واژه تربیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شکل فعلی واژه «تربیت» از ریشه «ربو» است، ولی با این وجود مشتقات تربیت از ریشه «ربّ» و «
ربب» بیشتر از ریشه «ربو» در
قرآن به کار رفتهاند. هرکدام از این کاربردها ثمراتی دارد که در ذیل به آن پرداخته میشود.
تعداد زیادی از کتابهای معتبر لغت در ذیل ریشه «ربّ» و کتابهای تفسیر در ذیل سوره «
حمد» واژه «ربّ العالمین» آوردهاند که «ربّ» با واژه تربیت مرتبط است، علاوه بر این، برخی از کتابهای لغوی معتبر مانند
لسان العرب و
تاج العروس بعضی مشتقات واژه «تربیت» مانند «
ربّب»، «
تَرَبَّب»، «ربّی» و «تربّی» را به رغم این که از دو ریشه متفاوت «
ربب» و «ربو» هستند. در کنار هم ذکر کردهاند.
با توجه به این که شکل فعلی واژه «تربیت» از ریشه «ربو» است و
قرآن بدون تردید، آخرین و کاملترین کتاب تربیتی الهی است، ولی با این وجود مشتقات تربیت از ریشه «ربّ» و «
ربب» بیشتر از ریشه «ربو» در
قرآن به کار رفتهاند.
مشاهده واقعیتهای مذکور باعث کنجکاوی و ایجاد پرسشهای ذیل میگردد:
اولاً، آیا بین واژه «ربّ» و ریشه «
ربب» و کلمه تربیت از ریشه «ربو» همگرایی و همخوانی معنایی وجود دارد؟ ثانیا، بر فرض وجود رابطه معنایی بین آن دو، آیا منشا این رابطه، رابطه لغوی و لفظی بین آنهاست؛ اگر منشا رابطه معنایی یاد شده وجود رابطه لغوی و لفظی است، چگونه میتوان همگرایی و همخوانی رابطه لغوی و لفظی دو واژه ربّ و تربیت را تبیین نمود؟
ثالثا، کدام یک از مشتقات واژه عربی «تربیت» در
قرآن به عنوان یک کتاب تربیتی، که به
زبان عربی مبین نازل شده است، بهکار رفته و این مشتقات بیشتر از کدام ریشه لفظی هستند؟ و چرا؟ چون معمولاً هر کاوشی در پی پاسخگویی به سؤالهای پژوهشی مشخصی است، اینها نیز برخی از مهمترین پرسشهایی هستند که مقاله حاضر تلاش نموده است به آنها پاسخ دهد.
از کتابهای لغت اصیل و معتبر، استفاده میشود که واژه «تربیت» با دو ماده لغوی «ربو» و «
ربب» مرتبط است.
کلمه تربیت
مصدر باب تفعیل است که به دلیل
معتل و ناقص بودن ریشه لغوی آن، مصدرش همانند «
تزکیه» بر وزن «تفعله» آمده است، «ربّی یربی تربیة» مانند «زکّی یزکّی تزکیة».
گرچه بسیاری از کتابهای تعلیم و تربیت هنگام بحث از ریشه واژه «تربیت» آن را از ماده «ربو» ذکر میکنند، ولی نویسنده عربزبان کتاب
النظام التربوی فی الاسلام با استناد به برخی کتابهای لغوی معتبر، تصریح کرده است: تربیت در لغت، از ماده «
ربب» است، «التربیة فی اللغة ماخوذة من ربّ ولده و الصبی یربّه».
با مراجعه اجمالی به کلمات لغویان آشکار میگردد که واژه «تربیت» دارای دو ریشه لغوی «ربو» و «
ربب» است. ولی به دلیل آن که هر کلمهای نمیتواند بیش از یک ریشه لغوی اصلی داشته باشد، پرسش مهم این است که کدام یک از دو ریشه مذکور اوّلی و اصلی و کدام یک ثانوی و
فرعی است؟ در پاسخ به این پرسش، دیدگاه لغویان متفاوت است. که در ذیل دو دیدگاه مهم و متضاد و قابل بحث و بررسی در بین کلمات لغویان به طور اختصار اشاره میشود:
قول افرادی مانند
راغب در
مفردات است که گفته: «الربّ فی الاصل التربیة...، ربیّت الولد من هذا (ربو)، قیل: اصله من المضاعف فقلب تخفیفا.»
از ظاهر کلام راغب استفاده میشود «تربیت» از ربو
مشتق شده است، نه از «
ربب» مضاعف («مضاعف» کلمهای است که حروف عین الفعل و لام الفعل یا فاء الفعل و عین الفعل آن همجنس و همانند باشند.) مانند:
ربب، مدد، سدد، ددن.
بنابراین، از نظر ایشان «ربو» ریشه اصلی و اوّلی واژه تربیت است.
قول افرادی مانند
ابن منظور در لسان العرب است که آورده: «
تَرَبَّبَهُ وَارْتَبَّهُ و ربّاه تربیة علی تحویل التضعیف و تربّاه علی تحویل التضعیف ایضا.»
علاوه بر ابن منظور،
زبیدی در تاج العروس نقل کرده است: «ربّ الولد والصبی یربّه ربّاه ... کربّبه
تربیبا... و ربّاه تربیةً علی تحویل التضعیف.»
از کلام ابن منظور و زبیدی که گفتهاند «ربّاه تربیة علی تحویل التضعیف» استفاده میشود «ربّی» در اصل «
ربّب» و مضاعف بوده که به دلیل ایجاد سهولت در تلفظ و تخفیف حرف باء دوم تحویل و تبدیل به حرف عله یاء شده و در نهایت، مصدر آن به دلیل معتل (کلمهای را که یک یا چند حرف اصلی آن حرف علّه (الف. واو. یاء) باشد «معتل» مینامند.
) بودن فعل «ربّی» بر وزن تفعله آمده است. (
ربّب ربّی یربّی تربیة) بر خلاف سخن راغب، از کلام ابن منظور و زبیدی استفاد میشود. «
ربب» ریشه اصلی و اوّلی و «ربو» ریشه
فرعی و ثانوی «تربیت» است.
به نظر میرسد از دو دیدگاه مذکور، دیدگاه دوم صحیح و قابل دفاع علمی است؛ زیرا تبدیل یکی از حروف کلمه مضاعف به
حرف علّه در
علم صرف براساس قاعده و قانون است و از این رو، در زبان عربی دارای شواهد متعددی است.
سیوطی، یکی از دانشمندان
ادبیات عرب، در کتاب
المزهر مینویسد: یکی از انواع ابدال و تبدیل حروف به یکدیگر ابدال در برخی کلمات مضاعف است.
ابوعبید گفته است که عرب حروف مضاعف را به یاء تبدیل میکند که از جمله آنها کلمه «دسّا» در قول
خداوند تبارک و تعالی «و قد خاب من دَسّها؛
» است. «دسّا» از «دَسَّس» مشتق شده است. الابدال فی المضاعف. و من المضاعف قال ابو عبیده: العرب تقلب حروف المضاعف الی الیاء، و منه قوله تعالی، و قد خاب من دسّاها.» هو من دسّست.
علامه طباطبایی نیز در ذیل
آیه شریفه مذکور تصریح کرده است: اصل «دسی» از «دسّ» است که یکی از سینهای مضاعف آن تبدیل به حرف علّه یاء شده است. و الدسی: و هو الدسّ بقلب احدی السنین یاء.
عزالدین زنجانی صاحب کتاب
تصریف نیز گفته است: همانا کلمه مضاعف به کلمات معتل ملحق میگردد؛ چون حرف تضعیف آن دچار ابدال و تغییر میشود؛ مانند «املیت» که در اصل «امللت» است.«انما اُلحِق المضاعف بالمعتلات. لانّ حرف التضعیف یلحقه الابدال کقولهم "املیت" بمعنی "امللت".» از نویسندگان جامع المقدّمات.
راغب نیز در مفردات آورده است که اصل «املیت»، «امللت» بوده است که به دلیل تخفیف و سهولت در تلفظ، لام دوم آن به حرف یاء قلب و تبدیل شده است. «اصل "املیت"، "امللت" فقلب تخفیفا.».
علاوه بر این، شواهد و موارد دیگری نیز در زبان عربی میتوان پیدا نمود؛ مثل «صدّ» که مراحل تحویل لغوی آن چنین است: صدّ صدّد صدّی تصدیه. برای «
تربَّب» از باب تفعّل، که ابن منظور گفته حرف دوم مضاعف آن به حرف عله تبدیل شده و در نتیجه «تربّی» گشته است، نیز میتوان به «تظنّن» مثال زد که به «تظنّی» تحویل میگردد. همچنین ابن منظور در لسان العرب، ذیل ماده «ظن» تصریح کرده است: «تظنیّت» در اصل، «تظنّنت» بوده که در اثر کثرت نونها و سنگینی تلفظ، یکی از حرفهای مضاعف آن به یاء تبدیل شده است.
حاصل این که قاعده صرفی فوق و شواهد متعدد یاد شده دلایل روشن و واضحی بر صحّت دیدگاه دوم هستند که «
ربب» ریشه اصلی و اوّلی «تربیت» و «ربو» ریشه
فرعی و ثانوی آن است.
به نظر میرسد افرادی که «ربو» را به عنوان ریشه واژه تربیت ذکر میکنند. ریشه
فرعی و ثانوی آن را ملاک قرار میدهند، ولی افرادی که «
ربب» را به عنوان ریشه «تربیت» ذکر کردهاند، ریشه اصلی و اولی آن قبل از حدوث تغییرات در آن را مورد توجه قرار دادهاند. به نظر میرسد بتوان برای یک واژه، بخصوص واژههایی که در اثر جاری شدن برخی قواعد ادبی در حروف آنها تغییراتی رخ میدهد، قایل به تعدد ریشه لغوی شد که از جمله آنها، میتوان واژه تربیت را ذکر کرد که دارای ریشه اوّلی «
ربب» و ریشه ثانوی «ربو» است. قایل شدن به دو ریشه اولی (
ربب) و ریشه ثانویی (ربو) برای «تربیت» در حقیقت، به منزله دیدگاه تفصیلی در مساله است که آشتی دهنده دو دیدگاه مذکور و مبیّن وجه جمعی بین آن دو است.
گرچه
قرآن کتاب لغت نیست و ما نیز نخست برای بررسی ریشه لغوی «تربیت» به سراغ کتابهای لغت رفتیم و کلمات آنها را بررسی نمودیم، ولی با توجه به این که زبان
قرآن زبان عربی مبین است. «و هذا لسان عربی مبین؛
» و در کتابهای
علوم قرآن، یکی از برجستهترین وجوه
اعجاز قرآن را «اعجاز ادبی» آن ذکر میکنند، حال پرسش مهم این است که آیا برای کشف ریشه لغوی «تربیت» و معنای آن میتوان از
قرآن کمک گرفت یا نه؟
پاسخ به پرسش مزبور مثبت است؛ زیرا:
اولاً، ما معتقدیم
قرآن معجزه جاوید
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای
هدایت و
تربیت انسان است و اعجاز آن در ابعاد ادبی مثل
فصاحت و
بلاغت و انتخاب لغات و واژههای مناسب برای بیان مقاصد خویش امری مسلّم و غیرقابل تردید است، بهگونهای که ادبای سرآمد عصر نزول
قرآن نیز به اعجاز آن در ابعاد ادبیاش
شهادت دادهاند.
ثانیا،
قرآن خود منشا و اساس پیدایش علوم گوناگون و از جمله
علم لغت بوده است.
آیتاللّه حسنزاده آملی در این زمینه فرمودهاند: «چون
قرآن به میان آمد، از هر علم دری به روی جهانیان بگشود... دانشمندان سر
تسلیم به پیش او نهادند و اهتمام تمام در فراگرفتن
قرآن و دانستن الفاظ و معانی آن داشتند، تا کم کم
علم قرائت پیش آمد وبرای حفظ ترکیب جملهها و خطای در اعراب و بناء و صحت و اعتلال، کتبی در
نحو و
صرف نوشتند و برای دانستن معانی
قرآن احتیاج به لغت و... پیدا شد.»
بنابراین پرواضح است کتابی آسمانی مانند
قرآن، که خود منشا پیدایش علم لغت بوده و رسالت اصلی و اساسی آن نیز بر تربیت انسان است، حتما میتواند در ریشهیابی الفاظ و معانی واژههای زبان عربی و بخصوص واژه عربی «تربیت» به ما کمک کند. با توجه به مطالب مزبور، اکنون به ریشهیابی مشتقات واژه «تربیت» در
قرآن میپردازیم:
با مراجعه به
قرآن، به خوبی آشکار میگردد واژه «تربیت» و مشتقات آن از ریشه ثانوی و
فرعی «ربو» چندان مورد توجه قرار نگرفتهاند. در ذیل، مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربو» در رابطه با انسان را، که در دو
آیه به کار رفتهاند، بررسی میکنیم:
۱. «و قل ربّ ارحمهما کما ربیّانی صغیرا؛
و بگو: پروردگارا، به پدر و مادرم، که مرا در کودکی و خردسالی بزرگ کردند، رحم کن». کلمه صغیر در آیه مزبور، به معنای کوچک در مقابل کلمه کبیر به معنای بزرگ است. به قرینه کلمه «صغیر» در آیه شریفه، مراد از «ربیّانی» (برخلاف واژه «ربّ» در آیه مورد بحث، که از ریشه «
ربب» است، واژه «ربیّانی» از ریشه «ربو» و صیغه دوم
فعل ماضی از
باب تفعیل همراه با ضمیر متکلّم است.) (ربیّا+ نی.) بزرگ کردن و
رشد و نمو جسمانی فرزند از سوی
پدر و
مادر است؛
۲. «الم نربّک فینا ولیدا و لبثت فینا من عمرک سنین؛
آیا ما تو را در کودکی بزرگ نکردیم، در حالی که چندین سال از عمرت را در بین ما سپری کردی؟»
هنگامی که
حضرت موسی (علیهالسّلام) به پیامبری رسید و در برابر
فرعون قیام کرد،
فرعون او را شناخت و خطاب به او عبارت فوق را بیان کرد. در این آیه نیز به قرینه لفظ «ولید»، که به معنای «طفل تازه تولد یافته» میباشد، «الولید: الصبی المولود.
مراد
فرعون آن است که ای موسی، تو طفلی در معرض هلاکت بودی و ما تو را از آب گرفتیم و بزرگ کردیم. روشن است که مقصود
فرعون از واژه «الم نربّک» کمال روحی و دینی و اخلاقی حضرت موسی (علیهالسّلام) نمیتواند باشد.
فرعون فاقد کمال روحی و تربیت الهی و اخلاقی، چگونه میتواند منشا کمال روحی و تهذیب اخلاقی و دینی حضرت موسی (علیهالسّلام) گردد. کسی که خود از
هدایت و
تربیت برخوردار نیست، چگونه میتواند دیگران را هدایت و تربیت روحی کند؟ «افمن یهدی الی الحق احقّ ان یتّبع امّن لا یهدی الاّ ان یهدّی؛
آیا آن که خلق را به راه حق رهبری میکند سزاوارتر به پیروی است، یا آن که هدایت نمیکند، مگر این که خود هدایت شود؟» حاصل این که با توجه به قراین و شواهد فوق، کلمه «تربیت» از ریشه ثانوی «ربو» در مورد انسان به معنای «تربیت بدنی و رشد و نمو جسمانی مترّبی» است.
پس از این بررسی
قرآنی، اکنون نگاهی اجمالی به مقدار کاربرد مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربو» در ادعیه
معصومان (علیهمالسلام)، که «
قرآن صاعد» نام گرفتهاند، خواهیم داشت.
۱. «الهی ربّیتنی فی نعمک و احسانک صغیرا و نوّهت باسمی کبیرا»؛
خدایا، مرا در نعمتها و احسانهایت در هنگام کوچکی و خردسالی، بزرگ و تربیت کردی و در هنگام بزرگی نیز اسم مرا به عظمت یاد نمودی.
۲. «ربّ لی صغیرهم»؛
توجه شود که ربّ در این دعا، از ریشه «
ربب» نیست، بلکه فعل امر از ریشه «ربو» است. (خدایا) فرزندان کوچک را برای من تربیت و بزرگ کن.
۳. «اللّهمَّ انَّک خلقتنی سویّا و ربیّتنی صغیرا»؛
ای خدا، تو مرا به طور متعادل
خلق کردی و در زمان خردسالی تربیت و بزرگ نمودی.
از شواهد صریح مزبور، آشکار میگردد که در ادعیه نیز همانند
قرآن، به خاطر وجود قراین لفظی مثل کلمه «صغیر»، «تربیت» از ریشه «ربو» به معنای زیادت و افزایش جسمانی و بزرگ کردن متربّی است، البته روشن است که لزومی ندارد در همه موارد کلمه صغیر در کنار مشتقات «ربو» موجود باشد تا افاده کننده معنای مذکور باشد بلکه ممکن است قرینههای لبی و لفظی دیگری در صدر و یا ذیل کلام وجود داشته باشند.
برخلاف واژه «تربیت» و مشتقات آن از ریشه ثانوی و
فرعی «ربو» که در متون اسلامی مثل
قرآن و ادعیه به طور محدود استعمال شدهاند، واژه «تربیت» از ریشه اصلی و اوّلی «
ربب» و مشتقات آن مانند «ربّ»، «
ربوبیت»، «
مربوب» در
قرآن و ادعیه به طور فراوان به کار رفته است؛ بهگونهای که مشتقات این واژه از ریشه «
ربب» بخصوص کلمه «ربّ» از نظر کثرت استعمال در
قرآن و ادعیه کم نظیر است. (در مجموع، کلمه «ربّ» به شکلهای گوناگون مضاف و غیرمضاف قریب۹۸۷ مرتبه در
قرآن به کار رفته است.
) کثرت استعمال مشتقات ریشه «
ربب» به حدّی است که کمتر آیه و جملهای از ادعیه را میتوان یافت که یکی از مشتقات «ربّ» در آن به کار نرفته باشد. در
قرآن، علاوه بر واژه «ربّ»، برخی دیگر از مشتقات ماده «
ربب» مثل «ربیّون» و «ربّانیون»، که مرتبط با مباحث تربیتی و در اصطلاح، به معنای مربیان و متربیّان است نیز به کار رفته است.
به دلیل آن که دو رکن اساسی تربیت استاد و شاگرد یا مربّی و متربّی هستند، برخی آیات مربوط به این دو واژه ذکر میشود: «و کایّن من نبیٍّ قاتل معه ربّیون کثیرٌ فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفواومااستکانوا و اللّه یحبُّ الصابرین؛
چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان
جنگ کردند. آنها هیچ گاه در برابر آنچه در
راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند) و
خداوند صابران را دوست دارد».
«رِبیّون» در آیه مزبور جمع «رِبّی» است و «ربّی» در اصل، از واژه رِبّه» بر وزن «فِعله» مصدر نوعی است که با اضافه شدن یاء نسبت، تاء آن حذف شده است. «ربیّون» در اصطلاح تربیتی، به معنای متربیّان و شاگردانی است که تحت نوع خاصی از تربیت الهی
انبیاء (علیهمالسّلام) قرار گرفتهاند.
«انّا انزلنا التوریة فیها هدیً و نور یحکم بها النبیّون الذین اسلموا للذّین هادوا و الربانیّون و الاحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء؛
ما
تورات را نازل کردیم، در حالی که در آن،
هدایت و
نور بود و پیامبران که در برابر فرمان خدا
تسلیم بودند، با آن برای
یهود حکم میکردند و همچنین
علما و دانشمندان با این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن
گواه بودند، داوری مینمودند».
«ربّانیون» در این آیه، جمع «ربّانی» است. واژه «ربّانی» منسوب به «ربّان» است، و او کسی است که وظیفهاش تربیت ثابت و بادوام است و در اصطلاح تربیتی «ربّانی» به معنای مربّی است. و «ربّانی» به همین معنا در حدیثی از امیرمؤمنان
امام علی (علیهالسّلام) به کار رفته است؛ آن جا که فرمودهاند: «انا ربّانیّ هذه الامّة»؛
من مربّی این امّت (امت اسلام) هستم. و چون استاد و مربّی نسبت به متربّی باید از مراتب بالاتری از تربیت برخوردار باشد تا بتواند در او اثر بگذارد، از این رو، انتساب به «ربّ» در واژه «ربّانی» به دلیل اضافه شدن الف و نون در آن شدیدتر است.
علاوه بر
قرآن، همانگونه که گفته شد در ادعیه نیز مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «
ربب» فراوان آمده است که به چند نمونه آن اشاره میگردد:
امام علی (علیهالسّلام) در
دعای شریف کمیل، که یکی از گنجینهها و معادن تربیت اسلامی و
قرآنی است، فراوان واژه «ربّ» و مشتقات آن را به کار بردهاند: «یا الهی و سیّدی و ربّی، اتراک معذّبی بنارک بعد توحیدکَ.... و بعد صدق اعترافی و دعائی خاضعا لربوبیّتک.»
امام سجاد (علیهالسّلام) در
صحیفه سجادیه، که مظهر بارز
قرآن صاعد و به «اخت
القرآن» مشهور میباشد و معارف تربیتی آن به منزله معادن تربیت و انسانسازی است نیز فراوان واژه «تربیت» از ریشه «
ربب» و مشتقات آن را به کار بردهاند. برای نمونه، در دعای امام سجاد (علیهالسّلام) درباره پناه بردن به خداوند از شر
شیطان آمده است: «اللّهمَّ و اعمم بذلک (الاستعاذه من الشیطان) من شهد لک
بالربّوبیة... و استظهر بک علیه فی معرفة العلوم الربّانیة.»
همچنین در دعای دیگری از آن حضرت آمده است: «لا یجیرُ یا الهی الاّ ربّ علی
مربوبٍ.»
کتابهای لغت و تفسیر، که برای «ربّ» معانی متعددی نقل کردهاند. در این مطلب که آیا «ربّ»
مصدر است یا
صفت مشبهّه یا
اسم فاعل، دیدگاههای متفاوتی دارند. بدین دلیل برخی آن را به صورت مصدری و برخی دیگر به صورت
صفت معنا کردهاند. البته دیدگاه مشهور این است که ربّ مصدر است.
پس از بحث درباره ریشه لفظی «تربیت» در لغت و
قرآن، مناسب است به اختصار، به معنای «ربّ» (کتاب های لغت و تفسیر، که برای «ربّ» معانی متعددی نقل کردهاند. در این مطلب که آیا «ربّ» مصدر است یا صفت مشبهّه یا
اسم فاعل، دیدگاه های متفاوتی دارند. بدین دلیل برخی آن را به صورت مصدری و برخی دیگر به صورت صفت معنا کرده اند. البته دیدگاه مشهور این است که ربّ مصدر است.) در کتابهای لغت و تفسیر
قرآن نیز اشاره گردد:
اصلاح و مصلح،
خالق،
حفظ و مراعات،
حضانت تتمیم و تمام کردن
سید مطاع
صاحب
قیّم منعم
سیاست و
تدبیر،
مالک مدبّر
ولایت و سرپرستی
و بیشتر از همه مالک
و تربیت و مربّی و پروردگار(«رب» به معنای مصدری تربیت و به معنای صفتی «مربی» و پروردگار در بیشتر کتابهای لغت و تفسیر یاد شده به کار رفته است حتی لغویان و مفسران که رابطه لفظی بین دو واژه «ربّ» و «تربیت» را انکار کردهاند، بیشتر قایل شدهاند که «ربّ» و «
ربّب» و «
تربب» به معنای «ربّی» است.) از جمله معانی است که برای «ربّ» و ریشه «
ربب» ذکر شده است. البته لازم به توضیح است که وجه معنا کردن «ربّ» به «مالک» نیز این است که لازمه مالکیت حفاظت و سرپرستی و تربیت مملوک است. به این مطلب، برخی از کتابهای تفسیر مثل
تفسیر انوار التنزیل بیضاوی «سمّی به المالک لانّه یحفظ ما یملکه و یربیّه».
و
العروة الوثقی شیخ بهائی تصریح کردهاند.
در مقابل معانی فراوان ذکر شده برای واژه «ربّ»، برای «تربیت» از ریشه «ربو» معانی محدود و کمتری مثل تغذیه
نشو و نمو،
و زیادت و فزونی
ذکر گردیدهاند.
در کتاب
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، آمده است که وقتی ماده «ربو» در مورد تربیت انسان بهکار رود، مراد رشد و نمو و تربیت بدنی، جسمانی و مادی است، برخلاف «تربیت» از ریشه اصلی «
ربب» که به معنای سوق به سمت کمال معنوی است.
حال اگر سؤال شود که نقل معانی فوق برای واژه ربّ با تربیت چه ارتباطی دارد؟ پاسخ این است که همانگونه که صاحب کتاب التحقیق فی کلمات
القرآن الکریم و برخی تفسیرهای ادبی مهم عامّه مثل تفسیر بیضاوی
الربّ فی الاصل مصدر بمعنی التربیة و هی تبلیغ الشی ء الی کماله شیئا فشیئا.گفتهاند، و
روح المعانی آلوسی (الربّ فی الاصل مصدر بمعنی التربیة و هی تبلیغ الشی ء الی کماله بحسب استعداده الازلی شیئا فشیئا... و یطلق ایضا علی الخالق و السید و الملک و المنعم والمصلح و الصاحب الاّ ان المشهور کونه بمعنی التربیة فلهذا قال بعض المحققین انّه حقیقة فیه لانّ التبادر امارتها و البواقی اما مجاز او مشترک و الاول ارجح لانّ فی جمیعها ما یوجد معنی التربیة.) (برای آگاهی بیشتر درباره اصالت روح و ادله و شواهد آن به این آدرس رجوع کنید.
)
معنای اصلی «ربّ»، «تربیت» است و تربیت به معنای سوق دادن و رساندن متربّی به سوی کمال است. آلوسی در ذیل تفسیر «ربّ العالمین»، پس از ذکر معانی متعدد برای «ربّ» میگوید: قول مشهور این است که «رب» به معنای «تربیت» است و سپس از برخی محققان نقل میکند که «تربیت» معنای حقیقی واژه «ربّ» است و تبادر، علامت حقیقی بودن معنای تربیت برای واژه «ربّ» است، و یکی از بهترین شواهد برای وجود تبادر مذکور، این است که تقریبا همه مترجمان
قرآن واژه «ربّ» در سوره «
حمد» را به طور صفتی به پروردگار معنا کردهاند.
با توجه به مطلب مذکور و با توجه به این نکته که تربیت انسان مقولهای پیچیده است که دارای ابعاد، آثار و لوازم فراوانی است، به نظر میرسد معانی متعددی مثل اصلاح، تدبیر، حفظ و مراعات، مالکیت، صاحب، ولایت، سرپرستی، تغذیه، رشد و نمو و تتمیم که برای دو ریشه «
ربب» و «ربو» نقل شده است از آثار و لوازم تربیت و سوق به سمت کمال هستند.
در ضمن مباحث قبل آشکار شد که تربیت از ریشه «ربو» که ناظر به تربیت جسمانی و بدنی انسان است در
قرآن بسیار اندک بهکار رفته است و در مقابل تربیت از ریشه
رَبَب که ناظر به تربیت و سوق دادن به سوی کمال معنوی است در
قرآن فراوان به کار رفته است. حال اگر پرسیده شود چرا چنین است؟ بهطور خلاصه پاسخ این است که اساسا از دیدگاه مکاتب الهی، خصوصا
دین اسلام که
قرآن کتاب آسمانی آن است. تربیت روحی و معنوی انسان در مقایسه با تربیت جسمانی و مادی او اهمیت بیشتری دارد.
توضیح این که از دیدگاه اسلام، انسان دارای دو بُعد عمده جسمانی و روحانی است.
قرآن، منبع اصیل اسلام درباره بُعد جسمانی انسان میفرماید: «و بدا خلق الانسان من طینٍ؛
و خداوند آفرینش انسان را از خاک آغاز کرد».
در آیه دیگری، درباره بعد روحی انسان و اهمیت آن میفرماید: «فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین»؛
پس چون آن عنصر را معتدل بیاراستم و در آن از روح خویش دمیدم، همه بر او
سجده کنید».
از آیه شریفه مزبور به روشنی استفاده میشود که اولاً، انسان برخوردار از
روح الهی است، و ثانیا همین برخورداری انسان از روح الهی باعث ارزش و
کرامت انسان گشته، بهگونهای که
ملائکه در مقابل انسان از سوی خداوند مامور به سجده میشوند. البته روشن است این مطلب، که ارزش و کرامت و هویّت انسان را روح او تشکیل میدهد و اصالت از آن روح انسان است، به معنای آن نیست که اسلام توجهی به بعد مادی و جسمانی انسان ندارد، اسلام همانگونه که برای صحّت، سلامت و تربیت قوای روحانی و معنوی مثل
فکر،
عقل، اعتقادات و اخلاقیات ارزش زیادی قایل است، برای صحّت و سلامت و تربیت قوای مادی و جسمانی نیز ارزش قایل است؛ زیرا روح و جسم در یکدیگر تاثیر متقابل دارند و به قول مشهور، عقل سالم در بدن سالم است.
ولی با این همه، تردیدی نیست که امور روحانی مثل لبّ و عقل حقیقت و اصل انسان را تشکیل میدهند. امام علی (علیهالسّلام) «اصل الانسان لبّه».
و
جسم و
بدن در مقایسه با عقل و روح، امری طفیلی و تبعی است که به تبع سلامت بُعد روحانی و معنوی سلامت و صحت بُعد جسمانی نیز دارای ارزش و اعتبار میگردد. بنابراین، صحّت و سلامت و تربیت بعد جسمانی نیز باید مقدّمه و زمینهای برای تعالی بُعد روحانی و معنوی
انسان باشد؛ همانگونه که این مطلب از این جمله
دعای کمیل از
امیرمؤمنان نیز استفاده میشود که فرمودهاند: «قوّ علی خدمتک جوارحی.»
ای خدا جوارج و اعضای بدن مرا در راه خدمت خودت نیرومند کن.
در پایان ناگفته نماند که اگر گفته شود «تربیت» از ریشه «
ربب» به معنای سوق دادن متربی به سوی کمال، بخصوص کمال معنوی، است در این که مراد و منظور از این کمال معنوی چیست، براساس مکاتب تربیتی گوناگون و از جمله مکتب تربیتی اسلام، مفهوم و مصداق «کمال»
تعریف و مظاهر متفاوتی دارد؛ مثلاً، چون در اسلام ما معتقد هستیم خداوند کمال مطلق است، بنابراین، هدف غایی تربیت در اسلام سوق دادن متربی به سوی خداوند به عنوان کمال مطلق و قرب به سوی اوست. تا این که با متصف شدن انسان به اوصاف
ربوبی و خداگونه شدن، شایستگی
خلافت و جانشینی خداوند در روی
زمین را کسب نماید.
از مجموع مباحث مطرح شده، نکات ذیل را به طور خلاصه میتوان نتیجه گرفت:
۱. از کلمات لغویان استفاده میشود که واژه «تربیت» با دو ریشه لفظی «
ربب» و «ربو» مرتبط است؛
۲. رابطه مزبور را با استناد به برخی قواعد
علم صرف و شواهد متعدد میتوان اینگونه تبیین کرد که از دو ریشه لفظی مذکور، «
ربب» ریشه اصلی و «ربو» ریشه
فرعی برای واژه «تربیت» است. دلیل اصلی پیدایش ریشه
فرعی «ربو» از بین بردن سنگینی تلفظ در فعل «
ربّب» و ایجاد سهولت تلفظ از طریق تبدیل آن به «ربّی» است. (
ربّب کربّی یربّی تربیة)؛
۳. تغییرات لغوی و لفظی مزبور دارای پیامد معنایی خاص است؛ زیرا «تربیت» از ریشه اولی «
ربب» به معنای سوق به سوی کمال معنوی، روحی و دینی است، ولی «تربیت» از ریشه «ربو» به معنای سوق به سوی کمال و پرورش مادی و جسمانی میباشد؛
۴. گرچه از نظر
اسلام،
جسم و
روح هر دو مهم هستند و از این رو، تربیت و سوق به سوی کمال مادی و روحی، هر دو لازم و دارای ارزش و اهمیت میباشند، ولی چون روح انسان هویّت او را تشکیل میدهد و به همین دلیل در مقایسه با جسم و بدن دارای ارزش و اهمیت بیشتری است، بدین روی، تربیت روحی و معنوی انسان نیز از نظر اسلام دارای ارزش و اهمیت بیشتری است.
همین نکته موجب شده است در
قرآن به عنوان منبع اصیل اسلام، «تربیت» از ریشه «
ربب»، که ناظر به تربیت روحی و دینی است، در مقایسه با تربیت از ریشه «ربو» که به معنای بزرگ کردن و تربیت جسمانی است بیشتر مورد توجه و کاربرد قرار گیرد.
با توجه به مباحث مطرح شده در این مقاله، و به منظور مترتب شدن ثمره عملی و کاربردی بر مطالب نظری طرح شده پیشنهاد ذیل ارایه میگردد، چون جامعه ما جامعه جوانی است و طبیعتا به
ورزش برای حفظ
سلامت و دستیابی به
نشاط و
تفریح اهمیت زیادی میدهند و این امر در صورت همراهی آن با دیگر نیازهای تربیتی انسان مثل تربیت دینی، اخلاقی و معنوی امری نیکو و شایسته و بلکه لازم است. اما از سوی دیگر، روشن است که تقویت قوای روحانی و معنوی، بخصوص در دوره جوانی که دوره مهم شکلپذیری شخصیت است، از طریق پرداختن به مسائل عقیدتی و اخلاقی که از اهمیت اساسی برخوردار است محقق میشود؛ زیرا همانگونه که گذشت هویّت و حقیقت انسان را
روح و تعالی معنوی و اخلاقی او تشکیل میدهد. بدینروی، به همه دستاندرکاران ورزش جامعه اسلامی توصیه میگردد که در کنار توجه به مسائل تربیت بدنی جوانان، حتما برای پرورش و تربیت روحی و دینی و اخلاقی آنان نیز به طور جدّی برنامهریزی کنند؛ زیرا روشن است که یک ورزشکار متخلّق به
اخلاق و برخوردار از تربیت دینی و معنوی در صحنههای ورزشی که روز به روز مسایل معنوی و اخلاقی در آنها کمرنگتر میگردد الگویی ارزشمند و موجب افتخار است و در مقابل یک جوان ورزشکار فاقد تربیت روحی و دینی مایه ننگ و آبروریزی
جامعه است.
بنابراین، برای ارتقای دقیق و عمیق تربیت دینی و مذهبی جوانان در باشگاههای و ورزشگاهها، به متولّیان تربیت بدنی توصیه میشود با همکاری حوزههای علمیه و کمک گرفتن از طلاب جوان علاقهمند به ورزش، زمینه گسترش و تعمیق تربیت روحی و دینی جوانان ورزشکار را بیش از پیش فراهم سازند. تا بدین طریق با استحکام پایههای عقیدتی و فکری ورزشکاران از آسیبهای عقیدتی و اخلاقی و روحی، که به شدت
نسل جوان و از جمله نسل جوان ورزشکار را بعضا
تهدید میکند، پیشگیری شود.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «کاوشی در ریشه قرآنی واژه تربیت و پیامد معنایی آن»، تاریخ بازیابی، ۱۳۹۶/۴/۱.