وَلْی (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَلْی (به فتح واو و سکون لام) از
واژگان نهج البلاغه به معنای نزدیکی و
قرب است.
این واژه دارای مشتقاتی است مانند:
• تَوْلِیَة (به فتح تاء و کسر لام و فتح یاء) به معنای اعراض.
• تَوَلّی (به فتح تاء و واو و کسر لام مشدده) به معنای دوست اخذ کردن و سرپرست.
• وَلی (به فتح واو و کسر لام) سرپرست و اداره کننده امر.
• مَولی (به فتح میم و لام) به معنای سرپرست و مالک عبد، صدیق و غلام.
• وَلایَة (به فتح واو و لام و یاء) و وِلایَة (به کسر واو و فتح لام و یاء) به معنای قرابت.
موارد زیادی از اين ماده در
نهجالبلاغه آمده است.
وَلْی:
به معنای نزدیکی و قرب است.
چنانکه در
صحاح و
مصباح و
قاموس گفته است گویند: «
تُباعِدُنا بَعْدَ وَليٍ» پس از نزدیکی دور شدیم.
به برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» بهکار رفته است، اشاره میشود:
«تولية» اگر با «عن» باشد به معنى اعراض آيد و اگر با «الى» باشد به معنى رو كردن است «تولّى» از
باب تفعّل به معنى اعراض، دوست اخذ كردن و سرپرستى آيد «ولىّ» سرپرست.
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) در
حکمت ۴۵۷ فرموده است:
«وَ وَلِيَهُمْ وال فأَقامَ و اسْتَقامَ، حَتَّى ضَرَبَ الدّينُ بِجِرانِهِ.» «بر مردم سرپرستى كرد سرپرستى كه
اسلام را اقامه كرد و از آنها اقامه اسلام خواست تا
دین مستقر گرديد.»
ابن الحدید گويد: منظور از «والى»
عمر بن الخطاب است و از او بعيد نيست ولى جاى عجب است كه
ابن میثم نيز گفته: گفتهاند والى عمر بن الخطاب است، آيا با در نظر گرفتن
خطبه شقشقیّه و بدعتهاى عمر، امكان دارد كه امام درباره او چنين گويد و او را بستايد.
درباره
شهادت مالک اشتر به
محمد بن ابیبکر مىنويسد:
«إِنَّ الرَّجُلَ الَّذي كُنْتُ وَلَّيْتُهُ أَمْرَ مِصْرَ كانَ رَجُلاً لَنا ناصِحاً، وَعَلَى عَدُوِّنا شَديداً ناقِماً، فَرَحِمَهُ اللهُ! فَلَقَدِ اسْتَكْمَلَ أَيّامَهُ، وَلاقَى حِمامَهُ، وَنَحْنُ عَنْهُ راضونَ، أَوْلاهُ اللهُ رِضْوانَهُ، وَضاعَفَ الثَّوابَ لَهُ.» «آن مردى كه من او را
فرماندار «
مصر» كرده بودم، مردى بود كه نسبت به ما ناصح و خيرخواه و نسبت به دشمنانمان سختگير و درهم كوبنده بود، خداى او را
رحمت كند كه ايّام
زندگی خود را كامل كرد،
عمر را به پايان برد و
مرگ را ملاقات نمود در حالى كه ما از او راضى بوديم؛
خداوند هم
نعمت خشنوديش را بر او ارزانى دارد و پاداشش را مضاعف گرداند.»
گويند: «اولاه معروفا: صنعه اليه.»
«يعنى
خداوند رضايتش را نصيب او گردانيد.»
درباره
دنیا فرموده:
«خُذْ مِنَ الدُّنيْا ما أَتاكَ، وَ تَوَلَّ عَمّا تَوَلَّى عَنْكَ، فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ فَأَجْمِلْ فِي الطَّلَبِ.» «از دنيا آنچه را كه بر تو روى آورده بگير و از آنچه رو گردانده روى برگردان و اگر چنان نكردى پس نيكو
طلب كن.»
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) در
حکمت ۴۳۰ میفرمایند:
«الْوِلاياتُ مَضاميرُ الرِّجالِ.» «ولايتها و حكومتها ميدانهاى مسابقه مردان است چنانكه در مسابقه اسبها
اسب قوی از ديگرى شناخته مىشود.»
هكذا
حقیقت انسان در
حکومت معلوم مىشود كه آدم
عادل و مديرى است يا نه.
درباره عثمان فرموده:
«كانَ عَلَى الاُْمَّةِ وال أَحْدَثَ أَحْداثاً، وَ أَوْجَدَ النّاسَ مقالاً، فَقالوا، ثُمَّ نَقَموا فَغَيَّروا.» «براى مردم عثمان حاكمى بود كه بدعتها به
وجود آورد و مردم را وادار به انتقاد كرد، اوّل انتقاد كردند و سپس
انتقام كشيدند و
حکومت را تغيير دادند.»
مواردی متعدد از اين ماده در
نهجالبلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «ولی»، ج۲، ص۱۱۶۳.