ ق)؛ ۷. مولا حسن علی بن مولی عبداللّه تستری اصفهانی (۱۰۷۵ ق)؛ ۸. مولا محمد بن محمدباقر مشهور به فاضل ایروانی (۱۳۰۶ ق) در نجف؛ ۹. سیداسماعیل بن نجف مرندی (۱۳۱۸ ق)؛ ۱۰. سیدمحمد بن محمود حسینی لواسانی طهرانی، معروف به عصار (۱۳۵۶ ق) در مشهد؛ ۱۱. میرزا محمد بن سلیمان تنکابنی (وفات مجهول).
دهها تن از شخصیتهای بارز مسلمان، چه شیعی و چه غیرشیعی و متقدم یا متأخر وی را ستوده و تمجید کردهاند. از میان این همه، به چهار گفته بسنده میکنیم:
۱. از متقدمان، شیخ محمد بن یوسف کرمانی قرشی شافعی در اجازهای که به شهید میدهد، مینویسد:
المولی الأعظم الأعلم، إمام الأئمه، صاحب الفضلین مجمع المناقب والکمالات الفاخرة، جامع علوم الدنیا والآخرة.
از متأخران، استاد دکتر محیی هلال سرحان، استاد دانشکده شریعت دانشگاه بغداد درباره کتاب
القواعد مینویسد:
کتابی ارزشمند، دربردارنده مباحث ارزشمند فقهی و مسائل دقیق اصولی، نیز لغوی، ادبی و بلاغی است که بر هریک نام
قاعده نهاده، هر فقره از آن موضوعی مستقل است که دارای
قواعد و
فواید و ضابطهها و تنبیهات و دیگر مسائل و فروعی است که مفسر، فقیه، اصولی، لغوی و ادیب بدان نیازمند است.
۱. از متقدمان، فخرالمحققین، فرزند علامه حلی:
الإمام الأعظم أفضل علماء العالم وسید فضلاء بنی آدم، مولانا شمس الحق والدین محمدبن مکی بن حامد، ادام اللّه ایامه.
آیت اللّه آصفی در مورد این عبارت مینویسد:
چنین عباراتی و تعبیراتی از شاگردان درباره استادان متعارف و معمول است، اما باعث شگفتی است استادی شاگرد خود را چنین بستاید. اگر چنین ستایش و تعبیری از فخرالمحققین باشد، بر جایگاه بسیار والا و بالای شاگرد دلالت میکند که قلباً و عقلاً بر استاد تأثیر گذاشته است. در نتیجه استاد را واداشته اعتراف کند به همان اندازه که شاگرد جوان از وی استفاده کرده، استاد از شاگرد نیز بهره برده است.
۲. از میان متأخران،
آیت اللّه شیخ جعفر سبحانی مینویسد:
کتاب
القواعد والفوائد از نخستین کتب امامیه در
قواعد فقهی و اصولی است. ابداع علامه حلی (۷۲۶ ق) شیوهای نو در فقه بود که با نگارش
القواعد تجلی یافت. این کتاب گرچه تمامی
قواعد فقهی را دربر ندارد، باعث شد راه گشوده شود و شهید اول با تألیف کتاب ارزشمند
القواعد والفوائد از وی پیروی کند.
شهید اول در زمینه تأسیس و تدوین
قواعد فقهی نگاری به گونه مقارنهای و مقایسه، پیشگام و پیشرو بوده است. وی از علما و شخصیتهای امامیه و مذاهب اسلامی بهره برده، بهرهها نیز رسانده و در خدمت فقهای بسیاری از تمامی مذاهب زانوی تلمذ زده، بیآنکه از مذهبی جانبداری کرده باشد؛
قواعد و
فوائد شهید مانند دائرةالمعارفی دربردارنده
قواعد اصولی، لغوی، نحوی و… افزون بر
قواعد فقهی و صد
فایده است.
شهید اول بر نویسندگان پس از خود که شرح، تألیفات و تعلیقاتی زدهاند، تأثیر ژرف و مانایی گذاشته است. گشت و گذار علمی و معرفتی وی در مناطق اسلامی، به وی بینش و بُعدی علمی بخشید و توانست بر نحلهها و گرایشهای مذاهب اسلامی دست یابد و آگاهی حاصل کند.
شهید به سبب شهرت علمیاش تأثیر بسیاری در باورهای دینی و فقهی نهاد. مبارزه وی با حاکمان و سرسپردگان ظلم و بیداد، سبب سعایت و بدگویی حسودان و
کینه توزان برضد او شد که به شهادت شهید انجامید.
وی اساس نواندیشی فقهی را بنیان نهاد. این کار باعث شد عالمان پس از وی به مدت یک قرن و نیم، اغلب تلاشها و فعالیتهای علمی خود را به شرح آرای وی معطوف کنند و به آثار و نوشتههای فقهی ایشان از جمله
القواعد والفوائد به گونهای ویژه عنایت نمایند.
شهید اول آفاق نو و جدیدی در مقارنه
قواعد فقهی گشود. وی که جزء داعیان و پیشگامان تقریب بین مذاهب به شمار میرود، با نگارش، بحث و تدریس بدین کار ارزنده و ضروری اقدام کرد. افزون بر این وی به گونه پیاپی با عالمان و شخصیتهایی از مذاهب اسلامی در مناطق و زمانهای گوناگون دیدار میکرد. ثمره و نتیجه تماس و ارتباط دایمی وی با حوزههای علمیه مذاهب مختلف، بینش و نوآوریهای وی در قواعدنگاری تطبیقی و مقارنهای نیز تقریب و وحدت است.
(۱)عبدالرحمان ابراهیم، مدخل لدراسة الفقه الاسلامی، دارالثقافه والنشر، ۲۰۰۶، عمان اردن.
(۲)علی حیدر، دور الحکام
فی شرح مجلة الاحکام.
(۳)قرافی، الفروق.
(۴)فیومی، مصباح المنیه.
(۵)محمدتقی حکیم، اصول العامة للفقه المقارن.
(۶)ابن نجيم حنفی، الاشبه و النظاير.
(۷)احمد فهمی ابوسنه، النظريات العامه للمعاملات.
(۸)مصطفی زرقا، المدخل الفقهی العام.
(۹)محيی هلال السرحان،
القواعد الفقهيه.
(۱۰)شيخ جعفر كاشف الغطا،
القواعد الست عشره.
(۱۱)شيخ علی كاشف الغطا، باب مدينه العلم.
(۱۲)محمدتقی حكيم،
القواعد الفقهيه.
(۱۳)شهيد اول،
القواعد الفقهيه.
(۱۴)مؤلفان،
القواعد الفقهيه، قم، ۱۴۲۱.
(۱۵)محمد سلام مذكور، الحكم عند الاصوليين.
(۱۶)محمدمصطفی شلبی، المدخل للتعريف بالفقه الاسلامی.
(۱۷)المدخل الفقهی العام.
(۱۸)محيی هلال سرحان،
القواعد الفقهيه.
(۱۹)صحيح مسلم قشيری.
(۲۰)حر عاملی، وسائل الشيعه.
(۲۱)مجله الاحكام العدليه.
(۲۲)سنن ابن ماجه.
(۲۳)سنن ترمذی.
(۲۴)محمدحسين كاشف الغطا،
تحرير المجله.
(۲۵)محيی هلال سرحان،
القواعد الفقهيه.
(۲۶)مجله الاحكام العدليه.
(۲۷)
تحرير المجله.
(۲۸)منير قاضی، شرح المجله.
(۲۹)محمدسعید حکیم،
فی رحاب العقیده، چ دارهلال.
(۳۰)عبدالهادی فضلی،
فی تاریخ التشریع الاسلامی، چ دارالکتاب العربی، چ ۲، چاپ خانه سرور، ۲۰۰۳ م.
(۳۱)کشف الظنون.
(۳۲)المدخل الفقهی العام.
(۳۳)حاجی خلیفه، کشف الظنون.
(۳۴)محیی هلال سرحان،
القواعد الفقهیه.
(۳۵)المدخل الفقهی العام.
(۳۶)تهانوی، کشف الظنون.
(۳۷)اسماعیل پاشا، ایضاح المکنون.
(۳۸)شهید اول،
القواعد والفوائد، با تحقیق عبدالهادی حکیم.
(۳۹)بحارالانوار، مجلد ۲۶.
(۴۰)نوری حاتم ساعدی، المرجعیة والامة العلاقات المتبادله، چ جامعه الامام الباقر (علیهالسلام)، بغداد، ۲۰۰۶ م.
(۴۱)سیدجعفر حکیم، تاریخ و تطور الفقه والاصول، چ موسسه الدولیه، بیروت، ۲۰۰۲.
(۴۲)امل الآمل.
(۴۳)شهید ثانی، الروضه البهیه، تحقیق کلانتر.
(۴۴)علامه امینی، شهداء الفضیله.
(۴۵)تاریخ جبل عامل.
(۴۶)محیی هلال سرحان،
القواعد الفقهیه، چ ارکان بغداد، ۱۹۸۷، چ اول.
(۴۷)ایضاح المکنون.
(۴۸)کشف الظنون.
(۴۹)روضه البهیه، با مقدمه آیت اللّه آصفی.
(۵۰)جعفر سبحانی، تاریخ الفقه الاسلامی و أدوار.
برگرفته از مقاله پایهگذار قواعد فقهی - مجله فقه -دفتر تبلیغات اسلامی-شماره۶۱