وحدت عددی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وحدت عددی واحد خاص یا بالخصوص است که با تکرار آن،
عدد ساخته می شود مثلا اگر آنرا دو بار تکرار کنی عدد دو و اگر سه بار تکرار کنی عدد سه و...، پس سه یعنی یک و یک و یک؛ گر چه خود یک عدد نیست ولی مبدا اعداد است چون عدد کمیتی است که قابل انقسام باشد در حالی که یک تقسیم پذیر نیست؛ از این نوع
وحدت به وحدت عددی تعبیر می کنند که در مقابل
کثرت است.
یکی از تقسیمات در باب
وجود تقسیم
وجود است به
واحد و
کثیر .
وحدت بر دو قسم است:
حقیقی و
غیر حقیقی.
واحد حقیقی؛ وحدتی است که واحد بدون واسطه متصف به وحدت می شود.
واحد غیر حقیقی؛ وحدتی است که واحدی با واسطه متصف به وحدت می شود؛ مثل
انسان و
اسب که در حیوانیت مشترک هستند و به واسطه حیوانیت متصف به وحدت می شوند.
واحد حقیقی نیز بر دو قسم است:
وحدت حقه حقیقیه: یا ذاتی است که عین وحدت است مثل
صرف الشی که به هیچ وجه متکرر و دو تا نمیشود؛ که در این نوع از وحدت
موضوع و
محمول یک چیزند و ذات موضوع عین وحدت است؛ مثلا وقتی گفته می شود الله واحدٌ؛ موضوع یعنی
الله عین وحدت است و وحدت منفک از
ذات نیست؛ از این وحدت به و حدت حقه حقیقیه تعبیر می شود.
وحدت غیرحقه: ذاتی که متصف به وحدت است؛ مثل انسان که متصف به وحدت شود. در اینجا تصور انسان هیچ گونه ملازمهای با اثبات صفت وحدت ندارد و در ذات خودش نه وحدت نهفته و نه کثرت، لذا هم می تواند واحد باشد و هم میتواند کثیر باشد؛ از چنین وحدتی به وحدت
غیر حقه تعبیر می کنند.
وحدت حقیقی
غیر حقه نیز بر دو قسم است:
وحدت عددی: واحد خاص یا بالخصوص که با تکرار آن، عدد ساخته می شود مثلا اگر آنرا دو بار تکرار کنی عدد دو و اگر سه بار تکرار کنی عدد سه و...، پس سه یعنی یک و یک و یک؛ گر چه خود یک عدد نیست ولی مبدا اعداد است چون عدد کمیتی است که قابل انقسام باشد در حالی که یک تقسیم پذیر نیست؛
از این نوع وحدت به وحدت عددی تعبیر می کنند که در مقابل کثرت است.
واحد عام: واحد عام یا بالعموم که موصوفات عامی مثل
نوع یا
جنس متصف به وحدت شوند
.
هر یک از این وحدتها باز تقسیماتی دارد که برای تبین بحث نیازی به بیان آن نیست و عمده در این تقسیم بندی وحدت حقه حقیقیه و وحدت عددی و جایگاه و حوزه جریان آنها است.
امام خمینی برای وحدت به اعتبارات مختلف تقسیماتی ذکر کرده است از جمله:
۱- وحدت حقیقی و اعتباری: وحدت حقیقی در جایی است که
وجود حقیقی باشد، اما در جایی که
وجود اعتباری باشد، وحدت هم اعتباری خواهد بود.
بنابراین وحدت مساوق با
وجود است و هر چه در جهان
وجود دارد، وحدت دارد.
۲- وحدت اطلاقی و وحدت سریانی: امام خمینی وحدت اطلاقی را منطبق بر وحدت حقیقیه میداند؛ چنانکه از
وحدت سریانی به وحدت ظلّی تعبیر میکند.
۳- وحدت عددی و
غیر عددی: وحدت به اعتبار تعدد در کمیت و عدم آن، به وحدت عددی و
غیر عددی تقسیم میشود. وحدت عددی، وحدتی است که میتواند مبدا کثرت گردد بهگونهای که اگر با دیگری همراه گردد، هم عرض آن میگردد و تعدد حاصل میشود. وحدت
غیر عددی همه کثرتها را در خود هضم میکند، فرق وحدت عددی با وحدت حقه حقیقیه در آن است که ثانی برای وحدت عددی امکانپذیر است؛ اما وحدت حقیقیه نهتنها ثانی ندارد، بلکه فرض تکثر نیز برای آن محال است زیرا وحدت حقه حقیقیه
وجودی صرف است که حدّ ندارد و چیزی که حدّ ندارد، ثانی برای آن فرض نمیشود.
در بعضی متون دینی وحدت عددی از حقتعالی سلب شده و در بعضی موارد برای او وحدانیت عدد اثبات شده است. امام خمینی در جمع میان این دو تعبیر معتقد است، اثبات وحدانیت عدد به اعتبار احدیت جمع کثرتها و
استهلاک این کثرتها در وحدت است؛ اما تعبیر به اینکه وحدت حقتعالی وحدت عددی نیست به این معناست که حقتعالی وحدتی که جزء مرکب باشد، ندارد، ازاینرو قرآن کریم میفرماید کسانی که حقتعالی را ثالث ثلاثه میدانند کافرند.
برهانی که برای اثبات وحدت حقه (
غیر عددی)
خداوند اقامه شده این است که کثرت و تعدد فرع بر
محدودیت است و محدودیت مساوی با معلولیت و
امکان؛ بنابر این
واجب الوجود مطلق و بی نهایت است چون
حقیقت وجود ذاتا محدودیت بر نمی دارد و هر قید و محدودیتی که در
وجود راه پیدا کند از ناحیه خارج از ذات
وجود است و خارج از ذات
وجود،
عدم و نیستی است.
براهین متعددی برای اثبات
صرافت و عدم محدودیت و ماهیت نداشتن
واجب الوجود اقامه شده است
؛ یکی از براهین این است که امکان لازمه
ماهیت است، پس هر صاحب ماهیتی ممکن است،
عکس نقیض این قضیه این می شود که هر چه
ممکن الوجود نیست پس ماهیت ندارد، نتیجه:
واجب الوجود غیر از وجودش ماهیت ندارد
، و وقتی ماهیت که بیان نداری های شئ است، نداشت پس
صرف الوجود است و صرف
الوجود واحد است به وحدت حقه حقیقی
؛
مثلا اگر انسان را در نظر بگیریم از آن جهت که
انسان است و بس و هیچ چیز دیگری را با او لحاظ نکنیم جز یک حقیقت بیش نیست و اگر بخواهیم یک انسان دیگری را تصور کنیم ممکن نیست و اگر هم تصور کردیم انسان دومی در واقع همان انسان اولی است که یک بار دیگر تصور کرده ایم نه اینکه یک انسان دیگری باشد، و انسان وقتی قابل تعدد و تکثر است که بواسطه
ماده و
زمان،
مکان و دیگر محدودیت ها، محدود شود، یکی بشود انسان این زمانی و مکانی و دیگری بشود انسان آن زمانی و مکانی؛ بنابراین اگر ما
موجودی را مطلق و بی نهایت تشخیص دادیم، دیگر فرض
وجود مطلق دیگری معنا ندارد مثل اینکه اگر ما
عالم را بی نهایت فرض کردیم و قائل به عدم تناهی ابعاد عالم شدیم فرض جهانی دیگر
غیر ممکن است چون هر
جهان دیگری را فرض کنیم یا خود همین جهان و یا جزئی از این جهان خواهد بود.
•
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «وحدت عددی و وحدت حقه حقیقیه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۱۰. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.