واژه اسرائیل در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
به نظر بیشتر
مفسران ، نام اسرائیل در
قرآن به
حضرت یعقوب اشاره دارد و احتمالاً این
استنباط به نوعی متأثر از متون پیشین بوده است.
در آیه ۹۳
سوره آل عمران آمده است که همه چیز بر بنی اسرائیل
حلال بود مگر آنچه اسرائیل پیش از
نزول تورات بر خود
حرام کرده بود.
گویا اسرائیل پیش از نزول تورات بر موسی، به نوعی
مصدر تشریع بوده است.
در آیه ۵۸
سوره مریم نیز نام
اسرائیل پس از
آدم ،
نوح و
ابراهیم ذکر شده و انبیای نسل ایشان، از کسانی برشمرده شدهاند که خداوند بر آنان
نعمت بخشیده، و ایشان
هدایت یافته و
برگزیده شدهاند.
در
آیات پیش از آن
از پیامبرانی همچون ابراهیم،
اسحاق و
یعقوب ،
موسی ،
اسماعیل و
ادریس یاد شده است.
کثرت اشاره و خطاب به بنی اسرائیل، و ذکر فراوان حوادث راجع به آنان به عنوان
قوم موسی ، در
قرآن مبین اهمیت فراوان این قوم نزد
مسلمانان و نیز آشنایی
عربها با ایشان در پیش از اسلام و در
صدر اسلام است.
واژه بنی اسرائیل، ۲۲ مرتبه در
آیات مکی و نوزده بار در
آیات مدنی به کار رفته است.
شخص
حضرت موسی ، به عنوان
پیامبر صاحبِ
شریعت راستین و
کتاب الهی بسیار مورد توجه قرآن، بویژه در آیات مکی، است.
نام وی ۱۳۶ مرتبه ذکر شده، هر چند هیچیک از سوره های قرآن به نام او نیست.
حوادث موسی و قوم وی و تاریخ یهود، آیات متعددی از سورههای مختلف قرآن را به خود اختصاص داده که برخی از مطالب آن چند بار ذکر شده است.
به روایت قرآن، بنی اسرائیل، تحت سلطه
فرعون ، روزگار سختی میگذراند.
فرعون
آزار ایشان را به نهایت رسانده بود، به طوری که پسران آنان را میکشت و
زنان و دخترانشان را
زنده نگه میداشت.
موسی به نحوی
معجزهآسا متولد شد و در دربار فرعون رشد یافت.
او روزی، به قصد کمک به یک
سبطی ، با فردی
قبطی درگیر شد و قبطی به
قتل رسید؛ سپس موسی دریافت که در
دفاع از
سبطی اشتباه کرده است.
با این حال، مرد
سبطی موسی را
تهدید کرد، و او بهناچار از
مصر گریخت و به
مدین رفت و در آنجا با
دختر شعیب ازدواج کرد.
پس از سالها، در راه بازگشت به مصر، به
رسالت مبعوث شد.
خداوند به او
فرمان داد تا برای
هدایت فرعون و
نجات بنی اسرائیل نزد فرعون برود و پیامش را
ابلاغ کند، اما فرعون از پذیرش
سخن حق و
پرستش خداوند یگانه و رها ساختن بنی اسرائیل سرباز زد.
پس از آن، خداوند قوم فرعون را به بلاهای گوناگون، از
طوفان و
قحطی و
ملخ و
خون (تبدیل شدن
آب به خون) و جز آنها، گرفتار کرد و در هر گرفتاری فرعون قول میداد که در صورت رفع آن
ایمان بیاورد، ولی باز از قول خود برمی گشت.
تا آنکه خداوند به موسی دستور داد که بنی اسرائیل را شبانه از مصر حرکت دهد.
فرعون و سپاهش، موسی و قومش را دنبال کردند.
به قدرت خداوند
دریا شکافته شد و ایشان از آن گذشتند، اما
فرعونیان هلاک شدند.
از این پس، حوادث این قوم در حرکت به سوی
سرزمین موعود ،
کنعان ، ذکر میشود.
موسی به فرمان خدا به
کوه طور رفت و در
میقاتی که سی
شبانه روز تعیین شده بود اما ده
روز نیز بدان اضافه شد،
الواح فرمانهای الهی را دریافت کرد و نزد قوم بازگشت و دید که
قوم ، بر اثر
حیله سامری ، به
گوساله پرستی روی آورده و
گمراه شدهاند.
موسی بر آنان و برادر خویش،
هارون که وی را در
غیاب خود جانشین کرده بود،
خشم گرفت و از قوم خواست تا
توبه کنند، و سامری را
مجازات کرد.
از این پس، درخواستهای نه چندان معقول و بیشتر بهانه جویانه قوم آغاز شد و به رغم مشاهده
آیات و
نعمات الهی ، هدایت نیافتند و سر
تسلیم فرود نیاوردند، و از موسی خواستند تا خدا را آشکارا ببینند؛ پس دچار
عذاب صاعقه شدند.
خداوند
ابر را به نشانه
عنایت و
نعمت الهی بر ایشان
سایبان گرداند و بر آنان «
منّ و سلوی »، نازل کرد؛ با آنان
میثاق بست و کوه طور را بر فراز سرشان برافراشت اما اینان باز
نافرمانی کردند.
خداوند از آنان خواست تا به هنگام ورود به
شهر مقدس ، به حالت
سجده و
احترام وارد شوند اما آنان از این امر
سرپیچی کردند و دچار عذاب شدند.
هنگامی که قوم
تشنه شدند، موسی به امر خدا
عصای خویش را بر
سنگ (یا
کوه ) زد و دوازده
چشمه برای دوازده
سبط پدید آمد.
آنگاه که قوم لب به
شکایت گشودند و از یکنواختی
طعام ابراز
نارضایتی کردند و خواستار انواع
حبوبات و
سبزیجات شدند،
خشم خداوند نصیبشان گردید.
ناسپاسی و نافرمانی این قوم در سرپیچی از
فرمان الهی برای
جهاد با
دشمنان آنجا به اوج خود میرسد که دعوت موسی برای جنگ را با این سخن پاسخ میدهند که ما اینجا نشسته ایم، تو و خدایت بجنگید (فاذهب أنت و ربّک فقاتِلا اِنّا هی'هنا قاعدون).
خداوند سزای این
سستی و
کاهلی را
چهل سال سرگردانی قرار داد.
در دورههای بعد از موسی نیز این قوم به نافرمانی ادامه دادند و دست به قتل انبیای خود زدند و به علت نگه نداشتن حرمت «
یوم السبت » (روز
شنبه ) مورد
لعن داوود و
عیسی قرار گرفتند و
مسخ شدند.
از معروفترین
داستانهای این قوم در
قرآن ،
قصه گاو بنی اسرائیل است در
بلندترین سوره قرآن ، که به مناسبت ذکر این داستان، «
بقره » نامیده شده است.
خداوند از بنی اسرائیل میخواهد تا به منظور شناسایی
قاتلِ یک
جنایت گاوی
ذبح کنند، اما قوم از سر
بهانهجویی بارها از صفات و مشخصات
گاو سؤال میکنند تا شاید از انجامش سر باز زنند، ولی سرانجام گاو را میکشند.
خداوند امر میکند تا قسمتی از
بدن گاو ذبح شده را به
مقتول بزنند.
مقتول زنده میشود و قاتل خود را معرفی میکند.
در مجموع، مطابق تصویر بنی اسرائیل در قرآن، اینان قومی در خور توجه و عنایت خداوند بودند که خدا آنان را بر مردم جهان برتری بخشید و
وارث زمین کرد.
اینان از نسل کسانی بودند که
نوح آنها را در
کشتی همراه خود برد.
خداوند با ایشان
میثاق و
عهد بست
و نعمتها و
آیات و نشانههای گوناگون برای
هدایت و
نجات آنان مقرر فرمود.
اما بنی اسرائیل با بهانهجویی و
فساد پیاپی و زیر پانهادن
احکام و سرپیچی از
شریعت ، دست به
قتل انبیا زدند و حقایق را
کتمان کردند و دچار
قساوت و
سنگدلی شدند و به لعن گرفتار آمدند.
همچنین آیات ۴ـ ۸
سوره اسراء را اشاره به عقوبت
تبعید و
ویرانی اولین و دومین
معبد اورشلیم دانستهاند.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بنی اسرائیل»، شماره۱۹۶۷.