• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وظایف شیعه در عصر غیبت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنابر روایات ، وظایف شیعیان در عصر غیبت دو گونه است.



این وظیفه ویژه عصر غیبت نیست. مؤمنین همواره باید به وظایف دینی خویش وفا کنند و تکالیف خود را ارج نهند؛ اما در عصر غیبت ، ناگزیر، می‌باید در فهم احکام دینی به فقهای شیعه رجوع کنند. در توقیع مبارک حضرت مهدی علیه‌السّلام آمده است که شیعیان باید برای حوادثی که پیش رو دارند، به راویان حدیث اهل بیت علیه‌السّلام رجوع کنند.
امام زمان علیه‌السّلام در این روایت به صراحت فرموده است: «آنان حجت من بر شمایند و من، حجت خدا بر آنانم.» فقهای عادل در عصر غیبت از سوی امام علیه‌السّلام دارای نیابت عام‌اند.
آنان جز تبیین احکام دینی، وظیفه قضاوت و تاسیس حکومت دینی را نیز بر عهده دارند. وظیفه تاسیس حکومت بر فقها در این عصر واجب کفایی است. اگر فقیهی در تاسیس حکومت توفیق یابد، پیروی از او بر فقهای دیگر واجب است. در صورتی که تاسیس حکومت اسلامی نیازمند حرکت و قیام همگانی است، قیام بر همه واجب است. چنانچه فقها در تشکیل حکومت توفیق نیابند، این ولایت برای آنان ثابت است. بدین سان، شیعیان می‌باید در فراهم آوردن زمینه‌های حکومت اسلامی ، فقها را یاری رسانند.
امام خمینی درباره تکلیف مسلمانان در عصر غیبت و چگونگی اداره امور مسلمین در این دوره، در کتاب ولایت فقیه می‌نویسد: اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک‌وتعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی‌خواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این‌که اسلام تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود، و ما با بی‌حالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری می‌خواهند بکنند، و ما اگر کارهای آن‌ها را امضا نکنیم، رد نمی‌کنیم. آیا باید این‌طور باشد؟ یا این‌که حکومت لازم است، و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (علیه‌السّلام) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد، در عده بی‌شماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، می‌توانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند.

۱.۱ - ولایت فقیه در زمان غیبت

فقیه جامع‌الشرایط در عصر غیبت حضرت ولی‌الله الاعظم (ارواحنافداه)، نه تنها بر ایتام و سفها و مجانین فاقد ولی قهری و وصی او ولایت دارد بلکه ولایت او بر جامعه اسلامی در جمیع صور است. همان‌گونه که حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) ‌ ولایت داشتند.
امام خمینی برای جلوگیری از هرگونه غلو و افراط گرایی و برداشت‌ها و خیالات ناروا، در کتاب ولایت فقیه می‌نویسند: «وقتی می‌گوییم ولایتی را که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه (علیه‌السّلام) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، برای هیچ‌کس این توهّم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیه‌السّلام) و رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست؛ بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت» یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است، نه این‌که برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به‌عبارت‌ دیگر، «ولایت» مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه‌ای خطیر است.
«ولایت فقیه» از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد، مانند جعل (قرار دادن و تعیین) قیّم برای صغار. قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد. مثل این است که امام (علیه‌السّلام) کسی را برای حضانت، حکومت، یا منصبی از مناصب، تعیین کند. در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام با فقیه فرق داشته باشد.»

۱.۱.۱ - تولی امور مسلمین توسط فقیه

گرچه فقیه همان‌گونه که سخن رفت در جمیع صور بر جامعه اسلامی ولایت دارد لیکن تولی امور و تشکیل حکومت امری است که به آرای اکثریت مسلمین بستگی دارد که در صدر اسلام از آن به بیعت با ولی مسلمین تعبیر می‌شده است. امام خمینی (قدس‌سره) در این خصوص ‌که «در چه صورت فقیه جامع‌الشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد.» در ۲۹ دی ۱۳۶۶ مطابق با ۲۸ جمادی‌ الاول ۱۴۰۸ و به دنبال استفتاء نمایندگان خویش در دبیرخانه ائمه جمعه سراسر کشور، می‌فرماید: «بسمه‌ تعالی‌ ولایت‌ در جمیع‌ صور دارد. لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین، که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر می‌شده به بیعت با ولیّ مسلمین. روح اللَّه الموسوی الخمینی‌.»
بنابراین ولایت فقیه جامع شرایط فی‌نفسه منوط به آرای اکثریت نیست و بدون آرای اکثریت آنان، بلکه حتی با رأی آنان به عدم (رای منفی اکثریت)، شرعا ولایت برای او ثابت است لیکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی به آرای اکثریت مسلمین دارد، حتی نسبت به بعضی مراتب مانند ولایت بر ایتام و مجانین و اوقاف بدون متولی و وصایایی که وصی ندارد، مشروط به اعلم بودن فقیه نیست. و اما در امر تقلید، در صورت امکان باید از اعلم پیروی کرد بنا بر احوط و همچنین در قاضی اعلمیت شرط است علی الاحوط نسبت به کسانی که در آن شهر یا شهرهای نزدیک آن، که بردن دعاوی به آن‌ها موجب حرج نیست.

۱.۲ - حدود احکام سلطانیه

از نظر امام خمینی، حاکم به ما هو حاکم، در همه امور حق وضع مقررات در جهت حفظ مصالح و تامین منافع مردم و کشور را دارد. بر همین مطلب گواهی می‌دهد این‌که در پاسخ به استفتاء رئیس دیوان عالی کشور مبنی بر این‌که: «۱. حبس‌، نفی بلد، تعطیل محل کسب، منع از ادامه خدمت در ادارات دولتی، جریمه مالی و به‌طورکلی هر تنبیهی که به نظر برسد موجب تنبه و خودداری از ارتکاب جرایم می‌گردد جایز است به‌عنوان تعزیر تعیین شود، یا در تعزیرات به مجازات‌های منصوص باید اکتفا کرد؟» مرقوم فرموده است: «بسم ه‌تعالی در تعزیرات شرعیه احتیاط آن است که به مجازات‌های منصوصه اکتفا شود، مگر آن‌که جنبه عمومی داشته باشد. مثل احتکار و گرانفروشی که با مقررات حکومتی داخل در مساله دوم می‌باشد.»
و در پاسخ به این‌که «۲. برای اداره امور کشور، قوانینی در مجلس تصویب می‌شود، مانند قانون قاچاق، گمرکات و تخلفات رانندگی، قوانین شهرداری، و به‌ طورکلی احکام سلطانیه، و برای این‌که مردم به این قوانین عمل کنند برای متخلفین مجازات‌هایی در قانون تعیین می‌کنند. آیا این مجازات‌ها از باب تعزیر شرعی است و احکام شرعی تعزیرات از نظر کم و کیف بر این‌ها بار است یا قسم دیگر است و از تعزیرات جدا هستند، و اگر موجب خلاف شرع نباشد باید به آن‌ها عمل کرد؟» می‌فرمایند: «بسمه‌ تعالی‌ در احکام سلطانیه که خارج است از تعزیرات شرعیه، در حکم اوّلی است، متخلفین را به مجازات‌های بازدارنده به امر حاکم یا وکیل او می‌توانند مجازات کنند.»

۱.۳ - دلایل معتقدین به سکوت و سکون در عصر غیبت

گروهی از شیعیان با الهام از ظاهر برخی روایات بر آن‌اند که وظیفه آنان در عصر غیبت سکون و سکوت است و هیچ گونه قیام اصلاحی و تاسیس حکومت روا نیست. اینان به دو دسته از روایات تمسک می‌جویند: ۱. روایاتی که بنابر آنها، گسترش ظلم و فساد در زمین ، مقدمه ظهور است؛ ۲. روایاتی که قیام شیعیان در عصر غیبت را محکوم به شکست می‌دانند.

۱.۳.۱ - پاسخ

مراد روایاتی که گسترش ظلم و فساد را از مقدمات ظهور می‌شمارند، این است که نظام حاکم بر جامعه انسانی و دوری از تعالیم و رهبران الهی به گونه‌ای تکوینی انسان را به سوی ظلم و فساد می‌کشاند و بدین روی، این شرط همانند دیگر شرایط ظهور نیست که باید برای فراهم آوردن آنها کوشید. در مقابل این شرط ، وجود انسان‌های پاک و شایسته و آمادگی جهانی برای عدالت ، از شرایط مهم ظهور است و باید برای تحقق این شرطها کوشید. مقصود روایات دسته دوم که هر گونه قیام محکوم به شکست است، آن دسته از قیام‌ها است که مردم را به سوی خود بخواند و نام قیام حضرت مهدی علیه‌السّلام برخود نهد. پاره‌ای روایات نظر به گروهی از اصحاب امامان علیه‌السّلام دارند که خواستار قیام بودند با اینکه شرایط لازم فراهم نبود و از این روی، امامان علیه‌السّلام آنان را از قیام نهی می‌کردند و به سکون و تقیه فرمان می‌دادند.
[۱۲] چشم به راه مهدی، ص۱۴۶- ۱۰۹.
در این میان، می‌توان برخی روایات را بازیافت که شیعیان را به قیام‌هایی پیش از ظهور بشارت می‌دهند؛ قیام‌هایی که زمینه ساز حکومت جهانی آن حضرت‌اند. بدین سان نمی‌توان هر قیامی را پیش از ظهور محکوم به شکست دانست. وانگهی، روایات معتبری در باب قیام و مبارزه با فساد و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و سیره امامان علیه‌السّلام نقل شده‌اند که با این دسته از روایات ناسازگارند.


غایب بودن امام معصوم علیه‌السّلام وظایف و تکالیفی ویژه برای شیعیان می‌آفریند. محققین در بیان وظایف شیعه در عصر غیبت به این گونه از وظایف می‌پردازند و با استفاده از آیات و روایات وظایفی را برای شیعیان برمی شمارند. عالم فقیه سید محمد تقی موسوی اصفهانی رحمة‌الله‌علیه در کتاب مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم به تفصیل در این باره سخن رانده است و هشتاد وظیفه از وظایف شیعیان را برشمرده است. برخی از این وظایف عبارت‌اند از:

۲.۱ - کسب معرفت درست از امام زمان

۱. کسب معرفت درست از امام زمان علیه‌السّلام: امام شناسی از بنیادهای اعتقادی شیعه است و بنابر آن، شیعیان در هر عصری باید امام معصوم علیه‌السّلام را بشناسند و از او معرفتی درست و استوار به دست آورند.
در روایاتی از پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نیز بدین وظیفه اشارت رفته است؛ همانند روایتی که می‌فرماید: «هر کس بمیرد به حالی که امام زمان خویش را نمی‌شناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.» وظیفه شناخت امام علیه‌السّلام در عصر غیبت به صورتی اکیدتر خود می‌نماید؛ زیرا بنابر روایات، در این روزگار زمینه شبهات و انحرافات بیش تر است و شیعیان به آزمون‌های دشوار گرفتار می‌آیند و بسیاری از آنان می‌لغزند و از راه به در می‌روند. از این رو امامان معصوم علیه‌السّلام پیروان خویش را سفارش کرده‌اند که در عصر غیبت به خدا پناه آورند و از او بخواهند تا با شناخت ژرف و استوار از امام، ایمن مانند و از لغزش در دین مصونیت یابند.
[۱۸] امامت و مهدویت، ج۲، ص۲۵۹- ۱۹۱.
۲. انتظار فرج و دعا برای ظهور.

۲.۲ - رعایت ادب در نام بردن امام زمان

۳. رعایت ادب در نام بردن امام زمان علیه‌السّلام: در عصر غیبت نباید نام مبارک امام زمان علیه‌السّلام را بر زبان آورد؛ بلکه باید از او با القاب خجسته اش یاد کرد؛ همانند حجت ، قائم ، مهدی و صاحب الامر علیه‌السّلام . روایات و آرای علما در این باره بسیارند. بنابر برخی از آنها به هیچ روی نباید نام آن حضرت- یعنی م، ح، م، د- را بر زبان آورد. برخی علما بر آن‌اند که این کار مکروه است نه حرام و برخی دیگر، حرمت را ویژه عصر غیبت صغری می‌دانند. در هر صورت احتیاط در آن است که نام مبارک آن حضرت را در اجتماعات نبرند.
[۱۹] مکیال المکارم، ج۲، ص۱۱۰.
[۲۰] منتخب الاثر، ص۵۰۲.
۴. محبت به حضرت مهدی علیه‌السّلام . ۵. اظهار شوق برای دیدار امام علیه‌السّلام و دعا برای آن و اندوهگین بودن برای فراق آن حضرت. ۶. تبلیغ فضائل و مناقب امام علیه‌السّلام . ۷. دعا و صدقه برای سلامتی امام علیه‌السّلام . ۸. انجام اعمال و عبادات مستحبی به نیابت از امام علیه‌السّلام . ۹. تسلیم بودن و بی تابی نکردن برای ظهور. ۱۰. تعیین نکردن وقت ظهور و تکذیب کسانی که وقتی برای آن معین می‌کنند. ۱۱. پیوسته به یاد امام علیه‌السّلام بودن و دل شکستگی هنگام یاد آن حضرت علیه‌السّلام ۱۲. خوشحال کردن مؤمنین و یاری رساندن به آنان. ۱۳. احترام به نزدیکان و منسوبین به امام علیه‌السّلام ۱۴. بزرگداشت اماکن منسوب به امام علیه‌السّلام . ۱۵. عرضه حاجات به امام علیه‌السّلام ۱۶. مقدم داشتن خواسته‌های امام علیه‌السّلام بر خواسته‌های خویش. ۱۷. توسل و طلب شفاعت . ۱۸. دعوت مردم به آن حضرت علیه‌السّلام.

۲.۳ - برخاستن هنگام شنیدن نام امام

۱۹. برخاستن هنگام شنیدن نام امام علیه‌السّلام: در روایات است که در مجلسی، نزد امام رضا علیه‌السّلام از آن حضرت نام برده شد. امام رضا علیه‌السّلام برخاست و دست بر سر نهاد و فرمود: «اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه.»
[۲۱] منتخب الاثر، ص۵۰۶.

۲۰. درخواست صبر از خداوند در زمان غیبت .


۱. الاحتجاج، طبرسی، ج۲- ۱، ص۲۸۳.    
۲. کتاب البیع، امام خمینی، ج۲، ص۴۶۶.    
۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۵۰.    
۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۵۱.    
۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی ج۱۰، ص۷۷۱، سؤال ۱۲۸۲۸.    
۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۴، العروة الوثقی مع تعالیق الامام الخمینی، ج۱، ص۱۶، الاجتهاد و التقلید، مسالة ۶۸.    
۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۴، المقدمة، مسالة ۵.    
۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۳۵، کتاب القضاء، القول فی صفات القاضی و ما یناسب ذلک، مسالة ۱.    
۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی، ج۱۰، ص۷۳-۷۴، سؤال ۱۱۴۰۰.    
۱۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی، ج۱۰، ص۷۳-۷۴، سؤال ۱۱۴۰۰.    
۱۱. وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۴۱- ۳۵.    
۱۲. چشم به راه مهدی، ص۱۴۶- ۱۰۹.
۱۳. صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۹۶.    
۱۴. صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۹۷.    
۱۵. الاصول من الکافی، ج۱، ص۳۷۷.    
۱۶. الاصول من الکافی، ج۱، ص۳۳۶.    
۱۷. الاصول من الکافی، ج۱، ص۳۳۷.    
۱۸. امامت و مهدویت، ج۲، ص۲۵۹- ۱۹۱.
۱۹. مکیال المکارم، ج۲، ص۱۱۰.
۲۰. منتخب الاثر، ص۵۰۲.
۲۱. منتخب الاثر، ص۵۰۶.



فرهنگ شیعه، برگرفته از مقاله «وظایف شیعه در عصر غیبت»، ج۱، ص۴۵۶.    
• ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.


رده‌های این صفحه : دیدگاه های فقهی امام خمینی




جعبه ابزار