هُدیً (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هُدیً:
(لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى) هُدیً: كلمه
«هدايت» ريشه و اساس همه هدایتها در قرآن
به دو معنى بازگشت مىكند:
•
هدایت تشریعی كه
به وسيله پيامبران و كتابهاى آسمانى انجام مىگيرد و
انسانها با تعليم و تربيت آنها در مسير تكامل پيش مىروند.
به موردی از کاربرد
هُدیً در
قرآن، اشاره میشود:
(ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ) (اين كتاب با عظمتى است كه هيچگونه شكى در آن نيست و مايه هدايت پرهيزكاران است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: نامبردگان در آیه
به خاطر اينكه از ناحيه
خدای سبحان هدايت شدهاند، داراى اين پنج صفت كريمه گشتهاند، سادهتر اينكه ايشان متقى و (داراى پنج صفت نامبرده نشدهاند)، مگر
به هدايتى از
خدای تعالی، آن گاه كتاب خود را چنين معرفى مىكند: كه هدايت همين متقين است،
(لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ)، پس مىفهميم كه هدايت كتاب، غير آن هدايتى است كه اوصاف نامبرده را در پى داشت و نيز مىفهميم كه متقين، داراى دو هدايتند، يک هدايت اولى كه
به خاطر آن متقى شدند و يک هدايت دومى كه
خدای سبحان به پاس تقوايشان
به ايشان كرامت فرمود.
آن وقت مقابله بين متقين كه گفتيم داراى دو هدايتند، با
کفار و
منافقین درست میشود، چون كفار هم داراى دو
ضلالت و منافقين داراى دو كورى هستند، يكى ضلالت و كورى اول، كه باعث اوصاف خبيثه آنان از
کفر،
نفاق و غيره شد، دوم ضلالت و كورىاى كه ضلالت و كورى اولشان را بيشتر كرد، اولى را
به خود آنان نسبت داد و دومى را بخودش، كه
به عنوان مجازات دچار ضلالت و كورى بيشترىشان كرد.
(قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى) (گفت: «
پروردگار ما همان كسى است كه
به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده؛ سپس هدايت كرده است.»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كه در قالب
برهان خلق و هدايت همه چيز رب العالمين را معرفى نمود.
(قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى) سياق آيه، يعنى وقوع آن در جواب از سؤال
فرعون، كه پرسيد: پروردگار شما كيست اين معنا را مىرساند كه كلمه خلقه
به معناى اسم مصدر باشد و ضمير آن
به كلمه شىء برگردد، پس مراد، وجود خاص هر چيزى است.
كلمه هدايت
به معناى اين است كه راه هر چيز را
به آن طورى نشان دهيم كه او را
به مطلوبش برساند و يا لا اقل راهى كه
به سوى مطلوب او منتهى مىشود
به او نشان دهيم و برگشت هر دو معنا
به يک
حقیقت بر مىگردد و آن عبارت است از نوعى رساندن مطلوب، حال يا رساندن
به خود مطلوب و يا رساندن
به طريق منتهى
به آن.
در اين آيه نامى از هدايت برده شده ولى از هدف برده نشده و در كلام چيزى كه بتواند مفعول هدى واقع باشد جز كلمه شىء نيست، پس ظاهر آيه اين مىشود كه مراد هدايت همه اشياى مذكور در سابق-
به سوى مطلوبش باشد و مطلوب آن همان هدفى است كه
به خاطر آن خلق شده و معناى هدايتش
به سوى آن هدف راه بردن و
به كار انداختنش
به سوى آن است، همه اين استفادههايى كه كرديم از راه مناسبت بعضى از جملات با بعضى ديگر است.
پس برگشت معناى آيه
به اين مىشود كه پروردگار من آن كسى است كه ميان همه موجودات رابطه برقرار كرده و وجود هر موجودى را با تجهيزات آن يعنى قوا، آلات و آثارى كه
به وسيله آن
به هدفش منتهى مىشود، با ساير موجودات مرتبط نموده است، مثلا جنين از انسان را كه نطفه است
به صورت انسان فى نفسه مجهز
به قوا و اعضايى كرده كه نسبت
به افعال و آثار تناسبى دارد، كه همان تناسب او را
به سوى انسانى كامل منتهى مىكند، كامل در نفس و كامل از حيث بدن.
پس
به نطفه آدمى، با استعدادى كه براى آدم شدن دارد خلقتى كه
مخصوص او است داده شده و آن خلقت
مخصوص همان وجود خاص انسانى است، آن گاه همان وجود با آنچه از قوا و اعضاء كه دارد بدان مجهز شده
به سوى مطلوبش كه همان
غايت وجود انسانى و آخرين درجه كمال
مخصوص به اين نوع است سير داده مىشود.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
در قرآن مجيد در موارد فراوانى استعمال شده است، ولى ريشه و اساس همه آنها
به دو معنى بازگشت مىكند:
۱-
هدايت تكوينى كه در تمام موجودات جهان وجود دارد (منظور از هدايت تكوينى رهبرى موجودات
به وسيله پروردگار زير پوشش نظام آفرينش و قانونمندیهاى حساب شده جهان هستى است). قرآن مجيد در اين زمينه از زبان
موسی (علیهالسلام) مىگويد:
«پروردگار ما همان كسى است كه همهچيز را آفريد و سپس آن را
هدایت كرد»
(... رَبُّنَا اَلَّذِي أَعْطىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدىٰ) ۲-
هدايت تشريعى كه
به وسيله پيامبران و كتابهاى آسمانى انجام مىگيرد و انسانها با تعليم و تربيت آنها در مسير تكامل پيش مىروند، شاهد آن نيز در قرآن فراوان است از جمله مىخوانيم:
«آنها را راهنمايانى قرار داديم كه
به فرمان ما، مردم را هدايت كنند»
(وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنٰا...)
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «هُدیً»، ج۴، ص۵۸۱.