ولی (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَلْی (به فتح واو و سکون لام) از
واژگان نهج البلاغه به معنای نزدیکی و قرب است.
این واژه دارای مشتقاتی است مانند:
تَوْلِیَة (به فتح تاء و کسر لام و فتح یاء) به معنای اعراض.
تَوَلّی (به فتح تاء و واو و کسر لام مشدده) به معنای دوست اخذ کردن و سرپرست.
وَلی (به فتح واو و کسر لام) سرپرست و اداره کننده امر.
مَولی (به فتح میم و لام) به معنای سرپرست و مالک عبد، صدیق و غلام.
وَلایَة (به فتح واو و لام و یاء) و وِلایَة (به کسر واو و فتح لام و یاء) به معنای قرابت.
موارد زیادی از اين ماده در
نهجالبلاغه آمده است.
وَلْی:
به معنای نزدیکی و قرب است.
چنانکه در
صحاح و
مصباح و
قاموس گفته است گویند: «
تُباعِدُنا بَعْدَ وَليٍ» پس از نزدیکی دور شدیم.
به برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» بهکار رفته است، اشاره میشود:
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) در
حکمت ۴۶۷ فرموده است:
«وَوَلِيَهُمْ وال فأَقامَ واسْتَقامَ، حَتَّى ضَرَبَ الدّينُ بِجِرانِهِ.»«سرپرستى (الهى)، بر آنها
حکومت كرد،
حق را برپا داشت و خود بر جاده حق گام بر مىداشت تا آن جاكه
دین گلوگاه خود را بر
زمین نهاد.»
(شرحهای حکمت:
)
درباره
شهادت مالک اشتر به
محمد بن ابیبکر مىنويسد:
«إِنَّ الرَّجُلَ الَّذي كُنْتُ وَلَّيْتُهُ أَمْرَ مِصْرَ كانَ رَجُلاً لَنا ناصِحاً، وَعَلَى عَدُوِّنا شَديداً ناقِماً، فَرَحِمَهُ اللهُ! فَلَقَدِ اسْتَكْمَلَ أَيّامَهُ، وَلاقَى حِمامَهُ، وَنَحْنُ عَنْهُ راضونَ، أَوْلاهُ اللهُ رِضْوانَهُ، وَضاعَفَ الثَّوابَ لَهُ.»«آن مردى كه من او را
فرماندار «
مصر» كرده بودم، مردى بود كه نسبت به ما ناصح و خيرخواه و نسبت به دشمنانمان سختگير و درهم كوبنده بود، خداى او را
رحمت كند كه ايّام
زندگی خود را كامل كرد،
عمر را به پايان برد و
مرگ را ملاقات نمود در حالى كه ما از او راضى بوديم؛
خداوند هم
نعمت خشنوديش را بر او ارزانى دارد و پاداشش را مضاعف گرداند.»
(شرحهای نامه:
)
درباره
دنیا فرموده:
«خُذْ مِنَ الدُّنيْا ما أَتاكَ، وَتَوَلَّ عَمّا تَوَلَّى عَنْكَ، فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ فَأَجْمِلْ فِي الطَّلَبِ.» «از دنيا همانقدر را بگير كه بهسراغ تو مىآيد و از آنچه از تو روى گردانده روى بگردان (و بهدنبال آن مشتاب) و اگر چنين نمىكنى لااقل در طلب دنيا بهصورت معقول تلاش كن.»
(شرحهای حکمت:
)
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) در حکمت ۴۴۱ میفرمایند:
«الْوِلاياتُ مَضاميرُ الرِّجالِ.» «حکومتها میدانهای مسابقه رجال است، همانطور که در میدان مسابقه، لیاقت وجودت سیر اسبها معلوم میشود همانطور در
حکومت،
تدبر و کاروانی و مدیریت مردان معلوم میشود و بالعکس.»
(شرحهای حکمت:
)
درباره عثمان فرموده:
«وَلَقَدْ ضَرَبْتُ أَنْفَ هذا الاَْمْرِ وَعَيْنَهُ، وَقَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَبَطنَهُ، فَلَمْ أَرَلي إِلاّ الْقِتالَ أَوِ الْكُفْرَ إِنَّهُ قَدْ كانَ عَلَى الاُْمَّةِ وال أَحْدَثَ أَحْداثاً، وَ أَوْجَدَ النّاسَ
مَقالاً، فَقالوا، ثُمَّ نَقَموا فَغَيَّروا.» «من بارها اين
موضوع (مناسبات خود را با دستگاه جبّار
معاویه) را بررسى كردهام، و پشت و روى آن (همه جوانب) را مطالعه نمودهام، ديدم راهى جز پيكار، و يا
کافر شدن نسبت به آنچه
پیامبر اسلام آورده است، ندارم؛ زيرا قبلًا كسى بر مردم
حکومت مىكرد كه اعمالش حوادثى آفريد و باعث گفتگو و سر و صدا شد، به او شديداً اعتراض كردند و تغييرش دادند.»
(شرحهای خطبه:
)
مواردی متعدد از اين ماده در
نهجالبلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «ولی»، ج۲، ص۱۱۶۳.