• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وزارت دوره عباسیان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



وزارت در دوران عباسیان شامل وزارت تنفیذ و وزارت تفویض می‌شد. وزارت تنفیذ به اجرای دستورهای خلیفه منحصر بود و وزیر اقدام شخصی مستقلی نداشت؛ اما وزیر تفویض در همه کارهای حکومتی دخالت داشت.



«وزیر» در لغت به معنای معاون، هم‌پشت و مددکار می‌باشد و در اصطلاح همنشین خاص پادشاه که مشیر تدبیر و ظهیر سریر باشد و تحمل بار گران مملکت نماید، گفته می‌شود. ظاهراً چون وزیر در مقدمه‌ی برداشتن بار سلطنت و ریاست با سلطان متفق می‌باشد؛ لهذا به این لقب ملقب شده است.


بعد از پیروزی سپاهیان عباسی بر امویان و قبل از بیعت با "ابوالعباس سفاح" به عنوان خلیفه، منصب وزارت که از مناصب ایرانی قدیم است، به کار گرفته شد. هنگامی که ابوالعباس نظام وزارت را پذیرفت، به تحول حکومت و گرایش‌های آن به سوی تمرکزگرایی و توزیع قدرت احترام گذاشت. این کار به تشویق ایرانی‌ها انجام شد. آنان ابوسلمه خلال را وزیر آل‌محمد خواندند و ابوالعباس او را پذیرفت.
[۱] ابن طقطقی، ابوعبدالله، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، ص۲۰۲.
در دوران ابوسلمه، قدرت وزیر به شکل روشن مشخص نبود. با اینکه او را وزیر می‌نامیدند؛ اما از قدرت و اختیارات کامل در همه دیوان برخوردار نبود و اختیارات وزیر مشخص نبود.
وزیر، جانشین خلیفه بود که در هر کاری قائم‌مقام وی محسوب می‌شد. وزیر، امور مملکت را اعم از شئون لشکری و کشوری اداره می‌کرد. سپاه و امور جنگ، مالیات و عایدات تحت نظر او بود. مراسلات و فرمانها را به نقاط مختلف دور و نزدیک می‌فرستاد.
[۲] امین، ‌احمد، صحی الاسلام، ترجمه عباس خلیلی، ص۱۹۹.
وزرا نیز چند معاون و منشی داشتند. وزیر در راس بود؛ اما منشی و نویسنده در مراتب و مقامات خود می‌توانست، ترقی داشته باشد و وزیر شود.
[۳] امین احمد، صحی الاسلام، ترجمه عباس خلیلی، ص۲۰۲.



بعد از جنبش خراسانیان، در نیمه اول قرن دوم هجری که به همت و راهنمایی فکری و عملی ایرانیان منجر به سقوط دولت امویان و استقرار حکومت عباسیان گردید؛ نفوذ ایرانیان در دستگاه خلافت عباسیان پیشرفت قابل ملاحظه‌ای نمود. در حقیقت باید گفت مقررات دولت ساسانیان بوسیله ایرانیان آگاه به دربار دولت عباسیان منتقل شد؛ زیرا بسیاری از وزیران و سرداران سپاه آنان ایرانی بودند.
از همان دوران نخست خلافت عباسیان، کتاب «عهد اردشیر» که به عنوان قانون اساسی دولت ساسانیان بوده، جزء مواردی گردید که می‌بایست، به خلیفه‌زادگان و ولیعهدان آموخته شود. چنانکه نوشته‌اند، وقتی معلم "الواثق‌بالله" (فرزند مامون) از مامؤن پرسید که به او چه بیاموزد، خلیفه گفت: «به او کلام خدای تعالی را بیاموز و او را وادار تا (عهد اردشیر) را بخواند و کتاب کلیله و دمنه را از برکند».


عصر اول عباسی که با خلافت "ابوالعباس سفاح" شروع و با خلافت "واثق" پایان می‌پذیرد (۱۳۲ تا ۲۳۲ هـ.ق)؛
[۴] خضری، احمدرضا، تاریخ خلافت عباسی، ص۱۳۲.
نظام وزارت متحول و مستحکم شد. برای وزارت، وظایف معین و اساس ثابتی تعیین گردید که شاید مهمترین آن نظارت بر امور مالی بود. وزیر صلاحیت دخل و خرج در کارها را داشت و مسئولیت دیوان خراج و نفقات به عهده او بود، ‌ بر مالیاتها نظارت می‌کرد و قدرت مدنی و نظامی در شخص او جمع می‌شد. در دوران مهدی عباسی، به علت اجازه‌ای که در جهت گسترش قدرت به وزرا داد و به آنها شدیداً‌ اعتماد کرد، وزارت تصویری روشن یافت و تعیین وزرا در دوران او بر اساس لیاقت‌های اداری و دفتری آنان صورت می‌گرفت. چه بسا دسیسه‌های جانبی در تعیین و عزل برخی از وزرا تاثیر داشت، همان‌گونه که اوضاع سیاسی تاثیر مستقیمی در کار وزارت داشت.
[۵] ابن طقطقی، ابوعبدالله، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، ص۲۰۵.



وزارت در دوران عباسی بر دو نوع بود که شامل وزارت تنفیذ و وزارت تفویض می‌شد. وزارت تنفیذ به اجرای دستورهای خلیفه منحصر بود و وزیر اقدام شخصی مستقلی نداشت و تنها پل ارتباطی میان مردم و پیشوا بود؛ اما وزیر تفویض در همه کارهای حکومتی دخالت داشت. البته بعد از تفویض این اختیار، حق تعیین ولی‌عهد و نیز برکناری کسانی که وزیر آنان را به کارهایی گماشته بود، برای خلیفه باقی می‌ماند.
هنگامی که قدرت خلفا کاهش یافت، نفوذ خلافت به وزارت منتقل شد. کار وزیر بالا گرفت و وزارت تنفیذ تبدیل به وزارت تفویض شد؛ اما در فاصله‌ای که حکومت قدرتمند بود، خلفا کارهای حکومتی را به وزرایشان واگذار می‌کردند. از مشهورترین وزرای تفویض در دوران اول عباسی، برامکه بودند. از لحاظ اهمیت، وزارت در عصر اول عباسی پس از خلافت، مهمترین منصب در حکومت عباسی بود و به لحاظ حساس‌بودن وزرا نشانه‌هایی آشکار در همه جنبه‌های سیاسی، اقتصادی و اداری بر جای گذاشتند.
[۶] طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ‌ترجمه حجت الله جودکی، ص۷.



نظام دیوانی در زمان عباسیان دارای پنج دیوان وزارت، عرض، رسائل، اشراف و مظالم بود، که در ذیل به آنها اشاره می‌شود.

۶.۱ - دیوان وزارت

مهمترین دیوان مملکت که ریاست آن با وزیر اعظم بود. این دیوان به امور مملکتی رسیدگی می‌کرد و ماموریت جمع‌آوری مالیات در نقاط مختلف کشور را به عهده داشت.

۶.۲ - دیوان عرض

دیوان «صاحب‌الشرطه» یا «دیوان عرض»، بعد از وزیر اعظم، این دیوان از بزرگترین و مهمترین دستیاران پادشاه بود که ریاست امور سپاه را به عهده داشت و به نام (عارض لشکر) خوانده می‌شد که می‌بایست، دارای صفات ممتاز و لیاقت می‌بود. هنگام صلح، رسیدگی به وضع سربازان و تهیه لوازم آسایش آنان و در موقع جنگ، بسیج سربازان و تهیه خوراک و مایحتاج سربازان برعهده وی بود.

۶.۳ - دیوان رسائل

مخصوص صدور فرامین، احکام، جمع‌آوری اسناد و مکاتبات دولتی بود. ریاست آن را همیشه به یکی از رجال آزموده واگذار می‌نمودند. وظیفه عمده این دیوان، نوشتن نامه به خلفای عباسی، ‌سلاطین و پادشاهان هم‌جوار و حکام و بزرگان برجسته دولت بود. در این‌گونه موارد، ‌خلیفه و یا پادشاه، ‌شخصاً نامه‌ها را دیکته می‌کرد و رئیس دیوان به سبکی که معمول بود، آن را انشاء می‌کرد. در سایر موارد، نامه‌ها را زیردستان رئیس دیوان، ‌می‌نوشتند و از نظر او می‌گذراندند. تمام نامه‌های مهم و محرمانه که از فرماندهان سپاه و حکام و دیوان برید (اطلاعات) می‌رسید، مستقیماً به رئیس دیوان داده می‌شد.

۶.۴ - دیوان اشراف

دستگاه اطلاعاتی خلافت، یکی از مهم‌ترین دیوان‌ها بوده و وظیفه‌اش تفتیش در کردار و اعمال وزیران، عمال دولت و سرداران سپاه بود. عضو دیوان اشراف را «مشرّف» می‌خواندند. این دیوان به وسایل گوناگون، اطلاعات محرمانه را کسب می‌کرد و غلامان و کسانی را که مورد نظر بودند، با پول و هدایا می‌خرید و اطلاعات لازم را، از آنان کسب می‌کرد.

۶.۵ - دیوان مظالم

ریاست این دیوان، بر عهده کسی بود که بر کلیه امور شرع و قوانین و حقوق اطلاع کافی داشت، این دیوان به ترتیب به سه شعبه تقسیم می‌گشت، دیوان قضا، دیوان حسبه، دیوان شرطه، متصدیان آنها را رئیس قضا، صاحب حسبه و صاحب‌الشرطه می‌نامیدند. ریاست عالیه را، پادشاهان (‌خلفاء) در اختیار داشتند و خود به مظالم می‌نشستند؛ ولی در صدور احکام با رئیس رسمی مشورت می‌کردند. دیوان قضا، مامور حل و فصل دعاوی بود. صاحب‌الحسبه یا محتسب، جهت جلوگیری از مفاسد اخلاقی گماشته می‌شد.


شرط وزارت عبارت از لزوم علم و ادب و تکمیل فصاحت و بلاغت و حسن انشاء بود که اغلب وزرا در آن عصر دارای این خصوصیات بودند، شرایطی را که خلفا برای وزیر، قائل بودند یکی از بزرگترین موجبات انحصار وزارت به ایرانیان بود؛ زیرا اعراب، دارای فصاحت زبان بودند و چندان بلاغتی در انشاء و نامه‌نگاری نداشتند به همین دلیل اغلب وزرا در آن عصر که بر کار مسلط می‌شدند، موالی و ایرانی بودند و نخستین وزیری که انتخاب شد، "ابوسلمه خلال" بود که ایرانی و موالی بود و قبل از او کسی به این نام مشهور نشده بود.
[۷] امین احمد، صحی الاسلام، ترجمه عباس خلیلی، ص۲۰۰.
به دلیل تعداد زیاد خلفای عباسی، ‌نهاد وزارت را در مورد چند تن از خلفای مهم آنها شرح می‌دهیم.

۷.۱ - وزارت درروزگار مهدی

در زمان مهدی ابهت و عظمت وزارت به سبب لیاقت و شایستگی وزیرش "ابوعبیدالله معاویه بن یسار" آشکار شد؛ زیرا وزیر مذکور دیوان را مرتب کرد و قواعد و قوانینی برقرار ساخت و وقتی به وزارت رسید، خراج را تقسیم کرد به این معنی که پیش از آن سلطان مالیات معینی از غلات می‌گرفت و آن را تقسیم نمی‌کرد؛ چون او به وزارت رسید، اصل مقاسمه را برقرار کرد و خراج بر درخت خرما و سایر درختان بست.
[۸] ابن طقطقی، ابوعبدالله، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، ص۲۳۲.


۷.۲ - وزارت در دوران مامون

اولین وزرای "مامون" پسران سهل بودند که آنان نمونه‌ای از دولت برمکیان به شمار می‌آمدند و دست پرورده برامکه بودند، اولین کسی که از ایشان به وزارت رسید، فضل بن سهل بود؛ که برای مامون وزارت کرد.
[۹] ابن اثیر، ‌تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه حمید آژیر، ‌ ج۹، ص۳۸۸۲.


۷.۳ - وزارت در زمان معتصم

اولین وزیر "معتصم"، "فضل بن مروان" نویسنده او پیش از خلافت بود. فضل بن مروان اهل «بردان» و مردی بی‌سواد بود و هیچ‌گونه دانش و فرهنگی نداشت؛ اما نزد معتصم مقامی ارجمند داشت؛ ولی چیزی نگذشت که بر او خشم گرفت.

۷.۴ - وزارت در دوران متوکل

چون "متوکل" به خلافت رسید، "محمد بن عبدالملک" را به وزارت خود انتخاب کرد؛ سپس بر او خشمناک شد و او را به قتل رسانید؛ آنگاه یکی از نویسندگان خود را که به او «ابوالوزیر» می‌گفتند، بدون آنکه وزیرش بنامد، به سمت نویسندگی خود برگزید. او نیزمدت کوتاهی به نویسندگی پرداخت متوکل بر او خشم گرفت و دویست هزار دینار از او گرفت و از وزارت برکنارش کرد و "جرجرای" را به وزارت خویش برگزید.

۷.۵ - وزارت در دوران معتز

اولین وزیر "معتز"، "ابوالفضل جعفر بن محمود اسکافی" بود. او دارای علم و ادب نبود؛ ولی همواره دلها را با بذل و بخشش به سوی خود جلب می‌کرد. معتز اسکافی را دوست نمی‌داشت و مردم اسکافی را به تشیع نسبت می‌دادند، بعضی از ترکها طرفدار اسکافی بودند، تا آنکه به سبب شورشی که به وجود آمد، معتز او را عزل کرد.
[۱۰] ابن طقطقی، ابوعبدالله، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، ص۲۳۲ - ۲۴۷.



۱. ابن طقطقی، ابوعبدالله، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، ص۲۰۲.
۲. امین، ‌احمد، صحی الاسلام، ترجمه عباس خلیلی، ص۱۹۹.
۳. امین احمد، صحی الاسلام، ترجمه عباس خلیلی، ص۲۰۲.
۴. خضری، احمدرضا، تاریخ خلافت عباسی، ص۱۳۲.
۵. ابن طقطقی، ابوعبدالله، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، ص۲۰۵.
۶. طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ‌ترجمه حجت الله جودکی، ص۷.
۷. امین احمد، صحی الاسلام، ترجمه عباس خلیلی، ص۲۰۰.
۸. ابن طقطقی، ابوعبدالله، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، ص۲۳۲.
۹. ابن اثیر، ‌تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه حمید آژیر، ‌ ج۹، ص۳۸۸۲.
۱۰. ابن طقطقی، ابوعبدالله، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، ص۲۳۲ - ۲۴۷.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «وزارت دوره عباسیان»، تاریخ بازیابی۹۵/۹/۵.    


رده‌های این صفحه : تاریخ خلفا | عباسیان | مقالات پژوهه




جعبه ابزار