ویژگیهای دین خاتم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
با دقت و تتبع در آثار بزرگان میتوان در مجموع شش ویژگی را برای
دین اسلام استقصا کرد و برشمرد، از جمله انان: منسوخ نمودن شریعتهای پیشین،
نسخ ناپذیری و جاودانگی، جاودانگی
معجزه و
تحریف ناپذیری
کتاب آسمانی آن و ... میباشد که در ادامه بیان میشود.
با ظهور
دین اسلام، دیگر
ادیان آسمانی اعتبار و
حجیت خود را از دست دادهاند و هر
انسان مکلف و آگاهی ملزم به پذیرش دین اسلام است.
اگرچه
قرآن کریم بین
پیامبران فرق نمیگذارد و
ایمان به همه
کتابهای آسمانی و همه پیامبران را از صفات
مؤمنان به شمار میآورد
، ولی این تفاوت بین قرآن و دیگر کتابهای آسمانی و نیز بین
پیامبر اسلام و سایر پیامبران وجود دارد که اعتقاد به
نبوت پیامبران پیشین و کتابهای آنها مستلزم عمل طبق دستورها و تعالیم آنها نیست، برخلاف دین اسلام که اعتقاد به حقانیت آن، از عمل طبق آموزهها و دستورهای آن جدایی ناپذیر است و این نیست مگر بدین دلیل که
شریعت اسلام
ناسخ شریعتهای پیش از خود است؛ به خصوص با توجه به این امر که در کتابهای آسمانی گذشته
تحریف واقع شده و صبغه الهی و قداست آن خدشهدار شده است.
از مجموع آیات قرآن استفاده میشود اختلاف شرایع با یکدیگر از نوع تباین نبوده است؛ بلکه خطوط اصلی و احکام کلی آنها (مانند
نماز،
روزه،
زکات) مشترک و یکسان بوده، از دو جهت با هم تفاوت داشتهاند: یکی از نظر تفصیل یافتن جزئیات
احکام و تکمیل شرایع با گذشت زمان و به تناسب استعداد و توانایی مخاطبان،
و دیگر از نظر نسخ پارهای از احکام و جایگزین شدن احکامی دیگر، به اقتضاء شرایط زمانی،
به عنوان مثال بعضی از چیزهایی که در شریعت
حضرت موسی (علیهالسّلام) بر
بنی اسرائیل حرام شده بود، در شریعت
حضرت عیسی (علیهالسّلام) حلال گردید
. به عبارتی مجموعه دستورهای اخلاقی و احکام عملیای که برای تنظیم روابط
انسان با خود،
خدا،
طبیعت و دیگر انسانها معین شده (که اصطلاحاً شریعت نامیده میشود) به مرور زمان، و به
تدریج، تکمیل شده و در بعضی موارد تغییر پیدا کرده تا این که در شریعت اسلام صورت نهایی و کامل خود را یافته است. بدیهی است طبق این نوع نگرش به نسبت شرایع با یکدیگر، با در اختیار داشتن آخرین و کاملترین دستورالعمل زندگی، جایی برای عمل به شریعتهای گذشته باقی نمیماند.به نظر
علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) از آیه «و انزلنا الیک الکتاب مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه
» («و کتاب آسمانی {قرآن} را به راستی و درستی به سوی تو فرو فرستادیم، در حالی که
تصدیق کننده کتابهای پیشین و حاکم بر آنهاست») میتوان این معنا را استنباط کرد. در این آیه
خداوند قرآن را هم مصدّق کتابهای آسمانی گذشته توصیف میکند، که بیانگر عدم بینونت و جدایی بین شرایع است، و هم مهیمن بر آنها، تا گمان نشود اسلام شرایع قبلی را بدون هیچ گونه تغییری و بیکم و کاست ابقاء نموده است، بلکه با نسخ و تکمیل احکام، در آنها دخل و تصرف کرده است.
قرآن کریم در بیان این ویژگی میفرماید: «...و انّه لکتاب عزیز• لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید
»؛ «و به راستی آن کتابی ارجمند است. از پیش روی آن و از پشت سرش
باطل در آن راه نمییابد؛ فرو فرستادهای است از حکیمی ستوده.» علامه طباطبایی در تفسیر
آیه مینویسد: «راه یافتن باطل به قرآن... به این است که تمام یا بخشی از معارف حق آن ناحق گردد، یا احکام و شرایع آن و نیز دستورهای اخلاقی آن، همگی یا برخی از آنها، لغو شده، عمل به آن سزاوار نباشد.
» به طور کلی، راه یافتن باطل به قرآن را به سه صورت میتوان فرض نمود: الف) وقوع
تحریف در آن؛ ب)
نسخ و بطلان به وسیله کتاب آسمانی دیگر؛ ج) دروغین بودن خبرهای آن. و از آنجا که آیه مطلق است، هر نوع باطلی را و از جمله نسخ به وسیله کتاب آسمانی دیگر را رد میکند؛ بنابراین اعتبار
دین اسلام و کتاب آسمانی آن، قرآن، همیشگی و جاودانی است و به زمان خاصی محدود نمیشود.
جاودانگی
معجزه و تحریف ناپذیری کتاب آسمانی آن از جمله ویژگیهای دین خاتم میباشد.
دین جاوید نیاز به معجزهای همیشگی و ماندگار دارد تا همواره «برهانی» آشکار باشد بر
حقانیت آن به همین دلیل معجزه دین آخرین از جنس کتاب انتخاب شده است.
این امر همچنین غیر از این که سبب جاودانگی و عدم وقوع تحریف در این کتاب آسمانی میشود، مجال آن را نیز فراهم میآورد که با پیشرفت علمی
بشر، به
تدریج، زوایای دیگری از اعجاز آن آشکار گردد.
آیین
اسلام در مقایسه با شرایع پیشین از دو جهت کاملتر است:
پیامبران تعالیم خود را متناسب با سطح درک فهم و آگاهی مخاطبان خود به آنان عرضه میکردهاند. به همین دلیل هماهنگ با رشد آگاهی و تکامل جامعه بشری، سطح تعالیم آنان نیز ارتقاء یافته است. به عنوان مثال،
توحید که زیربناییترین اصل اعتقادی دینی است،
درجات و مراتب مختلف دارد. آنچه یک
انسان عامی به عنوان خدای یگانه در
ذهن خود مجسم میکند، با آنچه در
قلب یک
عارف تجلی میکند یکی نیست. عرفا نیز در یک
درجه نیستند.«اگر
ابوذر از آنچه در قلب
سلمان میگذشت آگاهی میداشت، (بر او گمان
شرک میبرد و) او را میکشت
» از این رو است که در
روایات اسلامی وارد شده: «
خداوند چون میدانست در
آخر الزمان افراد متعمق و ژرفاندیش خواهند آمد، {سوره} قل هو الله احد و آیات نخستین
سوره حدید تا آنجا که میفرماید: و هو علیم بذات الصدور را نازل کرد.
» با این وصف عالیترین و کاملترین تصویر از توحید را باید در متون دینی اسلامی، به خصوص آیاتی که در روایت به آنها اشاره شده است، جستجو کرد.
اسلام طرحی است کلی، جامع و متعادل برای
تدبیر و تنظیم روابط فردی و اجتماعی و زندگی مادی و معنوی
انسان، برخلاف شرایع پیشین که برنامهای موقت و محدود و متاثر از شرایط خاص زمانی و مکانی بودهاند.
؛ مثلاً،
شریعت حضرت موسی (علیهالسّلام) زمانی ظهور کرد که
بنی اسرائیل قومی بودند گرفتار دربند بردگی
فرعون و محروم از حقوق انسانی خود به همین دلیل در این
دین بیشتر بر جنبههای مادی زندگی، همچون
کار و تلاش و
جنگ و اصلاح
معیشت و احساس شخصیت و مطالبه حقوق فردی و اجتماعی تاکید شده است؛ در حالی که در آستانه ظهور
حضرت عیسی (علیهالسّلام)، همین قوم از مصائبی چون جنگ، ناامنی،
اسارت و
تبعید و حکمرانی پادشاهان ستمکار رنج میبرد. پیشوایان دینی به زراندوزی و دنیاطلبی رو کرده بودند و به جای آن که در مقابل
ظلم و
ستم فرمانروایان، از توده مردم حمایت کنند، خود با وضع
مالیات باری سنگین بر دوش آنان گذارده بودند. این امر سبب شد در آیین مسیح (علیهالسّلام) به
زهد و بیرغبتی به
دنیا و رعایت حدود خود و حقوق دیگران و
محبت و انسان دوستی توجه خاص شود. (برای مطالعه در زمینه اوضاع اجتماعی قوم بنی اسرائیل در
عصر ظهور دین
یهود و
مسیح، مراجعه شو.)
حال آن که اسلام همه این امتیازها را با هم در میآمیزد و تعادلی در گرایشهای یک سویه
یهود و
مسیحیت پدید میآورد. در این دین هم به
دعا و
عبادت و زهد و
تقوا و
تهذیب نفس و صفای درون و در یک کلمه به
روح و معنای زندگی توجه و اهتمام شده است و هم به مظاهر مختلف زندگی، مانند کار و
تحصیل دانش و
ازدواج و
جهاد و حقوق اجتماعی افراد. از این رو است که
قرآن کریم،
امت واقعی اسلام را «امت وسط» توصیف میکند؛ آنجا که میفرماید: «و کذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً »
«و بدین سان شما را امتی میانه قرار داریم تا بر مردم
گواه باشید و
پیامبر بر شما گواه باشد.» بدون شک امت وسط و متعادل، دست پرورده تعالیم وسط و متعادل است.
تکامل و ارتقاء سطح تعالیم
پیامبران از نظر کمّی نیز سزاوار طرح است.
اگرچه نیاز انسان به
هدایت وحی در ابعاد گوناگون، اعم از معارف دینی، آداب و شعایر و دستورهای اخلاقی و اجتماعی، نیازی نامحدود و پایان ناپذیر نیست،
ولی با این حال،
تشریع آیین الهی (چنان که از آیات قرآن استفاده میشود) یکباره انجام نشده است، بلکه در طول تاریخ سیر تکاملی
تدریجی داشته است، به این معنا که در مقاطع مختلف به تناسب حال و استعداد امتها (و نه به
حسب درجه تمدن)، آن مقدار از دین و شریعت که در توان آنها بوده، توسط پیامبران بر ایشان عرضه شده است، تا این که در نهایت، در آیین و شریعت
رسول گرامی اسلام، شکل کامل و نهایی خود را یافته است. آیه «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً لا مبدل لکلماته و هو السمیع العلیم»
«و سخن پروردگارت به درستی و داد سرانجام پذیرفته است؛ هیچ دگرگون کنندهای برای کلمات او نیست؛ و او شنوای داناست» بنابر
تفسیر علامه طباطبایی ناظر به همین حقیقت است.
همچنین در حدیثی شریف، رسول گرامی اسلام بر این معنا اشاره کرده میفرماید: «انّ مَثَلی و مَثَل الانبیاء من قبل، کمثل رجل بنی بیتاً، فاحسنه و اجمله، الّا موضع لبنة من زاویة، فجعل الناس یطوفون به و یعجبون له و یقولون: هلّا وضعت هذه اللبنة؟ قال: فانا اللبنة و انا خاتم النبیین»
«همانا مثل من و مثل
انبیاء پیشین، همانند مثل کسی است که خانهای را بنا نهاد و آن را نیکو داشت و زیبا نمود، مگر جای یک آجر از گوشهای را. مردم گرد آن میچرخیدند و از آن در
تعجب بودند و میگفتند: چرا این آجر سر جای خود گذاشته نشده است؟! فرمود: من همان آجرم و من خاتم پیامبرانم.»
از آنچه گفته شد میتوان به این نکته راه یافت که مراد از کامل بودن
دین اسلام، کمال نفسی است، و نه کمال نسبی
(شایان ذکر است
آیتالله جوادی آملی (حفظه الله) جامع بودن دین اسلام را به معنای گستردهتر از آنچه در متن آورده شده، تفسیر میکنند.)
؛ به این معنا که مجموعه معارف دینی، دستورهای اخلاقی و احکام فقهی آن از هر گونه نقص و کاستی به دور است، نه این که صرفاً در مقایسه با دیگر ادیان کامل به شمار آید، هرچند خود فی حدّ نفسه خالی از نقص نباشد.به عبارتی، آنچه باید از طریق وحی برای هدایت بشر در اختیار او قرار گیرد، در این دین فروگذار نشده است.
دین اسلام
دعوت خود را به
قوم و گروه و یا منطقه جغرافیایی خاصی محدود نکرده است، بلکه هرکس در هر کجای این کره خاکی که باشد، مخاطب این آخرین پیام الهی است. شواهد بسیاری از قرآن مؤیّد این مدّعاست. در بسیاری از
آیات،
پیامبر اسلام، با تعابیر «یا ایها الناس»، «یا بنی آدم» و «یا ایها الذین آمنوا» همگان را مخاطب قرار داده است، بدون آن که به زمان، مکان و یا قوم خاصی مقید شده باشند.
(
آیتالله مصباح یزدی (حفظه الله) این امر را قرینهای میدانند بر اختصاص دعوت دیگر
پیامبران به قوم و گروه خاصی.
)
(در این مورد که آیا دعوت و
رسالت دیگر پیامبران هم جهانی بوده است یا نه، بین بزرگان اتفاق نظر دیده نمیشود. تطبیق و مقایسه شود.)
در حالی که سایر پیامبران (چنان که قرآن داستان ایشان را نقل میکند) با تعبیر «یا قوم» به مردم خطاب میکردند به عنوان مثال در دعوت
نوح (علیهالسّلام):
؛
در دعوت
ابراهیم (علیهالسّلام):
در دعوت
موسی (علیهالسّلام):
در دعوت
صالح (علیهالسّلام):
در دعوت
هود (علیهالسّلام):
در دعوت
شعیب (علیهالسّلام):
و
و...
همچنین قرآن کریم، رسول گرامی اسلام را با عنوانهای «رحمة للعالمین»
و «نذیراً للعالمین»
و «کافة للناس»
توصیف میکند و خود را «ذکر للعالمین»
و «هدیً للناس»
میخواند. همچنین به آن حضرت امر شده تا اعلام نماید قرآن برای هشدار و انذار هر کسی است که این پیام الهی را دریافت نماید، از هر قوم و طایفه و در هر زمان و مکان که باشد: «و اوحی الیّ هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ».
در برخی آیات قرآن نیز آمده است که: سرانجام
دین اسلام بر همه ادیان و از جمله
ادیان آسمانی دیگر پیروز خواهد شد: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق یظهره علی الدین کلّه و لو کره المشرکین»
.
شاهد دیگری که میتوان از قرآن آورد این است که در پارهای از موارد،
قرآن کریم در تشریع
احکام عملی عنوان عامّی را برمیگزیند بدون این که آن را مقیّد نماید که این خود حاکی از آن است که همگان (البته با رعایت شرایط) مکلّف به انجام آن هستند؛ مثلاً در بیان وجوب
حج میفرماید: «و لله علی الناس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلًاً»
در حالی که اگر
رسالت پیامبر قومی بود، میبایست میفرمود: و لله علی الامة العربیة(مثلاً) حج بیته.
همچنین این روایت از رسول گرامی اسلام: «و للّه الذی لا اله الاّ هو، انّی رسول الله الیکم خاصّةُ و الی الناس عامةً»
به روشنی بر جهانی بودن رسالت آن حضرت دلالت دارد.
شواهد و قراین تاریخی نیز گواه بر جهانی بودن
دین اسلام است.
پیامبر اسلام به سران کشورها و قبایل مختلف نامه نوشتند و آنان را به اسلام
دعوت کردند.
اسلام آوردن کسانی چون
سلمان فارسی،
صهیب رومی،
بلال حبشی و پیروان سایر ادیان نیز گواه تاریخی دیگری است بر همگانی بودن دعوت اسلامی.
یکی دیگر از ویژگیهای دین اسلام که البته اختصاص به آن نیز ندارد، فطری بودن آن است. فطری بودن
دین اسلام، طبق یک
تفسیر، به معنای تطابق و سازگاری و هماهنگی اصول اخلاقی و احکام عملی آن با فطرت و سرشت انسانی است. اسلام انسانها را به
عدالت،
آزادی، برادری، نشر
علم و تمدن، پرهیز از اخلاق ناپسند و کارهای زشت، روی آوردن به فضایلی چون راستگویی و وفای به عهد،
ازدواج و هزاران
حکم شرعی دیگر فرا میخواند که همگی با
فطرت انسان مطابقت و هماهنگی کامل دارند.
و در تفسیر دیگر به این معناست که کلیات و اصول اعتقادات دینی، دستورهای اخلاقی و احکام عملی اسلام در عمق سرشت انسان نهاده شده است که به صورت نوعی شناخت و آگاهی و یا گرایش دورنی و غیراکتسابی نمود پیدا میکند؛ مانند خداجویی و
خداشناسی، گرایش به پرستش و
عدالت و فضیلت خواهی.
علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) تفسیر اخیر از فطری بودن دین اسلام را منطبق بر قانون عام
هدایت تکوینی میداند که همه موجودات عالم طبیعت و از جمله
انسان را شامل میشود. به مقتضای این قانون خداوند برای هدایت انسان به سوی
سعادت و
کمال شایستهاش، با قرار دادن برخی آگاهیها و گرایشها (همچون شناخت
خدا و گرایش به پرستش او و یا حس فضیلت خواهی) او را تجهیز نموده برای این که بتواند راه کمال خود را پیدا کند و آن را بپیماید. ایشان در تایید نظر خویش به آیاتی از قرآن استشهاد میکنند:
۱) «فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله الّتی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیّم و لکنّ اکثر الناس لا یعلمون»
«با گرایش تمام به
حق، روی به دینآور، این
فطرت الهی است که مردمان را بر وفق آن آفریده است؛ در آفرینش الهی تغییری راه ندارد؛ این
دین استوار است ولی بیشتر مردم نمیدانند.» «ال» کلمه «الدین» در آیه فوق، در اصطلاح
ادبیات عرب، «ال» عهد است و به دین خاصی اشاره دارد، نه هر دینی،
که در آیهای دیگر اسلام معرفی شده است: «انّ الدین عندالله الاسلام»
از مجموع این دو
آیه استفاده میشود
اسلام دینی است که خداوند سرشت
انسان را با آن درآمیخته و آفرینشی را پدید آورده که در گذر زمان دستخوش تغییر و دگرگونی نمیشود.
۲) «و نفسٍ و ما سوّیها.فالهمها فجورها و تقویها»
«
سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد؛ سپس پلیدکاری و پرهیزگاریاش را به آن
الهام کرد.»
از این آیه شریفه استفاده میشود خداوند خود آنچه را که مایه آلودگی و گناهکاری نفس است و یا در مقابل مایه
طهارت و پاکی آن، به
روح و جان انسان شناسانیده است. از مطالبی که در توضیح تفسیر دوم از فطری بودن دین اسلام گفته شد میتوان به دست آورد که
هدایت فطری نوعی هدایت تکوینی است که با آفرینش و سرشت انسان آمیخته شده است. از طرفی با توجه به این که
نظام تشریع مطابق و موافق با
نظام تکوین رقم میخورد،
به نظر میرسد این تفسیر از فطری بودن دین اسلام با تفسیر نخست قابل جمع باشد؛ چرا که در تفسیر اول به مقام تشریع نظر شده و در تفسیر دوم به مقام تکوین؛ این دو مقام با یکدیگر تلازم دارند؛ لذا این هر دو تفسیر قابل قبولند.
شایان ذکر است قرآن کریم، به دین واحد الهی قائل است و نه ادیان متعدد و پراکنده؛ و از آنجا که روح و حقیقت دینداری خضوع و
تسلیم محض در مقابل اراده پروردگار است، آن را اسلام مینامد: «ان الدین عندالله الاسلام»
و اختلاف
ادیان آسمانی را در فروع و جزئیات
احکام میشمارد، چنان که میفرماید: «لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجاً».
همچنین در آیه ۳۰
روم (با توضیحی که گذشت) آن را برخاسته از عمق جان و فطرت انسان معرفی میکند. از مجموع
آیات یاد شده نتیجه میشود ویژگی فطری بودن در انحصار
آیین اسلام نمیباشد؛ بلکه صفت عامی است که شرایع پیشین نیز از آن برخوردار بودهاند؛ با توجه به این نکته که قبلاً گفته شد آنچه ریشه در فطرت انسان دارد، اصول و کلیات احکام است و نه فروع و جزئیات آنها.
به نظر میرسد از ویژگیهای یاد شده، تطابق و سازگاری داشتن با
فطرت شرط لازم (و نه کافی)
شریعت خاتم باشد و دو ویژگی نسخناپذیری و جاودانگی، و کامل و جامع بودن رکن و عنصر سازنده آن. سایر ویژگیها نیز جزء اوصاف عارضی
دین و
شریعت خاتماند؛ با این توضیح که: جاودانگی
معجزه و
تحریف ناپذیری
کتاب آسمانی هر چند در قوام و شکل گیری دین خاتم نقش و دخالت مستقیم ندارد (از این جهت که حتی اگر شریعتهای پیشین تحریف هم نمیشدند، فرض ظهور شریعت جدید نامعقول نبود؛ چون میتوان فرض کرد
تدریجی بودن سیر نزول شرایع و کامل و جامع نبودن شریعت قبلی در دوره متاخر، تجدید
نبوت را ضروری و اجتناب ناپذیر ساخته باشد) ولی در عین حال صفتی است لازم و مختص به آن. و اما جهان شمولی؛ عام یا خاص بودن این خصوصیت بستگی دارد به این که شریعتهای پیشین جهانی بودهاند یا منطقهای (با اختلاف نظری که در این مورد هست.
درباره منسوخ نمودن شریعتهای پیشین هم باید گفت: هرچند در مقام تحقق هم شریعت خاتم ناسخ شریعتهای پیش از خود بوده است و هم شریعتهای گذشته کم و بیش این وصف را داشتهاند، ولی در مقام تعریف میتوان فرض کرد دین خاتم
ناسخ شرایع قبلی نبوده، تنها تفصیل دهنده و یا تکمیل کننده آنها باشد.
در نتیجه دین و شریعت خاتم با شش ویژگی شناخته میشود: منسوخ نمودن شرایع پیشین، نسخ ناپذیری و جاودانگی، جاودانگی معجزه و تحریف ناپذیری کتاب آسمانی آن، کامل و جامع بودن، جهانی بودن و فطری بودن.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ویژگیهای دین و شریعت خاتم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۳۱.